Becky Blanton: The year I was homeless

بکی بلنتون (Becky Blanton): سالی که بی خانمان بودم

97,107 views

2009-10-28 ・ TED


New videos

Becky Blanton: The year I was homeless

بکی بلنتون (Becky Blanton): سالی که بی خانمان بودم

97,107 views ・ 2009-10-28

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Amin Gheibi Reviewer: Mahdieh Taher
00:15
I'm a writer and a journalist,
0
15260
3000
من یک نویسنده و یک روزنامه نگارم،
00:18
and I'm also an insanely curious person,
1
18260
3000
همچنین من دیوانه وار کنجکاو هستم.
00:21
so in 22 years as a journalist,
2
21260
2000
به خاطر همین طی 22 سال روزنامه نگاری
00:23
I've learned how to do a lot of new things.
3
23260
2000
یادگرفتم خیلی از کارهای جدید را چگونه میتوان انجام داد.
00:25
And three years ago, one of the things I learned how to do
4
25260
3000
و سه سال پیش، یکی از کارهایی که یاد گرفتم انجام دهم ...
00:28
was to become invisible.
5
28260
3000
این بود که چگونه ناپدید بشوم.
00:31
I became one of the working homeless.
6
31260
3000
من یک بی خانمان شاغل شدم.
00:34
I quit my job as a newspaper editor
7
34260
2000
از کارم که ویرایشگری روزنامه بود، استعفا دادم
00:36
after my father died in February of that same year,
8
36260
4000
بعد از اینکه پدرم در فوریه همان سال در گذشت
00:40
and decided to travel.
9
40260
3000
و من تصمیم به سفر گرفتم.
00:43
His death hit me pretty hard.
10
43260
2000
مرگ وی خیلی برای من سخت بود.
00:45
And there were a lot of things that I wanted to feel and deal with while I was doing that.
11
45260
4000
وقتی که داشتم این کار را انجام می دادم، چیزای خیلی زیادی وجود داشت که میخواستم درک کنم و باهاشون در تعامل باشم.
00:49
I've camped my whole life. And I decided
12
49260
2000
تمام زندگیم را جمع کرده بودم. من تصمیمم را گرفته بودم
00:51
that living in a van for a year to do this
13
51260
2000
که زندگی کردن داخل یک ون برای یک سال
00:53
would be like one long camping trip.
14
53260
2000
شبیه یک سفر کمپینگ بلند مدت خواهد بود.
00:55
So I packed my cat, my Rottweiler
15
55260
3000
پس گربه ام و سگم (که یک راتوایلر هست) ...
00:58
and my camping gear into a 1975 Chevy van,
16
58260
4000
و وسایل کمپینگم را داخل یک ون شورلت 1975 گذاشتم،
01:02
and drove off into the sunset,
17
62260
2000
و به سمت غروب آفتاب رانندگی کردم،
01:04
having fully failed to realize three critical things.
18
64260
4000
و کاملاً بی توجه به سه نکته خیلی مهم بودم.
01:08
One: that society equates
19
68260
2000
اول اینکه، جامعه ...
01:10
living in a permanent structure, even a shack,
20
70260
4000
زندگی در یک جای ثابت، حتی یک کلبه، را ...
01:14
with having value as a person.
21
74260
2000
با ارزش داشتن به عنوان یک شخص در جامعه، یکسان می داند.
01:16
Two: I failed to realize how quickly
22
76260
3000
دوم، من نتونستم تشخیص دهم که چقدر سریع
01:19
the negative perceptions of other people
23
79260
2000
درک منفی مردم از ما
01:21
can impact our reality, if we let it.
24
81260
3000
میتواند واقعیت های ما را تحت تاثیر قرار دهد، اگر ما اجازه بدیم.
01:24
Three: I failed to realize
25
84260
2000
سوم، من نتونستم تشخیص بدهم ...
01:26
that homelessness is an attitude,
26
86260
2000
که بی خانمان بودن یک قصد و نیت است،
01:28
not a lifestyle.
27
88260
3000
نه یک سبک زندگی.
01:31
At first, living in the van was great.
28
91260
2000
در ابتدا زندگی تو یک ون خوب بود.
01:33
I showered in campgrounds. I ate out regularly.
29
93260
3000
تو محل مخصوص کمپینگ دوش گرفتم. مثل همیشه بیرون غذا خوردم.
01:36
And I had time to relax and to grieve.
30
96260
4000
و زمانی را داشتم که استراحت کنم.
01:40
But then the anger and the depression about my father's death set in.
31
100260
4000
اما بعد از آن ناراحتی و فشار روانی مرگ پدرم به سراغم اومد.
01:44
My freelance job ended. And I had to get a full-time job
32
104260
3000
شغل آزادم را از دست دادم. باید یک شغل تمام وقت پیدا می کردم تا ...
01:47
to pay the bills.
33
107260
2000
بتونم قبض ها را پرداخت کنم.
01:49
What had been a really mild spring
34
109260
2000
چیزی که مثل نسیم خنک بهاری بود
01:51
turned into a miserably hot summer.
35
111260
2000
تبدیل به تابستان گرم نامطلوب شد.
01:53
And it became impossible to park anywhere --
36
113260
2000
و پارک کردن هرجایی که خواستی عملاً غیرممکن شد ...
01:55
(Laughs)
37
115260
1000
(خنده)
01:56
-- without being very obvious
38
116260
2000
... بدون اینکه توجه دیگران را جلب کنی.
01:58
that I had a cat and a dog with me, and it was really hot.
39
118260
3000
من یه گربه و یک سگ با خودم داشتم و هوا واقعاً گرم بود.
02:01
The cat came and went through an open window in the van.
40
121260
3000
گربه مدام از پنجره باز ون میرفت و می آمد.
02:04
The doggy went into doggy day care.
41
124260
2000
سگ هم نیاز به رسیدگی روزانه داشت.
02:06
And I sweated.
42
126260
2000
و من عرق می کردم.
02:08
Whenever I could, I used
43
128260
2000
هر وقت که می تونستم ...
02:10
employee showers in office buildings and truck stops.
44
130260
4000
از دوش های ساختمان های اداری یا محل توقف کامیون ها استفاده میکردم.
02:14
Or I washed up in public rest rooms.
45
134260
4000
یا خودم را در دستشویی های عمومی میشستم.
02:18
Nighttime temperatures in the van rarely dropped below 80 degrees Fahrenheit,
46
138260
3000
درجه حرارت در شب در داخل ون به ندرت زیر 80 درجه فارنهایت می آمد،
02:21
making it difficult or impossible to sleep.
47
141260
3000
که خوابیدن را عملاً سخت یا غیرممکن میکرد.
02:24
Food rotted in the heat.
48
144260
3000
غذا در اون گرما فاسد می شد.
02:27
Ice in my ice chest melted within hours,
49
147260
3000
یخ داخل کلمن چند ساعته آب می شد،
02:30
and it was pretty miserable.
50
150260
8000
واقعاً افتضاح بود.
02:38
I couldn't afford to find an apartment,
51
158260
2000
توانایی مالی پیدا کردن یک آپارتمان را نداشتم،
02:40
or couldn't afford an apartment that would allow me
52
160260
2000
یا نمی تونستم آپارتمانی بگیرم که به من اجازه بده
02:42
to have the Rottweiler and the cat.
53
162260
2000
یک سگ و گربه را نگهداری کنم.
02:44
And I refused to give them up,
54
164260
2000
و من آنها را رها نکردم.
02:46
so I stayed in the van.
55
166260
6000
بنابراین همچنان داخل ون ماندم.
02:52
And when the heat made me too sick
56
172260
2000
و وقتی که از گرما خسته شده بودم ...
02:54
to walk the 50 feet to the public restroom
57
174260
3000
برای اینکه 50 فوت تا دستشویی عمومی
02:57
outside my van at night,
58
177260
2000
بیرون ون، در شب طی کنم،
02:59
I used a bucket and a trash bag as a toilet.
59
179260
3000
از یک سطل و کیسه زباله به جای توالت استفاده می کردم.
03:02
When winter weather set in, the temperatures dropped
60
182260
3000
وقتی زمستان شد، درجه حرارت پایین آمد
03:05
below freezing. And they stayed there.
61
185260
2000
زیر صفر. و همه چیز مثل قبل بود.
03:07
And I faced a whole new set of challenges.
62
187260
5000
و من به یک سری مشکلات جدید روبرو شدم.
03:12
I parked a different place every night
63
192260
3000
هر شب جای مختلفی پارک میکردم
03:15
so I would avoid being noticed and hassled by the police.
64
195260
3000
تا جلب توجه نکنم و پلیس سراغم نیاد.
03:18
I didn't always succeed.
65
198260
2000
همیشه هم موفق نبودم.
03:20
But I felt out of control of my life.
66
200260
7000
اما حس کردم دیگر کنترلی روی زندگیم ندارم.
03:27
And I don't know when or how it happened,
67
207260
4000
و من نمیدونم کی و چگونه اتفاق افتاد،
03:31
but the speed at which I went
68
211260
2000
اما سرعت اینکه من ...
03:33
from being a talented writer and journalist
69
213260
3000
از یک نویسنده با استعداد و روزنامه نگار
03:36
to being a homeless woman, living in a van,
70
216260
3000
به یک بی خانمان که توی ون زندگی میکنه، تبدیل بشم ..
03:39
took my breath away.
71
219260
2000
عجیب و باورنکردنی بود.
03:41
I hadn't changed. My I.Q. hadn't dropped.
72
221260
3000
من تغییر نکرده بودم. آی کیو من کم نشده بود.
03:44
My talent, my integrity, my values,
73
224260
6000
استعداد من، صداقت من، ارزش های من،
03:50
everything about me remained the same.
74
230260
3000
همه چیز در مورد من یکسان باقی مانده بود.
03:53
But I had changed somehow.
75
233260
2000
اما من یه جورایی تغییر کرده بودم.
03:55
I spiraled deeper and deeper into a depression.
76
235260
3000
من بیشتر و بیشتر افسرده می شدم.
03:58
And eventually someone referred me to a homeless health clinic.
77
238260
3000
کاملاً تصادفی یک نفر یک کلینیک سلامت بی خانمان ها را به من معرفی کرد.
04:01
And I went. I hadn't bathed in three days.
78
241260
3000
من رفتم اونجا. سه روز بود که حمام نرفته بودم.
04:04
I was as smelly and as depressed as anyone in line.
79
244260
4000
من هم مثل تمام کسانی که تو صف بودند بو میدادم و افسرده بودم.
04:08
I just wasn't drunk or high.
80
248260
3000
من فقط مست نبودم یا مخدر مصرف نکرده بودم.
04:11
And when several of the homeless men realized that,
81
251260
3000
و وقتی چند تا از مردان بی خانمان متوجه این موضوع شدند،
04:14
including a former university professor,
82
254260
2000
که یک استاد دانشگاه هم بین آنها بود،
04:16
they said, "You aren't homeless. Why are you really here?"
83
256260
4000
گفتند: "تو بی خانمان نیستی، واقعاً چرا اینجایی؟"
04:20
Other homeless people didn't see me as homeless,
84
260260
2000
بی خانمان های دیگه من را بی خانمان نمی دیدند
04:22
but I did.
85
262260
3000
اما خودم می دیدم.
04:25
Then the professor listened to my story and he said,
86
265260
4000
اون استاد دانشگاه به داستان زندگی من گوش کرد و بعد گفت:
04:29
"You have a job. You have hope.
87
269260
3000
"تو یک شغل داری. تو امید داری.
04:32
The real homeless don't have hope."
88
272260
4000
یک بی خانمان واقعی امیدی ندارد".
04:36
A reaction to the medication the clinic gave me for my depression
89
276260
3000
و نتیجه درمانی که کلینیک برای افسردگی به من داد ...
04:39
left me suicidal. And I remember thinking,
90
279260
2000
خودکشی بود. یادم هست که فکر میکردم ...
04:41
"If I killed myself, no one would notice."
91
281260
5000
"اگر من خودم را بکشم، کسی متوجه نخواهد شد."
04:52
A friend told me, shortly after that,
92
292260
5000
یک دوست مدتی بعد از آن ماجرا به من گفت
04:57
that she had heard that Tim Russert,
93
297260
2000
که او شنیده تیم راسرت (Tim Russert) ...
04:59
a nationally renowned journalist,
94
299260
2000
روزنامه نگار معروف در سرتاسر کشور
05:01
had been talking about me on national T.V.
95
301260
2000
در مورد من توی تلویزیون ملی صحبت کرده.
05:03
An essay I'd written about my father,
96
303260
2000
و مقاله ای که من در مورد پدرم نوشته بودم،
05:05
the year before he died, was in Tim's new book.
97
305260
4000
سال قبل از فوتش، توی کتاب جدید تیم (Tim) آورده شده.
05:09
And he was doing the talk show circuit. And he was talking about my writing.
98
309260
3000
وقتی او در مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده بوده در مورد نوشته های من صحبت کرده بوده
05:12
And when I realized that Tim Russert, former moderator of "Meet the Press,"
99
312260
4000
وقتی من فهمیدم که تیم راسرت (Tim Russert) موسس سابق Meet the Press،
05:16
was talking about my writing,
100
316260
2000
دو مورد نوشته های من صحبت کرده،
05:18
while I was living in a van in a Wal-Mart parking lot,
101
318260
2000
در حالی که من داخل یک ون تو پارکینگ وال-مارت زندگی می کردم،
05:20
I started laughing.
102
320260
2000
شروع به خندیدن کردم.
05:22
You should too.
103
322260
2000
شما هم باید بخندین
05:24
(Laughter)
104
324260
1000
(خنده حضار)
05:25
I started laughing
105
325260
2000
شروع به خندیدن کردم.
05:27
because it got to the point where,
106
327260
2000
برای اینکه به جایی رسیده بود که (نمیدونستم)...
05:29
was I a writer, or was I a homeless woman?
107
329260
3000
من یک نویسنده بودم یا یک زن بی خانمان؟
05:32
So I went in the bookstore. And I found Tim's book.
108
332260
3000
پس به یک کتابفروشی رفتم و کتاب تیم را پیدا کردم.
05:35
And I stood there. And I reread my essay.
109
335260
3000
اونجا موندم و مقاله خودم را دوباره خوندم
05:38
And I cried.
110
338260
2000
و گریه کردم.
05:40
Because I was a writer.
111
340260
3000
برای اینکه من یک نویسنده بودم.
05:43
I was a writer.
112
343260
2000
من یک نویسنده بودم.
05:45
Shortly after that I moved back to Tennessee.
113
345260
3000
بلافاصله به تنسی (Tennessee) برگشتم.
05:48
I alternated between living in a van and couch surfing with friends.
114
348260
3000
گاهی اوقات توی ون زندگی میکردم، گاهی هم به دیدن دوستان میرفتم و روی مبل می خوابیدم.
05:51
And I started writing again.
115
351260
3000
و من نوشتن را دوباره شروع کردم.
05:54
By the summer of the following year I was a working journalist.
116
354260
3000
تابستان سال بعدش من یک روزنامه نگار شاغل بودم.
05:57
I was winning awards. I was living in my own apartment.
117
357260
3000
جایزه برده بودم. تو آپارتمان خودم زندگی میکردم.
06:00
I was no longer homeless.
118
360260
2000
من دیگه بی خانمان نبودم.
06:02
And I was no longer invisible.
119
362260
3000
من دیگه پنهان نبودم.
06:05
Thousands of people work full and part-time jobs,
120
365260
3000
هزاران نفر مشغول کارهای تمام یا نیمه وقت هستند،
06:08
and live in their cars.
121
368260
2000
و در ماشین هایشان زندگی میکنند.
06:10
But society continues to stigmatize and criminalize
122
370260
3000
اما جامعه همچنان ننگ می داند ...
06:13
living in your vehicle or on the streets.
123
373260
3000
زندگی کردن داخل ماشینت یا توی خیابان را.
06:16
So the homeless, the working homeless, primarily remain invisible.
124
376260
4000
پس یک بی خانمان، یک بی خانمان که کار میکند، همچنان نادیده گرفته می شود.
06:20
But if you ever meet one,
125
380260
2000
اما اگر زمانی شما یکی از آنها را دیدید،
06:22
engage them, encourage them, and offer them hope.
126
382260
4000
باهاشون دم خور بشید، تشویقشان کنید، و به آنها امید را عرضه کنید.
06:26
The human spirit can overcome anything if it has hope.
127
386260
5000
روح آدمی اگر امید داشته باشه به هر چیزی میتونه غلبه کند.
06:31
And I'm not here to be the poster girl for the homeless.
128
391260
2000
من اینجا نیستم تا برای بی خانمان بودن تبلیغ کنم.
06:33
I'm not here to encourage you to give money to the next panhandler you meet.
129
393260
3000
من اینجا نیستم تا شما را تشویق کنم که به گدایی که دیدید کمک کنید.
06:36
But I am here to tell you that, based on my experience,
130
396260
3000
من اینجام تا به شما بگویم که بر اساس تجربه من
06:39
people are not where they live,
131
399260
3000
مردم معادل جایی که زندگی میکنند نیستند
06:42
where they sleep,
132
402260
2000
جایی که می خوابند،
06:44
or what their life situation is at any given time.
133
404260
5000
یا وضعیت زندگیشون در هر برهه زمانی.
06:49
Three years ago I was living in a van
134
409260
3000
سه سال پیش من داخل یک ون زندگی میکردم
06:52
in a Wal-Mart parking lot,
135
412260
2000
داخل پارکینگ وال-مارت.
06:54
and today I'm speaking at TED.
136
414260
3000
و امروز در تد (TED) سخنرانی میکنم.
06:57
Hope always, always finds a way. Thank you.
137
417260
5000
امید همیشه، همیشه، یک راه پیدا میکند. متشکرم.
07:02
(Applause)
138
422260
2000
(تشویق حضار)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7