Shake up your story | Raghava KK

رَگَوا کِی کِی: داستانتان را تکان بدهيد.

Translator: Pouria Montazeri Reviewer: Maral Salehi

Hi everyone.

همگی سلام.

I'm an artist and a dad -- second time around.

من یک هنرمندم و یک پدر، برای دومین بار.

Thank you.

متشکرم.

And I want to share with you my latest art project.

می‌خواهم با شما تازه‌ترین پروژۀ هنریم را در میان بگذارم.

It's a children's book for the iPad.

آن یک کتاب کودک است برای آی‌پَد.

It's a little quirky and silly.

کمی عجيب و غريب و احمقانه است.

It's called "Pop-It,"

اسمش "پاپ-اِت" است،

And it's about the things little kids do with their parents.

و دربارۀ چیزهایی است که خردسالان با والدینشون انجام میدن.

(Music)

(موسیقی)

So this is about potty training --

این دربارۀ آموزش دستشویی رفتن است --

as most of you, I hope, know.

كه بيشتر شما بلديد.

You can tickle the rug.

می‌توانید سربه‌سرش بگذاريد.

You can make the baby poop.

مي‌توانيد يادش بدهيد توالت كنه.

You can do all those fun things.

می‌توانید تمام این کارهای جالب را انجام بدهید.

You can burst bubbles.

می‌توانید حباب‌ها را بترکانید.

You can draw, as everyone should.

می‌توانید نقاشی بکشید، همانطوری که همه مي‌بكشند.

But you know, I have a problem with children's books:

می‌دونید، من با کتاب‌های کودک یک مشکلی دارم:

I think they're full of propaganda.

به نظرم آنها پر از تبليغات‌ هستند.

At least an Indian trying to get one of these American books in Park Slope, forget it.

اگر یک هندی بخواهد یکی از این کتابهای آمریکایی را در منطقه پارک‌‌اِسلُپ نیویورک بخره، از خيرش مي‌گذره.

It's not the way I was brought up.

من اينجوري بزرگ نشدم.

So I said, "I'm going to counter this with my own propaganda."

به همين خاطر به خودم گفتم، "من با تبليغات‌ خودم با اين كار مقابله مي‌کنم."

If you notice carefully,

اگر دقت كنيد،

it's a homosexual couple bringing up a child.

می‌بینید که یک زوج هم‌جنسگراي مرد دارند فرزندپروری می کنند.

You don't like it?

دوستش ندارید؟

Shake it, and you have a lesbian couple.

تکانش بدهید، و یک زوج همجنسگراي زن خواهید داشت.

(Laughter)

(خنده)

Shake it, and you have a heterosexual couple.

تکانش بدهید، و یک زوج با جنسيت مخالف خواهید داشت.

You know, I don't even believe in the concept of an ideal family.

می‌دونید، من حتي به مفهوم خانواده ايده‌ال‌ اعتقاد ندارم.

I have to tell you about my childhood.

باید درباره دوران بچگی‌ام به شما بگم.

I went to this very proper Christian school

من به مدرسه مخصوص مسیحیان مي‌رفتم

taught by nuns, fathers, brothers, sisters.

و راهبه‌ها، کشیش‌ها، برادران و خواهران مذهبی به ما آموزش مي‌دادند.

Basically, I was brought up to be a good Samaritan,

اساساً، من پرورش یافتم که یک شخص نیکوکار باشم،

and I am.

و هستم.

And I'd go at the end of the day to a traditional Hindu house,

و آخر هر روز، به یک خانه سنتي هندو بر می‌گشتم،

which was probably the only Hindu house

که احتمالا، تنها خانه هندو

in a predominantly Islamic neighborhood.

در محله‌اي بود كه بيشتر آنها مسلمان بودند.

Basically, I celebrated every religious function.

و در اصل، همه مراسم و آداب مذهبي برايم محترم بودند.

In fact, when there was a wedding in our neighborhood,

در واقع، زمانیکه در محله ما عروسي بود،

all of us would paint our houses for the wedding.

همه ما خانه‌هایمان را برای عروسی رنگ می‌کردیم.

I remember we cried profusely

يادم است به شدت گريه ‌كرديم

when the little goats we played with in the summer

وقتي كه بُزهای کوچولویی که ما در تابستان باهاشون بازی می‌کردیم

became biriani.

تبدیل به بریانی شدند.

(Laughter)

(خنده)

We all had to fast during Ramadan.

همه ما بايد در ماه رمضان روزه می‌گرفتیم.

It was a very beautiful time.

دوره بسیار زیبایی بود.

But I must say,

ولی باید بگویم،

I'll never forget, when I was 13 years old, this happened.

که هیچوقت فراموش نمیکنم، زمانیکه ۱۳ سالم بود، این اتفاق افتاد.

Babri Masjid --

مسجد بابری --

one of the most beautiful mosques in India,

یکی از زیباترین مساجد هند،

built by King Babur, I think, in the 16th century --

كه توسط شاه بابر، فکر كنم، در قرن شانزدهم ساخته شده بود --

was demolished by Hindu activists.

به دست فعالان هندو ويران شد.

This caused major riots in my city.

این كار شورش‌هاي بزرگي در شهر ما ايجاد كرد.

And for the first time,

و برای اولین بار،

I was affected

من تحت تاثير

by this communal unrest.

اين ناآرامي عمومي قرار گرفتم.

My little five-year-old kid neighbor

بچه پنج‌ساله همسايه ما

comes running in,

دوان دوان داشت مي‌آمد،

and he says, "Rags, Rags.

و مي‌گفت، "راگس، راگس.

You know the Hindus are killing us Muslims. Be careful."

میدونی هندوها دارند ما مسلمان‌ها را می‌کشند. مواظب باش."

I'm like, "Dude, I'm Hindu."

گفتم، "اي‌بابا، من هندو هستم."

(Laughter)

(خنده)

He's like, "Huh!"

گفت، "هاه؟!"

You know, my work is inspired

می‌دونید، هنر من ملهم از

by events such as this.

چنین رویدادهایی است.

Even in my gallery shows,

حتی وقتي براي گالريم نمایشگاه‌ مي‌گذارم،

I try and revisit historic events

سعی میکنم رویدادهای تاریخی

like Babri Masjid,

مانند مسجد بابری را بازآفريني کنم،

distill only its emotional residue

چكيده تاثيرات عاطفي و احساسي آن را نشان دهم

and image my own life.

و زندگي خودم را به تصوير بكشم.

Imagine history being taught differently.

تصور كنيد تاریخ به نحو دیگری آموزانده ‌شود.

Remember that children's book

اون کتاب کودکان را به خاطر داريد

where you shake and the sexuality of the parents change?

كه تکان می‌دادید و جنسيت والدين تغيير مي‌كرد؟

I have another idea.

ایده دیگری هم دارم.

It's a children's book about Indian independence --

آن ايده یک کتاب کودکان است دربارۀ استقلال هند --

very patriotic.

كتابي بسیار ميهن‌دوستانه.

But when you shake it, you get Pakistan's perspective.

ولی وقتی که تکانش می‌دهید، منظره پاکستان را می‌بینید.

Shake it again, and you get the British perspective.

دوباره تکانش بدهید، و اینبار منظره انگلستان را خواهید داشت.

(Applause)

(تشویق)

You have to separate fact from bias, right.

ما ‌باید حقیقت را از سوگيري تفكيك کنیم، درسته.

Even my books on children

حتی کتابهای من درباره کودکان

have cute, fuzzy animals.

حیوانات بامزه پشمالو دارند.

But they're playing geopolitics.

ولی جغرافياي سیاسي بازي مي‌كنند.

They're playing out Israel-Palestine,

دارند شرایط اسرائیل و فلسطین،

India-Pakistan.

هند-پاکستان را بازی می‌کنند.

You know, I'm making a very important argument.

می‌دونید، من دارم بحث بسيار مهمي را مطرح میکنم.

And my argument [is]

و حرف من این است

that the only way for us to teach creativity

که تنها روش آموزش خلاقیت

is by teaching children perspectives

این است که به کودکان ديدگاه‌هاي مختلف و وسعت ديد را

at the earliest stage.

از سنين پايين ياد بدهیم.

After all, children's books are manuals on parenting,

از همه اينها گذشته، کتابهای کودکان، راهنمای فرزندپروری والدين هستند،

so you better give them children's books that teach them perspectives.

پس بهتره به والدين آن‌دسته کتابهای كودكان را بدهید که ديدگاه‌هاي مختلف را آموزش مي‌دهد.

And conversely,

و از طرف دیگر،

only when you teach perspectives

صرفا، با آموزش ديدگاه‌هاي مختلف است

will a child be able to imagine

که یک كودك مي‌تواند تصور كند

and put themselves in the shoes

و خود را

of someone who is different from them.

جای كساني بگذارد که با او فرق دارند.

I'm making an argument that art and creativity

حرف من اینست که هنر و خلاقیت

are very essential tools in empathy.

ملزومات ضروري همدلي هستند.

You know, I can't promise my child

می‌دونید، من نمی‌توانم به بچه‌ام

a life without bias --

قول یک زندگي عاري از سوگيري را بدهم --

we're all biased --

همۀ ما سوگيري داریم --

but I promise to bias my child with multiple perspectives.

ولی قول مي‌دهم که سوگيري فرزندم را با ديدگاه‌هاي مختلف شكل بدهم.

Thank you very much.

بسیار متشکرم.

(Applause)

(تشویق)