What I learned from 100 days of rejection | Jia Jiang | TED

6,083,545 views ・ 2017-01-06

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Leila Ataei Reviewer: hassan qodusi
00:12
When I was six years old,
0
12760
1616
وقتی شش سالم بود،
00:14
I received my gifts.
1
14400
1240
هدایایی گرفتم.
00:16
My first grade teacher had this brilliant idea.
2
16320
3456
معلم کلاس اولم این ایده بی‌نظیر را داشت.
00:19
She wanted us to experience receiving gifts
3
19800
3336
می‌خواست که ما هدیه گرفتن را تجربه کنیم
00:23
but also learning the virtue of complimenting each other.
4
23160
4000
اما همچنین فضیلت تعریف کردن از یکدیگر را هم بیاموزیم.
00:27
So she had all of us come to the front of the classroom,
5
27640
2896
بنابراین همه ما را جلوی کلاس جمع کرد
00:30
and she bought all of us gifts and stacked them in the corner.
6
30560
2976
و هدیه‌ها را آورد و در گوشه‌ای چید.
00:33
And she said,
7
33560
1216
و گفت،
00:34
"Why don't we just stand here and compliment each other?
8
34800
2656
«چرا همین جا نایستیم و از هم تعریف نکنیم؟
00:37
If you hear your name called,
9
37480
1576
اگر شنیدید اسمتان را گفتند
00:39
go and pick up your gift and sit down."
10
39080
2200
بروید و جایزه خود را برداشته و بنشینید.»
00:42
What a wonderful idea, right?
11
42520
1480
چه ایده عالی، نه؟
00:44
What could go wrong?
12
44880
1216
چه اتفاقی می‌تونست بیفته؟
00:46
(Laughter)
13
46120
1520
(خنده)
00:48
Well, there were 40 of us to start with,
14
48400
2056
خب، در شروع ۴۰ نفر بودیم،
00:50
and every time I heard someone's name called,
15
50480
2456
و هر بار که اسمی را می‌شنیدم،
00:52
I would give out the heartiest cheer.
16
52960
1800
فریاد شادمانی از ته دل می‌کشیدم.
00:55
And then there were 20 people left,
17
55280
2496
و بعد ۲۰ نفر ماندیم،
00:57
and 10 people left,
18
57800
1776
و بعد ۱۰ نفر،
00:59
and five left ...
19
59600
1360
و ۵ نفر ...
01:01
and three left.
20
61560
1376
و سه نفر.
01:02
And I was one of them.
21
62960
1200
و من یکی از آن‌ها.
01:04
And the compliments stopped.
22
64720
1600
و تعریف‌ها تمام شد.
01:07
Well, at that moment, I was crying.
23
67560
2040
خب آن لحظه داشتم گریه می‌کردم.
01:10
And the teacher was freaking out.
24
70600
2016
و معلم وحشت کرده بود.
01:12
She was like, "Hey, would anyone say anything nice about these people?"
25
72640
3656
گفت: «میشه یکی حرف خوبی درباره این‌ها بگه؟»
01:16
(Laughter)
26
76319
1217
(خنده)
01:17
"No one? OK, why don't you go get your gift and sit down.
27
77560
2976
«هیچ کس؟ خب چرا نمی‌روید جایزه‌تان را بدارید و بنشینید.
01:20
So behave next year --
28
80560
1256
پس سال بعد مراقب رفتارتان باشید --
01:21
someone might say something nice about you."
29
81840
2096
شاید کسی حرف خوبی درباره‌تان بزند.»
01:23
(Laughter)
30
83960
1760
(خنده)
01:26
Well, as I'm describing this you,
31
86520
1616
خب الان که دارم این را برایتان شرح می‌دهم
01:28
you probably know I remember this really well.
32
88160
2376
شاید متوجه شدید که چقدر این ماجرا خوب یادم مانده.
01:30
(Laughter)
33
90560
1600
(خنده)
01:32
But I don't know who felt worse that day.
34
92800
2096
اما نمی‌دانم که از ما کدام یک حس بدتری داشت؟
01:34
Was it me or the teacher?
35
94920
2176
من یا معلم؟
01:37
She must have realized that she turned a team-building event
36
97120
3136
حتما باید فهمیده باشد که رویدادی با منظور ایجاد روحیه تیمی را
01:40
into a public roast for three six-year-olds.
37
100280
2800
به دست انداختن جمعی سه کودک شش ساله تبدیل کرده بود.
01:43
And without the humor.
38
103800
1256
و از طنز هم خبری نبود.
01:45
You know, when you see people get roasted on TV,
39
105080
2336
می‌دانید وقتی آدم‌ها در تلویویزیون دست انداخته می‌شوند
01:47
it was funny.
40
107440
1216
بامزه است.
01:48
There was nothing funny about that day.
41
108680
1858
اما آن روز اصلاً خنده‌دار نبود.
01:51
So that was one version of me,
42
111320
3016
خب آن یک نسخه‌ای از من بود
01:54
and I would die to avoid being in that situation again --
43
114360
3496
و می‌میرم اگر دوباره در آن موقعیت قرار بگیرم --
01:57
to get rejected in public again.
44
117880
1880
در انظار رد شدن.
02:00
That's one version.
45
120440
1456
نسخه‌ای بود خودش.
02:01
Then fast-forward eight years.
46
121920
2456
حالا بریم به هشت سال بعد.
02:04
Bill Gates came to my hometown --
47
124400
1976
بیل گیتس به زادگاهم آمد --
02:06
Beijing, China --
48
126400
1216
پکن، چین --
02:07
to speak,
49
127640
1216
برای سخنرانی،
02:08
and I saw his message.
50
128880
1736
و من پیامش را دیدم.
02:10
I fell in love with that guy.
51
130640
2296
عاشق این بشر شدم.
02:12
I thought, wow, I know what I want to do now.
52
132960
2896
فکر کردم آره دیگر می‌دانم که چه خواهم کرد.
02:15
That night I wrote a letter to my family
53
135880
2136
آن شب نامه‌ای برای خانواده‌ام نوشتم
02:18
telling them: "By age 25,
54
138040
2296
با این مضمون: «تا ۲۵ سالگی،
02:20
I will build the biggest company in the world,
55
140360
2616
بزرگترین شرکت جهان را خواهم ساخت،
02:23
and that company will buy Microsoft."
56
143000
1936
و آن شرکت مایکروسافت را خواهد خرید.»
02:24
(Laughter)
57
144960
1896
(خنده)
02:26
I totally embraced this idea of conquering the world --
58
146880
2616
من حسابی این ایده‌ی فتح جهان را بلعیده بودم --
02:29
domination, right?
59
149520
1200
استیلا، درسته؟
02:31
And I didn't make this up, I did write that letter.
60
151160
2816
و از خودم درنیاوردم که همچنین نامه‌ای را نوشتم.
02:34
And here it is --
61
154000
1336
و اینجا آن را دارم --
02:35
(Laughter)
62
155360
1976
(خنده)
02:37
You don't have to read this through --
63
157360
1816
لازم نیست کل آن را بخوانید --
02:39
(Laughter)
64
159200
1776
(خنده)
02:41
This is also bad handwriting, but I did highlight some key words.
65
161000
3240
دست خط بدی هم دارم، اما کلید واژه‌ها را برجسته کردم.
02:45
You get the idea.
66
165600
1216
ایده را گرفتید.
02:46
(Laughter)
67
166840
1776
(خنده)
02:48
So ...
68
168640
1200
خب ...
02:51
that was another version of me:
69
171280
2016
این هم یک روی دیگر من بود:
02:53
one who will conquer the world.
70
173320
1680
کسی که جهان را فتح خواهد کرد.
02:55
Well, then two years later,
71
175880
1456
خب، دوسال بعد،
02:57
I was presented with the opportunity to come to the United States.
72
177360
3936
این فرصت به من داده شد که به آمریکا بیایم.
03:01
I jumped on it,
73
181320
1576
دو دستی به آن چسبیدم،
03:02
because that was where Bill Gates lived, right?
74
182920
2216
چون جایی بود که بیل گیتس آنجا زندگی می‌کرد، نه؟
03:05
(Laughter)
75
185160
1216
(خنده)
03:06
I thought that was the start of my entrepreneur journey.
76
186400
2640
فکر کردم که شروع سفر کارآفرینی من خواهد بود.
03:09
Then, fast-forward another 14 years.
77
189680
2176
بگذریم، سریع برویم به ۱۴سال بعد.
03:11
I was 30.
78
191880
1416
۳۰ ساله بودم.
03:13
Nope, I didn't build that company.
79
193320
2376
نه آن شرکت را نساختم.
03:15
I didn't even start.
80
195720
1536
حتی شروع هم نکردم.
03:17
I was actually a marketing manager for a Fortune 500 company.
81
197280
3976
راستش مدیر بازاریابی یکی از ۵۰۰ شرکت پردرآمد مجله فورچن بودم.
03:21
And I felt I was stuck;
82
201280
1616
و حس گیر افتادن داشتم؛
03:22
I was stagnant.
83
202920
1200
راکد بودم.
03:25
Why is that?
84
205080
1216
چرا اینطور بود؟
03:26
Where is that 14-year-old who wrote that letter?
85
206320
2240
آن پسر ۱۴ساله که آن نامه را نوشته بود کجا بود؟
03:29
It's not because he didn't try.
86
209480
1477
نه اینکه تلاش خود را نکرده باشد.
03:31
It's because every time I had a new idea,
87
211480
3056
بلکه هر بار ایده‌ای نو داشتم،
03:34
every time I wanted to try something new,
88
214560
1976
هر بار می‌خواستم چیز نو را تجربه کنم،
03:36
even at work --
89
216560
1216
حتی سر کار --
03:37
I wanted to make a proposal,
90
217800
1736
می‌خواستم پیشنهادی ارائه کنم،
03:39
I wanted to speak up in front of people in a group --
91
219560
3536
می‌خواستم در جمعی بلند صحبت کنم --
03:43
I felt there was this constant battle
92
223120
1816
حس می‌کردم نبردی دائمی وجود دارد
03:44
between the 14-year-old and the six-year-old.
93
224960
2776
بین شش سالگی و ۱۴ سالگی من.
03:47
One wanted to conquer the world --
94
227760
2136
کسی که می‌خواست بر دنیا غلبه کند --
03:49
make a difference --
95
229920
1216
تفاوت ایجاد کند --
03:51
another was afraid of rejection.
96
231160
2120
آن دیگری که از رد شدن می‌ترسید.
03:53
And every time that six-year-old won.
97
233960
2520
و هر بار آن شش ساله برنده بود.
03:57
And this fear even persisted after I started my own company.
98
237760
3976
و این ترس حتی بعد از شروع شرکت خودم هم ادامه داشت.
04:01
I mean, I started my own company when I was 30 --
99
241760
3136
منظورم این است که وقتی در ۳۰ سالگی شرکتم را شروع کردم --
04:04
if you want to be Bill Gates,
100
244920
1416
اگر قرار است بیل گیتس باشید،
04:06
you've got to start sooner or later, right?
101
246360
2040
بالاخره باید دیر یا زود شروع کرد.
04:09
When I was an entrepreneur,
102
249080
2536
وقتی یک کارآفرین بودم،
04:11
I was presented with an investment opportunity,
103
251640
2896
به من فرصت سرمایه گذاری ارائه شد،
04:14
and then I was turned down.
104
254560
1800
و بعد ردم کردند.
04:17
And that rejection hurt me.
105
257040
1736
این رد شدن اذیتم کرد.
04:18
It hurt me so bad that I wanted to quit right there.
106
258800
3600
طوری اذیت شدم که می‌خواستم درجا بی‌خیال همه چیز شوم.
04:23
But then I thought,
107
263280
1216
اما بعد فکر کردم،
04:24
hey, would Bill Gates quit after a simple investment rejection?
108
264520
3840
آیا بیل گیتس هم بعد از یک عدم پذیرش ساده سرمایه گذاری تسلیم می‌شد؟
04:28
Would any successful entrepreneur quit like that?
109
268920
2856
آیا اصلاً هیچ کارآفرین موفقی اینطور تسلیم می‌شد؟
04:31
No way.
110
271800
1376
به هیچ وجه.
04:33
And this is where it clicked for me.
111
273200
1976
و اینجا بود که برایم روشن شد.
04:35
OK, I can build a better company.
112
275200
1816
بله من می‌توانم یک شرکت بهتر بسازم.
04:37
I can build a better team or better product,
113
277040
2216
می‌توانم یک تیم بهتر یا محصول بهتر بسازم،
04:39
but one thing for sure:
114
279280
1536
اما از یک چیز مطمئن بودم:
04:40
I've got to be a better leader.
115
280840
1856
باید رهبر بهتری باشم.
04:42
I've got to be a better person.
116
282720
1520
باید شخص بهتری باشم.
04:44
I cannot let that six-year-old keep dictating my life anymore.
117
284720
3376
نباید می‌گذاشتم آن شش ساله به دیکته کردن بقیه زندگی‌ام ادامه می‌داد.
04:48
I have to put him back in his place.
118
288120
2080
باید او را سرجایش می‌نشاندم.
04:51
So this is where I went online and looked for help.
119
291000
2416
اینجا بود که آنلاین شدم و کمک طلب کردم.
04:53
Google was my friend.
120
293440
1256
گوگل دوستم بود.
04:54
(Laughter)
121
294720
1136
(خنده)
04:55
I searched, "How do I overcome the fear of rejection?"
122
295880
2560
جستجو کردم، «چطور بر ترسم از پذیرفته نشدن غلبه کنم؟»
04:58
I came up with a bunch of psychology articles
123
298960
2856
به یکسری مقاله‌های روانشناسی درباره
05:01
about where the fear and pain are coming from.
124
301840
2856
منشأ ترس و درد برخورد کردم.
05:04
Then I came up with a bunch of "rah-rah" inspirational articles
125
304720
3296
بعد رسیدم به یکسری مقالات الهام‌بخش با عنوان «راه-راه»
05:08
about "Don't take it personally, just overcome it."
126
308040
2381
درباره «شخصی نکردن موضوع و غلبه بر آن.»
05:11
Who doesn't know that?
127
311200
1656
خب چه کسی هست که آن را نداند؟
05:12
(Laughter)
128
312880
1576
(خنده)
05:14
But why was I still so scared?
129
314480
2136
اما چرا من آنقدر ترس داشتم؟
05:16
Then I found this website by luck.
130
316640
2016
بعد با خوش شانسی این وب سایت را پیدا کردم.
05:18
It's called rejectiontherapy.com.
131
318680
2376
به اسم rejectiontherapy.com
05:21
(Laughter)
132
321080
2536
(خنده)
05:23
"Rejection Therapy" was this game invented by this Canadian entrepreneur.
133
323640
3936
«مداوای عدم پذیرش» بازی بود که توسط این کارآفرین کانادایی ابداع شده بود.
05:27
His name is Jason Comely.
134
327600
1696
جیسون کوملی.
05:29
And basically the idea is for 30 days you go out and look for rejection,
135
329320
5096
و ایده این است که برای ۳۰ روز برید دنبال موردی برای رد شدن بگردید،
05:34
and every day get rejected at something,
136
334440
2256
و هر روز که برای چیزی مردود شوید،
05:36
and then by the end, you desensitize yourself from the pain.
137
336720
3520
در نهایت خود را در برابر درد بی‌حس می‌کنید.
05:41
And I loved that idea.
138
341200
1696
از این ایده خوشم آمد.
05:42
(Laughter)
139
342920
1536
(خنده)
05:44
I said, "You know what? I'm going to do this.
140
344480
2136
گفتم، «می‌دانی چیست؟ این کار را انجام می‌دهم.
05:46
And I'll feel myself getting rejected 100 days."
141
346640
3016
و ۱۰۰ روز این حس رد شدن را تجربه می‌کنم.»
05:49
And I came up with my own rejection ideas,
142
349680
2416
و ایده‌های رد شدن خودم را داشتم
05:52
and I made a video blog out of it.
143
352120
2480
و ویدیو بلاگی از آن‌ها ساختم.
05:55
And so here's what I did.
144
355600
1936
و این کاری بود که کردم.
05:57
This is what the blog looked like.
145
357560
2616
آن بلاگ این شکلی بود.
06:00
Day One ...
146
360200
1200
روز اول ...
06:02
(Laughter)
147
362000
1296
(خنده)
06:03
Borrow 100 dollars from a stranger.
148
363320
3240
۱۰۰ دلار از یک غریبه قرض کن.
06:07
So this is where I went to where I was working.
149
367720
2736
پس رفتم جایی که کار می‌کردم.
06:10
I came downstairs
150
370480
1736
از پله‌ها پایین آمدم
06:12
and I saw this big guy sitting behind a desk.
151
372240
2216
و یک یاروی گنده‌ای را دیدم که پشت میز نشسته.
06:14
He looked like a security guard.
152
374480
1736
شبیه نگهبان‌ها بود.
06:16
So I just approached him.
153
376240
1536
به او نزدیک شدم.
06:17
And I was just walking
154
377800
1736
و داشتم راه می‌رفتم
06:19
and that was the longest walk of my life --
155
379560
2336
و این طولانی‌ترین راه رفتن زندگیم بود --
06:21
hair on the back of my neck standing up,
156
381920
2136
موهای پشت گردنم سیخ شده بود،
06:24
I was sweating and my heart was pounding.
157
384080
2456
عرق می‌ریختم و قلبم تند تند می‌زد.
06:26
And I got there and said,
158
386560
1216
به آنجا رسیدم و گفتم،
06:27
"Hey, sir, can I borrow 100 dollars from you?"
159
387800
2656
«هی آقا، می‌توانم ۱۰۰ دلار از شما قرض کنم؟»
06:30
(Laughter)
160
390480
1336
(خنده)
06:31
And he looked up, he's like, "No."
161
391840
1800
و نگاهم کرد و گفت، «نه.»
06:34
"Why?"
162
394640
1200
«چرا؟»
06:36
And I just said, "No? I'm sorry."
163
396200
2296
و سریع گفتم، «نه؟ معذرت می‌خوام.»
06:38
Then I turned around, and I just ran.
164
398520
1715
و بعد راهم را کج کردم و در رفتم.
06:40
(Laughter)
165
400259
1360
(خنده)
06:42
I felt so embarrassed.
166
402960
1736
بشدت احساس شرمندگی کردم.
06:44
But because I filmed myself --
167
404720
1456
اما چون از خودم فیلم گرفتم --
06:46
so that night I was watching myself getting rejected,
168
406200
3136
آن شب فیلم رد شدنم را تماشا کردم،
06:49
I just saw how scared I was.
169
409360
2096
دیدم چقدر ترسیده بودم.
06:51
I looked like this kid in "The Sixth Sense."
170
411480
2456
مثل آن کودک توی فیلم «حس ششم» بودم.
06:53
I saw dead people.
171
413960
1416
مرده‌ها را می‌دیدم.
06:55
(Laughter)
172
415400
1616
(خنده)
06:57
But then I saw this guy.
173
417040
1536
اما بعد آن یارو را دیدم.
06:58
You know, he wasn't that menacing.
174
418600
1896
آنقدر هم تهدیدآمیز نبود.
07:00
He was a chubby, loveable guy,
175
420520
2376
یک آدم تپل دوست داشتنی،
07:02
and he even asked me, "Why?"
176
422920
3456
و حتی از من پرسیده بود، «چرا؟»
07:06
In fact, he invited me to explain myself.
177
426400
2416
در واقع، از من دعوت کرده بود خودم را توضیح دهم.
07:08
And I could've said many things.
178
428840
1576
و می‌توانستم کلی چیزها بگم.
07:10
I could've explained, I could've negotiated.
179
430440
2296
می‌توانستم توضیح دهم و مذاکره کنم.
07:12
I didn't do any of that.
180
432760
1440
هیچ‌کدام را انجام ندادم.
07:14
All I did was run.
181
434680
1520
و در عوض فرار کردم.
07:17
I felt, wow, this is like a microcosm of my life.
182
437160
3160
حس کردم این مثل میکروکوزوم زندگیم می‌ماند. (مشت نمونه خروار)
07:20
Every time I felt the slightest rejection,
183
440920
2536
هربار با کوچکترین رد شدنی مواجه می‌شدم،
07:23
I would just run as fast as I could.
184
443480
2136
با سرعت هر چه تمام در می‌رفتم.
07:25
And you know what?
185
445640
1256
و می‌دانید چیست؟
07:26
The next day, no matter what happens,
186
446920
1816
روز بعد، بی‌خیال از نتیجه،
07:28
I'm not going to run.
187
448760
1496
دیگر نباید فرار می‌کردم.
07:30
I'll stay engaged.
188
450280
1200
باید درگیر می‌شدم.
07:32
Day Two: Request a "burger refill."
189
452080
2056
روز دو: تقاضا برای «برگر اضافی.»
07:34
(Laughter)
190
454160
1976
(خنده)
07:36
It's when I went to a burger joint,
191
456160
2296
به یک برگر فروشی رفتم،
07:38
I finished lunch, and I went to the cashier and said,
192
458480
2496
ناهارم را تمام کردم، پیش صندوق‌دار رفتم و گفتم،
07:41
"Hi, can I get a burger refill?"
193
461000
1576
«میشه یک برگر اضافه مجانی داشته باشم؟»
07:42
(Laughter)
194
462600
2176
(خنده)
07:44
He was all confused, like, "What's a burger refill?"
195
464800
2456
گیج شده بود، «برگر اضافه مجانی چیه؟»
07:47
(Laughter)
196
467280
1256
(خنده)
07:48
I said, "Well, it's just like a drink refill but with a burger."
197
468560
3656
گفتم «مثل نوشیدنی مجانی اضافه می‌مونه اما با برگر.»
07:52
And he said, "Sorry, we don't do burger refill, man."
198
472240
2496
و او گفت،« متأسفم رفیق اما برگر اضافه مجانی نداریم.»
07:54
(Laughter)
199
474760
1336
(خنده)
07:56
So this is where rejection happened and I could have run, but I stayed.
200
476120
4056
خب اینجا دوباره رد شدم اما جای فرار ماندم.
08:00
I said, "Well, I love your burgers,
201
480200
2136
گفتم، «خب من عاشق برگرهانون هستم،
08:02
I love your joint,
202
482360
1416
شعبه شما را دوست دارم،
08:03
and if you guys do a burger refill,
203
483800
2096
و اگر شما رفقا یک برگر اضافه مجانی بهم بدید،
08:05
I will love you guys more."
204
485920
1336
بیشتر عاشق‌تان می‌شم.»
08:07
(Laughter)
205
487280
1256
(خنده)
08:08
And he said, "Well, OK, I'll tell my manager about it,
206
488560
2616
و او گفت، «خب باشه، بگذار به مدیرم بگم.
08:11
and maybe we'll do it, but sorry, we can't do this today."
207
491200
2976
و شاید این کار را برات انجام بده. اما متأسفانه امروز نمی‌شه.»
08:14
Then I left.
208
494200
1416
بعد رفتم.
08:15
And by the way,
209
495640
1856
و راستش
08:17
I don't think they've ever done burger refill.
210
497520
2256
فکر نکنم هیچوقت برگر اضافه مجانی را انجام داده باشند.
08:19
(Laughter)
211
499800
1216
(خنده)
08:21
I think they're still there.
212
501040
1560
فکر کنم هنوز هم همانجا باشند.
08:23
But the life and death feeling I was feeling the first time
213
503160
3296
اما دیگر خبری نبود از حس مرگ و زندگی
08:26
was no longer there,
214
506480
1336
که اولین بار داشتم،
08:27
just because I stayed engaged --
215
507840
1736
چون همانجا ماندم --
08:29
because I didn't run.
216
509600
1616
درگیرش شدم.
08:31
I said, "Wow, great, I'm already learning things.
217
511240
2360
گفتم، «عالیه. دارم چیزهایی یاد می‌گیرم.
08:34
Great."
218
514520
1216
خوبه.»
08:35
And then Day Three: Getting Olympic Doughnuts.
219
515760
2200
و روز سوم: نوبت دونات‌های المپیک شکل بود.
08:38
This is where my life was turned upside down.
220
518760
2520
اینجا بود که زندگیم زیر و زبر شد.
08:42
I went to a Krispy Kreme.
221
522120
1616
رفتم کریسپی کریم.
08:43
It's a doughnut shop
222
523760
1216
دونات فروشی عمدتاً در
08:45
in mainly the Southeastern part of the United States.
223
525000
2616
بخش جنوبی آمریکاست.
08:47
I'm sure they have some here, too.
224
527640
1856
شاید اینطرف‌ها هم باشد.
08:49
And I went in,
225
529520
1255
و رفتم داخل،
08:50
I said, "Can you make me doughnuts that look like Olympic symbols?
226
530799
3137
و گفتم، «می‌توانم دونات‌هایی به شکل نمادهای المپیک داشته باشم؟
08:53
Basically, you interlink five doughnuts together ... "
227
533960
2896
اینطور که پنج تا دونات در هم حلقه شوند...»
08:56
I mean there's no way they could say yes, right?
228
536880
2240
منظورم اینه که به هیچ وجه جواب مثبت نمی‌گرفتم.
08:59
The doughnut maker took me so seriously.
229
539640
2376
زن دونات پز حرفم را جدی گرفت.
09:02
(Laughter)
230
542040
1216
(خنده)
09:03
So she put out paper,
231
543280
1216
کاغذی را پهن کرد
09:04
started jotting down the colors and the rings,
232
544520
2176
و شروع کرد به ترکیب رنگ‌ها و حلقه‌ها
09:06
and is like, "How can I make this?"
233
546720
2016
و گفت «چطوری درستش کنم؟»
09:08
And then 15 minutes later,
234
548760
1896
و ۱۵ دقیقه بعد
09:10
she came out with a box that looked like Olympic rings.
235
550680
3416
با جعبه‌ای سراغم آمد که شبیه حلقه‌های المپیک بود.
09:14
And I was so touched.
236
554120
1656
و شدیداً تحت تاثیر قرار گرفتم.
09:15
I just couldn't believe it.
237
555800
2136
باورم نمی‌شد.
09:17
And that video got over five million views on Youtube.
238
557960
3760
و آن ویدیو در یوتیوب بالای ۵ میلیون بازدید کننده داشت.
09:22
The world couldn't believe that either.
239
562440
2096
حتی جهان هم باورش نمی‌شد.
09:24
(Laughter)
240
564560
1520
(خنده)
09:27
You know, because of that I was in newspapers,
241
567440
3216
می‌دانید بخاطر آن قضیه تو روزنامه‌ها بودم،
09:30
in talk shows, in everything.
242
570680
1416
در شوهای تلویزیونی، همه جا.
09:32
And I became famous.
243
572120
1496
و معروف شدم.
09:33
A lot of people started writing emails to me
244
573640
2136
یک عالمه آدم برایم ایمیل فرستادند
09:35
and saying, "What you're doing is awesome."
245
575800
2536
و گفتند، «کاری که می‌کنم فوق‌العاده است.»
09:38
But you know, fame and notoriety did not do anything to me.
246
578360
3536
اما می‌دانید شهرت و بدنامی به کارم نمی‌آمد.
09:41
What I really wanted to do was learn,
247
581920
1816
واقعاً قصدم یاد گرفتن بود،
09:43
and to change myself.
248
583760
1216
و اینکه تغییر کنم.
09:45
So I turned the rest of my 100 days of rejection
249
585000
2616
در نتیجه بقیه ۱۰۰ روز مردودی را
09:47
into this playground --
250
587640
1896
در این بازی به
09:49
into this research project.
251
589560
2136
پروژه تحقیقی تبدیل کردم.
09:51
I wanted to see what I could learn.
252
591720
2080
می‌خواستم ببینم چه می‌توانستم یاد بگیرم.
09:54
And then I learned a lot of things.
253
594240
1776
و کلی چیز یاد گرفتم.
09:56
I discovered so many secrets.
254
596040
1576
خیلی از رازهایم را کشف کردم.
09:57
For example, I found if I just don't run,
255
597640
2896
برای مثال، فهمیدم اگر فرار نکنم،
10:00
if I got rejected,
256
600560
1256
اگر رد بشم،
10:01
I could actually turn a "no" into a "yes,"
257
601840
2056
راستش امکان تبدیل «نه» به «آری» هست
10:03
and the magic word is, "why."
258
603920
1616
و کلمه جادویی «چرا.»
10:05
So one day I went to a stranger's house, I had this flower in my hand,
259
605560
4096
بنابراین یک روز به خانه غریبه‌ای رفتم و توی دستم گل داشتم.
10:09
knocked on the door and said,
260
609680
1416
در را زدم و گفتم
10:11
"Hey, can I plant this flower in your backyard?"
261
611120
2256
«سلام، میشه این گل را تو باغچه شما بکارم؟»
10:13
(Laughter)
262
613400
1536
(خنده)
10:14
And he said, "No."
263
614960
1720
و مردی گفت، «نه.»
10:17
But before he could leave I said,
264
617640
1736
و قبل از این که برود گفتم،
10:19
"Hey, can I know why?"
265
619400
1936
«میشه دلیلش را بدانم.»
10:21
And he said, "Well, I have this dog
266
621360
3056
و او گفت، «خب، من سگ دارم،
10:24
that would dig up anything I put in the backyard.
267
624440
2336
هر چیزی که تو باغچه باشه را می‌کنه.
10:26
I don't want to waste your flower.
268
626800
1656
نمی‌خوام گل‌ت تلف شه.
10:28
If you want to do this, go across the street and talk to Connie.
269
628480
3176
اگر می‌خوای این کار را کنی، برو آن‌طرف خیابان با کانی حرف بزن.
10:31
She loves flowers."
270
631680
1216
عاشق گل‌هاست.»
10:32
So that's what I did.
271
632920
1216
این کار را کردم.
10:34
I went across and knocked on Connie's door.
272
634160
2056
رفتم آن‌طرف خیابان و در کانی را زدم.
10:36
And she was so happy to see me.
273
636240
1856
و او از دیدنم خیلی خوشحال بود.
10:38
(Laughter)
274
638120
1696
(خنده)
10:39
And then half an hour later,
275
639840
1376
و نیم ساعت بعد
10:41
there was this flower in Connie's backyard.
276
641240
2056
این گل در باغچه کانی بود.
10:43
I'm sure it looks better now.
277
643320
1416
مطمئنم الان وضعیت بهتری دارد.
10:44
(Laughter)
278
644760
1296
(خنده)
10:46
But had I left after the initial rejection,
279
646080
2936
اما آیا از زیر سایه مردودی اولیه خارج شده بودم،
10:49
I would've thought,
280
649040
1216
فکر کردم چرا،
10:50
well, it's because the guy didn't trust me,
281
650280
2056
خب، چون آن یارو بهم اعتماد نکرد.
10:52
it's because I was crazy,
282
652360
1216
چون فکر کرد دیوانه‌ام،
10:53
because I didn't dress up well, I didn't look good.
283
653600
2416
چون خوب لباس نپوشیده بودم، ظاهر خوبی نداشتم.
10:56
It was none of those.
284
656040
1216
هیچکدام‌شان نبود.
10:57
It was because what I offered did not fit what he wanted.
285
657280
2696
به خاطر این بود که پیشنهادم مناسب حال او نبود.
11:00
And he trusted me enough to offer me a referral,
286
660000
2256
و آنقدر بهم اعتماد کرده بود که ارجاعم دهد،
11:02
using a sales term.
287
662280
1656
از لغت بازرگانی استفاده کردم.
11:03
I converted a referral.
288
663960
1520
آن را تبدیل به ارجاع کردم.
11:06
Then one day --
289
666560
1216
بعد یک روز --
11:07
and I also learned that I can actually say certain things
290
667800
2896
و همچنین آموختم که می‌توانم راستش چیزهای خاصی را بگویم
11:10
and maximize my chance to get a yes.
291
670720
1936
و شانسم را برای جواب آری به حداکثر برسانم.
11:12
So for example, one day I went to a Starbucks,
292
672680
2216
پس برای مثال، یک روز به استارباکس رفتم،
11:14
and asked the manager, "Hey, can I be a Starbucks greeter?"
293
674920
3576
و از مدیرش پرسیدم، «هی، می‌توانم خوشامد گوی استارباکس بشم؟»
11:18
He was like, "What's a Starbucks greeter?"
294
678520
2376
«خوشامد گوی استارباکس چه صیغه‌ای هستش؟»
11:20
I said, "Do you know those Walmart greeters?
295
680920
2096
گفتم، «خوشامدگوهای وال‌مارت را ندیدی؟
11:23
You know, those people who say 'hi' to you before you walk in the store,
296
683040
3416
همان‌هایی که قبل از ورودت به فروشگاه بهت سلام می‌دهند،
11:26
and make sure you don't steal stuff, basically?
297
686480
2216
و در اصل می‌خواهند مطمئن شوند که دزدی نمی‌کنی؟
11:28
I want to give a Walmart experience to Starbucks customers."
298
688720
3136
می‌خواهم تجربه وال‌مارت را به مشتریان استارباکس را بدهم.»
11:31
(Laughter)
299
691880
1456
(خنده)
11:33
Well, I'm not sure that's a good thing, actually --
300
693360
3000
خب، مطمئن نیستم که راستش چیز خوبی باشه --
11:37
Actually, I'm pretty sure it's a bad thing.
301
697600
2496
راستش، من واقعاً مطمئنم چیز بدیه.
11:40
And he was like, "Oh" --
302
700120
2056
و او این شکلی بود، «اوه» --
11:42
yeah, this is how he looked, his name is Eric --
303
702200
2256
بله، قیافه‌اش اینطوری بود، اسمش اریک بود --
11:44
and he was like, "I'm not sure."
304
704480
1576
و اینکه، «مطمئن نیستم.»
11:46
This is how he was hearing me. "Not sure."
305
706080
2056
و او من را اینطور شنیده بود. «نه چندان مطمئن.»
11:48
Then I ask him, "Is that weird?"
306
708160
1656
بعد از او پرسیدم، «عجیب نیست؟»
11:49
He's like, "Yeah, it's really weird, man."
307
709840
2040
و او: «آره، واقعاً عجیبه مرد.»
11:52
But as soon as he said that, his whole demeanor changed.
308
712800
2856
اما به محضی که این حرف را زد یکباره کل رفتارش عوض شد.
11:55
It's as if he's putting all the doubt on the floor.
309
715680
2936
جوریکه همه شک خود را گوشه زمین بگذارد.
11:58
And he said, "Yeah, you can do this,
310
718640
1736
و گفت «آره، این کار را انجام بده.
12:00
just don't get too weird."
311
720400
1256
فقط خیلی عجیب و غریبش نکن.»
12:01
(Laughter)
312
721680
1416
(خنده)
12:03
So for the next hour I was the Starbucks greeter.
313
723120
2376
پس برای یک ساعت بعدی خوشامدگوی استارباکس شدم.
12:05
I said "hi" to every customer that walked in,
314
725520
2136
به مشتریان که داخل می‌آمدند سلام می‌دادم،
12:07
and gave them holiday cheers.
315
727680
2376
و راجع به تعطیلات خوش و بش می‌کردم.
12:10
By the way, I don't know what your career trajectory is,
316
730080
2656
راستش، نمی‌دانم برنامه شما برای حرفه‌ای که دارید چیه،
12:12
don't be a greeter.
317
732760
1216
اما خوشامد گو نشید.
12:14
(Laughter)
318
734000
1216
(خنده)
12:15
It was really boring.
319
735240
1200
واقعاً کسالت‌آور بود.
12:17
But then I found I could do this because I mentioned, "Is that weird?"
320
737200
4936
اما بعد فهمیدم که قادرم این کار را انجام دهم چون گفتم «عجیبه، نه؟»
12:22
I mentioned the doubt that he was having.
321
742160
2136
تردیدش را به زبان آورده بودم.
12:24
And because I mentioned, "Is that weird?", that means I wasn't weird.
322
744320
3536
و چون گفتم، «عجیبه، نه؟»، به معنای عجیب نبودن من بود.
12:27
That means I was actually thinking just like him,
323
747880
2536
یعنی که من راستش مثل او فکر می‌کردم،
12:30
seeing this as a weird thing.
324
750440
2376
آن را یک چیز عجیب می‌دیدم.
12:32
And again, and again,
325
752840
1256
و دوباره و دوباره
12:34
I learned that if I mention some doubt people might have
326
754120
3136
آموختم که اگر پیش از مطرح کردن سوالم
12:37
before I ask the question,
327
757280
1816
تردید احتمالی افراد را به زبان بیاورم
12:39
I gained their trust.
328
759120
1256
اعتمادشان را کسب می‌کردم.
12:40
People were more likely to say yes to me.
329
760400
1960
احتمالاً جوابشان به من مثبت بود.
12:42
And then I learned I could fulfill my life dream ...
330
762800
3336
و بعد یاد گرفتم که می‌توانستم رویای زندگیم را محقق کنم ...
12:46
by asking.
331
766160
1416
با پرسیدن.
12:47
You know, I came from four generations of teachers,
332
767600
3096
می‌دانید، ازخانوده چهار نسل معلم می‌آیم
12:50
and my grandma has always told me,
333
770720
2816
و مادر بزرگم همیشه به من گفته بود،
12:53
"Hey Jia, you can do anything you want,
334
773560
2296
«هی جیا، هر کاری دلت می‌خواد بکن
12:55
but it'd be great if you became a teacher."
335
775880
2056
اما اگر معلم بشی عالی می‌شه.»
12:57
(Laughter)
336
777960
1416
(خنده)
12:59
But I wanted to be an entrepreneur, so I didn't.
337
779400
2256
اما من می‌خواستم یک کارآفرین باشم، که نشدم.
13:01
But it has always been my dream to actually teach something.
338
781680
3376
اما همیشه آرزویم بود که چیزی را درس بدم.
13:05
So I said, "What if I just ask
339
785080
1816
پس گفتم، «چطور می‌شه اگر برای
13:06
and teach a college class?"
340
786920
2616
تدریس در کالج تقاضا کنم؟»
13:09
I lived in Austin at the time,
341
789560
1456
آن موقع در آستین زندگی می‌کردم
13:11
so I went to University of Texas at Austin
342
791040
2056
پس رفتم دانشگاه تگزاس در آستین
13:13
and knocked on professors' doors and said, "Can I teach your class?"
343
793120
3216
و در اتاق اساتید رو زدم و گفتم، «می‌توانم سر کلاس‌تون درس بدم؟»
13:16
I didn't get anywhere the first couple of times.
344
796360
2496
چند بار اول به جایی نرسیدم.
13:18
But because I didn't run -- I kept doing it --
345
798880
2496
اما چون جا نزدم -- به کارم ادامه دادم --
13:21
and on the third try the professor was very impressed.
346
801400
3336
و در تلاش سوم آن استاد به شدت تحت تأثیر قرار گرفت.
13:24
He was like, "No one has done this before."
347
804760
2056
«کسی قبل از تو این کار را نکرده بود.»
13:26
And I came in prepared with powerpoints and my lesson.
348
806840
4016
و من آماده با پاورپوینت و درسم بودم.
13:30
He said, "Wow, I can use this.
349
810880
2056
او گفت، «منم می‌تونم ازش استفاده کنم.
13:32
Why don't you come back in two months? I'll fit you in my curriculum."
350
812960
3336
چرا دو ماه دیگه بر نمی‌گردی؟ توی برنامه درسم براش جا باز می‌کنم.»
13:36
And two months later I was teaching a class.
351
816320
2096
و دو ماه بعد سر کلاس بودم.
13:38
This is me -- you probably can't see, this is a bad picture.
352
818440
3256
این منم -- احتمالاً من را نمی‌بینید، عکس خوبی نیست.
13:41
You know, sometimes you get rejected by lighting, you know?
353
821720
2776
می‌دانید یک وقت‌هایی نور شما را پس می‌زند.
13:44
(Laughter)
354
824520
1200
(خنده)
13:46
But wow --
355
826680
1216
اما شگفتا --
13:47
when I finished teaching that class, I walked out crying,
356
827920
2736
وقتی درس دادنم در کلاس تمام شد، با گریه از کلاس بیرون آمدم،
13:50
because I thought
357
830680
1776
چون فکر کردم
13:52
I could fulfill my life dream just by simply asking.
358
832480
3296
می‌توانستم رویای زندگی‌ام را صرفاً با پرسیدن محقق کنم.
13:55
I used to think I have to accomplish all these things --
359
835800
2656
قبلاً‌ فکر می‌کردم باید همه‌ی این‌ها را به سرانجام برسانم --
13:58
have to be a great entrepreneur, or get a PhD to teach --
360
838480
3616
کارآفرین بزرگی شوم یا برای تدریس دکتری بگیرم --
14:02
but no, I just asked,
361
842120
1536
اما نه، فقط درخواست کردم،
14:03
and I could teach.
362
843680
1200
و توانستم تدریس کنم.
14:05
And in that picture, which you can't see,
363
845400
2376
و در آن تصویر، که نمی‌توانید ببینید،
14:07
I quoted Martin Luther King, Jr.
364
847800
3296
از مارتین لوتر کینگ پسر نقل قول کردم.
14:11
Why? Because in my research I found that people who really change the world,
365
851120
4536
چرا؟ چون در تحقیقم دریافتم آم‌هایی که واقعاً جهان را تغییر می‌دهند
14:15
who change the way we live and the way we think,
366
855680
2936
کسانی که روش زندگی و طرز فکر ما را تغییر می‌دهند،
14:18
are the people who were met with initial and often violent rejections.
367
858640
4096
آدم‌هایی هستند که در ابتدا و اغلب با پس خوردن‌های شدید مواجه شدند.
14:22
People like Martin Luther King, Jr.,
368
862760
2056
افرادی مانند مارتین لوتر کینگ پسر،
14:24
like Mahatma Gandhi, Nelson Mandela,
369
864840
2056
ماهاتما گاندی، نلسون ماندلا،
14:26
or even Jesus Christ.
370
866920
1536
یا حتی عیسی مسیح.
14:28
These people did not let rejection define them.
371
868480
3376
این افراد نگذاشتند رد شدن معرفشان باشد.
14:31
They let their own reaction after rejection define themselves.
372
871880
4160
گذاشتند که واکنش بعد از ردشدن‌شان تعریف‌گر آن‌ها شود.
14:36
And they embraced rejection.
373
876920
1560
و پذیرفته نشدن را به آغوش کشیدند.
14:39
And we don't have to be those people to learn about rejection,
374
879360
3216
و نباید آن افراد باشیم تا درباره پذیرفته نشدن یاد بگیریم
14:42
and in my case,
375
882600
1256
و در مورد من،
14:43
rejection was my curse,
376
883880
2016
پذیرفته نشدن نفرین من بود
14:45
was my boogeyman.
377
885920
1256
و لولوخوره من.
14:47
It has bothered me my whole life because I was running away from it.
378
887200
4176
همه زندگی‌ام من را آزار داده چون از آن فرار می کردم.
14:51
Then I started embracing it.
379
891400
1720
بعد شروع کردم به پذیرفتن‌اش.
14:53
I turned that into the biggest gift in my life.
380
893800
2720
آن را تبدیل کردم به بزرگتریم موهبت زندگی‌ام.
14:57
I started teaching people how to turn rejections into opportunities.
381
897320
4456
شروع کردم به یاد دادن به آدم‌ها که پذیرفته نشدن را تبدیل به فرصت کنند.
15:01
I use my blog, I use my talk,
382
901800
2016
از بلاگم استفاده کردم،‌ از سخنرانی‌ام،
15:03
I use the book I just published,
383
903840
1896
از کتابی که منتشر کردم استفاده کردم،
15:05
and I'm even building technology to help people overcome their fear of rejection.
384
905760
4560
و حتی فناوری ساختم که به آدم‌ها کمک می‌کرد بر ترس خود از رد شدن غلبه کنند.
15:12
When you get rejected in life,
385
912200
1736
وقتی در زندگی دچار رد شدن می‌شوید،
15:13
when you are facing the next obstacle
386
913960
2216
وقتی با مشکلات بعدی یا شکست بعدی
15:16
or next failure,
387
916200
2016
مواجه شدید،
15:18
consider the possibilities.
388
918240
1816
احتمالات را در نظر بگیرید.
15:20
Don't run.
389
920080
1216
فرار نکنید.
15:21
If you just embrace them,
390
921320
1216
اگر فقط در آغوششان بکشید،
15:22
they might become your gifts as well.
391
922560
2080
آن‌ها شاید هدایای شما هم بشوند.
15:25
Thank you.
392
925160
1216
متشکرم.
15:26
(Applause)
393
926400
4344
(تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7