Neil MacGregor: 2600 years of history in one object

Translator: soheila Jafari Reviewer: zahra soleimanian

The things we make

چیزهایی که ما میسازیم کیفیتی عالی دارد--

have one supreme quality --

چیزهایی که ما میسازیم کیفیتی عالی دارد--

they live longer than us.

آنها طولانی تر از ما زندگی میکنند.

We perish, they survive;

ما می میریم ، آنها باقی میمانند ؛

we have one life, they have many lives,

ما یک زندگی داریم و آنها زندگی های زیادی دارند، و در هر دوره زندگی معنای متفاوتی دارند.

and in each life they can mean different things.

ما یک زندگی داریم و آنها زندگی های زیادی دارند، و در هر دوره زندگی معنای متفاوتی دارند.

Which means that, while we all have one biography,

بدین معنا که در حالی که ما یک شرح حال زندگی داریم آنها شرح حالهای زیادی دارند.

they have many.

بدین معنا که در حالی که ما یک شرح حال زندگی داریم آنها شرح حالهای زیادی دارند.

I want this morning to talk

امروز صبح میخواهم راجع به داستانی و یا شرح حال یک شي بخصوص ، یک چیز فوق العاده و قابل توجه صحبت کنم.

about the story, the biography -- or rather the biographies --

امروز صبح میخواهم راجع به داستانی و یا شرح حال یک شي بخصوص ، یک چیز فوق العاده و قابل توجه صحبت کنم.

of one particular object,

امروز صبح میخواهم راجع به داستانی و یا شرح حال یک شي بخصوص ، یک چیز فوق العاده و قابل توجه صحبت کنم.

one remarkable thing.

امروز صبح میخواهم راجع به داستانی و یا شرح حال یک شي بخصوص ، یک چیز فوق العاده و قابل توجه صحبت کنم.

It doesn't, I agree,

قبول دارم که به نظر خیلی بزرگ نمیآید.

look very much.

قبول دارم که به نظر خیلی بزرگ نمیآید.

It's about the size of a rugby ball.

این اندازه توپ راگبی است.

It's made of clay,

از گِل ، و به شکل استوانه ای سرپوشیده ساخته شده، روی آن فشرده نوشته شده و در مقابل نورخورشید پخته شده.

and it's been fashioned

از گِل ، و به شکل استوانه ای سرپوشیده ساخته شده، روی آن فشرده نوشته شده و در مقابل نورخورشید پخته شده.

into a cylinder shape,

از گِل ، و به شکل استوانه ای سرپوشیده ساخته شده، روی آن فشرده نوشته شده و در مقابل نورخورشید پخته شده.

covered with close writing

از گِل ، و به شکل استوانه ای سرپوشیده ساخته شده، روی آن فشرده نوشته شده و در مقابل نورخورشید پخته شده.

and then baked dry in the sun.

از گِل ، و به شکل استوانه ای سرپوشیده ساخته شده، روی آن فشرده نوشته شده و در مقابل نورخورشید پخته شده.

And as you can see,

و همانطور می بینید، کمی ضربه دیده است که خیلی هم تعجب آور نیست

it's been knocked about a bit,

و همانطور می بینید، کمی ضربه دیده است که خیلی هم تعجب آور نیست

which is not surprising

و همانطور می بینید، کمی ضربه دیده است که خیلی هم تعجب آور نیست

because it was made two and a half thousand years ago

چونکه این دوهزار و پانصد سال پیش ساخته شده و در سال ۱۸۷۹ حفاری و از زمین بیرون کشیده شده..

and was dug up

چونکه این دوهزار و پانصد سال پیش ساخته شده و در سال ۱۸۷۹ حفاری و از زمین بیرون کشیده شده..

in 1879.

چونکه این دوهزار و پانصد سال پیش ساخته شده و در سال ۱۸۷۹ حفاری و از زمین بیرون کشیده شده..

But today,

معتقدم که امروزه این نقش اساسی در سیاست خاورمیانه بازی میکند.

this thing is, I believe,

معتقدم که امروزه این نقش اساسی در سیاست خاورمیانه بازی میکند.

a major player

معتقدم که امروزه این نقش اساسی در سیاست خاورمیانه بازی میکند.

in the politics of the Middle East.

معتقدم که امروزه این نقش اساسی در سیاست خاورمیانه بازی میکند.

And it's an object

این شئ با داستانهایی جذاب وفریبنده که تاکنون گفته و معنی نشده است.

with fascinating stories

این شئ با داستانهایی جذاب وفریبنده که تاکنون گفته و معنی نشده است.

and stories that are by no means over yet.

این شئ با داستانهایی جذاب وفریبنده که تاکنون گفته و معنی نشده است.

The story begins

داستان با شروع جنگ ایران و عراق شروع شد

in the Iran-Iraq war

داستان با شروع جنگ ایران و عراق شروع شد

and that series of events

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

that culminated

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

in the invasion of Iraq

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

by foreign forces,

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

the removal of a despotic ruler

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

and instant regime change.

وبا مجموعه حوادثی که در حمله به عراق توسط نیروهای خارجی که منجر به حذف یک حاکم مستبد و تغییر کل رژیم شد، به اوج خود رسید.

And I want to begin

میخواهم باقسمتی از حوادت پیاپی که احتمالا بیشتر شما با آن آشنا هستید شروع کنم، یعنی جشن بِل شازار( پادشاه بابل که کورش به او حمله کرد در زمان دانیل پیامبر)

with one episode from that sequence of events

میخواهم باقسمتی از حوادت پیاپی که احتمالا بیشتر شما با آن آشنا هستید شروع کنم، یعنی جشن بِل شازار( پادشاه بابل که کورش به او حمله کرد در زمان دانیل پیامبر)

that most of you would be very familiar with,

میخواهم باقسمتی از حوادت پیاپی که احتمالا بیشتر شما با آن آشنا هستید شروع کنم، یعنی جشن بِل شازار( پادشاه بابل که کورش به او حمله کرد در زمان دانیل پیامبر)

Belshazzar's feast --

میخواهم باقسمتی از حوادت پیاپی که احتمالا بیشتر شما با آن آشنا هستید شروع کنم، یعنی جشن بِل شازار( پادشاه بابل که کورش به او حمله کرد در زمان دانیل پیامبر)

because we're talking about the Iran-Iraq war

ما درباره جنگ ایران و عراق در سال ۵۳۹ قبل از میلاد صحبت میکنیم.

of 539 BC.

ما درباره جنگ ایران و عراق در سال ۵۳۹ قبل از میلاد صحبت میکنیم.

And the parallels

و تشابه حوادث در سال ۵۳۹ قبل از میلاد وسال ۲۰۰۳ که تکان دهنده است.

between the events

و تشابه حوادث در سال ۵۳۹ قبل از میلاد وسال ۲۰۰۳ که تکان دهنده است.

of 539 BC and 2003 and in between

و تشابه حوادث در سال ۵۳۹ قبل از میلاد وسال ۲۰۰۳ که تکان دهنده است.

are startling.

و تشابه حوادث در سال ۵۳۹ قبل از میلاد وسال ۲۰۰۳ که تکان دهنده است.

What you're looking at is Rembrandt's painting,

چیزی که شما نگاه میکنید نقاشی رامبراند است، که اکنون در گالری ملی لندن است،

now in the National Gallery in London,

چیزی که شما نگاه میکنید نقاشی رامبراند است، که اکنون در گالری ملی لندن است،

illustrating the text from the prophet Daniel

و نشان دهنده متنی از دانیال پیامبر در کتابهای مقدس عبری ( انجیل و تورات) است.

in the Hebrew scriptures.

و نشان دهنده متنی از دانیال پیامبر در کتابهای مقدس عبری ( انجیل و تورات) است.

And you all know roughly the story.

وتقریبا همه شما در مورد آن میدانید.

Belshazzar, the son of Nebuchadnezzar,

بِل شازار، پسر نبوکدنزار ، کسی که اسرائيل را فتح کرد است، مردم را از بیت المقدس اخراج واسیر کرد ، یهودیان را به بابل برگرداند.

Nebuchadnezzar who'd conquered Israel, sacked Jerusalem

بِل شازار، پسر نبوکدنزار ، کسی که اسرائيل را فتح کرد است، مردم را از بیت المقدس اخراج واسیر کرد ، یهودیان را به بابل برگرداند.

and captured the people

بِل شازار، پسر نبوکدنزار ، کسی که اسرائيل را فتح کرد است، مردم را از بیت المقدس اخراج واسیر کرد ، یهودیان را به بابل برگرداند.

and taken the Jews back to Babylon.

بِل شازار، پسر نبوکدنزار ، کسی که اسرائيل را فتح کرد است، مردم را از بیت المقدس اخراج واسیر کرد ، یهودیان را به بابل برگرداند.

Not only the Jews, he'd taken the temple vessels.

نه تنها یهودیان را بلکه او اشیاء معبد را هم برداشت.

He'd ransacked, desecrated the temple.

او اشیاء معبد را غارت کرد و حرمت آن را شکست.

And the great gold vessels of the temple in Jerusalem

اشیاء بزرگ طلای معبد بیت المقدس را برداشت و به بابل برد.

had been taken to Babylon.

اشیاء بزرگ طلای معبد بیت المقدس را برداشت و به بابل برد.

Belshazzar, his son,

پسرش بِل شازار، تصمیم گرفت که جشن بزرگی بر پا کند.

decides to have a feast.

پسرش بِل شازار، تصمیم گرفت که جشن بزرگی بر پا کند.

And in order to make it even more exciting,

و برای اینکه این را هیجان انگیز تر کند، او توهین به مقدسات را برای لذت بیشتر به آن افزود، و همه اشیاء معبد را بیرون آورد.

he added a bit of sacrilege to the rest of the fun,

و برای اینکه این را هیجان انگیز تر کند، او توهین به مقدسات را برای لذت بیشتر به آن افزود، و همه اشیاء معبد را بیرون آورد.

and he brings out the temple vessels.

و برای اینکه این را هیجان انگیز تر کند، او توهین به مقدسات را برای لذت بیشتر به آن افزود، و همه اشیاء معبد را بیرون آورد.

He's already at war with the Iranians,

همچنین او با پادشاه ایران در جنگ بود.

with the king of Persia.

همچنین او با پادشاه ایران در جنگ بود.

And that night, Daniel tells us,

و آن شب ، طبق گفته دانیل پیامبر، دستی در اوج جشن ظاهر میشود و بر روی دیوار مینویسد،

at the height of the festivities

و آن شب ، طبق گفته دانیل پیامبر، دستی در اوج جشن ظاهر میشود و بر روی دیوار مینویسد،

a hand appeared and wrote on the wall,

و آن شب ، طبق گفته دانیل پیامبر، دستی در اوج جشن ظاهر میشود و بر روی دیوار مینویسد،

"You are weighed in the balance and found wanting,

" شما را در ترازو میکشند و .... و پادشاهی شما به مادها و پارسها تحویل داده خواهد شد."

and your kingdom is handed over

" شما را در ترازو میکشند و .... و پادشاهی شما به مادها و پارسها تحویل داده خواهد شد."

to the Medes and the Persians."

" شما را در ترازو میکشند و .... و پادشاهی شما به مادها و پارسها تحویل داده خواهد شد."

And that very night

و در نیمه شب آنشب ، کورش، پادشاه پارس، وارد بابل شد وکل حکومت بل شازار سقوط کرد.

Cyrus, king of the Persians, entered Babylon

و در نیمه شب آنشب ، کورش، پادشاه پارس، وارد بابل شد وکل حکومت بل شازار سقوط کرد.

and the whole regime of Belshazzar fell.

و در نیمه شب آنشب ، کورش، پادشاه پارس، وارد بابل شد وکل حکومت بل شازار سقوط کرد.

It is, of course, a great moment

البته، این لحظه بزرگی در تاریخ برای مردم یهودی بود.

in the history

البته، این لحظه بزرگی در تاریخ برای مردم یهودی بود.

of the Jewish people.

البته، این لحظه بزرگی در تاریخ برای مردم یهودی بود.

It's a great story. It's story we all know.

این داستان بزگیست که همه ما آن رامیدانیم.

"The writing on the wall"

" نوشته روی دیوار" بخشی از گفتگوی روزمره ماست.

is part of our everyday language.

" نوشته روی دیوار" بخشی از گفتگوی روزمره ماست.

What happened next

و چیزی که بعد اتفاق افتاد بسیار قابل توجه است وقتیکه لوح ما وارد داستان شد.

was remarkable,

و چیزی که بعد اتفاق افتاد بسیار قابل توجه است وقتیکه لوح ما وارد داستان شد.

and it's where our cylinder

و چیزی که بعد اتفاق افتاد بسیار قابل توجه است وقتیکه لوح ما وارد داستان شد.

enters the story.

و چیزی که بعد اتفاق افتاد بسیار قابل توجه است وقتیکه لوح ما وارد داستان شد.

Cyrus, king of the Persians,

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

has entered Babylon without a fight --

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

the great empire of Babylon,

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

which ran from central southern Iraq

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

to the Mediterranean,

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

falls to Cyrus.

کورش پادشاه پارس، بدون جنگ وارد بابل شد-- امپراتوری بزرگ بابل که از جنوب مرکزی عراق تا خاورمیانه حکومت میکرد توسط کورش سقوط میکند.

And Cyrus makes a declaration.

و کورش اعلامیه ای صادر میکند.

And that is what this cylinder is,

و این چیزیست که روی این لوح نوشته شده،

the declaration made by the ruler guided by God

اعلامیه ای که توسط حاکم فرستاده خداوند تهیه شده که حاکم مستبد عراق را سرنگون کرد و برای مردم آزادی ، به ارمغان آورد.

who had toppled the Iraqi despot

اعلامیه ای که توسط حاکم فرستاده خداوند تهیه شده که حاکم مستبد عراق را سرنگون کرد و برای مردم آزادی ، به ارمغان آورد.

and was going to bring freedom to the people.

اعلامیه ای که توسط حاکم فرستاده خداوند تهیه شده که حاکم مستبد عراق را سرنگون کرد و برای مردم آزادی ، به ارمغان آورد.

In ringing Babylonian --

به زبان بابلیان--

it was written in Babylonian --

این به خط بابلیان نوشته شده---

he says, "I am Cyrus, king of all the universe,

او میگوید، " من کورش، پادشاه جهانیان، پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، پادشاه بابل، و پادشاه چهار گوشه جهان هستم."

the great king, the powerful king,

او میگوید، " من کورش، پادشاه جهانیان، پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، پادشاه بابل، و پادشاه چهار گوشه جهان هستم."

king of Babylon, king of the four quarters of the world."

او میگوید، " من کورش، پادشاه جهانیان، پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، پادشاه بابل، و پادشاه چهار گوشه جهان هستم."

They're not shy of hyperbole as you can see.

همانطور که می بینید ، آنها خیلی هم از مبالغه کردن خجالت نمیکشیدند.

This is probably

احتمالا این اولین آزادی بیان توسط ارتشی پیروزو فاتح است ، که ما بدست آورده ایم.

the first real press release

احتمالا انچه ما اکنون در اختیار داریم، اولین مطبوعات نوشته شده توسط ارتشی پیروزو فاتح است.

by a victorious army

احتمالا انچه ما اکنون در اختیار داریم، اولین مطبوعات نوشته شده توسط ارتشی پیروزو فاتح است.

that we've got.

احتمالا انچه ما اکنون در اختیار داریم، اولین مطبوعات نوشته شده توسط ارتشی پیروزو فاتح است.

And it's written, as we'll see in due course,

وهمانطور که به موقع خود خواهیم دید این توسط مشاوران بسیار ماهرروابط عمومی نوشته شد.

by very skilled P.R. consultants.

وهمانطور که به موقع خود خواهیم دید این توسط مشاوران بسیار ماهرروابط عمومی نوشته شد.

So the hyperbole is not actually surprising.

و بنابراین ، مبالغه در آن خیلی هم تعجب آور نیست.

And what is the great king, the powerful king,

و پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، و پادشاه چهار گوشه جهان، تصمیم دارد چه کاری بکند؟

the king of the four quarters of the world going to do?

و پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، و پادشاه چهار گوشه جهان، تصمیم دارد چه کاری بکند؟

He goes on to say that, having conquered Babylon,

او ادامه میدهد، پس از فتح بابل،

he will at once let all the peoples

او یکباره اجازه میدهد تمامی مردمی که بابلیان- نبوکدنزار و بل شازار-- دستگیر و به بردگی کشیده بودند آزاد شوند.

that the Babylonians -- Nebuchadnezzar and Belshazzar --

او یکباره اجازه میدهد تمامی مردمی که بابلیان- نبوکدنزار و بل شازار-- دستگیر و به بردگی کشیده بودند آزاد شوند.

have captured and enslaved

او یکباره اجازه میدهد تمامی مردمی که بابلیان- نبوکدنزار و بل شازار-- دستگیر و به بردگی کشیده بودند آزاد شوند.

go free.

او یکباره اجازه میدهد تمامی مردمی که بابلیان- نبوکدنزار و بل شازار-- دستگیر و به بردگی کشیده بودند آزاد شوند.

He'll let them return to their countries.

او اجازه میدهد آنها به کشورهایشان برگردند.

And more important,

و مهمتر از آن، به آنها اجازه میدهد تا خدایانشان ، مجسمه هایشان و اشیاء معابدشان که مصادره شده بود را بازیابی کنند.

he will let them all recover

و مهمتر از آن، به آنها اجازه میدهد تا خدایانشان ، مجسمه هایشان و اشیاء معابدشان که مصادره شده بود را بازیابی کنند.

the gods, the statues,

و مهمتر از آن، به آنها اجازه میدهد تا خدایانشان ، مجسمه هایشان و اشیاء معابدشان که مصادره شده بود را بازیابی کنند.

the temple vessels

و مهمتر از آن، به آنها اجازه میدهد تا خدایانشان ، مجسمه هایشان و اشیاء معابدشان که مصادره شده بود را بازیابی کنند.

that had been confiscated.

و مهمتر از آن، به آنها اجازه میدهد تا خدایانشان ، مجسمه هایشان و اشیاء معابدشان که مصادره شده بود را بازیابی کنند.

All the peoples that the Babylonians had repressed and removed

( او اجازه داد) که همه مردمی که که بابلیان آنها را سرکوب و جابه جا کرده بودند به خانه خود بروند، و خدایانشان را با خود ببرند.

will go home,

( او اجازه داد) که همه مردمی که که بابلیان آنها را سرکوب و جابه جا کرده بودند به خانه خود بروند، و خدایانشان را با خود ببرند.

and they'll take with them their gods.

( او اجازه داد) که همه مردمی که که بابلیان آنها را سرکوب و جابه جا کرده بودند به خانه خود بروند، و خدایانشان را با خود ببرند.

And they'll be able to restore their altars

و آنها قادرند که محرابها یشان را بازگردانند و خدایانشان را به شیوه خود در مکانهای خودشان بپرستند.

and to worship their gods

و آنها قادرند که محرابها یشان را بازگردانند و خدایانشان را به شیوه خود در مکانهای خودشان بپرستند.

in their own way, in their own place.

و آنها قادرند که محرابها یشان را بازگردانند و خدایانشان را به شیوه خود در مکانهای خودشان بپرستند.

This is the decree,

این همان فرمان است،

this object is the evidence

این شئ شاهدی است براین حقیت که یهودیان، بعد از اینکه به بابل تبعید شدند، سالها کنار آبهای بابل گذراندند،

for the fact that the Jews,

این شئ شاهدی است براین حقیت که یهودیان، بعد از اینکه به بابل تبعید شدند، سالها کنار آبهای بابل گذراندند،

after the exile in Babylon,

این شئ شاهدی است براین حقیت که یهودیان، بعد از اینکه به بابل تبعید شدند، سالها کنار آبهای بابل گذراندند،

the years they'd spent sitting by the waters of Babylon,

این شئ شاهدی است براین حقیت که یهودیان، بعد از اینکه به بابل تبعید شدند، سالها کنار آبهای بابل گذراندند،

weeping when they remembered Jerusalem,

و هر گاه که به یاد بیت المقدس می افتادند گریه میکردند،

those Jews were allowed to go home.

که در نهایت این یهودیان اجازه یافتند که به خانه هایشان برگردند

They were allowed to return to Jerusalem

آنها اجازه یافتند که به بیت المقدس برگردند و معبدشان را بازسازی کنند.

and to rebuild the temple.

آنها اجازه یافتند که به بیت المقدس برگردند و معبدشان را بازسازی کنند.

It's a central document

و این مدارک اصلی در تاریخ یهودیان است.

in Jewish history.

و این مدارک اصلی در تاریخ یهودیان است.

And the Book of Chronicles, the Book of Ezra in the Hebrew scriptures

و این در کتابهای تواریخ ، کتاب عزرا کتابهای مقدس عبری طنین انداز است.

reported in ringing terms.

و این در کتابهای تواریخ ، کتاب عزرا کتابهای مقدس عبری طنین انداز است.

This is the Jewish version

و این نسخه یهودی همان داستان است.

of the same story.

و این نسخه یهودی همان داستان است.

"Thus said Cyrus, king of Persia,

"همانا کورش ، پادشاه ایران گفت،

'All the kingdoms of the earth have the Lord God of heaven given thee,

همه پادشاهان زمین پروردگاری دارند که به آنها بهشت داده ، و او بعهده من نهاده تا خانه ای در بیت المقدس برای او بسازم.

and he has charged me

همه پادشاهان زمین پروردگاری دارند که به آنها بهشت داده ، و او بعهده من نهاده تا خانه ای در بیت المقدس برای او بسازم.

to build him a house in Jerusalem.

همه پادشاهان زمین پروردگاری دارند که به آنها بهشت داده ، و او بعهده من نهاده تا خانه ای در بیت المقدس برای او بسازم.

Who is there among you of his people?

در میان شما چه کسی مرد خدا است؟

The Lord God be with him,

خداوند منتظر اوست، و اجازه دهید که او به " نزد خدا برود"--" برو ".

and let him go up.'"

خداوند منتظر اوست، و اجازه دهید که او به " نزد خدا برود"--" برو ".

"Go up" -- aaleh.

خداوند منتظر اوست، و اجازه دهید که او به " نزد خدا برود"--" برو ".

The central element, still,

هنوز هم ، عنصر مرکزی، یعنی "بازگشت" ، بخش مرکزی زندگی یهودی است.

of the notion of return,

هنوز هم ، عنصر مرکزی، یعنی "بازگشت" ، بخش مرکزی زندگی یهودی است.

a central part

هنوز هم ، عنصر مرکزی، یعنی "بازگشت" ، بخش مرکزی زندگی یهودی است.

of the life of Judaism.

هنوز هم ، عنصر مرکزی، یعنی "بازگشت" ، بخش مرکزی زندگی یهودی است.

As you all know, that return from exile,

و همانطور که میدانید، با بازگشت از تبعید دومین معبد در بیت المقدس دوباره شکل گرفت.

the second temple,

و همانطور که میدانید، با بازگشت از تبعید دومین معبد در بیت المقدس دوباره شکل گرفت.

reshaped Judaism.

و همانطور که میدانید، با بازگشت از تبعید دومین معبد در بیت المقدس دوباره شکل گرفت.

And that change,

و این تغییر، این لحظه بزرگ تاریخی، توسط کورش، پادشاه ایران ممکن شد،

that great historic moment,

و این تغییر، این لحظه بزرگ تاریخی، توسط کورش، پادشاه ایران ممکن شد،

was made possible by Cyrus, the king of Persia,

و این تغییر، این لحظه بزرگ تاریخی، توسط کورش، پادشاه ایران ممکن شد،

reported for us in Hebrew in scripture

که توسط کتاب مقدس عبری و سفال بابلیان برای ما معرفی و گزارش داده شده.

and in Babylonian in clay.

که توسط کتاب مقدس عبری و سفال بابلیان برای ما معرفی و گزارش داده شده.

Two great texts,

دو متن بزرگ، اما در مورد سیاست آنها چه میگویند؟

what about the politics?

دو متن بزرگ، اما در مورد سیاست آنها چه میگویند؟

What was going on

یک تغییر اساسی در تاریخ خاورمیانه در حال رخ دادن بود.

was the fundamental shift in Middle Eastern history.

یک تغییر اساسی در تاریخ خاورمیانه در حال رخ دادن بود.

The empire of Iran, the Medes and the Persians,

امپراتوری ایران ، شامل مادها و پارسها، متحد تحت حکومت کورش ، تبدیل به اولین امپراتوری بزرگ دنیا شد.

united under Cyrus,

امپراتوری ایران ، شامل مادها و پارسها، متحد تحت حکومت کورش ، تبدیل به اولین امپراتوری بزرگ دنیا شد.

became the first great world empire.

امپراتوری ایران ، شامل مادها و پارسها، متحد تحت حکومت کورش ، تبدیل به اولین امپراتوری بزرگ دنیا شد.

Cyrus begins in the 530s BC.

(حکومت) کورش در سال ۵۳۰ شروع کرد.

And by the time of his son Darius,

و تا زمان پسرش داریوش همه شرق مدیترانه در کنترل پارس ها بود

the whole of the eastern Mediterranean

و تا زمان پسرش داریوش همه شرق مدیترانه تحت کنترل پارس ها بود

is under Persian control.

و تا زمان پسرش داریوش همه شرق مدیترانه تحت کنترل پارس ها بود

This empire is, in fact,

در حقیقت، این امپراتوری را اکنون ما بعنوان خاورمیانه میشناسیم،

the Middle East as we now know it,

در حقیقت، این امپراتوری را اکنون ما بعنوان خاورمیانه میشناسیم،

and it's what shapes the Middle East as we now know it.

و این چیزیست که خاورمیانه ای را که امروز ما می شناسیم شکل داده است .

It was the largest empire the world had known until then.

این بزرگترین امپراطوری شناخته شده جهان تا آن زمان بود.

Much more important,

و بسیار مهمتراز آن اینکه، این اولین دولت چند فرهنگی، چند مذهبی در مقیاس بزرگ بود.

it was the first

و بسیار مهمتراز آن اینکه، این اولین دولت چند فرهنگی، چند مذهبی در مقیاس بزرگ بود.

multicultural, multifaith state

و بسیار مهمتراز آن اینکه، این اولین دولت چند فرهنگی، چند مذهبی در مقیاس بزرگ بود.

on a huge scale.

و بسیار مهمتراز آن اینکه، این اولین دولت چند فرهنگی، چند مذهبی در مقیاس بزرگ بود.

And it had to be run in a quite new way.

و این میبایستی به شیوه ای جدید و منحصر بفرد اداره میشد.

It had to be run in different languages.

و می بایستی با زبانهای متفاوت اداره میشد.

The fact that this decree is in Babylonian says one thing.

در حقیقت فرمان بابلیان یک چیز را میگوید.

And it had to recognize their different habits,

و آن ، به رسمیت شناختن عادات مختلف، مردمان مختلف، ادیان مختلف، مذاهب مختلف است.

different peoples, different religions, different faiths.

و آن ، به رسمیت شناختن عادات مختلف، مردمان مختلف، ادیان مختلف، مذاهب مختلف است.

All of those are respected by Cyrus.

همه اینها توسط کورش محترم شناخته شد.

Cyrus sets up a model

کورش مدلی را بنا نهاد که چگونه یک جامعه بزرگ چند ملیتی، چند مذهبی و چند فرهنگی اداره شود.

of how you run

کورش مدلی را بنا نهاد که چگونه یک جامعه بزرگ چند ملیتی، چند مذهبی و چند فرهنگی اداره شود.

a great multinational, multifaith, multicultural society.

کورش مدلی را بنا نهاد که چگونه یک جامعه بزرگ چند ملیتی، چند مذهبی و چند فرهنگی اداره شود.

And the result of that

و نتیجه آن امپراتوری شد که شامل تمامی مناطقیست که شما در صفحه نمایش میبسنید،

was an empire that included the areas you see on the screen,

و نتیجه آن امپراتوری شد که شامل تمامی مناطقیست که شما در صفحه نمایش میبسنید،

and which survived for 200 years of stability

و برای ۲۰۰ سال پایدار ماند تا توسط آلکساندر شکسته شد.

until it was shattered by Alexander.

و برای ۲۰۰ سال پایدار ماند تا توسط آلکساندر شکسته شد.

It left a dream of the Middle East as a unit,

واین رویای خاورمیانه واحد را باقی گذاشت ،

and a unit where people of different faiths

یک کشور واحد که در آن مردم با ادیان مختلف میتوانند با یکدیگر زندگی کنند.

could live together.

یک کشور واحد که در آن مردم با ادیان مختلف میتوانند با یکدیگر زندگی کنند.

The Greek invasions ended that.

اما استیلای یونان آن را پایان داد.

And of course, Alexander couldn't sustain a government

و البته، اسکندر تنوانست آن را پایدار نگه دارد و تکه تکه شد.

and it fragmented.

و البته، اسکندر تنوانست آن را پایدار نگه دارد و تکه تکه شد.

But what Cyrus represented

اما آنچه را که کوروش نمایندگی آن را می کرد کاملا درمرکزیت باقی ماند.

remained absolutely central.

اما آنچه را که کوروش نمایندگی آن را می کرد کاملا درمرکزیت باقی ماند.

The Greek historian Xenophon

تاریخ نویس یونانی گزونوفن در کتابش به نام " کروپدیا " کورش را بعنوان فرمانروایی بزرگ مینامد.

wrote his book "Cyropaedia"

تاریخ نویس یونانی گزونوفن در کتابش به نام " کروپدیا " کورش را بعنوان فرمانروایی بزرگ مینامد.

promoting Cyrus as the great ruler.

تاریخ نویس یونانی گزونوفن در کتابش به نام " کروپدیا " کورش را بعنوان فرمانروایی بزرگ مینامد.

And throughout European culture afterward,

در سراسر فرهنگ اروپایی پس از آن، کورش مدل و سر مشق باقی مانده است.

Cyrus remained the model.

در سراسر فرهنگ اروپایی پس از آن، کورش مدل و سر مشق باقی مانده است.

This is a 16th century image

این تصویر متعلق به قرن شانزدهم به شما نشان میدهد که گسترش احترام و تکریم به او واقعا چگونه بود.

to show you how widespread

این تصویر متعلق به قرن شانزدهم به شما نشان میدهد که گسترش احترام و تکریم به او واقعا چگونه بود.

his veneration actually was.

این تصویر متعلق به قرن شانزدهم به شما نشان میدهد که گسترش احترام و تکریم به او واقعا چگونه بود.

And Xenophon's book on Cyrus

و کتاب گزنفون در مورد کورش که چگونه شما یک جامعه متنوع را اداره کنید ، یکی از کتاب های بزرگی بود که بنیانگذاران انقلاب آمریکا از آن الهام گرفتند .

on how you ran a diverse society

و کتاب گزنفون در مورد کورش که چگونه شما یک جامعه متنوع را اداره کنید ، یکی از کتاب های بزرگی بود که بنیانگذاران انقلاب آمریکا از آن الهام گرفتند .

was one of the great textbooks

و کتاب گزنفون در مورد کورش که چگونه شما یک جامعه متنوع را اداره کنید ، یکی از کتاب های بزرگی بود که بنیانگذاران انقلاب آمریکا از آن الهام گرفتند .

that inspired the Founding Fathers

و کتاب گزنفون در مورد کورش که چگونه شما یک جامعه متنوع را اداره کنید ، یکی از کتاب های بزرگی بود که بنیانگذاران انقلاب آمریکا از آن الهام گرفتند .

of the American Revolution.

و کتاب گزنفون در مورد کورش که چگونه شما یک جامعه متنوع را اداره کنید ، یکی از کتاب های بزرگی بود که بنیانگذاران انقلاب آمریکا از آن الهام گرفتند .

Jefferson was a great admirer --

جفرسون یک تحسین کننده بزرگ بود--

the ideals of Cyrus

ایده های کورش اید ه های کسانی بود که میگفتند چگونه تحمل و انعطاف مذهبی در یک دولت جدید داشته باشید

obviously speaking to those 18th century ideals

ایده های کورش اید ه های کسانی بود که میگفتند چگونه تحمل و انعطاف مذهبی در یک دولت جدید داشته باشید

of how you create religious tolerance

ایده های کورش اید ه های کسانی بود که میگفتند چگونه تحمل و انعطاف مذهبی در یک دولت جدید داشته باشید

in a new state.

ایده های کورش اید ه های کسانی بود که میگفتند چگونه تحمل و انعطاف مذهبی در یک دولت جدید داشته باشید

Meanwhile, back in Babylon,

برگردیم به بابل، امور به خوبی پیش نمی رفت.

things had not been going well.

برگردیم به بابل، امور به خوبی پیش نمی رفت.

After Alexander, the other empires,

پس از اسکندر، امپراتوری های دیگر بابل سقوط کرد ند ، ( بابل) به خرابه تبدیل شد ، و همه آثار از امپراتوری بزرگ بابلی از دست رفت -

Babylon declines, falls into ruins,

پس از اسکندر، امپراتوری های دیگر بابل سقوط کرد ند ، ( بابل) به خرابه تبدیل شد ، و همه آثار از امپراتوری بزرگ بابلی از دست رفت -

and all the traces of the great Babylonian empire are lost --

پس از اسکندر، امپراتوری های دیگر بابل سقوط کرد ند ، ( بابل) به خرابه تبدیل شد ، و همه آثار از امپراتوری بزرگ بابلی از دست رفت -

until 1879

تا سال ۱۸۷۹ زمانی که لوح به وسیله ی نمایشگاه موزه بریتانیا در بابل حفاری و کشف شد.

when the cylinder is discovered

تا سال ۱۸۷۹ زمانی که لوح به وسیله ی نمایشگاه موزه بریتانیا در بابل حفاری و کشف شد.

by a British Museum exhibition digging in Babylon.

تا سال ۱۸۷۹ زمانی که لوح به وسیله ی نمایشگاه موزه بریتانیا در بابل حفاری و کشف شد.

And it enters now another story.

و این وارد داستان دیگری شد.

It enters that great debate

در وسط قرن نوزدهم این وارد بحث بزرگی شد:

in the middle of the 19th century:

در وسط قرن نوزدهم این وارد بحث بزرگی شد:

Are the scriptures reliable? Can we trust them?

آیا کتابهای مقدس قابل اعتمادند؟ آیا میتوانیم ه آنها اعتماد کتیم؟

We only knew

ما فقط درباره برگشت یهودیان و فرمان کورش از طریق کتاب مقدس میدانستیم.

about the return of the Jews and the decree of Cyrus

ما فقط درباره برگشت یهودیان و فرمان کورش از طریق کتابهای مقدس میدانستیم.

from the Hebrew scriptures.

ما فقط درباره برگشت یهودیان و فرمان کورش از طریق کتابهای مقدس میدانستیم.

No other evidence.

و هیچ شاهد دیگری وجود نداشت.

Suddenly, this appeared.

ناگهان، این پدیدار میشود.

And great excitement

و ناگهان ، هیجان بزرگ به دنیایی که در آن کسانی که معتقد به کتابهای مقدس بودند

to a world where those who believed in the scriptures

و ناگهان ، هیجان بزرگ به دنیایی که در آن کسانی که معتقد به کتابهای مقدس بودند

had had their faith in creation shaken

ایمانشان را با فرضیه تکامل در زمین شناسی متزلزل میدیدند، وارد شد،

by evolution, by geology,

ایمانشان را با فرضیه تکامل در زمین شناسی متزلزل میدیدند، وارد شد،

here was evidence

در اینجا شواهدی وجود داشت که نشان میداد کتابهای مقدس از نظر تاریخی درست است.

that the scriptures were historically true.

در اینجا شواهدی وجود داشت که نشان میداد کتابهای مقدس از نظر تاریخی درست است.

It's a great 19th century moment.

این لحظه بزرگی برای قرن نوزدهم بود.

But -- and this, of course, is where it becomes complicated --

البته این پیچیده شد--

the facts were true,

حقایق درست بودند، آفرین به باستان شناسی،

hurrah for archeology,

حقایق درست بودند، آفرین به باستان شناسی،

but the interpretation was rather more complicated.

اما تفسیرو تعبیر آن پیچیده تر شد.

Because the cylinder account and the Hebrew Bible account

زیرا شرح روی لوح و شرح آن در کتاب تورات در یک جنبه کلیدی متفاوت بود.

differ in one key respect.

زیرا شرح روی لوح و شرح آن در کتاب تورات در یک جنبه کلیدی متفاوت بود.

The Babylonian cylinder

لوح بابلی توسط کشیش خدای بزرگ بابلیان، مردوک نوشته شده است.

is written by the priests

لوح بابلی توسط کشیش خدای بزرگ بابلیان، مردوک نوشته شده است.

of the great god of Bablyon, Marduk.

لوح بابلی توسط کشیش خدای بزرگ بابلیان، مردوک نوشته شده است.

And, not surprisingly,

و هیچ جای تعجبی نیست، که آنها بگویند که همه اینها توسط مردوک انجام شد.

they tell you that all this was done by Marduk.

و هیچ جای تعجبی نیست، که آنها بگویند که همه اینها توسط مردوک انجام شد.

"Marduk, we hold, called Cyrus by his name."

" مردوک، کورش با نامش او را صدا کرد "

Marduk takes Cyrus by the hand,

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

calls him to shepherd his people

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

and gives him the rule of Babylon.

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

Marduk tells Cyrus

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

that he will do these great, generous things

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

of setting the people free.

مردوک دست کورش را میگیرد، و از او میخواهد مردمش را راهنمایی کند و فرمانروایی بابل را به او میدهد.

And this is why we should all be grateful to

و به همین دلیل است که همه ما باید قدردان و سپاسگزار مردوک باشیم.

and worship Marduk.

و به همین دلیل است که همه ما باید قدردان و سپاسگزار مردوک باشیم.

The Hebrew writers

تعجب نخواهید کرد که نویسندگان عبری در کتاب مقدس دیدگاه و برداشت متفاوتی از این کرده اند.

in the Old Testament,

تعجب نخواهید کرد که نویسندگان عبری در کتاب مقدس دیدگاه و برداشت متفاوتی از این کرده اند.

you will not be surprised to learn,

تعجب نخواهید کرد که نویسندگان عبری در کتاب مقدس دیدگاه و برداشت نسبتا متفاوتی از این کرده اند.

take a rather different view of this.

تعجب نخواهید کرد که نویسندگان عبری در کتاب مقدس دیدگاه و برداشت نسبتا متفاوتی از این کرده اند.

For them, of course, it can't possibly by Marduk

البته ، برای آنها ممکن نبود که همه اینها توسط مردوک صورت پذیرد .

that made all this happen.

البته ، برای آنها ممکن نبود که همه اینها توسط مردوک صورت پذیرد .

It can only be Jehovah.

این فقط میتوانست یهوه باشد.

And so in Isaiah,

بنابر این، در کتاب بنی اسرائیل( اشعیاء) ما متن فوق العاده ای داریم که تمامی اعتبار را به یهوه داده نه به مردوک .

we have the wonderful texts

بنابر این، در کتاب بنی اسرائیل( اشعیاء) ما متن فوق العاده ای داریم که تمامی اعتبار را به یهوه داده نه به مردوک .

giving all the credit of this,

بنابر این، در کتاب بنی اسرائیل( اشعیاء) ما متن فوق العاده ای داریم که تمامی اعتبار را به یهوه داده نه به مردوک .

not to Marduk

بنابر این، در کتاب بنی اسرائیل( اشعیاء) ما متن فوق العاده ای داریم که تمامی اعتبار را به یهوه داده نه به مردوک .

but to the Lord God of Israel --

اما خدای اسرائیل که کورش را به نام خواند، دست او را گرفت و به او گفت مردمت را راهبری کن.

the Lord God of Israel

اما خدای اسرائیل که کورش را به نام خواند، دست او را گرفت و به او گفت مردمت را راهبری کن.

who also called Cyrus by name,

اما خدای اسرائیل که کورش را به نام خواند، دست او را گرفت و به او گفت مردمت را راهبری کن.

also takes Cyrus by the hand

اما خدای اسرائیل که کورش را به نام خواند، دست او را گرفت و به او گفت مردمت را راهبری کن.

and talks of him shepherding his people.

اما خدای اسرائیل که کورش را به نام خواند، دست او را گرفت و به او گفت مردمت را راهبری کن.

It's a remarkable example

این مثال قابل توجهی از دو برداشت مختلف روحانی مختلف یک رویداد ، دو تصاحب مذهبی در یک واقعیت سیاسی است.

of two different priestly appropriations of the same event,

این مثال قابل توجهی از دو برداشت مختلف روحانی مختلف یک رویداد ، دو تصاحب مذهبی در یک واقعیت سیاسی است.

two different religious takeovers

این مثال قابل توجهی از دو برداشت مختلف روحانی مختلف یک رویداد ، دو تصاحب مذهبی در یک واقعیت سیاسی است.

of a political fact.

این مثال قابل توجهی از دو برداشت مختلف روحانی مختلف یک رویداد ، دو تصاحب مذهبی در یک واقعیت سیاسی است.

God, we know,

میدانیم که خداوند معمولا طرف نیروهای سپاه و ارتشی است.

is usually on the side of the big battalions.

میدانیم که خداوند معمولا طرف نیروهای سپاه و ارتشی است.

The question is, which god was it?

سوال اینه که این کدام خدا بود؛

And the debate unsettles

در این بحث فیصله داده نشده همه در قرن نوزدهم تشخیص میدهند که کتابهای مقدس عبری بخشی از دنیای بسیار گسترده از یک دین است.

everybody in the 19th century

در این بحث فیصله داده نشده همه در قرن نوزدهم تشخیص میدهند که کتابهای مقدس عبری بخشی از دنیای بسیار گسترده از یک دین است.

to realize that the Hebrew scriptures

در این بحث فیصله داده نشده همه در قرن نوزدهم تشخیص میدهند که کتابهای مقدس عبری بخشی از دنیای بسیار گسترده از یک دین است.

are part of a much wider world of religion.

در این بحث فیصله داده نشده همه در قرن نوزدهم تشخیص میدهند که کتابهای مقدس عبری بخشی از دنیای بسیار گسترده از یک دین است.

And it's quite clear

و این خیلی روشن است که لوح خیلی قدیمی تر از متن بنی اسرائیل( اشعیاء) است،

the cylinder is older than the text of Isaiah,

و این خیلی روشن است که لوح خیلی قدیمی تر از متن بنی اسرائیل( اشعیاء) است،

and yet, Jehovah is speaking

ودر عین حال، یهوه با واژه های بسیار مشابه ای که توسط مردوک استفاده شد ، صحبت میکند.

in words very similar

ودر عین حال، یهودا با واژه های بسیار مشابه ای که توسط مردوک استفاده شد ، صحبت میکند.

to those used by Marduk.

ودر عین حال، یهودا با واژه های بسیار مشابه ای که توسط مردوک استفاده شد ، صحبت میکند.

And there's a slight sense that Isaiah knows this,

و حس اندکی وجود دارد که اشعیا این را می داند ( مشابهت زیان یهود و مردوک)، چرا که او می گوید، این زبان خدا است،

because he says,

و حس اندکی وجود دارد که اشعیا این را می داند ( مشابهت زیان یهود و مردوک)، چرا که او می گوید، این زبان خدا است،

this is God speaking, of course,

و حس اندکی وجود دارد که اشعیا این را می داند ( مشابهت زیان یهود و مردوک)، چرا که او می گوید، این زبان خدا است،

"I have called thee by thy name

" من به نام تو، ترا میخوانم هر چند که من شناخته شده نیستم"

though thou hast not known me."

" من به نام تو، ترا میخوانم هر چند که من شناخته شده نیستم"

I think it's recognized

من فکر می کنم اینطور تشخیص داده شده که کورش درک نمی کند که او به دستور یهوه عمل میکند.

that Cyrus doesn't realize

من فکر می کنم اینطور تشخیص داده شده که کورش درک نمی کند که او به دستور یهوه عمل میکند.

that he's acting under orders from Jehovah.

من فکر می کنم اینطور تشخیص داده شده که کورش درک نمی کند که او به دستور یهوه عمل میکند.

And equally, he'd have been surprised that he was acting under orders from Marduk.

و به همان میزان ، او تعجب نمی کند که کورش تحت فرمانهای مردوک عمل میکند.

Because interestingly, of course,

البته این جالبه که، کورش یک ایرانی خوب با مجموعه خدایان متفاوتی است که در هیچ یک از متون مقدس مطرح نشده است.

Cyrus is a good Iranian

البته این جالبه که، کورش یک ایرانی خوب با مجموعه خدایان متفاوتی است که در هیچ یک از متون مقدس مطرح نشده است.

with a totally different set of gods

البته این جالبه که، کورش یک ایرانی خوب با مجموعه خدایان متفاوتی است که در هیچ یک از متون مقدس مطرح نشده است.

who are not mentioned in any of these texts.

البته این جالبه که، کورش یک ایرانی خوب با مجموعه خدایان متفاوتی است که در هیچ یک از متون مقدس مطرح نشده است.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

That's 1879.

این در سال ۱۸۷۹ بود.

40 years on

۴۰ سال بعد در سال ۱۹۱۷، لوح کورش وارد دنیای دیگری شد.

and we're in 1917,

۴۰ سال بعد در سال ۱۹۱۷، لوح کورش وارد دنیای دیگری شد.

and the cylinder enters a different world.

۴۰ سال بعد در سال ۱۹۱۷، لوح کورش وارد دنیای دیگری شد.

This time, the real politics

در این زمان، سیاست واقعی جهان معاصر -- سال اعلامیه بالفور،

of the contemporary world --

در این زمان، سیاست واقعی جهان معاصر -- سال اعلامیه بالفور،

the year of the Balfour Declaration,

در این زمان، سیاست واقعی جهان معاصر -- سال اعلامیه بالفور،

the year when the new imperial power in the Middle East, Britain,

سالی که قدرت امپریالیستی جدید در خاور میانه، بریتانیا تصمیم میگیرد که خاور میانه را خانه ملی یهودی اعلام نماید،

decides that it will declare

سالی که قدرت امپریالیستی جدید در خاور میانه، بریتانیا تصمیم میگیرد که خاور میانه را خانه ملی یهودی اعلام نماید،

a Jewish national home,

سالی که قدرت امپریالیستی جدید در خاور میانه، بریتانیا تصمیم میگیرد که خاور میانه را خانه ملی یهودی اعلام نماید،

it will allow

که بدینوسیله اجازه بازگشت به یهودیان را می دهد.

the Jews to return.

که بدینوسیله اجازه بازگشت به یهودیان را می دهد.

And the response to this

و در پاسخ به این جمعیت یهودیان شرق اروپا جذب میشوند.

by the Jewish population in Eastern Europe is rhapsodic.

و در پاسخ به این جمعیت یهودیان شرق اروپا جذب میشوند.

And across Eastern Europe,

و در سراسر شرق اروپا، یهودیان تصویری از کورش و جورج هفتم را در کنار هم به تماشا میگذارند--

Jews display pictures of Cyrus

و در سراسر شرق اروپا، یهودیان تصویری از کورش و جورج هفتم را در کنار هم به تماشا میگذارند--

and of George V

و در سراسر شرق اروپا، یهودیان تصویری از کورش و جورج هفتم را در کنار هم به تماشا میگذارند--

side by side --

و در سراسر شرق اروپا، یهودیان تصویری از کورش و جورج هفتم را در کنار هم به تماشا میگذارند--

the two great rulers

دو فرمانروای بزرگ که به یهودیان اجازه بازگشت داده اند.

who have allowed the return to Jerusalem.

دو فرمانروای بزرگ که به یهودیان اجازه بازگشت داده اند.

And the Cyrus cylinder comes back into public view

و لوح کورش در معرض دید عموم آن قرار گرفت

and the text of this

و متن آن دلیلیست برانکه چرا آنچه پس از جنگ ۱۹۱۸ اتفاق خواهد افتاد به عنوان بخشی از طرح الهی است.

as a demonstration of why what is going to happen

و متن آن دلیلیست برانکه چرا آنچه پس از جنگ ۱۹۱۸ اتفاق خواهد افتاد به عنوان بخشی از طرح الهی است.

after the war is over in 1918

و متن آن دلیلیست برانکه چرا آنچه پس از جنگ ۱۹۱۸ اتفاق خواهد افتاد به عنوان بخشی از طرح الهی است.

is part of a divine plan.

و متن آن دلیلیست برانکه چرا آنچه پس از جنگ ۱۹۱۸ اتفاق خواهد افتاد به عنوان بخشی از طرح الهی است.

You all know what happened.

و همه شما میدانید که چه اتفاقی افتاد.

The state of Israel is setup,

دولت اسرائیل بنا شد، و پنجاه سال بعد، در اواخر دهه شصت به وضوح نقش بریتانیا به عنوان قدرت امپریالیستی پایان رسید.

and 50 years later, in the late 60s,

دولت اسرائیل بنا شد، و پنجاه سال بعد، در اواخر دهه شصت به وضوح نقش بریتانیا به عنوان قدرت امپریالیستی پایان رسید.

it's clear that Britain's role as the imperial power is over.

دولت اسرائیل بنا شد، و پنجاه سال بعد، در اواخر دهه شصت به وضوح نقش بریتانیا به عنوان قدرت امپریالیستی پایان رسید.

And another story of the cylinder begins.

و داستان دیگر لوح شروع شد.

The region, the U.K. and the U.S. decide,

دول بریتانیا و ایالات متحده آمریکا تصمیم می گیرند که این منطقه از نفوذ کمونیست، باید ایمن نگه داشته شود.

has to be kept safe from communism,

دول بریتانیا و ایالات متحده آمریکا تصمیم می گیرند که این منطقه از نفوذ کمونیست، باید ایمن نگه داشته شود.

and the superpower that will be created to do this

و ابرقدرتی که میباید ایجاد شود تا این کار را بکند ایران و شاه ایران بود.

would be Iran, the Shah.

و ابرقدرتی که میباید ایجاد شود تا این کار را بکند ایران و شاه ایران بود.

And so the Shah invents an Iranian history,

بنابر این شاه تاریخ ایران را ابداع میکند، و یا بازگشت به تاریخ ایران میکند که او را مرکز یک سنت بزرگ قرار میدهد،

or a return to Iranian history,

بنابر این شاه تاریخ ایران را ابداع میکند، و یا بازگشت به تاریخ ایران میکند که او را مرکز یک سنت بزرگ قرار میدهد،

that puts him in the center of a great tradition

بنابر این شاه تاریخ ایران را ابداع میکند، و یا بازگشت به تاریخ ایران میکند که او را مرکز یک سنت بزرگ قرار میدهد،

and produces coins

و سکه ای که او را با لوح کورش نشان میدهد ضرب میکند.

showing himself

و سکه ای که او را با لوح کورش نشان میدهد ضرب میکند.

with the Cyrus cylinder.

و سکه ای که او را با لوح کورش نشان میدهد ضرب میکند.

When he has his great celebrations in Persepolis,

هنگامی که جشن های بزرگی در تخت جمشید برپا میکند او لوح را طلب میکند

he summons the cylinder

هنگامی که جشن های بزرگی در تخت جمشید برپا میکند او لوح را طلب میکند

and the cylinder is lent by the British Museum, goes to Tehran,

و لوح توسط موزه بریتانیا قرض داده میشود و به تهران میرود، و بخشی ازجشنهای بزرگ سلسله پهلوی میشود.

and is part of those great celebrations

و لوح توسط موزه بریتانیا قرض داده میشود و به تهران میرود، و بخشی ازجشنهای بزرگ سلسله پهلوی میشود.

of the Pahlavi dynasty.

و لوح توسط موزه بریتانیا قرض داده میشود و به تهران میرود، و بخشی ازجشنهای بزرگ سلسله پهلوی میشود.

Cyrus cylinder: guarantor of the Shah.

لوح کورش: تضمین کننده شاه.

10 years later, another story:

ده سال بعد ، داستان دیگری : انقلاب ایران، سال ۱۹۷۹.

Iranian Revolution, 1979.

ده سال بعد ، داستان دیگری : انقلاب ایران، سال ۱۹۷۹.

Islamic revolution, no more Cyrus;

انقلاب اسلامی، دیگر کورش نیست؛

we're not interested in that history,

من علاقه ای به آن تاریخ نداریم،

we're interested in Islamic Iran --

ما علاقمند ایران اسلامی هستیم---

until Iraq,

تا اینکه عراق، ابرقدرت جدیدی که همه ما تصمیم گرفتیم در این منطقه باشد، حمله میکند.

the new superpower that we've all decided should be in the region,

تا اینکه عراق، ابرقدرت جدیدی که همه ما تصمیم گرفتیم در این منطقه باشد، حمله میکند.

attacks.

تا اینکه عراق، ابرقدرت جدیدی که همه ما تصمیم گرفتیم در این منطقه باشد، حمله میکند.

Then another Iran-Iraq war.

یک جنگ دوباره بین ایران و عراق.

And it becomes critical for the Iranians

و این تبدیل به بحرانی شد برای ایرانیان که گذشته بزرگشان را به خاطر بیاورند،

to remember their great past,

و این تبدیل به بحرانی شد برای ایرانیان که گذشته بزرگشان را به خاطر بیاورند،

their great past

گذشته بزرگشان هنگامی که با عراق جنگیدن و پیروز گشتند.

when they fought Iraq and won.

گذشته بزرگشان هنگامی که با عراق جنگیدن و پیروز گشتند.

It becomes critical to find a symbol

و این نمادی شد که همه ایرانیان را با هم جمع و متحد کند--

that will pull together all Iranians --

و این نمادی شد که همه ایرانیان را با هم جمع و متحد کند--

Muslims and non-Muslims,

مسلمان و غیر مسلمان،مسیحیان، زرتشتیان و یهودی در ایران زندگی میکنند،

Christians, Zoroastrians, Jews living in Iran,

مسلمان و غیر مسلمان،مسیحیان، زرتشتیان و یهودی در ایران زندگی میکنند،

people who are devout, not devout.

مردم مومن و غیر مومن.

And the obvious emblem is Cyrus.

و این نشانه آشکار کورش است.

So when the British Museum and Tehran National Musuem

خُب موزه بریتانیا و موزه ملی تهران همانند قبل با هم تشریک مساعی و کار میکنند،

cooperate and work together, as we've been doing,

خُب موزه بریتانیا و موزه ملی تهران همانند قبل با هم تشریک مساعی و کار میکنند،

the Iranians ask for one thing only

و ایرانیها فقط یک شئ را برای قرض گرفتن میخواهند.

as a loan.

و ایرانیها فقط یک شئ را برای قرض گرفتن میخواهند.

It's the only object they want.

این تنها شئ است که آنها میخواهند.

They want to borrow the Cyrus cylinder.

آنها میخواهند لوح کورش را قرض کنند.

And last year,

سال گذشته، لوح کورش برای دومین مرتبه به تهران رفت.

the Cyrus cylinder went to Tehran

سال گذشته، لوح کورش برای دومین مرتبه به تهران رفت.

for the second time.

سال گذشته، لوح کورش برای دومین مرتبه به تهران رفت.

It's shown being presented here, put into its case

لوح در اینجا به نمایش گذاشته شد، لوح توسط مدیر موزه ملی تهران ، خانم اردکانی که یکی از زنان در موقعیت شغلی ارشد در ایران است، قرار داده شد.

by the director of the National Museum of Tehran,

لوح در اینجا به نمایش گذاشته شد، لوح توسط مدیر موزه ملی تهران ، خانم اردکانی که یکی از زنان در موقعیت شغلی ارشد در ایران است، قرار داده شد.

one of the many women in Iran in very senior positions,

لوح در اینجا به نمایش گذاشته شد، لوح توسط مدیر موزه ملی تهران ، خانم اردکانی که یکی از زنان در موقعیت شغلی ارشد در ایران است، قرار داده شد.

Mrs. Ardakani.

لوح در اینجا به نمایش گذاشته شد، لوح توسط مدیر موزه ملی تهران ، خانم اردکانی که یکی از زنان در موقعیت شغلی ارشد در ایران است، قرار داده شد.

It was a huge event.

این حادثه بزرگی بود.

This is the other side of that same picture.

این وجه دیگر همان تصویر است.

It's seen in Tehran

در تهران طی چند ماه توسط یکی دو میلیون نفر در این محل بازدید شد.

by between one and two million people

در تهران طی چند ماه توسط یکی دو میلیون نفر در این محل بازدید شد.

in the space of a few months.

در تهران طی چند ماه توسط یکی دو میلیون نفر در این محل بازدید شد.

This is beyond any blockbuster exhibition

این رقمی بالاتر از پرفروشترین نمایشگاه در غرب است.

in the West.

این رقمی بالاتر از پرفروشترین نمایشگاه در غرب است.

And it's the subject of a huge debate

و این موضوع بحث بزرگیست در مورد اینکه این لوح چه معنایی میدهد ، معنی لوح کورش چیست ،

about what this cylinder means, what Cyrus means,

و این موضوع بحث بزرگیست در مورد اینکه این لوح چه معنایی میدهد ، معنی لوح کورش چیست ،

but above all, Cyrus as articulated through this cylinder --

مهمتر از همه، کوروش به عنوان سخنگو در این لوح - بعنوان یک قهرمان ومدافع وطن باهویت ایرانیست، که تحمل و بردباری همه ادیان دارد.

Cyrus as the defender of the homeland,

مهمتر از همه، کوروش به عنوان سخنگو در این لوح - بعنوان یک قهرمان ومدافع وطن باهویت ایرانیست، که تحمل و بردباری همه ادیان دارد.

the champion, of course, of Iranian identity

مهمتر از همه، کوروش به عنوان سخنگو در این لوح - بعنوان یک قهرمان ومدافع وطن باهویت ایرانیست، که تحمل و بردباری همه ادیان دارد.

and of the Iranian peoples,

مهمتر از همه، کوروش به عنوان سخنگو در این لوح - بعنوان یک قهرمان ومدافع وطن باهویت ایرانیست، که تحمل و بردباری همه ادیان دارد.

tolerant of all faiths.

مهمتر از همه، کوروش به عنوان سخنگو در این لوح - بعنوان یک قهرمان ومدافع وطن باهویت ایرانیست، که تحمل و بردباری همه ادیان دارد.

And in the current Iran,

و در ایران حاضر،

Zoroastrians and Christians have guaranteed places

زرتشتیان و مسیحیان منطقه در مجلس شورای اسلامی جایی تضمین شده دارند، و این چیزی بسیار پر افتخاریست.

in the Iranian parliament, something to be very, very proud of.

زرتشتیان و مسیحیان منطقه در مجلس شورای اسلامی جایی تضمین شده دارند، و این چیزی بسیار پر افتخاریست.

To see this object in Tehran,

برای دیدن این شئ در تهران (لوح کوروش)،

thousands of Jews living in Iran

هزار یهودی که در ایران زندگی می کنند برای دیدن آن به تهران آمدند.

came to Tehran to see it.

هزار یهودی که در ایران زندگی می کنند برای دیدن آن به تهران آمدند.

It became a great emblem,

این یک مظهر بزرگ شد، موضوع بحثی در مورد اینکه ایران در خانه و خارج از کشور چه جایگاهی دارد؟

a great subject of debate

این یک مظهر بزرگ شد، موضوع بحثی در مورد اینکه ایران در خانه و خارج از کشور چه جایگاهی دارد؟

about what Iran is at home and abroad.

این یک مظهر بزرگ شد، موضوع بحثی در مورد اینکه ایران در خانه و خارج از کشور چه جایگاهی دارد؟

Is Iran still to be the defender of the oppressed?

آیا ایران هنوز مدافع مظلومان است؟

Will Iran set free the people

ایا ایران مردمی را که ظالمان به بردگی کشانده و امواشان را مصادره کرده اند آزاد میکند؟

that the tyrants have enslaved and expropriated?

ایا ایران مردمی را که ظالمان به بردگی کشانده و امواشان را مصادره کرده اند آزاد میکند؟

This is heady national rhetoric,

این شعارهای تند ملی است،

and it was all put together

قراردادن همه اینها با هم یک نمایش بزرگ برای بازگشت ( به بزرگی) است.

in a great pageant

قراردادن همه اینها با هم یک نمایش بزرگ برای بازگشت ( به بزرگی) است.

launching the return.

قراردادن همه اینها با هم یک نمایش بزرگ برای بازگشت ( به بزرگی) است.

Here you see this out-sized Cyrus cylinder on the stage

در اینجا شما یک لوح بزرگ شده کورش برروی صحنه بهمراه چهره های بزرگی از تاریخ ایران که کنار یکدیگر جمع شدند تا جایگاه میراث تاریخی خود را جشن بگیرند میبنید.

with great figures from Iranian history

در اینجا شما یک لوح بزرگ شده کورش برروی صحنه بهمراه چهره های بزرگی از تاریخ ایران که کنار یکدیگر جمع شدند تا جایگاه میراث تاریخی خود را جشن بگیرند میبنید.

gathering to take their place

در اینجا شما یک لوح بزرگ شده کورش برروی صحنه بهمراه چهره های بزرگی از تاریخ ایران که کنار یکدیگر جمع شدند تا جایگاه میراث تاریخی خود را جشن بگیرند میبنید.

in the heritage of Iran.

در اینجا شما یک لوح بزرگ شده کورش برروی صحنه بهمراه چهره های بزرگی از تاریخ ایران که کنار یکدیگر جمع شدند تا جایگاه میراث تاریخی خود را جشن بگیرند میبنید.

It was a narrative presented

این روایت توسط خود رئیس جمهور ارائه شد.

by the president himself.

این روایت توسط خود رئیس جمهور ارائه شد.

And for me,

و برای من، بردن این شئ به ایران، داشتن اجازه برای بردن آن به ایران،

to take this object to Iran,

و برای من، بردن این شئ به ایران، داشتن اجازه برای بردن آن به ایران،

to be allowed to take this object to Iran

و برای من، بردن این شئ به ایران، داشتن اجازه برای بردن آن به ایران،

was to be allowed to be part

بمنزله اجازه شرکت در یک مناظره بزرگ بود درباره اینکه ایران چه کشوریست؟ چقدر متنوع است؟

of an extraordinary debate

بمنزله اجازه شرکت در یک مناظره بزرگ بود درباره اینکه ایران چه کشوریست؟ چقدر متنوع است؟

led at the highest levels

بمنزله اجازه شرکت در یک مناظره بزرگ بود درباره اینکه ایران چه کشوریست؟ چقدر متنوع است؟

about what Iran is,

بمنزله اجازه شرکت در یک مناظره بزرگ بود درباره اینکه ایران چه کشوریست؟ چقدر متنوع است؟

what different Irans there are

بمنزله اجازه شرکت در یک مناظره بزرگ بود درباره اینکه ایران چه کشوریست؟ چقدر متنوع است؟

and how the different histories of Iran

و چگونه تاریخ مختلف ایران میتواند الگویی برای جهان امروز باشد؟

might shape the world today.

و چگونه تاریخ مختلف ایران میتواند الگویی برای جهان امروز باشد؟

It's a debate that's still continuing,

این بحثی است که هنوز هم ادامه دارد، و این ادامه خواهد یافت تا سرو صدا به پا کند ،

and it will continue to rumble,

این بحثی است که هنوز هم ادامه دارد، و این ادامه خواهد یافت تا سرو صدا به پا کند ،

because this object

زیرا این شئ یکی از بزرگترین اعلامیه های آرمان انسانیست.

is one of the great declarations

زیرا این شئ یکی از بزرگترین اعلامیه های آرمان انسانیست.

of a human aspiration.

زیرا این شئ یکی از بزرگترین اعلامیه های آرمان انسانیست.

It stands with the American constitution.

این با قانون اساسی آمریکا هم راستاست.

It certainly says far more about real freedoms

و بطور قطع این، به مراتب بیشتر از ماگنا کارتا در مورد آزادی های واقعی حرف برای گفتن دارد..

than Magna Carta.

و بطور قطع این، به مراتب بیشتر از ماگنا کارتا در مورد آزادی های واقعی حرف برای گفتن دارد..

It is a document that can mean so many things,

این مدرکیست که چیزهای زیادی را برای ایران و برای منطقه میگوید.

for Iran and for the region.

این مدرکیست که چیزهای زیادی را برای ایران و برای منطقه میگوید.

A replica of this

نمونه ای از این است که در سازمان ملل متحد است.

is at the United Nations.

نمونه ای از این است که در سازمان ملل متحد است.

In New York this autumn, it will be present

در پائیز امسال در نیویورک لوح به نمایش گذارده خواهد شد که بحث های زیادی در مورد خاورمیانه صورت خواهد پذیرفت.

when the great debates

در پائیز امسال در نیویورک لوح به نمایش گذارده خواهد شد که بحث های زیادی در مورد خاورمیانه صورت خواهد پذیرفت.

about the future of the Middle East take place.

در پائیز امسال در نیویورک لوح به نمایش گذارده خواهد شد که بحث های زیادی در مورد خاورمیانه صورت خواهد پذیرفت.

And I want to finish by asking you

می خواهم با این پرشس از شما ( بحثم را) تمام کنم که داستان بعدی که این جسم رقم می زند چیست.

what the next story will be

می خواهم با این پرشس از شما ( بحثم را) تمام کنم که داستان بعدی که این جسم رقم می زند چیست.

in which this object figures.

می خواهم با این پرشس از شما ( بحثم را) تمام کنم که داستان بعدی که این جسم ارقام می زند چیست.

It will appear, certainly,

قطعا، این با داستان های زیاد دیگری از خاورمیانه ظاهر خواهد شد.

in many more Middle Eastern stories.

قطعا، این با داستان های زیاد دیگری از خاورمیانه ظاهر خواهد شد.

And what story of the Middle East,

وچه داستانی از خاورمیانه، یا چه داستانی ازجهان را مایلید ببینید که در این لوح منعکس نشده است.

what story of the world,

وچه داستانی از خاورمیانه، یا چه داستانی ازجهان را مایلید ببینید که در این لوح منعکس نشده است.

do you want to see

وچه داستانی از خاورمیانه، یا چه داستانی ازجهان را مایلید ببینید که در این لوح منعکس نشده است.

reflecting what is said,

وچه داستانی از خاورمیانه، یا چه داستانی ازجهان را مایلید ببینید که در این لوح منعکس نشده است.

what is expressed in this cylinder?

وچه داستانی از خاورمیانه، یا چه داستانی ازجهان را مایلید ببینید که در این لوح منعکس نشده است.

The right of peoples

حق مردم برای زندگی در یک دولت یکسان ، با ادیان متفاوت و آزادانه است--

to live together in the same state,

حق مردم برای زندگی در یک دولت یکسان ، با ادیان متفاوت و آزادانه است--

worshiping differently, freely --

حق مردم برای زندگی در یک دولت یکسان ، با ادیان متفاوت و آزادانه است--

a Middle East, a world,

و یک خاورمیانه، و یک جهان، که در آن ادیان موضوع جدایی و یا بحث نیستند.

in which religion is not the subject of division

و یک خاورمیانه، و یک جهان، که در آن ادیان موضوع جدایی و یا بحث نیستند.

or of debate.

و یک خاورمیانه، و یک جهان، که در آن ادیان موضوع جدایی و یا بحث نیستند.

In the world of the Middle East at the moment,

در دنیای خاورمیانه در این لحظه، همانطور که میدانید این بحث روشن و پر سروصداست.

the debates are, as you know, shrill.

در دنیای خاورمیانه در این لحظه، همانطور که میدانید این بحث روشن و پر سروصداست.

But I think it's possible

اما فکر میکنم که ممکن است که قوی ترین و خردمندترین صدا شاید صدای این شي ثامت باشد .

that the most powerful and the wisest voice of all of them

اما فکر میکنم که ممکن است که قوی ترین و خردمندترین صدا شاید صدای این شي ثامت باشد .

may well be the voice

اما فکر میکنم که ممکن است که قوی ترین و خردمندترین صدا شاید صدای این شي ثامت باشد .

of this mute thing,

اما فکر میکنم که ممکن است که قوی ترین و خردمندترین صدا شاید صدای این شي ثامت باشد .

the Cyrus cylinder.

لوح کورش.

Thank you.

سپاسگزارم

(Applause)

( تشویق تماشاگران)