The magic of truth and lies (and iPods) | Marco Tempest

مارکو تمپست: جادوی واقعیت و دروغ (و آیپاد)

Translator: Bidel Akbari Reviewer: soheila Jafari

So the type of magic I like, and I'm a magician,

خب، من یک شعبده باز هستم و نوعی از شعبده بازی رو دوست دارم که از تکنولوژی

is magic that uses technology to create illusions.

خب، من یک شعبده باز هستم و نوعی از شعبده بازی رو دوست دارم که از تکنولوژی

برای حقه زدن استفاده میکنه.

So I would like to show you something I've been working on.

بنابراین دوست دارم چیزی رو که چند وقتیه دارم روش کار میکنم رو بهتون نشون بدم.

یه برنامه اس که فکر میکنم میتونه برای هنرمندها مفید باشه --

It's an application

that I think will be useful for artists -- multimedia artists in particular.

یه برنامه اس که فکر میکنم میتونه برای هنرمندها مفید باشه --

مخصوصا برای هنرمندهای رشته چند رسانه ای.

این برنامه ویدیوها رو روی چند صفحه نمایش از چند دستگاه قابل حمل، همزمان میکنه.

It synchronizes videos across multiple screens of mobile devices.

این برنامه ویدیوها رو روی چند صفحه نمایش از چند دستگاه قابل حمل، همزمان میکنه.

و من این سه تا آیپاد رو از افراد حاضر در جمع قرض گرفتم که نشون بدم منظورم چیه.

I borrowed these three iPods from people here in the audience

و من این سه تا آیپاد رو از افراد حاضر در جمع قرض گرفتم که نشون بدم منظورم چیه.

to show you what I mean.

و من این سه تا آیپاد رو از افراد حاضر در جمع قرض گرفتم که نشون بدم منظورم چیه.

و من میخوام ازشون استفاده کنم که یه کم راجع به موضوع مورد علاقه ام براتون صحبت کنم:

And I'm going to use them to tell you a little bit about my favorite subject:

و من میخوام ازشون استفاده کنم که یه کم راجع به موضوع مورد علاقه ام براتون صحبت کنم:

deception.

فریبکاری (گول زدن).

(Music)

(موزیک)

یکی از شعبده بازهای مورد علاقه من کارل جرماینه.

One of my favorite magicians is Karl Germain.

یکی از شعبده بازهای مورد علاقه من کارل جرماینه.

He had this wonderful trick where a rosebush would bloom

اون یه حقه شگفت انگیز داشت که یه بوته رز دقیقا جلوی چشمای شما می رویید.

اون یه حقه شگفت انگیز داشت که یه بوته رز دقیقا جلوی چشمای شما می رویید.

right in front of your eyes.

اون یه حقه شگفت انگیز داشت که یه بوته رز دقیقا جلوی چشمای شما می رویید.

But it was his production of a butterfly that was the most beautiful.

ولی ساختن پروانه اش از همه زیباتر بود.

ولی ساختن پروانه اش از همه زیباتر بود.

(Recording) Announcer: Ladies and gentlemen,

خانم ها و آقایان،

the creation of life.

پیدایش زندگی.

(Applause)

(تشویق حاضرین)

(Music)

(موزیک)

Marco Tempest: When asked about deception,

مارکو تمپست: وقتی راجع به فریبکاری ازش پرسیدن،

اینو گفت:

he said this:

شعبده بازی تنها حرفه بی غل و غشه.

Announcer: Magic is the only honest profession.

A magician promises to deceive you --

یه شعبده باز به شما قول میده که شما رو فریب بده -- و این کار رو میکنه.

یه شعبده باز به شما قول میده که شما رو گول بده -- و این کار رو میکنه.

and he does.

MT: I like to think of myself as an honest magician.

من خودم رو یه شعبده باز صادق و راستگو میدونم.

من از حقه های زیادی استفاده میکنم،

I use a lot of tricks,

which means that sometimes I have to lie to you.

این به این معنیه که بعضی وقتا باید بهتون دروغ بگم.

این به این معنیه که بعضی وقتا باید بهتون دروغ بگم.

Now I feel bad about that.

حالا احساس بدی نسبت بهش دارم.

But people lie every day.

ولی مردم هر روز دروغ میگن.

(Ringing)

(صدای زنگ) صبر کنید.

Hold on.

Phone: Hey, where are you?

هی، کجایی؟

MT: Stuck in traffic. I'll be there soon.

توی ترافیک گیر گردم. به زودی میرسم اونجا.

همه تون اینکار رو کردین.

You've all done it.

(Laughter)

(خنده حاضرین)

(Music)

یه دقیقه دیگه آماده ام، عزیزم.

Right: I'll be ready in just a minute, darling.

Center: It's just what I've always wanted.

این دقیقا همونیه که همیشه میخواستم.

Left: You were great.

خیلی خوش تیپ شدی.

MT: Deception,

فریبکاری، جزء مهمی از زندگیه.

it's a fundamental part of life.

فریبکاری، جزء مهمی از زندگیه.

Now polls show

آمار نشون دادن که مردها سه برابر خانم ها دروغ میگن --

that men tell twice as many lies as women --

آمار نشون دادن که مردها سه برابر خانم ها دروغ میگن --

آمار نشون دادن که مردها سه برابر خانم ها دروغ میگن --

assuming the women they asked told the truth.

با فرض اینکه خانم هایی که مورد سوال این آمار بودن راستش رو گفتن.

(خنده حاضرین)

(Laughing)

We deceive to gain advantage

ما فریب میدیم که سود ببریم و نقطه ضعف هامون رو قایم کنیم.

and to hide our weaknesses.

ما فریب میدیم که سود ببریم و نقطه ضعف هامون رو قایم کنیم.

The Chinese general Sun Tzu said that all war was based on deception.

ژنرال چینی سال تسو گفته که همه جنگ ها برپایه فریبکاری بودن.

ژنرال چینی سال تسو گفته که همه جنگ ها برپایه فریبکاری بودن.

ژنرال چینی سال تسو گفته که همه جنگ ها برپایه فریبکاری بودن.

اسکار وایلد همین رو درباره عشق و عاشقی گفته.

Oscar Wilde said the same thing of romance.

اسکار وایلد همین رو درباره عشق و عاشقی گفته.

Some people deceive

بعضی از مردم برای پول فریب میدن.

for money.

بعضی از مردم برای پول فریب میدن.

Let's play a game.

بیاین یه بازی کنیم.

Three cards, three chances.

سه کارت بازی، سه تا شانس.

Announcer: One five will get you 10, 10 will get you 20.

اعلام کننده: یک پنج به شما 10تا میده، 10 به شما 20تا میده.

Now, where's the lady?

حالا اون خانمه کجاست؟

Where is the queen?

اون ملکه کجاس؟

اینه؟

MT: This one?

Sorry. You lose.

متاسفم، شما باختین.

Well, I didn't deceive you.

خوب، من شما رو فریب ندادم.

You deceived yourself.

خودتون خودتون رو فریب دادین.

Self-deception.

خود فریبی.

That's when we convince ourselves that a lie is the truth.

وقتیه که ما خودمون رو راضی میکنیم که یه دروغ، واقعیته.

وقتیه که ما خودمون رو راضی میکنیم که یه دروغ، واقعیته.

Sometimes it's hard to tell the two apart.

بعضی وقتا از هم تشخیص دادنشون خیلی سخته.

قماربازایی که زیاده روی میکنن

Compulsive gamblers are experts at self-deception.

توی خودفریبی استادن.

(Slot machine)

(صدای دستگاه قمار اسلات ماشین)

They believe they can win.

اونا معتقدن که میتونن ببرن.

They forget the times they lose.

وقتایی رو که باختن رو از یاد میبرن.

The brain is very good at forgetting.

مغز انسان توی از یاد بردن خیلی خوب عمل میکنه.

Bad experiences are quickly forgotten.

تجربه های بد خیلی زود فراموش میشن.

تجربه های بد خیلی زود فراموش میشن.

Bad experiences quickly disappear.

تجربه های بد خیلی زود ناپدید میشن.

برای همینه که در این دنیای وسیع و تنها،

Which is why in this vast and lonely cosmos,

ما به طرز شگفت انگیزی خوشبین هستیم.

we are so wonderfully optimistic.

خودفریبی ما تبدیل به یه خیال مثبت میشه --

Our self-deception becomes a positive illusion --

خودفریبی ما تبدیل به یه خیال مثبت میشه --

چرا فیلم ها میتونن ما رو به ماجراهای خارق العاده ببرن;

why movies are able to take us onto extraordinary adventures;

چرا فیلم ها میتونن ما رو به ماجراهای خارق العاده ببرن;

چرا وقتی رومئو به ژولیت میگه عاشقشه ما حرفش رو باور میکنیم;

why we believe Romeo when he says he loves Juliet;

چرا وقتی رومئو به ژولیت میگه عاشقشه ما حرفش رو باور میکنیم;

and why single notes of music,

و چرا وقتی نت های تکی موزیک، با همدیگه نواخته میشن،

when played together,

و چرا وقتی نت های تکی موزیک، با همدیگه نواخته میشن،

become a sonata and conjure up meaning.

به یک سونات تبدیل میشن و بصورت سحر آمیزی معنی دار میشن.

این آهنگ "Clair de Lune"

That's "Clair De lune."

Its composer, called Debussy,

اسم سازنده اش دوباسسی Debussy

که گفته هنر بزرگترین فریبکاره.

said that art was the greatest deception of all.

که گفته هنر بزرگترین فریبکاره.

Art is a deception that creates real emotions --

هنر فریبکاری ایه که احساسات واقعی رو بوجود میاره --

هنر فریبکاری ایه که احساسات واقعی رو بوجود میاره --

a lie that creates a truth.

دروغی که واقعیت رو بوجود میاره.

و وقتی که خودمون رو تسلیم اون فریب کنیم،

And when you give yourself over to that deception,

تبدیل به شعبده بازی میشه.

it becomes magic.

[MAGIC]

(Music fades slowly)

(Applause)

(تشویق حاضرین)

تشکر میکنم، خیلی تشکر میکنم.

Thank you. Thank you very much.

(تشویق حاضرین)

(Applause)