How to buy happiness | Michael Norton

مایکل نورتون: چگونه شادی بخریم

Translator: Jenny Zurawell

Translator: soheila Jafari Reviewer: zahra soleimanian

خب امروز می خوام در مورد پول و شادی صحبت کنم

So I want to talk today about money and happiness,

که دو چیزی هستند که خیلی از ما وقت زیادی را به فکر کردن در مورد اینها صرف می کنیم، که چگونه اونو بدست بیاریم یا چگونه بیشتر کنیم.

which are two things a lot of us spend a lot of our time thinking about,

که دو چیزی هستند که خیلی از ما وقت زیادی را به فکر کردن در مورد اینها صرف می کنیم، که چگونه اونو بدست بیاریم یا چگونه بیشتر کنیم.

که دو چیزی هستند که خیلی از ما وقت زیادی را به فکر کردن در مورد اینها صرف می کنیم، که چگونه اونو بدست بیاریم یا چگونه بیشتر کنیم.

either trying to earn them or trying to increase them.

And a lot of us resonate with this phrase,

این عبارت در خیلی از ما تنیده شده .

خُب ما این را در مذهب و یا کتاب خود آموز میبینیم که پول نمیتونه شادی بخرد.

we see it in religions and self-help books:

خُب ما این را در مذهب و یا کتاب خود آموز میبینیم که پول نمیتونه شادی بخرد.

money can't buy happiness.

در حقیقت امروز میخواهم نشان دهم که این اشتباه.

And I want to suggest today that, in fact, that's wrong.

( خنده تماشاگران)

(Laughter)

من در مدرسه تجارت هستم، و این کاریه که ما میکنیم.

I'm at a business school, so that's what we do.

خُب این اشتباه، و در حقیقت اگر شما اینطور فکر میکنید، شما در واقع پول را درست خرج نمیکنید.

So that's wrong,

and in fact, if you think that, you're just not spending it right.

خُب این اشتباه، و در حقیقت اگر شما اینطور فکر میکنید، شما در واقع پول را درست خرج نمیکنید.

So instead of spending it the way you usually spend it,

خُب اگر این به جای اینکه پول را به روشی که معمولا خرج میکنید به روش دیگری خرج کنید ممکنه یه کمی بهتر عمل کنه.

خُب اگر این به جای اینکه پول را به روشی که معمولا خرج میکنید به روش دیگری خرج کنید ممکنه یه کمی بهتر عمل کنه.

maybe if you spent it differently, that might work a little bit better.

خُب اگر این به جای اینکه پول را به روشی که معمولا خرج میکنید به روش دیگری خرج کنید ممکنه یه کمی بهتر عمل کنه.

قبل از اینکه به شما راهی که میتونید اون را خرج کنید و اون برای شما شادی بیاره را بگم ، اجازه دهید راجع به راه هایی که معمولا ما پول را خرج میکنیم و در حقیقت برامون شادی نمیآره کمی فکر کنیم.

Before I tell you the ways you can spend it that will make you happier,

قبل از اینکه به شما راهی که میتونید اون را خرج کنید و اون برای شما شادی بیاره را بگم ، اجازه دهید راجع به راه هایی که معمولا ما پول را خرج میکنیم و در حقیقت برامون شادی نمیآره کمی فکر کنیم.

let's think about the ways we usually spend it

قبل از اینکه به شما راهی که میتونید اون را خرج کنید و اون برای شما شادی بیاره را بگم ، اجازه دهید راجع به راه هایی که معمولا ما پول را خرج میکنیم و در حقیقت برامون شادی نمیآره کمی فکر کنیم.

that don't, in fact, make us happier.

ما یه آزمایش طبیعی داشتیم.

We had a little natural experiment.

خُب CNN، مدتی پیش این مقاله جالبی در مورد اینکه برای مردمی که برنده لاتاری میشوند چه اتفاقی میافته نوشت .

So CNN, a little while ago, wrote this interesting article

خُب CNN، مدتی پیش این مقاله جالبی در مورد اینکه برای مردمی که برنده لاتاری میشوند چه اتفاقی میافته نوشت .

on what happens to people when they win the lottery.

It turns out people think when they win the lottery

معلوم شد که مردم فکر میکنند که وقتی که لاتاری را ببرند زندگیشون فوق العاده میشه.

their lives will be amazing.

این مقاله درباره اینکه زندگشیون خراب میشه است.

This article's about how their lives get ruined.

خُب چیزی که برای برندگان لاتاری اتفاق میافته اینه ، اول اینکه، آنها همه پول را خرج میکنند و بدهکار میشن، دوم اینکه ، همه دوستان و همه کسانی که اونها تو زندگشون دیدند اونها را پیدا میکنند و به خاطر پول ترکشون میکنند

What happens when people win the lottery

خُب چیزی که برای برندگان لاتاری اتفاق میافته اینه ، اول اینکه، آنها همه پول را خرج میکنند و بدهکار میشن، دوم اینکه ، همه دوستان و همه کسانی که اونها تو زندگشون دیدند اونها را پیدا میکنند و به خاطر پول ترکشون میکنند

is, one, they spend all the money and go into debt;

خُب چیزی که برای برندگان لاتاری اتفاق میافته اینه ، اول اینکه، آنها همه پول را خرج میکنند و بدهکار میشن، دوم اینکه ، همه دوستان و همه کسانی که اونها تو زندگشون دیدند اونها را پیدا میکنند و به خاطر پول ترکشون میکنند

and two, all of their friends and everyone they've ever met

خُب چیزی که برای برندگان لاتاری اتفاق میافته اینه ، اول اینکه، آنها همه پول را خرج میکنند و بدهکار میشن، دوم اینکه ، همه دوستان و همه کسانی که اونها تو زندگشون دیدند اونها را پیدا میکنند و به خاطر پول ترکشون میکنند

find them and bug them for money.

در حقیقت این روابط اجتماعیشون را هم خراب میکنه.

It ruins their social relationships, in fact.

خُب اونها بدهی بیشتر و ارتباطالت دوستی بدتری از پیش از اینکه لاتاری را ببرند ، دارند.

So they have more debt and worse friendships

خُب اونها بدهی بیشتر و ارتباطالت دوستی بدتری از پیش از اینکه لاتاری را ببرند ، دارند.

than they had before they won the lottery.

چیزی که در مورد این مقاله جالب بود این بود که مردم شروع کردند به اظهار نظر کردند راجع به این مقاله، خوانندگان این مقاله.

What was interesting about the article was,

چیزی که در مورد این مقاله جالب بود این بود که مردم شروع کردند به اظهار نظر کردند راجع به این مقاله، خوانندگان این مقاله.

people started commenting on the article, readers of the thing.

و به جای اینکه درباره اینکه چگونه این به اونها کمک کرد تا درک کنند که که این پول منجر به شادی برای اونها نمیشه، همه فوری شروع به گفتن ، " میدونی اگر من لاتاری برنده میشدم ،چکار میکردم" و در مورد کاری میخواستند که بکنند، خیال بافی میکردند.

And instead of talking about how it made them realize

و به جای اینکه درباره اینکه چگونه این به اونها کمک کرد تا درک کنند که که این پول منجر به شادی برای اونها نمیشه، همه فوری شروع به گفتن ، " میدونی اگر من لاتاری برنده میشدم ،چکار میکردم" و در مورد کاری میخواستند که بکنند، خیال بافی میکردند.

that money doesn't lead to happiness,

و به جای اینکه درباره اینکه چگونه این به اونها کمک کرد تا درک کنند که که این پول منجر به شادی برای اونها نمیشه، همه فوری شروع به گفتن ، " میدونی اگر من لاتاری برنده میشدم ،چکار میکردم" و در مورد کاری میخواستند که بکنند، خیال بافی میکردند.

everyone started saying, "You know what I'd do if I won the lottery ...?"

و به جای اینکه درباره اینکه چگونه این به اونها کمک کرد تا درک کنند که که این پول منجر به شادی برای اونها نمیشه، همه فوری شروع به گفتن ، " میدونی اگر من لاتاری برنده میشدم ،چکار میکردم" و در مورد کاری میخواستند که بکنند، خیال بافی میکردند.

و به جای اینکه درباره اینکه چگونه این به اونها کمک کرد تا درک کنند که که این پول منجر به شادی برای اونها نمیشه، همه فوری شروع به گفتن ، " میدونی اگر من لاتاری برنده میشدم ،چکار میکردم" و در مورد کاری میخواستند که بکنند، خیال بافی میکردند.

and fantasizing about what they'd do.

در اینجا تنها دوتا از اونا واقعا جالب بود که دربارهاش صحبت کرد.

Here's just two of the ones we saw that are interesting to think about.

یه نفر نوشت ، " وقتی که من برنده بشم من قصد دارم کوه کوچک خودم را بخرم و یه خونه کوچک در بالای اون داشته باشم."

One person wrote, "When I win, I'm going to buy my own little mountain

یه نفر نوشت ، " وقتی که من برنده بشم من قصد دارم کوه کوچک خودم را بخرم و یه خونه کوچک در بالای اون داشته باشم."

and have a little house on top."

( خنده تماشاگران)

(Laughter)

And another person wrote, "I would fill a big bathtub with money

و فرد دیگری نوشت، "من یه وان حمام را پر از پول میکنم وارد اون میشم در حالی که یه سیکار بزرگ میکشم و یه لیوان شامپاین را جرعه جرعه مینوشم."

and get in the tub while smoking a big fat cigar

و فرد دیگری نوشت، "من یه وان حمام را پر از پول میکنم وارد اون میشم در حالی که یه سیکار بزرگ میکشم و یه لیوان شامپاین را جرعه جرعه مینوشم."

و فرد دیگری نوشت، "من یه وان حمام را پر از پول میکنم وارد اون میشم در حالی که یه سیکار بزرگ میکشم و یه لیوان شامپاین را جرعه جرعه مینوشم."

and sipping a glass of champagne."

This is even worse: "... then I'd have a picture taken

و این بدتره :" سپس یه عکس میگیرم و چند دوجین از اون چاپ براق میکنم. هر کسی که پول بخواد و یا از من اخاذی کنه یه نسخه از عکس را دریافت میکنه نه چیز دیگری را."

و این بدتره :" سپس یه عکس میگیرم و چند دوجین از اون چاپ براق میکنم. هر کسی که پول بخواد و یا از من اخاذی کنه یه نسخه از عکس را دریافت میکنه نه چیز دیگری را."

and dozens of glossies made.

Anyone begging for money or trying to extort from me

و این بدتره :" سپس یه عکس میگیرم و چند دوجین از اون چاپ براق میکنم. هر کسی که پول بخواد و یا از من اخاذی کنه یه نسخه از عکس را دریافت میکنه نه چیز دیگری را."

و این بدتره :" سپس یه عکس میگیرم و چند دوجین از اون چاپ براق میکنم. هر کسی که پول بخواد و یا از من اخاذی کنه یه نسخه از عکس را دریافت میکنه نه چیز دیگری را."

would receive a copy of the picture and nothing else."

( خنده تماشا گران)

(Laughter)

And so many of the comments were exactly of this type,

و تعداد زیادی از این اظهار نظرها دقیقا از این نوع بودند که در حقیقت وقتی آونها این پول را بدست میارن ، این اونها را ضد اجتماعی میکنه.

و تعداد زیادی از این اظهار نظرها دقیقا از این نوع بودند که در حقیقت وقتی آونها این پول را بدست میارن ، این اونها را ضد اجتماعی میکنه.

where people got money and, in fact, it made them antisocial.

و تعداد زیادی از این اظهار نظرها دقیقا از این نوع بودند که در حقیقت وقتی آونها این پول را بدست میارن ، این اونها را ضد اجتماعی میکنه.

So I told you it ruins people's lives and their friends bug them.

خُب به شما گفتم که این زندگی مردم را خراب میکنه و دوستانشان تنهایش خواهند گداشت.

Also, money often makes us feel very selfish

همچنین معمولا پول ما را بسیار خودخواه میکنه و ما کارهای فقط به خاطر خودمون میکنیم

همچنین معمولا پول ما را بسیار خودخواه میکنه و ما کارهای فقط به خاطر خودمون میکنیم

and we do things only for ourselves.

We thought maybe the reason money doesn't make us happy

خوب شاید دلیل اینکه پول ما را خوشحال و شاد نمیکنه اینه که ما همواره این را در مسیر غلط خرج میکنیم،

خوب شاید دلیل اینکه پول ما را خوشحال و شاد نمیکنه اینه که ما همواره این را در مسیر غلط خرج میکنیم،

is that we're spending it on the wrong things;

و بهطور خاص ، ما آن را همیشه برای خودمان خرج میکنیم.

in particular, we're always spending it on ourselves.

ما فکر کردیم، که چه اتفاقی میافتاد اگر ما مردم را طوری تربیت میکردیم که پولشون را بیشتر خرج دیگران میکردند.

And we wondered what would happen

if we made people spend more of their money on others.

ما فکر کردیم، که چه اتفاقی میافتاد اگر ما مردم را طوری تربیت میکردیم که پولشون را بیشتر خرج دیگران میکردند.

خُب به جای اینکه با پولتون ضد اجتماعی باشید، چی می شد اگر با پولتون دوستدار اجتماع میشدید؟

So instead of being antisocial with your money,

what if you were more pro-social with it?

خُب به جای اینکه با پولتون ضد اجتماعی باشید، چی می شد اگر با پولتون دوستدار اجتماع میشدید؟

We thought, let's make people do it and see what happens.

و ما فکر میکنیم، اجازه بدید که مردم این کار را بکنن و ببینیم چه اتفاقی میافته.

خُب اجازه دهید افرادی را داشته باشیم که چیزی را که معمولا انجا م می دهند انجام دهند و پولشون را برای خودشون خرج کنند،

Let's have some people do what they usually do,

خُب اجازه دهید افرادی را داشته باشیم که چیزی را که معمولا انجا م می دهند انجام دهند و پولشون را برای خودشون خرج کنند،

spend money on themselves,

و اجازه بدید مردمی را داشته باشیم که پولشون را به دیگران میدهند،و خوشحالی اونها را اندازه گیری کنیم، ببینیم آیا اونها واقعا خوشحالتر میشوند.

and let's make some people give money away,

و اجازه بدید مردمی را داشته باشیم که پولشون را به دیگران میدهند،و خوشحالی اونها را اندازه گیری کنیم، ببینیم آیا اونها واقعا خوشحالتر میشوند.

and measure their happiness and see if, in fact, they get happier.

خُب اولین شیوه ای که اینکار رو کردیم.

The first way we did this was, one Vancouver morning,

یه روز صبح در شهر ونکوور، ما بیرون از محوطه دانشگاه بریتیش کلمبیا رفتیم و به مردم نزدیک شدیم و گفیتم ، "می خواهی در یک آزمایش شرکت کنی؟"

we went out on the campus at University of British Columbia,

یه روز صبح در شهر ونکوور، ما بیرون از محوطه دانشگاه بریتیش کلمبیا رفتیم و به مردم نزدیک شدیم و گفیتم ، "می خواهی در یک آزمایش شرکت کنی؟"

approached people and said, "Do you want to be in an experiment?"

یه روز صبح در شهر ونکوور، ما بیرون از محوطه دانشگاه بریتیش کلمبیا رفتیم و به مردم نزدیک شدیم و گفیتم ، "می خواهی در یک آزمایش شرکت کنی؟"

اونها گفتند، "بله."

They said, "Yes."

ازشون پرسیدم که چقدر خوشحالند و سپس بهشون یه پاک نامه دادیم.

We asked them how happy they were, and then gave them an envelope.

یکی از پاکتها چیزی درش بود که میگفت،" تا ساعت ۵ بعد از ظهرامروز، این پول را خرج خودت کن."

One of the envelopes had things in it that said,

یکی از پاکتها چیزی درش بود که میگفت،" تا ساعت ۵ بعد از ظهرامروز، این پول را خرج خودت کن."

"By 5pm today, spend this money on yourself."

سپس ماچند مثال براشون زدیم که چگونه میتونن این پول را خرج کنند.

We gave some examples of what you could spend it on.

بقیه افراد ، در اون روز صبح، یه برگ کاغذ گرفتند که در اون میگفت، " تا ساعت ۵ بعد از ظهر امروز، این پول را برای فرد دیگری خرج کن."

Other people got a slip of paper that said,

بقیه افراد ، در اون روز صبح، یه برگ کاغذ گرفتند که در اون میگفت، " تا ساعت ۵ بعد از ظهر امروز، این پول را برای فرد دیگری خرج کن."

"By 5pm today, spend this money on somebody else."

,و داخل پاکت پول بود.

Also inside the envelope was money.

ما مبلغ پولی که در پاکت بود را دستکاری کردیم.

And we manipulated how much money we gave them;

خُب بعضی از افراد این برگ کاغد را با ۵ دلار پول دریافت کردند.

some people got this slip of paper and five dollars,

و بعضی از افراد این کاغذ را با ۲۰ دلار پول دریافت کردند.

some got this slip of paper and 20 dollars.

ما اجازه دادیم که اونها روزشون سپری کنند. اونها هر کاری که دلشون خواست را کردند.

We let them go about their day and do whatever they wanted.

ما متوجه شدیم که اونا در حقیقت پول را به شیوه ای که ما ازشون خواسته بودیم خرج کردند.

We found out they did spend it in the way we asked them to.

در شب ما بهشون زنگ زدیم و پرسیدیم،"پول را چگونه خرج کردند، و چقدر احساس خوشحالی الان میکنند؟"

We called them up and asked them, "What did you spend it on?

در شب ما بهشون زنگ زدیم و پرسیدیم،"پول را چگونه خرج کردند، و چقدر احساس خوشحالی الان میکنند؟"

How happy do you feel now?"

پول را برای چی خرج کردند؟

What did they spend it on?

These are college undergrads;

خوب اونها دانشجویان زیر لیسانس بودند بنابر این بیشتر اونها پولی را که برای خودشون خرج کرده بودند چیزهایی مانند گوشواره و لوازم آرایش بود.

a lot of what they spent it on for themselves

خوب اونها دانشجویان زیر لیسانس بودند بنابر این بیشتر اونها پولی را که برای خودشون خرج کرده بودند چیزهایی مانند گوشواره و لوازم آرایش بود.

were things like earrings and makeup.

یه خانوم گفت که او برای خواهرزادش یه حیوان عروسکی خرید.

One woman said she bought a stuffed animal for her niece.

افرادی پول را به بی خانمانان دادند.

People gave money to homeless people.

و تاثیر بزرگ استارباکس. ( خیلیها پول را برای قهوه صرف کرده بودند)

Huge effect here of Starbucks.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

So if you give undergraduates five dollars,

خُب اگر ۵ دلار به دانشجوی زیر لیسانس بدهی این مثل یه قهوه براشون میمونه و اونها به طرف استارباکس میدوند و با آخرین سرعتی که میتونن اونا خرج میکنند.

it looks like coffee to them,

and they run over to Starbucks and spend it as fast as they can.

خُب اگر ۵ دلار به دانشجوی زیر لیسانس بدهی این مثل یه قهوه براشون میمونه و اونها به طرف استارباکس میدوند و با آخرین سرعتی که میتونن اونا خرج میکنند.

اما بعضی از افراد قهوه ای برای خودشون خریدند مثل اونکه همیشه میخریدند، اما افراد دیگر گفتند که اونها قهوه را برای کسی دیگری خریدند.

Some people bought coffee for themselves, the way they usually would,

اما بعضی از افراد قهوه ای برای خودشون خریدند مثل اونکه همیشه میخریدند، اما افراد دیگر گفتند که اونها قهوه را برای کسی دیگری خریدند.

but others bought coffee for somebody else.

پس با خرید کاملا مشابه، فقط با به قصد خرید برای خودتون یا به قصد خرید برای یه نفر دیگه.

So the very same purchase,

پس با خرید کاملا مشابه، فقط با به قصد خرید برای خودتون یا به قصد خرید برای یه نفر دیگه.

just targeted toward yourself or targeted toward somebody else.

پس با خرید کاملا مشابه، فقط با به قصد خرید برای خودتون یا به قصد خرید برای یه نفر دیگه.

What did we find when we called at the end of the day?

ما چه چیزی در اخر روز وقتی بهشون تلفن کردیم فهمیدیم ؟

افرادی که پول را برای دیگران خرج کرده بودند خوشحالتر بودند.

People who spent money on others got happier;

برای افرادی که پول را برای خودشون خرج کرده بودند ، هیچ اتفاقی نیفتاده بود.

people who spent it on themselves, nothing happened.

این اونها را کمی هم خوشحال نکرده بود، این کاری برای اونها نکرده بود.

It didn't make them less happy, it just didn't do much for them.

و چیز دیگری که ما فهمیدیم این بود که مقدار پول زیاد اهمیتی نداشت.

The other thing we saw is the amount of money doesn't matter much.

مردم گمان میکردند که ۲۰ دلار بهتر از ۵ دلار خواهد بود.

People thought 20 dollars would be way better than five.

در حقیقت، مهم نیست که چقدر پول خرج میکنی.

In fact, it doesn't matter how much money you spent.

چیزی که واقعا مهمه اینه که این پول را برای کس دیگری خرج کردی به جای اینکه برای خودت خرج کنی.

What really matters is that you spent it on somebody else

چیزی که واقعا مهمه اینه که این پول را برای کس دیگری خرج کردی به جای اینکه برای خودت خرج کنی.

rather than on yourself.

ما این را بارها و بارها دیدم وقتی پولی را به مردم میدهی که برای دیگران خرج کنند به جای اینکه برای خودتشون خرج کنند اونها خوشحال ترند.

We see this again and again

when we give people money to spend on others instead of on themselves.

ما این را بارها و بارها دیدم وقتی پولی را به مردم میدهی که برای دیگران خرج کنند به جای اینکه برای خودتشون خرج کنند اونها خوشحال ترند.

Of course, these are undergraduates in Canada --

البته، اینها دانشجویان زیر لیسانس در کانادا بودند-- نه نمایندگان بیشتر مردم جهان.

البته، اینها دانشجویان زیر لیسانس در کانادا بودند-- نه نمایندگان بیشتر مردم جهان.

not the world's most representative population.

اونها نسبتا ثروتمند و مرفه و چیزهایی مشابه این هستند

They're also fairly wealthy and affluent and other sorts of things.

ما خواستیم ببینیم این در همه جای دنیا صادق است و یا اینکه فقط در کشورهای ثروتمند.

We wanted to see if this holds true everywhere in the world

ما خواستیم ببینیم این در همه جای دنیا صادق است و یا اینکه فقط در کشورهای ثروتمند.

or just among wealthy countries.

So we went to Uganda and ran a very similar experiment.

در حقیقت ما به اُگاندا رفتیم و یه آزمایش کوچک انجام دادیم.

خُب تصور کنید ، به جای اینکه فقط از افرادی درکانادا بپرسیم، ما گفتیم" آخرین باری را که شما پول برای خودتان خرج کردید و یا برای افراد دیگر نام ببرید. توصیف کنید که آن چقدر شما را خوشحال کرد؟"

Imagine, instead of just people in Canada, we say,

خُب تصور کنید ، به جای اینکه فقط از افرادی درکانادا بپرسیم، ما گفتیم" آخرین باری را که شما پول برای خودتان خرج کردید و یا برای افراد دیگر نام ببرید. توصیف کنید که آن چقدر شما را خوشحال کرد؟"

"Name the last time you spent money on yourself or others.

خُب تصور کنید ، به جای اینکه فقط از افرادی درکانادا بپرسیم، ما گفتیم" آخرین باری را که شما پول برای خودتان خرج کردید و یا برای افراد دیگر نام ببرید. توصیف کنید که آن چقدر شما را خوشحال کرد؟"

Describe it. How happy did it make you?"

و یا در اُگاندا " آخرین باری را که پول برای خودتون و یا برای دیگران خرج کردید را توصیف کنید."

Or in Uganda, "Name the last time you spent money on yourself or others

و یا در اُگاندا " آخرین باری را که پول برای خودتون و یا برای دیگران خرج کردید را توصیف کنید."

and describe that."

سپس دوباره ما از اونها پرسیدیم که چقدر خوشحالند.

Then we asked them how happy they are, again.

و چیزی که ما دیدم بسیار شگف انگیز بود چونکه رفتار انسانی جهانیست و عام برای اینکه با پولی که دارید چه میکنید و همچنین تفاوتهای واقعی فرهنگ نیز در آن وجود داره.

And what we see is sort of amazing,

و چیزی که ما دیدم بسیار شگف انگیز بود چونکه رفتار انسانی جهانیست و عام برای اینکه با پولی که دارید چه میکنید و همچنین تفاوتهای واقعی فرهنگ نیز در آن وجود داره.

because there's human universals on what you do with your money,

و چیزی که ما دیدم بسیار شگف انگیز بود چونکه رفتار انسانی جهانیست و عام برای اینکه با پولی که دارید چه میکنید و همچنین تفاوتهای واقعی فرهنگ نیز در آن وجود داره.

and real cultural differences on what you do as well.

خُب بطور مثال، یه نفر از اُگاندا این را میگه.او گفت " من به دختری که عاشقشم زنگ زدم"

So for example, one guy from Uganda says this:

خُب بطور مثال، یه نفر از اُگاندا این را میگه.او گفت " من به دختری که عاشقشم زنگ زدم"

خُب بطور مثال، یه نفر از اُگاندا این را میگه.او گفت " من به دختری که با او باشم زنگ زدم"

"I called a girl I wished to love."

در واقع اونا قرار ملاقات گذاشتند و او میگه که در آخر این قرار ملاقات تا کنون نتونسته اونا بدست بیاره.

They basically went out on a date,

and he says at the end that he didn't "achieve" her up till now.

در واقع اونا قرار ملاقات گذاشتند و او میگه که در آخر این قرار ملاقات تا کنون نتونسته اونا بدست بیاره.

این یه مردی از کاناداست.

(Laughter)

Here's a guy from Canada.

چیزهای خیلی مشابه.

Very similar thing.

" دوست دخترم را برای شام بیرون بردم. به سینما رفتیم. اونجا را زود ترک کردیم.

"I took my girlfriend out for dinner.

" دوست دخترم را برای شام بیرون بردم. به سینما رفتیم. اونجا را زود ترک کردیم.

We went to a movie, we left early,

and then went back to her room for ... cake," just cake.

به اتاق برگشتیم برای... " فقط کیک--- فقط یه تیکه کیک.

(Laughter)

انسان جهانی-- خُب شما پول برای دیگران خرج میکنی، و با اونها مهربونید.

Human universal:

انسان جهانی-- خُب شما پول برای دیگران خرج میکنی، و با اونها مهربونید.

you spend money on others, you're being nice.

شاید شما چیزی تو ذهنتون داشته باشید و شاید هم نداشته باشید.

Maybe you have something in mind, maybe not.

اماسپس ما تفاوت فوق العاده ای را میبینیم

But then we see extraordinary differences.

خُب به این دو نگاه کنید.

So look at these two.

This is a woman from Canada.

این یه خانومی از کانادا.

We say, "Name a time you spent money on somebody else."

ما گفتیم، " زمانی را که پولی برای دیگری خرج کردی را بگوید."

She says, "I bought a present for my mom.

گفت، " من یه هدیه برای مامانم خریدم. ما تا مرکز خرید رانندگی کردم، یه هدیه خریدم، دادم به مامانم."

I drove to the mall, bought a present, gave it to my mom."

گفت، " من یه هدیه برای مامانم خریدم. ما تا مرگز خرید رانندگی کردم، یه هدیه خریدم، دادم به مامانم."

کار بسیار خوبی .

Perfectly nice thing to do.

It's good to get gifts for people you know.

این خوبه که هدیه برای افرادی که اونها را میشناسید، بخرید.

با این خانم از اگاندا مقایسه کنید.

Compare that to this woman from Uganda:

"من داشتم راه میروفتم که یک دوست قدیمی را دیدم که پسرش به بیماری مالاریا مبتلا بود.

"I was walking and met a longtime friend whose son was sick with malaria.

"من داشتم راه میروفتم که یک دوست قدیمی را دیدم که پسرش به بیماری مالاریا مبتلا بود.

اونها هیچ پولی نداشتند، اونها به یک کلینیک رفتند و من این پول را بهش دادم."

They had no money, they went to a clinic and I gave her this money."

این ۱۰ِ۰۰۰ دلار نیست این پول محلی است.

This isn't $10,000, it's the local currency.

So it's a very small amount of money, in fact.

در حقیقت این پول بسیار کمی هست.

But enormously different motivations here.

اما انگیزه متفاوت عظیمی اینجا ست.

این یک نیاز واقعی درمانیست، دقیقا هدیه برای نجات زندگی است.

This is a real medical need, literally a lifesaving donation.

این یک نیاز واقعی درمانیست، دقیقا هدیه برای نجات زندگی است.

Above, it's just kind of, I bought a gift for my mother.

در بالا ، برای مادرم یه هدیه خریدم، فقط یه نوع ---

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

What we see again, though,

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

is that the specific way you spend on other people isn't nearly as important

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

as the fact that you spend on other people in order to make yourself happy,

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

which is really quite important.

چیزی را که دوباره اینجا میبینیم اینه که شیوه مشخصی که شما برای دیگران خرج میکنید خیلی مهم نیست در حقیقت که شما این پول را برای خوشحالی خودتون خرج میکنید که بسیار مهم است.

So you don't have to do amazing things with your money

بنابراین نیازی نیست کار فوق العاده ای با پولتان بکنید تا خودتان راخوشحال کنید.

to make yourself happy.

شما میتونید کار کوچکی انجام دهید، چیزهای کوچک و ناقابل و در عین حال شما از انجام اونها منفعت احساسی میبرید

You can do small, trivial things and still get the benefits from doing this.

اینها فقط دو تا کشورند.

These are only two countries.

ما همچنین میخواستیم که گسترده تر برویم و و به هر کشوری در جهان که میتونستیم نگاه کنیم که رابطه بین پول و شادی چگونه است.

We wanted to look at every country in the world if we could,

ما همچنین میخواستیم که گسترده تر برویم و و به هر کشوری در جهان که میتونستیم نگاه کنیم که رابطه بین پول و شادی چگونه است.

to see what the relationship is between money and happiness.

We got data from the Gallup Organization,

ما اطلاعاتی از سازمان گالاپ گرفتیم، همانطور که میدونید بیشتر نظر سنجی های سیاسی که به تازگی انجام شده .

which you know from all the political polls happening lately.

ما اطلاعاتی از سازمان گالاپ گرفتیم، همانطور که میدونید بیشتر نظر سنجی های سیاسی که به تازگی انجام شده .

They asked people, "Did you donate money to charity recently?"

اونها از مردم پرسیدند،"آیا اخیرا پولی را به سازمان خیریه ای دادید؟"

و ازشون پرسیدند، "بطور کلی توی زندگیشون چقدر خوشحالند؟"

and, "How happy are you with life in general?"

میتونیم ببینیم چه رابطه ای بین این دو چیز است.

We can see what the relationship is between those two things.

آیا همبستگی مثبتی با هم دارند؟ دادن پول تو را خوشحال میکنه.

Are they positively correlated, giving money makes you happy?

یا آیا همبستگی منفی با هم دارند؟

Or are they negatively correlated?

در این نقشه، رنگ سبز یعنی همبستگی مثبتی با هم دارند و رنگ قرمز یعنی همبستگی منفی با هم دارند.

On this map, green will mean they're positively correlated,

در این نقشه، رنگ سبز یعنی همبستگی مثبتی با هم دارند و رنگ قرمز یعنی همبستگی منفی با هم دارند.

red means they're negatively correlated.

میتونید ببینید که دنیا به طرز دیوانه کنند ه ای سبزه.

And you can see, the world is crazily green.

تقریبا در تمامی کشورهای جهان که ما این اطلاعات را یافتیم، مردمی که پول به خیریه میدهند خوشحال تر از مردمی هستند که پول برای خیریه نمیدهند.

So in almost every country in the world where we have this data,

تقریبا در تمامی کشورهای جهان که ما این اطلاعات را یافتیم، مردمی که پول به خیریه میدهند خوشحال تر از مردمی هستند که پول برای خیریه نمیدهند.

people who give money to charity are happier people

تقریبا در تمامی کشورهای جهان که ما این اطلاعات را یافتیم، مردمی که پول به خیریه میدهند خوشحال تر از مردمی هستند که پول برای خیریه نمیدهند.

تقریبا در تمامی کشورهای جهان که ما این اطلاعات را یافتیم، مردمی که پول به خیریه میدهند خوشحال تر از مردمی هستند که پول برای خیریه نمیدهند.

than people who don't give money to charity.

میدونم که همگی به کشور قرمز رنگ در وسط نقشه نگاه میکنید

I know you're looking at the red country in the middle.

I would be a jerk and not tell you what it is,

من بد جنس میشم و بهتون نمیگم که این کجاست، اما در خقیقت ، این جمهوری مرکزی آفریقاست.

من بد جنس میشم و بهتون نمیگم که این کجاست، اما در خقیقت ، این جمهوری مرکزی آفریقاست.

but it's Central African Republic.

You can make up stories.

و خودتون میتونید داستان را بسازید. شاید این به دلیلی متفاوته.

Maybe it's different there for some reason.

و درست در زیر این کشور رواندا است که به طور فوق العاده ای سبز رنگ است.

Just below that to the right is Rwanda, though,

و درست در زیر این کشور رواندا است که به طور فوق العاده ای سبز رنگ است.

which is amazingly green.

تقریبا هر جایی را که نگاه میکنیم ،می بینیم که دادن پول شما را خوشحال ترمیکنه از اینکه اونا برای خودتون نگه دارید .

So almost everywhere we look,

we see that giving money away makes you happier

تقریبا هر جایی را که نگاه میکنیم ،می بینیم که دادن پول شما را خوشحال ترمیکنه از اینکه اونا برای خودتون نگه دارید .

تقریبا هر جایی را که نگاه میکنیم ،می بینیم که دادن پول شما را خوشحال ترمیکنه از اینکه اونا برای خودتون نگه دارید .

than keeping it for yourself.

What about work, which is where we spend the rest of our time,

در مورد زندگی کاری چطور، جایی که ما همه عمرمون را اونجا میگذرونیم وقتی که با افرادی که اونها رو میشناسیم ، نیستیم.

when we're not with the people we know.

در مورد زندگی کاری چطور، جایی که ما همه عمرمون را اونجا میگذرونیم وقتی که با افرادی که اونها رو میشناسیم ، نیستیم.

We decided to infiltrate some companies and do a very similar thing.

ما تصمیم گرفتیم به چند شرکت نفوذ کنیم کار مشابهی را انجام دهیم.

خوب اینها تیم فروش در بلزژیک هستند.

These are sales teams in Belgium.

They work in teams, go out and sell to doctors

اونها بصورت تیمی کار میکنند: بیرون میروند و سعی میکنند به دکترها دارو بفروشند.

اونها بصورت تیمی کار میکنند: بیرون میروند و سعی میکنند به دکترها دارو بفروشند.

and try to get them to buy drugs.

خُب میتونیم نگاه کنیم ببینیم که اونها بعنوان عضوی ازیک تیم چقدر خوب میفروشند .

We can look and see how well they sell things

as a function of being a member of a team.

خُب میتونیم نگاه کنیم ببینیم که اونها بعنوان عضوی ازیک تیم چقدر خوب میفروشند .

ما به بعضی از افراد تیم پولی دادیم . گفتیم،"این را بهرشکلی که دوست داری برای خودت خرج کن."دقیقا مثل کاری که برای دانشجویان زیر لیسانس در کانادا کردیم.

We give people on some teams some money

ما به بعضی از افراد تیم پولی دادیم . گفتیم،"این را بهرشکلی که دوست داری برای خودت خرج کن."دقیقا مثل کاری که برای دانشجویان زیر لیسانس در کانادا کردیم.

"Spend it however you want on yourself,"

ما به بعضی از افراد تیم پولی دادیم . گفتیم،"این را بهرشکلی که دوست داری برای خودت خرج کن."دقیقا مثل کاری که برای دانشجویان زیر لیسانس در کانادا کردیم.

just like we did with the undergrads in Canada.

اما به بقیه اعضای تبی گفتیم،"این ۱۵ یورو. این را برای یکی از اعضای تیمت در این هفته خرج کن. براشون یه چیزی بعنوان هدیه بخر و یهشون بد.

To other teams we say, "Here's 15 euro. Spend it on one of your teammates.

اما به بقیه اعضای تبی گفتیم،"این ۱۵ یورو. این را برای یکی از اعضای تیمت در این هفته خرج کن. براشون یه چیزی بعنوان هدیه بخر و یهشون بد.

اما به بقیه اعضای تبی گفتیم،"این ۱۵ یورو. این را برای یکی از اعضای تیمت در این هفته خرج کن. براشون یه چیزی بعنوان هدیه بخر و یهشون بد.

Buy them something as a gift and give it to them.

سپس میتونید ببینید ، خب ما تیمی داریم که پول را برای خودشون خرج کردند ومردمی که ما بهشون پول دادیم تا تیم را کمی بهتر کنند.

Then we can see, we've got teams that spend on themselves

سپس میتونید ببینید ، خب ما تیمی داریم که پول را برای خودشون خرج کردند ومردمی که ما بهشون پول دادیم تا تیم را کمی بهتر کنند.

and these pro-social teams who we give money to make the team better.

سپس میتونید ببینید ، خب ما تیمی داریم که پول را برای خودشون خرج کردند ومردمی که ما بهشون پول دادیم تا تیم را کمی بهتر کنند.

The reason I have a ridiculous pinata there

دلیل اینکه من این عروسک پر از اب نبات ( پینیتا) عجیب را اینجا گذاشتم اینکه یکی از اعضای تیم پول را رو هم گذاشت و یک پینتا خرید،

is one team pooled their money and bought a pinata,

دلیل اینکه من این عروسک پر از اب نبات ( پینیتا) عجیب را اینجا گذاشتم اینکه یکی از اعضای تیم پول را رو هم گذاشت و یک پینتا خرید،

و همه در اطراف اون جمع شدند و خردش کردند همه آب نباتها و عروسک همه پائین ریختند و کارهایی شبیه به این کردند.

they smashed the pinata, the candy fell out and things like that.

خیلی احمقانه و دیونگی( بامزه) ، یه کار جزئی کوچک، اما

A silly, trivial thing to do,

but think of the difference on a team that didn't do that at all,

اما تفاوتی در تیم اصلا بوجود نیامد، با ۱۵ یورو ، اونهایی که پول را توی جیبشان گذاشتند ، و شاید هم یه قهوه برای خودشون خریدند و یا اعضای تیم که تجربه کار مردمی را داشتند پول را برای خرید یه فعالیت گروهی روی هم گذاشتند.

اما تفاوتی در تیم اصلا بوجود نیامد، با ۱۵ یورو ، اونهایی که پول را توی جیبشان گذاشتند ، و شاید هم یه قهوه برای خودشون خریدند و یا اعضای تیم که تجربه کار مردمی را داشتند پول را برای خرید یه فعالیت گروهی روی هم گذاشتند.

that got 15 euro, put it in their pocket, maybe bought themselves a coffee,

اما تفاوتی در تیم اصلا بوجود نیامد، با ۱۵ یورو ، اونهایی که پول را توی جیبشان گذاشتند ، و شاید هم یه قهوه برای خودشون خریدند و یا اعضای تیم که تجربه کار مردمی را داشتند پول را برای خرید یه فعالیت گروهی روی هم گذاشتند.

or teams that had this pro-social experience

اما تفاوتی در تیم اصلا بوجود نیامد، با ۱۵ یورو ، اونهایی که پول را توی جیبشان گذاشتند ، و شاید هم یه قهوه برای خودشون خریدند و یا اعضای تیم که تجربه کار مردمی را داشتند پول را برای خرید یه فعالیت گروهی روی هم گذاشتند.

where they bonded together to buy something and do a group activity.

اما تفاوتی در تیم اصلا بوجود نیامد، با ۱۵ یورو ، اونهایی که پول را توی جیبشان گذاشتند ، و شاید هم یه قهوه برای خودشون خریدند و یا اعضای تیم که تجربه کار مردمی را داشتند پول را برای خرید یه فعالیت گروهی روی هم گذاشتند.

در حقیقت ، چیزی که ما میبینیم اینه که تیمی که مردمی هستند فروش بیشتری دارند از تیمی که فقط پول را برای خود گرفتند.

What we see is that the teams that are pro-social sell more stuff

در حقیقت ، چیزی که ما میبینیم اینه که تیمی که مردمی هستند فروش بیشتری دارند از تیمی که فقط پول را برای خود گرفتند.

than the teams that only got money for themselves.

و یه شیوه برای فکر کردن به این اینه که برای ۱۵ یورویی که تو به مردم برای خودشون میدی، اونها اینرا توی جیبشون میگذارند، و هیچ کار متفاوتی با کاری که قبلا میکردند نمیکنند .

One way to think of it is: for every 15 euro you give people for themselves,

و یه شیوه برای فکر کردن به این اینه که برای ۱۵ یورویی که تو به مردم برای خودشون میدی، اونها اینرا توی جیبشون میگذارند، و هیچ کار متفاوتی با کاری که قبلا میکردند نمیکنند .

و یه شیوه برای فکر کردن به این اینه که برای ۱۵ یورویی که تو به مردم برای خودشون میدی، اونها اینرا توی جیبشون میگذارند، و هیچ کار متفاوتی با کاری که قبلا میکردند نمیکنند .

they put it in their pocket and don't do anything different than before.

شما هیچ برگشت پولی از این نمی گیرید.

You don't get money from that;

در واقع شما پول را از دست میدهی زیرا این ایجاد انگیزه در اونها نمیکنه.

you lose money, since it doesn't motivate them to perform better.

اما وقتی شما به اونها ۱۵ یورو میدهی تا برای اعضای تیمشون خرج کنند، اونها خیلی بهتر در تیمشون کار میکنند که در واقع شما برنده بزرگی ازسرمایه گذاری روی این پول هستید.

But when you give them 15 euro to spend on their teammates,

اما وقتی شما به اونها ۱۵ یورو میدهی تا برای اعضای تیمشون خرج کنند، اونها خیلی بهتر در تیمشون کار میکنند که در واقع شما برنده بزرگی ازسرمایه گذاری روی این پول هستید.

they do so much better on their teams

اما وقتی شما به اونها ۱۵ یورو میدهی تا برای اعضای تیمشون خرج کنند، اونها خیلی بهتر در تیمشون کار میکنند که در واقع شما برنده بزرگی ازسرمایه گذاری روی این پول هستید.

that you actually get a huge win on investing this kind of money.

متوجه شدم شما در مورد خودتون فکر میکنید، این خوبه،اما یه زمینه ای است که بسیار برای سیاستهای اجتماعی مهم است و نمیتونم تصور کنم که این اونجا کار آمد باشه.

You're probably thinking to yourselves, this is all fine,

متوجه شدم شما در مورد خودتون فکر میکنید، این خوبه،اما یه زمینه ای است که بسیار برای سیاستهای اجتماعی مهم است و نمیتونم تصور کنم که این اونجا کار آمد باشه.

but there's a context that's incredibly important for public policy,

متوجه شدم شما در مورد خودتون فکر میکنید، این خوبه،اما یه زمینه ای است که بسیار برای سیاستهای اجتماعی مهم است و نمیتونم تصور کنم که این اونجا کار آمد باشه.

متوجه شدم شما در مورد خودتون فکر میکنید، این خوبه،اما یه زمینه ای است که بسیار برای سیاستهای اجتماعی مهم است و نمیتونم تصور کنم که این اونجا کار آمد باشه.

and I can't imagine it would work there.

اگر او این را به ما نشون نداده بود که که این در اینجا ، من اونا باور نمیکردم .

And if he doesn't show me that it works here,

اگر او این را به ما نشون نداده بود که که این در اینجا ، من اونا باور نمیکردم .

I don't believe anything he said.

میدونم که همتون راجع به تیم دادگوبال( نوعی بازی با توپ) فکر میکنید

I know what you're all thinking about are dodgeball teams.

( خنده تماشاگران)

(Laughter)

This was a huge criticism that we got,

و این انتقاد بزرگی بود که به ما شد، که گفته شد اگر شما اینا با تیم دادگوبال نمیتونید نشون بدهید ، همه اینها احمقانه است.

that if you can't show it with dodgeball teams, this is all stupid.

و این انتقاد بزرگی بود که به ما شد، که گفته شد اگر شما اینا با تیم دادگوبال نمیتونید نشون بدهید ، همه اینها احمقانه است.

خُب ما بییرون رفتیم تیمهای دادگوبال را پیدا کردیم و بهشون نفوذ کردیم.

So we went and found these dodgeball teams and infiltrated them,

خُب ما بییرون رفتیم تیمهای دادگوبال را پیدا کردیم و بهشون نفوذ کردیم.

و دقیقا همان کاری را کردیم که قبلا کرده بودیم.

and did the exact same thing as before.

خُب به بعضی از تیمها، ما پول بهشون دادیم که برای خودشون خرج کننند.

So we give people on some teams money to spend on themselves.

خُب به بعضی از تیمها، ما پول بهشون دادیم که برای خودشون خرج کننند.

Other teams, we give them money to spend on their dodgeball teammates.

و دیگر تیمها ما بهشون پول دادیم که برای خرج کردن برای دیگر اعضای تیم کنند.

The teams that spend money on themselves

تیمهایی که پول را برای خودشون خرج کرده بودند درصد پیروزیشون مثل قبلا بود.

have the same winning percentages as before.

تیمهایی که پول را برای خودشون خرج کرده بودند درصد پیروزیشون مثل قبلا بود.

و نیمهایی که پول را برای همدیگه خرج کرده بودند، اونها تیم دیگری شدند و در حقیقت ، آنها بر لیگ در زمان بازیها مسلط شدند.

The teams we give the money to spend on each other

و نیمهایی که پول را برای همدیگه خرج کرده بودند، اونها تیم دیگری شدند و در حقیقت ، آنها بر لیگ در زمان بازیها مسلط شدند.

become different teams;

they dominate the league by the time they're done.

و نیمهایی که پول را برای همدیگه خرج کرده بودند، اونها تیم دیگری شدند و در حقیقت ، آنها بر لیگ در زمان بازیها مسلط شدند.

در طول تمامی این زمینه های مختلف-- زندگی شخصی شما، زندگی کاری شما، و حتی کارهای احمقانه( بامزه) مانند ورزشهای محلی--ما دیدیم که خرج کردن برای دیگران برگشت بزرگتری برای شما ، از خرج کردن برای خودتان دارد.

Across all of these different contexts --

در طول تمامی این زمینه های مختلف-- زندگی شخصی شما، زندگی کاری شما، و حتی کارهای احمقانه( بامزه) مانند ورزشهای محلی--ما دیدیم که خرج کردن برای دیگران برگشت بزرگتری برای شما ، از خرج کردن برای خودتان دارد.

your personal life, you work life, even things like intramural sports --

در طول تمامی این زمینه های مختلف-- زندگی شخصی شما، زندگی کاری شما، و حتی کارهای احمقانه( بامزه) مانند ورزشهای محلی--ما دیدیم که خرج کردن برای دیگران برگشت بزرگتری برای شما ، از خرج کردن برای خودتان دارد.

we see spending on other people has a bigger return for you

در طول تمامی این زمینه های مختلف-- زندگی شخصی شما، زندگی کاری شما، و حتی کارهای احمقانه( بامزه) مانند ورزشهای محلی--ما دیدیم که خرج کردن برای دیگران برگشت بزرگتری برای شما ، از خرج کردن برای خودتان دارد.

در طول تمامی این زمینه های مختلف-- زندگی شخصی شما، زندگی کاری شما، و حتی کارهای احمقانه( بامزه) مانند ورزشهای محلی--ما دیدیم که خرج کردن برای دیگران برگشت بزرگتری برای شما ، از خرج کردن برای خودتان دارد.

than spending on yourself.

So if you think money can't buy happiness, you're not spending it right.

خوب این فقط میگه، گمان کنم اگر شما فکر میکنید که نمیتونید شادی و با پول بخرید شما پولتان را درست خرج نمیکنید.

خوب این فقط میگه، گمان کنم اگر شما فکر میکنید که نمیتونید شادی و با پول بخرید شما پولتان را درست خرج نمیکنید.

The implication isn't you should buy this product instead of that product,

بدین معنی که نه اینکه باید این محصول را به جای محصول دیگری بخرید و این شیوه ای است که شما خودتان را خوشحال و شاد میکنید.

بدین معنی که نه اینکه باید این محصول را به جای محصول دیگری بخرید و این شیوه ای است که شما خودتان را خوشحال و شاد میکنید.

and that's the way to make yourself happier.

در حقیقت، شما باید فکر کردن به اینکه چه محصولی را بخرید که شما را خوشحال کند را متوقف کنید وبه جای اون تلاش کنید که بخشی از این را به دیگران بدهید

It's that you should stop thinking about which product to buy for yourself,

در حقیقت، شما باید فکر کردن به اینکه چه محصولی را بخرید که شما را خوشحال کند را متوقف کنید وبه جای اون تلاش کنید که بخشی از این را به دیگران بدهید

در حقیقت، شما باید فکر کردن به اینکه چه محصولی را بخرید که شما را خوشحال کند را متوقف کنید وبه جای اون تلاش کنید که بخشی از این را به دیگران بدهید

and try giving some of it to other people instead.

And we luckily have an opportunity for you.

خوشبختانه ما برای شما فرصتی را فراهم کردیم.

DonorsChoose.org is a nonprofit for mainly public school teachers

وب سایت DonorsChoose.org یک سازمان غیر انتفاعی عمدتا برای معلمان مدارس کم درآمد دولتی است.

وب سایت DonorsChoose.org یک سازمان غیر انتفاعی عمدتا برای معلمان مدارس کم درآمد دولتی است.

in low-income schools.

They post projects like,

اونها پروژه هایی را ( روی وب سایت) پست میکنند، مثل اینکه میگن،" من میخواهم کتاب داستان هاکلبری فین را به بچه های کلاسم درس بدم و این کتاب را نداریم،"

"I want to teach Huckleberry Finn and we don't have the books,"

اونها پروژه هایی را ( روی وب سایت) پست میکنند، مثل اینکه میگن،" من میخواهم کتاب داستان هاکلبری فین را به بچه های کلاسم درس بدم و این کتاب را نداریم،"

و " من یک مکرسکوپ میخواهم که به دانش آموزان علوم را درس بدم ما میکروسکوپ نداریم."

or, "I want a microscope to teach my students science

و " من یک مکرسکوپ میخواهم که به دانش آموزان علوم را درس بدم ما میکروسکوپ نداریم."

and we don't have a microscope."

من و شما میتونیم بریم و اونا برایشون بخریم.

You and I can go on and buy it for them.

معلمین یک نامه تشکر آمیز براتون میفرستند. و بچه ها یک یاداشت تشکر براتون مینویسند.

The teacher and the kids write you thank-you notes,

sometimes they send pictures of them using the microscope.

گاهی براتون عکسی از خودشون که از میکروسکوپ استفاده میکنند میفرستند.

این کار فوق العاده ایست.

It's an extraordinary thing.

برو به این وب سایت وشروع کن به کمتر فکر کردن درباره اینکه "چگونه میتونم پول برای خودم را خرج کنم؟ ".

Go to the website and start yourself on the process of thinking

برو به این وب سایت وشروع کن به کمتر فکر کردن درباره اینکه "چگونه میتونم پول برای خودم را خرج کنم؟ ".

less about "How can I spend money on myself?"

و بیشتر درباره اینکه " اگر پنج دلار یا ۱۵ دلار، چه چیزی می میتونم از طرف دیگران انجام دهم؟" فکر کن ، زیرا در نهایت وقتی این کار را بکنی ، خودتان بیشتر منتفع میشوید.

and more about "If I've got five dollars or 15 dollars,

و بیشتر درباره اینکه " اگر پنج دلار یا ۱۵ دلار، چه چیزی می میتونم از طرف دیگران انجام دهم؟" فکر کن ، زیرا در نهایت وقتی این کار را بکنی ، خودتان بیشتر منتفع میشوید.

what can I do to benefit other people?"

و بیشتر درباره اینکه " اگر پنج دلار یا ۱۵ دلار، چه چیزی می میتونم از طرف دیگران انجام دهم؟" فکر کن ، زیرا در نهایت وقتی این کار را بکنی ، خودتان بیشتر منتفع میشوید.

Ultimately, when you do that, you'll find you benefit yourself much more.

سپاسگزارم

Thank you.

( تشویق تماشاگران)

(Applause)