Julian Assange: Why the world needs WikiLeaks

چرا جهان به ویکی لیکس نیاز دارد

Translator: zahra soleimanian Reviewer: Behrad Tehrani

Chris Anderson: Julian, welcome.

کریس آندرسون: جولیان خوش آمدی.

It's been reported that WikiLeaks, your baby,

گزارش شده که WikiLeaks ,سوگلی تو

has, in the last few years

در سالهای اخیر

has released more classified documents

اسناد محرمانه ای بیش از

than the rest of the world's media combined.

بقیه رسانه های دنیا منتشر کرده است.

Can that possibly be true?

آیا این درسته؟

Julian Assange: Yeah, can it possibly be true?

جولیان آسانژ: آره, این واقعن درسته؟

It's a worry -- isn't it? -- that the rest of the world's media

جای نگرانی داره -- نه؟ که ایبهمه رسانه در سراسر دنیا

is doing such a bad job

کارشون رو اینقدر بد دارن انجام میدن

that a little group of activists

که حتی یه گروه کوچک فعال

is able to release more

قادره بیشتر از همه اونا با هم

of that type of information

این نوع اطلاعات رو

than the rest of the world press combined.

منتشر کنه.

CA: How does it work?

چطور کار میکنه؟

How do people release the documents?

مردم اسناد رو چطور در اختیار شما قرار میدن؟

And how do you secure their privacy?

و شما چطور حریم اونها رو حفظ میکنید؟

JA: So these are -- as far as we can tell --

خب اینها -- میشه گفت --

classical whistleblowers,

فوت و فن کار ماست.

and we have a number of ways for them

و ما راههای زیادی داریم

to get information to us.

برای دستیابی به اطلاعات.

So we use this state-of-the-art encryption

ما هنر رمز گذاری رو در کارمون استفاده میکنیم

to bounce stuff around the Internet, to hide trails,

که به اینوسیله حرف و حدیثهای اینترنتی رو محدود کنیم, و رد پایی رو بر جا نگذاریم,

pass it through legal jurisdictions

از طریق مجاری قانونی

like Sweden and Belgium

مثل سوئد و بلژیک این کار رو انجام میدیم

to enact those legal protections.

که اون حمایتهای قانونی رو به تصویب برسونیم.

We get information in the mail,

ما از طریق ایمیل اطلاعات رو دریافت میکنیم,

the regular postal mail,

ایمیل معمولی,

encrypted or not,

رمز گزاری شده یا عادی

vet it like a regular news organization, format it --

درست مثل یک سازمان خبرگزاری, باید اونا رو فرمت کنیم --

which is sometimes something that's quite hard to do,

که بعضی مواقع واقعا سخته,

when you're talking about

وقتی صحبت از

giant databases of information --

اطلاعات دیتایی بسیار عظیم --

release it to the public

که برای اولین بار منتشر میکنیم

and then defend ourselves

که پس از اون باید از خودمون هم

against the inevitable legal and political attacks.

در مقابل حملات اجتناب ناپذیر قانونی و سیاسی دفاع کنیم.

CA: So you make an effort to ensure

پس تو همه تلاشت رو میکنی

the documents are legitimate,

که اسناد, قانونی بشوند.

but you actually

ولی در واقع شما

almost never know who the identity of the source is?

هرگز نمیدونید که منبع خبر چه کسی است.

JA: That's right, yeah. Very rarely do we ever know,

ج.آ.: آره ما به ندرت میشناسیمشون.

and if we find out at some stage

و اگه هم کسی رو در یه حدی بشناسیم

then we destroy that information as soon as possible.

تمام اطلاعاتشون رو تا اونجا که بشه از بین میبریم.

(Phone ring) God damn it.

(زنگ تلفن) اوه لعنتی.

(Laughter)

(خنده)

CA: I think that's the CIA asking what the code is

ک.آ.: فکر میکنم سی.آی.ای باشه میخواد

for a TED membership.

کد عضویت در TED رو ازت بگیره.

(Laughter)

(خنده)

So let's take [an] example, actually.

خوب بگذار به یه مثال بپردازیم.

This is something

این مطلبیه که

you leaked a few years ago.

شما چند سال قبل افشا کردید.

If we can have this document up ...

اگه بتونیم این اسناد رو نشان بدیم ...

So this was a story in Kenya a few years ago.

این داستان در کنیا اتفاق افتاده.

Can you tell us what you leaked and what happened?

میتونی به ما بگی چه اتفاقی افتاد و چه چیزی رو افشا کردین؟

JA: So this is the Kroll Report.

ج.آ.: خوب این گزارش " کرول " است.

This was a secret intelligence report

یه گزارش اطلاعاتی و امنیتی بود

commissioned by the Kenyan government

که دولت کنیا به کمیسیون واگزار کرده بود

after its election in 2004.

بعد از انتخابات 2004.

Prior to 2004, Kenya was ruled

قبل از 2004 کنیا

by Daniel arap Moi

توسط "دانیل ارپ موی" اداره میشد

for about 18 years.

به مدت 18 سال.

He was a soft dictator of Kenya.

یه دیکتاتور نرم کنیایی بود.

And when Kibaki got into power --

و وقتی "کیباکی" به قدرت رسید --

through a coalition of forces that were trying

از طریق ائتلاف نیروهایی که

to clean up corruption in Kenya --

قصد پاکسازی فساد دولتی در کنیا رو داشتند --

they commissioned this report,

این گزارش رو کمیسیون کردند,

spent about two million pounds

حدود 2 میلیون پوند روی این و

on this and an associated report.

یک گزارش مربوط به این هزینه کردند.

And then the government sat on it

و سپس دولت چسبید به این

and used it for political leverage on Moi,

و برای اعمال قدرت روی "موی" ازش استفاده کرد,

who was the richest man --

که پولدارترین مرد کنیا بود --

still is the richest man -- in Kenya.

البته هنوز هم هست.

It's the Holy Grail of Kenyan journalism.

این "قبله امال" روزنامه نگاران در کنیا بود.

So I went there in 2007,

من سال 2007 رفتم اونجا,

and we managed to get hold of this

و سعی کردیم که اینو نگه داریم

just prior to the election --

درست قبل از انتخابات --

the national election, December 28.

انتخابات 28دسامبر.

When we released that report,

وقتی این گزارش رو منتشر کردیم,

we did so three days after the new president, Kibaki,

سه روز بعد از رئیس جمهوری جدید به همین منوال دامه دادیم,

had decided to pal up with

کایکابی تصمیم گرفت رفیق بشه با

the man that he was going to clean out,

مردی که میخواست "دانیل اراپ موی",

Daniel arap Moi,

رو از بین ببره.

so this report then

پس این گزارش

became a dead albatross

مثل یه طناب دار

around President Kibaki's neck.

دور گردن کیباکی شد.

CA: And -- I mean, to cut a long story short --

و -- بطور خلاصه --

word of the report leaked into Kenya,

جزئیات گزارش نه از طریق رسانه های رسمی,

not from the official media, but indirectly,

بلکه بطور غیر مستقیم در کنیا رخنه کرد.

and in your opinion, it actually shifted the election.

و به نظر شما, این باعث به تاخیر انداختن انتخابات شد.

JA: Yeah. So this became front page of the Guardian

ج.آ.: آره. و این شد خبر صفحه اول گاردین

and was then printed in all the surrounding countries of Kenya,

و در همه کشورهای همسایه کنیا چاپ شد,

in Tanzanian and South African press.

در تانزانیا و آفریقای جنوبی.

And so it came in from the outside.

و به اینوسیله از بیرون وارد آن کشور شد.

And that, after a couple of days,

و این باعث شد بعد از چند روز,

made the Kenyan press feel safe to talk about it.

که در کنیا بشه راحتتر در موردش صحبت کرد

And it ran for 20 nights straight on Kenyan TV,

و 20شب تلویزیون کنیا به این مساله پرداخت,

shifted the vote by 10 percent,

و در نهایت تغییر ده درصدی آراء

according to a Kenyan intelligence report,

طبق یک گزارش سری درون کنیا ,

which changed the result of the election.

و تغییر در نتیجه نهایی انتخابات.

CA: Wow, so your leak

اوه! پس انتشار خبر توسط شما

really substantially changed the world?

به طور اساسی باعث تغییر جهان شد؟

JA: Yep.

ج.آ.: درسته.

(Applause)

(تشویق)

CA: Here's -- We're going to just show

ک.آ.: حالا ما در اینجا

a short clip from this

یه کلیپ کوتاه

Baghdad airstrike video.

از ویدیوی حمله هوائی بغداد میگذاریم

The video itself is longer,

خود ویدیو طولانی تره.

but here's a short clip.

ولی یه کلیپ کوتاهش رو میگذاریم.

This is -- this is intense material, I should warn you.

این -- این خیلی اثر گذاره, باید هشدار بدم.

Radio: ... just fuckin', once you get on 'em just open 'em up.

رادیو: ...اه لعنتی, تا بهشون رسیدین بازشون کنید.

I see your element, uh, got about four Humvees, uh, out along ...

عناصرتون رو میبینم, اوه, 4تا نفربر, اون بیرون...

You're clear. All right. Firing.

واضحه. بسیار خوب.آتش!

Let me know when you've got them. Let's shoot.

وقتی اونا رو هدف گرفتی به من بگو. که شلیک کنم.

Light 'em all up.

ببندشون به آتیش.

C'mon, fire!

یالا آتیش!

(Machine gun fire)

(شلیک رگبار)

Keep shoot 'n. Keep shoot 'n.

شلیک کن. شلیک کن.

(Machine gun fire)

(شلیک رگبار)

Keep shoot 'n.

شلیک کن.

Hotel ... Bushmaster Two-Six, Bushmaster Two-Six,

هتل ... بوش مستر- دو- شش, بوش مستر- دو- شش,

we need to move, time now!

باید حرکت کنیم, همین الان!

All right, we just engaged all eight individuals.

بسیار خوب, ما فقط هشت نفر رو به هم ریختیم.

Yeah, we see two birds [helicopters], and we're still firing.

بله, ما دوتا پرنده میبینیم[هلیکوپتر], و هنوز داریم شلیک میکنیم.

Roger. I got 'em.

دریافت شد. گرفتمشون.

Two-Six, this is Two-Six, we're mobile.

دو - شش, دو شش اینجا, ما در حرکتیم.

Oops, I'm sorry. What was going on?

آخ! متاسفم. چه شد؟

God damn it, Kyle. All right, hahaha. I hit 'em.

خدا لعنتت کنه, کایل. بسیار خوب, ها ها ها. زدمشون.

CA: So, what was the impact of that?

ک.آ.: خوب تاثیر این یکی چی بود؟

JA: The impact on the people who worked on it

ج.آ.: تاثیرش روی افرادی که در اون دخیل بودن

was severe.

بسیار شدید بود.

We ended up sending two people to Baghdad

ما دو نفر رو به بغداد فرستادیم

to further research that story.

برای تحقیق بیشتر در اینباره.

So this is just the first of three attacks

این یکی از سه سری حمله ای بود که

that occurred in that scene.

در اون موقع انجام دادن.

CA: So, I mean, 11 people died in that attack, right,

ک.آ.: خوب, در اون روز 11 نفر مردند, درسته,

including two Reuters employees?

که شامل 2 خبرنگار از رویترز هم میشدن ؟

JA: Yeah. Two Reuters employees,

ج.آ.: آره, دو تا خبرنگار رویترز,

two young children were wounded.

دو تا بچه هم زخمی شدند.

There were between 18 and 26 people killed all together.

بین 18 تا 26 نفر روی هم کشته شدند.

CA: And releasing this caused

ک.آ.: و انتشار این خبر باعث

widespread outrage.

هتک حرمت شد.

What was the key element of this

عنصر کلیدی در اینجا چه بود

that actually caused the outrage, do you think?

که باعث هتک حرمت شد, به نظر تو؟

JA: I don't know. I guess people can see

ج.آ.: نمیدونم, شاید چون مردم

the gross disparity in force.

این همه تضاد فاحش رو یکجا می بینند.

You have guys walking in a relaxed way down the street,

آدمایی رو میبینی که راحت دارن قدم می زنن,

and then an Apache helicopter sitting up at one kilometer

بعد یک دفعه یه هلیکوپتر آپاچی

firing 30-millimeter cannon shells

با یه آدم پشت یه توپ 33میلیمتری شروع میکنه

on everyone --

به آتش بستن همه --

looking for any excuse to do so --

حالا به هر عذر و بهانه ای که بخواد باشه --

and killing people rescuing the wounded.

و حتی کشتن کسایی که که به دارن به زخمیا کمک میکنن.

And there was two journalists involved that clearly weren't insurgents

و به وضوح دو روزنامه نگار که شورشی نبودند

because that's their full-time job.

چرا که این شغل تمام وقت اوناست.

CA: I mean, there's been this U.S. intelligence analyst,

ک.آ.: بعد این تحلیلگر امنیتی یو. اس.

Bradley Manning, arrested,

"برادلی منینگ"دستگیر شد.

and it's alleged that he confessed in a chat room

و ادعا کرد که در یه چت روم افشا کرده

to have leaked this video to you,

که این ویدیو رو در اختیار شما قرار داده,

along with 280,000

همراه با 280,000

classified U.S. embassy cables.

اسناد نوشتاری سفارت آمریکا.

I mean, did he?

واقعا اون این کار رو کرده؟

JA: We have denied receiving those cables.

ج.آ.: خوب ما دریافت اون اسناد رو رد کردیم.

He has been charged,

اون محکوم شده

about five days ago,

حدود 5روز پیش,

with obtaining 150,000 cables

به دریافت 150,000 اسناد نوشتاری

and releasing 50.

و منتشر کردن 50تا از اونها.

Now, we had released,

حالا اوایل امسال

early in the year,

ما منتشر کردیم

a cable from the Reykjavik U.S. embassy,

یه سری اسناد محرمانه از سفارت آمریکا در ریکیاویک.

but this is not necessarily connected.

ولی اینا الزاما مرتبط به هم نیستند.

I mean, I was a known visitor of that embassy.

آخه من یکی از ویزیتور های اون سفارت بودم.

CA: I mean, if you did receive thousands

ک.آ.: اگه شما هزاران اسناد دیپلماتیک محرمانه

of U.S. embassy diplomatic cables ...

از سفارت امریکا دریافت میکردید ...

JA: We would have released them. (CA: You would?)

ج.آ.: منتشرشون میکردیم.(ک.آ.: واقعا؟)

JA: Yeah. (CA: Because?)

ج.آ.: آره.(ک.آ.: چرا؟)

JA: Well, because these sort of things

ج.آ.: خوب, چون این چیزا نشون میده

reveal what the true state

که چهره واقعی

of, say,

مثلا

Arab governments are like,

دولتهای عربی چطوریه,

the true human-rights abuses in those governments.

نقض آشکار حقوق بشر در این کشورها رو نشون میده.

If you look at declassified cables,

وقتی به اسناد طبقه بندی نشده نگاه میکنی,

that's the sort of material that's there.

اینا اون اسنادی هستن که اونجا یافت میشن.

CA: So let's talk a little more broadly about this.

ک.آ.:بگذار یه کم گسترده تر به این موضوع نگاه کنیم.

I mean, in general, what's your philosophy?

به طور کلی فلسفه شما چیه؟

Why is it right

چرا این کار درستیه که

to encourage leaking of secret information?

افراد رو تشویق به درز دادن اطلاعات سری کنیم؟

JA: Well, there's a question as to what sort of information is important in the world,

ج.آ.: خوب البته باید پرسید چه نوع اطلاعاتی برای دنیا مهمه,

what sort of information

چه نوع اطلاعاتی

can achieve reform.

میتونه باعث اصلاح بشه؟

And there's a lot of information.

که البته اطلاعات بسیاری میتونه باشه.

So information that organizations

پس اطلاعاتی که سازمانهای مختلف

are spending economic effort into concealing,

برای پوشیده ماندن آنها دارن مقادیر بسیاری هزینه میکنن,

that's a really good signal

این خودش یه سیگنال خوبه

that when the information gets out,

برای اینکه وقتی اطلاعات درج پیدا کنه,

there's a hope of it doing some good --

امیدی به تغییر میشه داشت.

because the organizations that know it best,

چون سازمانهایی که بهتر از همه ازش اطلاع دارن,

that know it from the inside out,

و از داخل با اون درگیر هستند,

are spending work to conceal it.

دارن کار میکنن روش که اونو مخفی نگه دارن.

And that's what we've found in practice,

و این اون اونچیزیه که ما در عمل بهش رسیدیم.

and that's what the history of journalism is.

و این در واقع تاریخ روزنامه نگاری رو بیان میکنه.

CA: But are there risks with that,

ک.آ.: ایا این کار ریسک هم داره,

either to the individuals concerned

چه برای خود شما

or indeed to society at large,

چه برای جوامع در کل,

where leaking can actually have

درج این اخبار میتونه

an unintended consequence?

نتایجی رو متعاقب خودش داشته باشه؟

JA: Not that we have seen with anything we have released.

تا بحال که ما با چنین مواردی برخورد نداشتیم.

I mean, we have a harm immunization policy.

آخه ما یه سیاست ضد اسیب رو در پیش گرفتیم.

We have a way of dealing with information

ما با اطلاعاتی سر وکار داریم

that has sort of personal --

که به نوعی شخصی --

personally identifying information in it.

اطلاعات شناسایی شده شخصی درش هست.

But there are legitimate secrets --

ولی اسرار قانونی هم وجود دارند --

you know, your records with your doctor;

میدونی مثل مدارک تو پیش دکترت؛

that's a legitimate secret --

که این یه سر قانونی محسوب میشه.

but we deal with whistleblowers that are coming forward

ولی ما با خبر رسانهایی سر و کار داریم

that are really sort of well-motivated.

که با پای خودشون میان پیش ما و بسیار هم مشتاقند.

CA: So they are well-motivated.

ک.آ.: پس اونا خیلی هم مشتاقند.

And what would you say to, for example,

خوب تو مثلا در جواب

the, you know, the parent of someone

خانواده ایی که

whose son is out serving the U.S. military,

پسرشون در ارتش آمریکاست, چی میگی,

and he says, "You know what,

که به تو میگه, "میدونی با این کارت,

you've put up something that someone had an incentive to put out.

به کسی که منظور داشته کمک کردی.

It shows a U.S. soldier laughing

یه سرباز آمریکایی رو نشون میدی در حال خنده

at people dying.

به کشته شدن دیگران.

That gives the impression, has given the impression,

این حس رو القا میکنی -- در واقع کردی

to millions of people around the world

به هزاران نفر در سراسر دنیا

that U.S. soldiers are inhuman people.

که سربازای آمریکایی کارای غیر انسانی میکنند.

Actually, they're not. My son isn't. How dare you?"

ولی در واقع اینطور نیست. پسر من اینطور نیست.تو چطور جرات کردی؟"

What would you say to that?

بهش چه جوابی میدی؟

JA: Yeah, we do get a lot of that.

ج.آ.: آره ما زیاد از این پیامها دریافت میکنیم.

But remember, the people in Baghdad,

ولی یادمون باشه, مردم بغداد,

the people in Iraq, the people in Afghanistan --

مردم عراق, مردم افغانستان --

they don't need to see the video;

اونا به این ویدیو نیاز ندارن؛

they see it every day.

اونا هر روز اینو میبینن.

So it's not going to change their opinion. It's not going to change their perception.

پس این در کل برای اونا فرقی نداره. نظر اونا رو عوض نمیکنه.

That's what they see every day.

اونا هر روز دارن این صحنه ها رو میبینن.

It will change the perception and opinion

اما از طرف دیگه این میتونه نظر

of the people who are paying for it all,

افرادی که دارن بابتش پول میدن رو عوض کنه.

and that's our hope.

و ما به این امید داریم.

CA: So you found a way to shine light

ک.آ.: پس یعنی راهی پیدا کردی برای روشن کردن

into what you see

از دید تو

as these sort of dark secrets in companies and in government.

رازهای سر به مهر شرکتها و دولتها.

Light is good.

بعبارتی نوری در تاریکی

But do you see any irony in the fact that,

آیا این برات طنز نیست که تو

in order for you to shine that light,

برای اینکه شمعی در تاریکی بیفروزی

you have to, yourself,

باید خودتو,

create secrecy around your sources?

پنهان کنی؟

JA: Not really. I mean, we don't have

ج.آ.: نه به اونصورت.

any WikiLeaks dissidents yet.

ما هنوز که مخالفی نداریم.

We don't have sources who are dissidents on other sources.

ما منابعی که علیه بقیه منابع ما باشه، نداریم.

Should they come forward, that would be a tricky situation for us,

اگر چنین چیزی پیش بیاد، وضعیت پیچیده برای ما خواهد بود.

but we're presumably acting in such a way

ولی ظاهرا ما داریم به طریقی عمل میکنیم

that people feel

که مردم

morally compelled

یه اجبار اخلاقی حس میکنن

to continue our mission, not to screw it up.

به ادامه ماموریت ما ، نه پیچاندن آن.

CA: I'd actually be interested, just based on what we've heard so far --

ک.آ.: در واقع من علاقه مندم ، فقط به آنچه که ما تا کنون شنیده ایم --

I'm curious as to the opinion in the TED audience.

من به عنوان یکی از مخاطبان TED کنجکاوم.

You know, there might be a couple of views

می دونی ، ممکنه یه سری دیدگاه وجود داشته باشه

of WikiLeaks and of Julian.

نسبت به ویکی لیکس و جولیان.

You know, hero -- people's hero --

می دونی ، قهرمان -- قهرمان مردم --

bringing this important light.

این روشنگری رو کرده.

Dangerous troublemaker.

دردسر ساز خطرناک.

Who's got the hero view?

کی نقش قهرمان رو دیده؟

Who's got the dangerous troublemaker view?

کی نقش دردسر ساز خطرناک رو دیده؟

JA: Oh, come on. There must be some.

ج.آ.: زود باشید, حد اقل یه چند تا که باید باشه بین شما.

CA: It's a soft crowd, Julian, a soft crowd.

ک.آ.: اینا یه جمعیت آرومن جولیان.

We have to try better. Let's show them another example.

باید یه کار دیگه کنیم. بزار یه مپال دیگه بهشون نشون بدیم.

Now here's something that you haven't yet leaked,

اینجا ما یه چیزی رو نشون میدیم که هنوز منتشر نکردین,

but I think for TED you are.

ولی فکر میکنم واسه TED این کار رو بکنی.

I mean it's an intriguing story that's just happened, right?

این یه داستان جذابه که بتازگی اتفاق افتاده,درسته؟

What is this?

این چیه؟

JA: So this is a sample of what we do

ج.آ.: این نمونه ای از کاریه که ما میکنیم

sort of every day.

تقریبا هر روز.

So late last year -- in November last year --

سال پیش -- ماه نوامبر --

there was a series of well blowouts

یه سری چاه که از مهار خارج شده بودند

in Albania,

در آلبانی

like the well blowout in the Gulf of Mexico,

مثل چاهی که در خلیج مکزیک نشت کرده بود.

but not quite as big.

ولی نه به اون بزرگی.

And we got a report --

و ما یه گزارش دریافت کردیم --

a sort of engineering analysis into what happened --

نوعی تحلیل مهندسی از اونچه که اتفاق افتاده بود --

saying that, in fact, security guards

که نشان میده که گاردهای امنیتی

from some rival, various competing oil firms

از شرکت نفت رقیب,

had, in fact, parked trucks there and blown them up.

یه سری کامیون اونجا پارک کردن و اونا رو آتش زدن.

And part of the Albanian government was in this, etc., etc.

و البته یه بخش از دولت آلبانی هم در اون دست داشت و اینا.

And the engineering report

و گزارش مهندسی

had nothing on the top of it,

چیزی بالاتر از اون برای ارائه نداشت.

so it was an extremely difficult document for us.

این یه سند سختی برای ما بود.

We couldn't verify it because we didn't know

چرا که ما در ابتدا نمیتونستیم اونو شناسایی کنیم نمیدونستیم

who wrote it and knew what it was about.

کی اونو برامون فرستاده و یا در مورد چیه.

So we were kind of skeptical that maybe it was

ما به نوعی تردید داشتیم که شاید

a competing oil firm just sort of playing the issue up.

شرکت نفتی رقیب فقط ما رو به بازی گرفته.

So under that basis, we put it out and said,

بر این اساس ، ما بیخیال اون شدیم و گفتیم:

"Look, we're skeptical about this thing.

"ببین، ما در مورد این تردید داریم.

We don't know, but what can we do?

نمیدونیم, ولی چه کاری میشه کرد؟

The material looks good, it feels right,

اسناد به نظر خوب و درست میان,

but we just can't verify it."

ولی ما نمیتونیم تاییدشون کنیم."

And we then got a letter

بعد ما یه نامه دریافت کردیم

just this week

درست این هفته

from the company who wrote it,

از طرف شرکت مربوطه,

wanting to track down the source --

میخواست بدونه مدارک به دست ما رسیده یا نه--

(Laughter)

(خنده)

saying, "Hey, we want to track down the source."

نوشته بود," هی, ما میخوایم بدونیم نامه ما رسیده به شما."

And we were like, "Oh, tell us more.

ما هم که از خدا خواسته, :"میشه بیشتر توضیح بدین.

What document is it, precisely, you're talking about?

کدوم مدارک رو دقیقا میفرمایید؟

Can you show that you had legal authority over that document?

میتونین ثابت کنید که مدارکتون قانونیه؟

Is it really yours?"

واقعا مال خود شما هستن؟"

So they sent us this screen shot

ایندفعه برامون دوباره فرستادن

with the author

با ذکر نام نویسنده

in the Microsoft Word ID.

در یه فرمت مایکروسافت word

Yeah.

آره.

(Applause)

(تشویق)

That's happened quite a lot though.

این البته بارها تکرار میشه.

This is like one of our methods

این یکی از روشای ما هست

of identifying, of verifying, what a material is,

در تشخیص و شناسایی مدارک,

is to try and get these guys to write letters.

به این صورت که مجبور بشن نامه برامون بنویسن.

CA: Yeah. Have you had information

ک.آ.: اها, ایا تا حالا

from inside BP?

از(british petroleum) هم نامه داشتید؟

JA: Yeah, we have a lot, but I mean, at the moment,

ج.آ.: آره, زیاد,ولی این روزا,

we are undergoing a sort of serious fundraising and engineering effort.

مشغول کارای جنبی مثل جمع آوری اعانه هستیم.

So our publication rate

به همین خاطر نرخ انتشار اطلاعاتمون

over the past few months

در چند ماه اخیر

has been sort of minimized

به حد اقل رسیده

while we're re-engineering our back systems

در حالی که ما داریم سیستم داخلیمون رو دوباره طراحی میکنیم

for the phenomenal public interest that we have.

به خاطر علاقه فوق العاده خودمون.

That's a problem.

این یه مشکله که ما داریم.

I mean, like any sort of growing startup organization,

مثل هر سازمانی که

we are sort of overwhelmed

تازه و یکدفعه

by our growth,

شروع به رشد میکنه.

and that means we're getting enormous quantity

یعنی اینکه ما داریم به تعداد زیادی

of whistleblower disclosures

خبررسانهای فعال

of a very high caliber

با توان بسیار بالایی دسترسی پیدا میکنیم,

but don't have enough people to actually

ولی به اندازه کافی افراد برای

process and vet this information.

پروسه این اطلاعات نداریم.

CA: So that's the key bottleneck,

ک.آ.: این تنگنای کلیدی شماست در حال حاضر ,

basically journalistic volunteers

روزنامه نگارهای داوطلب

and/or the funding of journalistic salaries?

و تامین بودجه برای پرداخت هزینه اونا؟

JA: Yep. Yeah, and trusted people.

ج.آ.: آره. و ادمای قابل اعتماد.

I mean, we're an organization

چونکه ما سازمانی هستیم که

that is hard to grow very quickly

بسختی رشد میکنه

because of the sort of material we deal with,

بخاطر نوع اسنادی که ما باهاش سر و کار داریم.

so we have to restructure

پس ما باید تغییر ساختار بدیم

in order to have people

که بتونیم ادمایی رو داشته باشیم

who will deal with the highest national security stuff,

که بتونن با بالاترین مدارک امنیتی سر و کار داشته باشن,

and then lower security cases.

و به این ترتیب مشکل امنیتی کمتری خواهیم داشت.

CA: So help us understand a bit about you personally

ک.آ: خوب حالا کمی از خودت بگو

and how you came to do this.

و اینکه چطوری به اینجا رسیدی.

And I think I read that as a kid

و من قبلا خوندم که زمان بچگی هات

you went to 37 different schools.

به37مدرسه مختلف رفتی.

Can that be right?

درسته؟

JA: Well, my parents were in the movie business

ج.آ.: خوب خانواده ام در ابتدا تو کار فیلم بودن

and then on the run from a cult,

و سپس در فرار از مسایل فرهنگی,

so the combination between the two ...

حالا من یه چیزی بین این دوتام ...

(Laughter)

(خنده)

CA: I mean, a psychologist might say

ک.آ.: یه روانشناس ممکنه در اینجا بگه

that's a recipe for breeding paranoia.

این یه مقدمه ای برای پارانویا میتونه باشه.

JA: What, the movie business?

ج.آ.: چی؟ صنعت فیلم؟

(Laughter)

(خنده)

(Applause)

(کف زدن)

CA: And you were also -- I mean,

ک.آ.: تو همچنین --

you were also a hacker at an early age

یه هکر بودی قبلا

and ran into the authorities early on.

و در اون موقع ها هم به حریم ها وارد میشدی.

JA: Well, I was a journalist.

ج.آ.: خوب, من یه روزنامه نگار بودم.

You know, I was a very young journalist activist at an early age.

تو اون سن خیلی پایین یه فعال و روزنامه نگار بودم.

I wrote a magazine,

یه مجله نوشتم,

was prosecuted for it when I was a teenager.

بخاطرش تحت تعقیب بودم تو اون دوران.

So you have to be careful with hacker.

پس باید در مورد واژه هکر کمی احتیاط کنی.

I mean there's like -- there's a method

گاهی یه روشهایی هست

that can be deployed for various things.

که برای منظورهای مختلفی میشه اونو به کار برد.

Unfortunately, at the moment,

متاسفانه این در حال حاضر

it's mostly deployed by the Russian mafia

در دست مافیای روسیه هست

in order to steal your grandmother's bank accounts.

برای دزدی از حساب مادربزرگ ها.

So this phrase is not,

پس این عبارت در حال حاضر --

not as nice as it used to be.

به زیبایی قبلش نیست.

CA: Yeah, well, I certainly don't think

ک.آ.: نه من قطعا فکر نمیکنم

you're stealing anyone's grandmother's bank account,

تو داری حساب هیچ مادربزرگی رو خالی میکنی.

but what about

ولی چه چیزایی

your core values?

برای تو ارزشند؟

Can you give us a sense of what they are

میتونی چند مثال برامون بزنی

and maybe some incident in your life

که شاید در زندگیت اتفاقایی افتاده باشن

that helped determine them?

که بتونی اونا رو تعیین کنی؟

JA: I'm not sure about the incident.

ج.آ.: اتفاق رو که مطمئن نیستم.

But the core values:

ولی ارزشهای بنیادی من:

well, capable, generous men

خوب, یک مرد بخشنده و توانا

do not create victims;

قربانی رو خلق نمیکنه؛

they nurture victims.

بلکه به اون رسیدگی میکنه.

And that's something from my father

این چیزیه که من از پدرم

and something from other capable, generous men

و از یه مرد بخشنده و توانای دیگه یاد گرفتم

that have been in my life.

توی زندگیم.

CA: Capable, generous men do not create victims;

ک.آ.: یک مرد بخشنده و توانا قربانی رو خلق نمیکنه؛

they nurture victims?

بلکه به اون رسیدگی میکنه؟

JA: Yeah. And you know,

ج.آ.: آره اونوقت میدونی,

I'm a combative person,

من یه آدم اهل دعوام,

so I'm not actually so big on the nurture,

پس نمیتونم خیلی کسی رو ناز و نوازش کنم.

but some way --

ولی راه دیگه ای هم هست --

there is another way of nurturing victims,

راه دیگه ای برای رسیدن به قربانی,

which is to police perpetrators

اونم اینه که عاملان جنایت رو

of crime.

شناسایی کنی.

And so that is something

و این چیزیه که

that has been in my character

در کاراکتر شخصیتی من

for a long time.

مدتهاست که وجود داره.

CA: So just tell us, very quickly in the last minute, the story:

ک.آ.: خوب حالا تو دقایق آخر برای ما بگو

what happened in Iceland?

توی ایسلند چه اتفاقی افتاد؟

You basically published something there,

بطور کلی یه چیزی رو اونجا منتشر کردی,

ran into trouble with a bank,

که درباره مشکلات بانکی اونجا بود,

then the news service there

بعد سرویس خبری اونجا

was injuncted from running the story.

اجازه انتشار اون مشکلات بانکی رو نگرفت.

Instead, they publicized your side.

در عوض, اونا مطالب تو رو منتشر کردن.

That made you very high-profile in Iceland. What happened next?

این برای تو یه پرونده بزرگ در ایسلند ساخت. بعدش چی شد؟

JA: Yeah, this is a great case, you know.

ج.آ.: آره این عالی بود. میدونی.

Iceland went through this financial crisis.

ایسلند به سمت بحران اقتصادی پیش میرفت.

It was the hardest hit of any country in the world.

بد ترین بحران اقتصادی یه کشور در دنیا بود.

Its banking sector was 10 times the GDP

سکتور بانکی اونا ده برابر GDP

of the rest of the economy.

بقیه کشور بود.

Anyway, so we release this report

به هر حال, ما این گزارش رو دادیم

in July last year.

در جولای سال قبل.

And the national TV station was injuncted

و تلویزیون ملی اونجا درست 5 دقیقه

five minutes before it went on air,

قبل از گفتن خبر, ممنوع شد.

like out of a movie: injunction landed on the news desk,

مثل تو فیلما, این ممنوعیت روی میزهای خبری پخش شد,

and the news reader was like,

و خواننده گان میگفتن:

"This has never happened before. What do we do?"

"قبلا همچین چیزی نبوده. حالا ما باید چکار کنیم؟"

Well, we just show the website instead,

خوب ما بجاش فقط وبسایت رو نشون میدیم,

for all that time, as a filler,

توی تمام مدتی که اجازه پخش نداریم.

and we became very famous in Iceland,

و به این ترتیب ما در ایسلند کاملا مشهور شدیم.

went to Iceland and spoke about this issue.

به اونجا رفتم و در مورد این مقوله صحبت کردیم.

And there was a feeling in the community

و در جمع یه حسی ایجاد شد که میگفت

that that should never happen again,

این مقوله دوباره نباید تکرار بشه.

and as a result,

و در نتیجه,

working with Icelandic politicians

با همکاری یه سری سیاستمدارای ایسلندی

and some other international legal experts,

و تعدادی متخصصای بین المللی,

we put together a new sort of

ما یه مقدار قوانین اساسی

package of legislation for Iceland

ایسلند رو تغییر دادیم

to sort of become an offshore haven

که تبدیل بشه به بهشتی

for the free press,

برای رسانه آزاد

with the strongest journalistic protections in the world,

با قوی ترین حمایتهای روزنامه نگاری از همه دنیا,

with a new Nobel Prize

با یک جایزه نوبل

for freedom of speech.

در آزادی بیان.

Iceland's a Nordic country,

ایسلند یک کشور شمالیه

so, like Norway, it's able to tap into the system.

و مثل نروژ قادره که به سیستم وارد بشه.

And just a month ago,

و فقط یه چند ماه پیش,

this was passed by the Icelandic parliament unanimously.

این از نظر پارلمان ایسلند به اتفاق آرا گذشت و به تصویب رسید.

CA: Wow.

ک.آ.: آوه!

(Applause)

(کف زدن)

Last question, Julian.

سوال آخر, جولیان.

When you think of the future then,

وقتی به آینده نگاه میکنی,

do you think it's more likely to be

فکر میکنی که آیا "سران" بر ما

Big Brother exerting more control,

کنترل خواهند داشت,

more secrecy,

با اسرار و پوشیدگی های بیشتر

or us watching

یا ما به اونها کنترل خواهیم داشت

Big Brother,

به اون "سران" مملکتها,

or it's just all to be played for either way?

یا اینکه هر دوش ممکنه؟

JA: I'm not sure which way it's going to go.

ج.آ.: من نمیدونم به کدوم سمت خواهد رفت.

I mean, there's enormous pressures

البته در حال حاضر فشارهای زیادی هست

to harmonize freedom of speech legislation

برای قانونی کردن آزادی بیان

and transparency legislation around the world --

و شفافیت قانونی, در سراسر دنیا --

within the E.U.,

در اتحادیه اروپا

between China and the United States.

بین چین و آمریکا

Which way is it going to go? It's hard to see.

به چه سمتی خواهد رفت؟ جوابش یه کم سخته.

That's why it's a very interesting time to be in --

به همین خاطر الان بهترین موقع است برای کار کردن.

because with just a little bit of effort,

چون فقط با یه ذره تلاش

we can shift it one way or the other.

ما میتونیم اونو به این سمت یا اون سمت هدایت کنیم.

CA: Well, it looks like I'm reflecting the audience's opinion

ک.آ : خوب من دوست دارم از طرف حضار محترم به تو بگم

to say, Julian, be careful,

جولیان, مواظب باش.

and all power to you.

و موفق باشی.

JA: Thank you, Chris. (CA: Thank you.)

ممنونم کریس. ( ممنون.)

(Applause)

(تشویق)