Turning trash into toys for learning | Arvind Gupta

آرویند گوپتا: تبدیل آشغال به اسباب بازی هایی برای یاد گیری

Translator: Morteza Shahriari Nia Reviewer: Saeed Salehi

My name is Arvind Gupta, and I'm a toymaker.

اسم من آرویند گوپتا است و من یک اسباب بازی ساز هستم.

I've been making toys for the last 30 years.

من در طی ۳۰ سال گذشته اسباب بازی ساخته ام.

The early '70s, I was in college.

اوایل دهه ی ۷۰، من در دانشگاه بودم.

It was a very revolutionary time.

دوران بسیار بنیادینی برای من بود.

It was a political ferment, so to say --

ما در حال یک دگرگونی سیاسی بودیم --

students out in the streets of Paris,

دانشجو ها در خیابان های پاریس،

revolting against authority.

در حال اعتراض علیه قدرت.

America was jolted

آمریکا در حال تکان بود

by the anti-Vietnam movement, the Civil Rights movement.

با حرکات مردمی ضد جنگ ویتنام، تحرکات حقوق شهروندی.

In India, we had the Naxalite movement,

ما در هند تحرکات Naxalite را شاهد بودم.

the [unclear] movement.

تحرکات [نا مفهوم]

But you know, when there is a political churning of society,

اما می دانید که زمانی که هنگمی که یک تحرک بزرگ سیاسی در جامعه ایی رخ می دهد،

it unleashes a lot of energy.

انرژی بسیار زیادی آزاد می شود.

The National Movement of India

تحرکات ملی در هند

was testimony to that.

نشانه ایی بر صحت آن مطلب است.

Lots of people resigned from well-paid jobs

بسیاری از مردم از کار هایی که درآمد خوبی داشتند استعفا دادند

and jumped into the National Movement.

و به جنبش و تحرکات ملی پیوستند.

Now in the early '70s,

اینک در اوایل دهه ی ۷۰،

one of the great programs in India

یکی از بزرگترین برنامه ها در هند

was to revitalize

توجه مجدد دادن به

primary science in village schools.

تحصیلات ابتدایی در مدارس بود.

There was a person, Anil Sadgopal, did a Ph.D. from Caltech

یک شخص بود به نام آنیل سدگوپال (Anil Sadgopal) که دکتری از دانشگاه فناوری کالیفرنیا گرفت

and returned back as a molecular biologist

و به عنوان یک بیولوژیست مولوکولی به هند بازگشت

in India's cutting-edge research institute, the TIFR.

و در موسسه پیشرفته ی TIFR مشغول به کار شد.

At 31, he was not able

در ۳۱ سالگی او نمی توانست

to relate the kind of [unclear] research,

که تحقیقات مربوط به [نا مفهوم] را مرتبط کند.

which he was doing with the lives of the ordinary people.

کاری که در او مشغول به انجام در ارتباط با زندگی های مردم عادی بود.

So he designed and went and started a village science program.

پس او رفت و یک برنامه ی علوم برای روستا ها را طراحی کرد.

Many people were inspired by this.

خیلی از مردم با این کار تحت تاثیر قرار گرفتند.

The slogan of the early '70s

شعار اوایل دهه ی ۷۰ بود:

was "Go to the people.

"به سوی مردم بروید

Live with them; love them.

با آنها زندگی کنید، عاشق آنها باشید.

Start from what they know. Build on what they have."

از همان چه مردم می دانند شروع کنید. بر روی آنچه آنها دارند بسازید"

This was kind of the defining slogan.

این شعار سازنده بود.

Well I took one year.

خب برای من یک سال طول کشید.

I joined Telco, made TATA trucks, pretty close to Pune.

من به Telco پیوستم که کامیون های TATA می ساخت که نزدیک Pune بود.

I worked there for two years,

من دو سال در انجا کار کردم،

and I realized that I was not born to make trucks.

و من متوجه شدم که برای ساخت کامیون ساخته نشده ام.

Often one doesn't know what one wants to do,

معمولا انسان نمی داند که چه کار دوست دارد بکند،

but it's good enough to know what you don't want to do.

اما معمولا حداقل خوب است که بدانی چه کاری دوست نداری انجام بدهی.

So I took one year off, and I went to this village science program.

پس من یک سال مرخصی گرفتم و به برنامه ی علوم روستاییان پیوستم.

And it was a turning point.

و ان زمانی بسیار حیاتی بود.

It was a very small village --

یک روستای بسیار کوچک --

a weekly bazaar

یک بازار هفتگی

where people, just once in a week, they put in all the vats.

جایی که مردم هرچه دارند را فقط هفته ایی یک بار به میان می گذارند.

So I said, "I'm going to spend a year over here."

پس من گفتم، "من می خواهم یک سال اینجا بمانم"

So I just bought one specimen

پس من یک ذره

of everything which was sold on the roadside.

از هرچه در آنجا کنار خیابان فروخته می شد را خریدم.

And one thing which I found

و یک چیزی که من پیدا کردم

was this black rubber.

این پلاستیک سیاه رنگ بود.

This is called a cycle valve tube.

یه این شلنگ والو دوچرخه می گویند.

When you pump in air in a bicycle, you use a bit of this.

وقتی می خواهید دوچرخه باد کنید از تکه کوچکی از این استفاده می کنید.

And some of these models --

و برخی از این مدل ها --

so you take a bit of this cycle valve tube,

پس شما یک تکه از این شلنگ والو دوچرخه را برمیدارید،

you can put two matchsticks inside this, and you make a flexible joint.

می توانید دو تکه چوب کبریت در آن بگذارید و یک اتصال قابل تحرک بسازید.

It's a joint of tubes. You start by teaching angles --

این یک اتصال پلاستیکی است، نوعی مفصل -- شروع به آموزش زوایا می کنید.

an acute angle, a right angle, an obtuse angle, a straight angle.

زاویه ی حاده، زاویه ی قائم، زاویه ی منفرجه، زاویه ی قائم.

It's like its own little coupling.

آن شبیه اتصال کوچک مخصوص خودش است.

If you have three of them, and you loop them together,

اگر سه تا از آنها را داشته باشید و آنها را به هم حلقه کنید،

well you make a triangle.

خب یک مثلث می سازید.

With four, you make a square,

با چهار تا، یک مربع می سازید،

you make a pentagon, you make a hexagon,

می توانید پنج ضلعی، شش ضلعی بسازید،

you make all these kind of polygons.

تمام این چند ضلعی ها را می توانید بسازید.

And they have some wonderful properties.

و آنها ویژگی های خارق العاده ایی دارند.

If you look at the hexagon, for instance,

اگر مثلا به شش ضلعی نگاه کنید، مثلا،

it's like an amoeba, which is constantly changing its own profile.

شبیه آمیب (جانوری تک سلولی) است که مدام در حال تغییر شکل خود است.

You can just pull this out, this becomes a rectangle.

می توانید این را بیرون بکشید و یک مستطیل می شود.

You give it a push, this becomes a parallelogram.

کمی هلش می دهید و یک متوازی الاضلاع می شود.

But this is very shaky.

اما این خیلی متزلزل است.

Look at the pentagon, for instance,

مثلا به پنج ضلعی نگاه کنید،

pull this out -- it becomes a boat shape trapezium.

این را بیرون بکشید -- به شکل ذوزنقه شبیه قایق در می آید.

Push it and it becomes house shaped.

هلش بدهید و آن به شکل خانه در می آید.

This becomes an isosceles triangle --

این مثلث متساوی الساقین می شود --

again, very shaky.

مجددا، خیلی متزلزل.

This square might look very square and prim.

این مربع ممکن است خیلی محکم و خشک به نظر برسد.

Give it a little push -- this becomes a rhombus.

کمی هلش دهید تا لوزی شود.

It becomes kite-shaped.

شبیه کایت می شود.

But give a child a triangle,

اما یک مثلث به یک کودک بدهید،

he can't do a thing to it.

هیچ کاری با آن نمی تواند انجام دهد.

Why use triangles?

چرا از مثلث استفاده شود؟

Because triangles are the only rigid structures.

چرا که مثلث ها تنها شکل های غیر قابل تغییر هستند.

We can't make a bridge with squares

ما نمی توانیم با مربع پل بسازیم،

because the train would come, it would start doing a jig.

چرا که وقتی قطار می آید، آن شروع به تغیر شکل می کند.

Ordinary people know about this

مردم عادی در باره ی این می دانند،

because if you go to a village in India,

چرا که اگر به یک روستا در هند بروید،

they might not have gone to engineering college,

ممکن است انها به یک دانشگاه مهندسی نرفته باشند،

but no one makes a roof placed like this.

اما هیچ کس سقفی مانند این را نخواهد ساخت.

Because if they put tiles on top, it's just going to crash.

چرا که اگر آنها کاشی ها را روی هم بگذارند، آن خواهد شکست.

They always make a triangular roof.

آنها همیشه سقف مثلثی می سازند.

Now this is people science.

و این علوم برای مردم است.

And if you were to just poke a hole over here

و اگر یک سوراخ این جا ایجاد کنید

and put a third matchstick,

و یک چوب کبریت سوم این جا بگذارید،

you'll get a T joint.

به یک اتصال T شکل می رسید.

And if I were to poke all the three legs of this

و اگر هر سه پای این را

in the three vertices of this triangle,

وارد راس های این مثلث کنم،

I would make a tetrahedron.

یک چهار وجهی می سازم.

So you make all these 3D shapes.

پس شما تمام این شکل های سه بعدی را می سازید.

You make a tetrahedron like this.

این طوری ک چهار وجهی می سازید.

And once you make these,

و وقتی این ها را بسازید،

you make a little house.

یک خانه ی کوچک می سازید.

Put this on top.

این را روی آن بگذارید.

You can make a joint of four. You can make a joint of six.

می توانید یک اتصال چهار تایی بسازید. می توانید اتصالی شش تایی بسازید.

You just need a ton.

فقط به یک تن نیاز دارید.

Now this was -- you make a joint of six,

خب برای این -- یک اتصال شش تایی بسازید،

you make an icosahedron.

یک بیست وجهی می سازید.

You can play around with it.

می توانید با آن بازی کنید.

This makes an igloo.

این یک خانه ی اسکیمو می شود.

Now this is in 1978.

خب این در ۱۹۷۸ است.

I was a 24-year-old young engineer.

من یک مهندس جوان ۲۴ ساله بودم.

And I thought this was so much better than making trucks.

و فکر کردم این خیلی بهتر از ساختن کامیون است.

(Applause)

(تشویق حضار)

If you, as a matter of fact, put four marbles inside,

اگر شما، در واقع، چهار تیله داخل بگذارید،

you simulate the molecular structure of methane, CH4.

شکل مولکولی متان را شبیه سازی کرده اید. CH4

Four atoms of hydrogen, the four points of the tetrahedron,

چهار اتم هیدروژن، چهار نقطه ی چهار وجهی،

which means the little carbon atom.

که در واقع همان اتم کوچک کربن خواهد بود.

Well since then,

خب از آن به بعد،

I just thought that I've been really privileged

من فکر کردم که خیلی افتخار بزرگی است برای من

to go to over 2,000 schools in my country --

که به بیش از ۲ هزار مدرسه در کشورم بروم --

village schools, government schools,

مدارس روستایی، مدارس دولتی،

municipal schools, Ivy League schools --

مدارس شهرداری، مدارس استعداد درخشان --

I've been invited by most of them.

توسط بیشتر آنها دعوت شده ام.

And every time I go to a school,

هر وقت به مدرسه ایی می روم،

I see a gleam in the eyes of the children.

یک نوری در چشمان بچه ها می بینم.

I see hope. I see happiness in their faces.

من امید میبینم. من شادی را در صورت های آنها می بینم.

Children want to make things. Children want to do things.

بچه ها می خواهند چیز ها بسازند. بچه ها می خواهند کار ها را بکنند.

Now this, we make lots and lots of pumps.

خب حالا، ما تعداد بسیار زیادی تلمبه می سازیم.

Now this is a little pump

این یک تلمبه خیلی کوچک است

with which you could inflate a balloon.

که با آن می توانید یک بادکنک باد کنید.

It's a real pump. You could actually pop the balloon.

این یک تلمبه ی واقعی است. می توانید حتی با آن بادکنک را بترکانید.

And we have a slogan

و ما یک شعار داریم

that the best thing a child can do with a toy is to break it.

بهترین کاری که یک کودک با یک اسباب بازی می تواند بکند این است که ان را بشکند.

So all you do is --

پس تمام کاری که می کنید این است که --

it's a very kind of provocative statement --

این یک جمله ی تحریک کننده است --

this old bicycle tube and this old plastic [unclear]

این شلنگ قدیمی دوچرخه و ابن پلاستیک قدیمی [نا مفهوم]

This filling cap will go very snugly into an old bicycle tube.

این دریچه محکم داخل شلنگ قدیمی دوچرخه قرار می گیرد.

And this is how you make a valve.

و این گونه والو می سازید.

You put a little sticky tape.

یک نوار چسب کوچک قرار می دهید.

This is one-way traffic.

این یک ترافیک یک طرفه است.

Well we make lots and lots of pumps.

خب ما تعداد بسیار زیادی تلمبه می سازیم.

And this is the other one --

و این یکی دیگر است --

that you just take a straw, and you just put a stick inside

که یک تکه نی بر می دارید، یک چوب داخل آن می گذارید،

and you make two half-cuts.

دو نیم تکه از ان جدا می کنید.

Now this is what you do,

و این کاری است که می کنید،

is you bend both these legs into a triangle,

این دو پا را خم کنید تا یک مثلث داشته باشید،

and you just wrap some tape around.

کمی نوار چسب دور آن بزنید.

And this is the pump.

و این تلمبه ی شما است.

And now, if you have this pump,

و حالا اگر این تلمبه را دارید،

it's like a great, great sprinkler.

آن شبیه یک سیستم آبیاری فوق العاده است.

It's like a centrifuge.

شبیه سانتریفیوژ است.

If you spin something, it tends to fly out.

اگر چیزی را بچرخانید تمایل دارد که به بیرون پرواز کند.

(Applause)

(تشویق حضار)

Well in terms of -- if you were in Andhra Pradesh,

خب به زبان -- اگر شما [نا مفهوم]

you would make this with the palmyra leaf.

او ممکن است این را با برگ پالمیرا بسازد.

Many of our folk toys

خیلی از اسباب بازی های محلی ما

have great science principles.

اصول بزرگ علم را در خود دارند.

If you spin-top something, it tends to fly out.

اگر چیزی را بچرخانید تمایل به بیرون جستن پیدا می کند.

If I do it with both hands, you can see this fun Mr. Flying Man.

اگر آن را با دو دست انجام دهم، این مرد پرواز کننده ی خنده دار را می بینید.

Right.

درست.

This is a toy which is made from paper. It's amazing.

این اسباب بازی است که با کاغذ ساخته می شود. آن شگفت انگیز است.

There are four pictures.

چهار عکس وجود دارند.

You see insects,

حشرات را می بینید،

you see frogs, snakes, eagles, butterflies,

قورباغه ها، مار ها، عقاب ها، پروانه ها

frogs, snakes, eagles.

قورباغه ها، مار ها، عقاب ها.

Here's a paper which you could [unclear] --

این یک تکه کاغذی است که می توانید با آن [نا مفهوم] --

designed by a mathematician at Harvard in 1928,

طراحی شده توسط یک زیاضی دان در هاروارد در ۱۹۲۸،

Arthur Stone,

آرتور استون،

documented by Martin Gardner in many of his many books.

ثبت شده توسط مارتین گاردنر در بسیاری از کتاب هایش.

But this is great fun for children.

اما این سرگرمی خیلی جالبی برای بچه ها است.

They all study about the food chain.

آنها همه در باره ی زنجیره ی غذایی می خوانند.

The insects are eaten by the frogs; the frogs are eaten by the snakes;

حشرات توسط قورباغه ها خورده می شوند؛ قورباغه ها توسط مار ها خورده می شوند؛

the snakes are eaten by the eagles.

مار ها توسط عقاب ها خورده می شوند.

And this can be, if you had a whole photocopy paper --

و این می تواند، اگر یک برگه کامل فوقتوکپ داشته باشید،

A4 size paper --

کاغذ سایز A4 --

you could be in a municipal school, you could be in a government school --

می تاونید در یک مدرسه شهرداری باشید، می توانید در مدرسه دولتی باشید --

a paper, a scale and a pencil -- no glue, no scissors.

یک کاغذ، یک ترازو و یک مداد، بدون چسب بدون قیچی.

In three minutes, you just fold this up.

در سه دقیقه، می توانید این را تا کنید این طوری.

And what you could use it for is just limited by your imagination.

و چیزهایی که می توانید با آن بسازید فقط توسط قدرت ذهن شما محدود می شوند.

If you take a smaller paper, you make a smaller flexagon.

اگر یک تکه کاغذ کوچک تر بردارید، یک flexigon کوچک تر می سازید.

With a bigger one, you make a bigger one.

با یکی بزرگتر، یک بزرگ تر می سازید.

Now this is a pencil with a few slots over here.

خب این یک مداد است با چند سوراخ این جا ها.

And you put a little fan here.

یک پنکه ی کوچک این جا می گذارید.

And this is a hundred-year-old toy.

و این یک اسباب بازی صد ساله است.

There have been six major research papers on this.

شش مقاله مهم تحقیقاتی روی این موضوع نوشته شده است.

There's some grooves over here, you can see.

چند شیار اینجا هست. می بینید.

And if I take a reed -- if I rub this,

و اگر یک نی بردارم -- اگر این را بمالم،

something very amazing happens.

چیز خیلی جالبی اتفاق می افتد.

Six major research papers on this.

شش مقاله ی مهم تحقیقاتی روی این.

As a matter of fact, Feynman, as a child, was very fascinated by this.

در واقع Feynman به عنوان یک بچه خیلی از این خوشش آمده بود.

He wrote a paper on this.

او یک مقاله روی این نوشت.

And you don't need the three billion-dollar Hadron Collider

و شما به یک شتاب دهنده ی هسته ایی سه میلیون دلاری هاردن نیاز ندارید تا

for doing this. (Laughter) (Applause)

این را بسازید

This is there for every child,

این برای همه ی بچه ها در دسترس است،

and every child can enjoy this.

و هر بچه ایی می تواند از این لذت ببرد.

If you want to put a colored disk,

اگر بخواهید که یک دایره ی رنگی روی آن بگذارید،

well all these seven colors coalesce.

تمام این هفت رنگ ترکیب می شوند.

And this is what Newton talked about 400 years back,

و این همان چیزیی است که نیوتن 400 سال پیش در باره ی آن صحبت کرد،

that white light's made of seven colors,

که نور سفید از هقت رنگ دیگر تشکیل شده است،

just by spinning this around.

تنها با چرخاندن این

This is a straw.

این نی.

What we've done, we've just sealed both the ends with tape,

کاری که ما انجام داده ایم تنها محکم چسباندن دو سر با نوار است،

nipped the right corner and the bottom left corner,

بریدن گوشه ی راست و چپ،

so there's holes in the opposite corners, there's a little hole over here.

پس سوراخ هایی در گوشه های مقابل هم وجود دارد، یک سوراخ کوچک هم این جا قرار دارد.

This is a kind of a blowing straw.

این نوعی نی برای فوت کردن است.

I just put this inside this.

من فقط این را داخل این قرار می دهم.

There's a hole here, and I shut this.

یک سوراخ این جا است، این را می بندم.

And this costs very little money to make --

و این هزینه ی بسیار کمی برای ساخت دارد --

great fun for children to do.

تفریح خوبی برای بچه ها که انجام بدهند.

What we do

کاری که ما می کنیم

is make a very simple electric motor.

یک موتور بسیار ساده ی برقی است.

Now this is the simplest motor on Earth.

این ساده ترین موتور در جهان است.

The most expensive thing is the battery inside this.

گران ترین چیز ان باتری است که داخل آن است.

If you have a battery, it costs five cents to make it.

اگر باتر داشته باشید کل هرینه ی ساخت ان پنج سنت است.

This is an old bicycle tube,

اسن یک شلنگ قدیمی دوچرخه است،

which gives you a broad rubber band, two safety pins.

که یک نوار پهن پلاستیکی می دهد و دو سوزن برای اطمینان.

This is a permanent magnet.

این یک آهنربای دائمی است.

Whenever current flows through the coil, this becomes an electromagnet.

هر وقت جریان از داخل حلقه عبور می کند. این یک آهنربای الکترو مغناطیس می شود.

It's the interaction of both these magnets

ارتباط این دو آهنربا است که

which makes this motor spin.

باعث چرخش موتور می شود.

We made 30,000.

ما ۳۰ هزار تا از این ها ساختیم.

Teachers who have been teaching science for donkey years,

معلم ها برای سال ها علوم را در سال های نادانی درس می دادند.

they just muck up the definition and they spit it out.

آنها فقط یک مفهوم را بر می دارند و آن را به بچه ها می گویند.

When teachers make it, children make it.

هروقت معلم چیزی را بسازد بچه ها هم می سازند.

You can see a gleam in their eye.

می توانید برق چشمانشان را در این ببینید.

They get a thrill

هیجانی که پیدا می کنند

of what science is all about.

در باره ی این که علوم در باره ی چیست.

And this science is not a rich man's game.

و این علوم یک بازی یک مرد ثروتمند نیست.

In a democratic country,

در یک کشور با دموکراسی،

science must reach to our most oppressed,

علوم باید به تمام کودکان محروم

to the most marginalized children.

تمام کودکان به حاشیه رانده شده برسد.

This program started with 16 schools

این برنامه با ۱۶ مدرسه شروع شد

and spread to 1,500 government schools.

و به ۱۵۰۰ مدرسه ی دولتی گسترش داده شد.

Over 100,000 children learn science this way.

بیش از ۱۰۰ هزار دانش آموز علوم را این جوری یاد میگیرند.

And we're just trying to see possibilities.

و ما تنها داریم چیز های ممکن را می بینیم.

Look, this is the tetrapak --

ببینید، این یک tetrapak است

awful materials from the point of view of the environment.

موادی بسیار بد از نقطه نظر محیط زندگی.

There are six layers -- three layers of plastic, aluminum --

شش لایه وجود دارد -- سه لایه از پلاستیک، آلومینیوم --

which are are sealed together.

که به هم چسبیده اند.

They are fused together, so you can't separate them.

به هم جوش خورده اند تا نتوانید آنها را از هم جدا کنید.

Now you can just make a little network like this

اینک شما می توانید یک شبکه مانند این بسازید

and fold them and stick them together

و آنها را تا کنید و به هم بچسبانید

and make an icosahedron.

و یک بیست وجهی بسازید.

So something which is trash,

پس چیزی که آشغال است،

which is choking all the seabirds,

این چیزی است که باعث خفگی پرنده های دریایی می شود،

you could just recycle this into a very, very joyous --

شما می توانید آن را به چیز بسیار مفیدی بازیافت کنید.

all the platonic solids can be made with things like this.

تمامی اجسام افلاطونی را می توان با چیز هایی مانند این ساخت.

This is a little straw,

این یک نی کوچک است،

and what you do is you just nip two corners here,

و کاری که بکنید لازم است این است که دو گوشه ی آن را کوتاه کنید.

and this becomes like a baby crocodile's mouth.

و این شبیه دهان یک بچه سوسمار می شود.

You put this in your mouth, and you blow.

این را در دهان خود بگذارید و فوت کنید.

(Honk)

(سوت)

It's children's delight, a teacher's envy, as they say.

این هیجانی بزرگ برای بچه و مایه ی غبطه خوردن معلمان است.

You're not able to see how the sound is produced,

شما نمی توانید ببینید که صدا چگونه تولید می شود،

because the thing which is vibrating goes inside my mouth.

چرا که چیزی که تکان می خورد داخل دهان قرار می گیرد.

I'm going to keep this outside, to blow out. I'm going to suck in air.

من این را خارج از دهانم قرار می دهم و هوا را به دهانم می مکم.

(Honk)

(سوت)

So no one actually needs to muck up the production of sound

پس در واقع هیچ کس نیاز ندارد که نحوه ی تولید صدا را توسط لرزش سیم

with wire vibrations.

شبیه سازی کند.

The other is that you keep blowing at it,

چیز دیگر آن است که در آن فوت می کنید.

keep making the sound,

به در اوردن صدا ادامه دهید،

and you keep cutting it.

و به کوتاه کردن نی ادامه دهید.

And something very, very nice happens.

و یک چیز بسیار بسیار جالب اتفاق می افتد.

(Honk)

(سوت)

(Applause)

(تشویق حضار)

And when you get a very small one --

و وقتی به یک تکه ی کوچک می رسید --

(Honk)

(سوت)

This is what the kids teach you. You can also do this.

این چیزی است که بچه ها به شما یاد می دهند. شما هم می توانید این کار را بکنید.

Well before I go any further,

خب قبل از این که پیش تر بروم،

this is something worth sharing.

این چیزی است که ارزش به میان گذاشتن را دارد.

This is a touching slate meant for blind children.

این یک تخته سنگ لمسی برای کودکان نابینا است.

This is strips of Velcro, this is my drawing slate,

این خطوط Velcro است و این تخته ی من است،

and this is my drawing pen,

و این مداد نقاشی کشیدن من،

which is basically a film box.

که در واقع یک جعبه ی فیلم است.

It's basically like a fisherman's line,

در واقع آن شبیه نخ ماهی گیری است،

a fishing line.

یک نخ ماهی گیری.

And this is wool over here.

و این پشم است اینجا.

If I crank the handle, all the wool goes inside.

اگر من دسته را بچرخانم تمام پشم داخل می شود.

And what a blind child can do is to just draw this.

و کاری که یک کودک نابینا می تواند بکند این است که این را نقاشی کند.

Wool sticks on Velcro.

پشم به Velcro می چسبد.

There are 12 million blind children in our country --

12 میلیون کودک نابینا در کشور ما وجود دارد --

(Applause)

(تشویق حضار)

who live in a world of darkness.

که در دنیایی از تاریکی زندگی می کنند.

And this has come as a great boon to them.

و این به عنوان یک موهبتی بزرگ برای آنها می ماند.

There's a factory out there making our children blind,

یک کارخانه ایی آن بیرون هست که کودکان ما را نابینا می کند،

not able to provide them with food,

نمی تواند برای آنها غذا تهیه کند،

not able to provide them with vitamin A.

نمی تواند برای آنها ویتامین آ تهیه کند.

But this has come as a great boon for them.

اما این به عنوان یک کمکی بزرگ ظاهر شده است.

There are no patents. Anyone can make it.

هیچ حق مالکیت معنوی وجود ندارد. هر کسی می تواند آن را بسازد.

This is very, very simple.

این خیلی خیلی ساده است.

You can see, this is the generator. It's a crank generator.

می بینید، این یک ژنراتور است. یک ژنراتور با دسته.

These are two magnets.

این ها دو آهنربا هستند.

This is a large pulley made by sandwiching rubber between two old CDs.

این یک قرقره بزرگ است که با کش ساندویچ بین دو سی دی ساخته شده است.

Small pulley and two strong magnets.

قرقره کوچک و دو آهنربای قوی.

And this fiber turns a wire attached to an LED.

و این فیبر سیمی متصل به یک ال.ایی.دی را می چرخاند.

If I spin this pulley, the small one's going to spin much faster.

اگر من قرقره ی کوچک را بچرخانم قرقره ی کوچک بسیار سریع تر خواهد چرخید.

There will be a spinning magnetic field.

این یک میدان مغناطیسی چرخان خواهد بود.

Lines, of course, would be cut, the force will be generated.

خطوط قطع شده و نیرو تولید خواهد شد.

And you can see, this LED is going to glow.

و خواهید دید که ال.ایی.دی شروع به درخشش خواهد کرد.

So this is a small crank generator.

پس این یک ژنراتور کوچک دسته دار است.

Well, this is, again,

خب، این مجددا،

it's just a ring, a steel ring with steel nuts.

فقط یک حلقه ی استیل با مهذه های استیل است.

And what you can do

و کاری که می توان با آن کرد

is just, if you give it a twirl,

اگر آن را بچرخانید،

well they just keep going on.

آنها به چرخیدن ادامه خواهند داد.

And imagine a bunch of kids

و تصور کنید چند تا بچه

standing in a circle

که دایره وار ایستاده اند

and just waiting for the steel ring to be passed on.

و منتظر حلقه بیاستند تا به آنها برسد.

And they'd be absolutely joyous playing with this.

و آنها بسیار از آن بازی لذت خواهند برد.

Well in the end, what we can also do:

و در نهایت کاری که می توانیم بکنیم،

we use a lot of old newspapers

ما تعداد بسیار زیادی روزنامه ی قدیمی داریم

to make caps.

تا با آنها کلاه بسازیم.

This is worthy of Sachin Tendulkar.

این ارزش Sachin Tendulkar را دارد.

It's a great cricket cap. (Laughter) (Applause)

این یک کلاه ارزان کریکت است.

When first you see Nehru and Gandhi,

وقتی شما برای اولین بار نهرو و گاندی را میبینید،

this is the Nehru cap -- just half a newspaper.

این کلاه نهرو است -- فقط یک نصفه روزنامه.

We make lots of toys with newspapers,

ما تعداد زیادی اسباب بازی با روزنامه می سازیم،

and this is one of them.

و این یکی از آنها است.

And this is -- you can see --

و این -- همان طور که می بینید --

this is a flapping bird.

یک مرغ ماهی خوار است.

All of our old newspapers, we cut them into little squares.

و از رونامه هایمان، آنها را به مربع های کوچک تکه تکه می کنیم.

And if you have one of these birds --

و اگر شما یکی از این پرنده ها داشته باشید --

children in Japan have been making this bird for many, many years.

بچه ها در ژاپن سال های زیادی است که از این پرنده ها می سازند.

And you can see,

و می بینید که

this is a little fantail bird.

این یک پرنده ی کوچک دم چتری است.

Well in the end, I'll just end with a story.

و در آخر یک داستان را با شما در میان می گذارم.

This is called "The Captain's Hat Story."

این داستان "کلاه کاپیتان" است.

The captain was a captain of a sea-going ship.

کاپیتان، کاپیتان یک کشتی دریانوردی بود.

It goes very slowly.

آن بسیار آهسته حرکت می کرد.

And there were lots of passengers on the ship,

و تعداد بسیار زیادی مسافر روی کشتی بودند،

and they were getting bored, so the captain invited them on the deck.

حوصله ی مسافر ها سر رفته بود و کاپیتان آنها را به روی عرشه دعوت کرد.

"Wear all your colorful clothes and sing and dance,

"تمام لباس های رنگی تان را بپوشید، بخوانید و برقصید،

and I'll provide you with good food and drinks."

و من به شما غذا و نوشیدنی خوب می دهم."

And the captain would wear a cap everyday

و کاپیتان هر روز کلاه سرش می گذاشت

and join in the regalia.

و به مراسم پادشاهی می پیوست.

The first day, it was a huge umbrella cap,

در روز اول، آن یک کلاه چتری بزرگ بود،

like a captain's cap.

مثل یک کلاه کاپیتان.

That night, when the passengers would be sleeping,

همان شب، زمانی که مسافران خواب بودند،

he would give it one more fold,

او به آن یک تا ی دیگر اضافه کرد،

and the second day, he would be wearing a fireman's cap --

در روز دوم، او یک کلاه آتشنشانی به سر داشت --

with a little shoot just like a designer cap,

به یک دنباله ای مانند کلاه طراحان،

because it protects the spinal cord.

چون از نخاع محافظت می کند.

And the second night, he would take the same cap

در شب دوم، او همان کلاه را برداشت و

and give it another fold.

یک تا ی دیگر به آن داد.

And the third day, it would be a Shikari cap --

و روز سوم آن یک کلاه شکاری خواهد بود --

just like an adventurer's cap.

مانند یک کلاه ماجراجویان.

And the third night, he would give it two more folds --

در شب سوم، او دو تا ی دیگر به آن داد --

and this is a very, very famous cap.

و این یک کلاه خیلی خیلی معروف است،

If you've seen any of our Bollywood films,

اگر شما یکی از فیلم های بالی وود را دیده باشید،

this is what the policeman wears,

این همان چیزی است که پلیس به سر می گذارد،

it's called a zapalu cap.

به ان کلاه زاپالو می گویند.

It's been catapulted to international glory.

کلاه شهرت جهانی دارد.

And we must not forget that he was the captain of the ship.

و نباید فراموش کنیم که او کاپیتان کشتی بود.

So that's a ship.

پس یک کشتی داریم.

And now the end:

و اینک در آخر.

everyone was enjoying the journey very much.

همه خیلی از سفرشان خوشحال بودند.

They were singing and dancing.

آواز می خواندند و می رقصیدند.

Suddenly there was a storm and huge waves.

ناگهان طوفانی شد و امواج بزرگی بوجود آمد.

And all the ship can do is to dance and pitch along with the waves.

و تنها کاری که کشتی می تواند بکند این است که برقصد و در میان امواج غوطه بخورد.

A huge wave comes and slaps the front

یک موج بزرگ می آید و به جلوی کشتی می خورد

and knocks it down.

آن را می کند.

And another one comes and slaps the aft and knocks it down.

یکی دیگر می آید به پشت کشتی می خورد و آن را می کند.

And there's a third one over here.

و سومی می آید و به این جا می خورد.

This swallows the bridge and knocks it down.

این به بادبان می خورد و آن را می اندازد.

And the ship sinks,

و کشتی غرق می شود،

and the captain has lost everything,

کاپیتان همه چیز را از دست داده است به جز،

but for a life jacket.

یک جلیغه ی نجات.

Thank you so much.

خیلی از شما متشکرم.

(Applause)

(تشویق حضار)