An Interview with ESTHER about Teaching English

Welcome to another edition of Speak English fluently.

به نسخه دیگری از Speak English Fluently خوش آمدید.

I'm your host, Steve Hatherly.

من میزبان شما هستم، استیو هاترلی.

My guest today is quite the celebrity in the English education field.

مهمان امروز من کاملاً مشهور در زمینه آموزش انگلیسی است.

She started teaching English in Korea way back in 2008 after studying psychology for

او در سال 2008 پس از تحصیل در رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی،

her undergraduate degree.

تدریس زبان انگلیسی را در کره آغاز کرد .

And now she's actually studying to be a therapist.

و اکنون او در واقع در حال تحصیل برای درمانگر شدن است.

We will talk about that a little bit today.

امروز کمی در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

She is the top English teacher for Shaw Education.

او بهترین معلم انگلیسی برای آموزش شاو است.

She has over, I think if we count correctly, 160 videos on the website now.

او اکنون بیش از 160 ویدیو در وب سایت دارد، من فکر می کنم اگر درست حساب کنیم.

Although that number might be a little bit higher, we'd have to count more accurately.

اگرچه ممکن است این عدد کمی بیشتر باشد، اما باید دقیق‌تر بشماریم.

Those videos are there for your viewing pleasure and your education pleasure, of course.

این ویدیوها برای لذت تماشای شما و لذت تحصیلی شما، البته وجود دارد.

She covers grammar, vocabulary, listening and conversation in her videos.

او دستور زبان، واژگان، گوش دادن و مکالمه را در ویدیوهای خود پوشش می دهد.

And we will have a conversation today.

و امروز گفتگو خواهیم کرد.

Welcome Esther, should I say Ester sonsangnim, Esther teacher, Miss Esther?

خوش آمدی استر، باید بگویم استر سونسانگنیم، معلم استر، خانم استر؟

Welcome regardless to Speak English Fluently.

بدون توجه به صحبت کردن به زبان انگلیسی روان خوش آمدید.

Thank you so much for having me, Steve.

خیلی ممنون که من را در اختیار دارید، استیو.

And you can call me Esther.

و شما می توانید من را استر صدا کنید.

That's totally fine.

این کاملاً خوب است.

Very good.

خیلی خوب.

Well, thank you once again for joining today.

خوب، یک بار دیگر از شما برای پیوستن به امروز تشکر می کنم.

OK, so let's talk about your career then.

خوب، پس بیایید در مورد حرفه شما صحبت کنیم.

You are from the United States, and you are currently residing in the United States.

شما اهل ایالات متحده هستید و در حال حاضر در ایالات متحده اقامت دارید.

You studied psychology in school.

شما در مدرسه روانشناسی خوانده اید.

Did you move to Korea after university in America or was there a time period between?

آیا بعد از دانشگاه در آمریکا به کره مهاجرت کردید یا فاصله زمانی بین این دو وجود داشت؟

Actually, I moved to Korea right after I graduated from university.

در واقع، من بلافاصله پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به کره نقل مکان کردم.

It’s a funny story.

داستان خنده داری است.

I was supposed to go there for a 15-day graduation trip and ended up staying for 9 years.

قرار بود برای یک سفر 15 روزه فارغ التحصیلی به آنجا بروم و در نهایت 9 سال در آنجا ماندم.

So pretty much right after I graduated.

بنابراین تقریباً درست بعد از فارغ التحصیلی.

Let's… yeah, I mean everybody was surprised and yeah, it's… it was a wonderful time

بیایید... آره، منظورم این است که همه شگفت زده شدند و بله، این ... زمان فوق العاده ای

there.

در آنجا بود.

That's such a common story though, isn't it?

این یک داستان معمولی است، اینطور نیست؟

You know, people move to Korea and then the plan is to stay for a short time.

می دانید، مردم به کره نقل مکان می کنند و سپس برنامه این است که برای مدت کوتاهی بمانند.

But they end up staying for a long time.

اما در نهایت آنها برای مدت طولانی می مانند.

People fall in love with Korea, don't they?

مردم عاشق کره می شوند، اینطور نیست؟

Yes, and I miss it so much.

بله، و من خیلی دلم برای آن تنگ شده است.

I can't wait to go back and visit sometime in the near future, and I've heard countless

من نمی توانم صبر کنم تا در آینده ای نزدیک برگردم و از آن بازدید کنم، و

stories and have many friends who had similar experiences.

داستان های بی شماری شنیده ام و دوستان زیادی دارم که تجربیات مشابهی داشته اند.

When you moved to Korea, did you have plans of teaching English?

زمانی که به کره مهاجرت کردید، آیا برنامه ای برای تدریس زبان انگلیسی داشتید؟

I guess not, because you were only planning on being here for a couple of weeks.

من حدس می‌زنم نه، چون شما فقط برای چند هفته اینجا باشید.

That's correct.

این درست است.

I had a friend from college who lived in Korea and was studying abroad in the US when we

من دوستی از دانشگاه داشتم که در کره زندگی می کرد و در خارج از کشور در ایالات متحده تحصیل می کرد که

met, and she heard of a job opportunity, asked me if I'd be interested in interviewing, and

با هم آشنا شدیم، و او از یک فرصت شغلی شنید، از من پرسید که آیا علاقه مند به مصاحبه هستم یا خیر، و

I got the job.

من این کار را پیدا کردم.

And that's how I ended up staying for a lot longer than I had ever planned.

و اینگونه بود که در نهایت برای مدت طولانی تری از آنچه که قبلاً برنامه ریزی کرده بودم، ماندم.

Wow, so what made you interested in teaching English then?

وای، پس چه چیزی باعث شد در آن زمان به تدریس زبان انگلیسی علاقه مند شوید؟

Because it came to you very suddenly, I guess in in your life, right?

چون خیلی ناگهانی به سراغ شما آمد، حدس می‌زنم در زندگی شما، درست است؟

Yeah, I have always really enjoyed working with young people and children.

بله، من همیشه از کار با جوانان و کودکان بسیار لذت برده ام.

When I was young, I wanted to be a teacher or an artist, but I think my teaching abilities

وقتی جوان بودم، می‌خواستم معلم یا هنرمند شوم، اما فکر می‌کنم توانایی‌های تدریس من

out… outway… are stronger than my artistic abilities, although I am very creative.

بیرون... بیرون... قوی‌تر از توانایی‌های هنری‌ام است، اگرچه من بسیار خلاق هستم.

So yeah, I…

پس بله، من...

I have always been interested in teaching and this opportunity did fall in my lap and

من همیشه به تدریس علاقه داشتم و این فرصت در دامان من افتاد و

I took the opportunity.

از فرصت استفاده کردم.

I guess I seized the opportunity and never looked back.

حدس می زنم فرصت را غنیمت شمردم و به عقب نگاه نکردم.

Carpe Diem moment for you.

Carpe Diem لحظه ای برای شما.

So how did you become involved with Shaw education?

پس چگونه با آموزش شاو درگیر شدید؟

Um, so between teaching jobs, I had taken a little bit of a break to go back and visit

اوم، پس بین شغل های تدریس، کمی استراحت کرده بودم تا برگردم و

my family.

خانواده ام را ملاقات کنم.

And when I came back to Korea, I didn't have another job lined up.

و وقتی به کره برگشتم، شغل دیگری در انتظارم نبود.

And so I was looking.

و بنابراین من داشتم نگاه می کردم.

I wanted to do some part time jobs or some tutoring jobs.

می خواستم چند کار پاره وقت یا چند کار تدریس خصوصی انجام دهم.

I was looking for some jobs that would give me a little bit more freedom than working

من به دنبال مشاغلی بودم که به من آزادی کمی بیشتر از کار

at the kind of typical hagwon or English institution or Academy.

کردن در یک موسسه معمولی hagwon یا انگلیسی یا آکادمی بدهد.

And so I was…

و بنابراین من…

I was tutoring.

من در حال تدریس خصوصی بودم.

I was doing part time work, doing some research and development for some hagwons, and then

من کار نیمه وقت انجام می دادم، تحقیق و توسعه برای برخی از هاگوون ها انجام می دادم، و سپس

I came across an ad from Shaw English, looking for teachers to shoot some videos teaching

با تبلیغی از Shaw English مواجه شدم که به دنبال معلمانی برای فیلمبرداری چند ویدیوی آموزش

English.

زبان انگلیسی بودم.

And I thought I'd give it a shot.

و من فکر کردم که به آن ضربه بزنم.

So another opportunity that just fell on my lap.

پس فرصت دیگری که به دامان من افتاد.

I'm curious to know where you saw the advertisement, because that's exactly how I came to Korea

من کنجکاو هستم که بدانم شما تبلیغ را کجا دیدید، زیرا من در اصل

originally as well.

به کره نیز اینگونه آمدم

It was a really small advertisement in the bottom right corner of the newspaper that

. این یک آگهی واقعاً کوچک در گوشه سمت راست پایین روزنامه بود که می

said teach English in Korea.

گفت انگلیسی را در کره تدریس کنید.

So where was your Shaw Education advertisement?

پس تبلیغ شاو آموزش کجا بود؟

I want to know.

میخواهم بدانم.

That's a funny story.

این یک داستان خنده دار است.

Well, my, uh, the ad that I saw was on Craigslist, I believe so, yeah, very funny 'cause I don't

خب، آه، تبلیغی که من دیدم در Craigslist بود، من معتقدم که بله، خیلی خنده دار است، زیرا من

really know anybody who used Craigslist in Korea maybe.

واقعاً کسی را نمی شناسم که از Craigslist در کره استفاده کرده باشد.

So I just got very lucky I guess.

بنابراین من خیلی خوش شانس بودم حدس می زنم.

Yeah, maybe to buy a sofa or something like that, but not to start this amazingly successful,

بله، شاید برای خرید یک مبل یا چیزی شبیه به آن، اما نه برای شروع این شغل شگفت‌انگیز موفق،

you know, online English education career.

آموزش آنلاین انگلیسی.

That's a very rare story.

این یک داستان بسیار نادر است.

Exactly.

دقیقا.

What year was that that you got started with Shaw?

چه سالی بود که با شاو شروع کردید؟

I believe that was 2012.

من فکر می کنم سال 2012 بود. بسیار

OK, so it's been quite a long time, then, that you've been making videos for Shaw education.

خوب، پس مدت زیادی است که شما برای آموزش شاو ویدیو می سازید.

You did that while you were here in Korea, but after moving back to the United States,

شما در زمانی که اینجا در کره بودید این کار را انجام دادید، اما پس از بازگشت به ایالات متحده،

you continued working with Shaw.

به کار با شاو ادامه دادید.

Was that in the plans or… because usually when people leave Korea, they kind of leave

آیا این در برنامه ها بود یا... زیرا معمولاً وقتی مردم کره را ترک می کنند

perhaps, not always, but sometimes leave the English education part of their life behind.

، شاید نه همیشه، به نوعی ترک می کنند، اما گاهی اوقات بخشی از تحصیلات انگلیسی را پشت سر می گذارند.

But you took it with you.

ولی تو با خودت بردی

Yeah, that was actually never part of the plan.

بله، این در واقع هرگز بخشی از برنامه نبود.

I didn't expect things to take off the way they did.

من انتظار نداشتم اوضاع به شکلی که آنها انجام دادند، پیش برود.

I worked for maybe two months, I think with Robin in 2012 and I thought that was the end

من شاید دو ماه کار کردم، فکر می‌کنم با رابین در سال 2012 و فکر می‌کردم که این پایان

of it and I think we reconnected maybe around 2015.

کار است و فکر می‌کنم شاید حدود سال 2015 دوباره به هم وصل شدیم.

Team and started talking about let's make some more videos and even though I've moved

تیم و شروع به صحبت کردند که بیایید چند ویدیوی دیگر بسازیم و حتی با وجود اینکه به این بخش نقل مکان

to the states, Robin has come here and we've done some more content in the USA and I've…

کرده‌ام ایالت ها، رابین به اینجا آمده است و ما محتوای بیشتری را در ایالات متحده تولید کرده ایم و من...

Wow.

وای.

Yeah, and I've flown back to Korea as well to make more videos.

بله، و من به کره برگشته ام تا ویدیوهای بیشتری بسازم.

So was that, does that mean then that the videos that you made in the beginning were

آیا این بدان معناست که ویدیوهایی که در ابتدا ساختید

so well received or so popular that Robin thought, wait, we have a good opportunity

آنقدر مورد استقبال قرار گرفتند یا آنقدر محبوب شدند که رابین فکر کرد، صبر کنید، ما فرصت خوبی

to make some more success here?

برای موفقیت بیشتر در اینجا داریم؟

I definitely think so, yeah.

من قطعا اینطور فکر می کنم، بله.

I didn't expect it, but they did take off.

من انتظارش را نداشتم، اما آنها بلند شدند.

Can you remember the very first video that you made, I wonder?

آیا می توانم اولین ویدیویی را که ساخته اید، به یاد بیاورید؟

I I'm not sure, but I if I were to take a guess.

من مطمئن نیستم، اما اگر بخواهم حدس بزنم.

I would guess the ‘can and can’t’ and some of the very simple basic skills.

من می توانم و نمی توانم و برخی از مهارت های بسیار ساده را حدس می زنم.

So in your videos, I talked about it in the opening a little bit conversation, you covered

بنابراین در ویدیوهای شما، من در ابتدای گفتگو کمی در مورد آن صحبت کردم، شما آن را پوشش دادید

that.

.

You cover a lot of different things in your videos.

شما در ویدیوهای خود موارد مختلفی را پوشش می دهید.

And some of your videos are quite long as well, although they're put together I think

و برخی از ویدیوهای شما نیز بسیار طولانی هستند، اگرچه به نظر من

3 hours, some 5 hours some.

3 ساعت، برخی 5 ساعت در کنار هم قرار گرفته اند.

But yeah, different topics, conversation, speaking, all these different types of things.

اما بله، موضوعات مختلف، مکالمه، صحبت کردن، همه این چیزهای مختلف.

When you started making videos again, did you know that you wanted to cover many different

وقتی دوباره شروع به ساختن ویدیو کردید، آیا می دانستید که می خواهید

topics in your video?

موضوعات مختلفی را در ویدیوی خود پوشش دهید؟

No, but I did always enjoy the storytelling videos, which were a little more casual, a

نه، اما من همیشه از ویدیوهای داستان سرایی، که کمی معمولی تر و

little less formal.

کمی کمتر رسمی بودند، لذت می بردم.

We haven't done any kind of storytelling videos in a while, but I'm looking forward to picking

ما مدتی است که هیچ نوع ویدیوی داستان سرایی انجام نداده‌ایم، اما مشتاقانه منتظر هستم

up on those again.

که دوباره آن‌ها را انتخاب کنم.

And there was a video where Robin asked me really quick-fire 100 questions and that was

و یک ویدیو وجود داشت که در آن رابین از من 100 سوال بسیار سریع پرسید و این نیز

a lot of fun as well.

بسیار سرگرم کننده بود.

I…

من…

I did one of those videos too, for Robin.

من هم یکی از آن ویدیوها را برای رابین انجام دادم.

It was…

این بود…

It was a lot of fun.

خیلی سرگرم کننده بود.

Yeah, I don't think I've ever been asked 100 questions in a row before in such quick-fire,

بله، فکر نمی‌کنم تا به حال 100 سوال پشت سر هم به این شکل سریع و سریع از من پرسیده شده

quick-fire fashion.

باشد.

But yeah, those are fun to do.

اما بله، انجام آنها سرگرم کننده است.

Right.

درست.

I saw one of your videos has 17,155,940 views and that number is probably higher as we are

من دیدم که یکی از ویدیوهای شما 17,155,940 بازدید دارد و این تعداد احتمالاً بیشتر است زیرا در

speaking right now.

حال حاضر صحبت می کنیم.

So I wonder, in your opinion as a teacher, as a star teacher, what makes your videos

بنابراین من تعجب می کنم، به نظر شما به عنوان یک معلم، به عنوان یک معلم ستاره،

so popular, do you think?

فکر می کنید چه چیزی باعث محبوبیت ویدیوهای شما می شود؟

It's hard to say, um, when I read the comments, I just feel like people connect with me.

سخت است بگویم، اوم، وقتی نظرات را می خوانم، فقط احساس می کنم مردم با من ارتباط برقرار می کنند.

Uhm, I have heard that I speak very clearly.

اوهوم، شنیده ام که خیلی واضح صحبت می کنم.

And I think that is helpful for a lot of English learners.

و من فکر می کنم که برای بسیاری از زبان آموزان انگلیسی مفید است.

Uhm, you know, I don't know.

اوهوم، شما می دانید، من نمی دانم.

But I really, really just appreciate all the love and kind comments and questions people

اما من واقعاً، واقعاً فقط از تمام محبت ها و نظرات و سؤالات محبت آمیز مردم قدردانی می کنم

have left.

.

Yeah, those comments really make you feel great, don't they?

آره، این نظرات واقعا به شما احساس خوبی می دهند، اینطور نیست؟

Because it makes you realize that you're making an impact.

زیرا باعث می شود متوجه شوید که دارید تأثیر می گذارید.

You're having a positive influence on someone’s life, and as someone who is studying to be

شما تأثیر مثبتی بر زندگی یک نفر دارید، و به عنوان فردی که در حال تحصیل در رشته

a therapist and studied psychology before, I'm guessing that that's really quite important

درمانگر است و قبلاً روانشناسی خوانده است، حدس می‌زنم که این

for you personally.

برای شما شخصاً بسیار مهم است.

Yes, it's very rewarding just to know that I am helping people.

بله، این بسیار لذت بخش است که بدانید من به مردم کمک می کنم.

And just that ---I'm making some kind of impact.

و فقط این --- من نوعی تأثیر می گذارم.

It feels really wonderful.

واقعا حس فوق العاده ای دارد.

Do you remember the moment when you realized, oh wow, these videos are becoming quite popular?

آیا لحظه ای را به یاد دارید که متوجه شدید، اوه وای، این ویدیوها بسیار محبوب می شوند؟

Because in the beginning you only worked with Robin for a couple of months.

چون در ابتدا فقط چند ماه با رابین کار می کردید.

There was a break time there, a long break time.

یک وقت استراحت آنجا بود، یک زمان استراحت طولانی.

And then you started making videos again.

و سپس دوباره شروع به ساختن ویدیو کردید.

Do you remember, was there any particular video or any particular time when you realized,

آیا به یاد دارید، آیا ویدیوی خاصی یا زمان خاصی وجود داشت که متوجه شدید،

oh, this is going to be quite successful?

اوه، این قرار است کاملاً موفق باشد؟

I still don't think it's really hit me.

هنوز فکر نمی کنم واقعاً به من ضربه زده باشد.

You know, when you say 17 million views, that's shocking…

می دانید، وقتی می گویید 17 میلیون بازدید، تکان دهنده است...

That's just that's Justin Bieber territory.

این فقط قلمرو جاستین بیبر است.

I still have a hard time wrapping my head around what that really means to be honest.

من هنوز زمان سختی دارم که سرم را در مورد آنچه که واقعاً به معنای صادق بودن است بپیچم.

The first time I realized not that this was going to be a big deal or that this was big,

اولین باری که متوجه نشدم این قرار است یک معامله بزرگ باشد یا اینکه این بزرگ است،

but the first time that I thought this is more than just the two months kind of commitment

اما اولین باری که فکر کردم این چیزی بیش از دو ماه تعهدی است

I had made with Robin initially, was when a colleague of mine at a hagwon was preparing

که در ابتدا با رابین داشتم، زمانی بود که یک همکار من در hagwon در حال آماده

a lesson for his class and was looking up some videos on YouTube for resources and said

کردن یک درس برای کلاس خود بود و در حال جستجوی چند ویدیو در یوتیوب برای منابع بود و

to me, is this you?

به من گفت، این شما هستید؟

And I…

و من...

That was the first time I realized like while people are getting to my videos when they

این اولین باری بود که متوجه شدم وقتی مردم به

search for something really simple for teaching English.

دنبال چیزی واقعا ساده برای آموزش زبان انگلیسی می‌گردند، به ویدیوهای من می‌رسند.

Has it gotten easier over the years because now it's… it's been a long time now, right,

آیا در طول سال‌ها کار آسان‌تر شده است، زیرا اکنون... خیلی وقت است، درست است،

for you to be making videos?

شما ویدیو می‌سازید؟

Has it gotten easier to make these videos or has it gotten more difficult, I wonder?

آیا ساختن این ویدیوها آسانتر شده است یا دشوارتر شده است؟

I don't know if it's gotten more difficult or easier.

نمی دانم سخت تر شده یا آسان تر.

Not to toot my own horn, but…

نه به شاخ خودم، اما...

Please do.

لطفا انجام دهید.

That's why we're her, Esther.

به همین دلیل ما او هستیم، استر.

Well, I…

خب، من...

I was surprised by.. by lack of nervousness.

از نبود عصبی بودن تعجب کردم.

I wasn't as nervous as I thought I'd be.

آنقدرها هم که فکر می کردم عصبی نبودم.

I think I do OK under pressure.

فکر می کنم تحت فشار خوب عمل می کنم.

You know, I have to admit, even before this interview I was pretty nervous.

می‌دانی، باید اعتراف کنم، حتی قبل از این مصاحبه خیلی عصبی بودم.

But here I am and I'm feeling OK.

اما اینجا هستم و حالم خوب است.

And even with school presentations and things like that, I really feel nervous before, but

و حتی با ارائه مدرسه و چیزهایی از این قبیل، من قبلاً واقعاً عصبی می‌شوم، اما

in the moment, I tend to do OK.

در حال حاضر، تمایل دارم که خوب عمل کنم.

Maybe I'm acting a little, I don't know.

شاید کمی بازیگری می کنم، نمی دانم.

But it… it never felt too difficult.

اما این ... هرگز خیلی سخت به نظر نمی رسید.

I guess that's a really good feeling to know though, because…

من حدس می‌زنم دانستن این احساس واقعاً خوبی است، زیرا…

that's how students of English feel often when they have to speak English and even worse

این احساسی است که دانش‌آموزان انگلیسی اغلب وقتی مجبورند انگلیسی صحبت کنند و حتی بدتر از آن

when they have to do a presentation in English.

زمانی که باید ارائه‌ای به زبان انگلیسی انجام دهند، این احساس را دارند.

So knowing that feeling, do you think that that maybe makes you an even better teacher?

بنابراین با دانستن این احساس، آیا فکر می کنید که شاید این شما را معلم بهتری کند؟

Oh, that's a good question.

اوه، این سوال خوبی است.

I think, yeah.

من فکر می کنم، بله.

You know, before presentations or before an interview, something like this I will often

می‌دانید، قبل از سخنرانی یا قبل از مصاحبه، معمولاً چیزی شبیه به این را

also practice either in my head or in front of a mirror.

در سرم یا جلوی آینه تمرین می‌کنم.

I'll do my best to feel that I am well prepared, so I looked at the interview questions ahead

تمام تلاشم را می‌کنم تا احساس کنم آمادگی خوبی دارم، بنابراین قبل

of time, or I'll ask about what I can expect and I don't go in blindly.

از موعد به سؤالات مصاحبه نگاه کردم یا در مورد آنچه می‌توانم انتظار داشته باشم می‌پرسم و کورکورانه وارد نمی‌شوم.

I do prepare.

من آماده می کنم

And then… and then…

و بعد... و بعد...

when I… once I'm in it, it doesn't seem as bad because I kind of know what to expect.

وقتی من... یک بار که در آن هستم، به نظر بد نمی رسد، زیرا به نوعی می دانم که باید چه انتظاری داشته باشم.

Now, when it comes to maybe like a live lesson or something like that, I may be a little

حالا، وقتی صحبت از شاید مثل یک درس زنده یا چیزی شبیه به آن به میان می آید، ممکن است کمی

bit more nervous because things can go wrong.

عصبی تر باشم زیرا ممکن است همه چیز خراب شود.

But in general, if I have some time or ability to prepare, I'll feel a lot better going into

اما به طور کلی، اگر مقداری زمان یا توانایی برای آماده شدن داشته باشم، با رفتن به

the activity that I'm doing.

فعالیتی که انجام می دهم، احساس بسیار بهتری خواهم داشت.

Oh, that's the beauty of live TV or live radio or live streaming, is that, hey, sometimes

اوه، این زیبایی پخش زنده تلویزیونی یا رادیویی زنده یا پخش زنده است، آیا هی، گاهی اوقات

things go wrong and that's OK when that happens too, right?

همه چیز اشتباه می شود و وقتی این اتفاق هم بیفتد خوب است، درست است؟

Of course, yeah.

البته بله

Is there any video that comes to mind for you that was the most fun to make, I wonder?

آیا برای شما ویدیویی وجود دارد که برای شما جالب ترین باشد، نمی دانم؟

I'm going to go back to that 100 questions, rapid questioning video, just because it was

من می خواهم به آن 100 سوال بازگردم، ویدیوی پرسشگری سریع، فقط به این دلیل که

very casual for that one.

برای آن یکی بسیار معمولی بود.

I didn't really have to prepare, and who doesn't like talking about themselves and things that

من واقعاً مجبور نبودم آماده کنم، و چه کسی دوست ندارد در مورد خودش و چیزهایی که

they enjoy?

از آنها لذت می برد صحبت کند؟

Right, that's… that's true.

درست است، این درست است.

So that was fun.

پس سرگرم کننده بود.

Maybe that's how I should have prepared for this interview today?

شاید اینطوری باید برای این مصاحبه امروز آماده می شدم؟

I should have just prepared 100 questions and just boom, boom, boom, boom, boom, boom,

من باید فقط 100 سوال آماده می کردم و فقط بوم، بوم، بوم، بوم، بوم، بوم،

boom.

بوم.

So you're studying to be a therapist now?

پس الان در حال تحصیل برای درمانگر هستید؟

Does that mean that you will stop making English education videos in the future?

آیا این بدان معناست که در آینده ساختن ویدیوهای آموزشی انگلیسی را متوقف خواهید کرد؟

Or will you do those both of those things together in the future?

یا در آینده این دو کار را با هم انجام خواهید داد؟

I'm still working on making videos with Robin.

من همچنان روی ساختن ویدیو با رابین کار می کنم.

I don't have any plans to stop in the near future.

هیچ برنامه ای برای توقف در آینده نزدیک ندارم.

Things may slow down depending on how often we're able to travel back and forth and make

بسته به اینکه چقدر می‌توانیم به این طرف و آن

the videos.

طرف سفر کنیم و ویدیوها را بسازیم، ممکن است کارها کند شود.

And you know, I'm always being encouraged to make videos at home right now, however,

و می دانید، من همیشه تشویق می شوم که در خانه ویدیو بسازم، با این حال،

with my studies, and my burgeoning practice, it's a little bit hard to do that.

با مطالعه و تمرین رو به رشد من، انجام این کار کمی سخت است.

So videos may not be coming out as regularly, but I do plan to continue making them.

بنابراین ممکن است ویدیوها به طور منظم منتشر نشوند، اما من قصد دارم به ساخت آنها ادامه دهم.

What kind of video schedule do you have now?

الان چه نوع برنامه ویدیویی دارید؟

Do you put out videos once a week?

آیا هفته ای یک بار فیلم می گذارید؟

Once a month?

یکبار در ماه؟

What kind of schedule are you on now?

الان در چه نوع برنامه ای هستید؟

Currently, I don't have any kind of regular schedule.

در حال حاضر هیچ نوع برنامه منظمی ندارم.

It's more so when I'm able to visit Korea, we'll shoot a lot of videos at once and then

بیشتر از این است که وقتی بتوانم از کره بازدید کنم، ویدیوهای زیادی را به یکباره فیلمبرداری می کنیم و سپس

they will slowly be edited and then released.

آنها به آرامی ویرایش می شوند و سپس منتشر می شوند.

Wow, you truly are a celebrity, aren't you?

وای، تو واقعاً یک سلبریتی هستی، نه؟

Traveling around the world to film different things.

سفر به دور دنیا برای فیلمبرداری از چیزهای مختلف.

Yeah, when you put it that way.

بله، وقتی آن را اینطور بیان می کنید.

Yeah, exactly right.

آره دقیقا درسته

So what are the plans then for content for the future?

پس برنامه‌هایی برای محتوا برای آینده چیست؟

Or… or maybe just things that you think, in your opinion as a teacher, would be really

یا ... یا شاید فقط چیزهایی که فکر می کنید، به نظر شما به عنوان یک معلم، واقعاً

useful for students these days?

برای دانش آموزان این روزها مفید است؟

Well, with TikTok and other social media being so um…

خوب، با توجه به اینکه TikTok و دیگر رسانه‌های اجتماعی بسیار خوب هستند...

It's just really different from when videos were released on YouTube or when I recorded

این واقعاً با زمانی که ویدیوها در YouTube منتشر شد یا زمانی که من

these videos for YouTube in 2012.

این ویدیوها را برای YouTube در سال 2012

People are consuming social media content in much smaller bits and pieces.

ضبط کردم، متفاوت است. مردم محتوای رسانه‌های اجتماعی را در قطعات بسیار کوچک‌تر مصرف می‌کنند.

And so, I foresee that if I do make some videos, it will be a lot more casual quick.

و بنابراین، من پیش‌بینی می‌کنم که اگر چند ویدیو بسازم، خیلی سریع‌تر خواهد بود.

UM, maybe uh, more of a glimpse into my daily life.

اوم، شاید اوه، نگاهی اجمالی به زندگی روزمره من.

And… and just maybe a little bit more of an approachable, less structured, uhm, lesson.

و... و فقط شاید کمی بیشتر یک درس قابل دسترس، کمتر ساختارمند، اوهوم،.

I'm not sure yet, but I definitely can see that being popular or helpful.

من هنوز مطمئن نیستم، اما قطعا می توانم آن را محبوب یا مفید ببینم.

That's a really interesting opinion.

واقعا نظر جالبی است

You know, I've heard so many different teachers say these days.

می دانید، من این روزها از معلمان مختلف شنیده ام که می گویند.

Well, because of the pandemic, it changed education, not just for English, it changed

خوب، به دلیل همه گیری، آموزش را تغییر داد، نه فقط برای زبان انگلیسی، بلکه

education as a whole.

آموزش را به طور کلی تغییر داد.

Because so much got put online forcibly, people didn't have a choice, students and teachers.

از آنجایی که بسیاری از موارد به اجبار آنلاین شدند، مردم، دانش آموزان و معلمان، انتخابی نداشتند.

But what's interesting is that the world of social media is now having a great impact

اما آنچه جالب است این است که دنیای رسانه های اجتماعی در حال حاضر تأثیر زیادی

on how students want to learn and how teachers want to teach.

بر نحوه یادگیری دانش آموزان و نحوه تدریس معلمان دارد.

And I think it's something maybe you agree or disagree, but to me, it seems like such

و من فکر می کنم این چیزی است که ممکن است شما موافق یا مخالف باشید، اما به نظر من، به نظر می رسد چنین

a juxtapose.

کنار هم قرار بگیرد.

Social media and education or social media and English education.

رسانه های اجتماعی و آموزش یا رسانه های اجتماعی و آموزش انگلیسی.

Those two things don't seem to go together naturally.

به نظر می رسد این دو چیز به طور طبیعی با هم نیستند.

But now teachers, they have to follow that trend, right?

اما حالا معلمان باید این روند را دنبال کنند، درست است؟

And I…

و من...

I do see where you're coming from, but I think I myself learn a lot from social media.

من می بینم که شما از کجا می آیید، اما فکر می کنم خودم چیزهای زیادی از رسانه های اجتماعی یاد می گیرم.

For example, I'm following a lot of accounts that are teaching me how to make new recipes.

به عنوان مثال، من حساب های زیادی را دنبال می کنم که به من یاد می دهند چگونه دستور العمل های جدید درست کنم.

Account…

حساب…

Instagram accounts that teach me about finance, which is something I'm interested in learning.

حساب‌های اینستاگرام که به من در مورد امور مالی آموزش می‌دهند، چیزی که من به یادگیری آن علاقه دارم.

Or about.

یا در مورد.

I'm learning a lot about therapy as well.

من در مورد درمان نیز چیزهای زیادی یاد می گیرم.

And so I'm learning bits and pieces.

و بنابراین من در حال یادگیری قطعات و قطعات هستم.

And so I do think that maybe the… either the quality of the… or the time it'll take

و بنابراین من فکر می کنم که شاید ... یا کیفیت ... یا زمان لازم

to acquire all the knowledge I need to become an expert, will be longer, but at the same

برای کسب همه دانشی که برای متخصص شدن لازم است طولانی تر باشد، اما در عین

time, it… it is more approachable, like I said.

حال ... قابل دسترس تر است. ، همانطور که گفتم.

It feels less daunting or it feels like it's not so much I have to try to learn at… at

کمتر دلهره آور به نظر می رسد یا به نظر می رسد آنقدر نیست که من باید سعی کنم

once so it can feel like more doable.

یکباره یاد بگیرم تا بتوانم احساس کنم بیشتر قابل انجام است.

I guess is another way to put it.

حدس می زنم روش دیگری برای بیان آن باشد.

Yeah, I guess the world is changing.

آره، حدس می زنم دنیا در حال تغییر است.

People are changing in the sense that I don't know if it's a reduced attention span for

مردم در حال تغییر هستند به این معنا که من نمی‌دانم که آیا این کاهش دامنه توجه برای

people around the world or just people have become spoiled with how quickly they can get

مردم در سراسر جهان است یا فقط مردم از اینکه چقدر سریع می‌توانند

their content.

محتوای خود را دریافت کنند، بد شده‌اند.

But I think you're right.

اما فکر می کنم حق با شماست.

Shorter videos perhaps, with getting your point - boom, straight to the point.

ویدیوهای کوتاه‌تر شاید، با دریافت نقطه نظرات شما - رونق، مستقیماً به نقطه.

And then wrap it up and then, yeah, maybe that's the future of education for not just

و سپس آن را جمع کنید و سپس، بله، شاید این آینده آموزش باشد نه فقط برای

English, but finance, cooking, all the things that you mentioned.

زبان انگلیسی، بلکه برای امور مالی، آشپزی، و همه چیزهایی که ذکر کردید.

It's really interesting, the trend change, I think.

واقعاً جالب است، من فکر می کنم روند تغییر می کند.

Definitely.

قطعا.

And about your point regarding, you know, shorter attention span, I really do think

و در مورد نظر شما در مورد، می‌دانید، بازه توجه کوتاه‌تر، من واقعاً فکر می‌کنم

that that has a little bit to do with it, if not a lot to do with it.

که این موضوع تا حدودی به آن ربط دارد، اگر ربط زیادی به آن نداشته باشد.

I myself find it harder to concentrate for long periods of time, even on things that

برای من سخت تر است که برای مدت طولانی تمرکز کنم، حتی روی چیزهایی که از آنها

I enjoy, like a TV show.

لذت می برم، مانند یک برنامه تلویزیونی.

I find myself multitasking.

من خودم را چند وظیفه ای می بینم.

Yeah, it's so hard to sit through a 2-hour movie now.

بله، الان خیلی سخت است که در یک فیلم 2 ساعته بنشینید.

I…

من...

I had that conversation with a friend.

من آن گفتگو را با یکی از دوستانم داشتم.

I wonder if movies will become like 22 minutes long in the future or something.

نمی‌دانم که آیا فیلم‌ها در آینده 22 دقیقه خواهند شد یا چیز دیگری.

Yeah, that would be crazy, but you know, I don't think it's too far off.

بله، دیوانه کننده است، اما می دانید، فکر نمی کنم خیلی دور باشد.

Absolutely.

کاملا.

So then the therapy degree, how far away?

پس مدرک درمانی چقدر فاصله دارد؟

Oh, sorry, maybe license is the right way to say that.

اوه، متاسفم، شاید مجوز راه درستی برای گفتن آن باشد.

How far away, how far in the future is that for you?

چقدر دور، چقدر در آینده برای شما دور است؟

So I have about three more years to work towards that license.

بنابراین من حدود سه سال دیگر فرصت دارم تا برای این مجوز کار کنم.

I'm accruing hours so I have to hit, in California, the… the requirements are 3000 hours of

من ساعت‌ها را جمع‌آوری می‌کنم، بنابراین باید در کالیفرنیا، ... مورد نیاز 3000 ساعت

direct clinical work with children and adults.

کار مستقیم بالینی با کودکان و بزرگسالان است.

Do you believe you mentioned the amount of time it takes to be an expert?

آیا فکر می کنید به مدت زمانی که برای متخصص شدن نیاز است اشاره کرده اید؟

Do you believe in the 10,000-hour rule?

آیا به قانون 10000 ساعت اعتقاد دارید؟

Studying something for 10,000 hours makes you an automatic expert at it, or practicing

مطالعه چیزی به مدت 10000 ساعت باعث می شود شما به طور خودکار در آن متخصص باشید یا

for 10,000 hours.

10000 ساعت تمرین کنید.

I'm…

من...

I'm wondering your view as a teacher, as an educator, if you believe in that theory.

من از دیدگاه شما به عنوان یک معلم، به عنوان یک معلم تعجب می کنم که آیا به آن نظریه اعتقاد دارید.

I don't think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

I don't even know exactly how many days or months or years 10,000 hours would amount

من حتی نمی دانم دقیقا چند روز یا ماه یا سال 10000 ساعت می

to.

شود.

Depends on the person and their schedule I guess, right?

من حدس می زنم بستگی به فرد و برنامه او دارد، درست است؟

Sure, that's true.

مطمئنا، این درست است.

UM.

UM

But no, I don't think it's a finite amount of time necessarily.

اما نه، فکر نمی‌کنم لزوماً زمان محدودی باشد.

It… it's a lot of other factors as well, including effort, attention, passion.

این… این عوامل بسیاری دیگر نیز هستند، از جمله تلاش، توجه، اشتیاق.

Uhm, yeah, just a lot of different things put together.

اوهوم، آره، فقط خیلی چیزهای مختلف کنار هم.

Do you think English education has changed over the years?

آیا فکر می کنید آموزش زبان انگلیسی در طول سال ها تغییر کرده است؟

We talked about how people get their content these days through different social media

ما در مورد اینکه چگونه مردم این روزها محتوای خود را از طریق سرویس های مختلف رسانه های اجتماعی دریافت می کنند صحبت کردیم

services.

.

Do you think that the students, the information that they… that they want or the information

آیا فکر می‌کنید دانش‌آموزان، اطلاعاتی که آنها می‌خواهند یا اطلاعاتی

that they get has changed over the years?

که به دست می‌آورند در طول سال‌ها تغییر کرده است؟

Umm, I'm not sure, but I wouldn't be surprised if teachers are already doing what we talked

اوم، مطمئن نیستم، اما تعجب نمی‌کنم اگر معلمان همان کاری را که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم

about earlier, giving smaller snippets of information.

، انجام دهند و برش‌های کوچک‌تری از اطلاعات ارائه دهند.

Like instead of studying from a vocabulary book, students might be following a teacher

مانند اینکه دانش‌آموزان به جای مطالعه از روی کتاب واژگان، معلمی را دنبال کنند

who does one vocab word a day.

که روزی یک کلمه لغت را انجام می‌دهد.

And puts it in a… a visual context of where they're showing it, you know, in a video or

و آن را در یک زمینه بصری از جایی که آنها در یک ویدیو یا

in a picture.

در یک تصویر نشان می دهند، قرار می دهد.

So I would assume also it's a lot more visual.

بنابراین من فرض می‌کنم که بسیار بصری‌تر است.

Uhm, yeah.

اوهوم، آره

Do you have a favorite English word?

آیا یک کلمه انگلیسی مورد علاقه دارید؟

I'm…

من ...

I'm totally putting you on the spot here, and I apologize for that.

من شما را کاملاً در اینجا قرار می دهم و از این بابت عذرخواهی می کنم.

No, that's OK.

نه، اشکالی ندارد.

The first word that comes to mind is ‘goggle’.

اولین کلمه‌ای که به ذهن می‌رسد، «گوگل» است.

OK.

خوب.

I just think it's just such a silly word.

فقط فکر می کنم این یک کلمه احمقانه است.

And I love that someone…

و من آن کسی را دوست دارم...

I don't know the root of it, but I just love that wherever it came from, the word goggle

من ریشه آن را نمی دانم، اما فقط دوست دارم که از هر کجا که آمده، کلمه عینک

just sounds funny.

خنده دار به نظر می رسد.

It sounds like you're mispronouncing an Internet search engine.

به نظر می رسد که شما یک موتور جستجوی اینترنتی را اشتباه تلفظ می کنید.

Yes, yes.

بله بله.

Instead of something you wear when you go skiing.

به جای چیزی که هنگام اسکی می پوشید.

Right, right.

درسته، درسته

So the origins of words are always interesting.

بنابراین ریشه کلمات همیشه جالب است.

So, I think of silly words, silly sounding words like that, where they might have come

بنابراین، من به کلمات احمقانه فکر می کنم، کلمات احمقانه ای مانند آن، که ممکن است از کجا آمده باشند

from.

.

Or did someone just make a sound and decide that was the word to describe this object?

یا کسی فقط صدایی درآورد و تصمیم گرفت که این کلمه برای توصیف این شی است؟

One of the common questions that teachers get when they are being interviewed is a question

یکی از سوالات رایجی که معلمان هنگام مصاحبه از آنها می پرسند، سوالی است

that I will ask you next.

که در ادامه از شما خواهم پرسید.

In your expert opinion for students, what do you think is the… or should be the main

از نظر تخصصی شما برای دانشجویان، به نظر شما

focus of an English language student’s study?

تمرکز اصلی مطالعه یک دانشجوی زبان انگلیسی چیست؟

Conversation, reading, vocabulary, grammar, listening.

مکالمه، خواندن، واژگان، دستور زبان، گوش دادن.

Those are kind of the five main elements, right?

اینها به نوعی پنج عنصر اصلی هستند، درست است؟

Do you think one isn't any more important than the other?

به نظر شما یکی مهمتر از دیگری نیست؟

I think I don't know if I can say that one is more important than the other, but I do

فکر می‌کنم نمی‌دانم می‌توانم بگویم یکی از دیگری مهم‌تر است یا نه، اما

think that learning how to speak and listen first, and preferably if possible in a natural

فکر می‌کنم که ابتدا یاد گرفتن نحوه صحبت کردن و گوش دادن، و ترجیحاً در صورت امکان به

manner by conversing with other English speakers, or conversing with people who are also learning

روشی طبیعی از طریق مکالمه با سایر انگلیسی‌زبان‌ها یا مکالمه با افرادی که می آموزند

you're like yourself, can make it easier to pick up on the other skills like reading and

شما هم مانند خودتان هستید، می توانید مهارت های دیگری مانند خواندن و

grammar.

گرامر را آسان تر کنید.

Very good information from an expert teacher.

اطلاعات بسیار خوب از یک معلم متخصص.

Start with your speaking and listening and then everything else will get easier from

با صحبت کردن و گوش دادن خود شروع کنید و سپس همه چیز از

there.

آنجا آسان تر خواهد شد.

All right.

خیلی خوب.

Well, I know because you said earlier you don't like to toot your own horn or blow your

خوب، من می دانم چون قبلاً گفتید که دوست ندارید بوق خود را بکوبید یا بوق

own horn, which means to brag about yourself.

بزنید، این به معنای لاف زدن به خودتان است.

But I have to ask you, why should students go to Shaw Education on YouTube or the website

اما باید از شما بپرسم که چرا دانش آموزان باید به آموزش Shaw در یوتیوب یا وب سایت بروند

and watch your videos?

و ویدیوهای شما را تماشا کنند؟

Uhm, I think that my videos are very simple and straightforward.

اوهوم، من فکر می کنم که ویدیوهای من بسیار ساده و سرراست هستند.

They are easy to follow, they have a lot of great examples, a lot of encouragement.

پیروی از آنها آسان است، آنها نمونه های بسیار خوبی دارند، تشویق های زیادی دارند.

And, um…

و اوم...

I think that they are… the word of the day approachable.

من فکر می کنم که آنها... کلمه روز قابل دسترسی هستند.

They're… they're not too challenging, and yet you can choose between a variety of levels

آنها ... خیلی چالش برانگیز نیستند، و با این حال می توانید بین سطوح مختلفی

that you're looking to learn.

که به دنبال یادگیری آن هستید، یکی را انتخاب کنید.

And not only that, you get to learn about the teachers that are behind the videos and

و نه تنها این، شما می توانید در مورد معلمانی که در پشت ویدیوها حضور دارند

learn a little bit about their journeys and so you really get to connect with the person

یاد بگیرید و کمی در مورد سفرهای آنها بیاموزید و بنابراین واقعاً می توانید با شخصی

who's teaching you English while also taking in the content in a way that is.

که به شما انگلیسی آموزش می دهد ارتباط برقرار کنید و در عین حال محتوا را نیز به روشی دریافت کنید. .

Not too challenging yet there is some variety in what you're learning.

خیلی چالش برانگیز نیست، اما چیزهایی که یاد می گیرید تنوع زیادی دارد.

Do you have any particular level that you enjoy making videos for?

آیا سطح خاصی دارید که از ساختن ویدیو برای آن لذت ببرید؟

I've seen some of your videos for very beginner levels, and I do agree with you by the way,

من برخی از ویدیوهای شما را برای سطوح بسیار مبتدی دیده ام، و اتفاقاً با شما موافقم،

you have a wonderful speaking voice.

شما صدای صحبت کردن فوق العاده ای دارید.

Your enunciation is so clear and that would make a student feel so comfortable.

بیان شما بسیار واضح است و باعث می شود دانش آموز احساس راحتی کند.

So, do you prefer making videos for the beginner level, intermediate level, advanced level?

بنابراین، آیا ساختن ویدیو برای سطح مبتدی، سطح متوسط ​​و پیشرفته را ترجیح می دهید؟

Or is there really no difference for you?

یا واقعا برای شما تفاوتی وجود ندارد؟

No difference.

فرقی نمی کنه.

I really do enjoy all levels and it's always just a really fun time for me getting together

من واقعاً از همه سطوح لذت می برم و همیشه برای من زمان بسیار سرگرم کننده ای است

with Robin, recording and working as a team.

که با رابین دور هم جمع می شوم، ضبط می کنم و به عنوان یک تیم کار می کنم.

Well, we're about to wrap things up, but there was a guest here before we started our interview

خب، ما در شرف اتمام کار هستیم، اما قبل از شروع مصاحبه، یک مهمان اینجا بود

and… and the guest has disappeared somewhere.

و... و مهمان جایی ناپدید شده است.

Your roommate, I think at the House, is he gone?

هم اتاقی شما، فکر می کنم در خانه، او رفته است؟

Is the is the cat… is the cat not around right now?

آیا گربه است... آیا گربه در حال حاضر در اطراف نیست؟

He's sitting across from me.

روبروم نشسته

He was sitting right here earlier, but he's decided that he needs a little bit of space,

او قبلاً اینجا نشسته بود، اما تصمیم گرفته است که به کمی فضا نیاز دارد،

so he's sitting across from me behind the camera.

بنابراین روبروی من پشت دوربین نشسته است.

He's your producer, then.

پس او تهیه کننده شماست.

He's making sure I don't mess up.

او مطمئن می شود که من بهم نمی ریزم.

He's on the other side of the glass.

او آن طرف شیشه است.

Well, if we have a chance to meet again in the future, maybe we can say hello to your

خوب، اگر در آینده فرصتی برای ملاقات دوباره داشته باشیم، شاید بتوانیم به

cute little cat.

گربه کوچک ناز شما سلام کنیم.

Where can we find?

کجا پیدا کنیم؟

OK, so give us all the information on where we can go and find you if there's any information

بسیار خوب، پس اگر اطلاعاتی وجود دارد که می خواهید در YouTube به اشتراک بگذارید یا مواردی مانند آن،

you want to share on YouTube or things like that.

می توانیم به کجا برویم و شما را پیدا کنیم، همه اطلاعات را به ما بدهید

Uhm, the best way to get in touch with me is to e-mail.

. اوهوم، بهترین راه برای برقراری ارتباط با من ایمیل است.

You can find the e-mail address on our YouTube page.

می توانید آدرس ایمیل را در صفحه یوتیوب ما پیدا کنید.

Very good.

خیلی خوب.

Well, Esther, it was a delight to speak with you today.

خب، استر، امروز خوشحال شدم که با شما صحبت کردم.

Thank you so much for sharing a little bit about your story.

از شما بسیار سپاسگزارم که کمی در مورد داستان خود به اشتراک گذاشتید.

Congratulations on the unbelievable success of your videos with Shaw English.

موفقیت باورنکردنی ویدیوهای شما با Shaw English را به شما تبریک می گویم.

Good luck with your therapy study in the future.

در مطالعه درمانی خود در آینده موفق باشید.

And I do hope that we will have an opportunity to chat again one day.

و من امیدوارم که روزی فرصتی برای گپ زدن دوباره داشته باشیم.

It was a real pleasure for me.

برای من یک لذت واقعی بود.

Thank you so much.

خیلی ممنونم.

Thank you so much, Steve, for having me.

خیلی ممنون، استیو، به خاطر داشتن من.

I had a great time as well.

به من هم خیلی خوش گذشت.

OK, by Esther and by producer cat.

خوب، توسط استر و گربه تولید کننده.