The mathematics of love | Hannah Fry

هانا فری: ریاضیات عشق

Translator: soheila Jafari Reviewer: Bidel Akbari

Today I want to talk to you about the mathematics of love.

امروز میخواهم در مورد ریاضیات عشق با شما صحبت کنم.

گمان می کنم که همه ما موافق این باشیم که

Now, I think that we can all agree

that mathematicians are famously excellent at finding love.

ریاضات معروف به پیدا کردن عشق بسیار عالیست.

(Laughter)

But it's not just because of our dashing personalities,

و این تنها به دلیل شخصت بی پروا ما،

superior conversational skills and excellent pencil cases.

یا به دلیل توانایی خوب ما در گفتگو ویا جامدادی عالی مان نیست.

بلکه به دلیل اینکه ما کار زیادی بر روی اینکه چگونه از طریق ریاضی

It's also because we've actually done an awful lot of work into the maths

of how to find the perfect partner.

یک زوج عالی پیدا کنیم انجام دادیم.

Now, in my favorite paper on the subject, which is entitled,

حالا، مقاله مورد علاقه من در این موضوع، تحت عنوان،

"چرا من یک دوست دختر ندارم"-- ( خنده تماشاگران)

"Why I Don't Have a Girlfriend" --

(Laughter)

Peter Backus tries to rate his chances of finding love.

پیتر باکوس تلاش می کند تا شانس پیدا کردن عشقش را ارزیابی کند.

Now, Peter's not a very greedy man.

پیتر مرد خیلی زیاده خواهی نیست.

Of all of the available women in the UK,

از همه زنانی که در انگلستان هستند،

all Peter's looking for is somebody who lives near him,

پیتر به دنبال کسی است که نزدیک او زندگی می کند

زنی در حدود سنی مناسب،

somebody in the right age range,

somebody with a university degree,

کسی با تحصیلات دانشگاهی،

somebody he's likely to get on well with,

کسی که بهش بیاد،

somebody who's likely to be attractive,

کسی که جذاب باشه،

somebody who's likely to find him attractive.

و کسی که او را هم جذاب ببینه.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

And comes up with an estimate of 26 women in the whole of the UK.

و حدود ۲۶ زن در همه انگلستان برآورد شد.

(Laughter)

It's not looking very good, is it Peter?

این خیلی هم جالب نیست، اینطور نیست پیتر؟

Now, just to put that into perspective,

و فقط برای اینکه دیدگاهی داده باشم،

that's about 400 times fewer than the best estimates

این ۴۰۰ مرتبه کمتر از بهترین برآورد

of how many intelligent extraterrestrial life forms there are.

از اینکه چند فرم زندگی فرازمینی هوشمند وجود دارد می باشد.

And it also gives Peter a 1 in 285,000 chance

همچنین این به پیتر شانس یک در ۲۸۵٫۰۰۰ را میدهد

of bumping into any one of these special ladies

که با یکی از این زنان خاص برخورد کند

on a given night out.

برای اینکه یک شب با هم بیرون بروند.

I'd like to think that's why mathematicians

میخواهم فکر کنم که چرا ریاضیدانان

don't really bother going on nights out anymore.

واقعا شب ها زحمت رفتن بیرون را اصلا متحمل نمی شوند.

چیزی که هست که شخصا

The thing is that I personally don't subscribe

نمیخواهم چنین دیدگاه بدبینانه ای را تائید کنم.

to such a pessimistic view.

Because I know, just as well as all of you do,

زیرا میدانم، همانطور که همه شما می دانید،

that love doesn't really work like that.

که عشق واقعا اینطور عمل نمی کند.

Human emotion isn't neatly ordered and rational and easily predictable.

عواطف انسانی دستور پذیر و منطقی نیست و به راحتی قابل پیش بینی نیست.

But I also know that that doesn't mean

اما این را هم میدانم که این بدان معنا نیست

that mathematics hasn't got something that it can offer us,

که ریاضی چیزی برای عرصه کردن به ما ندارد

because, love, as with most of life, is full of patterns

زیرا،عشق، به عنوان بیشترین بخش زندگی، پر از الگوست

and mathematics is, ultimately, all about the study of patterns.

و در نهایت ریاضایات همه اش درباره مطالعه الگوهاست.

Patterns from predicting the weather to the fluctuations in the stock market,

الگوهایی از پیش بینی آب و هوا تا نوسانات بازار سهام،

to the movement of the planets or the growth of cities.

تا حرکت سیاره ها و یا رشد شهرها.

And if we're being honest, none of those things

اگر صادق باشیم، هیچیک از این چیزها

are exactly neatly ordered and easily predictable, either.

دقیقا منظم نیستند و یا به راحتی قابل پیش بینی نیستند.

Because I believe that mathematics is so powerful that it has the potential

چونکه من باور دارم که ریاضیات بسیار توامند است و این قابلیت را دارد

که به ما شیوه جدیدی برای نگاه کردن به هر چیزی ارائه دهد.

to offer us a new way of looking at almost anything.

Even something as mysterious as love.

حتی چیز پر رمز و رازی مثل عشق.

And so, to try to persuade you

خوب برای اینکه شما را متقاعد کنم که

of how totally amazing, excellent and relevant mathematics is,

چقدر ریاضیات شگفت انگیز، عالی مرتبط هست،

I want to give you my top three mathematically verifiable tips for love.

میخواهم سه تا از با لاترین راهنمایی های قابل اثبات ریاضی را برای عشق به شما بدهم

(Laughter)

بسیار خوب، راهنمایی شماره ۱:

OK, so Top Tip #1:

چگونه در دوستیابی آنلاین برنده شوید.

How to win at online dating.

So my favorite online dating website is OkCupid,

خُب وب سایت دوستیابی مورد علاقه من OkCupid هست،

not least because it was started by a group of mathematicians.

ٰنه به دلیل اینکه توسط یک گروه از ریاضیدانان شروع شد.

Now, because they're mathematicians,

بلکه به دلیل اینکه آنها ریاضدان هستند،

they have been collecting data

آنها داده ها همه افرادی را

on everybody who uses their site for almost a decade.

که از این وبسایت استفاده می کنند برای حدود ده سال جمع آوری می کنند.

و سعی در تحقیق در مورد الگوها

And they've been trying to search for patterns

in the way that we talk about ourselves

به شیوه ای که ما در مورد خودمان صحبت می کنیم

and the way that we interact with each other

و شیوه ای ما با یکدیگر

on an online dating website.

در دوستیابی آنلاین تعامل میکنیم.

And they've come up with some seriously interesting findings.

آنها چیزهای شگفت انگیز جدی را یافته اند.

But my particular favorite

اما علاقه خاص من این است که

is that it turns out that on an online dating website,

مشخص شد که در دوستیابی آنلاین،

how attractive you are does not dictate how popular you are,

اینکه چقدر شما جذاب هستید میزان محبوبیت شما را دیکته نمی کند،

and actually, having people think that you're ugly

و در واقع اینکه افرادی باشند که تو را زشت بدانند

can work to your advantage.

می تواند برای شما مزیت باشد.

(Laughter)

Let me show you how this works.

بگذارید نشان دهم این چگونه کار می کند.

In a thankfully voluntary section of OkCupid,

خوشبختانه در بخش داوطلبانه سایت OkCupid،

you are allowed to rate how attractive you think people are

شما اجازه دارید که میزان جذابیت افراد

on a scale between one and five.

ازیک تا پنج رتبه بندی کنید.

Now, if we compare this score, the average score,

حالا اگر ما این عدد مقایسه کنیم، متوسط امتیازها را،

to how many messages a selection of people receive,

با اینکه گروهی از افراد انتخاب شده چند پیام دریافت کرده اند،

you can begin to get a sense

می توانید

of how attractiveness links to popularity on an online dating website.

می توانید درکی از اینکه

نسبت جذابیت لینک به محبوبیت در وب سایت دوستیابی آنلاین چگونه است.

This is the graph the OkCupid guys have come up with.

And the important thing to notice is that it's not totally true

موضوع مهم این است که این کاملا درست نیست

that the more attractive you are, the more messages you get.

که هر چه شما جذابتر باشید، پیام های بیشتری شما دریافت خواهید کرد.

But the question arises then of what is it about people up here

اما در اینجا این پرسشی مطرح می شود که در مورد افرادی که اینجا هستند

چه کسانی محبوب تراز بقیه اند،

who are so much more popular than people down here,

even though they have the same score of attractiveness?

در حالی که امتیاز جذابیت آنها با هم یکسان است؟

And the reason why is that it's not just straightforward looks that are important.

و به همین دلیل است که نه تنها این به نظر ساده می رسد بلکه مهم است.

So let me try to illustrate their findings with an example.

بنابراین بگذارید دریافتهای آنها این را با یک مثال نشان دهم.

So if you take someone like Portia de Rossi, for example,

خُب اگر شما یک نفر مثل «پورشا د رسی» را برای مثال در نظر بگیرید،

everybody agrees that Portia de Rossi is a very beautiful woman.

همه موافقند که «پورشا د رسی» یک زن زیباست.

Nobody thinks that she's ugly, but she's not a supermodel, either.

هیچ کس فکر نمی کند که او زشت هست، اما او یک سوپر مدل هم نیست.

If you compare Portia de Rossi to someone like Sarah Jessica Parker,

اگر پورشا د رسی را با فردی مانند سارا جسیکا پارکر مقایسه کنید،

now, a lot of people, myself included, I should say,

باید بگویم که خیلی از افراد از جمله خود من،

فکر می کنند جسیکا پارکر بطور جدی افسانه ای است

think that Sarah Jessica Parker is seriously fabulous

and possibly one of the most beautiful creatures

و احتمالا یکی از زیباترین مخلوقات

to have ever have walked on the face of the Earth.

که تاکنون پا به عرصه زمین گزارده است.

But some other people, i.e., most of the Internet ...

اما افراد دیگری، بیشتر در اینترنت،

(Laughter)

به نظرشان او شکل اسب هست.( خنده تماشاگران)

seem to think that she looks a bit like a horse.

(Laughter)

Now, I think that if you ask people how attractive they thought

فکر می کنم که اگر از مردم بپرسید فکر میکنند که چقدر

Jessica Parker or Portia de Rossi were,

سارا جسیکا پارکر یا پورشا د رسی جذاب هستند،

and you ask them to give them a score between one and five

و از آنها بخواهید که از یک تا پنج به آنها امتیاز دهند،

I reckon that they'd average out to have roughly the same score.

گمان می کنم که بطور متوسط امتیاز یکسانی کسب کنند.

But the way that people would vote would be very different.

اما شیوه ای که مردم رای می دهند بسیار متفاوت خواهد بود.

خُب امتیازات پورشا همه حدود عدد ۴ خواهد بود

So Portia's scores would all be clustered around the four

زیرا همه موافقند که او بسیار زیباست،

because everybody agrees that she's very beautiful,

برعکس سارا جسیکا پارکر کاملا نظرات تقسیم شده ای دارند.

whereas Sarah Jessica Parker completely divides opinion.

پراکندگی بسار بزرگی در امتیازات او هست.

There'd be a huge spread in her scores.

And actually it's this spread that counts.

و درواقع این پراکندگی ست که قابل تامل است.

It's this spread that makes you more popular

این پراکندگی است که شما را در دوستیابی

on an online Internet dating website.

آنلاین محبوب تر می کند.

So what that means then

خُب این بدین معناست

is that if some people think that you're attractive,

که اگر برخی افراد فکر کنند شما جذاب هستید،

you're actually better off

درواقع بهتر که شما

having some other people think that you're a massive minger.

افرادی را هم داشته باشید که فکر کنند شما بسیارغیر جذاب هستید.

That's much better than everybody just thinking

این بسیار بهتر از این هست که همه فکر کنند

that you're the cute girl next door.

که شما یک دختر جذاب همسایه هستید.

فکر میکنم حالا وقتی شما از نظر مردمی که

Now, I think this begins to make a bit more sense

when you think in terms of the people who are sending these messages.

که این ارسال پیام ها فرستادند فکر کنید، حس بیشتری پیدا می کنید

So let's say that you think somebody's attractive,

خُب بگذارید فکر کنید شما فکر می کنید یک نفر جذاب است،

اما شما شک داردی که از افراد دیگر الزاما علاقه ای به او داشته باشند.

but you suspect that other people won't necessarily be that interested.

این بدین معناست که رقابت کمتری برای شما هست

That means there's less competition for you

and it's an extra incentive for you to get in touch.

و آن انگیزه بیشتری به شما برای تماس می دهد.

در حالی که در مقایسه با اینکه اگر فکر می کردید آن فرد جذاب است

Whereas compare that to if you think somebody is attractive

اما گمان می کردید که همه او را جذاب می بینند.

but you suspect that everybody is going to think they're attractive.

Well, why would you bother humiliating yourself, let's be honest?

خُب، چرا شما نگران تحقیر شدن باشید، بگذارید صادق باشیم.

بخش واقعا جالب موضوع اینجاست.

But here's where the really interesting part comes.

زیرا هنگامی که افراد عکسی را برای استفاده در دوستیابی آنلاین استفاده می کنند،

Because when people choose the pictures that they use on an online dating website,

they often try to minimize the things

آنها تلاش میکنند که چیزی را که فکر می کنند

that they think some people will find unattractive.

سایر افراد غیر جذاب می بینند را کم رنگ می کنند.

The classic example is people who are, perhaps, a little bit overweight

به عنوان مثال افرادی که فکر می کنند که کمی چاق هستند

deliberately choosing a very cropped photo,

بطور عمد یک عکس بریده شده انتخاب می کنند،

(Laughter)

و یا برای مثال مردان طاس،

or bald men, for example,

deliberately choosing pictures where they're wearing hats.

عمدا عکس هایی را انتخاب میکنند که کلاه بر سر دارند.

But actually this is the opposite of what you should do

اما درواقع این برعکس کاری که شما باید بکنید

if you want to be successful.

اگر بخواهید موفق شوید.

You should really, instead,

درعوض شما باید با هر چه شما را متفاوت می کند بازی کنید،

play up to whatever it is that makes you different,

even if you think that some people will find it unattractive.

حتی اگر فکر کنید که برخی افراد این را جذاب و خواستنی نببینند.

Because the people who fancy you are just going to fancy you anyway,

زیرا افرادی که شما برایش جذاب هستید به هر شکلی شما را جذاب می بینید،

and the unimportant losers who don't, well, they only play up to your advantage.

و افراد بی اهمیتی که شما را جذاب نمی بینند، فقط به محاسن شما نگاه می کنند.

OK, Top Tip #2: How to pick the perfect partner.

بسیار خوب، راهنمایی شماره ۲:

So let's imagine then that you're a roaring success

خُب بگذارید تصور کنیم شما دریک صحنه پر موفقیت

on the dating scene.

در دوستی هستید.

But the question arises of how do you then convert that success

اما این پرسش مطرح می شود که چگونه شما این موفقیت را به

into longer-term happiness,

شادی طولانی مدت با این فرد خاص تبدیل می کنید

and in particular, how do you decide when is the right time to settle down?

چگونه تصمیم می گیرید که چه زمانی برای دائمی کردن رابطه تان هست؟

Now generally, it's not advisable to just cash in

معمولا، اصلن درست نیست که

and marry the first person who comes along and shows you any interest at all.

با اولین کسی که برخورد می کنید

و علاقه ای به شما نشان می دهد ازدواج کنید.

But, equally, you don't really want to leave it too long

اما، به همان میزان، شما واقعا نمی خواهید که این موضوع را برای مدت طولانی کش بدهید

if you want to maximize your chance of long-term happiness.

اگر می خواهید شانس تان را به بالاترین حد برای شادی طولانی مدت ببرید.

As my favorite author, Jane Austen, puts it,

همانطور که نویسنده مورد علاقه من، جین آستن( نویسند کتاب غرور و تعصب) می گوید،

"An unmarried woman of seven and twenty

" یک زن مجرد بیست و هفت ساله

can never hope to feel or inspire affection again."

هرگز نمی تواند امید به احساس یا الهام دوباره محبت باشد."

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

خیلی متشکرم، جین. تو درباره عشق چه میدانی؟

Thanks a lot, Jane.

What do you know about love?

(Laughter)

So the question is then,

خُب پرسش بعدی این است،

how do you know when is the right time to settle down,

چطور زمان درست را برای رابطه ریشه دارتری با یکی

ازهمه کسانی که در زندگی تان ملاقات کردید را می فهمید؟

given all the people that you can date in your lifetime?

خوشبختانه، یک نظریه نسبتا دلنشین ریاضی هست

Thankfully, there's a rather delicious bit of mathematics that we can use

to help us out here, called optimal stopping theory.

که به ما در اینجا کمک می کند، به نام نظریه توقف مطلوبیت.

خُب بگذارید تصور کنیم،

So let's imagine, then,

که شما وفتی پانزد ساله بودید شروع به ملاقات افراد کردید،

that you start dating when you're 15

and ideally, you'd like to be married by the time that you're 35.

و ایدآل شما این باشد تا ۳۵ سالگی ازدواج کرد باشید.

And there's a number of people

تعدادی هستند که بطور بالقوه

شما می توانید با آنها در طول زندگیتان معاشرت کنید

that you could potentially date across your lifetime,

and they'll be at varying levels of goodness.

و آنها در سطوح مختلف از خوبی ها هستند.

Now the rules are that once you cash in and get married,

قانونن شما یکبار ازدواج می کنید

you can't look ahead to see what you could have had,

و نمی توانید به جلو بروید و ببینید که چه کسانی را می توانید داشته اید،

and equally, you can't go back and change your mind.

و به همان اندازه، شما نمی توانید به عقب برگردید و نظرتان را تغییر دهید.

In my experience at least,

حداقل بر اساس تجربه،

I find that typically people don't much like being recalled

فهمیدم که معمولا مردم دوست ندارند که پس از گذشت سالها برای یک نفر

years after being passed up for somebody else, or that's just me.

دوباره فرا خوانده شوند، یا اینکه فقط من اینطوریم.

So the math says then that what you should do

خُب، ریاضی می گوید که شما باید

in the first 37 percent of your dating window,

در ۳۷ درصد اولیه معاشرت هایتان

you should just reject everybody as serious marriage potential.

برای یک ازدواج جدی رد کنید.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

And then, you should pick the next person that comes along

سپس، باید فرد بعدی را که انتخاب کنید

that is better than everybody that you've seen before.

که بهتر از افراد قبلی که تاکنون دیده بودید هست.

So here's the example.

خُب به عنوان مثال

Now if you do this, it can be mathematically proven, in fact,

در واقع اگر شما این کار را بکنید، با ریاضیات میتوان اثبات کرد

that this is the best possible way

که این بهترین امکان

of maximizing your chances of finding the perfect partner.

برای به حداکثر رسانیدن شانس یافتن یک زوج عالی است.

Now unfortunately, I have to tell you that this method does come with some risks.

اما متاسفانه، بایدبه شما بگویم که این روش با ریسک همراه هست

For instance, imagine if your perfect partner appeared

در مثال، تصورکنید اگر زوج کاملا مناسب شما

during your first 37 percent.

در بین ۳۷ درصد اولیه ظاهر شود.

Now, unfortunately, you'd have to reject them.

متاسفانه باید آن را رد کنید.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

اگر شما روش ریاضی را در پیش بگیرید،

Now, if you're following the maths,

می ترسم که کس دیگری

I'm afraid no one else comes along

that's better than anyone you've seen before,

که بهتر از افرادی که قبلا دیده بودید نیاید،

بنابراین شما باید همه را رد کنید و تنها بمیرید.

so you have to go on rejecting everyone and die alone.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

Probably surrounded by cats ...

احتمالا با گربه هایی احاطه شدید که دور جسدتان نوک می زنند.

(Laughter)

nibbling at your remains.

OK, another risk is, let's imagine, instead,

بسیار خوب، خطر دیگر این است، به جای ، بگذارید تصور کنیم

that the first people that you dated in your first 37 percent

که ۳۷ درصد اولیه افرادی را که شما با آنها معاشرت کردید

are just incredibly dull, boring, terrible people.

بطور باورنکردنی کودن، کسل کننده و وحشتناک هستند.

That's OK, because you're in your rejection phase,

این خوبه چونکه شما در مرحله رد کردن هستید،

so that's fine, you can reject them.

پس این مشکلی ندارد. می توانید آنها را رد کنید.

But then imagine the next person to come along

اما تصورکنید فرد بعدی که پیش می آید

is just marginally less boring, dull and terrible ...

کمی کمتر کسل کنند، کودن و وحشتناک

(Laughter)

than everybody that you've seen before.

از سایر افرادی که قبلا دیده بودید باشد.

Now, if you are following the maths, I'm afraid you have to marry them ...

اگر شما این روش را دنبال کنید، می ترسم که با آنها ازدواج کنید

(Laughter)

و در نهایت در یک رابطه نامطلوب تمام شود.

and end up in a relationship which is, frankly, suboptimal.

Sorry about that.

متاسفم برای این.

But I do think that there's an opportunity here for Hallmark to cash in on

اما من فکر می کنم که در اینجا فرصتی هست

برای هالمارک ( شرکت تولید کنند کارت تبریک) که بازار خوبی را بدست بیاورد.

and really cater for this market.

A Valentine's Day card like this.

کارت روز عشاق (روز ولنتاین) . (خنده تماشاگران)

(Laughter)

"شوهر عزیزم، تو تقریبا کمتر از بقیه

"My darling husband, you are marginally less terrible

than the first 37 percent of people I dated."

۳۷ درصد نفری که من با آنها معاشرت کردم وحشتناک هستی."

(Laughter)

این خیلی عاشقانه تر از آنچه که من معمولن انجام می دهم هست.

It's actually more romantic than I normally manage.

(Laughter)

OK, so this method doesn't give you a 100 percent success rate,

بسیار خوب، این روش به شما میزان موفقیت صد در صد را نمی دهد،

but there's no other possible strategy that can do any better.

اما هیچ استراتزی ممکن دیگری وجود ندارد که بهتر عمل کند.

And actually, in the wild, there are certain types of fish

در واقع در طبیعت، نوعی از ماهی وجود دارد

which follow and employ this exact strategy.

که این استراتژی را دنبال می کند.

So they reject every possible suitor that turns up

خُب آنها هر خواستگاری را که

in the first 37 percent of the mating season,

در ۳۷ درصد اول هستند در فصل جفتگیری رد می کنند،

and then they pick the next fish that comes along after that window

و سپس اولین ماهی بعد از ۳۷ درصد را که پیش می آید انتخاب می کنند

that's, I don't know, bigger and burlier

نمیدانم بزرگتریا خشن تر

than all of the fish that they've seen before.

از سایر آنهایی که قبلا دیده بودند هستند یا نه.

I also think that subconsciously, humans, we do sort of do this anyway.

همچنین فکر می کنم که بطور ناخواگاه انسانها به شکلی اینکار را می کنند.

We give ourselves a little bit of time to play the field,

ما به خودمان کمی فرصت می دهیم که در این زمینه بازی کنیم،

get a feel for the marketplace or whatever when we're young.

و درکی از بازار پیدا کنیم یا هر چیز دیگری در زمانی که جوان هستیم.

And then we only start looking seriously at potential marriage candidates

و سپس ما شروع می کنیم بطور جپی به دنبال نامزدهای بالقوه برای ازدواج

once we hit our mid-to-late 20s.

زمانی که ما در اواسط تا اواخر دهه بیست زندگی هستیم.

I think this is conclusive proof, if ever it were needed,

فکر می کنم اگر نیاز باشد این یک تايید قطعی است،

که مغز همه تا حدودی وابسته به ریاضیات ساخته شده.

that everybody's brains are prewired to be just a little bit mathematical.

OK, so that was Top Tip #2.

بسیار خوب، این راهنمایی شماره ۲ بود.

Now, Top Tip #3: How to avoid divorce.

حالا راهنمایی شماره ۳: چگونه از طلاق دوری کنیم.

خُب، بگذاریم تصور کنیم که شما بهترین زوج را انتخاب کردید

OK, so let's imagine then that you picked your perfect partner

و برای یک زندگی برای تمامی عمرتان با او برنامه ریزی کردید.

and you're settling into a lifelong relationship with them.

Now, I like to think that everybody would ideally like to avoid divorce,

حالا، بطور ایدال فرض کنیم که همه می خواهند از طلاق دوری کنند،

apart from, I don't know, Piers Morgan's wife, maybe?

نمی خواهن جدا شوند، شاید همسر پیر مورگان؟

(Laughter)

But it's a sad fact of modern life

اما در زندگی مدرن متاسفانه

that one in two marriages in the States ends in divorce,

از هر دوتا ازدواج یکی به طلاق منجر می شود،

with the rest of the world not being far behind.

بقیه جهان هم خیلی از این موضوع عقب نیستند.

Now, you can be forgiven, perhaps

شاید شما فرد بخشنده ای باشید

for thinking that the arguments that precede a marital breakup

برای اینکه فکر کنید مشاجرات قبل ازیک طلاق

are not an ideal candidate for mathematical investigation.

برای یک تحقیق ریاضی خوب نیستند.

اما یک چیزی هست، اینکه خیلی مشکل که بدانید

For one thing, it's very hard to know

چه چیزی را باید بسنجید یا چه چیزی را باید محاسبه کنید.

what you should be measuring or what you should be quantifying.

اما این باعث توقف یک روانشناس به نام جان گاتمن نشد و دقیقا او اینکار را کرد.

But this didn't stop a psychologist, John Gottman, who did exactly that.

Gottman observed hundreds of couples having a conversation

گاتمن گفتگوی صدها زوج را به دقت مشاهده کرد

and recorded, well, everything you can think of.

و آنها را ضبط کرد، خُب همه آنچه که می توانید فکرش را بکنید.

So he recorded what was said in the conversation,

او آنچه را در گفتگوی آنها بود را ضبط کرد،

he recorded their skin conductivity,

تغییرات پوستی شان

he recorded their facial expressions,

حالات چهرشان ضبط کرد

their heart rates, their blood pressure,

ضربان قلب، و فشارخونشان را ثبت کرد،

basically everything apart from whether or not the wife was actually always right,

اساسا همه چیز را ضبط کرد، جدا از اینکه چه حق با زن بود یا نه،

which incidentally she totally is.

که بطور باور نکردنی همیشه حق با خانم هاست.

But what Gottman and his team found

اما آنچه گاتمن و تیمش پیدا کردند

was that one of the most important predictors

این بود مهمترین پیشگویی ها این بود

که به چه میزان یک زوج در گفتگویشان نسبت یه زوجشان مثبت و یا منفی هستند،

for whether or not a couple is going to get divorced

جدا از آنکه قصد طلاق داشته باشند یا نداشته باشند.

was how positive or negative each partner was being in the conversation.

Now, couples that were very low-risk

زوج هایی که احتمال جدایشان پایین بود

scored a lot more positive points on Gottman's scale than negative.

با معیارهای گاتمن امتیازات مثبت بیشتری دریافت کرده بودند.

Whereas bad relationships,

در حالی که روابط بد،

by which I mean, probably going to get divorced,

که احتمال به طلاق می انجامد،

آنها خودرا در حلقه منفی یافتند.

they found themselves getting into a spiral of negativity.

Now just by using these very simple ideas,

حالا با درنظر گرفتن این ایده ساده،

Gottman and his group were able to predict

گاتمن و گروهش قادر شدند آیا یک زوج

whether a given couple was going to get divorced

به جهتی میروند که طلاق بگیرند را

with a 90 percent accuracy.

بادقت ۹۰درصد را پیش بینی کنند.

اما تا زمانی که او یک گروه ش یک ریاضدانان به نام جین مارری را در نیمش به کار گرفت این موضوع معلوم نشد

But it wasn't until he teamed up with a mathematician, James Murray,

that they really started to understand

آنها شروع به درک این موضوع که

what causes these negativity spirals and how they occur.

چه چیزی باعث ایجاد این حلقه منفی می شود و چگونه رخ می دهد کردند.

And the results that they found,

نتایجی که آنها یافتند

I think, are just incredibly impressively simple and interesting.

فکر میکنم فوق العاده ساده و جالب هستند.

So these equations predict how the wife or husband is going to respond

بنابراین این پرسش که یک زن یا شوهر

in their next turn of the conversation,

در نوبت بعدی گفتگوشان چگونه واکنش نشان خواهد داد،

چقدر مثبت یا منفی خواهند بود.

how positive or negative they're going to be.

And these equations depend on

و این معاملات، بستگی به

خُلق و خوی فرد زمانی که خودشان هستند دارد،

the mood of the person when they're on their own,

the mood of the person when they're with their partner,

و خُلق و خوی فرد در زمانی که با زوجشان هستند دارد،

اما از همه مهمتر، بستگی به اینکه

but most importantly, they depend on

how much the husband and wife influence one another.

چقدر زن یا شوهر بر یکدیگر نفوذ دارند.

فکر می کنم این مهم هست که در این مرحله به آن اشاره کنیم،

Now, I think it's important to point out at this stage,

that these exact equations have also been shown

که این معادلات دقیق همچنان نشان داده اند

که کاملا قادربه توصیف

to be perfectly able at describing

what happens between two countries in an arms race.

مسابقه تسلیحاتی بین دو کشورهستند.

( خنده تماشاگران)

(Laughter)

So that an arguing couple spiraling into negativity

خُب - زوج مجادله کننده ای که در حلقه منفی هستند

and teetering on the brink of divorce

و در آستانه طلاق و جدایی پايین و بالا می شوند---

is actually mathematically equivalent to the beginning of a nuclear war.

درواقع در معادلات ریاضی شروع جنگ هسته ای بین آنها هست.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

اما در واقع موضوع مهم در این معادله

But the really important term in this equation

is the influence that people have on one another,

نفوذ ی هست که افراد بر روی همدیگر دارند،

and in particular, something called "the negativity threshold."

و بطور خاص، گاهی به آن آستانه منفی می گویند.

در مورد استانه منفی

Now, the negativity threshold,

you can think of as how annoying the husband can be

می توانید فکر کنید که چگونه شوهر خواهد رنجید

before the wife starts to get really pissed off, and vice versa.

قبل از اینکه زن شروع به عصبانی کردن او شود، و بالعکس.

Now, I always thought that good marriages were about compromise and understanding

همواره فکر کردم که ازدواج خوب سازش و درک همدیگر

and allowing the person to have the space to be themselves.

و اجازه دادن به فرد که فضایی برای خودش داشته باشد است.

So I would have thought that perhaps the most successful relationships

خُب فکر کردم که شاید موفق ترین رابطه زناشویی

were ones where there was a really high negativity threshold.

آنهایی باشند که در آستانه منفی بسیار بالایی هستند.

Where couples let things go

و زوج ها اجازه می دهند موضوعات پیش روند

and only brought things up if they really were a big deal.

و تنها موضوعات را مطرح کنند که واقعا اهمیت زیادی دارند.

But actually, the mathematics and subsequent findings by the team

اما در واقع، ریاضی و زیرمعادلاتی که توسط این تیم پیدا شد

have shown the exact opposite is true.

نشان داده که دقیقا معکوس آن درست است.

The best couples, or the most successful couples,

بهترین زوجها، یا موفق ترین زوج ها،

آنهایی هستند که واقعا آستانه منفی بسیار پائینی نسبت به هم دارند.

are the ones with a really low negativity threshold.

These are the couples that don't let anything go unnoticed

آنها زوج هایی هستند که نمی گذارند چیزی از چشمشان بدور بماند

and allow each other some room to complain.

و به یکدیگر این فرصت را میدهند تا گلایه هایشان را بکنند.

These are the couples that are continually trying to repair their own relationship,

اینها زوج هایی هستند که مداومن سعی بر اصلاح روابطشان بکنند،

that have a much more positive outlook on their marriage.

و دارای چشم انداز مثبتی از ازدواجشان دارند.

Couples that don't let things go

زوج هایی که نمی گذارند موضوعات تمام شود

and couples that don't let trivial things end up being a really big deal.

و زوج هایی که نمی گذارند که موضوعات جرئی تمام شوند و مشکل بزرگی دارند.

Now of course, it takes a bit more than just a low negativity threshold

خُب البته، این کمی بیشتر از فقط یک آستانه منفی است

and not compromising to have a successful relationship.

عدم سازش برای داشتن یک رابطه موفق باشد.

But I think that it's quite interesting

اما فکر می کنم این خیلی جالب باشد که

to know that there is really mathematical evidence

بدانید که شواهد ریاضی وجود دارد که

to say that you should never let the sun go down on your anger.

هرگز نباید بگذارید خشم جلو چشمان تان را بگیرد.

So those are my top three tips

خُب این سه راهنمایی من

of how maths can help you with love and relationships.

از اینکه چگونه ریاضی به شما در روابط عشقی می تواند کمک کند است.

But I hope, that aside from their use as tips,

اما امیدوارم که جدا از استفاده از این راهنمای ها،

they also give you a little bit of insight into the power of mathematics.

آنها به شما کمی بینشی از قدرت ریاضی بدهند.

Because for me, equations and symbols aren't just a thing.

زیرا برای من، معادلات و نشانه های تنها یک چیز نیستند.

They're a voice that speaks out about the incredible richness of nature

آنها صدایی هستند که درباره قدرت فوق العاده

and the startling simplicity

سادگی شگفت انگیز طبیعت

in the patterns that twist and turn and warp and evolve all around us,

در الگوهای پیچ و تاب خورده و تنیده و تکامل یافته ی اطراف ما صحبت می کنند،

from how the world works to how we behave.

از اینکه جهان چگونه کار می کند و ما چگونه رفتار می کنیم.

So I hope that perhaps, for just a couple of you,

خُب امیدوارم که این برای حداقل چند تایی از شما

a little bit of insight into the mathematics of love

بینشی از ریاضات برای عشق بدهد

و بتواند شما را ترغیب کند که عشق بیشتری به ریاضیات داشته باشید.

can persuade you to have a little bit more love for mathematics.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)