Joshua Klein: The intelligence of crows

جاشوا کلاین درباره زیرکی کلاغ ها

Translator: Arta Alagheband Reviewer: Behrad Tehrani

How many of you have seen the Alfred Hitchcock film "The Birds"?

چند نفر از شما فیلم "پرندگان" الفرد هیچکاک را دیده اید ؟

آیا کسی از شما با دیدنش به وحشت افتاد ؟

Any of you get really freaked out by that?

You might want to leave now.

شاید بهتر باشه اینجا رو الان ترک کنید.

(Laughter)

(صدای خنده)

So this is a vending machine for crows.

خوب، این یک دستگاه خودکار پخش خوراکی برای کلاغ هاست.

Over the past few days, many of you have been asking,

و در چند روز گذشته، خیلی از شما از من پرسیدید،

"How did you come to this? How did you get started doing this?"

" چگونه به همچین چیزی رسیدی؟ چگونه این کار رو آغاز کردی؟"

It started, as with many great ideas,

آغازش مانند بهترین ایده ها،

or many ideas you can't get rid of, anyway,

یا حداقل مانند خیلی از آن ایده ها که نمی توانی از دستشون راحت بشی،

at a cocktail party.

در یک مهمانی بود.

About 10 years ago, I was at a cocktail party with a friend of mine.

نزدیک به ۱۰ سال پیش، در مهمانی با یکی از دوستانم بودم

و ما دور هم نشسته بودیم و او از کلاغ ها گله می کرد

We were sitting there, and he was complaining about the crows

که دیده بود درهمه جای حیاط خانه اش هستند و همه چیز را خراب می کنند

that were all over his yard and making a big mess.

And he was telling me we ought to eradicate these things,

و به من می گفت باید تلاش کنیم که آن ها را ریشه کن کنیم.

ما باید آنها را از بین ببریم چرا که همیشه درحال خراب کاری هستند.

kill them, because they're making a mess.

منم گفتم این احمقانست،

I said that was stupid,

میدونی، شاید بهتر باشه که بهشون یک کار مفید یاد بدیم.

maybe we should just train them to do something useful.

و اون هم گفت که این غیره ممکنه.

And he said that was impossible.

And I'm sure I'm in good company in finding that tremendously annoying,

فکر می کنم شما بهتر از همه این رو درک میکنید که چقدر این جمله رنج آوره

when someone tells you it's impossible.

که کسی به شما بگه که چیزی غیر ممکنه

برای همین من ۱۰ سال بعد را به خواندن در باره کلاغ ها ویژه دادم.

So I spent the next 10 years reading about crows in my spare time.

(Laughter)

(صدای خنده)

And after 10 years of this, my wife said,

و پس از ۱۰ سال همسرم سرانجام گفت

"You've got to do this thing you've been talking about,

"ببین، خودت میدونی که باید این کار رو انجام بدی

الان مدتهاست که در مورد ساخت این دستگاه خودکار پخش خوراکی صحبت میکنی."

and build the vending machine."

پس من هم ساختمش.

So I did.

ولی قسمت جالب برای من،

But part of the reason I found this interesting is,

اینست که شروع به متوجه شدن کردم

I started noticing that we're very aware of all the species

به چه اندازه ما به موجودات در حال انقراض

that are going extinct on the planet

در اثر گسترش رویه زندگی توصیه طلبانه انسانهاست،

as a result of human habitation expansion,

و به نظر میرسد که هیچ کس به

and no one seems to be paying attention to all the species

دیگر انواع موجودات که در حال زندگی هستند دقت نمیکند، آنهایی که باقی ماندند.

that are actually living; they're surviving.

من بخصوص در مورد حیوانهای شهری صحبت میکنم،

And I'm talking specifically about synanthropic species,

که به محیط زندگی انسانها عادت کرده اند

which have adapted specifically for human ecologies,

گونه هایی چون موش ها، سوسک ها، و کلاغ ها.

species like rats and cockroaches and crows.

And as I started looking at them, I was finding that they had hyper-adapted.

و همان که بررسی من آغاز شد، به سازگاری بیش از حد آنها پی بردم.

اینکه با که مهارتی به زندگی با ما می پرداختند.

They'd become extremely adept at living with us.

And in return, we just tried to kill them all the time.

و در مقابل ما همواره سعی در از بین بردن آنها داشتیم.

(Laughter)

And in doing so, we were breeding them for parasitism.

و در این میان، به رشد آنها به یک وجود مزاحم (انگلی) می پرداختیم .

We were giving them all sorts of reasons to adapt new ways.

ما به آنها بهانه های مختلفی برای تغیر رفتار می دادیم.

So, for example, rats are incredibly responsive breeders.

برای مثال، موشها بسیار در تولید به مثل قهار هستند.

And cockroaches, as anyone who's tried to get rid of them knows,

و سوسک ها، ازآنجایی که هر کس که سعی در از بین بردن آنها دارد می داند،

have become really immune to the poisons that we're using.

به استفاده از سم های مورد استفاده بسیار مقاوم شده اند.

So I thought, let's build something that's mutually beneficial;

بنابراین به این فکر افتادم، که چیزی بسازم که فایده دو طرفه داشته باشد.

خوب، پس چیزی جدید باید ساخت که هر دو از آن سودی ببرند.

something that we can both benefit from,

و راهی جدید برای این رابطه نو بین این دو باشد.

and find some way to make a new relationship with these species.

اینطور شد که یک دستگاه پخش خوراکی خودکار را ساختم.

So I built the vending machine.

But the story of the vending machine is a little more interesting

اما داستان این دستگاه کمی جالب تر از این حرفهاست

اگر درباره کلاغ ها بیشتر بدانید.

if you know more about crows.

It turns out, crows aren't just surviving with human beings;

این گونه به نظر می رسد که کلاغها تنها به زندگی با انسانها را سپری نکردند،

آنها پیشرفت هم کرده اند.

they're actually thriving.

They're found everywhere on the planet except for the Arctic

آنها در همه جای زمین به جز قطب شمال

و نقطه شمالی آمریکای جنوبی پیدا می شوند.

and the southern tip of South America.

و در اکثریت این مکانها، خیلی به ندرت

And in all that area, they're only rarely found breeding

بیش از پنج کیلومتر از انسانها دور تر پیدا می شود که تولید مثل کنند .

more than five kilometers away from human beings.

بنابرین شاید به آنها توجهی نمی کنیم،

So we may not think about them, but they're always around.

اما همیشه در کنارمان هستند.

And not surprisingly, given the human population growth,

و با توجه به رشد جمعیت انسانها

more than half of the human population is living in cities now.

امروزه بیش از نیمی از آنها در شهرها زندگی می کنند.

And out of those, nine-tenths of the human growth population

و یک دهم از رشد انسانها نیز

در شهر ها پدید می آید.

is occurring in cities.

We're seeing a population boom with crows.

ما در حال مشاهده افزایش رشد در کلاغ ها هستیم.

So bird counts are indicating

آمار پرندگان نشان میدهد که حتی امکان مشاهده

that we might be seeing up to exponential growth in their numbers.

افزایش نمایی در تعداد آنها می باشد.

پس این خیلی عجیب نیست.

So that's no great surprise.

But what was really interesting to me was to find out

اما کشف این موضوع برای من جالب بود که

that the birds were adapting in a pretty unusual way.

این پرنده ها به صورت عجیبی به همزیستی رسیده اند.

براتون مثالی از این می آورم.

And I'll give you an example of that.

این بتی، یک کلاغ Caledonian (اهلی از قسمتی از اسکاتلند) است.

This is Betty. She's a New Caledonian crow.

And these crows use sticks in the wild

این کلاغ ها در وحش از تکه چوبی

to get insects and whatnot out of pieces of wood.

برای دسترسی به حشرات و غیره در تنه درختان استفاده می کنند.

Here, she's trying to get a piece of meat out of a tube.

اینجا او سعی بر در آوردن یک تکه گوشت از داخل یک لوله را دارد.

ولی محققان یک اشتباه داشتند،

But the researchers had a problem.

They messed up and left just a stick of wire in there.

آنها به اشتباهی تنها یک تکه سیم مهیا کرده بودند.

و او هیچ وقت با این حالت مواجه نشده بود.

And she hadn't had the opportunity to do this before.

همانطور که مشاهده می کنید، خیلی موفقیت آمیز نیست.

You see, it wasn't working very well.

So she adapted.

پس او این رو می پذیره.

حالا، این بی مقدمه است. او هیچ وقت انجام این کار رو تجربه نکرده بود.

Now, this is completely unprompted; she had never seen this done before.

No one taught her to bend this into a hook

هیچکس به او یاد نداده بود که سیم رو به صورت حلقه در بیاورد;

or had shown her how it could happen.

یا نشون بده که چگونه می تواند انجام می شود.

ولی او این کار رو به تنهایی انجام داد.

But she did it all on her own.

So keep in mind -- she's never seen this done.

پس یادتون بمونه که او هیچوقت انجام این کار رو ندیده است.

(Laughter)

Right.

خوب.

(Laughter)

(صدای خنده)

Yeah. All right.

بله. خوب.

(Applause)

(صدای تشویق)

So that's the part where the researchers freak out.

خوب این جایی که محقق ها متعجب می شوند.

(Laughter)

(صدای خنده)

It turns out,

به تازگی هم که بیشتر و بیشتر به

we've been finding more and more that crows are really intelligent.

هوش بسیار زیاد کلاغها دست یافته ایم.

مغز آنها متناسب است،

Their brains are in the same proportion as chimpanzee brains are.

و به تناسب مغز شامپانزه ها شبیه می باشد.

حکایت های متفاوتی در مورد فهم آنها می باشد.

There's all kinds of anecdotes

for the different kinds of intelligence they have.

به طور مثال، در سوئد،

For example, in Sweden, crows will wait for fishermen

کلاغ ها منتظر می شوند تا ماهی گیران قلاب در سوراخی در یخ بیاندازند.

to drop lines through holes in the ice.

و هنگامی که ماهی گیر دور شود،

And when the fishermen move off,

کلاغ ها پایین می آیند، قلاب را جمع کرده، ماهی و یا طعمه را می خورند.

the crows fly down, reel up the lines, and eat the fish or the bait.

این برای ماهی گیرها بسیار دلخور کننده است.

It's pretty annoying for the fishermen.

On an entirely different tack,

در مسیری دیگر،

at University of Washington a few years ago,

چند سال پیش، در دانشگاه واشنگتن،

در محوطه دانشگاه چند کلاغ برای آزمایشی گرفته شده بودند.

they were doing an experiment where they captured some crows on campus.

گروهی دانشجو چند کلاغ را به دام انداختند،

Some students went out, netted some crows, brought them in,

و آنها را آورده بودند که وزن کنند و اندازه بگیرند و این حرف ها،

weighed and measured them, and let them back out again.

و بعد هم رها کنند.

And they were entertained to discover that for the rest of the week,

جالب این که

بقیه هفته، این کلاغ ها،

هروقت این دانشجوها در محوطه دانشگاه قدم می زدند،

whenever these particular students walked around campus,

این کلاغ ها به آنها غارغار می کردند،

these crows would caw at them and run around,

و زندگی دانشجو ها را سخت می کردند.

and make their life kind of miserable.

(Laughter)

این داستان کمتر سرگرم کننده بود وقتی یک هفته دیگر هم ادامه پیدا کرد.

They were significantly less entertained

when this went on for the next week.

و ماه بعد، و پس از تابستان،

And the next month.

And after summer break.

Until they finally graduated and left campus,

تا وقتی که فارغ التحصیل شدند و دانشگاه را ترک کردند.

and -- glad to get away, I'm sure --

و اطمینان دارم که از رفتن خوشحال بودند.

came back sometime later, and found the crows still remembered them.

مدتی بعد که آنها باز گشتند، فهمیدند که کلاغ ها هنوز آنها را به یاد داشتند.

(Laughter)

پس نتیجه اینکه، کلاغ ها را نرنجانید.

So, the moral being: don't piss off crows.

از آنرو، دانشجویان دانشگاه واشنگتن،

So now, students at the University of Washington

that are studying these crows, do so with a giant wig and a big mask.

برای تحقیق کلاغ ها،

از کلاه گیس های بلند و نقابهای بزرگ استفاده می کنند.

(Laughter)

(صدای خنده)

It's fairly interesting.

نسبتا جالب است.

(Laughter)

So we know these crows are really smart,

خوب پس می دانیم که این کلاغ ها بسیار باهوش هستند،

but the more I dug into this, the more I found

اما بیشتر که تحقیق کردم، فهمیدم که

آنها خیلی سازگار تر هستند.

that they actually have an even more significant adaptation.

Video: Crows have become highly skilled at making a living

راوی: کلاغ ها مهارت بسیاری برای

زندگی در منطقه های شهری پیدا کرده اند.

in these new urban environments.

In this Japanese city, they have devised a way of eating a food

در این شهر واقع در ژاپن، آنها راهی برای

خوردن خوراکی را پیدا کرده اند که معمولا نمی توانند اداره کنند --

that normally they can't manage:

drop it among the traffic.

پس آن را در میان ترافیک می اندازند.

The problem now is collecting the bits, without getting run over.

مشکل الان جمع کردن تکه های ان است

بدون آنکه زیر بشوند.

Wait for the light to stop the traffic.

برای چراغ صبر می کنند تا ترافیک را نگه دارد

Then, collect your cracked nut in safety.

سپس، در امنیت کامل فندق شکسته را جمع می کنند.

(Laughter)

(صدای خنده)

(Applause)

(تشویق)

Joshua Klein: Yeah, pretty interesting.

جاشوا کلاین : بله، بله، خیلی جالبه.

What's significant about this isn't that crows are using cars

مساله عمده اینجا این نیست که کلاغ ها از اتومبیل ها برای شکستن فندق استفاده می کنند.

to crack nuts.

بلکه، این چیزی پیش و پا افتاده برای کلاغ هاست.

In fact, that's old hat for crows.

این حدوده ۱۰ سال پیش

This happened about 10 years ago

in a place called Sendai City, at a driving school

در مدرسه رانندگی " سندای "

in the suburbs of Tokyo.

در حوالی توکیو پدید آمد.

And since that time,

و از آن زمان،

all the crows in the neighborhood are picking up this behavior.

تمامی کلاغ های محله این رفتار رو یاد گرفته اند.

در حال حاضر، در فاصله پنج کیلومتری کلاغی سر چهار راه

Now every crow within five kilometers is standing by a sidewalk,

منتظر جمع آوری ناهار خودش است.

waiting to collect its lunch.

So they're learning from each other. And research bears this out.

آنها از هم یاد می گیرند، و تحقیقات این را نشان می دهد.

پدر مادر ها به بچه هایشان آموزش می دهند.

Parents seem to be teaching their young.

آنها از اطرافیان و دشمنانشان یاد گرفته اند.

They learn from their peers, they learn from their enemies.

If I have a little extra time,

اگر وقت اضافه داشتیم، برایتان در مورد خیانت میان کلاغ ها می گویم

I'll tell you about a case of crow infidelity

که این نکته را نشان می دهد.

that illustrates that nicely.

نکته این که آنها سازگاری فرهنگی را پرورش داده اند.

The point being, they've developed cultural adaptation.

و هماطور که دیروز شنیدیدم.

And as we heard yesterday,

that's the Pandora's box that's getting human beings in trouble,

این جعبه اسراریست که انسانها را متحیر کرده،

و ما در حال کشف در مورد آنها می دارد.

and we're starting to see it with them.

آنها بسیار سریع و منعطفتر به

They're able to very quickly and very flexibly adapt

to new challenges and new resources in their environment,

کمبودها و موقعیت خود سازگار می شوند.

which is really useful if you live in a city.

که بسیار در زندگی شهری به درد می خورد.

این رو میدونیم که تعداد زیادی کلاغ وجود دارد.

So we know that there's lots of crows.

ما فهمیدیدم که آنها بسیار باهوش هستند، و می توانند به هم چیز یاد دهند.

We found out they're really smart and they can teach each other.

وقتی همه اینها برای من آشکار شد،

When all this became clear,

I realized the only obvious thing to do is build a vending machine.

به نظرم امد که آشکارترین کار برای من ساختن یک دستگاه پخش خوراکی خودکار بود.

So that's what we did.

پس به این کار دست زدم.

This is a vending machine for crows.

این یک دستگاه پخش خودکار خوراکی برای کلاغ ها ست.

And it uses Skinnerian training to shape their behavior over four stages.

از روش " اسکینری " برای شکل دادن رفتار در چهار مرحله استفاده می کند.

خیلی ساده،

It's pretty simple.

Basically, what happens is that we put this out in a field

ما این دستگاه رو در مزرعه ای قرار می دهیم،

or someplace where there's lots of crows.

و یا جایی که تعداد زیادی کلاغ وجود دارد.

We put coins and peanuts all around the base of the machine.

سپس تعدادی سکه و بادوم زمینی در اطراف دستگاه می ریزیم.

کلاغ ها بالاخره بادوم زمینی ها را می خورند.

Crows eventually come by, eat the peanuts,

و به بودن دستگاه عادت می کنند.

and get used to the machine being there.

و سرانجام تمامی بادوم ها را تمام می کنند.

Eventually, they eat all the peanuts.

بعد به بادوم های روی طبقه خورنده پی برده،

Then they see peanuts here on the feeder tray,

and hop up and help themselves.

آنها را هم می خورند.

Then they leave, the machine spits up more coins and peanuts,

بعد که رفتند، این دستگاه بادومهای بیشتر و سکه های بیشتری را پس می دهد.

و اگر کلاغ باشی زندگی برایت بسیار زیباست

and life is dandy if you're a crow --

آنوقت هروقت که بخواهی برمیگردی و برایت بادومی مهیاست.

you can come back anytime and get yourself a peanut.

So when they get really used to that, we move on to the crows coming back.

حال وقتی که کاملا به آن عادت کردند،

آنها به صدای دستگاه کاملا عادت کرده و باز می گردند.

Now they're used to the sound of the machine;

they keep coming back and digging out peanuts

و بادوم ها را از میان سکه ها پیدا می کنند.

from the pile of coins that's there.

وقتی که از این موضوع کاملا راضی هستند.

When they get really happy about this, we stymie them.

برایشان مانعی ایجاد میکنیم.

We move to the third stage, where we only give them a coin.

به مرحله سوم رسیدیم، که برای آنها فقط سکه فراهم می کنیم.

Now, like most of us who have gotten used to a good thing,

حال، مثل بیشتر ما که به چیزهای خوب عادت می کنیم،

این موضوع ما رو رنج میده.

this really pisses them off.

پس مانند طبیعتشان در جستجوی چیزی،

So they do what they do in nature when they're looking for something:

با نوکشان شروع به روبیدن اجسام می کنند.

sweep things out of the way with their beak.

در اثر این کار، یکی از سکه ها به داخل ماشین می افتد،

They do that here, and that knocks the coins down the slot.

When that happens, they get a peanut.

و موجب میشود که یک فندق بگیرند.

This goes on for some time.

و این برای مدتی ادامه می یابد.

کلاغ ها یاد می گیرند که با آمدن به این دستگاه،

The crows learn that all they have to do is show up,

صبر برای سکه، و گذاشتن آن در دستگاه، به بادومشان می رسند.

wait for the coin to come out, put it in the slot,

then get their peanut.

وقتی که کاملا به این داستان عادت کرده اند،

When they're good and comfortable with that,

به مرحله آخر می رسیم، که وقتی می آیند هیچ اتفاقی نمی افتد.

we move to the final stage, where they show up and nothing happens.

This is where we see the difference between crows and other animals.

اینجاست که فرق میان کلاغ ها و حیوان های دیگر را میتوان دید،

سنجاب ها، به طور مثال، می آیند، به دنبال بادوم گشته، و دستگاه را ترک می کنند.

Squirrels, for example, would show up, look for the peanut, go away.

بر می گردند، به دنبال بادوم گشته، و می روند.

Come back, look for the peanut, go away.

They do this maybe half a dozen times before they get bored,

این کار را شاید شش بار انجام می دهند و دیگر خسته می شوند،

and then they go off and play in traffic.

می روند و در ترافیک بازی می کنند.

Crows, on the other hand, show up and they try and figure it out.

کلاغ ها، اما، می آیند، و تلاش می کنند که از موضوع سر در بی آورند.

They know this machine has been messing with them

آنها میدانند که این دستگاه سرشان را،

through three different stages of behavior.

در طی ۳ مرحله رفتاری فریب داده است.

(Laughter)

(صدای خنده)

They figure there must be more to it.

می دانند که این موضوع تمام نشده.

So they poke at it and peck at it.

پس به آن نوک می زنند و این حرف ها.

And eventually some crow gets a bright idea:

و سرانجام یکی از کلاغ ها ایده ای به ذهنش می رسد.

"Hey, there's lots of coins lying around from the first stage,

" آهای، کلی سکه از مرحله اول این دور و بر،

روی زمین هست" - به زمین می پرد، برش میدارد، و به سوراخ می اندازه،

hops down, picks it up, drops it in the slot, and we're off to the races.

و این ادامه دارد.

That crow enjoys a temporary monopoly on peanuts,

این کلاغ از امتیاز انحصاری کوتاه مدتی بر بادوم ها را لذت برده

تا دوستانش از او یاد گرفته، و ادامه داستان.

until his friends figure out how to do it, and then there we go.

So, what's significant about this to me

نتیجه خارق العاده برای من

isn't that we can train crows to pick up peanuts.

این نیست که کلاغ ها می توانند بادوم زمینی بردارند.

Mind you, there's 216 million dollars' worth of change lost every year,

اگر بدانید، هر ساله ۲۱۶ میلیون دلار سکه گم می شوند.

but I'm not sure I can depend on that ROI from crows.

البته همچین بازگشتی را نمیتونم از کلاغ ها انتظار داشته باشم.

(Laughter)

Instead, I think we should look a little bit larger.

در عوض، فکر میکنم میتوان به این موضوع وسیع تر نگاه کرد.

I think crows can be trained to do other things.

فکر می کنم که کلاغ ها را می توان برای کارهای دیگر تعلیم داد.

For example, why not train them to pick up garbage after stadium events?

برای مثال، چرا به آنها یاد ندهیم که آشغالهای استادیوم ها را جمع کنند؟

Or find expensive components from discarded electronics?

یا به دنبال تکه های گران قیمت الکترونیکی بگردند؟

و یا کار گروه نجات انجام دهند؟

Or maybe do search and rescue?

موضوع اصلی، و نکته اصلی در اینها برای من این است که،

The main point of all this for me is,

we can find mutually beneficial systems for these species.

بتوانیم روشی پیدا کنیم که برای هردوی این موجودات مفید باشد.

ما می توانیم راههایی را پیدا کنیم که با این موجودات رابطه برقرار کنیم،

We can find ways to interact with these other species

بدون آنکه بر آنها آزمایش کنیم،

that doesn't involve exterminating them,

بلکه توازنی مفید میان آنها پیدا کنیم.

but involves finding an equilibrium with them that's a useful balance.

Thanks very much.

خیلی ممنونم.

(Applause)

(تشویق)