North Korea’s secrets revealed by phone: Study: BBC Learning English from the News

From BBC Learning English.

از بی‌بی‌سی آموزش زبان انگلیسی

This is Learning English from The News, our podcast about the news headlines.

این پادکست ما با عنوان «یادگیری زبان انگلیسی از طریق اخبار» درباره تیترهای خبری است.

In this programme.

در این برنامه.

What a North Korean smartphone reveals about the country.

آنچه یک گوشی هوشمند کره شمالی درباره این کشور فاش می‌کند

Hello, I'm Neil.

سلام، من نیل هستم.

And I'm Pippa.

و من پیپا هستم.

In this programme, we look at one big news story

در این برنامه، به یک خبر مهم

and the vocabulary in the headlines that will help you understand it.

و واژگانی که در تیترهای آن به شما در درک آن کمک می‌کند، نگاهی می‌اندازیم.

You can find all the vocabulary and headlines from this episode,

شما می‌توانید تمام واژگان و تیترهای این قسمت، و

as well as a worksheet on our website, bbclearningenglish.com

همچنین یک برگه تمرین را در وب‌سایت ما، bbclearningenglish.com، پیدا کنید.

So let's hear more about this story.

پس بیایید درباره این داستان بیشتر بشنویم.

The BBC has gained access

بی‌بی‌سی

to a North Korean phone that has been smuggled out of the country.

به یک تلفن همراه ساخت کره شمالی که به صورت قاچاق از این کشور خارج شده، دسترسی پیدا کرده است.

The phone doesn't have access to the internet

این گوشی به اینترنت دسترسی ندارد

and is designed to make sure its users follow the rules

و طوری طراحی شده که کاربرانش از قوانین

in North Korea, which is closely controlled by its leader, Kim Jong Un.

کره شمالی که به شدت توسط رهبرش، کیم جونگ اون، کنترل می‌شود، پیروی کنند.

The phone creates a screenshot every five minutes, which,

این گوشی هر پنج دقیقه یک بار از صفحه نمایش عکس می‌گیرد که

according to the BBC report, is used by authorities to watch the user.

طبق گزارش بی‌بی‌سی، مقامات از آن برای زیر نظر گرفتن کاربر استفاده می‌کنند.

Let's have our first headline.

بیایید اولین تیترمان را داشته باشیم.

This one is from LADbible.

این یکی از LADbible است.

Smartphones smuggled out of North Korea

گوشی‌های هوشمند قاچاق شده از کره شمالی،

shows chilling details implemented by Kim Jong Un's regime.

جزئیات تکان‌دهنده‌ای از اقدامات رژیم کیم جونگ اون را نشان می‌دهند.

That headline, again from LADbible.

آن تیتر، دوباره از LADbible.

Smartphone smuggled out of North Korea,

یک گوشی هوشمند که از کره شمالی قاچاق شده،

shows chilling details implemented by Kim Jong Un's regime.

جزئیات تکان‌دهنده‌ای از اقدامات رژیم کیم جونگ اون را نشان می‌دهد.

This headline is about how the phone has been designed by Kim Jong Un's regime.

این تیتر در مورد چگونگی طراحی این گوشی توسط رژیم کیم جونگ اون است.

'Regime' here means government.

منظور از «رژیم» در اینجا حکومت است.

And we're interested in the adjective 'chilling'.

و ما به صفت «سردکننده» علاقه‌مندیم.

What can you tell us, Neil?

چی می‌تونی بهمون بگی، نیل؟

'Chilling' in this headline means 'scary' or 'frightening',

«Chilling» در این تیتر به معنی «ترسناک» یا «ترسناک» است،

but 'chill' as a noun means a feeling of cold.

اما «chill» به عنوان اسم به معنی احساس سرما است.

And so if something is 'chilling', literally, it makes you feel cold.

و بنابراین اگر چیزی «سردکننده» باشد، به معنای واقعی کلمه، باعث می‌شود احساس سرما کنید.

Yes, in English, we commonly associate being cold with being frightened.

بله، در انگلیسی، ما معمولاً سرد بودن را با ترسیدن مرتبط می‌دانیم.

For example, you might say a scary thing 'sent a shiver down your spine'.

برای مثال، ممکن است بگویید یک چیز ترسناک «موجب لرزیدن شما شد».

A 'shiver' is the movement your muscles do when you're cold,

«لرز» حرکتی است که عضلات شما هنگام سرما انجام می‌دهند،

or a scary thing could be described as 'giving you goosebumps'.

یا یک چیز ترسناک را می‌توان به عنوان «مو به تنتان سیخ شدن مو» توصیف کرد.

And that's the bumps on your skin that you usually get when you feel cold.

و آن برآمدگی‌هایی روی پوست شماست که معمولاً وقتی احساس سرما می‌کنید، ایجاد می‌شوند.

So in the headline, the smartphone shows chilling details implemented by

بنابراین در تیتر، گوشی هوشمند جزئیات تکان‌دهنده‌ای را نشان می‌دهد که توسط

Kim Jong Un's regime.

رژیم کیم جونگ اون اجرا شده است.

It shows details that are frightening.

جزئیاتی را نشان می‌دهد که ترسناک هستند.

Just a note, we can use 'chill' informally in a very different way to mean 'relax'.

فقط یک نکته، ما می‌توانیم از کلمه 'chill' به صورت غیررسمی و به روشی بسیار متفاوت برای معنی 'استراحت' استفاده کنیم.

So, for example, I could say 'I like to chill on the beach with my friends'.

بنابراین، برای مثال، می‌توانم بگویم «دوست دارم با دوستانم در ساحل استراحت کنم».

Yes, but 'chilling' as an adjective always means 'scary'.

بله، اما «chilling» به عنوان صفت همیشه به معنی «ترسناک» است.

And you can use the context of the sentence

و می‌توانید از بافت جمله

to help you know the difference.

برای تشخیص تفاوت استفاده کنید. ما لحظات

We've had 'chilling' - frightening.

«ترسناک» و « دلهره‌آور» را تجربه کرده‌ایم.

For example, 'I read a chilling story about a ghost, and now I can't sleep.'

برای مثال، «من یک داستان ترسناک درباره یک روح خواندم و حالا نمی‌توانم بخوابم.»

This is Learning English from the News, our podcast about the news headlines.

این پادکست ما با عنوان «یادگیری زبان انگلیسی از طریق اخبار» درباره تیترهای خبری است.

Today we're talking about a phone which helps show what life is like

امروز ما در مورد تلفنی صحبت می‌کنیم که به نشان دادن زندگی

in North Korea.

در کره شمالی کمک می‌کند.

The phone, examined by the BBC, is quite different

این گوشی که توسط بی‌بی‌سی بررسی شده،

to smartphones you might find in the rest of the world.

با گوشی‌های هوشمندی که ممکن است در سایر نقاط جهان پیدا کنید، کاملاً متفاوت است.

One of the differences is that the autocorrect on

یکی از تفاوت‌ها این است که تصحیح خودکار روی

the phone changes some Korean words.

گوشی، برخی از کلمات کره‌ای را تغییر می‌دهد.

Autocorrect is the software on your phone which corrects mistakes such

تصحیح خودکار نرم‌افزاری در تلفن شماست که اشتباهاتی مانند

as spelling errors.

غلط‌های املایی را اصلاح می‌کند.

But on the North Korean phone,

اما در تلفن کره شمالی،

certain words are changed so they fit with the beliefs of the government.

کلمات خاصی تغییر می‌کنند تا با باورهای دولت مطابقت داشته باشند. بله

Yes. So, for example,

. بنابراین، برای مثال،

when you type 'South Korea', the phone will autocorrect the word

وقتی «کره جنوبی» را تایپ می‌کنید، تلفن به طور خودکار کلمه را

to 'puppet state', which is what Kim Jong Un's government calls the South.

به «دولت دست‌نشانده» تصحیح می‌کند، که همان چیزی است که دولت کیم جونگ اون به کره جنوبی می‌گوید.

Let's have another headline.

یه تیتر دیگه هم بزنیم.

This one's from India Today.

این یکی از روزنامه ایندیا تودی است.

From 'oppa' to 'comrade' North Korea's phones autocorrect to fit party line.

از «اوپا» تا «رفیق» تلفن‌های کره شمالی برای مطابقت با خط حزب، خودکار تصحیح می‌شوند.

That headline again from India Today.

دوباره آن تیتر از روزنامه ایندیا تودی.

From 'oppa' to 'comrade'

از «اوپا» تا «رفیق»

North Korea's phones autocorrect to fit party line.

تلفن‌های کره شمالی برای مطابقت با خط حزب، خودکار تصحیح می‌شوند.

This headline is talking about the autocorrect on the North Korean phone

این تیتر درباره تصحیح خودکار کلمات در تلفن همراه کره شمالی صحبت می‌کند

and gives another example.

و مثال دیگری می‌زند.

The word 'oppa', which is used to mean brother or boyfriend in South Korea,

کلمه «اوپا» که در کره جنوبی به معنای برادر یا دوست پسر استفاده می‌شود،

autocorrects to 'comrade'.

به طور خودکار به «رفیق» اصلاح می‌شود.

We're interested in this phrase 'party line'.

ما به این عبارت «خط حزبی» علاقه‌مندیم.

What's a party line, Pippa?

خط حزبی چیه، پیپا؟

Well, we're not talking about birthday parties here.

خب، ما اینجا در مورد جشن تولد صحبت نمی‌کنیم.

We're talking about political parties or official political organisations.

ما داریم درباره احزاب سیاسی یا سازمان‌های سیاسی رسمی صحبت می‌کنیم.

And a 'party line' is a particular political organisation's

و «خط مشی حزبی» نظر یا موضع رسمی یک سازمان سیاسی خاص

official opinion or position about something.

در مورد چیزی است. بله

Yes. So the headline writer says

. بنابراین نویسنده تیتر می‌گوید

that the North Korean phone uses autocorrect to fit the party line.

که تلفن همراه کره شمالی از تصحیح خودکار برای مطابقت با خط مشی حزب استفاده می‌کند.

It changes what people write so that it fits with the beliefs of the government.

آنچه مردم می‌نویسند را تغییر می‌دهد تا با باورهای دولت سازگار شود.

We commonly hear 'follow the party line',

ما معمولاً عبارت «از خط حزب پیروی کن» را می‌شنویم،

and we can also 'toe the party line', which means accept the party's beliefs.

و همچنین می‌توانیم «از خط حزب پیروی کن» را نیز بشنویم، که به معنی پذیرفتن باورهای حزب است.

We see 'party line' used a lot in political stories,

ما می‌بینیم که «خط حزبی» در داستان‌های سیاسی زیاد استفاده می‌شود،

but we can also use it more generally,

اما می‌توانیم از آن به طور کلی‌تر نیز استفاده کنیم،

just meaning to stick to the official position.

فقط به این معنی که به موضع رسمی پایبند باشیم.

So, for example, a CEO might follow the party line in an interview.

بنابراین، برای مثال، یک مدیرعامل ممکن است در مصاحبه از خط مشی حزب پیروی کند.

It means they stick to the company's official position about something.

یعنی آنها به موضع رسمی شرکت در مورد چیزی پایبند هستند.

We've had 'party line': official opinion of an organisation

ما «خط حزبی» داشته‌ایم: نظر رسمی یک سازمان

about a particular issue.

در مورد یک موضوع خاص.

For example, 'The mayor didn't say anything new in her speech,

برای مثال، «شهردار در سخنرانی‌اش چیز جدیدی نگفت،

just the usual party line.'

فقط همان حرف‌های همیشگی حزب را زد.»

This is Learning English from the News, from BBC Learning English.

این آموزش زبان انگلیسی از طریق اخبار، از بی‌بی‌سی آموزش زبان انگلیسی است.

We're talking about a phone from North Korea and

ما داریم درباره یک تلفن از کره شمالی و

what it reveals about the country.

آنچه که درباره این کشور فاش می‌کند صحبت می‌کنیم.

North Korea is isolated from the rest of the world.

کره شمالی از بقیه جهان منزوی شده است.

People from North Korea cannot easily access information

مردم کره شمالی نمی‌توانند به راحتی به اطلاعات

from outside the country,

خارج از کشور دسترسی پیدا کنند،

and it's also difficult for the rest of the world to know

و برای بقیه جهان نیز دشوار است که بدانند

what life is really like for people living in the country.

زندگی واقعی مردم این کشور چگونه است. به

That's why the phone is so interesting,

همین دلیل است که این تلفن بسیار جالب است،

because it helps show us what life is like for people in North Korea and

زیرا به ما نشان می‌دهد که زندگی مردم در کره شمالی چگونه است و

how the government controls things.

دولت چگونه امور را کنترل می‌کند.

Let's have another headline, this one from Futurism.

بیایید یک تیتر دیگر داشته باشیم، این یکی از Futurism.

This smartphone smuggled out of North Korea is absolutely wild.

این گوشی هوشمند که از کره شمالی قاچاق شده واقعاً وحشی است.

That headline, again from Futurism.

آن تیتر، دوباره از Futurism.

This smartphone smuggled out of North Korea is absolutely wild.

این گوشی هوشمند که از کره شمالی قاچاق شده واقعاً وحشی است.

OK, so the headline describes the phone in the story as absolutely 'wild'.

خب، تیتر، گوشی توی خبر رو کاملاً «وحشی» توصیف می‌کنه.

Now, Pippa, 'wild' makes me think of animals.

خب، پیپا، کلمه «وحشی» من را به یاد حیوانات می‌اندازد.

So what's going on here?

خب اینجا چه خبره؟

Well, yes. Literally,

خب، بله. به معنای واقعی کلمه،

if an animal or plant is 'wild', it means it lives independently from humans.

اگر یک حیوان یا گیاه «وحشی» باشد، به این معنی است که مستقل از انسان‌ها زندگی می‌کند.

It's uncontrolled,

کنترل نشده است،

but we use 'wild' metaphorically in a few different contexts.

اما ما از کلمه «وحشی» به صورت استعاری در چند زمینه مختلف استفاده می‌کنیم.

Here in the headline, 'wild' means strange or unexpected.

اینجا در تیتر، «وحشی» به معنای عجیب یا غیرمنتظره است.

This is a very informal headline,

این یک تیتر خیلی غیررسمی است

which is talking about just how different the North Korean phone is,

که دارد درباره اینکه گوشی کره شمالی چقدر متفاوت است

and how strange that might seem.

و اینکه این چقدر ممکن است عجیب به نظر برسد، صحبت می‌کند.

We can also use 'wild' in a slightly different way to mean 'uncontrolled'

ما همچنین می‌توانیم از کلمه «wild» به روشی کمی متفاوت برای معنی «غیرقابل کنترل»

or 'lively'.

یا «زنده» استفاده کنیم.

For example, a party or event can be 'wild'.

برای مثال، یک مهمانی یا رویداد می‌تواند «وحشی» باشد.

Yes, and one final use of 'wild'.

بله، و یک کاربرد آخر از کلمه «wild».

If a theory or rumour or claim is described as 'wild',

اگر یک نظریه، شایعه یا ادعا «عجیب و غریب» توصیف شود، به این

it means it's extreme and possibly not true.

معنی است که افراطی است و احتمالاً درست نیست.

For example, some people say that the world is flat.

مثلاً بعضی‌ها می‌گویند زمین مسطح است.

It's a pretty wild theory.

این یک نظریه کاملاً عجیب و غریب است. ما اتفاقات

We've had 'wild', strange or unexpected.

«وحشی»، عجیب یا غیرمنتظره‌ای داشته‌ایم.

For example, 'This TV show is wild.

برای مثال، «این برنامه تلویزیونی خیلی عجیب و غریب است.»

I have no idea what's going to happen next.'

من اصلاً نمی‌دانم بعدش چه اتفاقی قرار است بیفتد.

That's it for this episode of Learning English from the News.

همین برای این قسمت از آموزش زبان انگلیسی از طریق اخبار کافی بود.

We'll be back next week with another news story.

هفته آینده با یک خبر دیگر برمی‌گردیم.

If you've enjoyed this programme, try the worksheet on our website

اگر از این برنامه لذت برده‌اید، برای سنجش آموخته‌هایتان، کاربرگ موجود در وب‌سایت ما را امتحان کنید

to test what you've learned.

.

It's at bbclearningenglish.com

این در bbclearningenglish.com است.

You can also follow us on social media. Search BBC Learning English.

همچنین می‌توانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید . آموزش زبان انگلیسی بی‌بی‌سی را جستجو کنید.

Thanks for joining us and goodbye. Bye.

ممنون که به ما پیوستید و خداحافظ. خداحافظ.