Misha Glenny: Hire the hackers!

میشا گِلِنی:هکرها را استخدام کنید!

Translator: Homeyra Jamshidi Reviewer: soheila Jafari

Now this is a very un-TED-like thing to do,

این یک کاریه که (سبکش) خیلی با کارهای دیگۀ TED متفاوته،

but let's kick off the afternoon

اما بگذارید بعداز ظهر را،

with a message

با یک پیام

from a mystery sponsor.

از یک اسپانسرعجیب، شروع کنیم.

Anonymous: Dear Fox News,

"ناشناس": فاکس نیوز عزیز،

it has come to our unfortunate attention

متأسفانه متوجه شدیم

that both the name and nature of Anonymous

نام و ماهیت "ناشناس" هر دو،

has been ravaged.

به غارت رفته

We are everyone. We are no one.

ما همه ایم. ما هیچ کس نیستیم.

We are anonymous. We are legion.

ما ناشناس هستیم. ما یک سپاه هستیم.

We do not forgive. We do not forget.

ما نمی‌بخشیم. ما فراموش نمیکنیم.

We are but the base of chaos.

چونکه ما اساس هرج ومرج هستیم.

Misha Glenny: Anonymous, ladies and gentlemen --

میشا گِلِنی: خانمها و آقایون --

a sophisticated group

ناشناس، گروهی از هکرهای خبره هستند

of politically motivated hackers

دارای انگیزهً سیاسی،

who have emerged in 2011.

که در سال 2011 پدیدار شده اند.

And they're pretty scary.

وبسیار هراس انگیزند.

You never know when they're going to attack next,

شما هرگز نمیدونید حملۀ بعدی اونها چه زمانیست،

who or what the consequences will be.

به چه کسیست یا عواقب اون چیست،

But interestingly,

اما جالبه که،

they have a sense of humor.

اونها شوخ طبعند.

These guys hacked into Fox News' Twitter account

این افراد تویتر فاکس نیوز را

to announce President Obama's assassination.

بمنظور اعلام سوء قصد به جانِ رئیس جمهور اوباما، هک کردند.

Now you can imagine the panic that would have generated

حالا شما حتمأ میتونید تصور کنید چه رعب و وحشتی،

in the newsroom at Fox.

در اتاق اخبار"فاکس" حکمفرما شد.

"What do we do now?

حالا باید چه کار کنیم؟

Put on a black armband, or crack open the champagne?"

بازوبند مشکی ببندیم (از ناراحتی)، یا شامپاین باز کنیم (جشن بگیریم)؟

(Laughter)

(خندۀ حاضرین)

And of course, who could escape the irony

و البته، همه ازجریان دوگانگی

of a member of Rupert Murdoch's News Corp.

عضو"نیوز کورپوریشن(تحت مالکیتِ) روپرت مرداک "

being a victim of hacking for a change.

با خبرند؛ هکری که خود قربانی هکرها شد!

(Laughter)

(خندۀ حاضرین)

(Applause)

(تشویق حاضرین)

Sometimes you turn on the news

گاهی با شنیدنِ خبرها،

and you say, "Is there anyone left to hack?"

شما به خودتون میگید، "کسی هست که هک نشده باشه؟"

Sony Playstation Network -- done,

شبکه سونی پلی استیشن هک شد،

the government of Turkey -- tick,

دولت ترکیه هک شد--

Britain's Serious Organized Crime Agency -- a breeze,

آژانس سازمانهای جرمهای خطرناک انگلیس -- خیلی راحت هک شده--

the CIA -- falling off a log.

سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) -- مثل آب خوردن هک شده

In fact, a friend of mine from the security industry

یکی از دوستانم در صنایع امنیتی،

told me the other day

یک روز به من گفت: در حقیقت

that there are two types of companies in the world:

کمپانیها در دنیا دو نوعند:

those that know they've been hacked, and those that don't.

یک سری اونها یی که میدونن هک شده اند، و یک سری اونهایی که نمیدونن.

I mean three companies

منظورم اینه که (حتی) سه کمپانی

providing cybersecurity services to the FBI

ارايه کننده خدمات امنیتی کامپیوتری به FBI(ادارۀ تحقیقات فدرال)

have been hacked.

هک شده اند.

Is nothing sacred anymore, for heaven's sake?

دیگه چیزی هست که به خاطر خدا در امان مونده باشه؟

Anyway, this mysterious group Anonymous --

در هر صورت، این گروه مرموز --

and they would say this themselves --

به قول خودشون "ناشناس" --

they are providing a service

خدمتی که میکنند این هست که

by demonstrating how useless companies are

به ما نشون میدن تا چه حد کمپاتیها

at protecting our data.

در مراقبت از اطلاعاتمان، بی کفایتند.

But there is also a very serious aspect to Anonymous --

اما مطلب بسیار مهم دیگه در مورد (گروهِ) "ناشناس" ااینه که --

they are ideologically driven.

آنها از نظر اعتقادی، به این کار هدایت شده اند.

They claim that they are battling

اونها ادعا میکنن با یک

a dastardly conspiracy.

دسیسۀ ناجوانمردانه در حال نبردند.

They say that governments are trying

اونها میگن دولتها سعی بر

to take over the Internet and control it,

غلبه وکنترل اینترنت دارند،

and that they, Anonymous,

و اینکه اونها، (گروهِ) "ناشناس"،

are the authentic voice of resistance --

صدای واقعی مقاومتند --

be it against Middle Eastern dictatorships,

درمقابله با دیکتاتوری خاورمیانه،

against global media corporations,

در مقابل رسانه های جهانی،

or against intelligence agencies,

یا برعلیه سازمانهای جاسوسی،

or whoever it is.

یا هر کس دیگه ای که باشه.

And their politics are not entirely unattractive.

وهمۀ سیاست هاشون غیر جذاب نیستند.

Okay, they're a little inchoate.

خوب، اونها یک مقدار هماهنگ نیستند.

There's a strong whiff

یک هرج و مرج نسبی

of half-baked anarchism about them.

در موردشون قویاً احساس میشه.

But one thing is true:

اما یک چیز واقعیت داره:

we are at the beginning

ما در آستانۀ یک نبرد مقتدرانه

of a mighty struggle

برای در دست داشتن

for control of the Internet.

کنترل اینترنت هستیم.

The Web links everything,

شبکه اینترنت همه چیز را به هم مرتبط می کنه،

and very soon

و خیلی زود

it will mediate most human activity.

در بیشتر امور انسانی واسطه گر خواهد بود.

Because the Internet has fashioned

چون اینترنت

a new and complicated environment

فضای جدید و پیچیده ای

for an old-age dilemma

برای یک وضعیت انتخاب مشکل ایجاد کرده

that pits the demands of security

میان خواستن امنیت

with the desire for freedom.

و یا برخورداری از آزادی.

Now this is a very complicated struggle.

حالا این مبارزۀ بسیار سخت و پیچیده ایست.

And unfortunately, for mortals like you and me,

و متأسفانه، برای افرادی مانند من وشما،

we probably can't understand it very well.

احتمالاً، خیلی خوب قابل درک نیست.

Nonetheless,

با این حال،

in an unexpected attack of hubris

با یک فکر گستاخانۀ غیر منتظره

a couple of years ago,

چند سال پیش،

I decided I would try and do that.

تصمیم گرفتم امتحان کنم و انجامش بدم.

And I sort of get it.

و تقریباً به نتیجه رسیدم.

These were the various things that I was looking at

اینها چیزهای مختلفی بودند که نظر منو جلب کرده بودند

as I was trying to understand it.

و من سعی در فهمیدنشون داشتم.

But in order to try and explain the whole thing,

اما برای توضیح کل ماجرا،

I would need another 18 minutes or so to do it,

من به 18 دقیقۀ دیگه نیاز دارم،

so you're just going to have to take it on trust from me on this occasion,

و فقط شما در این مورد به من اعتماد کنید،

and let me assure you that all of these issues

و میخوام به شما اطمینان بدم که این موارد

are involved in cybersecurity and control of the Internet

همه در امنیت سیستمهای کامپیوتری و کنترل بر اینترنت دخالت دارند

one way or the other,

هر طور که بشه،

but in a configuration

اما به شکلی

that even Stephen Hawking would probably have difficulty

که احتمالا" حتی " استیفن هافکینگ"

trying to get his head around.

در برگردوندن سرش مشکل خواهد داشت.

So there you are.

حالا شروع میکنم ،

And as you see, in the middle,

و همانطور که در اواسط صحبتم متوجه خواهید شد،

there is our old friend, the hacker.

هکر، دوست قدیمی ماست.

The hacker is absolutely central

هکر کاملاً در مرکز

to many of the political, social

بسیاری از جریانات سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی

and economic issues affecting the Net.

بر روی شبکه‌ها تاثیرگذاره.

And so I thought to myself,

و بنابراین با خودم فکر کردم،

"Well, these are the guys who I want to talk to."

"خوب، اینها اون کسانیند که میخوام مخاطب من باشند."

And what do you know,

و معلوم نیست که

nobody else does talk to the hackers.

مخاطب کس دیگری نباشند.

They're completely anonymous, as it were.

اونها کاملاً ناشناسند، همونطور که که قبلاً هم بودند.

So despite the fact

بنابراین با وجود اینکه

that we are beginning to pour billions,

ما بیلیونها،

hundreds of billions of dollars,

(یعنی) صدها بیلیون دلار، صرف

into cybersecurity --

تامین امنیت رایانه‌ای میکنیم --

for the most extraordinary technical solutions --

برای دستیابی به راه حلهای فنی غیر معمول --

no one wants to talk

اما هیچکس نمیخواد

to these guys, the hackers,

با اینها، هکرها، صحبت کنه،

who are doing everything.

ما (بجز اون) هر کار دیگه ای می کنیم.

Instead, we prefer these really dazzling technological solutions,

به جای اون، ما این راه حلهای فنی پرزرق وبرق را ترجیح میدیم.

which cost a huge amount of money.

که مقدار عظیمی پول صرف اون میشه.

And so nothing is going into the hackers.

و بنابراین کاری در رابطه با هکرها صورت نمیگیره.

Well, I say nothing,

خوب، من چیزی نمیگم،

but actually there is one teeny weeny little research unit

اما در واقع یک واحد تحقیقات کوچک در

in Turin, Italy

در تورین، ایتالیا

called the Hackers Profiling Project.

به نام پروژه پروفایل هکرها وجود داره.

And they are doing some fantastic research

واونها دارن تحقیقات فوق العاده ای را

into the characteristics,

در مورد خصوصیات،

into the abilities

تواناییها،

and the socialization of hackers.

و شناخت اجتماعی هکرها انجام میدن.

But because they're a U.N. operation,

چونکه اونها وابسته به سازمان ملل هستند،

maybe that's why governments and corporations

شاید به همین دلیل دولتها و شرکتها

are not that interested in them.

تمایل چندانی به بهشون ندارند.

Because it's a U.N. operation,

از آنجا که اون یک واحد سازمان ملل هست،

of course, it lacks funding.

البته ،فاقد بودجۀ کافیست.

But I think they're doing very important work.

ولی بنظر من کار بسیار مهمی انجام میدن.

Because where we have a surplus of technology

ما در صنعت تامین امنیت رایانه‌ای،

in the cybersecurity industry,

مازاد بر نیاز از فن آوری برخورداریم،

we have a definite lack of --

چیزی که به طور جدی از اون بی بهره ایم --

call me old-fashioned --

مرا غیرمتجدد خطاب کنید --

human intelligence.

به کار گیری هوش انسانیست.

Now, so far I've mentioned

تا اینجا گفته ام

the hackers Anonymous

هکرها (گروه) "ناشناس"

who are a politically motivated hacking group.

دارای انگیزۀ سیاسی اند.

Of course, the criminal justice system

البته، سیستم قضایی کیفری

treats them as common old garden criminals.

با اونها مانند مجرمین عادی (که به املاک قدیمی دستبرد میزنند) برخورد میکنه.

But interestingly,

اما جالبه که،

Anonymous does not make use of its hacked information

"ناشناس" از اطلاعاتی که هک میکنه برای انتفاع مالی

for financial gain.

استفاده نمیکنه.

But what about the real cybercriminals?

اما مجرمین سیستمهای کامپیوتری بزرگ چی؟

Well real organized crime on the Internet

خوب جرمهای اینترنتی سازمان یافته

goes back about 10 years

به حدود 10 سال پیش برمیگرده

when a group of gifted Ukrainian hackers

زمانیکه یک گروه هکرهای با استعداد اوکراینی

developed a website,

یک وب سایت را طرح ریزی کردند،

which led to the industrialization

که منتهی به این شد که جرمهای کامپیوتری

of cybercrime.

به صورت یک صنعت در آمد.

Welcome to the now forgotten realm of CarderPlanet.

به قلمرو فراموش شدۀ " کاردرپلنت Carder Planet" خوش آمدید.

This is how they were advertising themselves

به این طریق یک دهۀ پیش

a decade ago on the Net.

اونها خودشونو در شبکه شناسوندن.

Now CarderPlanet was very interesting.

کار" کاردرپلنت Carder Planet" بسیار جالب بود.

Cybercriminals would go there

مجرمین رایانه ای برای خرید و فروش جزییات

to buy and sell stolen credit card details,

کارتهای اعتباری دزدیده شده،

to exchange information

تبادل اطلاعات،

about new malware that was out there.

وبرای نرم افزارهای جدید مخرب به اونجا میرفتند.

And remember, this is a time

و به یاد داشته باشید، این زمانیست که

when we're seeing for the first time

برای اولین بار

so-called off-the-shelf malware.

نرم افزارهای مخرب به اصطلاح آماده مصرف را میبینیم.

This is ready for use, out-of-the-box stuff,

آماده جهت مصرف، دردسترس،

which you can deploy

طوریکه می تونید اونها را ردیف کنید

even if you're not a terribly sophisticated hacker.

حتی اگر یک هکر حرفه ای نباشید.

And so CarderPlanet became a sort of supermarket

و به این ترتیب " کاردرپلنت Carder Planet" یه جور سوپر مارکت

for cybercriminals.

برای مجرمین کامپیوتری شد.

And its creators

و پایه گذاران آن

were incredibly smart and entrepreneurial,

به طور غیر قابل باوری با استعداد و کارآفرین بودند،

because they were faced

زیرا اونها بعنوان مجرمین کامپیوتری با یک

with one enormous challenge as cybercriminals.

مشکل بسیار بزرگ روبرو بودند.

And that challenge is:

و اون مشکل این بود:

How do you do business,

چطور میشه تجارت انجام داد،

how do you trust

چگونه میشه به کسی که در شبکه

somebody on the Web who you want to do business with

طرف معامله شماست اطمینان کرد

when you know that they're a criminal?

وقتی که میدونید اونها خلافکارند؟

(Laughter)

(خندۀ تماشاچیان)

It's axiomatic that they're dodgy,

کاملاً مشخصه که اونا متقلبند،

and they're going to want to try and rip you off.

و قصدشون اینه که میخوان سر شما کلاه بگذارند.

So the family, as the inner core of CarderPlanet was known,

بنابراین اعضاء اصلی، که به عنوان هستۀ مرکزی " کاردرپلنت Carder Planet" شناخته میشدند،

came up with this brilliant idea

با یک ایدۀ زیرکانه به نام

called the escrow system.

سیستم واگذاری، کار میکردند.

They appointed an officer

اونها یک نفر را

who would mediate between the vendor and the purchaser.

بعنوان واسطه بین فروشنده(عرضه کننده) و خریدار(متقاضی) مامور کردند.

The vendor, say, had stolen credit card details;

(به این ترتیب که) فروشنده، مشخصات کارت اعتباری ربوده شده را می داد؛

the purchaser wanted to get a hold of them.

خریدار(هم) میخواست اون مشخصات را گیر بیاره.

The purchaser would send the administrative officer

خریدار مقداری دلار با سیستم دیجیتالی

some dollars digitally,

برای مامور اجرایی می فرستاد،

and the vendor would sell the stolen credit card details.

و فروشنده جزییات کارت اعتباری ربوده شده را می فروخت.

And the officer would then verify

و بعد مامور بررسی می کرد

if the stolen credit card worked.

که کارت اعتباری ربوده شده درست کار میکرده یا نه.

And if they did,

و اگر درست بود،

he then passed on the money to the vendor

اون موقع پول را به فروشنده تحویل میداد

and the stolen credit card details to the purchaser.

و جزییات کارت اعتباری ربوده شده را به خریدار.

And it was this

و این چیزی بود که

which completely revolutionized cybercrime on the Web.

جرمهای کامپیوتری در شبکه را کاملاً متحول کرد.

And after that, it just went wild.

و بعد از اون ، بدون مانع جلو رفت.

We had a champagne decade

واین یک دهۀ طلایی بود برای

for people who we know as Carders.

کسانیکه به"کاردرها Carders "معروف بودند.

Now I spoke to one of these Carders

خب من با یکی از این "کاردرها Carders " صحبت کردم

who we'll call RedBrigade --

که به اون بعداً "رد بریگید RedBrigade" میگیم --

although that wasn't even his proper nickname --

گرچه حتی اون اسم هم نام مستعار درستی براش نبود --

but I promised I wouldn't reveal who he was.

اما من قول دادم هویتش را برملا نکنم.

And he explained to me how in 2003 and 2004

و او برای من توضیح داد که چطور در سالهای 2003 و 2004

he would go on sprees in New York,

به طور غیر قانونی در نیویورک این کار را میکرد،

taking out $10,000 from an ATM here,

10,000 دلار برداشت از یک ماشین پول پرداز،

$30,000 from an ATM there,

30,000 دلار از یک ماشین پول پرداز دیگه،

using cloned credit cards.

با استفاده از کارتهای اعتباری تقلبی.

He was making, on average a week,

او(ازاین راه) بطور متوسط هفته ای

$150,000 --

150,000 دلار پول گیرش می اومد --

tax free of course.

البته معاف از مالیات.

And he said

و اون میگفت

that he had so much money

مقدار خیلی زیادی پول

stashed in his upper-East side apartment at one point

در گوشه ای از آپارتمانش در آپر-ایست ساید انبار کرده

that he just didn't know what to do with it

که حتی نمیدونه با اون چیکار کنه

and actually fell into a depression.

و در واقع او افسرده شده بود.

But that's a slightly different story,

اما اون داستان دیگه ایه،

which I won't go into now.

که قصد ندارم الان در موردش بحث کنم.

Now the interesting thing about RedBrigade

چیزی که در مورد" رد بریگید RedBrigade" جالبه

is that he wasn't an advanced hacker.

اینه که اون یک هکر حرفه ای نبود.

He sort of understood the technology,

او تا حدودی به تکنولوژی وارد بود،

and he realized that security was very important

و این را درک کرده بود که "امنیت" موضوع بسیار مهمیه

if you were going to be a Carder,

اگر قراره یک" کاردر Carder" باشه،

but he didn't spend his days and nights

اما اون همۀ روز و شبش را

bent over a computer, eating pizza,

به نشستن پشت کامپیوتر، خوردن پیتزا،

drinking coke and that sort of thing.

نوشیدن نوشابه و کارهایی مانند اون نگذروند.

He was out there on the town

او بیرون میرفت و در شهر تردد داشت

having a fab time enjoying the high life.

و از اوقاتش و زندگی مرفهی که داشت لذت میبرد.

And this is because

و این به خاطر اینه که

hackers are only one element

هکرها تنها عامل (تشکیل دهنده)

in a cybercriminal enterprise.

در یک تشکیلات جرمهای کامپیوتری هستند.

And often they're the most vulnerable element of all.

و اغلب آسیب پذیرترین عامل اونها هستند.

And I want to explain this to you

ومن میخوام این موضوع را با معرفی

by introducing you to six characters

شش شخصیت براتون توضیح بدم که اونها را

who I met

زمانیکه تحقیقاتم را انجام میدادم

while I was doing this research.

ملاقات کردم.

Dimitry Golubov, aka SCRIPT --

دیمیتری گلُبُف، معروف به ای کی کی اسکریپت --

born in Odessa, Ukraine in 1982.

متولد ادسا، اکراین در سال 1982 هست.

Now he developed his social and moral compass

شخصیت اجتماعی اخلاقی او در

on the Black Sea port during the 1990s.

بندر دریای سیاه طی سالهای دهۀ 1990 رشد یافت.

This was a sink-or-swim environment

برای او حق انتخاب وجود نداشت

where involvement in criminal or corrupt activities

جائیکه درگیرشدن در امور تبه کارانه

was entirely necessary

کاملاً برای بقاء زندگی

if you wanted to survive.

ضروری بود.

As an accomplished computer user,

بعنوان یک شخص وارد در امور کامپیوتر،

what Dimitry did

کاری که دیمیتری انجام داد

was to transfer the gangster capitalism of his hometown

این بود که سیستم مالکیت سرمایۀ تبه کاران را از شهر خود

onto the Worldwide Web.

به شبکۀ کامپیوتری جهانی منتقل کرد.

And he did a great job in it.

واو اینکار را به نحو احسن انجام داد.

You have to understand though

باورش باید براتون مشکل باشه

that from his ninth birthday,

که او از سن نه سالگیش،

the only environment he knew

تنها فضایی که شناخته بود

was gangsterism.

فضای تبه کارانه بود.

He knew no other way of making a living

او راه دیگه ای را برای ساختن زندگی و

and making money.

کسب درآمد بلد نبود.

Then we have Renukanth Subramaniam,

نفر بعد رنوکانت سابرامانیما،

aka JiLsi --

مغروف به جیل سی--

founder of DarkMarket,

مؤسس دارک مارکت DarkMarket،

born in Colombo, Sri Lanka.

متولد کلمبو، سریلانکاست.

As an eight year-old,

وقتی هشت سالش بود،

he and his parents fled the Sri Lankan capital

او و والدینش به پایتخت سریلانکا گریختند

because Singhalese mobs were roaming the city,

چون شورشیان سینگال در تمام شهر پراکنده بودند،

looking for Tamils like Renu to murder.

در جستجوی تامیلهایی مانند "رنو" بودن تا اونها رابه قتل برسونن.

At 11, he was interrogated by the Sri Lankan military,

در سن 11 سالگی توسط ارتش سریلانکا بازجویی شد،

accused of being a terrorist,

او به تروریست بودن متهم شد،

and his parents sent him on his own to Britain

و والدیمش او را به تنهایی به بریتانیا فرستادند

as a refugee seeking political asylum.

تا بعنوان یک پناهنده درخواست پناهندگی سیاسی کنه.

At 13,

در 13 سالگی،

with only little English and being bullied at school,

بخاطر ضعفش در زبان انگلیسی و زورگوئیهایی که در مدرسه متحمل می شد،

he escaped into a world of computers

به دنیای کامپیوتر پناه آوُرد

where he showed great technical ability,

جایی که نشون داد از قابلیت فنی بالایی برخورداره،

but he was soon being seduced

اما اوخیلی زود بوسیلۀ

by people on the Internet.

افرادی در اینترنت اغوا شد.

He was convicted of mortgage and credit card fraud,

او به جرم تقلب در رهن و کارتهای اعتباری محکوم شد،

and he will be released from Wormwood Scrubs jail in London

و از زندان "وُرم وود اسکرابس "در لندن

in 2012.

سال 2012 آزاد خواهد شد.

Matrix001,

"ماتریکس 001",

who was an administrator at DarkMarket.

در"دارک مارکت DarkMarket" یک مدیر بود.

Born in Southern Germany

(او) متولد جنوب آلمان

to a stable and well-respected middle class family,

متعلق به یک خانوادۀ محترم و با ثبات از طبقۀ متوسط،

his obsession with gaming as a teenager

(که) تمایل افسار گسیخته اش بعنوان یک نوجوان به بازیهای کامپیوتری

led him to hacking.

او را به سمت هک کردن هدایت کرد.

And he was soon controlling huge servers around the world

و اندکی بعد کنترل سِرورهای بزرگی در سراسر دنیا را بعهده گرفت

where he stored his games

جاییکه محل ذخیره بازیهایی بود

that he had cracked and pirated.

که قبلاً هک کرده و به سرقت برده بود.

His slide into criminality

لغزش او به سمت خلافکاری

was incremental.

بسیار فزاینده بود.

And when he finally woke up to his situation

و زمانی به خود اومد وفهمید چی به

and understood the implications,

سرش اومده،

he was already in too deep.

که دیگه کار ازکار گذشته بود.

Max Vision, aka ICEMAN --

مکس ویژن ، معرف به "ای کی ای آیسمن ICEMAN" --

mastermind of CardersMarket.

مغز متفکر" کاردرز مارکت CardersMarket ".

Born in Meridian, Idaho.

متولد مریدیان ، آیداهو.

Max Vision was one of the best penetration testers

مکس ویژن یکی از نفوذیترین آزمایندگان

working out of Santa Clara, California

"سنتا کلارا" کالیفرنیا، بود

in the late 90s for private companies

در اواخر سالهای دهۀ 90 برای شرکتهای خصوصی

and voluntarily for the FBI.

و بطور داوطلبانه برای دفتر تحقیقات فدرال"FBI" کار میکرد.

Now in the late 1990s,

در سالهای آخر دهۀ 1990،

he discovered a vulnerability

او به یک آسیب پذیری

on all U.S. government networks,

درتمامی شبکه های کامپیوتری امریکا پی برد.

and he went in and patched it up --

و برای ترمیم اون دست به کار شد --

because this included nuclear research facilities --

زیرا این شامل تسهیلات تحقیفات اتمی هم میشد --

sparing the American government

مضایقۀ دولت امریکا (در این مورد)

a huge security embarrassment.

افتضاح امنیتی بزرگی را می تونست به بار بیاره.

But also, because he was an inveterate hacker,

اما از اونجا که او یک هکر خبره بود،

he left a tiny digital wormhole

یک سوراخ بسیار کوچک دیجیتالی به جا گذاشت

through which he alone could crawl.

طوریکه فثط خودش بتونه ازش عبور کنه.

But this was spotted by an eagle-eye investigator,

اما این موضوع توسط یک مأمور تحقیق تیزبین کشف شد،

and he was convicted.

و او محکوم شد.

At his open prison,

در زندانِ باز(زندانی که در اون از آزادی نسبی بیشتری برخوردارند)،

he came under the influence of financial fraudsters,

تحت نفوذ مجرمین مالی قرار گرفت،

and those financial fraudsters

و اونها

persuaded him to work for them

وادارش کردند که براشون

on his release.

در زمان آزادیش کار کنه.

And this man with a planetary-sized brain

و این مرد با اندازۀ نجومیی که مغزش داره

is now serving a 13-year sentence

اکنون در حال سپری کردن دورۀ محکومیت 13 ساله اش

in California.

در کالیفرنیاست.

Adewale Taiwo, aka FreddyBB --

"اَدوال تایوا" مغروف به فدی بی بی--

master bank account cracker

استاد در هک کردن حساب بانکی

from Abuja in Nigeria.

متولد ابوجا در نیجریه.

He set up his prosaically entitled newsgroup,

او یک سیستم تبادل خبر گروهی در شبکه به صورت آشکار راه اندازی کرد،

[email protected]

تحت عنوان [email protected]

before arriving in Britain

قبل ازاینکه

in 2005

در سال 2005

to take a Masters in chemical engineering

برای گذروندن دورۀ فوق لیسانس در رشتۀ مهندسی شیمی

at Manchester University.

در دانشگاه منچستر، به بریتانیا بره.

He impressed in the private sector,

او در بخش خصوصی تأثیرگذار بود،

developing chemical applications for the oil industry

در حالیکه برنامه های کاربردی شیمیایی برای صنعت نفت را توسعه میداد،

while simultaneously running

همزمان ادارۀ

a worldwide bank and credit card fraud operation that was worth millions

یک بانک جهانی و عملیات تقلب در کارتهای اعتباری که میلیونها ارزش آن بود، را به عهده داشت

until his arrest in 2008.

تا اینکه در سال 2008 دستگیر شد.

And then finally, Cagatay Evyapan,

و سرانجام، "چاتای اِویاپان"،

aka Cha0 --

ای کی ای چَئو --

one of the most remarkable hackers ever,

یکی از قابل توجه ترین هکرها تا به امروز،

from Ankara in Turkey.

از آنکارا در ترکبه.

He combined the tremendous skills of a geek

اومهارتهای فراوان منحصر به فردش (به عنوان فردی درونگرا که فقط در زمینۀ خاصی دارای نبوغ است)

with the suave social engineering skills

را با قابلیت های فتی ورفتار اجتماعی

of the master criminal.

یک خلاف کار زبده ترکیب کرد.

One of the smartest people I've ever met.

یکی از با هوشترین افرادی که تا به حال دیده ام.

He also had the most effective

او همچنین کارآمدترین شیوۀ امنیتی

virtual private network security arrangement

برای شبکۀ ارتباطی خصوصی به شکل مجازی را داشت

the police have ever encountered

که پلیس قبلاً مثل اون را در

amongst global cybercriminals.

هیچ یک از خلاف کاران دنیا ندیده بود.

Now the important thing

حالا نکتۀ مهمی که در رابطه با

about all of these people

همۀ این افراد وجود داره

is they share certain characteristics

اینه که بین اونها خصوصیات مشترکی هست

despite the fact that they come from very different environments.

علیرغم این واقعیت که اونها متعلق به محیط های بسیار متفاوتی بوده اند.

They are all people who learned their hacking skills

اونها همه کسانی هستند که مهارتهای هک کردن را

in their early to mid-teens.

از سنین کودکی تا اواسط نوجوانی آموخته اند.

They are all people

تمام اونها

who demonstrate advanced ability

نشون دادند

in maths and the sciences.

در ریاضیات و علوم سرآمد هستند.

Remember that, when they developed those hacking skills,

به خاطر داشته باشید، اونها در سنی توانایی هاشون در هک کردن را توسعه میدادند که،

their moral compass had not yet developed.

هنوز از نظر اصول اخلاقی به رشد کافی نرسیده بودند.

And most of them, with the exception of SCRIPT and Cha0,

و بیشتر اونها، به جز اسکریپت و چَئو,

they did not demonstrate

هیچگونه

any real social skills in the outside world --

مهارت اجتماعی واقعی در دنیای بیرون از خود نشون نداده بودند --

only on the Web.

هر چه بود فقط بر روی شبکه بود.

And the other thing is

و نکتۀ دیگه اینکه

the high incidence of hackers like these

تعداد کثیری از هکرهایی مانند اینها

who have characteristics which are consistent

دارای ویژگیهایی هستند که مطابقت با

with Asperger's syndrome.

مبتلا به "اسپرگر Asperger "(اختلال در ارتباطات اجتماعی همراه با محدود شدن و تکرار در الگوی رفتاری خاصی).

Now I discussed this

من در این مورد

with Professor Simon Baron-Cohen

با پروفسور سایمن بارون-کهِن

who's the professor of developmental psychopathology at Cambridge.

استاد روانشناسی رشد در کمبریج، صحبت کردم.

And he has done path-breaking work on autism

و او که خدمات مؤثری در رابطه با اُتیسم(بیماری وهم پنداری)

and confirmed, also for the authorities here,

انجام داده این موضوع را تأیید میکند، همبنطور فردی مانند

that Gary McKinnon --

"گری مک کینن"--

who is wanted by the United States

که توسط مقامات امریکا از او خواسته شده بود

for hacking into the Pentagon --

پنتاگون را هک کند --

suffers from Asperger's

نیز از (سندروم) "اسپرگر Asperger " و

and a secondary condition

عوارض ثانویۀ

of depression.

افسردگی رنج می بَرَد.

And Baron-Cohen explained

و بارون کهِن توضیح داد

that certain disabilities

که ناتوانائیهای خاصی

can manifest themselves in the hacking and computing world

می توانند در زمینۀ هک کردن و دنیای کامپیوتر

as tremendous skills,

تبدیل به مهارتهای خارق العاده ای گردند،

and that we should not be throwing in jail

و ما نباید کسانیکه دارای اینگونه ناتوانائیها و

people who have such disabilities and skills

مهارتها هستند را به زندان بندازیم

because they have lost their way socially

زیرا اونها از نظر اجتماعی راهشون را گم کرده اند

or been duped.

و یا ساده لوح بوده اند.

Now I think we're missing a trick here,

حالا من فکر می کنم ما داریم یک شگردی را نادیده میگیریم،

because I don't think people like Max Vision should be in jail.

زیرا فکر نمی کنم افرادی مانند مکس ویژن جاشون تو زندان باشه.

And let me be blunt about this.

و اجازه بدید در این مورد بی پرده صحبت کنم.

In China, in Russia and in loads of other countries

در چین، در روسیه و خیلی کشورهای دیگه

that are developing cyber-offensive capabilities,

که امکانات تهاجم کامپیوتری در حال توسعه است،

this is exactly what they are doing.

این چیزیه که دقیقاً داره اتفاق میافته،

They are recruiting hackers

اونها هکرها را به خدمت خود در میارن

both before and after they become involved

چه قبل وچه بعد از اینکه وارد

in criminal and industrial espionage activities --

فعالیتهای مجرمانه وجاسوسانه شوند --

are mobilizing them

اونها را

on behalf of the state.

از طرف دولت بسیج میکنند.

We need to engage

ما لازمه که دست به کار بشیم

and find ways of offering guidance

و راههایی برای قرار دادن

to these young people,

این جوانان در مسیر درست، پیدا کنیم،

because they are a remarkable breed.

زیرا اونها منحصر به فردند.

And if we rely, as we do at the moment,

و اگر ما، اینگونه که اکنون عمل می کنیم،

solely on the criminal justice system

فقط به سیستم قضایی کیفری

and the threat of punitive sentences,

و تهدید به مجازاتهای تنبیهی تکیه کنیم،

we will be nurturing a monster we cannot tame.

هیولایی را پرورش خواهیم داد که قادر به رام کردنش نخواهیم بود.

Thank you very much for listening.

از شما بسیار متشکرم که (به صحبت های من) گوش کردید.

(Applause)

(تشویق تماشاچیان)

Chris Anderson: So your idea worth spreading

کریس اَندِرسِن: بنابراین ایدۀ شما که ارزش گسترش داره

is hire hackers.

استخدام هکرهاست.

How would someone get over that kind of fear

چطور کسی میتونه هراسی از این نداشته باشه که

that the hacker they hire

هکری که استخدام میکنه

might preserve that little teensy wormhole?

اون سوراخ بسیار کوچک(راه فرار) را (به منظور سوءاستفاده) باز نگه نداره؟

MG: I think to an extent,

م.گ: من فکر می کنم تا حدودی،

you have to understand

شما باید این را درک کنید

that it's axiomatic among hackers that they do that.

که این بدیهیه که اونها (هکرها) اینگونه عمل کنند.

They're just relentless and obsessive

اونها قویا" بی رحم و وسواسی هستند

about what they do.

در رابطه با کاری که انجام میدن.

But all of the people who I've spoken to

ولی همۀ اونا یی که باهاشون صحبت کرده ام

who have fallen foul of the law,

و همه بر خلاف قانون عمل کرده و مجازات شده اند،

they have all said, "Please, please give us a chance

همگی گفته اند،"خواهش میکنینم، لطفاً یک فرصت

to work in the legitimate industry.

برای کار قانونی به ما بدهید.

We just never knew how to get there, what we were doing.

ما اصلاً نفهمیدیم چطور به اون مرحله رسیدیم، چه کاری انجام مبدادیم.

We want to work with you."

ما میخواهیم با شما کار کنیم."

Chris Anderson: Okay, well that makes sense. Thanks a lot Misha.

کریس اندرسن: بسیار خوب، اینومیشه قبول کرد. خیلی متشکرم میشا.

(Applause)

(تشویق تماشاچیان)