Before I die I want to... | Candy Chang

کندی چانگ: قبل از مُردنم می خواهم ...

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: soheila Jafari Reviewer: Mana Ahmady

راه‌های زیادی برای بهبود بخشیدن به زندگیمون توسط افرادی که دورو ورِ ما زندگی می‌کنند وجود داره.

There are a lot of ways the people around us

can help improve our lives.

راه‌های زیادی برای بهبود بخشیدن به زندگیمون توسط افرادی که دورو ورِ ما زندگی می‌کنند وجود داره.

We don't bump into every neighbor,

ما با همه همسایه‌هامون برخورد نمی‌کنیم،

so a lot of wisdom never gets passed on,

بنابراین خرد و فرزانگی زیادی هرگز فرصت دست‌به‌دست شدن پیدا نمی‌کنه،

though we do share the same public spaces.

هرچند که ما در فضای عمومی مشترکی هستیم.

So over the past few years, I've tried ways to share more

پس در این چندسال راه‌هایی را برای بیشتر سهیم‌شدن با همسایه‌هام در فضاهای عمومی امتحان کردم،

with my neighbors in public space,

پس در این چندسال راه‌هایی را برای بیشتر سهیم‌شدن با همسایه‌هام در فضاهای عمومی امتحان کردم،

using simple tools like stickers, stencils and chalk.

از ابزارهای ساده مثل برچسب، شابلون و گچ استفاده کردم.

و این پروژه ها با سوالاتی که داشتم شروع شدند،

And these projects came from questions I had, like:

مثل اینکه همسایه‌هام برای آپارتمان‌هاشون چقدر می‌پردازند؟

How much are my neighbors paying for their apartments?

(Laughter)

(خنده) چطور میتونیم چیزهای بیشتری را قرض بدیم و بگیریم

How can we lend and borrow more things,

without knocking on each other's doors at a bad time?

بگیریم بدون اینکه درِ خونه همدیگر را در زمان نامناسبی بزنیم؟

How can we share more memories of our abandoned buildings,

چطور می‌تونیم خاطراتمون رو درباره ساختمانهای رها شده باهم درمیان بذاریم،

چطور می‌تونیم خاطراتمون رو درباره ساختمانهای رها شده باهم درمیان بذاریم،

and gain a better understanding of our landscape?

و فهم بهتری از محیطمان بدست بیاریم؟

How can we share more of our hopes for our vacant storefronts,

چطور امیدهامان را برای نمای خالی محله هامون سهیم بشیم تا محله‌مون نیازها و آرزوهای امروزمون رو بازتاب بده؟

چطور امیدهامان را برای نمای خالی محله هامون سهیم بشیم تا محله‌مون نیازها و آرزوهای امروزمون رو بازتاب بده؟

so our communities can reflect our needs and dreams today?

چطور امیدهامان را برای نمای خالی محله هامون سهیم بشیم تا محله‌مون نیازها و آرزوهای امروزمون رو بازتاب بده؟

من در نیواورلئان زندگی می‌کنم،

Now, I live in New Orleans,

and I am in love with New Orleans.

و عاشق نیواورلئان هستم.

My soul is always soothed by the giant live oak trees,

روح من همواره با درختان بلوط زنده غول‌پیکری تسکین می یابد،

که صدها سال بر عاشقان، مستان و آرزومندان سایه انداخته‌اند، و دلم به شهری گرمه

shading lovers, drunks and dreamers for hundreds of years,

که صدها سال بر عاشقان، مستان و آرزومندان سایه انداخته‌اند، و دلم به شهری گرمه

and I trust a city that always makes way for music.

که همواره موسیقی رو به پیش می‌بره. (خنده تماشاگران)

I feel like every time someone sneezes,

حس می‌کنم هروقت کسی عطسه می‌کنه، تو نیواورلئان یه کارناوال راه افتاده. (خنده)

New Orleans has a parade.

حس می‌کنم هروقت کسی عطسه می‌کنه، تو نیواورلئان یه کارناوال راه افتاده. (خنده)

(Laughter)

The city has some of the most beautiful architecture in the world,

این شهر یکی از زیباترین معماری‌های جهان را داره،

با این‌حال یکی از رده‌های بالای میزان مِلک‌های متروکه درآمریکا را هم داره.

but it also has one of the highest amounts of abandoned properties in America.

با این‌حال یکی از رده‌های بالای میزان مِلک‌های متروکه درآمریکا را هم داره.

من نزدیک این خونه زندگی می‌کنم، و فکر کردم

I live near this house,

and I thought about how I could make it a nicer space for my neighborhood,

چطور می‌تونم اونجا رو محل بهتری برای محله‌ام کنم.

همچنین راجع به چیزی فکر کردم که زندگی من رو برای همیشه تغییر داد.

and I also thought about something that changed my life forever.

همچنین راجع به چیزی فکر کردم که زندگی من رو برای همیشه تغییر داد.

In 2009, I lost someone I loved very much.

در سال ۲۰۰۹ من کسی را که بسیار دوست داشتم ازدست دادم.

Her name was Joan, and she was a mother to me.

نام او جوآن بود و برای من مثل مادر بود،

And her death was sudden and unexpected.

مرگ او ناگهانی و غیرِمنتظره بود.

And I thought about death a lot.

من درباره مرگ خیلی فکر کردم،

And ... this made me feel deep gratitude for the time I've had.

و

این احساس قدردانی عمیقی برای زمانی که داشتم در من ایجاد کرد،

And ... brought clarity to the things that are meaningful to my life now.

و

برام روشن کرد که چه چیزهایی در زندگی من معنی دار هستند.

برام روشن کرد که چه چیزهایی در زندگی من معنی دار هستند.

But I struggle to maintain this perspective in my daily life.

اما من برای حفظ این دیدگاه درزندگی روزمره ام در کشمکش هستم.

I feel like it's easy to get caught up in the day-to-day,

احساس می‌کنم که این خیلی ساده ‌ست که درگیر روزمرگی بشیم

and forget what really matters to you.

و فراموش کنیم که چه چیزی واقعا برامون مهمه.

So with help from old and new friends,

خلاصه، با کمک دوستان قدیم و جدید،

I turned the side of this abandoned house into a giant chalkboard,

دیوار این خونه متروکه رو تبدیل به یک تخته سیاه بزرگ کردیم و با شابلون

دیوار این خونه متروکه رو تبدیل به یک تخته سیاه بزرگ کردیم و با شابلون

and stenciled it with a fill-in-the-blank sentence:

جمله‌هایی با جای‌خالی روش نوشتیم.

"Before I die, I want to ..."

" قبل از مُردنم، میخواهم ...."

So anyone walking by can pick up a piece of chalk,

خُب هرکسی که از اونجا رد میشه میتونه یه گچ برداره،

reflect on their life,

و زندگیش را منعکس کنه، و آرزوهای شخصیش را در فضای عمومی سهیم بشه.

and share their personal aspirations in public space.

و زندگیش را منعکس کنه، و آرزوهای شخصیش را در فضای عمومی سهیم بشه.

I didn't know what to expect from this experiment,

نمی‌دونستم از این آزمایش انتظار چه چیزی را داشته باشم،

but by the next day, the wall was entirely filled out,

اما در روز بعد تمامی این دیوار پر شده بود و این ادامه داشت.

اما در روز بعد تمامی این دیوار پر شده بود و این ادامه داشت.

and it kept growing.

دوست دارم که چند مورد از نوشته‌های مردم را با شما درمیون بذارم.

And I'd like to share a few things that people wrote on this wall.

دوست دارم که چند مورد از نوشته‌های مردم را با شما درمیون بذارم.

"Before I die, I want to be tried for piracy."

«قبل از مُردنم، می‌خوام دزدی دریایی رو امتحان کنم». (خنده)

(Laughter)

«قبلِ مُردنم، می‌خوام از رو نصف‌النهاری که روزِ سالنامه‌ای ازش شروع می‌شه بگذرم».

"Before I die, I want to straddle the International Dateline."

"Before I die, I want to sing for millions."

« قبل از مُردنم، می‌خوام برای میلیونها نفر بخونم».

«قبل از مردنم، می‌خوام یه درخت بکارم».

"Before I die, I want to plant a tree."

"Before I die, I want to live off the grid."

«قبل از مُردنم، می‌خوام زندگی کردن بدون وسایل الکتریکی رو تجربه کنم».

"Before I die, I want to hold her one more time."

«قبل ازمُردنم، می‌خوام یه بار دیگه بغلش کنم».

«قبل از مُردنم، می‌خوام یه سواره نظام بشم».

"Before I die, I want to be someone's cavalry."

"Before I die, I want to be completely myself."

«قبل از مُردنم، می‌خوام کاملا خودم باشم».

خُب این فضای رها شده تبدیل به محلی سازنده شد،

So this neglected space became a constructive one,

and people's hopes and dreams made me laugh out loud, tear up,

امیدها و آرزوهای مردم

مرا به قهقه انداختند، اشکم رو درآوردند،

و در دوران سخت زندگیم مرا تسلی دادند.

and they consoled me during my own tough times.

It's about knowing you're not alone;

این بهت نشون می‌ده که تو تنها نیستی.

it's about understanding our neighbors in new and enlightening ways;

این مربوطه به درک همسایه‌هامون به وسیله شیوه‌های جدید و روشنگرانه.

این مربوطه به درک همسایه‌هامون به وسیله شیوه‌های جدید و روشنگرانه.

it's about making space for reflection and contemplation,

این درباره ایجاد فضایی‌ست برای تامل و تفکر،

and remembering what really matters most to us as we grow and change.

و یادآوری آنچه که واقعا بیشترین اهمیت را در راه رشد و تعالیمون داره.

و یادآوری آنچه که واقعا بیشترین اهمیت را در راه رشد و تعالیمون داره.

این دیوار رو پارسال ساختم، و صدها پیام از مردم مشتاقی دریافت کردم

I made this last year,

and started receiving hundreds of messages from passionate people

این دیوار رو پارسال ساختم، و صدها پیام از مردم مشتاقی دریافت کردم

who wanted to make a wall with their community.

که می‌خواستند برای محله‌شان یک دیوار درست کنند.

So, my civic center colleagues and I made a tool kit,

پس من و همکارام در شهرداری یه جعبه ابزار ساختیم، و حالا

and now walls have been made in countries around the world,

دیوارهایی در کشورهایی در سراسر جهان ساخته شده،

including Kazakhstan,

از جمله در کشورهای قزاقستان، آفریقای جنوبی،

South Africa,

Australia,

استرالیا،

Argentina, and beyond.

آرژانین و دوردست‌تر.

Together, we've shown how powerful our public spaces can be

با همدیگه، نشون دادیم که که چقدر فضاهای عمومی ما قدرتمند خواهد بود

if we're given the opportunity to have a voice,

اگر به ما فرصتی داده بشه که صدایی داشته باشیم و آن را با هم سهیم بشیم.

and share more with one another.

اگر به ما فرصتی داده بشه که صدایی داشته باشیم و آن را با هم سهیم بشیم.

Two of the most valuable things we have

دو تا از پرارزش‌ترین چیزهایی که ما داریم زمان و رابطه‌مان با دیگران‌ست.

are time, and our relationships with other people.

دو تا از پرارزش‌ترین چیزهایی که ما داریم زمان و رابطه‌مان با دیگران‌ست.

In our age of increasing distractions,

در این زمانه که چیزهایی که حواست را پرت می‌کنند در حال زیاد شدن‌اند،

پیدا کردن راه هایی که روشن‌بینی را حفظ کنند و یادآوراین باشند که زندگی کوتاه و شکننده‌ست، از همیشه مهمتره.

it's more important than ever to find ways to maintain perspective,

پیدا کردن راه هایی که روشن‌بینی را حفظ کنند و یادآوراین باشند که زندگی کوتاه و شکننده‌ست، از همیشه مهمتره.

and remember that life is brief and tender.

Death is something that we're often discouraged to talk about,

مرگ چیزی‌ست که اغلب ما شهامت حرف‌زدن درباره اون و یا حتی فکر کردن درباره‌ش را نداریم، اما

مرگ چیزی‌ست که اغلب ما شهامت حرف‌زدن درباره اون و یا حتی فکر کردن درباره‌ش را نداریم، اما

or even think about,

but I've realized that preparing for death

من دریافتم که آماده‌شدن برای مرگ یکی از بهترین راه‌ها برای توامندکردن شماست.

is one of the most empowering things you can do.

من دریافتم که آماده‌شدن برای مرگ یکی از بهترین راه‌ها برای توامندکردن شماست.

Thinking about death clarifies your life.

فکر کردن درمورد مرگ زندگی‌تون را روشن و واضح می‌کنه.

Our shared spaces can better reflect what matters to us,

فضاهای مشترک ما می‌تونه انعکاس‌دهنده آنچه برای ما به عنوان یک فرد و یه جامعه مهمه، باشه،

as individuals and as a community,

فضاهای مشترک ما می‌تونه انعکاس‌دهنده آنچه برای ما به عنوان یک فرد و یه جامعه مهمه، باشه،

و با بیشترشدن راه‌هایی برای سهیم‌شدن امیدها، ترس‌ها و داستان‌هامون

and with more ways to share our hopes, fears and stories,

افراد پیرامونمان نه تنها می‌تونن به ما کمک کنند

the people around us can not only help us make better places,

تا مکان‌های بهتری بسازیم، بلکه می‌تونن به ما کمک کنند که زندگی بهتری را داشته باشیم.

they can help us lead better lives.

Thank you.

سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

Thank you.

سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)

(Applause)

( تشویق تماشاگران)