John Hardy: My green school dream

جان هاردی : رویای مدرسه سبز من

Translator: Amin Tavakoli Reviewer: Pouria Montazeri

I grew up

من در کانادا

in a very small village in Canada,

در روستایی بسیار کوچک بزرگ شدم

and I'm an undiagnosed

به بیماری ای دچار بودم که در من تشخیص داده نشده بود.

dyslexic.

دیسلکسی ( نارسا خوانی )

I had a really hard time in school.

دوران سختی را در مدرسه گذراندم

In fact, my mother told me eventually

حتی مادرم در نهایت روزی بمن گفت که

that I was the little kid in the village

من آن پسر بچه ای بودم در روستا که

who cried all the way to school.

تمام راه مدرسه را گریه می کرده.

I ran away.

فرار کردم.

I left when I was 25 years old to go to Bali,

در 25 سالگی خانه را به مقصد بالی ترک کردم.

and there I met my incredible wife, Cynthia,

و در آنجا با سینتیا، همسر باورنکردنی ام، برخورد کردم

and together, over 20 years,

و در کنار هم به مدت 20 سال

we built an amazing jewelry business.

تجارت جالب توجه جواهرفروشی را پایه ریزی کردیم.

It was a fairy tale, and then we retired.

شبیه داستان های جن و پری بود و بعد، بازنشسته شدیم.

Then she took me to see a film

روزی مرا به دیدن فیلمی برد

that I really didn't want to see.

که تمایلی به دیدنش نداشتم.

It ruined my life --

این فیلم زندگی ام را نابود کرد

(Laughter)

( خنده حضار )

"The Inconvenient Truth" and Mr. Gore.

" حقیقتی ناراحت کننده " و آقای گور.

I have four kids,

چهار فرزند دارم،

and even if part of what he says is true,

و حتی اگر بخشی از حرفهایش درست باشد،

they're not going to have the life that I had.

فرزندانم زندگي که من داشتم را نخواهند داشت.

And I decided at that moment

و در آن لحظه تصمیم گرفتم

that I would spend the rest of my life

که باقی عمرم را صرف این کنم که

doing whatever I could

هر چه از دستم بر می آید

to improve their possibilities.

برای افزایش امکانات آنها انجام دهم.

So here's the world,

این جهان است،

and here we are in Bali.

و ما اینجا در بالی هستیم.

It's a tiny, little island --

جزیره ای بسیار بسیار کوچک --

60 miles by 90 miles.

با مساحت 60 در 90 مایل.

It has an intact Hindu culture.

دارای فرهنگ دست نخورده ی هندویی است.

Cynthia and I were there.

من و سینتیا آنجا بودیم.

We had had a wonderful life there,

و در آنجا زندگی شگفت انگیزی داشتیم،

and we decided to do something unusual.

و تصمیم گرفتیم که کارغیرمعمولي انجام دهیم.

We decided to give back

تصمیم گرفتیم که در حد محلی

locally.

به بقیه خدمت کنیم.

And here it is: it's called the Green School.

و نتیجه اش شد: مدرسه سبز.

I know it doesn't look like a school,

می دانم که ظاهرش شبیه مدرسه نیست،

but it is something we decided to do,

ولی چیزیست که تصمیمش دا داشتیم،

and it is extremely,

این مدرسه به شدت،

extremely green.

سبز می باشد.

The classrooms have no walls.

کلاس ها فاقد دیوار هستند.

The teacher is writing on a bamboo blackboard.

معلم بر روی تخته ای از چوب بامبو می نویسد.

The desks are not square.

نیمکت ها به شکل مربع نیستند.

At Green School, the children are smiling --

در مدرسه سبز، بچه ها لبخند می زنند،

an unusual thing for school, especially for me.

کاری غیر عادی در مدرسه، به خصوص برای من.

And we practice holism.

در اینجا بر اساس کلیت گرایی عمل می کنیم.

And for me it's just the idea

عقیده من این است که

that, if this little girl

اگر این دختر کوچولو

graduates as a whole person,

به عنوان انسانی کامل فارغ التحصیل شود،

chances are

برای او

she'll demand a whole world --

تمام دنیا

a whole world --

تمام دنیا

to live on.

فرصتی برای زیستن خواهد بود.

Our children spend 181 days

فرزندان ما 181 روز از سال را

going to school in a box.

صرف رفتن به این مدرسه ی جعبه ای میکنند.

The people that built my school

همان آدم هایی که مدرسه من را بنا کردند

also built the prison and the insane asylum

زندان و تیمارستان را هم،

out of the same materials.

با همان مصالح ساختند.

So if this gentleman

خب، اگر این مرد

had had a holistic education,

آموزش کلیت گرا دریافت کرده بود،

would he be sitting there?

آیا الان اینجا نشسته بود؟

Would he have had more possibilities in his life?

آیا در آن صورت فرصت های بیشتری در زندگی اش میداشت؟

The classrooms have natural light.

کلاس ها از نور طبیعی بهره می برند.

They're beautiful. They're bamboo.

کلاس ها زیبا بوده و از جنس چوب بامبو هستند.

The breeze passes through them.

نسیم از میان کلاس ها می گذرد.

And when the natural breeze isn't enough,

و وقتی میزان باد کافی نباشد،

the kids deploy bubbles,

بچه ها حباب ها برپا می کنند،

but not the kind of bubbles you know.

اما نه شبیه به حباب هایی که شما دیده اید.

These bubbles are made from natural cotton

این حباب ها از نخ طبیعی ساخته شده اند

and rubber from the rubber tree.

و پلاستیک به کار رفته در آن از شیره درختان گرفته شده است.

So we basically turned the box

خلاصا، این کلاس را

into a bubble.

به حباب مبدل کردیم.

And these kids know

این بچه ها می دانند که

that painless climate control

کنترل بی رنج و زحمت آب و هوا،

may not be

شاید بخشی از

part of their future.

آینده آنها نخواهد بود.

We pay the bill at the end of the month,

در پایان هر ماه صورت حساب ها را پرداخت می کنیم،

but the people that are really going to pay the bill

اما کسانی که واقعاً آنها را پرداخت خواهند کرد

are our grandchildren.

نوه های ما خواهند بود.

We have to teach the kids

می بایست به کودکان مان یاد دهیم که

that the world is not indestructible.

جهان قابل تخریب شدن است.

These kids did a little graffiti on their desks,

این کودکان طرح کوچکی روی نیمکت شان کشیدند،

and then they signed up for two extra courses.

در نتیجه در دو کلاس اضافه نام نویسی شدند.

The first one was called sanding

اولین کلاس بنام سمباده زنی بود،

and the second one was called re-waxing.

و دومی روغن زدن مجدد.

But since that happened,

اما از وقتی آن اتفاق افتاد،

they own those desks.

آن بچه ها فهمیدند که صاحب آن نیمکت ها هستند.

They know they can control their world.

آنها می دانند که قادر به کنترل کردن زندگیشان هستند.

We're on the grid. We're not proud of it.

ما میان میله ها قرار داریم و از این موضوع احساس غرور نمی کنیم.

But an amazing alternative energy company in Paris

اما یک شرکت بزرگ واقع در پاریس که در امر انرژی جایگزین فعالیت می کند،

is taking us off the grid with solar.

ما را به کمک انرژی خورشیدی از این مخمصه نجات می دهد.

And this thing

آنچه می بینید،

is the second vortex to be built in the world,

بزرگترین گردابی است که

in a two-and-a-half meter drop on a river.

در عمق دو و نیم متری رودخانه در جهان ساخته شده است.

When the turbine drops in,

وقتی توربین ها در پایین قرار می گیرند،

it will produce 8,000 watts of electricity,

قادر به تولید 8000 وات الکتریسیته،

day and night.

در طول شبانه روز می باشند.

And you know what these are.

حتماً می دانید اینها چه هستند.

There's nowhere to flush.

جایی برای سيفون کشیدن تؤالت نیست.

And as long as we're taking our waste

و تا آنزمان که ما فاضلاب خود را

and mixing it with a huge amount of water --

داریم با اینهمه آب قاتی میکنیم --

you're all really smart, just do the math.

دیگر خودتون میدونید، حساب کنید و ببینید چی میشه.

How many people times how much water.

تعداد افراد ضرب در مقدار آب.

There isn't enough water.

در اینجا آب به اندازه کافی موجود نیست.

These are compost toilets,

اینها توالت های ترکیبی هستند.

and nobody at the school wanted to know about them,

هیچ کس در مدرسه تمایلی به دانستن شیوه کار این توالت ها نداشت،

especially the principal.

به خصوص مدیر مدرسه.

And they work. People use them. People are okay.

توالت ها به خوبی کار می کنند، افراد از آنها استفاده کرده و راضی هستند.

It's something you should think about doing.

این کاریست که باید راجع به انجام دادن اش تفکر کنید.

Not many things didn't work.

اکثر چیزها به خوبی کار می کنند.

The beautiful canvas and rubber skylights

پنجره سقفی های نخی لاستیکی زیبایمان،

got eaten by the sun in six months.

بعد از شش ماه بر اثر نور آفتاب از بین رفتند.

We had to replace them with recyclable plastic.

مجبور بودیم این پنجره های سقفی را با پلاستیک های قابل بازیافت جابجا کنیم.

The teachers dragged giant PVC whiteboards

معلم ها تخته وایت برد های بزرگ از جنس پی وی سی را

into the classrooms.

به کلاس ها آوردند،

So we had some good ideas:

ما ایده های خوبی در ذهن داشتیم.

we took old automobile windshields, put paper behind them

شیشه های جلوی اتومبیل که کهنه بودند را برداشته و پشتشان کاغذ چسباندیم،

and created the first alternative

و با این کار اولین جایگزین را

to the whiteboard.

برای تخته های وایت برد تولید کردیم.

Green School sits in south-central Bali,

مدرسه سبز در منطقه مرکزی جنوبی بالی قرار دارد،

and it's on 20 acres

و روی 20 آکر از

of rolling garden.

باغ های هموار قرار دارد.

There's an amazing river traveling through it,

رودخانه زیبایی از میان آن می گذرد،

and you can see there

و اینجا می توانید ببینید

how we manage to get across the river.

که ما برای عبور از رودخانه چه طرحی ریخته ایم.

I met a father the other day; he looked a little crazed.

روزی پدری رادیدم که به نظر کمی متحیر می رسید.

I said, "Welcome to Green School."

به او گفتم : "به مدرسه سبز خوش آمدید "

He said, "I've been on an airplane for 24 hours."

پاسخ داد : " من 24 ساعت در هواپیما در پرواز بوده ام "

I asked him, "Why?"

پرسیدم " چرا ؟"

He said, "I had a dream once about a green school,

گفت : " یکبار در مورد مدرسه سبز خوابی دیدم،

and I saw a picture of this green school,

و در خواب تصویری از آنرا مشاهده کردم،

I got on an airplane.

سوار هواپیما شده و به اینجا آمدم.

In August I'm bringing my sons."

ماه آگوست پسرانم را به اینجا خواهم آورد."

This was a great thing.

آمدن این فرد اتفاق بزرگی بود.

But more than that,

اما مهم تر این است که

people are building green houses around Green School,

مردم مشغول ساختن خانه های سبز در اطراف این مدرسه هستند،

so their kids can walk to school on the paths.

و از این به بعد فرزندانشان می توانند مسیر خانه تا مدرسه را پیاده بروند.

And people are bringing their green industries,

همچنین مردم مشاغل سبزشان را نیز به این منطقه آورده اند،

hopefully their green restaurants,

خوشبختانه رستوران های سبزشان را نیز

to the Green School.

همراه خود آورده اند.

It's becoming a community.

دارد تبدیل به یک جامعه میشود.

It's becoming a green model.

دارد تبدیل به یک الگوی سبز میشود.

We had to look at everything.

وادار بودیم که همه چیز را در نظر بگیریم.

No petrochemicals in the pavement.

در ساخت پیاده رو ها از هیچگونه مواد شیمیایی نفتی استفاده نشده است.

No pavement.

به عبارت دیگر هیچگونه پیاده رویی وجود ندارد.

These are volcanic stones laid by hand.

اینها سنگ های آتشفشانی هستند که با دست کار گذاشته شده اند.

There are no sidewalks.

هیچ گونه پیاده رویی یافت نمی شود.

The sidewalks are gravel. They flood when it rains,

پیاده رو ها از جنس شن بوده و هنگام بارندگی دچار ظغیان و بالا آمدن می شوند.

but they're green.

اما هنوز سبز هستند.

This is the school buffalo.

این بوفالوی مدرسه است .

He's planning to eat that fence for dinner.

در نظر دارد که برای شام آن حصار را بخورد.

All the fences at Green School are green.

تمامی حصارها در مدرسه سبز، سبز هستند.

And when the kindergarten kids

وقتی بچه های مهدکودک

recently moved their gate,

این اواخر درها را حرکت دادند،

they found out the fence was made out of tapioca.

فهمیدند که حصار از جنس نشاسته کاساو می باشد.

They took the tapioca roots up to the kitchen,

آنها ریشه های تاپیوکا را در دست گرفته و به آشپزخانه آوردند،

sliced them thinly and made delicious chips.

برش های نازکی به آنها داده و چیپس های خوشمزه ای از آنها درست کردند.

Landscaping.

باغداری کردن.

We manage to keep the garden that was there

طرحی ریختیم که بگذاریم باغی که در آنجا بود،

running right up to the edge of each of the classrooms.

تا لبه هر کدام از کلاس ها بالا بیاید و کشیده شود.

We dropped them gently in.

خیلی اتفاقی و آرام این کار را انجام دادیم.

We made space for these guys

جایی برای این سه

who are Bali's last black pigs.

که آخرین خوک های سیاه بالی هستند، مهیا کردیم.

And the school cow

و این هم گاو مدرسه

is trying to figure out

در حالیکه می کوشد بفهمد که

how to replace the lawnmower

چطور دستگاه علف چین را

on the playing field.

در زمین بازی جابجا کند.

These young ladies

این خانم های جوان،

are living in a rice culture,

در محیطی که در آن برنج کاشته می شود، زندگی می کنند،

but they know something that few people know in a rice culture.

اما آنها چیزی می دانند که افراد کمی از آن خبر دارند.

They know how to plant organic rice,

آنها می دانند که چطور برنج ارگانیک کشت کنند،

they know how to look after it,

و از شیوه نگهداری ازآن مطلع بوده،

they know how to harvest and they know how to cook it.

و می دانند که چطور آنرا برداشت کرده و بپزند.

They're part of the rice cycle

آنها بخشی از چرخه تولید برنج هستند.

and these skills will be valuable

و اینگوه مهارت ها در آینده برای آنها

for them in their future.

ارزشمند خواهد بود.

This young man is picking organic vegetables.

این مرد جوان سبزی ارگانیک در دست دارد.

We feed 400 people lunch every day

ما هر روز وقت نهار به 400 نفر در اینجا غذا می دهیم.

and it's not a normal lunch. There's no gas.

در حالیکه این یک نهار معمولی نیست. چرا که در اینجا گاز وجود ندارد.

Local Balinese women

زنان محلی بالی،

cook the food on sawdust burners

غذا را روی آتشخان های خاک اره می پزند،

using secrets that only their grandmothers know.

در حالیکه در پخت غذا از رازهایی استفاده می کنند که تنها مادربزرگ هایشان از آن آگاهی دارند.

The food is incredible.

مزه غذا باورکردنی نیست.

Green School is a place of pioneers,

مدرسه سبز محل پیشگامان است،

local and global.

پیشگام چه در سطح منطقه، چه در سطح جهان.

And it's a kind of microcosm

در مقابل دنیایی گلوبالیزه،

of the globalized world.

شباهت به یک عالم صغیر دارد.

The kids are from 25 countries.

این کودکان از 25 کشور مختلف آمده اند.

When I see them together,

وقتی آنها را در کنارهم میبینم،

I know that they're working out

خوب می دانم که آنها بر روی

how to live in the future.

شیوه زندگی شان در آینده فکر می کنند.

Green School is going into its third year

مدرسه سبز امسال به همراه 160 دانش آموزش،

with 160 children.

وارد سویم سال تاسیس اش می شود.

It's a school where you do learn reading --

اینجا مدرسه ایست که در آن خواندن را می آموزید،

one of my favorites --

یکی از فعالیت های مورد علاقه من،

writing -- I was bad at it --

نوشتن می آموزید، که من در آن خوب نبودم،

arithmetic.

و ریاضیات یاد می گیرید.

But you also learn other things.

از این گذشته چیزهای دیگری هم می آموزید.

You learn bamboo building.

کار با بامبو را یاد می گیرید.

You practice

و به انجام هنر های کهن اهالی بالی

ancient Balinese arts.

می پردازید.

This is called mud wrestling in the rice fields.

به این عمل، کشتی گل الود در شالیزار می گویند.

The kids love it.

بچه ها عاشقش هستند.

The mothers aren't quite convinced.

البته مادرها هنوز به طور کامل متقاعد نشده اند.

(Laughter)

( خنده حضار )

We've done a lot of outrageous things in our lives,

ما کارهای غیر عادي زیادی در زندگی مان انجام داده ایم،

and we said, okay, local, what does "local" mean?

و تصمیم گرفتیم بومی. بومی در اینجا به چه معناست؟

Local means

بومی به این معناست که

that 20 percent of the population of the school

20 درصد از افراد مدرسه می بایست ،

has to be Balinese,

از اهالی بالی باشند.

and this was a really big commitment.

و این در جای خود تعهد واقعاً بزرگی بود.

And we were right.

ما درست عمل کردیم.

And people are coming forward

و مردم در پاسخ،

from all over the world

از سراسر دنیا به اینجا آمدند.

to support the Balinese Scholarship Fund,

تا از کمک هزینه تحصیلی اهالی بالی پشتیبانی کنند،

because these kids will be Bali's next green leaders.

چرا که این کودکان رهبران آینده ی سبز بالی خواهند بود.

The teachers are as diverse

معلم ها همچون دانش آموزان از

as the student body,

مکان های مختلفی آمده اند.

and the amazing thing

و موضوع جالب توجه این است که،

is that volunteers are popping up.

شمار افراد داوطلب رو به افزایش می باشد.

A man came from Java

مردی از جاوا،

with a new kind of organic agriculture.

به همراه یک نمونه ارگانیک در کشاورزی به اینجا آمد.

A woman came from Africa with music.

زنی از آفریقا با موسیقی اش آمد.

And together these volunteers and the teachers

و این داوطلب ها به همراه معلم ها،

are deeply committed

عمیقاً متعهد

to creating a new generation

به ایجاد نسلی نو از

of global, green leaders.

رهبران فراملیتی سبز هستند.

The Green School effect --

تاثیر مدرسه سبز،

we don't know what it is.

نمی دانیم تا چه حد است.

We need someone to come and study it.

نیازمند کسی هستیم که بیاید و این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.

But what's happening, our learning-different kids --

اتافاقی که می افتد این است که، فرزندان ما با روش های یادگیری متفاوت،

dyslexic --

دیسلکسیک،

we've renamed them prolexic --

که ما آنرا به پرولکسیک تغییر نام داده ایم،

are doing well in these beautiful, beautiful classrooms.

در این کلاس های بسیار زیبا خیلی به خوبی عمل می کنند.

And all the kids are thriving.

تمامی بچه ها به خوبی رشد می کنند.

And how did we do all this?

و ما چطور این همه کار را انجام دادیم؟

On giant grass.

روی این زمین سبز.

It's bamboo.

این درخت بامبو است.

It comes out of the ground like a train.

تنه این درخت همچون قطار از زمین بیرون می آید.

It grows as high as a coconut tree in two months

و درعرض دو ماه به بلندی درخت نارگیل رشد میکند.

and three years later it can be harvested

و سه سال بعد می توان در ساخت ساختمان هایی چون این،

to build buildings like this.

آنرا قطع کرد.

It's as strong and dense as teak

چوب این درخت، به سختی و محکمی درخت ساج می باشد.

and it will hold up any roof.

و قادر است هر نوع سقفی را تحمل کند.

When the architects came, they brought us these things,

معمارها با آمدنشان این چیزها را هم برای ما آوردند،

and you've probably seen things like this.

شما حتما چیزهایی شبیه این را دیده اید.

The yellow box was called the administration complex.

به جعبه زرد مجموعه مدیریت می گفتیم.

(Laughter)

( خنده حضار )

We squashed it, we rethought it,

آنرا مچاله کردیم و دوباره نظر دادیم،

but mainly we renamed it

اما در اصل اسمش را عوض کردیم --

"the heart of school,"

قلب مدرسه.

and that changed everything forever.

و این تغییر نام، همه چیز را برای همیشه عوض کرد.

It's a double helix.

این یک مارپیچ دوگانه است.

It has administrators in it

مدیران و

and many, many other things.

بسیاری چیزهای دیگر در آن هستند.

And the problem of building it --

و مشکل ساختن این بنا،

when the Balinese workers

وقتی کارگران اهل بالی

saw long reams of plans,

ورقه های بلند چوب را اره می کردند،

they looked at them and said, "What's this?"

به آنها نگاه کرده و می پرسند " این دیگر چیست؟"

So we built big models.

از اینرو ما مدل های بزرگی ساختیم.

We had them engineered by the engineers.

و توسط افراد خبره آنرا مهندسی کردیم.

And Balinese carpenters like this

و نجارهای اهل بالی مثل این فرد،

measured them with their bamboo rulers,

با خط کش های از جنس بامبوی خود آنها را اندازه گیری کردند،

selected the bamboo and built the buildings

و پس از انتخاب بامبو ها، این بنا را

using age-old techniques,

با استفاده از فنون کهن،

mostly by hand.

بیشتر با دستهایشان، ساختند.

It was chaos.

تا مدتی بی نظمی حاکم بود.

And the Balinese carpenters want to be as modern as we do,

نجارهای اهل بالی می خواستند همچون ما از تکنیک روز استفاده کنند.

so they use metal scaffolding

از اینرو از داربست های فلزی برای

to build the bamboo building

ساختن ساختمان های از جنس بامبو استفاده کردند.

and when the scaffolding came down,

و وقتی داربست ها پایین کشیده شدند،

we realized that we had a cathedral,

فهمیدیم که ما با یک کلیسای بزرگ روبرو هستیم،

a cathedral to green,

کلیسایی که به سمت سبز شدن می رود،

and a cathedral to green education.

و کلیسایی که در آن آموزش سبز اتفاق می افتد.

The heart of school has seven kilometers

در ساخت بنای اصلی مدرسه از هفت کیلومتر بامبو

of bamboo in it.

استفاده شده است.

From the time the foundations were finished,

سه ماه بعد از اتمام فونداسیون ساختمان،

in three months it had roofs and floors.

سقف و کف به آن اضافه شد.

It may not be the biggest bamboo building in the world,

این مدرسه بزرگترین ساختمان بامبوی دنیا نیست،

but many people believe

اما به عقیده بسیاری

that it's the most beautiful.

زیباترین آنهاست.

Is this doable in your community?

آیا این کار در جامعه شما شدنی است؟

We believe it is.

ما عقیده داریم که شدنی است.

Green School is a model we built for the world.

مدرسه سبز الگویی است که ما برای جهان ساختیم.

It's a model we built for Bali.

الگویی که برای بالی ساختیم.

And you just have to follow these simple, simple rules:

و شما باید تنها از این قوانین بسیار ساده پیروی کنید:

be local,

محلی باشید،

let the environment lead

بگذارید محیط شما را رهبری کند

and think about

و به این فکر کنید که

how your grandchildren might build.

چطور نوه هایتان محیط شان را خواهند ساخت.

So, Mr. Gore, thank you.

پس، آقای گور، خیلی ممنونم.

You ruined my life,

زندگی ام را نابود کردی،

but you gave me an incredible future.

اما آینده ي غیر قابل باوری را به من بخشیدی.

And if you're interested in being involved

اگر دوست دارید در

in finishing Green School

اتمام ساخت مدرسه سبز

and building the next 50 around the world,

و ساختن 50 مدرسه بعدی در دنیا سهیم باشید،

please come and see us.

لطفا بیایید و به ما سر بزنید.

Thank you.

متشکرم.

(Applause)

(تشویق حضار )