Suheir Hammad: Poems of war, peace, women, power

سهیر حماد :شعرهای جنگ، صلح، زن ، قدرت

Translator: eagle sky Reviewer: soheila Jafari

"What I Will"

من چه خواهم کرد؟

I will not dance to your war drum.

من با طبل جنگ تو ، نخواهم رقصید.

I will not lend my soul nor my bones to your war drum.

من روحم را و استخوانم را به طبل جنگ توبه عاریت نخواهم داد.

I will not dance to that beating.

نخواهم رقصید تا بر آن کوبم

I know that beat.

می شناسم من آن ضربه را

It is lifeless.

حیاتی در آن نیست

I know intimately that skin you are hitting.

من به خوبی می شناسم، آن پوستی را که تو در حال کوبیدنش هستی

It was alive once,

او زمانی زنده بود

hunted, stolen,

شکار شد ، دزدیده شد

stretched.

کشیده شد تا پهن تر شود

I will not dance to your drummed-up war.

من نخواهم رقصید، بر جنگ اغوا گر تو.

I will not pop, spin, break for you.

من تکانی نخواهم خورد، نخواهم چرخید، نخواهم شکست برای تو.

I will not hate for you

من برای تو، بیزارنخواهم بود.

or even hate you.

یا حتی از تو نیز تنفر نخواهم داشت.

I will not kill for you.

من برای تو ، نخواهم کشت.

Especially I will not die for you.

و مخصوصا، برای تو نخواهم مرد.

I will not mourn the dead with murder nor suicide.

نه مویه خواهم کرد و نه بر خودکشی ، نه برمرده یک قتل.

I will not side with you or dance to bombs

با تو همراهی یا رقص نخواهم کرد تا بمب ها.

because everyone is dancing.

چراکه هرکسی دارد می رقصد.

Everyone can be wrong.

هرکسی می تواند اشتباه کند.

Life is a right, not collateral or casual.

زندگی یک حق است ، نه وثیقه یا اتفاقی.

I will not forget where I come from.

فراموش نخواهم کرد ، که از کجا می آیم.

I will craft my own drum.

من طبل خویش را با دست خویش، خواهم ساخت.

Gather my beloved near,

معشوق را دربر می گیرم،

and our chanting will be dancing.

و سرودمان رقیصدن خواهد بود.

Our humming will be drumming.

زمزمه هامان ، بر طبل کوبیدن خواهد بود.

I will not be played.

من بازیگر نخواهم بود.

I will not lend my name nor my rhythm to your beat.

نه نامم را و نه آهنگم را بر طبل تو عاریه نخواهم داد

I will dance and resist and dance and persist and dance.

خواهم رقصید وایستادگی خواهم کرد و خواهم رقصید و پافشاری خواهم کرد و خواهم رقصید.

This heartbeat is louder than death.

این طپش قلب رساتر از مرگ است.

Your war drum ain't louder

صدای طبل جنگ تو، بلندتر نیست

than this breath. Haaa.

از این تنفس. ها ا ا ا ا.

What's up TED people? Let me hear you make some noise.

( خطاب به حظار) چه خبرتونه حاضرین تد ، بگذارید صداتونو بشنوم که در می آرید

(Applause)

( تشویق حاضرین)

A bunch of pacifists.

گروهی صلح طلب.

Confused, aspiring pacifists.

صلح طلبانی خجول و مشتاق.

I understand.

می فهمم.

I've been wrong a lot lately.

پیش از این ، من خیلی در اشتباه بودم.

Like a lot.

مثل خیلی ها.

So I couldn't figure out

بنابراین ، نمی تونستم مشخص کنم

what to read today.

که امروز چی بخونم.

I mean, I've been saying I've been prepping.

منظورم اینه داشتم می گفتم که داشتم آماده می شدم.

What that means is prepping my outfit,

یعنی اینکه تازه دارم بساطم را پهن می کنم،

(Laughter)

(خنده حضار)

prepping options,

انتخابهایی برای آماده شدن،

trying to figure out what I'm coming behind

سعی می کنم دریابم از پشت چه چیزی خواهم آمد

and going in front of.

و پیشاپیش چه خواهم رفت.

Poetry does that.

شعر اینو انجام می ده.

It preps you. It aims you.

تو رو آماده می کنه. بهت هدف می ده.

So I am going to read a poem

به همین خاطر، می خوام یک شعر بخونم.

that was chosen just now.

این همین حالا انتخاب شده.

But I'm going to need you

اما بشما نیاز خواهم داشت.

to just sit for like 10 minutes

فقط حدود 10 دقیقه بنشینید

and hold a woman who is not here.

و زنی را در نظر داشته باشید که اینجا نیست.

Hold her now

هم اکنون بگیریدش

with you.

با خودتون.

You don't need to say her name out loud, you can just hold her.

نیازی نیست اسمشو با صدای بلند بگویید ، شما میتونید تنها مد نظر نگهشدارید.

Are you holding her?

آیا داریدش؟

This is "Break Clustered."

این " شکست خوشه " است.

All holy history banned.

همه تاریخ مقدس ممنوع شد.

Unwritten books predicted the future, projected the past.

کتاب های نا نوشته آینده را پیش گویی می کنند ، گذشته را روشن می کنند.

But my head unwraps

اما ذهنم باز است

around what appears limitless,

اطرافم آنچه را که بی حدو حصر به نظر می رسد،

man's creative violence.

خشونتی که مرد خلق می کند.

Whose son shall it be?

پسر که باید باشد این؟

Which male child will perish a new day?

کدام کودک مذکر در روز جدید هلاک خواهد شد؟

Our boys' deaths galvanize.

مرگ پسرانمان ما را برانگیخته میکند.

We cherish corpses.

اجساد را گرامی می داریم.

We mourn women, complicated.

ما برای زنان اشک می ریزیم ، بغرنج است.

Bitches get beat daily.

هر روز زنان منکوب می شوند.

Profits made, prophets ignored.

سودها برده می شود ، رسولان نادیده گرفته می شوند.

War and tooth, enameled salted lemon childhoods.

جنگ و دندان، لعاب می گذارند بر لیموی شور کودکی ها.

All colors run, none of us solid.

همه رنگها می روند ، هیچ یک از ما مقاوم نیست.

Don't look for shadow behind me. I carry it within.

به سایه پشت سرم ناگاه نکن . من آنرا با خود می برم.

I live cycles of light and darkness.

با گردش نور و تاریکی زندگی می کنم.

Rhythm is half silence.

نیمی از آهنگ خاموش است.

I see now, I never was one and not the other.

کنون می بینم ، هرگز نه یکی بودم نه آن دیگری.

Sickness, health, tender violence.

بیماری ، سلامت ، خشونت ترد.

I think now I never was pure.

کنون می اندیشم ، هرگز خالص نبودم.

Before form I was storm,

قبل از پروردن ، توفان بودم.

blind, ign'ant -- still am.

کور ، جاهل --- هنوز هستم.

Human contracted itself blind, malignant.

بشر خودش را به کوری مبتلا کرده است ، بدخیم.

I never was pure.

من هرگز پاک نبودم.

Girl spoiled before ripened.

دختر فاسد است ، فبل از بلوغ .

Language can't math me.

گفتار نمی تواند مرا حساب کند.

I experience exponentially.

من بصورت نمایی تجربه می کنم.

Everything is everything.

همه چیز ، همه چیز است.

One woman loses 15, maybe 20, members of her family.

زنی ١٥ ویا شاید ٢۰عضو خانواده اش را از دست می دهد.

One woman loses six.

زنی ٦ نفر را از دست می دهد.

One woman loses her head.

زنی سرش را از دست می دهد.

One woman searches rubble. One woman feeds on trash.

زنی خرده سنگ ها را جستجو می کند. زنی از زباله ها تغذیه می کند.

One woman shoots her face. One woman shoots her husband.

زنی به صورت خویش شلیک می کند. زنی به همسرش شلیک می کند.

One woman straps herself.

زنی خودش را می بندد.

One woman gives birth to a baby.

زنی به کودکی زندگی می دهد

One woman gives birth to borders.

زنی به مرزها زندگی می دهد.

One woman no longer believes love will ever find her.

زنی دیگر باور ندارد عشق او را خواهد یافت.

One woman never did.

زنی هرگز باورنداشت.

Where do refugee hearts go?

دلهای آواره کجا می روند؟

Broken, dissed,

شکسته ، دشنام خورده،

placed where they're not from, don't want to be missed.

سکنی گزیده به جایی که به آن تعلق ندارند، نمیخواهند که فراموش شوند.

Faced with absence.

مواجه با نیستی.

We mourn each one

برای هرکدام اشک می ریزیم

or we mean nothing at all.

یا درکل هیچ منظوری نداریم.

My spine curves spiral.

ستون فقراتم درهم می پیچد.

Precipice running to and running from human beings.

پرتگاه در حال دویدن است بسوی انسانها و از انسانها.

Cluster bombs left behind.

بمب های خوشه جا مانده است.

De facto landmines.

مین های که وجود دارند.

A smoldering grief.

یک درد سوزان.

Harvest contaminated tobacco.

درو کن تنباکوی آلوده را.

Harvest bombs.

دروکن بمب ها را.

Harvest baby teeth.

درو کن دندان های طفل را.

Harvest palms, smoke.

درو کن نخل ها را ، بسوزانش.

Harvest witness, smoke.

درو کن شاهد را ، بسوزان.

Resolutions, smoke.

قطعنامه ها ، بسوزان

Salvation, smoke.

نجات ، بسوزان

Redemption, smoke.

رستگاری ، بسوزان

Breathe.

تنفس کن.

Do not fear

نترس

what has blown up.

از چیزی که منفجر شده است.

If you must,

اگر بایسته است،

fear the unexploded.

ازآنچه منجر نشده هراسان باش.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)