Nathalie Miebach: Art made of storms

ناتالی بیبارک : هنر ساخته شده از طوفان

Translator: soheila Jafari Reviewer: Shahram Eatezadi

(Music)

موسیقی

What you just heard

چیزی که شما الان شنیدید

are the interactions of barometric pressure, wind and temperature readings

تعامل فشار هوا ، باد و خوانش درجه حرارت

that were recorded of Hurricane Noel in 2007.

که از طوفان نوئل در سال 2007 ثبت شده، است.

The musicians played off a three-dimensional graph of weather data like this.

نوازندگان یک نمودار سه بُعدی از اطلاعات آب و هوا مثل این را نواختند.

Every single bead, every single colored band,

هر یک مهره، هر بند رنگی،

represents a weather element

نشان دهنده یک عنصرِ آب و هوا است

that can also be read as a musical note.

که همچنین می تواند به عنوان یک نُت موسیقی خوانده شوند.

I find weather extremely fascinating.

من آب و هوارا بسیار جذاب یافتم.

Weather is an amalgam of systems

آب و هوا ترکیبی از سیست‌م‌ها است

that is inherently invisible to most of us.

که ذاتا برای بیشتر ما نامرئی هستند.

So I use sculpture and music

خب من مجسمه و موسیقی را برای ساخت این استفاده کردم، نه تنهاقابل دیدن،

to make it, not just visible,

خب من مجسمه و موسیقی را برای ساخت این استفاده کردم، نه تنهاقابل دیدن،

but also tactile and audible.

بلکه قابل لمس کردن و قابل شنیدن هستند.

All of my work begins very simple.

همه کار من خیلی ساده شروع میشه.

I extract information from a specific environment

من اطلاعات را از یک محیط ویژه

using very low-tech data collecting devices --

با استفاده ازدستگاه جمع‌آوری داده‌ها با تکنولوژی پائین ،

generally anything I can find in the hardware store.

به طور کلی با هر چیزی که بتوانم در فروشگاه های سخت افزاری پیدا کنم استخراج کردم--

I then compare my information to the things I find on the Internet --

سپس من اطلاعاتم را با چیزهایی که در اینترنت پیدا میکنم مقایسه میکنم--

satellite images, weather data

تصاویر ماهواره‌ای، اطلاعات آب و هوا

from weather stations as well as offshore buoys.

از ایستگاهای آب و هوا و همچنین شناورهای دریایی.

That's both historical as well as real data.

که هر دو داده‌های واقعی و تاریخی هستند.

And then I compile all of these numbers on these clipboards that you see here.

سپس من این اعداد را بر روی این صفحاتی که در اینجا میبینید با هم تفسیر میکنم.

These clipboards are filled with numbers.

این صفحات با اعداد پر شده اند.

And from all of these numbers,

و از همه این اعداد،

I start with only two or three variables.

من با دو یا سه متغیر شروع میکنم.

That begins my translation process.

این شروع فرآیند ترجمه من است.

My translation medium is a very simple basket.

واسط ترجمه من یک سبد بسیار ساده است.

A basket is made up of horizontal and vertical elements.

یک سبد که از عناصر افقی و عمودی ساخته شده.

When I assign values to the vertical and horizontal elements,

هنگامی که من مقادیری به متغیرهای عناصر عمودی و افقی تخصیص میدهم ،

I can use the changes of those data points over time

میتوانم از تغییرات تقاط اطلاعات در طی زمان، برای ایجاد این شکل استفاده کنم.

to create the form.

میتوانم از تغییرات تقاط اطلاعات در طی زمان، برای ایجاد این شکل استفاده کنم.

I use natural reed,

من از ساقه‌های نی طبیعی استفاده میکنم،

because natural reed has a lot of tension in it

زیرا ساقه های طبیعی نی تنشهای زیادی دارد

that I cannot fully control.

که نمیتوانم آنها را کاملا" کنترل کنم.

That means that it is the numbers that control the form,

بدین معنی که این اعداد هستند که شکل را کنترل می کنند،

not me.

نه من.

What I come up with are forms like these.

چیزی که من بدست می‌آورم شکلهایی مثل این است.

These forms are completely made up

این شکلها کاملا" با داده‌های آب و هوا یا داده‌های علمی ساخته میشوند.

of weather data or science data.

این شکلها کاملا" با داده‌های آب و هوا یا داده‌های علمی ساخته میشوند.

Every colored bead, every colored string,

هر مهره رنگی، هر رشته رنگی،

represents a weather element.

نماینگر یک عنصر آب و هوا است.

And together, these elements, not only construct the form,

و این عناصر با هم، نه تنها شکل را میسازند،

but they also reveal behavioral relationships

بلکه روابط رفتاری را نیز فاش می کنند

that may not come across

که شاید یکسره از طریق یک نمودار دو بعدی نشان داده نشود.

through a two-dimensional graph.

که شاید یکسره از طریق یک نمودار دو بعدی نشان داده نشود.

When you step closer, you actually see

هنگامی که گام به جلوتر میگذارید، در واقع شما میبینید

that it is indeed all made up of numbers.

که در واقع همه از اعداد ساخته شده اند.

The vertical elements

عناصر عمودی یک ساعت مشخص از روز را تعیین میکند..

are assigned a specific hour of the day.

عناصر عمودی یک ساعت مشخص از روز را تعیین میکند..

So all the way around, you have a 24-hour timeline.

خُب در همه مسیر اطراف، شمایک خط زمان 24 ساعته را دارید.

But it's also used to assign a temperature range.

اما این برای تعیین محدوده درجه حرارت نیز استفاده میشود.

On that grid, I can then weave the high tide readings,

در این شبکه، سپس میتوانم قرائت ارتفاع جزر و مد ،

water temperature, air temperature and Moon phases.

درجه حرارت آب، درجه حرارت هوا و مراحل ماه را ببافم.

I also translate weather data into musical scores.

همچنین من اطلاعات آب و هوا را به نُت موسیقی ترجمه میکنم.

And musical notation allows me a more nuanced way

نُت نویسی موسیقی یک شیوه ظریفتری برای ترجمه اطلاعات بدون تخریب آن را به من میدهد.

of translating information

نُت نویسی موسیقی یک شیوه ظریفتری برای ترجمه اطلاعات بدون تخریب آن را به من میدهد.

without compromising it.

نُت نویسی موسیقی یک شیوه ظریفتری برای ترجمه اطلاعات بدون تخریب آن را به من میدهد.

So all of these scores are made up of weather data.

بنابراین همه این نُت ها با اطلاعات آب و هوا ساخته شد.

Every single color, dot, every single line,

هر رنگ ، نقطه، و هر یک خط عنصر آب و هوا است.

is a weather element.

هر رنگ ، نقطه، و هر یک خط عنصر آب و هوا است.

And together, these variables construct a score.

و باهمدیگر، این متغیرها یک نُت را میسازند

I use these scores to collaborate with musicians.

من از این نُت ها برای همکاری با نوازندگان استفاده کردم.

This is the 1913 Trio

این "تریو- ترکیب سه صدای سه سازی"1913 است

performing one of my pieces

که یکی از قطعات مرا در موزه هنر " میلواکی "مینوازند.

at the Milwaukee Art Museum.

که یکی از قطعات مرا در موزه هنر " میلواکی "مینوازند.

Meanwhile, I use these scores as blueprints

ضمنا"، من این نُت ها را بعنوان طرحی برای ترجمه آنها به شکلهای مجسمه شبیه به این ،استفاده میکنم.

to translate into sculptural forms like this,

ضمنا"، من این نُت ها را بعنوان طرحی برای ترجمه آنها به شکلهای مجسمه مثل این ،استفاده میکنم.

that function still in the sense

این تابع حس تجسم سه بعدی آب و هوا را هنوز داراست،

of being a three-dimensional weather visualization,

این تابع حس تجسم سه بعدی آب و هوا را هنوز داراست،

but now they're embedding

اما آنها در ماتریس تصویری از نُت‌های موسیقی گنجانده شده اند

the visual matrix of the musical score,

اما آنها در ماتریس تصویری از نُت‌های موسیقی گنجانده شده اند

so it can actually be read as a musical score.

خُب در واقع این می تواند به عنوان یک نُت موسیقی خوانده شود.

What I love about this work

چیزی که من در باره این کار عاشقش هستم

is that it challenges our assumptions

این است که این مفروضات ما را که نوعی واژگان بصری که متعلق به جهان هنردر مقابل علم است ، را به چالش میکشد.

of what kind of visual vocabulary belongs in the world of art, versus science.

این است که این مفروضات ما را که نوعی واژگان بصری که متعلق به جهان هنردر مقابل علم است ، را به چالش میکشد.

This piece here is read very differently

این قطعه بسیار متفاوت خوانده میشود

depending on where you place it.

بسته به اینکه شما آن را کجا قرار دهید.

You place it in an art museum, it becomes a sculpture.

شما در موزه هنر آن را قرار دهید، این تبدیل به یک مجسمه میشود.

You place it in a science museum,

اگر در موزه علوم قرار دهید،

it becomes a three-dimensional visualization of data.

این تبدیل به تجسم سه بعدی از داده ها میشود.

You place it in a music hall,

دریک سالن مویسقی قرار دهید،

it all of a sudden becomes a musical score.

ناگهان همه آن تبدیل به یک قطعه موسیقی می شود.

And I really like that,

و من واقعا" این را دوست دارم،

because the viewer is really challenged

زیرا واقعا" بیننده را

as to what visual language

برای آنچه که زبان بصری بخشی از علم است را در مقابل هنر و در مقابل موسیقی به چالش می کشد.

is part of science versus art versus music.

آنچه که به عنوان بصری زبان که بخشی از علم است را در مقابل هنر و در مقابل موسیقی به چالش میکشد.

The other reason why I really like this

و دلیل دیگری که من واقعا" این را دوست دارم

is because it offers an alternative entry point

این است یک جایگزین برای نقطه ورود به پیچیدگی علم را ارائه میدهد.

into the complexity of science.

این است یک جایگزین برای نقطه ورود به پیچیدگی علم را ارائه میدهد.

And not everyone has a Ph.D. in science.

خُب این برای من شیوه‌ای بود که وارد آن شوم البته نه برای هر کسی که دکترا در علوم دارد.

So for me, that was my way into it.

خُب این برای من شیوه‌ای بود که وارد آن شوم البته نه برای هر کسی که دکترا در علوم دارد.

Thank you.

سپاسگزارم

(Applause)

( تشویق تماشاگران)