Lesley Hazleton: A "tourist" reads the Koran

لزلی هازلتون: درباره خواندن قرآن

Translator: zahra soleimanian Reviewer: Ali Moeeny

شما احتمالا در باره وعده‌های قرآن درمورد بهشت و ۷۲ باکره شنیده اید.

You may have heard about the Koran's idea of paradise

شما احتمالا در باره وعده‌های قرآن درمورد بهشت و ۷۲ باکره شنیده اید.

being 72 virgins,

شما احتمالا در باره وعده‌های قرآن درمورد بهشت و ۷۲ باکره شنیده اید.

و من البته قول میدهم که به این موضوع باکره‌ها دوباره برگردم.

and I promise I will come back to those virgins.

اما در واقع ما اینجا درمنطقه شمال غربی امریکا، در جایی بسیار شبیه به بهشتی که قرآن توصیف می کند زندگی‌ می‌کنیم،

But in fact, here in the Northwest, we're living very close

اما در واقع ما اینجا درمنطقه شمال غربی امریکا، در جایی بسیار شبیه به بهشتی که قرآن توصیف می کند زندگی‌ می‌کنیم،

to the real Koranic idea of paradise,

اما در واقع ما اینجا درمنطقه شمال غربی امریکا، در جایی بسیار شبیه به بهشتی که قرآن توصیف می کند زندگی‌ می‌کنیم،

defined 36 times as "gardens watered by running streams."

۳۶ بار در قرآن گفته شده "باغ‌هایی‌ با نهر‌های روان".

۳۶ بار در قرآن گفته شده "باغ‌هایی‌ با نهر‌های روان".

Since I live on a houseboat on the running stream of Lake Union,

ازآنجا که من در یک خانه ی قایقی روی رودخانه‌ای که به دریاچه Union میریزه زندگی‌ می‌کنم،

برای من کاملا معنا پیدا می‌کنه که بهشت هم همینطور باشه.

this makes perfect sense to me.

But the thing is, how come it's news to most people?

ولی‌ سوال اینجاست که چرا برای اکثر مردم این مساله تازگی داره؟

I know many well-intentioned non-Muslims

من آدمهای خوش طینت غیر مسلمان زیادی دیدم، که شروع به خواندن قرآن کرده اند ولی بعد منصرف شده اند،

who've begun reading the Koran, but given up,

من آدمهای خوش طینت غیر مسلمان زیادی دیدم، که شروع به خواندن قرآن کرده اند ولی بعد منصرف شده اند،

disconcerted by its "otherness."

به خاطر بیگانه بودن قرآن.

تاریخدان Thomas Carlyle، که محمد رو یک قهرمان می‌دونه، با این حال میگه قرآن

The historian Thomas Carlyle considered Muhammad

تاریخدان Thomas Carlyle، که محمد رو یک قهرمان می‌دونه، با این حال میگه قرآن

one of the world's greatest heroes,

yet even he called the Koran

تاریخدان Thomas Carlyle، که محمد رو یک قهرمان می‌دونه، با این حال میگه قرآن

"پر زحمت‌، خسته کننده و درهم برهم ترین" کتابیه که من تا حالا خوانده ام. (خنده)

"as toilsome reading as I ever undertook; a wearisome, confused jumble."

"پر زحمت‌، خسته کننده و درهم برهم ترین" کتابیه که من تا حالا خوانده ام. (خنده)

(Laughter)

"پر زحمت‌، خسته کننده و درهم برهم ترین" کتابیه که من تا حالا خوانده ام. (خنده)

قسمتی‌ از مشکل اینجاست که ما فکر می‌کنیم قرآن رو میتونیم مثل کتاب‌های دیگه بخونیم--

Part of the problem, I think, is that we imagine

قسمتی‌ از مشکل اینجاست که ما فکر می‌کنیم قرآن رو میتونیم مثل کتاب‌های دیگه بخونیم--

that the Koran can be read as we usually read a book --

قسمتی‌ از مشکل اینجاست که ما فکر می‌کنیم قرآن رو میتونیم مثل کتاب‌های دیگه بخونیم--

as though we can curl up with it on a rainy afternoon

مثل اینکه یک بعد ازظهر بارونی‌ کتاب رو میگیریم دستمون، با یه ظرف پوپ کورن کنارمون، گویا خدا--

with a bowl of popcorn within reach,

مثل اینکه یک بعد ازظهر بارونی‌ کتاب رو میگیریم دستمون، با یه ظرف پوپ کورن کنارمون، گویا خدا--

as though God --

مثل اینکه یک بعد ازظهر بارونی‌ کتاب رو میگیریم دستمون، با یه ظرف پوپ کورن کنارمون، گویا خدا--

and the Koran is entirely in the voice of God speaking to Muhammad --

چرا که قرآن کلام خدا با محمده‌ -- یکی‌ دیگه از نویسنده‌ها است و کتابش در لیست پرفروشترینها بوده.

چرا که قرآن کلام خدا با محمده‌ -- یکی‌ دیگه از نویسنده‌ها است و کتابش در لیست پرفروشترینها بوده.

were just another author on the best-seller list.

Yet, the fact that so few people do actually read the Koran

اینکه افراد معدودی قرآن می‌خونن به این خاطره که خیلی‌ راحت می‌شه تک جمله هایی از اون را گرفت،

اینکه افراد معدودی قرآن می‌خونن به این خاطره که خیلی‌ راحت می‌شه تک جمله هایی از اون را گرفت،

اینکه افراد معدودی قرآن می‌خونن به این خاطره که خیلی‌ راحت می‌شه تک جمله هایی از اون را گرفت،

is precisely why it's so easy to quote -- that is, to misquote.

و از انها برداشت نادرست کرد.

(Laughter)

آیه‌ها و جمله‌های برگرفته شده از متن قرآن که من اونها رو "نسخه خط کشی شده" می نامم،

Phrases and snippets taken out of context

in what I call the "highlighter version,"

آیه‌ها و جمله‌های برگرفته شده از متن قرآن که من اونها رو "نسخه خط کشی شده" می نامم،

which is the one favored by both Muslim fundamentalists

این برخورد با قرآن هم مورد علاقه مسلمانان افراطی است و هم افراد ضد اسلام از این جمله‌های خارج از متن بهره میبرند.

and anti-Muslim Islamophobes.

این برخورد با قرآن هم مورد علاقه مسلمانان افراطی است و هم افراد ضد اسلام از این جمله‌های خارج از متن بهره میبرند.

در بهار گذشته، درحالی‌ که مشغول نوشتن بیوگرافی محمد بودم، فهمیدم نیازدارم که قرآن رو خوب بخونم،

So this past spring,

در بهار گذشته، درحالی‌ که مشغول نوشتن بیوگرافی محمد بودم، فهمیدم نیازدارم که قرآن رو خوب بخونم،

as I was gearing up to begin writing a biography of Muhammad,

در بهار گذشته، درحالی‌ که مشغول نوشتن بیوگرافی محمد بودم، فهمیدم نیازدارم که قرآن رو خوب بخونم،

I realized I needed to read the Koran properly --

در بهار گذشته، درحالی‌ که مشغول نوشتن بیوگرافی محمد بودم، فهمیدم نیازدارم که قرآن رو خوب بخونم،

یعنی‌ تا اون حد که از عهده ام بر میاد.

as properly as I could, that is.

سطح دانش عربی‌ من به اندازه اطلاعات یک لغتنامه است،

My Arabic is reduced by now to wielding a dictionary,

سطح دانش عربی‌ من به اندازه اطلاعات یک لغتنامه است،

so I took four well-known translations

پس من ۴تا ترجمه مشهور قرآن رو برداشتم و تصمیم گرفتم صفحه به صفحه، سوره به سوره، قرآن را بخوانم،

and decided to read them side by side, verse by verse,

پس من ۴تا ترجمه مشهور قرآن رو برداشتم و تصمیم گرفتم صفحه به صفحه، سوره به سوره، قرآن را بخوانم،

پس من ۴تا ترجمه مشهور قرآن رو برداشتم و تصمیم گرفتم صفحه به صفحه، سوره به سوره، قرآن را بخوانم،

along with a transliteration and the original seventh-century Arabic.

همراه با یک خط نویس (عبارت عربی با حروف انگلیسی) و قرآن اصلی‌ عربی‌ قرن هفتم.

همراه با یک خط نویس (عبارت عربی با حروف انگلیسی) و قرآن اصلی‌ عربی‌ قرن هفتم.

من یه مزیت که داشتم، این بودکه آخرین کتابم درباره جدایی شیعه و سنی بود،

Now, I did have an advantage.

My last book was about the story behind the Shi'a-Sunni split,

من یه مزیت که داشتم، این بودکه آخرین کتابم درباره جدایی شیعه و سنی بود،

من یه مزیت که داشتم، این بودکه آخرین کتابم درباره جدایی شیعه و سنی بود،

and for that, I'd worked closely with the earliest Islamic histories,

و به همین خاطربا تاریخ صدر اسلام آشنایی داشتم،

so I knew the events to which the Koran constantly refers,

و به همین خاطربا تاریخ صدر اسلام آشنایی داشتم،

با حوادثی که قرآن مدام، خواننده رو به انها ارجاع میده، حوادث مرجع.

its frame of reference.

با حوادثی که قرآن مدام، خواننده رو به انها ارجاع میده، حوادث مرجع.

I knew enough, that is, to know that I'd be a tourist in the Koran --

من به اندازه کافی‌ اطلاعات داشتم که مثل یک توریست در قرآن سیرکنم، یک توریست با اطلاعات کافی‌، حتی با تجربه

من به اندازه کافی‌ اطلاعات داشتم که مثل یک توریست در قرآن سیرکنم، یک توریست با اطلاعات کافی‌، حتی با تجربه

an informed one,

من به اندازه کافی‌ اطلاعات داشتم که مثل یک توریست در قرآن سیرکنم، یک توریست با اطلاعات کافی‌، حتی با تجربه

an experienced one, even,

ولی‌ خوب همچنان من یک بیگانه بودم، یک یهودی شکاک که داره کتاب مقدس دیگران رو می‌خونه. (خنده)

but still an outsider,

ولی‌ خوب همچنان من یک بیگانه بودم، یک یهودی شکاک که داره کتاب مقدس دیگران رو می‌خونه. (خنده)

an agnostic Jew reading someone else's holy book.

ولی‌ خوب همچنان من یک بیگانه بودم، یک یهودی شکاک که داره کتاب مقدس دیگران رو می‌خونه. (خنده)

ولی‌ خوب همچنان من یک بیگانه بودم، یک یهودی شکاک که داره کتاب مقدس دیگران رو می‌خونه. (خنده)

(Laughter)

ولی‌ خوب همچنان من یک بیگانه بودم، یک یهودی شکاک که داره کتاب مقدس دیگران رو می‌خونه. (خنده)

So I read slowly.

پس خیلی یواش مشغول خواندن شدم.(خنده)

(Laughter)

پس خیلی یواش مشغول خواندن شدم.(خنده)

I'd set aside three weeks for this project,

و سه هفته رو برای کار روی این پروژه کنار گذاشتم، که قران را بخوانم و ضمنا بفهمم منظور از "حوری" چیست؟(خنده)

and that, I think, is what is meant by "hubris" --

و سه هفته رو برای کار روی این پروژه کنار گذاشتم، که قران را بخوانم و ضمنا بفهمم منظور از "حوری" چیست؟(خنده)

و سه هفته رو برای کار روی این پروژه کنار گذاشتم، که قران را بخوانم و ضمنا بفهمم منظور از "حوری" چیست؟(خنده)

(Laughter)

ولی‌ این کار سه ماه طول کشید.

because it turned out to be three months.

(Laughter)

I did resist the temptation to skip to the back,

البته در مقابل وسوسه پریدن به اخر کتاب، که سوره‌های کوتاه تر و راز آلودتری داره، مقاومت کردم.

البته در مقابل وسوسه پریدن به اخر کتاب، که سوره‌های کوتاه تر و راز آلودتری داره، مقاومت کردم.

where the shorter and more clearly mystical chapters are.

ولی‌ هردفعه که من تصور می‌کردم دارم قرآن رو میفهمم --

But every time I thought I was beginning to get a handle on the Koran --

ولی‌ هردفعه که من تصور می‌کردم دارم قرآن رو میفهمم --

that feeling of "I get it now" --

اون حسی که آدم پیش خودش میگه "آها، حالا گرفتم!" -- دوباره یک شبه از سرم میپرید.

اون حسی که آدم پیش خودش میگه "آها، حالا گرفتم!" -- دوباره یک شبه از سرم میپرید.

it would slip away overnight,

و صبح بر می‌گشتم و حس می‌کردم در یک سرزمین غریب گم شده ام اگرچه انگار این زمین برام خیلی‌ آشنا است.

and I'd come back in the morning,

wondering if I wasn't lost in a strange land.

و صبح بر می‌گشتم و حس می‌کردم در یک سرزمین غریب گم شده ام اگرچه انگار این زمین برام خیلی‌ آشنا است.

و صبح بر می‌گشتم و حس می‌کردم در یک سرزمین غریب گم شده ام اگرچه انگار این زمین برام خیلی‌ آشنا است.

And yet, the terrain was very familiar.

The Koran declares that it comes to renew the message

قرآن اعلام میکنه که آمده تا پیام انجیل و‌ تورات را دوباره تکرار کنه.

قرآن اعلام میکنه که آمده تا پیام انجیل و‌ تورات را دوباره تکرار کنه.

of the Torah and the Gospels.

So one-third of it reprises the stories of Biblical figures

و یک سوم قرآن داستانهایست از شخصیتهای انجیل؛ ابراهیم، موسی‌، یوسف، مریم و مسیح.

و یک سوم قرآن داستانهایست از شخصیتهای انجیل؛ ابراهیم، موسی‌، یوسف، مریم و مسیح.

like Abraham, Moses, Joseph, Mary, Jesus.

و یک سوم قرآن داستانهایست از شخصیتهای انجیل؛ ابراهیم، موسی‌، یوسف، مریم و مسیح.

و یک سوم قرآن داستانهایست از شخصیتهای انجیل؛ ابراهیم، موسی‌، یوسف، مریم و مسیح.

خدا همون خدای قدیمی است همون یهوه ی تورات با همان تظاهرات

God himself was utterly familiar

from his earlier manifestation as Yahweh,

خدا همون خدای قدیمی است همون یهوه ی تورات با همان تظاهرات

jealously insisting on no other gods.

که اصرارداره که خدای دیگری جزاو نیست.

The presence of camels, mountains, desert wells and springs

حضور شترها، کوه ها،صحراها و چاهها و چشمه‌ها ،

حضور شترها، کوه ها،صحراها و چاهها و چشمه‌ها ،

took me back to the year I spent wandering the Sinai Desert.

منو میبرد به اون یک سالی که در صحرای سینا پیاده روی می‌کردم.

منو میبرد به اون یک سالی که در صحرای سینا پیاده روی می‌کردم.

و بعد ان زبان قرآن، با اون هماهنگی‌ آهنگین،

And then there was the language, the rhythmic cadence of it,

و بعد اون زبان، با اون هماهنگی‌ آهنگین،

reminding me of evenings spent listening to Bedouin elders

یادآور شب‌هایی‌ بود که ساعتها به تلاوت آنها توسط بزرگان بدوی که عبارتهایی به اندازه یک ساعت را کاملا از حفظ تلاوت می کردند گوش میدادم، همه اش از حفظ.

یادآور شب‌هایی‌ بود که ساعتها به تلاوت آنها توسط بزرگان بدوی که عبارتهایی به اندازه یک ساعت را کاملا از حفظ تلاوت می کردند گوش میدادم، همه اش از حفظ.

recite hours-long narrative poems

یادآور شب‌هایی‌ بود که ساعتها به تلاوت آنها توسط بزرگان بدوی که عبارتهایی به اندازه یک ساعت را کاملا از حفظ تلاوت می کردند گوش میدادم، همه اش از حفظ.

entirely from memory.

و تازه درک کردم، که چرا می گویند قرآن فقط به زبان عربی‌، قرآن واقعیست.

And I began to grasp why it's said

و تازه درک کردم، که چرا می گویند قرآن فقط به زبان عربی‌، قرآن واقعیست.

that the Koran is really the Koran only in Arabic.

و تازه درک کردم، که چرا می گویند قرآن فقط به زبان عربی‌، قرآن واقعیست.

و تازه درک کردم، که چرا می گویند قرآن فقط به زبان عربی‌، قرآن واقعیست.

Take the Fatihah, the seven-verse opening chapter

سوره فاتحه را در نظر بگیرید؛ که دارای ۷ آیه است و در ابتدای قرآن است.

سوره فاتحه را در نظر بگیرید؛ که دارای ۷ آیه است و در ابتدای قرآن است.

that is the Lord's Prayer and the Shema Yisrael of Islam combined.

فاتحه معجونی از«دعای ربانی» مسیحیان و «بشنو ای اسراییل» یهودیان است

It's just 29 words in Arabic,

در عربی‌ فقط ۲۹ کلمه است ولی‌ در ترجمه انگلیسی‌ از ۶۵ تا ۷۲ کلمه .

در عربی‌ فقط ۲۹ کلمه است ولی‌ در ترجمه انگلیسی‌ از ۶۵ تا ۷۲ کلمه .

but anywhere from 65 to 72 in translation.

و هرچه بیشتر بهش اضافه میکنی‌، به نظر میاد بیشتر داری از موضوع دور میشی‌.

And yet the more you add, the more seems to go missing.

و هرچه بیشتر بهش اضافه میکنی‌، به نظر میاد بیشتر داری از موضوع دور میشی‌.

عربی‌ زبانی طلسم کننده، با خاصیت هیپنوتیزم است،

The Arabic has an incantatory, almost hypnotic quality

عربی‌ زبانی طلسم کننده، با خاصیت هیپنوتیزم است،

that begs to be heard rather than read,

که بیشتر از تو تقاضا می‌کنه که اونو بشنوی، تا اینکه اونو فقط بخوانی.

اونو بیشتر حس کنی‌، تا اینکه آنالیز کنی‌.

felt more than analyzed.

It wants to be chanted out loud,

این زبان می‌خواد که با صدای بلند بیان بشه، صداش در گوش و بر زبان طنین انداز بشه.

to sound its music in the ear and on the tongue.

این زبان می‌خواد که با صدای بلند بیان بشه، صداش در گوش و بر زبان طنین انداز بشه.

بنابراین قرآن به انگلیسی‌ مثل سایه قرآن می‌مونه،

So the Koran in English is a kind of shadow of itself,

بنابراین قرآن به انگلیسی‌ مثل سایه قرآن می‌مونه،

or as Arthur Arberry called his version,

یا بقول Arthur Arberry که اسم نسخه نوشته شده خودش رو "تفسیر" می‌گذاره.

"an interpretation."

یا بقول Arthur Arberry که اسم نسخه نوشته شده خودش رو "تفسیر" می‌گذاره.

But all is not lost in translation.

البته همه چیز هم با ترجمه از بین نرفته.

همونطور که قرآن قول میده؛ صابرین پاداش داده میشوند،

As the Koran promises, patience is rewarded,

and there are many surprises --

و شگفتیهای زیادی وجود دارند --

a degree of environmental awareness, for instance,

مثلا یک درجاتی از حساسیت و دقت نسبت به محیط زیست در قرآن هست که در انجیل نیست.

and of humans as mere stewards of God's creation,

مثلا یک درجاتی از حساسیت و دقت نسبت به محیط زیست در قرآن هست که در انجیل نیست.

یا اینکه انسان نماینده خدا در زمین است

unmatched in the Bible.

And where the Bible is addressed exclusively to men,

یا مثلا در انجیل خطاب با جنس مذکر(مرد) دوم شخص یا سوم شخص است ولی قرآن زنان را هم خطاب می کند

using the second- and third-person masculine,

یا مثلا در انجیل خطاب با جنس مذکر(مرد) دوم شخص یا سوم شخص است ولی قرآن زنان را هم خطاب می کند

یا مثلا در انجیل خطاب با جنس مذکر(مرد) دوم شخص یا سوم شخص است ولی قرآن زنان را هم خطاب می کند

the Koran includes women --

talking, for instance,

مثلا خطاب می کند که مردان مومن و زنان مومنه، یا مردان با شرافت و زنان با شرافت --

of believing men and believing women,

مثلا خطاب می کند که مردان مومن و زنان مومنه، یا مردان با شرافت و زنان با شرافت --

honorable men and honorable women.

مثلا خطاب می کند که مردان مومن و زنان مومنه، یا مردان با شرافت و زنان با شرافت --

Or take the infamous verse about killing the unbelievers.

یا آیه مشهور کشتن کافر‌ها رو در نظر بگیرید.

یا آیه مشهور کشتن کافر‌ها رو در نظر بگیرید.

درسته، این واقعا در قران هست، ولی‌ تحت شرایط ویژه. در زمان فتح مکه شهری که جنگ در شهر مقدس مکه ممنوع است

Yes, it does say that,

but in a very specific context:

درسته، این واقعا در قران هست، ولی‌ تحت شرایط ویژه. در زمان فتح مکه شهری که جنگ در شهر مقدس مکه ممنوع است

the anticipated conquest of the sanctuary city of Mecca,

درسته، این واقعا در قران هست، ولی‌ تحت شرایط ویژه. در زمان فتح مکه شهری که جنگ در شهر مقدس مکه ممنوع است

درسته، این واقعا در قران هست، ولی‌ تحت شرایط ویژه. در زمان فتح مکه شهری که جنگ در شهر مقدس مکه ممنوع است

where fighting was usually forbidden.

درسته، این واقعا در قران هست، ولی‌ تحت شرایط ویژه. در زمان فتح مکه شهری که جنگ در شهر مقدس مکه ممنوع است

And the permission comes hedged about with qualifiers.

اجازه امد که افراد خاصی‌ در این زمینه مجازند.

Not "You must kill unbelievers in Mecca,"

نه اینکه شما "باید" کافرین را بکشید بلکه شما "میتوانید" کافرین رو بکشید

but you can, you are allowed to,

نه اینکه شما "باید" کافرین را بکشید بلکه شما "میتوانید" کافرین رو بکشید

but only after a grace period is over,

ولی‌ فقط بعد از اینکه یک مهلت مشخص تمام بشود،و پیمان صلح جدیدی با آنها نبسته باشید،

and only if there's no other pact in place,

ولی‌ فقط بعد از اینکه یک مهلت مشخص تمام بشود،و پیمان صلح جدیدی با آنها نبسته باشید،

and only if they try to stop you getting to the Kaaba,

و فقط اگر آنها شما را از رفتن به کعبه باز دارند،

and only if they attack you first.

و فقط اگر انها اول به شما حمله کنند.

And even then -- God is merciful;

و حتا در این حالت باز -- خداوند بخشنده است، بخشندگی صفت ولایی است --

و حتا در این حالت باز -- خداوند بخشنده است، بخشندگی صفت ولایی است --

forgiveness is supreme --

and so, essentially,

و حتا در این حالت باز -- خداوند بخشنده است، بخشندگی صفت ولایی است --

better if you don't.

و نتیجتاً اینکه بهتر اینه که این کار رو نکنید‌.(خنده)

(Laughter)

و نتیجتاً اینکه بهتر اینه که این کار رو نکنید‌.(خنده)

This was perhaps the biggest surprise --

این بزرگترین شگفتی است که چقدرقرآن انعطاف پذیراست،

how flexible the Koran is,

این بزرگترین شگفتی است که چقدرقرآن انعطاف پذیراست،

at least in minds that are not fundamentally inflexible.

حداقل درذهنهایی که اساسا انعطاف ناپذیر نیستند.

حداقل درذهنهایی که اساسا انعطاف ناپذیر نیستند.

"Some of these verses are definite in meaning," it says,

بعضی‌ از آیه‌ها دارای معنی‌ مشخصی‌ هستند، ولی‌ بعضی‌ دیگر مبهمند.

بعضی‌ از آیه‌ها دارای معنی‌ مشخصی‌ هستند، ولی‌ بعضی‌ دیگر مبهمند.

"and others are ambiguous."

«افراد منحرف سعی‌ میکنند آیه‌های مبهم رو پیدا کنن و سعی‌ میکنند به وسیله آن اختلاف ایجاد کنن،

The perverse at heart will seek out the ambiguities,

«افراد منحرف سعی‌ میکنند آیه‌های مبهم رو پیدا کنن و سعی‌ میکنند به وسیله آن اختلاف ایجاد کنن،

trying to create discord by pinning down meanings of their own.

افراد منحرف سعی‌ میکنند آیه‌های مبهم رو پیدا کنن و سعی‌ میکنند به وسیله آن اختلاف ایجاد کنن،

از طریقه ترجمه‌ای که خود آنها انجام میدهند.

Only God knows the true meaning.

فقط خداوند معنای درست آن را میداند»

The phrase "God is subtle" appears again and again,

جمله "خداوند لطیف" است بارها در قرآن امده.

جمله "خداوند لطیف" است بارها در قرآن امده.

and indeed, the whole of the Koran is far more subtle

و تمام قرآن لطیف تر از آن چیزی است که به ما گفته شده.

than most of us have been led to believe.

و تمام قرآن لطیف تر از آن چیزی است که به ما گفته شده.

مثلا در موضوع باکره‌ها و بهشت. مد کهنه شرقی‌ در این موضوع نقش داره.

As in, for instance, that little matter of virgins and paradise.

مثلا در موضوع باکره‌ها و بهشت. مد کهنه شرقی‌ در این موضوع نقش داره.

مثلا در موضوع باکره‌ها و بهشت. مد کهنه شرقی‌ در این موضوع نقش داره.

Old-fashioned orientalism comes into play here.

مثلا در موضوع باکره‌ها و بهشت. مد کهنه شرقی‌ در این موضوع نقش داره.

The word used four times is "houris,"

کلمه‌ای که ۴ باراستفاده شده حوری است. که به عنوان دوشیزگان تیره چشم با سینه برجسته تعبیر شده است.

کلمه‌ای که ۴ باراستفاده شده حوری است. که به عنوان دوشیزگان تیره چشم با سینه برجسته تعبیر شده است.

کلمه‌ای که ۴ باراستفاده شده حوری است. که به عنوان دوشیزگان تیره چشم با سینه برجسته تعبیر شده است.

rendered as dark-eyed maidens with swelling breasts,

کلمه‌ای که ۴ باراستفاده شده حوری است. که به عنوان دوشیزگان تیره چشم با سینه برجسته تعبیر شده است.

or as fair, high-bosomed virgins.

یا به تعبیر دیگری باکره‌های نار پستان[ترجمه به فارسی از قرآن].

اگر چه همه این چیزها در عربی‌ یک کلمه است؛ حوری.

Yet all there is in the original Arabic is that one word: houris.

اگر چه همه این چیزها در عربی‌ یک کلمه است؛ حوری.

Not a swelling breast or high bosom in sight.

نه سینه برجسته و نه نار پستان!(خنده)

(Laughter)

نه سینه برجسته و نه نار پستان!(خنده)

Now this may be a way of saying "pure beings," like in angels,

حالا این ممکنه یک روش برای بیان یک موجود پاک -- مثل یک فرشته --

حالا این ممکنه یک روش برای بیان یک موجود پاک -- مثل یک فرشته --

یا مثل کورس اسطوره یونانی، یک جوان ابدی باشه.

or it may be like the Greek "kouros" or "kore,"

یا مثل کورس اسطوره یونانی، یک جوان ابدی باشه.

an eternal youth.

But the truth is, nobody really knows.

و واقعیت اینه که هیچکس واقعیت آن رو نمیدونه،

And that's the point.

و نکته همینجاست.

Because the Koran is quite clear

چراکه قرآن کاملا واضحه وقتی‌ که میگه: "تو یک موجود جدید در بهشت خواهی‌ بود"

when it says that you'll be "a new creation in paradise,"

چراکه قرآن کاملا واضحه وقتی‌ که میگه: "تو یک موجود جدید در بهشت خواهی‌ بود"

چراکه قرآن کاملا واضحه وقتی‌ که میگه: "تو یک موجود جدید در بهشت خواهی‌ بود"

and that you will be "recreated in a form unknown to you,"

و یا اینکه میگه: "تو به شکل دیگری، که برای تو ناشناخته است، خلق خواهی‌ شد"

و یا اینکه میگه: "تو به شکل دیگری، که برای تو ناشناخته است، خلق خواهی‌ شد"

which seems to me a far more appealing prospect

که برای من چشم انداز جالبتری داره تا فقط یک باکره.(خنده)

than a virgin.

که برای من چشم انداز جالبتری داره تا فقط یک باکره.(خنده)

(Laughter)

که برای من چشم انداز جالبتری داره تا فقط یک باکره.(خنده)

And that number 72 never appears.

و این عدد ۷۲ هرگز در قرآن نیومده.

There are no 72 virgins in the Koran.

و این عدد ۷۲ هرگز در قرآن نیومده.

و این عدد ۷۲ هرگز در قرآن نیومده.

That idea only came into being 300 years later,

و بسیاری از اسلام شناس‌ها اونو به "فرشته‌های بالدری که روی ابرها نشستند و چنگ مینوازند" تعبیر میکنند.

and most Islamic scholars see it as the equivalent

و بسیاری از اسلام شناس‌ها اونو به "فرشته‌های بالدری که روی ابرها نشستند و چنگ مینوازند" تعبیر میکنند.

of people with wings sitting on clouds and strumming harps.

و بسیاری از اسلام شناس‌ها اونو به "فرشته‌های بالدری که روی ابرها نشستند و چنگ مینوازند" تعبیر میکنند.

و بسیاری از اسلام شناس‌ها اونو به "فرشته‌های بالدری که روی ابرها نشستند و چنگ مینوازند" تعبیر میکنند.

Paradise is quite the opposite.

بهشت درست برعکس اینه. باکره گی‌‌ نیست، باروری هست.

بهشت درست برعکس اینه. باکره گی‌‌ نیست، باروری هست.

It's not virginity;

it's fecundity;

بهشت درست برعکس اینه. باکره گی‌‌ نیست، باروری هست.

it's plenty.

فراوانی‌ هست، باغ‌های آبیاری شده با نهر‌های روان هست.

فراوانی‌ هست، باغ‌های آبیاری شده با نهر‌های روان هست.

It's gardens watered by running streams.

فراوانی‌ هست، باغ‌های آبیاری شده با نهر‌های روان هست.

ممنون.(تشویق)

Thank you.

(Applause)

ممنون.(تشویق)