Lakshmi Pratury: The lost art of letter-writing

لاکشیم پراتری درباره نامه نگاری

Translator: soheila Jafari Reviewer: Bidel Akbari

So I thought, "I will talk about death."

خب فکر کردم، " راجع به مرگ صحبت می کنم."

Seemed to be the passion today.

به نظر میاد امروز شور و شوق زیادی برایش باشد.

Actually, it's not about death.

در واقع، این در باره مرگ نیست.

It's inevitable, terrible, but really what I want to talk about is,

مرگ اجتناب پذیر و حشتناک است، ولی چیزی که میخواهم راجع به آن صحبت کنم در واقع این است که،

I'm just fascinated by the legacy people leave when they die.

من فقط مجذوب میراث مردم هنگامی که می میرند هستم.

That's what I want to talk about.

این چیزی که می خواهم راجع به آن صحبت کنم.

So Art Buchwald left his legacy of humor with a video

خب آرت باچوالد( کمدین آمریکایی) میراث شوخ طبعی را بصورت یک ویدئویی به ارث گذاشت

that appeared soon after he died, saying,

که خیلی زود پی از مرگش پدیدار شد، می گوید،

"Hi! I'm Art Buchwald, and I just died."

" سلام، من آرت راجوالد هستم، وبه تازگی مردم."

And Mike, who I met at Galapagos, a trip which I won at TED,

من مایک را در گالاپاگوس طی سفری که از تد برنده شده بودم، ملاقات کردم،

is leaving notes on cyberspace where he is chronicling

یاداشتی را در فضای مجازی از خود باقی گذاشت ، که در وقایع مبارزه خود با سرطان را در آن می نوشت .

his journey through cancer.

یاداشتی را در فضای مجازی از خود باقی گذاشت ، که در وقایع مبارزه خود با سرطان را در آن می نوشت .

And my father left me a legacy of his handwriting

پدر من میراثی از دست نوشته هایش از طریق نامه و یاداشت برای من باقی گذاشت.

through letters and a notebook.

پدر من میراثی از دست نوشته هایش از طریق نامه و یاداشت برای من باقی گذاشت.

In the last two years of his life, when he was sick,

در دو سال آخر عمرش، هنگامی که بیمار بود،

he filled a notebook with his thoughts about me.

او دفترچه ای از افکار خودش در باره من را تهیه کرد.

He wrote about my strengths, weaknesses,

او درباره نقاط قوت و ضعف من نوشت

and gentle suggestions for improvement,

و پبشنهادات ملایمی برای بهبود آنها کرد،

quoting specific incidents, and held a mirror to my life.

با بیان حوادث خاص، آینه ای از زندگی من در برابرم قرار داد.

After he died, I realized that no one writes to me anymore.

پس از مرگ او، متوجه شدم، دیگر کسی برای من نمی نویسد.

Handwriting is a disappearing art.

هنر دست خط نویسی در حال ناپدید شدن است.

I'm all for email and thinking while typing,

من هم طرفدار نامه الکترونیکی نوشتن و فکر کردن در حین تایپ کردن هستم،

but why give up old habits for new?

اما چرا عادات قدیمی را برای چیزی جدید ترک می کنیم؟

Why can't we have letter writing and email exchange in our lives?

چرا ما نمی توانیم در زندگیمان نامه نگاری و ایمیل را با هم داشته باشیم ؟

There are times when I want to trade all those years

بعضی وقت ها می خواهم همه این سالهایی را که بسیار مشغول بودم را با همنشینی و گفتگو با پدرم مبادله کنم،

that I was too busy to sit with my dad and chat with him,

بعضی وقت ها می خواهم همه این سالهایی را که بسیار مشغول بودم را با همنشینی و گفتگو با پدرم مبادله کنم،

and trade all those years for one hug.

همه این سالها را با یک بار در آغوش گرفتن او، عوض کنم اما دیگر بسیار دیر است.

But too late.

همه این سالها را با یک بار در آغوش گرفتن او، عوض کنم اما دیگر بسیار دیر است.

But that's when I take out his letters and I read them,

اما هنگامی که من نامه های او را می خوانم،

and the paper that touched his hand is in mine,

کاغذی که او با دستانش لمس کرده در دستان من است،

and I feel connected to him.

و احساس می کنم با او ارتباط برقرار می کنم.

So maybe we all need to leave our children

خب شاید همه ما باید برای فرزندانمان ارثیه ارزشمندی باقی بگذاریم، نه ارثیه مالی.

with a value legacy, and not a financial one.

خب شاید همه ما باید برای فرزندانمان ارثیه ارزشمندی باقی بگذاریم، نه ارثیه مالی.

A value for things with a personal touch --

یک چیز ارزشمند قابل لمس شخصی--

an autographed book, a soul-searching letter.

یک کتاب امضا شده، یک نامه روح افزا.

If a fraction of this powerful TED audience

اگر این الهام بخش تعدادی از مخاطبان قدرتمند تد برای خرید یک کاغذ زیبا باشد--

could be inspired to buy a beautiful paper --

اگر این الهام بخش تعدادی از مخاطبان قدرتمند تد برای خرید یک کاغذ زیبا باشد--

John, it'll be a recycled one -- and write a beautiful letter

جان، این قابل بازیافت خواهد بود-- و و یک نامه زیبا برای آنهایی که دوستشان دارد، بنویسد،

to someone they love, we actually may start a revolution

جان، این قابل بازیافت خواهد بود-- و و یک نامه زیبا برای آنهایی که دوستشان دارد، بنویسد،

where our children may go to penmanship classes.

در واقع ممکن است که ما انقلابی را شروع کنیم که شاید فرزندانمان به کلاس خط بروند.

So what do I plan to leave for my son?

پس چه چیزی را برنامه ریزی می کنم که برای پسرم باقی بگذارم؟

I collect autographed books, and those of you authors

من کتابهای دست نوشته را جمع آوریی کردم همچنین سد دی ها را،

in the audience know I hound you for them --

کسانی از شما مخاطبان که نویسنده هستند را برای آنها تعقیب می کنم--

and CDs too, Tracy.

کسانی از شما مخاطبان که نویسنده هستند را برای آنها تعقیب می کنم--

I plan to publish my own notebook.

من برنامه ریزی کردم که دست نوشته هایم را منتشر کنم.

As I witnessed my father's body being swallowed by fire,

از آنجا که من شاهد بلعیدن شدن جسد پدرم توسط آتش بودم،

I sat by his funeral pyre and wrote.

در سوزاندن او را تنطیم کردم و نوشتم.

I have no idea how I'm going to do it,

هیچ ایده ای که که چگونه این کار را انجام بدهم ندارم،

but I am committed to compiling his thoughts and mine

ولی من متعهد به تدوین افکار و ذهنیت او و خودم در کتابی هستم،

into a book, and leave that published book for my son.

و کتاب منتشر شده را برای پسرم باقی خواهم گزارد.

I'd like to end with a few verses of what I wrote

علاقمندم که با چند جمله از آنچه برای مراسم سوزاندن پدرم نوشتم بحث را تمام کنم.

at my father's cremation.

علاقمندم که با چند جمله از آنچه برای مراسم سوزاندن پدرم نوشتم بحث را تمام کنم.

And those linguists, please pardon the grammar,

و کسانی که زبان شناس هستند، لطفا دستور زبان را عفو کنند، چرا که در 10 سال گذشته به آن نگاه نکرده ام.

because I've not looked at it in the last 10 years.

و کسانی که زبان شناس هستند، لطفا دستور زبان را عفو کنند، چرا که در 10 سال گذشته به آن نگاه نکرده ام.

I took it out for the first time to come here.

برای اولین بار این را برداشتم که اینجا بیاورم.

"Picture in a frame, ashes in a bottle,

" تصویری در قاب، خاکستر در بطری، انرژی بی حدی در بطری محدود شده،

boundless energy confined in the bottle,

" تصویری در قاب، خاکستر در بطری، انرژی بی حدی در بطری محدود شده،

forcing me to deal with reality,

که مرا وادار به پذیرش حقیقت می کند، که مرا وادار به بالغ شدن می کند.

forcing me to deal with being grown up.

که مرا وادار به پذیرش حقیقت می کند، که مرا وادار به بالغ شدن می کند.

I hear you and I know that you would want me to be strong,

( صدای ) تو را شنیدم و مدانم که می خواهی من قوی باشم،

but right now, I am being sucked down, surrounded

اما اکنون،من در حال مکیده شدن ، احاطه شدن و خفه شدن توسط آب های مواج عاطفی هستم،

and suffocated by these raging emotional waters,

اما اکنون،من در حال مکیده شدن ، احاطه شدن و خفه شدن توسط آب های مواج عاطفی هستم،

craving to cleanse my soul, trying to emerge

تمایل شدید به پاک کردن روحم، یک بار دیگر برای ظهور جای پای سفت ومحکم برای ادامه مبارزه و شکوفایی تلاش می کنم،

on a firm footing one more time, to keep on fighting and flourishing

تمایل شدید به پاک کردن روحم، یک بار دیگر برای ظهور جای پای سفت ومحکم برای ادامه مبارزه و شکوفایی تلاش می کنم،

just as you taught me.

همانطور که شما به من آموختید.

Your encouraging whispers in my whirlpool of despair,

زمزمه های دلگرم کننده شما در گرداب ناامیدی من،

holding me and heaving me to shores of sanity,

نگهدارنده من است و مرا به ساحل سلامت عقل می رساند تا دوباره زندگی کنم و دوباره دوست بدارم.

to live again and to love again."

نگهدارنده من است و مرا به ساحل سلامت عقل می رساند تا دوباره زندگی کنم و دوباره دوست بدارم.

Thank you.

سپاسگزارم