VOCABULARY English Speaking Practice

what do we got here speaking vocabulary  caring too much about what others think  

اینجا چی داریم؟ صحبت کردن با واژگان. اهمیت دادن بیش از حد به نظر دیگران.

that is the topic of the vocabulary well  actually tomorrow's lesson and the next  

این موضوع واژگان است. خب، در واقع درس فردا و

lesson the next two lessons will use the  vocabulary that we practice today so let's  

درس بعدی. دو درس بعدی از واژگانی استفاده می‌کنند که امروز تمرین می‌کنیم. پس بیایید

take a look at it our first word phrase is  fit in so if you fit in you feel accepted  

نگاهی به آن بیندازیم. اولین عبارت کلمه‌ای ما « جا افتادن» است. بنابراین اگر جا بیفتید، احساس پذیرفته شدن می‌کنید.

you feel like you are part of the group you  fit in all right listen and repeat listen  

احساس می‌کنید عضوی از گروه هستید. کاملاً درست است. گوش دهید و تکرار کنید. با

carefully and say it Kim changed her hairstyle  because she wanted to fit in with her new

دقت گوش دهید و بگویید. کیم مدل موهایش را تغییر داد زیرا می‌خواست

friends one more time okay  one more time Kim changed  

یک بار دیگر با دوستان جدیدش جا بیفتد. باشه. یک بار دیگر. کیم

her hairstyle because she wanted  to fit in with her new friends

مدل موهایش را تغییر داد زیرا می‌خواست با دوستان جدیدش جا بیفتد.

Kim changed her hairstyle because  she wanted to fit in with her new

کیم مدل موهایش را تغییر داد زیرا می‌خواست با دوستان جدیدش جا بیفتد. آیا

friends did you repeat that I should have said  repeat after me I don't have to say every time  

تکرار کردید؟ من باید می‌گفتم. بعد از من تکرار کنید. لازم نیست هر بار بگویم.

you should already know by now all right  repeat after me Kim changed her hairstyle  

شما باید الان بدانید. بسیار خوب. بعد از من تکرار کنید. کیم مدل موهایش را تغییر داد

because she wanted to fit in with her new

زیرا می‌خواست با دوستان جدیدش جا بیفتد.

friends all right speaking practice  that's what we're doing left out now  

تمرین صحبت کردن. این کاری است که ما الان انجام می‌دهیم. کنار گذاشته شدن.

if you feel left out you feel excluded you  feel ignored I'm left out I'm not part of the

اگر احساس کنار گذاشته شدن می‌کنید، احساس طرد شدن می‌کنید، احساس نادیده گرفته شدن می‌کنید. من کنار گذاشته شده‌ام. من وقتی عضوی از

group when no one invited her  to the party she felt left out

گروه نیستم. هیچ‌کس او را به مهمانی دعوت نکرد، او احساس طرد شدن کرد،

when no one invited her to the party she felt left

وقتی هیچ‌کس او را به مهمانی دعوت نکرد، او احساس طرد شدن کرد،

out when no one invited her  to the party she felt left

وقتی هیچ‌کس او را به مهمانی دعوت نکرد، او احساس طرد شدن کرد،

out I almost sneezed it's uh right  now it's a the pollen season I I get  

نزدیک بود عطسه کنم، اوه، الان فصل گرده افشانی است، من

hay fever I have hay fever I'm  sneezing a lot so if I sneeze  

تب یونجه می‌گیرم، من تب یونجه دارم، زیاد عطسه می‌کنم، بنابراین اگر

during this lesson please forgive me anyways  when no one invited her to the party when no  

در طول این درس عطسه کنم، لطفاً مرا ببخشید، وقتی هیچ‌کس او را به مهمانی دعوت نکرد، وقتی هیچ‌کس او را

one invited her her her Becomes Her when no  one invited her to the party she felt left

دعوت نکرد، او می‌شود، او، وقتی هیچ‌کس او را به مهمانی دعوت نکرد، او احساس طرد شدن کرد،

out all right crave a strong desire  for something I crave it I crave ice  

خیلی خب، هوس چیزی شدید دارم، هوس آن را دارم، هوس

cream all right listen after  a long day I crave peace and

بستنی دارم، خیلی خب، گوش کن، بعد از یک روز طولانی، هوس آرامش و

quiet after after a long day  at work I crave peace and

سکوت دارم، بعد از بعد از یک روز طولانی در محل کار، من هوس آرامش و

quiet after a long day I crave peace and

سکوت دارم، بعد از یک روز طولانی، هوس آرامش و

quiet measure one's value now that means to  decide how important or worthy your value is  

سکوت دارم، ارزش یک نفر را بسنجید، حالا یعنی تصمیم بگیرید که ارزش شما چقدر مهم یا ارزشمند است، ارزش

measure one's value to measure your value measure  

یک نفر را بسنجید، ارزش خودتان را بسنجید، ارزش او را

his value measure her value your job  title doesn't measure your value as a

بسنجید، ارزش او را بسنجید، عنوان شغلی شما ارزش شما را به عنوان یک شخص اندازه‌گیری نمی‌کند،

person your job title doesn't  measure your value as a

عنوان شغلی شما ارزش شما را به عنوان یک شخص اندازه‌گیری نمی‌کند

person give away our power your power his  power to let others control your feelings or

فرد قدرت خود را از دست می‌دهد، قدرت تو، قدرت اوست که به دیگران اجازه دهد احساسات یا تصمیمات شما را کنترل کنند، به

decisions you let others take  your power you give your power  

دیگران اجازه می‌دهد قدرت شما را بگیرند، شما

away don't give away your power by  letting negative comments ruin your

قدرت خود را از دست می‌دهید،

day you are in control so don't give away your  power by letting negative comments ruin your

قدرت خود را با اجازه دادن به نظرات منفی که روزتان را خراب می‌کند، از دست ندهید، شما کنترل امور را در دست دارید، بنابراین

day don't give away away your power  by letting negative comments ruin your

قدرت خود را با اجازه دادن به نظرات منفی که روزتان را خراب می‌کنند، از دست ندهید، قدرت خود را با اجازه دادن به

day that's right if you let  negative comments ruin your  

نظرات منفی که روزتان را خراب می‌کنند، از دست ندهید، درست است، اگر اجازه دهید نظرات منفی روزتان را

day that means you let them ruin your  day you decide then you give away your

خراب کنند، یعنی به آنها اجازه می‌دهید روزتان را خراب کنند، تصمیم می‌گیرید که قدرت خود را از دست می‌دهید، به

power give importance to to think something or  someone is important so if you give importance  

فکر کردن به چیزی یا کسی که مهم است اهمیت می‌دهید، بنابراین اگر به

to it then you think it's important  or that person is important or that  

آن اهمیت می‌دهید، فکر می‌کنید مهم است یا آن شخص مهم است یا آن

thing is important what do you give  importance to do you give importance  

چیز مهم است، به چه چیزی اهمیت می‌دهید،

to your time all right here's this it's  easy to give importance to what Strangers

به زمان خود اهمیت می‌دهید، بسیار خوب، این آسان است که به آنچه غریبه‌ها فکر می‌کنند اهمیت دهید،

think but it's better to focus on those who love

اما بهتر است روی کسانی که شما را دوست دارند تمرکز کنید،

you it's easy to give in  importance to what Strangers  

به آنچه غریبه‌ها

think but it's better to focus on those who love

فکر می‌کنند اهمیت دهید، اما بهتر است روی کسانی که شما را دوست دارند تمرکز کنید،

you all right shift the focus now if you shift the  focus you change your attention from one thing to  

درست است، تمرکز را تغییر دهید، اگر تمرکز را تغییر دهید، توجه خود را از یک چیز به

another so you're focusing on this let's shift  our Focus over here let's shift our Focus over  

چیز دیگر تغییر می‌دهید. خب، شما روی این تمرکز می‌کنید، بیایید تمرکزمان را به اینجا منتقل کنیم، بیایید تمرکزمان را به

here instead of worrying about others a pain  opinions shift the focus to how you can help

اینجا منتقل کنیم، به جای نگرانی در مورد دیگران و نظرات دردناک، تمرکز را به این تغییر دهید که چگونه می‌توانید به

someone that's a long sentence isn't  it it's hard to remember everything  

کسی کمک کنید. جمله طولانی است، مگر نه؟ به خاطر سپردن همه چیز

when it's a long sentence instead of worrying  about others instead of worrying about others

وقتی جمله طولانی است، سخت است. به جای نگرانی در مورد دیگران، به جای نگرانی در مورد

opinions shift the focus  to how you can help someone

نظرات دیگران، تمرکز را به این تغییر دهید که چگونه می‌توانید به کسی کمک کنید. من این را

I didn't say that very smoothly didn't  I did I all right instead of worrying  

خیلی روان نگفتم، نکردم، من کاملاً درست است. به جای نگرانی

about others opinions shift the focus  to how you can help someone you try

در مورد نظرات دیگران، تمرکز را به این تغییر دهید که چگونه می‌توانید به کسی کمک کنید. شما امتحان کنید،

it excellent did you probably said it better  than me you said it better than me didn't you  

عالی است. آیا احتمالاً آن را بهتر از من گفتی؟ تو آن را بهتر از من گفتی؟ نه؟

I'll tell you what that's amazing all right  unreasonable demands these demands are unre  

من به شما می‌گویم که این شگفت‌انگیز است. بسیار خوب، خواسته‌های غیرمنطقی. این خواسته‌ها،

reasonable demands that are too  difficult unfair or impossible to

خواسته‌های غیرمنطقی هستند که انجام آنها بسیار دشوار، ناعادلانه یا غیرممکن است.

do my boss told me to finish 8 hours of work in  2 hours that's an unre that's an unreasonable

رئیس من به من گفت که ۸ ساعت کار را در ۲ ساعت تمام کنم. این یک

demand yeah that's an unreasonable  demand cuz his boss said to finish  

خواسته غیرمنطقی است. بله، این یک خواسته غیرمنطقی است، زیرا رئیسش گفته است که

all this work it's like 8 hours worth  of work and to finish it in only 2  

همه این کارها را تمام کنم، انگار ۸ ساعت کار ارزش دارد و... فقط در عرض ۲ ساعت تمومش کن، این یه

hours that would be an unreasonable  demand all right my boss told me to  

خواسته‌ی غیرمنطقیه، خیلی خب، رئیسم بهم گفت که

finish eight hours of work in two hours  that's an unreasonable demand you say

هشت ساعت کار رو در دو ساعت تموم کنم، این یه خواسته‌ی غیرمنطقیه. تو اینو میگی،

it that that's kind of hard to say and  unreasonable because you got to get that  

گفتنش سخته و غیرمنطقیه چون باید به اون برسی.

an and unreasonable and unreasonable  demand [Music] it is an unreasonable

یه خواسته‌ی غیرمنطقی و غیرمنطقی [موسیقی] این یه

demand set boundaries now if  you set boundaries you create  

خواسته‌ی غیرمنطقیه. حالا مرز تعیین کن. اگه مرز تعیین کردی،

clear rules clear rules about what  you will or will not accept I will  

قوانین واضحی ایجاد کن. قوانین واضحی در مورد چیزی که می‌خوای یا نمی‌خوای قبول کنی، من

accept this I will not accept this  I am setting my boundaries drawing a

اینو می‌پذیرم. من اینو نمی‌پذیرم. من دارم مرزهای خودم رو تعیین می‌کنم.

line if someone makes unreasonable demands  it's okay to set boundaries and say

اگه کسی خواسته‌های غیرمنطقی داشت، یه خط می‌کشم. اشکالی نداره که مرز تعیین کنی و بگی نه. این

no that's good advice huh if  someone makes unreasonable  

نصیحت خوبیه. ها. اگه کسی خواسته‌های غیرمنطقی داشت، اشکالی نداره که مرز تعیین کنی و بگی نه. اگه کسی خواسته‌های غیرمنطقی داشت،

demands it's okay to set boundaries and say

اشکالی نداره که مرز تعیین کنی و بگی

no if someone makes unreasonable demands  it's okay to set boundaries and say

نه. اشکالی نداره که مرز تعیین کنی و بگی

no okay excellent take time to use time  to do something without rushing take your  

نه. باشه. عالیه. برای استفاده از زمان برای انجام کاری بدون عجله وقت بذار.

time taking time to do things you love  reminds you that happiness doesn't depend  

برای انجام کارهایی که دوست داری وقت بذار. بهت یادآوری می‌کنه که خوشبختی

on others approval that sentence is too long  to listen and repeat let me break it up for  

به تایید دیگران بستگی نداره. این جمله برای گوش دادن و تکرار خیلی طولانیه. بذار برات تجزیه‌اش کنم.

you I'll say it in two sections ready taking  time to do things you love reminds you that

من اون رو در دو بخش می‌گم. آماده‌ام، برای انجام کارها وقت می‌گذارم. دوستت دارم بهت یادآوری می‌کنه که

happiness doesn't depend on others

خوشبختی به تایید دیگران بستگی نداره

approval taking time to do things you love reminds  you that happiness doesn't depend on others

وقت گذاشتن برای انجام کارهایی که دوست داری بهت یادآوری می‌کنه که خوشبختی به تایید دیگران بستگی نداره

approval happiness doesn't depend on others

خوشبختی به تایید دیگران بستگی نداره،

approval that's right happiness does not  depend on others approval you can decide  

درسته خوشبختی به تایید دیگران بستگی نداره می‌تونی

to be happy right now boom good work out keep  moving forward okay we got all that vocabulary  

همین الان تصمیم بگیری که خوشحال باشی، بوم، ورزش خوبی کردی، به پیشرفتت ادامه بده، باشه، ما همه اون دایره لغات رو

set up so in the next lesson you will see  some of this vocabulary pop up and then  

آماده کردیم، بنابراین در درس بعدی تعدادی از این لغات رو خواهید دید و

also in the lesson after that in the next  two lessons all right I'll see you there

همچنین در درس بعد از اون در دو درس بعدی، باشه، اونجا می‌بینمت.