Ideas worth dating

Translator: Leila Ataei Reviewer: soheila Jafari

(Music)

(موسیقی)

Rainn Wilson: It takes its toll, being alone.

رینن ویلسون: تتهایی تاوان خودش را دارد.

I'm a little bit lost,

کمی سردرگم هستم،

and it's finally time to make a real connection.

و بالاخره زمان ایجاد یک رابطه واقعی رسیده.

Who am I?

من که هستم؟

(Drums)

(صدای درامز)

I'm a single white male,

یک مرد مجرد سفید پوست،

45 years of age.

۴۵ ساله.

I love animals.

عاشق حیواناتم.

Gainfully employed.

کار پردرآمد دارم.

I'm a people person.

معاشرتی هستم.

I keep fit.

ورزشکارم.

Who am I looking for?

به دنبال چطور آدمی هستم؟

I'm looking for my idea mate.

پی هم ایده خودم می‌گردم.

Are you that idea that matches with who I really am?

آیا آن ایده‌ای هستی که با آن خود واقعی من مطابقت داشته باشه؟

(Video) Ron Finley: How would you feel

(ویدیو) رون فاینلی: چه احساسی داری اگر

if you had no access to healthy food?

به غذای سالم دسترسی نداشته باشی؟

Gardening is the most therapeutic and defiant act you can do.

باغبانی مهمترین عمل درمانی وسرسختانه‌ایست که می‌توانی انجام بدی.

RW: Wow, we sure are getting our fingers dirty for a first date, huh?

ر دابلیو: عالیه، مطمئنا برای قرار اول دستمان را به خاک آلوده می‌کنیم، نه؟

RF: Gardening is the most therapeutic and defiant act you can do.

ر ف: باغبانی مهمترین عمل درمانی و سرسختانه‌ایست که می‌توانی انجام بدی.

People in these areas -- they're exposed to crappy food.

مردم در این نواحی-- در معرض غذای مزخرف قرار دارند.

I want people to know that growing your own food

میخوام مردم بدانند که پرورش دادن غذای خودتان

is like printing your own money.

مثل چاپ کردن پول خودتان میماند.

RW: You're like a food superhero!

ر دابلیو: تو مثل یک ابر قهرمان غذا میمانی.

RF: Food is the problem and food is the solution.

ر ف: غذا هم مساله است و هم درمان.

(Music)

(موسیقی)

Erin McKean: I'm a lexicographer.

ارین مک کین: من یک لغت نویس هستم.

My job is to put every word possible into the dictionary.

شغلم قراردادن حتی المقدور کلمات در لغتنامه است.

RW: I love words, too --

ر دابلیو: من کلمات را هم دوست دارم--

just as much as any lexi-ta-tographer.

درست مثل هر لغت نویس دیگری

What if you love a word that you've just made up,

چطور ميشه وقتى از كلمه‌ای که تازه ساختی خوشت بیاد

like -- I don't know -- "scuberfinkles"?

مثلا از لغتی مثل «اسکوبرفینکل»؟

Beau Lotto: Do you think you see reality?

بو لوتو: آیا فکر می‌کنی واقعیت را می‌بینی؟

RW: Well, I'm a little nearsighted, but yeah.

ر دابلیو: خب، من کمی نزدیک بینم، اما آره.

BL: Well, you can't -- I mean,

ب ل: خب، تو نمی توانی-- منظورم این که،

your brain has no access to this world.

مغز تو به این دنیا دسترسی ندارد.

In fact, even the sensory information that your eyes are receiving,

در واقع، حتی اطلاعات حسگرانه‌ای که چشمانت دریافت می‌کند،

your ears are receiving,

گوشهایت دریافت می‌کنند،

is completely meaningless because it could mean anything.

کاملا بی‌معنا هستند زیرا چون به هر معنی می‌توانند باشند.

That tree could be a large object far away

درخت می‌توان یک شی بزرگ در دوردست

or a small object up close,

یا شی کوچکی در نزدیکی باشد،

and your brain has no way of knowing.

و مغزت ازکجا باید بداند.

RW: Once I thought I saw Bigfoot but it was just a German shepherd.

ر دابلیو: یکبار فکر کردم پاگنده را دیدم اما فقط یک ژرمن شپرد بود.

Isabel Behncke Izquierdo: Bonobos are, together with chimpanzees,

ایزابل بهنکت ایزکویدرو: بونوبوس‌ها بهمراه شامپانزه‌ها

your closest living relatives.

نزدیکترین خویشاوندان زنده ما هستند.

Bonobos have frequent and promiscuous sex

بونوبوس‌ها دارای روابط متعددجنسی هستند

to manage conflict and solve social issues.

برای مدیریت اختلافات حل و فصل مسائل اجتماعی.

RW: I'm just curious:

ر دابلیو: من فقط کنجکاوم:

Do we have any conflict that needs managing

آیا هیچ اختلافی داریم که نیاز به اداره شدن

or social issues to resolve?

یا مسائل اجتماعی برای حل شدن داریم؟

IBI: Remember -- you're on a date with my idea,

ای بی ای: فراموش نکن-- تو با ایده من قرار داری،

not me.

نه من.

Jane McGonigal: This is the face of someone who, against all odds,

جین مکانیگال: این قیافه کسی هست که علی‌رغم همه

is on the verge of an epic win.

بدشانسی‌ها در آستانه یک برد حماسی است.

RW: An epic win?

ر دابیلو: یک برد حماسی؟

JM: An epic win is an outcome so extraordinarily positive,

ج م: یک برد حماسی دستاورد بسیار مثبت و استثنایه،

you didn't even know it was possible until you achieved it.

تا وقتی به آن برسی حتی نمی‌دانستی‌که به آن می‌رسی.

You're not making the face.

قیافه‌ات را این شکلی نکن.

You're making the "I'm not good at life" face.

الان قیافه‌‌ات مثل کسی که میگه، من در زندگی خوب نیستم.

RW: Arthur, I want to be really honest with you.

ر دابلیو: آرتور واقعا میخوام با تو صادق باشم.

I am seeing other ideas. OK?

من با ایده‌های دیگر هم ملاقات می‌کنم، باشه؟

I'm dating around.

من با چند نفر قرار می‌گذرم.

That's the situation.

وضعیت فعلی اینه.

Arthur Benjamin: I'd say this:

آرتور بنجامین: من این را میگم:

Mathematics is not just solving for x,

ریاضی فقط برای حل مجهول ایکس نیست،

it's also figuring out why.

همینطور یافتن چرایی است.

RW: Do you want to get some pie?

ر دابلیو: کمی پای سیب میخوای؟

AB: Pi?

آب: عدد پی؟

3.14159265358979 --

۳.۱۴۱۵۹۲۶۵۳۵۸۹۷۹--

Reggie Watts: If we're going to do something,

رژی واتز: اگر قرار باشد کاری کنیم.

we've got to just make a decision.

باید تصمیم بگیریم.

Because without a decision we're left powerless.

چون بدون تصمیم، قدرتی نداریم.

Without power,

بدون قدرت،

we have nothing to supply

چیزی برای تامین زنجیره آن دسته‌

the chain of those who are truly curious

از کسانی که حقیقتا کنجکاوند مشکلات

to solve all of our current conditions.

کنونی ما را حل کنند نداریم.

RW: And, "If you choose not to decide,

ر واو: «اگر تصمیم به انتخاب نکردن بگیرید،

you still have made a choice" -- Rush.

باز هم یک انتخاب داشته‌اید»-- بجنب.

JM: Yes!

ج م: بله!

This is the face we need to see

این چهره‌ای است که لازم است ببینیم

on millions of problem solvers worldwide,

یک میلیون حلال مشکل در سرتاسر جهان،

as we try to tackle the challenges of the next century.

در حالیکه سعی در برخورد با چالشهای قرن آتی داریم.

ر و: بنابراین، هر کسی سهم خودش را می‌پردازد؟

RW: So, are we going Dutch?

AB: 3846264338327950

ر و: ۳۸۴۶۲۶۴۳۳۸۳۲۷۹۵۰

28841...

۲۸۸۴۱...

971?

۹۷۱؟

RW: One night, want to go to a movie or something?

رو: یک شب، میخواهی سینما بریم یا یک کار دیگر انجام بدیم!

RF: Hell, no! Let's go plant some shit!

ر ف: نه بابا! بیا بریم یک چیزی بکاریم!

RW: Let's plant some shit!

ر و: بریم یک چیزی بکاریم!

Good, now what is this that I'm planting?

خوب قراره چی بکارم؟

Bonobos!

بونوبوس(از تیره میمونها)

IBI: Bonobos! (Laughs)

ای بی ای: بونوبوس! (خنده)

Bonobos.

بونوبوس.

RWatts: Um, interested much?

ر واتس:اوم… خیلی جالبه؟

RW: I want to have your idea baby.

ر دابلیو: عزیزم میخوام نظرت تو را بشنوم.

RWatts: Well, you know what they say in Russia.

ر واتس: خب شنیدی در روسیه چی میگن.

RW: Hm?

ر دابلیو: هان؟

RWatts: "scuberfinckle."

ر واتس: «سکوبرفینکل»

(Bottles clink)

(صدای خوردن بطریها)