I am the son of a terrorist. Here's how I chose peace | Zak Ebrahim

زک ابراهیم: من پسر یک تروریست هستم. ولی اینطور شد که صلح را انتخاب کردم

3,363,396 views

2014-09-09 ・ TED


New videos

I am the son of a terrorist. Here's how I chose peace | Zak Ebrahim

زک ابراهیم: من پسر یک تروریست هستم. ولی اینطور شد که صلح را انتخاب کردم

3,363,396 views ・ 2014-09-09

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Joseph Geni Reviewer: Madeleine Aronson
0
0
7000
Translator: Bidel Akbari Reviewer: soheila Jafari
00:13
On November 5th, 1990,
1
13912
2421
روز پنجم ماه دسامبر سال ۱۹۹۰
00:16
a man named El-Sayyid Nosair walked
2
16333
2799
مردی به نام «السعید نصیر»
00:19
into a hotel in Manhattan
3
19132
2385
به هتلی در «منهتن» نیویورک وارد شد
00:21
and assassinated Rabbi Meir Kahane,
4
21517
2965
و یک خاخام یهودی به نام «میر کاهانه» را ترور کرد،
00:24
the leader of the Jewish Defense League.
5
24482
3798
که رهبر اتحادیه دفاع یهودیان بود.
00:28
Nosair was initially found not guilty of the murder,
6
28280
2660
در ابتدا «نصیر» قاتل شناخته نشد
00:30
but while serving time on lesser charges,
7
30940
3626
اما در حالیکه برای جرم های کوچک تری در زندان بود،
00:34
he and other men began planning attacks
8
34566
2594
از دیگران برای برنامه ریزی حمله
00:37
on a dozen New York City landmarks,
9
37160
1891
به ده ها نقطه ی برجسته در شهر نیویورک استفاده کرد،
00:39
including tunnels, synagogues
10
39051
2344
نقاطی چون تونل ها، پرستشگاه های یهودیان
00:41
and the United Nations headquarters.
11
41395
2886
و مقر اصلی سازمان ملل.
00:44
Thankfully, those plans were foiled
12
44281
1723
خوشبختانه آن نقشه ها بوسیله ی یک خبرچین اف.بی.آی نقش بر آب شدند.
00:46
by an FBI informant.
13
46004
2837
خوشبختانه آن نقشه ها بوسیله ی یک خبرچین اف.بی.آی نقش بر آب شدند.
00:48
Sadly, the 1993 bombing
14
48841
2556
اما متاسفانه، بمب گذاری سال ۱۹۹۳
00:51
of the World Trade Center was not.
15
51397
3181
در ساختمان تجارت جهایی اتفاق افتاد.
00:54
Nosair would eventually be convicted
16
54578
1739
در آخر «نصیر» برای دست داشتن در این موضوع
00:56
for his involvement in the plot.
17
56317
3424
محکوم شد.
00:59
El-Sayyid Nosair is my father.
18
59741
4247
«السعید نصیر» پدر من است.
01:03
I was born in Pittsburgh, Pennsylvania
19
63988
1910
من در شهر «پیتسبورگ» پنسیلوانیا
01:05
in 1983 to him, an Egyptian engineer,
20
65898
3724
در سال ۱۹۸۳به دنیا آمدم.. پدر من یک مهندس مصری است.
01:09
and a loving American mother and grade school teacher,
21
69622
3195
و مادرم یک آمریکایی با محبت است و معلم مدرسه ابتدایی است.
01:12
who together tried their best
22
72817
1251
که پدر و مادر من همه ی تلاششان را
01:14
to create a happy childhood for me.
23
74068
3113
برای اینکه یک کودکی شاد داشته باشند را کردند.
01:17
It wasn't until I was seven years old
24
77181
1542
تا اینکه هفت ساله شدم
01:18
that our family dynamic started to change.
25
78723
3543
و ساختار خانواده ای که در آن بزرگ میشدم شروع به تغییر کردن کرد.
01:22
My father exposed me to a side of Islam
26
82266
3150
پدرم مرا با جلوه ای از اسلام آشنا کرد
01:25
that few people, including the majority of Muslims,
27
85416
2927
که حتی در جمعیت بزرگ مسلمانان
01:28
get to see.
28
88343
2717
کمتر کسی با آن مواجه شده.
01:31
It's been my experience that when people
29
91060
1669
تجربه ی من این است که هنگامی که مردم
01:32
take the time to interact with one another,
30
92729
2362
زمانی را برای تعامل با یکدیگر صرف می کنند،
01:35
it doesn't take long to realize that for the most part,
31
95091
3058
خیلی زود متوجه می شوند که
01:38
we all want the same things out of life.
32
98149
2452
همه ی ما چیزهای مشترکی را از زندگی می خواهیم.
01:40
However, in every religion, in every population,
33
100601
3177
هرچند در هر دین و یا در هر جامعه ای
01:43
you'll find a small percentage of people
34
103778
2588
افرادی کمی هستند
01:46
who hold so fervently to their beliefs
35
106366
2958
که با شور و حرارت زیادی به تعلیمات خود اعتقاد دارند
01:49
that they feel they must use any means necessary
36
109324
2764
که فکر می کنند به هر طریقی که شده
01:52
to make others live as they do.
37
112088
3596
باید کاری کنند که دیگران هم مثل آنها زندگی کنند.
01:55
A few months prior to his arrest,
38
115684
1861
چند ماه قبل از دستگیری پدرم،
01:57
he sat me down and explained that
39
117545
2002
او مرا نشاند و برای من توضیح داد
01:59
for the past few weekends, he and some friends
40
119547
3119
که او و چند تا از دوستانش در چند هفته ی گذشته
02:02
had been going to a shooting range on Long Island
41
122666
2114
به یک میدان تمرین تیراندازی در محله ی «لانگ آیلند» می رفته اند
02:04
for target practice.
42
124780
2183
و تمرین نشانه گیری می کرده اند.
02:06
He told me I'd be going with him the next morning.
43
126963
3690
او به من گفت که من فردا صبح با آنها خواهم رفت.
02:10
We arrived at Calverton Shooting Range,
44
130653
1811
ما به میدان تمرین تیراندازی «کالورتن» رسیدیم،
02:12
which unbeknownst to our group was being watched
45
132464
2515
و این میدان تمرین بدون اینکه ما خبر داشته باشیم
02:14
by the FBI.
46
134979
3121
زیر نظر «اف بی آی» بوده.
02:18
When it was my turn to shoot,
47
138100
981
وقتی نوبت تیراندازی من شد
02:19
my father helped me hold the rifle to my shoulder
48
139081
2686
پدرم مرا کمک کرد که تفنگ را بر روی شانه ام قرار بدهم
02:21
and explained how to aim at the target
49
141767
1445
و برای من توضیح داد که چطور هدف را
02:23
about 30 yards off.
50
143212
3141
که در فاصله حدود ۳۰ متری من بود را نشانه بگیرم.
02:26
That day, the last bullet I shot
51
146353
2343
آن روز، آخرین تیری که شلیک کردم
02:28
hit the small orange light that sat on top of the target
52
148696
3019
به چراغ کوچک نارنجی بالای نشانه برخورد کرد
02:31
and to everyone's surprise, especially mine,
53
151715
3129
و همه و مخصوصا خودم را غافلگیر کرد
02:34
the entire target burst into flames.
54
154844
3974
و همه ی آن هدف در آتش سوخت.
02:38
My uncle turned to the other men,
55
158818
1901
عمویم رو به دیگر مردان کرد
02:40
and in Arabic said, "Ibn abuh."
56
160719
3321
و به زبان عربی گفت «ابن ابو»
02:44
Like father, like son.
57
164040
3755
یعنی «مثل پدرشه».
02:47
They all seemed to get a really big laugh out of that comment,
58
167795
2607
به نظر می رسید که آنها از حرف عمویم خیلی خوششان آمده
02:50
but it wasn't until a few years later
59
170402
1780
اما چند سال بعد
02:52
that I fully understood what they thought was so funny.
60
172182
3775
تازه فهمیدم آنها به چه چیزی خندیده بودند.
02:55
They thought they saw in me the same destruction
61
175957
2300
آنها فکر می کردند قابلیت ویران کنندگی ای که در پدرم هست
02:58
my father was capable of.
62
178257
3331
را در من هم پیدا کرده اند.
03:01
Those men would eventually be convicted
63
181588
2379
آنها در نهایت محکوم به
03:03
of placing a van filled with 1,500 pounds of explosives
64
183967
3973
قرار دادن یک خودروی ون که داخلش ۶۸۰ کیلوگرم مواد منفجره
03:07
into the sub-level parking lot of the World Trade Center's North Tower,
65
187940
4149
داخل پارکینگ زیرزمین ساختمان شمالی تجارت جهانی شدند،
03:12
causing an explosion that killed six people
66
192089
2841
که انفجار این ون باعث کشته شدن شش نفر
03:14
and injured over 1,000 others.
67
194930
3380
و زخمی شدن ۱٫۰۰۰ نفر شد.
03:18
These were the men I looked up to.
68
198310
2391
الگوی من این ها بودند.
03:20
These were the men I called ammu, which means uncle.
69
200701
4196
این ها مردانی بودند که من به آنها «عمو» می گفتم.
03:24
By the time I turned 19,
70
204897
1771
اون موقع ۱۹ سالم شده بود،
03:26
I had already moved 20 times in my life,
71
206668
3269
تا آن زمان ۲۰ بار محل زندگیم رو عوض کرده بودم،
03:29
and that instability during my childhood
72
209937
2029
و جابجا شدن های زیاد در دوران کودکی من
03:31
didn't really provide an opportunity
73
211966
1474
شانس دوست پیدا کردن
03:33
to make many friends.
74
213440
1881
را از من گرفت.
03:35
Each time I would begin to feel comfortable around someone,
75
215321
3153
هروقت حس می کردم می توانم با کسی دوست بشوم
03:38
it was time to pack up and move to the next town.
76
218474
3169
وقت این فرا می رسید که اسبابمون رو جمع و جور کنیم و به شهر دیگری برویم.
03:41
Being the perpetual new face in class,
77
221643
2179
همیشه در مدرسه چهره ی جدید کلاس درس بودم
03:43
I was frequently the target of bullies.
78
223822
2639
که باعث می شد هدف آزار و اذیت قلدران قرار بگیرم.
03:46
I kept my identity a secret from my classmates
79
226461
2310
من هویت خودم رو از همکلاسی هایم پنهان می کردم
03:48
to avoid being targeted,
80
228771
1318
تا هدف آزار و اذیتشان قرار نگیرم
03:50
but as it turns out, being the quiet, chubby new kid in class
81
230089
3396
اما معلوم شد که به خاطر بچه گوشه گیر و تپل کلاس بودن
03:53
was more than enough ammunition.
82
233485
2517
موضوع خوبی برایشان بودم.
03:56
So for the most part, I spent my time at home
83
236002
2197
پس بیشتر وقت ها من وقتم رو در منزل
03:58
reading books and watching TV
84
238199
1671
به کتاب خواندن و تلویزیون دیدن
03:59
or playing video games.
85
239870
1769
یا بازی های ویدیویی کردن، گذراندم.
04:01
For those reasons, my social skills were lacking,
86
241639
2870
برای همین مهارت های اجتماعی من ضعیف بود،
04:04
to say the least,
87
244509
2250
خیلی ساده اگر بخوام بگم،
04:06
and growing up in a bigoted household,
88
246759
1435
و بزرگ شدن در یک خانواده ی متعصب
04:08
I wasn't prepared for the real world.
89
248194
2480
باعث شد که برای زندگی کردن در دنیای واقعی آماده نباشم.
04:10
I'd been raised to judge people
90
250674
1719
من طوری بزرگ شده بودم که افراد را بر اساس
04:12
based on arbitrary measurements,
91
252393
2067
مجموعه ای از قواعد قراردادی
04:14
like a person's race or religion.
92
254460
3743
مثل نژاد یا مذهب مورد قضاوت قرار بدم.
04:18
So what opened my eyes?
93
258203
3151
پس چه چیزی بود که چشمان من را باز کرد؟
04:21
One of my first experiences
94
261354
1594
یکی از اولین تجربه های من
04:22
that challenged this way of thinking
95
262948
2182
که طرز فکر من را به چالش کشید
04:25
was during the 2000 presidential elections.
96
265130
2987
در حین برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ بود.
04:28
Through a college prep program,
97
268117
2034
از طریق یک برنامه ی آماده سازی در کالج،
04:30
I was able to take part
98
270151
1134
که من توانستم در آن شرکت کنم
04:31
in the National Youth Convention in Philadelphia.
99
271285
3370
و در مجمع ملی جوانان «فیلادلفیا» برگزار می شد.
04:34
My particular group's focus was on youth violence,
100
274655
2931
تمرکز اصلی گروهی که من با آنها همکاری می کردم بر روی خشونت جوانان بود،
04:37
and having been the victim of bullying for most of my life,
101
277586
2351
و این موضوع برای من که بیشتر زندگی ام را قربانی آزار و اذیت بودم
04:39
this was a subject in which I felt particularly passionate.
102
279937
4072
موضوعی بود که درباره اش مشتاق بودم.
04:44
The members of our group came from many different walks of life.
103
284009
4313
اعضای گروه ما از طبقه های مختلف اجتماعی بودند.
04:48
One day toward the end of the convention,
104
288322
2008
یک روز مانده به پایان کار مجمع،
04:50
I found out that one of the kids I had befriended
105
290330
3088
فهمیدم کسی که با او دوست شده بودم،
04:53
was Jewish.
106
293418
2222
یهودی است.
04:55
Now, it had taken several days
107
295640
1321
چند روزی از آشنایی ما گذشته بود
04:56
for this detail to come to light,
108
296961
1643
تا این واقعیت رو دریافتم،
04:58
and I realized that there was no natural animosity
109
298604
3760
و متوجه شدم هیچگونه دشمنی ذاتی ای
05:02
between the two of us.
110
302364
2245
بین ما وجود ندارد.
05:04
I had never had a Jewish friend before,
111
304609
3056
من قبلا هیچ دوست یهودی ای نداشتم،
05:07
and frankly I felt a sense of pride
112
307665
2809
و صادقانه بگم که احساس غرور می کردم
05:10
in having been able to overcome a barrier
113
310474
1985
از اینکه از یک مانع عبور کرده ام
05:12
that for most of my life I had been led to believe
114
312459
2284
مانعی که بیشتر عمرم دیگران باعث شده بودند فکر کنم
05:14
was insurmountable.
115
314743
2441
غیر قابل عبور است.
05:17
Another major turning point came when
116
317184
2016
نطقه عطف بزرگ دیگر
05:19
I found a summer job at Busch Gardens,
117
319200
2522
وقتی بود که یک کار تابستانی در باغ های بوش
05:21
an amusement park.
118
321722
2392
در یک پارک تفریحی پیدا کردم.
05:24
There, I was exposed to people from all sorts of faiths and cultures,
119
324114
2896
در آنجا من با افراد مختلفی از مذهب ها و فرهنگ های گوناگون مواجه شدم،
05:27
and that experience proved to be fundamental
120
327010
2357
و آن تجربه ای بود که در ساختن شخصیت من
05:29
to the development of my character.
121
329367
3881
نقش اساسی ای داشت.
05:33
Most of my life, I'd been taught
122
333248
1260
بیشتر عمرم به من آموزش داده شده بود
05:34
that homosexuality was a sin, and by extension,
123
334508
3746
که همجنسگرایی یک گناه است، پس،
05:38
that all gay people were a negative influence.
124
338254
3465
همه همجنسگرایان کسانی هستند که اثر بد بر روی افراد دارند.
05:41
As chance would have it, I had the opportunity
125
341719
2261
شانس این رو داشتم
05:43
to work with some of the gay performers
126
343980
1766
که با بازیگران همجنسگرایی
05:45
at a show there,
127
345746
1380
که در یک نمایش اجرا داشتند همکاری کنم،
05:47
and soon found that many were the kindest,
128
347126
2534
و به زودی دریافتم که بیشتر اونها مهربان ترین افرادی هستند که تاکنون دیده ام
05:49
least judgmental people I had ever met.
129
349660
3889
و درباره ی کسی قضاوت نمی کنند.
05:53
Being bullied as a kid
130
353549
2243
آزار و اذیت قلدران در دوران قبلی
05:55
created a sense of empathy in me
131
355792
2288
یک حس همدردی در من ایجاد کرده بود
05:58
toward the suffering of others,
132
358080
1546
حس همدردی در قبال رنج دیگران،
05:59
and it comes very unnaturally to me
133
359626
1948
و به نظر من غیرطبیعی است
06:01
to treat people who are kind
134
361574
1968
با افرادی که مهربان هستند
06:03
in any other way than how I would want to be treated.
135
363542
4028
بغیر از طوری که من دوست دارم رفتار کنیم.
06:07
Because of that feeling, I was able
136
367570
1935
آن حس همدردی باعث شد
06:09
to contrast the stereotypes I'd been taught as a child
137
369505
4387
که من بتوانم با برچسب هایی که در کودکی به من یاد داده بودند به افراد بزنم مقابله کنم
06:13
with real life experience and interaction.
138
373892
3363
و افراد را با تجربه های واقعی زندگی و تعامل با آنها بسنجم.
06:17
I don't know what it's like to be gay,
139
377255
2342
من نمی دانم همجنمسگرا بودن چه حسی دارد،
06:19
but I'm well acquainted with being judged
140
379597
1663
اما حس مورد قضاوت قرار گرفتن بخاطر چیزهایی
06:21
for something that's beyond my control.
141
381260
3976
که خارج از کنترل من هستند آشنایی زیادی دارم.
06:25
Then there was "The Daily Show."
142
385236
3735
بعد از آن «برنامه ی روزانه»ی جان استوارت بود
06:28
On a nightly basis, Jon Stewart forced me
143
388971
2272
که هر شب مرا وادار می کرد
06:31
to be intellectually honest with myself about my own bigotry
144
391243
3679
که با خودم و تعصب خودم صادق باشم
06:34
and helped me to realize that a person's race,
145
394922
2317
و به من کمک کرد تا دریابم که نژاد یک فرد،
06:37
religion or sexual orientation
146
397239
3096
مذهب یا گرایش های جنسی او
06:40
had nothing to do with the quality of one's character.
147
400335
4643
ربطی به کیفیت شخصیت او ندارد.
06:44
He was in many ways a father figure to me
148
404978
3375
او از جنبه های مختلفی برای من الگوی پدرانه بود
06:48
when I was in desperate need of one.
149
408353
3341
وقتی که ناامیدانه به دنبال این الگو می گشتم.
06:51
Inspiration can often come from an unexpected place,
150
411694
3904
بعضی وقت ها سرچشمه های غیرمنتظره ای می توانند الهام بخش باشند
06:55
and the fact that a Jewish comedian had done more
151
415598
2385
و این حقیقت که یک کمدین یهودی
06:57
to positively influence my worldview
152
417983
2340
بیشتر از پدر افراط گرای من
07:00
than my own extremist father
153
420323
1847
در جهان بینی من نقش مثبتی ایفا کرده،
07:02
is not lost on me.
154
422170
3383
از دید من پنهان نبود.
07:05
One day, I had a conversation with my mother
155
425553
2160
یک روز داشتم با مادرم
07:07
about how my worldview was starting to change,
156
427713
2170
درباره ی اینکه چگونه جهان بینی ام در حال تغییر کردن است صحبت می کردم
07:09
and she said something to me
157
429883
2676
و او چیزی به من گفت
07:12
that I will hold dear to my heart
158
432559
1531
که تا زنده هستم
07:14
for as long as I live.
159
434090
3249
آن را در ذهنم نگاه خواهم داشت.
07:17
She looked at me with the weary eyes
160
437339
1471
او با نگاهی خسته به من نگاه کرد
07:18
of someone who had experienced
161
438810
1722
نگاه کسی که در طول زندگی به اندازه ی کافی
07:20
enough dogmatism to last a lifetime, and said,
162
440532
4058
زندگی تعصبی را تجربه کرده، و به من گفت،
07:24
"I'm tired of hating people."
163
444590
3673
«از متنفر بودن از مردم خسته شده ام»
07:28
In that instant, I realized how much negative energy
164
448263
2877
در آن لحظه دریافتم که نگه داشتن این حس تنفر
07:31
it takes to hold that hatred inside of you.
165
451140
3416
چقدر از آدم انرژی می گیرد.
07:35
Zak Ebrahim is not my real name.
166
455979
2901
«زک ابراهیم» نام اصلی من نیست.
07:38
I changed it when my family decided
167
458880
2035
من نامم را وقتی عوض کردم که خانواده ام
07:40
to end our connection with my father
168
460915
1665
تصمیم به قطع رابطه با پدرم گرفت
07:42
and start a new life.
169
462580
2362
و یک زندگی جدید را شروع کردیم.
07:44
So why would I out myself
170
464942
2158
پس چرا من خودم را معرفی می کنم
07:47
and potentially put myself in danger?
171
467100
3400
و احتمالا خودم را به خطر بیندازم؟
07:50
Well, that's simple.
172
470500
1868
خیلی ساده است.
07:52
I do it in the hopes that perhaps someone someday
173
472368
3762
این کار رو می کنم و امیدوارم که یک نفر یک روز
07:56
who is compelled to use violence
174
476130
2213
اگر مجبور به استفاده از خشونت شد
07:58
may hear my story and realize
175
478343
2361
شاید داستان من رو بشنود و متوجه بشود
08:00
that there is a better way,
176
480704
2497
که راه بهتری هم وجود دارد،
08:03
that although I had been subjected
177
483201
1474
که دریابد با وجود اینکه من در معرض
08:04
to this violent, intolerant ideology,
178
484675
2756
این ایدئولوژی خشن و تحمل ناپذیر بودم،
08:07
that I did not become fanaticized.
179
487431
2489
اما با این وجود تبدیل به یک فرد متعصب نشدم.
08:09
Instead, I choose to use my experience
180
489920
2637
در عوض، من از تجربه ام
08:12
to fight back against terrorism,
181
492557
2373
برای مبارزه با تروریسم
08:14
against the bigotry.
182
494930
4391
و تعصب استفاده کردم.
08:19
I do it for the victims of terrorism
183
499321
2788
من این کار را برای قربانیان تروریسم
08:22
and their loved ones,
184
502109
2182
و عزیزانشان می کنم،
08:24
for the terrible pain and loss
185
504291
1833
برای درد و رنج هولناکی
08:26
that terrorism has forced upon their lives.
186
506124
3201
که تروریسم به زندگی آنها تحمیل کرده.
08:29
For the victims of terrorism, I will speak out
187
509325
2368
بخاطر قربانیان تروریسم، من صراحتا
08:31
against these senseless acts
188
511693
2532
در مخالفت با این اقدامات بی معنی صحبت می کنم
08:34
and condemn my father's actions.
189
514225
3994
و کارهای پدرم را محکوم می کنم.
08:38
And with that simple fact, I stand here as proof
190
518219
2643
و با این حقیقت ساده، من اینجا به عنوان گواهی هستم
08:40
that violence isn't inherent in one's religion or race,
191
520862
4658
که خشونت همراه با مذهب و نژاد به بچه ها ارث نمی رسد،
08:45
and the son does not have to follow
192
525520
2913
و پسر لزوما نباید
08:48
the ways of his father.
193
528433
3082
از پدرش پیروی کند.
08:51
I am not my father.
194
531515
2790
من مثل پدرم نیستم.
08:54
Thank you. (Applause)
195
534305
2900
متشکرم. (تشویق حاضرین)
08:57
Thank you, everybody. (Applause)
196
537205
3659
از همه ی شما متشکرم. (تشویق حاضرین)
09:00
Thank you all. (Applause)
197
540864
2640
از همه ی شما متشکرم. (تشویق حاضرین)
09:03
Thanks a lot. (Applause)
198
543504
4000
خیلی متشکرم. (تشویق حاضرین)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7