Ben Goldacre: Battling Bad Science

بِن گلداکر: مبارزه با دانش نادرست

Translator: Homeyra Jamshidi Reviewer: Mohammad Reza Minoosepehr

So I'm a doctor, but I kind of slipped sideways into research,

من یک دکترم، اما یک جورهایی به سمت تحقیق کشیده شدم،

and now I'm an epidemiologist.

و حالا یک اپیدمولوژیستم.

And nobody really knows what epidemiology is.

و کسی واقعاً نمی دونه اپیدمولوژی چیست؟

Epidemiology is the science of how we know in the real world

اپیدمولوژی دانشی است که به ما راه پی بردن به اینکه در دنیای واقعی

if something is good for you or bad for you.

چیزی برای شما خوب یا بد است را نشان می دهد.

And it's best understood through example

و بهترین راه فهمش، از طریق مثال زدن

as the science of those crazy, wacky newspaper headlines.

اون دسته ازعناوین روزنامه هاست که از نظر علمی گیج و دیوانه کننده اند.

And these are just some of the examples.

و اینها تازه پاره ای از نمونه ها هستند.

These are from the Daily Mail.

این نمونه ها از روزنامۀ "دِیلی مِیل" هستند. هر کشوری در دنیا یک روزنامه مانند این دارد.

Every country in the world has a newspaper like this.

اون روزنامه به طور مداوم این برنامۀ فلسفی عجیب را داره که

It has this bizarre, ongoing philosophical project

کل عوامل بیجان در دنیا را به دو دسته تقسیم میکنه؛

of dividing all the inanimate objects in the world

اونهایی که باعث بروز یا پیشگیری از سرطان می شوند.

into the ones that either cause or prevent cancer.

Here are some of the things they said cause cancer:

حالا بعضی از چیزهایی که اخیراً گفته اند باعث سرطان می شه اینها هستند:

طلاق، Wi-Fi ، وسایل بهداشتی و قهوه.

divorce, Wi-Fi, toiletries and coffee.

اینها هم چیزایی هستند که به گفتۀ اونها از سرطان پیشگیری میکند:

Some things they say prevent cancer:

نان برشته، فلفل قرمز، شیرین بیان، و قهوه.

crusts, red pepper, licorice and coffee.

بنابراین می تونید ببینید تناقضاتی وجود داره .

So you can see there are contradictions.

قهوه هم مسبب سرطان و هم عامل پیشگیری از آنست.

Coffee both causes and prevents cancer.

و وقتی شروع به خواندن می کنید، می بینید

As you start to read on, you can see

that maybe there's some political valence behind some of this.

که پشت بعضی از اونها ممکنه سیاستهایی در کار باشه.

For women, housework prevents breast cancer,

مثلاً برای زنان، کار خانه عامل پیشگیری از سرطان سینه است،

but for men, shopping could make you impotent.

در حالیکه برای مردان، خرید کردن می تونه قوای جنسیشون را ضعیف کنه.

(Laughter)

برای همین ما می دونیم که برای پی بردن به اصل موضوع

So we know that we need to start unpicking the science behind this.

لازمه شروع به شکافتن مسئله کنیم.

And what I hope to show is that unpicking the evidence behind dodgy claims

و چیزی که امیدوارم بتونم نشون بدم

برملا ساختن ادعاهای غیر قابل اتکا،

وآشکار نمودن شواهدی که پشت این ادعاهاست،

isn't a kind of nasty, carping activity;

یک جور عمل عیب جویانۀ ناخوشایند نیست؛

it's socially useful.

اون از نظر اجتماعی مفیده،

But it's also an extremely valuable explanatory tool,

علاوه بر اون یک ابزار فوق العاده ارزشمند

برای بیان موضوع نیز هست.

because real science is about critically appraising the evidence

زیرا دانش واقعی سراسر

ارزیابی منتقدانۀ شواهد از دیدگاه اشخاص دیگر است.

for somebody else's position.

اون چیزیست که در مجلات علمی اتفاق می افته.

That's what happens in academic journals,

اون چیزیست که در کنفرانسهای علمی اتفاق می افته.

it's what happens at academic conferences --

جلسۀ پرسش و پاسخ بعد از عمل جراحی جهت ارائۀ اطلاعات

the Q&A session after a postdoc presents data is often a bloodbath.

اغلب بسیار جنجالیست.

And nobody minds that; we actively welcome it.

ولی هیچکس اهمیت نمیده. ما با کمال میل پذیرای اون هستیم.

It's like a consenting intellectual S&M activity.

اون مثل یک عمل خودآزاری و دیگرآزاری هوشمندانه و از روی رضایته.

(Laughter)

در نتیجه چیزهایی که می خوام به شما نشون بدم

So what I'm going to show you is all of the main things,

همه مهمند،

همه شون از اجزاء مهم کار من هستند --

all of the main features of my discipline, evidence-based medicine.

مبتنی بر شواهد پزشکی.

And I will talk you through all of these and demonstrate how they work,

و در مورد همۀ اینها با شما صحبت خواهم کرد

و نشون می دم چگونه عمل می کنند،

exclusively using examples of people getting stuff wrong.

منحصراً با استفاده از نمونه افرادی که برداشت اشتباه از موارد داشته اند.

We'll start with the absolute weakest form of evidence known to man,

ما با ضعیف ترین شکل شواهد شناخته شده برای بشر شروع می کنیم،

و اون "مأخذ" است.

and that is authority.

در علوم، برامون مهم نیست که اسم شما چند حرفیست.

In science, we don't care how many letters you have after your name --

چیزی که ما در علوم می خواهیم بدونیم دلایل باور به چیزیست.

we want to know what your reasons are for believing something.

از کجا میدونید که چیزی برامون

How do you know that something is good for us or bad for us?

خوبه یا بد؟

But we're also unimpressed by authority because it's so easy to contrive.

اما درعین حال به مأخذ توجه چندانی نداریم،

چون آسون میشه فهمید.

This is somebody called Dr. Gillian McKeith, PhD,

مثلاً شخصی به نام دکتر جیلیان مک کیث دارای پی اچ دی،

یا، باعنوان پزشکی اش، جیلیان مک کیث.

or, to give her full medical title, Gillian McKeith.

(خندۀ حاضرین)

(Laughter)

بله، هر کشوری یکی مثل این داره.

Again, every country has somebody like this.

او استاد رژیم غذایی در تلویزیون ماست.

She is our TV diet guru.

She has five series of prime-time television,

پنج سریال عمدۀ اوّل وقت تلویزیونی مختص اوست،

giving out very lavish and exotic health advice.

حاوی توصیه های بهداشتی بسیار عجییب و مفرط.

She, it turns out, has a non-accredited correspondence course PhD

بعد معلوم شد که ایشون دورۀ پی اچ دی مکاتبه ای غیر معتبر

از یک جایی در آمریکا داشته اند.

from somewhere in America.

She also boasts that she's a certified professional member

او همچنین می بالد که عضو معتبرحرفه ای

انجمن آمریکایی مشاوران تغذیه ای است،

of the American Association of Nutritional Consultants,

که بسیار فریبنده و هیجان انگیز به نطر میاد.

which sounds very glamorous; you get a certificate.

با یک مدرک همه چیز داشته باشید.

This one belongs to my dead cat, Hettie. She was a horrible cat.

این یکی به به گربه مرده من "هِتی" تعلق دارد. او یک گربه وحشتناک بود.

شما فقط به وب سایت بروید، با پر کردن فرم،

You go to the website, fill out the form,

و پرداخت 60 دلار، اون با پست به دستتون میرسه.

give them $60, it arrives in the post.

حالا اون تنها دلیلی نیست که فکر می کنیم این شخص نادانه.

That's not the only reason we think this person is an idiot.

علاوه بر اون چیزهایی از این قبیل میگه،

She also says things like eat lots of dark green leaves,

شما باید مقدار زیادی از برگ های سبز تیره بخورید،

they contain chlorophyll and really oxygenate your blood.

زیرا آنها دارای مقدار قابل توجهی کلروفیل هستند، که اکسیژن را به خون شما می رسونه.

و هر کسی که زیست شناسی دبیرستان را خونده باشه

And anybody who's done school biology remembers

به یاد میاره که کلروفیل وکلروپلاستها

that chlorophyll and chloroplasts only make oxygen in sunlight,

فقط در نور خورشید اکسیژن می سازند،

and it's quite dark in your bowels after you've eaten spinach.

وبعد از اینکه اسفناج خورده اید درون روده ها تون کاملاً برای این کار تاریکه.

در وهلۀ بعد، ما به دانش و شواهد علمی معتبر نیاز داریم.

Next, we need proper science, proper evidence.

So: "Red wine can help prevent breast cancer."

مثلاً، "شراب قرمز میتونه در پیشگیری از سرطان سینه مؤثر باشه. "

این یک سرمقاله از دیلی تلگراف در بریتانیاست

This is a headline from The Daily Telegraph in the UK.

"یک لیوان شراب در روز می تواند در پیشگیری از سرطان سینه مؤثر باشد. "

"A glass of red wine a day could help prevent breast cancer."

حالا شما می رید و پیداش می کنید، چیزی که یافته اید

So you find this paper, and find that it is a real piece of science.

یک قسمت واقعی از دانش علمیست.

It's a description of the changes in the behavior of one enzyme

اون شرحی از تغییرات در یک آنزیم است

when you drip a chemical extracted from some red grape skin

زمانی که یک ماده شیمیایی استخراج شده ازپوست نوعی از انگور قرمز

را بر روی برخی از سلولهای سرطانی

onto some cancer cells

in a dish on a bench in a laboratory somewhere.

در ظرفی روی میز آزمایشگاه می چکانید.

And that's a really useful thing to describe in a scientific paper.

و این یک چیز واقعا مفید برای توضیح

در یک مقاله علمیست،

But on the question of your own personal risk of getting breast cancer

ولی در مورد مسئلۀ احتمال ابتلای شخصیتون به

سرطان سینه در صورت نوشیدن شراب،

if you drink red wine,

خیلی زیرکانه به شما جواب میده.

it tells you absolutely bugger all.

در واقع، معلوم شده که خطر ابتلا به سرطان

Actually, it turns out that your risk of breast cancer

با هر میزان الکلی که مصرف می کنید

increases slightly with every amount of alcohol you drink.

اندکی افزایش می یابد.

So what we want are studies in real human people.

بنابراین چیزی که می خواهیم مطالعه بر روی افراد واقعی است.

And here's another example.

و یک مثال دیگه می زنم.

This is from Britain's "leading" diet nutritionist in the Daily Mirror,

این از راهنمای رژیم غذایی و تغذیۀ بریتانیا در روزنامۀ آینۀ روزانه "دیلی مِرِر" است،

که دوّمین روزنامۀ پرفروش ماست.

our second-biggest selling newspaper.

"یک مطالعۀ استرالیایی در 2001

"An Australian study in 2001 found that olive oil,

دریافت که ترکیب روغن زیتون با میوه جات، سبزیجات و غلات

in combination with fruits, vegetables and pulses,

به میزان قابل توجهی محافظ پوست در برابر چین و چروک است."

offers measurable protection against skin wrinklings,"

و سپس به شما توصیه می کند:

and give the advice:

"اگر روغن زیتون و سبزیجات بخورید، چین و چروک پوستی کمتری خواهید داشت."

"If you eat olive oil and vegetables, you'll have fewer wrinkles."

و به طورخیلی مفید به شما میگه چطوری می تونید برید و مقاله را پیدا کنید.

They helpfully tell you how to find the paper,

بنابراین میرید و مقاله را پیدا می کنید و می بینید که همش یه مطالعۀ مشاهده ایست.

and what you find is an observational study.

بدیهیست که هیچ کس قادر نبوده که

Obviously, nobody has been able to go back to 1930,

به 1930 برگرده،

همۀ کسانی که در یک زایشگاه واحد متولد شده اند را در نظر بگیرید

get all the people born in one maternity unit,

and half of them eat lots of fruit and veg and olive oil,

که نصف آنها مقدار زیادی میوه و سبزی و روغن زیتون خورده باشند،

و نصف دیگرشان مک دونالد،

half of them eat McDonald's,

and then we see how many wrinkles you've got later.

و بعد ببینه که چقدر چین و چروک در آینده پیدا کرده اند.

و باید یک عکس فوری از زمان حالشون گرفت و دید که الآن چگونه اند.

You have to take a snapshot of how people are now.

و چیزی که پی می برید، البته،

And what you find is, of course:

اینه که اونهایی که سبزی و روغن زیتون خورده اند کمترچین و چروک دارند.

people who eat veg and olive oil have fewer wrinkles.

But that's because people who eat fruit and veg and olive oil are freaks --

اما دلیل اون اینه که کسانی که میوه و سبزی و روغن زیتون می خورند،

عجیبند، آنها معمولی نیستند، آنها مانند شما ؛

they're not normal, they're like you; they come to events like this.

وارد برنامه هایی مانند این می شوند.

(Laughter)

آنها بی دغدغه اند، مرفه اند، کم پیش میاد که شاغل باشند،

They're posh, they're wealthy, less likely to have outdoor jobs,

احتمال کمی هست که کارهای بدنی انجام دهند،

less likely to do manual labor,

they have better social support, are less likely to smoke;

اونها از حمایت اجتماعی بهتری بهره مندند، احتمالش کمه که سیگاری باشند --

بنابراین به دلیل یک سری دلایل اجتماعی،

for a host of fascinating, interlocking

سیاسی و فرهنگی شگفت آور مرتبط به هم،

social, political and cultural reasons,

آنها کمتر دارای چین و چروک پوستی هستند.

they're less likely to have wrinkles.

اون به این معنی نیست که مصرف سبزیجات و روغن زیتون باعث اون شده.

That doesn't mean it's the vegetables or olive oil.

(خندۀ حاضرین)

(Laughter)

حالا به طور ایده آل کاری که می خواهید انجام دهید یک آزمایشه.

So ideally, what you want to do is a trial.

People think they're familiar with the idea of a trial.

و همه فکر می کنند که با مفهوم آزمایش آشنا هستند.

آزمونها قدمت دیرینه دارند.اولین آزمایش در انجیله -- دَنیِل 1:12.

Trials are old; the first one was in the Bible, Daniel 1:12.

اون بسیار ساده است -- یک دسته از مردم را انتخاب می کنید، اونها را به دو گروه تقسیم می کنید،

It's straightforward: take a bunch of people, split them in half,

با یک دسته رفتاری خاص اعمال می کنید، و با گروه دیگر به طریق دیگر،

treat one group one way, the other group, the other way.

و پس از مدت کوتاهی، اونها را بررسی می کنید

A while later, you see what happened to each of them.

تا ببینید هر یک چگونه بوده اند.

میخوام براتون در بارۀ یک آزمون صحبت کنم،

I'm going to tell you about one trial,

که احتمالاً بهترین آزمون گزارش شده

which is probably the most well-reported trial

در رسانه های خبری بریتانیا طی دهۀ اخیر است.

in the UK news media over the past decade.

و اون آزمون قرص های روغن ماهیست.

This is the trial of fish oil pills.

و نظریه این بوده که روغن ماهی می تواند عملکرد رفتاری

The claim: fish oil pills improve school performance and behavior

کودکان عادی را در مدارس بهبود بخشد.

in mainstream children.

و آنها گفتند،"ما یک آزمایش انجام داده ایم.

They said, "We did a trial.

All the previous ones were positive, this one will be too."

تمام آزمونهای قبلی مثبت بودند، و میدانیم این یکی هم همینطور خواهد بود."

چیزی مانند این همیشه میتونه هشدار دهنده باشه.

That should ring alarm bells:

زیرا اگر شما از قبل پاسخ آزمون خود را دارید، نباید اون را دوباره انجام دهید.

if you know the answer to your trial, you shouldn't be doing one.

حتی اگه چه طرحش رو تغییر داده باشید،

Either you've rigged it by design,

or you've got enough data so there's no need to randomize people anymore.

و یا اطلاعات کافی ازش داشته باشید، دیگه نیازی به نمونه گیری تصادفی از افراد نیست.

این کاری بود که اونها قصد داشتند در آزمونشان انجام دهند.

So this is what they were going to do in their trial:

They were taking 3,000 children,

آنها 3000 کودک را انتخاب کردند،

they were going to give them these huge fish oil pills, six of them a day,

و می خواستند این همه قرص روغن ماهی را بخورد همۀ اونا بدن،

روزی شش عدد،

and then, a year later, measure their school exam performance

و بعد یک سال بعد، عملکرد درسی اونها در امتحانات مدرسه بررسی کنند

and compare their performance

و عملکرد درسی اونها را در امتحانات پس از مصرف قرص

against what they predicted their exam performance would have been

با عملکردی که در صورت عدم مصرف قرص براشون

پیش بینی کرده بودند مقایسه کنند.

if they hadn't had the pills.

Now, can anybody spot a flaw in this design?

حالا می دونید ایراد کار در این طرح چیست؟

(Laughter)

و البته اساتید روش شناسی آزمونهای بالینی

And no professors of clinical trial methodology

are allowed to answer this question.

اجازه ندارند این پرسش را پاسخ دهند.

So there's no control group.

در نتیجه هیچ کنترلی وجود نداره؛ هیچ گروه کنترل کننده ای نیست.

But that sounds really techie, right? That's a technical term.

اما واقعاً تکنیکی به نظر میاد.

اون یک واژۀ تخصصی است.

The kids got the pills, and their performance improved.

کودکان قرص ها را مصرف کردند، و عملکرد درسیشون بهتر شد.

What else could it possibly be if it wasn't the pills?

اگه اون به خاطر قرصها نبوده خب چه چیز دیگه ای می تونسته باشه؟

آنها بزرگتر شده بودند.همۀ ما با گذشت زمان پیشرفت می کنیم.

They got older; we all develop over time.

And of course, there's the placebo effect,

و البته، اثر تلقینی دارو نیز وجود داره.

one of the most fascinating things in the whole of medicine.

اثر تلقینی دارو یکی از شگفت انگیزترین چیزها در دنیای پزشکیست.

تنها به دلیل مصرف قرص شما بهبود نمی یابید و دردتون تسکین پیدا نمی کنه.

It's not just taking a pill and performance or pain improving;

اون می تونه به دلیل باور و انتظارات شما باشه.

it's about our beliefs and expectations, the cultural meaning of a treatment.

اون مفهوم فرهنگی مداواست.

و مطالعات درخور توجه بسیاری

And this has been demonstrated in a whole raft of fascinating studies

با مقایسۀ یک نوع داروی تلقینی با نوع دیگر، این را آشکار ساخته است.

comparing one kind of placebo against another.

So we know, for example,

در نتیجه، بطور مثال، می دانیم که جهت خلاص شدن از زخم معده و

that two sugar pills a day are a more effective treatment

درمان آن مصرف دو قرص قند به جای یک قرص قند

for gastric ulcers

روش درمانی مؤثرتریست.

than one sugar pill.

دو قرص قند در روز از یک قرص در روز تأثیر بیشتری داره.

Two sugar pills a day beats one a day.

و اون یکی از یافته های نامعقول و مضحک است. اما حقیقت دارد.

That's an outrageous and ridiculous finding, but it's true.

We know from three different studies on three different types of pain

ما بر اساس سه نوع مطالعات مختلف بر روی سه نوع متفاوت از درد میدانیم که

برای رفع درد تزریق آب نمک شیوۀ درمانی مؤثرتری از

that a saltwater injection is a more effective treatment

مصرف یک قرص قنده، مصرف قرص ساختگی ایکه هیچ دارویی در آن نیست --

than a sugar pill, a dummy pill with no medicine in it,

not because the injection or pills do anything physically to the body,

نه به این دلیل که تزریق یا مصرف قرص عملی فیزیکی در بدن انجام میدهند،

but because an injection feels like a much more dramatic intervention.

بلکه چون اینطور احساس میشه که تزریق مداخلۀ بسیار چشمگیرتری در درمان دارد.

از آنجا که میدانیم باورها و انتظاراتمان

So we know that our beliefs and expectations can be manipulated,

می توانند هدایت گردند،

which is why we do trials where we control against a placebo,

آزمونهایی انجام می دهیم

تا ببینیم کجا باید در برابر دارونماها مقابله کنیم --

where one half of the people get the real treatment,

جاییکه به نصف افراد نمونه داروی واقعی داده میشود

and the other half get placebo.

و به نصف دیگر داروی تلقینی.

But that's not enough.

اما اون کافی نیست.

What I've just shown you are examples

آنچه به شما نشون داده ام نمونه های بسیار ساده و طرق مستقیمی هستند

of the very simple and straightforward ways

که روزنامه نگاران و فروشندگان قرصهای مکمل غذایی

that journalists and food supplement pill peddlers and naturopaths

و مداواگران با روشهای طبیعی

can distort evidence for their own purposes.

می توانند شواهد به دست آمده را برای مقاصد شخصیشان تحریف کنند.

What I find really fascinating

چیزی که برام واقعاً باعث شگفتیه

is that the pharmaceutical industry uses exactly the same kinds

اینه که صنایع دارویی

هم عیناً از شگردها و ابزارهای مانند آن استفاده می کنند،

of tricks and devices,

اما از نوع اندکی پیشرفته تر آنها،

but slightly more sophisticated versions of them,

in order to distort the evidence they give to doctors and patients,

به منظور تحریف شواهدی که به دکترها و بیماران می دهند،

که ما از اون برای تصمیم گیریهای مهم حیاتی استفاده می کنیم.

and which we use to make vitally important decisions.

So firstly, trials against placebo:

حالا ابتدا در مورد آزمونهایی بر علیه دارونما:

همه فکر می کنند که می دانند آزمون باید

everybody thinks a trial should be a comparison

مقایسه ای میان داروی جدید در مقابل دارونما باشد.

of your new drug against placebo.

اما در حقیقت در بسیاری مواقع اون درست نیست.

But in a lot of situations that's wrong;

زیرا ما اغلب به روش های درمانی بسیار خوب موجود دسترسی داریم،

often, we already have a good treatment currently available.

بنابراین نمی خواهیم بدونیم که روش درمانی جایگزین

So we don't want to know that your alternative new treatment

از هیچی بهتره.

is better than nothing,

ما می خواهیم روش بهتری از بهترین روش درمانی موجود را بیابیم.

but that it's better than the best available treatment we have.

و هنوز، به طور مکرر می بینید که مردم آزمونهایی

And yet, repeatedly, you consistently see people doing trials

بر علیه دارونما انجام می دهند.

still against placebo.

And you can get licensed to bring your drug to market

و شما می تونید با نشون دادن اینکه اونها ار هیچی بهترن

with only data showing that it's better than nothing,

برای ورود داروهاتون به بازار مجوز بگیرید.

و برای دکتری مثل من تلاش برای تصمیم گیری بی فایده است.

which is useless for a doctor like me trying to make a decision.

اما اون تنها راه محق جلوه دادن داده ها نیست.

But that's not the only way you can rig your data.

علاوه بر اون شما میتونید

You can also rig your data

از راه مقایسه بین داروی جدید و اونهایی که واقعاً آشغالند هم

by making the thing you compare your new drug against

داده هاتون را معتبر جلوه دهید.

really rubbish.

You can give the competing drug in too low a dose,

شما میتوانید با دادن دوز بسیار پایین از داروی رقابتی،

کاری کنید که مردم کاملا درمان نشوند.

so people aren't properly treated.

یا با دادن دوز بسیار بالا از داروی رقابتی،

You can give the competing drug in too high a dose,

مردم گرفتار عوارض جانبی گردند.

so people get side effects.

And this is exactly what happened

و این دقیقاً چیزی بود که اتفاق افتاد

with antipsychotic medication for schizophrenia.

داروی ضد روان پریشی برای بیماری اسکیزوفرنی(جنون).

Twenty years ago, a new generation of antipsychotic drugs were brought in;

20 سال پیش، نسل جدیدی از داروهای ضد روان پریشی آورده شد

و اطمینان داده شده بود که اونها عوارض جانبی کمتری خواهند داشت.

the promise was they would have fewer side effects.

بنابراین گروهی از مردم مورد آزمون مصرف داروهای جدید

So people set about doing trials of the new drugs against the old drugs.

در برابر داروهای قدیمی قرار گرفتند،

But they gave the old drugs in ridiculously high doses:

اما اونها داروی قدیمی را در دوزهایی به طورمسخره بالا دادند --

20 میلی گرم "هالوپریدول" در روز.

20 milligrams a day of haloperidol.

و نتیجه ای از پیش معلوم،

And it's a foregone conclusion if you give a drug at that high a dose,

اگرشما دارویی را با اون میزان از دوز بدهید،

it will have more side effects, and your new drug will look better.

عرارض جانبی بیشتری خواهد داشت و داروی جدیدتون بهتر به نظر خواهد رسید.

10 سال پیش، خیلی جالب، تاریخ خودش را تکرار کرد،

Ten years ago, history repeated itself,

وقتی "ریسپریدون"، که از اولین داروهای نسل جدید آنتی سایکوتیک بود،

when risperidone, the first of the new-generation antipsychotic drugs,

حق انحصاری اش برداشته شد، همه از روش کپی کردن.

came off copyright, so anybody could make copies.

Everybody wanted to show their drug was better than risperidone,

هرکس می خواست نشون بده که داروش بهتر از "ریسپریدون" هست،

بنابراین دسته ای از آزمایشات مقایسه داروهای آنتی سایکوتیک جدید

so you see trials comparing new antipsychotic drugs

در مقابل 8 میلیگرم" ریسپریدون" در روز را می بینید.

against risperidone at eight milligrams a day.

دوباره، نه یک دوز غیر عاقلانه، نه یک دوز غیر قانونی،

Again, not an insane dose, not an illegal dose,

اما بسیار زیاد، تا جاییکه امکان داره بالا.

but very much at the high end of normal.

و به این ترتیب شما ملزم به بهتر جلوه دادن داروی جدیدتون می شوید.

So you're bound to make your new drug look better.

و بنابراین اصلاً غیر منتظره نیست که در مجموع،

And so it's no surprise that overall,

industry-funded trials are four times more likely

آزمایشاتی که تحت بودجۀ صنایع دارویی اند

احتمال این که نتیجۀ مثبت داشته باشند چهار برابر بیشتر

to give a positive result

than independently sponsored trials.

از آزمایشاتی است که غیر وابسته حمایت می گردند.

But -- and it's a big but --

اما -- یک امای بزرگ --

(Laughter)

(خندۀ حاضرین)

اینطور که معلومه،

it turns out,

when you look at the methods used by industry-funded trials,

وقتی نگاه می کنید، روشهای به کار گرفته شده درآزمایشات

وابسته به صنایع دارویی واقعاً بهتر از

that they're actually better than independently sponsored trials.

روشهای آزمایشات غیر وابسته حمایت شده، هستند

And yet, they always manage to get the result that they want.

و در عین حال، اونها معمولاً بلدند چگونه به نتیجۀ مورد نظرشان دست یابند.

So how does this work?

حالا این چطور عمل می کنه؟

(Laughter)

ما چه توضیحی برای این پدیدۀ عجیب داریم؟

How can we explain this strange phenomenon?

Well, it turns out that what happens

خوب معلومه چیزی که اتفاق می افته

is the negative data goes missing in action;

اینه که داده های منفی در عمل ناپدید می شوند؛

it's withheld from doctors and patients.

اون از چشم پزشکان و بیماران دور نگه داشته میشه.

And this is the most important aspect of the whole story.

و این مهم ترین جنبۀ کل داستانه.

اون در رأس هرم شواهد قرار داره.

It's at the top of the pyramid of evidence.

جهت اطمینان از کارایی واقعی یک روش درمانی بخصوص

We need to have all of the data on a particular treatment

ما باید همۀ داده ها را داشته باشیم.

to know whether or not it really is effective.

و دو روش مختلف وجود داره که شما بتونید تشخیص بدید

There are two different ways you can spot whether some data has gone missing.

آیا برخی داده ها در عمل ناپدید شده اند یا نه.

شما میتونید از آمار کمک بگیرید، یا به داستانها استناد کنید.

You can use statistics or you can use stories.

I prefer statistics, so that's what I'll do first.

من شخصاً آمار را ترجیح میدم، پس اول به این می پردازم.

This is a funnel plot.

این چیزی به نام طرح قیف است.

A funnel plot is a very clever way of spotting

و طرح قیف یک راه بسیار هوشمندانه برای تشخیصه

if small negative trials have disappeared, have gone missing in action.

در صورتی که آزمون های منفی کوچک در عمل ناپدید شده باشند.

This is a graph of all of the trials done on a particular treatment.

به این ترتیب این یک نمودار از کلیۀ آزمایشاتیست

که بر روی یک روش درمانی خاص انجام می گیره.

As you go up towards the top of the graph,

و همینطور که به طرف بالای نمودار می روید،

what you see is each dot is a trial.

هر یک از نقطه هایی که مشاهده می کنید یک آزمایشه.

As you go up, those are bigger trials, so they've got less error;

و هینطور که بالا میرید، اونها آزمایش های بزرگتر هستند و دراونها اشتباهای کمتری وجود داره.

they're less likely to be randomly false positives or negatives.

از اینرو احتمال کمتری هست که اونها به طور تصادفی مثبت یا منفی باشند.

So they all cluster together.

بنابراین اونها با یکدیگر جمع شده اند.

The big trials are closer to the true answer.

آزمایشات بزرگتر به جواب واقعی نزدیکترند.

Then as you go further down at the bottom,

سپس وقتی به سمت پایین در ته نمودار پیش می روید،

what you can see is, on this side, spurious false negatives,

چیزی که می تونید ببینید، در این طرف، منفی های نادرست ساختگی،

and over on this side, spurious false positives.

و در این طرف، مثبت های نادرست ساختگیست.

اگر سمت گیری مطبوعات وجود داشته باشه،

If there is publication bias,

اگر آزمایشات منفی کوچکی در عمل ناپدید شده باشند،

if small negative trials have gone missing in action,

you can see it on one of these graphs.

شما می توانید اون را روی یکی از این نمودارها ببینید.

So you see here that the small negative trials

بنابراین شما می توانید اینجا ببینید که آزمایشات منفی کوچک

that should be on the bottom left have disappeared.

که باید بود در سمت چپ پایین باشند ناپدید شده اند.

این یک نموداریست که وجود مطبوعات را در

This is a graph demonstrating the presence of publication bias

مطالعات سمت گیری مطبوعات نشون میده.

in studies of publication bias.

و فکر می کنم که اون خنده دارترین جک اپیدمولوژیی باشه

And I think that's the funniest epidemiology joke you will ever hear.

که شما دیگه مانند اون را نخواهید شنید.

(Laughter)

اون روش اثبات آماری قضیه بود،

That's how you can prove it statistically.

اما داستانهای دیگر چطور؟

But what about stories?

Well, they're heinous, they really are.

خوب اونها قبیحند، واقعاً هستند.

This is a drug called reboxetine.

این یک دارو به نام "ریباکسیتین" است.

This is a drug which I, myself, have prescribed to patients.

این داروییه که من خودم به بیماران تجویز کرده ام.

من دکتری هستم که زیادی سرم تو مطالعاتمه.

And I'm a very nerdy doctor.

I hope I go out of my way

امیدوارم بتونم این رویه ام رو تغییر بدم و متون ادبی رو بخونم و درک کنم.

to try and read and understand all the literature.

من آزمونهایی را در این رابطه خوندم. همه شون مثبت بودن به خوبی انجام شده بودند.

I read the trials on this.

They were all positive, all well-conducted.

هیچ نقصی در اونها پیدا نکردم.

I found no flaw.

متأسفانه، معلوم شد،

Unfortunately, it turned out, that many of these trials were withheld.

که بسیاری از این آزمایشات مکتوم مانده اند.

In fact, 76 percent of all of the trials that were done on this drug

در حقیقت، 76 درصد

از کل آزمایشاتی که روی این دارو انجام شده بود

از پزشکان و بیماران مخفی نگاه داشته شده بود.

were withheld from doctors and patients.

حالا اگر در بارۀ اون فکر کنید،

Now if you think about it,

if I tossed a coin a hundred times,

اگر یک سکه را صد بار بالا بندازم،

and I'm allowed to withhold from you the answers half the times,

و اجازه داشته باشم نصف

دفعات جوابها را از شما مخفی کنم،

then I can convince you that I have a coin with two heads.

اونطوری می تونم شما را متقاعد کنم

که من یک سکه دارم که دو طرفش شیره.

If we remove half of the data,

اگر ما نصف داده ها را برداریم،

we can never know what the true effect size of these medicines is.

هرگز قادر نیستیم بدانیم تأثیر واقعی این داروها تا چه اندازه ایست.

و این یک داستان جدا از دیگر داستانها نیست.

And this is not an isolated story.

حدود نصف کل داده های آزمایشی بر روی داروهای ضد افسردگی مخفی نگاه داشته شده اند،

Around half of all of the trial data on antidepressants has been withheld,

اما این فقط به اون محدود نمیشه.

but it goes way beyond that.

The Nordic Cochrane Group were trying to get ahold of the data on that

گروه کوکرِین شمالی سعی داشتند به اون داده ها دسترسی پیدا کنند

و اونها را کنار هم قرار بدهند.

to bring it all together.

گروه کوکرِین شمالی یک گروه همکاری غیر انتفاعی بین المللیست

The Cochrane Groups are an international nonprofit collaboration

که بررسی های منظمی در خصوص کل داده هایی که تا به حال عرضه شده اند انجام می دهد.

that produce systematic reviews

of all of the data that has ever been shown.

و اونها نیازمندند به کل داده های آزمون دسترسی داشته باشند.

And they need to have access to all of the trial data.

اما شرکتها

But the companies withheld that data from them.

So did the European Medicines Agency --

همینطور آژانس دارویی اروپا،

کل داده ها را از آنها برای 3 سال مخفی نگاه داشتند،

for three years.

This is a problem that is currently lacking a solution.

این مشکلیست که در حال حاضر راه حلی برای اون وجود نداره.

And to show how big it goes, this is a drug called Tamiflu,

و برای نشون دادن بزرگی مسئله، این یک دارو به نام "تامی فلو" هست

which governments around the world

که دولتها در سراسر دنیا

have spent billions and billions of dollars on.

میلیاردها و میلیارد دلار صرف اون کرده اند.

و اونها با این وعده اون پول را هزینه کرده اند

And they spend that money on the promise that this is a drug

که این دارو میزان

which will reduce the rate of complications with flu.

عوارض بیماری آنفولانزا را کاهش می دهد.

ما از پیش داده هایی داریم

We already have the data

showing it reduces the duration of your flu by a few hours.

که نشون میده اون دارو طول دورۀ آنفولانزا را در شما ظرف چند ساعت کاهش می دهد.

اما من اصلاً به اون اهمیتی نمیدم. دولتها هم همینطور.

But I don't care about that, governments don't care.

بسیار متأسفم اگر شما آنفولانزا دارید، می دونم وحشتناکه،

I'm sorry if you have the flu, I know it's horrible,

اما قرار نیست میلیاردها دلار صرف این کنیم که

but we're not going to spend billions of dollars

دورۀ عوارض آنفولانزای شما

trying to reduce the duration of your flu symptoms by half a day.

ظرف نصف روز تقلیل پیدا کنه.

We prescribe these drugs.

ما این داروها را تجویز می کنیم، ما اونها را ذخیره می کینم

We stockpile them for emergencies

با درک این که اونها تعداد عوارض را کاهش خواهند داد،

on the understanding they'll reduce the number of complications,

که منظور بیماری ذات الریه است و منظور مرگ است.

which means pneumonia and death.

گروه بیماریهای عفونی کوکرِین،

The infectious diseases Cochrane Group, which are based in Italy,

سعی داشته تا

has been trying to get the full data in a usable form

داده ها ی کامل را به شکلی قابل استفاده از شرکتهای دارویی به دست آورد

out of the drug companies,

به این منظور که بتوانند یک تصمیم قطعی

so they can make a full decision

about whether this drug is effective or not,

در بارۀ این که این داروها مؤثر هستند یا نه بگیرند،

and they've not been able to get that information.

و اونها قادر نبوده اند این اطلاعات را به دست آورند.

This is undoubtedly the single biggest ethical problem

این بدون شک

به تنهایی بزرگترین مشکل اخلاقیست

facing medicine today.

که پزشکی با آن روبروست.

ما بدون حضور همۀ اطلاعات

We cannot make decisions in the absence of all of the information.

قادر به تصمیم گیری نیستیم.

So it's a little bit difficult from there

بنابراین از اونجا یک کم مشکل میشه

to spin in some kind of positive conclusion.

چرخید وبه بعضی نتایج مثبت رسید.

اما من می گم:

But I would say this:

I think that sunlight

فکر کنم که نور خورشید

is the best disinfectant.

بهترین ضد عفونی کننده است.

همۀ این چیزها به وضوح اتفاق می افتند،

All of these things are happening in plain sight,

and they're all protected by a force field of tediousness.

و همۀ اونها به وسیلۀ

یک میدان نیروی نادرست حمایت می شوند.

And I think, with all of the problems in science,

و فکر می کنم، با تمام مسائلی که درحیطۀ علمی موجوده،

یکی از بهترین کارهایی که می تونیم بکنیم

one of the best things that we can do

is to lift up the lid, finger around at the mechanics

اینه که سرپوش را برداریم،

به دقت بررسی کنیم و نگاهی عمیق داشته باشیم.

and peer in.

ازشما بسیار ممنونم.

Thank you very much.

(Applause)

(تشویق حضار)