Love, no matter what | Andrew Solomon

اندرو سالمون: عشق بورز، تحت هر شرایطی

1,014,377 views

2013-06-03 ・ TED


New videos

Love, no matter what | Andrew Solomon

اندرو سالمون: عشق بورز، تحت هر شرایطی

1,014,377 views ・ 2013-06-03

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Timothy Covell Reviewer: Morton Bast
0
0
7000
Translator: soheila Jafari Reviewer: Maryam Manzoori
00:12
"Even in purely nonreligious terms,
1
12976
4230
"حتی در خالص‌ترین شرایط غیر مذهبی،
همجنس‌گرایی نشانگر سواستفاده قوه جنسی‌ست.
00:17
homosexuality represents a misuse of the sexual faculty.
2
17230
5216
00:22
It is a pathetic little second-rate substitute for reality --
3
22970
4721
جایگزین رقت‌بار درجه دویی برای واقعیت است--
00:27
a pitiable flight from life.
4
27715
1946
پرواز رقت‌باری از زندگی است.
و بدین ترتیب، سزاوار هیچ شفقتی نیست
00:30
As such, it deserves no compassion,
5
30167
3746
00:33
it deserves no treatment as minority martyrdom,
6
33937
5182
استحقاق هیچ همدلی
بعنوان اقلیتی رنج کشیده را ندارند،
و شایستگی هیچ تلقی به جز یک بیماری خطرناک را ندارد."
00:39
and it deserves not to be deemed anything but a pernicious sickness."
7
39143
5940
00:45
That's from "Time" magazine in 1966, when I was three years old.
8
45687
5026
این بریده‌ای مجله تایم در سال ۱۹۶۶ است هنگامی که من سه ساله بودم.
و سال گذشته، رئیس جمهور ایالات متحده
00:51
And last year, the president of the United States
9
51215
3504
00:54
came out in favor of gay marriage.
10
54743
2663
از ازدواج همجنسگرایان حمایت کرد.
00:57
(Applause)
11
57992
6964
( تشویق تماشاگران)
و پرسش من این است که چگونه از آنجا به اینجا رسیدم؟
01:05
And my question is:
12
65488
1557
01:07
How did we get from there to here?
13
67069
3556
01:10
How did an illness become an identity?
14
70649
4062
چگونه یک بیماری به یک هویت تبدیل شد؟
01:15
When I was perhaps six years old,
15
75497
3067
هنگامی که حدود شش سال داشتم،
01:18
I went to a shoe store with my mother and my brother.
16
78588
2540
با مادر و برادرم به یک مغازه کفش‌فروشی رفتم.
01:21
And at the end of buying our shoes,
17
81152
2571
وقتی خرید کفش تمام شد،
01:23
the salesman said to us that we could each have a balloon to take home.
18
83747
3446
فروشنده به ما گفت که هریک از ما می‌توانیم یک بادکنک به خانه ببریم.
01:27
My brother wanted a red balloon,
19
87611
2116
برادرم یک بادکنک قرمز خواست، و من یک بادکنک صورتی.
01:29
and I wanted a pink balloon.
20
89751
2540
مادرم گفت فکر می‌کند بهتر است که یک بادکنک آبی بگیرم.
01:33
My mother said that she thought I'd really rather have a blue balloon.
21
93092
4602
01:37
(Laughter)
22
97718
1031
اما گفتم که من قطعا بادکنک صورتی رنگ را میخواهم.
01:38
But I said that I definitely wanted the pink one.
23
98773
2338
و به من یادآوری کرد که رنگ مورد علاقه من آبی است.
01:41
And she reminded me that my favorite color was blue.
24
101135
5104
01:46
The fact that my favorite color now is blue, but I'm still gay --
25
106752
4367
این حقیقت که در حال حاضر رنگ مورد علاقه‌ام آبی‌ست، و هنوز هم همجنسگرا هستم.--
01:51
(Laughter)
26
111143
3229
( خنده تماشاگران)
01:54
is evidence of both my mother's influence
27
114396
2851
هم نشانی است از نفوذ مادرم و هم محدویت‌های آن.
01:57
and its limits.
28
117271
1154
01:58
(Laughter)
29
118449
2217
( خنده تماشاگران)
02:00
(Applause)
30
120690
6419
( تشویق تماشاگران)
02:07
When I was little, my mother used to say,
31
127704
2670
هنگامی که کوچک بودم، مادرم می‌گفت،
02:10
"The love you have for your children is like no other feeling in the world.
32
130398
4587
"عشقی که تو به فرزندانت داری مثل هیچ احساسی در دنیا نیست.
و تا زمانی که فرزندی نداری، نمیدانی که این احساس چیست."
02:15
And until you have children, you don't know what it's like."
33
135009
3176
وقتی بچه بودم به نظرم این بهترین تعریف جهان بود
02:18
And when I was little, I took it as the greatest compliment in the world
34
138209
3450
02:21
that she would say that about parenting my brother and me.
35
141683
2762
که او ممکن بود درباره مادری برای من و برادرم به زبان بیاورد.
02:24
And when I was an adolescent, I thought, "But I'm gay,
36
144469
3318
و هنگامی که نوجوان بودم، فکر می‌کردم
که من‌ گِی (همجنسگرا) هستم و احتمالا نمی‌توانم خانواده داشته باشم.
02:27
and so I probably can't have a family."
37
147811
2332
02:30
And when she said it, it made me anxious.
38
150167
2365
و وقتی که او این جمله را می‌گفت مضطربم می‌کرد.
02:32
And after I came out of the closet,
39
152556
1697
بعد از اینکه همجنس‌گرایی من فاش شد،
وقتی که او گفتن این جمله را ادامه می‌داد، عصبانی می‌شدم.
02:34
when she continued to say it, it made me furious.
40
154277
2903
02:37
I said, "I'm gay. That's not the direction that I'm headed in.
41
157204
4294
گقتم،"من گِی هستم، و هیچ راهی برای اینکه مرا (به پدر بودن) هدایت کند وجود ندارد.
02:41
And I want you to stop saying that."
42
161522
2036
و می خواهم گفتن این حرف را تمام کنی."
02:47
About 20 years ago,
43
167400
1699
حدود بیست سال پیش، سردبیرانم در نشریه نیویورک تایمز از من خواستند
02:49
I was asked by my editors at the "New York Times Magazine"
44
169123
3051
02:52
to write a piece about Deaf culture.
45
172198
2696
که در مورد فرهنگ ناشنوایی مقاله‌ای بنویسم.
02:54
And I was rather taken aback.
46
174918
1406
ترجیح دادم که از خیلی عقب شروع کنم.
02:56
I had thought of deafness entirely as an illness:
47
176348
2304
من ناشنوایی را کاملا یک بیماری تلقی می‌کردم.
02:58
those poor people, they couldn't hear,
48
178676
1960
مردم بیچاره ای که نمی‌توانند بشنوند.
03:00
they lacked hearing, and what could we do for them?
49
180660
2620
آنها فاقد حس شنوایی بودند، و ما برایشان چه می‌توانیم بکنیم؟
03:03
And then I went out into the Deaf world.
50
183304
2494
سپس من پا به دنیای ناشنوایان گذاشتم.
03:05
I went to Deaf clubs.
51
185822
1881
به انجمن‌ها و باشگاه‌های ناشنوایان رفتم.
03:07
I saw performances of Deaf theater and of Deaf poetry.
52
187727
4378
من اجرای تئاتر و شعرخوانی ناشنوایان را تماشا کردم.
حتی به مسابقه دختر شایسته ناشنوایان آمریکا در نشویل، ایالت تنسی رفتم
03:12
I even went to the Miss Deaf America contest in Nashville, Tennessee,
53
192129
5706
03:17
where people complained about that slurry Southern signing.
54
197859
3643
جایی که مردمش از برگزاری این مسابقه آبکی جنوبی شکایت می‌کنند.
( خنده تماشاگران)
03:22
(Laughter)
55
202031
3544
هرچه که عمیق‌تر و عمیق‌تر در دنیای ناشنوایی غوطه‌ورمی‌شدم،
03:26
And as I plunged deeper and deeper into the Deaf world,
56
206035
4113
بیشتر متقاعد می‌شدم که ناشنوایی یک فرهنگ است
03:30
I became convinced that Deafness was a culture
57
210172
2974
و این که افراد در دنیای ناشنوایی می‌گویند،
03:33
and that the people in the Deaf world who said,
58
213170
2222
03:35
"We don't lack hearing; we have membership in a culture,"
59
215416
3471
"ما فقدان شنوایی نداریم، بلکه ما در یک فرهنگ عضویت داریم،"
03:38
were saying something that was viable.
60
218911
2262
چیزی را می‌گفتند که ماندگار بود.
03:41
It wasn't my culture,
61
221197
1428
اما این فرهنگ من نبود،
03:42
and I didn't particularly want to rush off and join it,
62
222649
2929
به ویژه نمی‌خواستم که عجله کنم و به آن ملحق شوم،
03:45
but I appreciated that it was a culture
63
225602
2510
اما آن را به عنوان یک فرهنگ
03:48
and that for the people who were members of it,
64
228136
2367
و افرادی که عضو آن بودند را درک کردم و پذیرفتم،
03:50
it felt as valuable as Latino culture or gay culture or Jewish culture.
65
230527
6330
این احساس به اندازه فرهنگ‌ لاتین یا فرهنگ همجنسگرایان و یا فرهنگ یهودی ارزشمند بود.
03:56
It felt as valid, perhaps, even as American culture.
66
236881
4032
این احساس شاید حتی به اندزه فرهنگ آمریکایی معتبر بود.
04:01
Then a friend of a friend of mine had a daughter who was a dwarf.
67
241898
3292
سپس دوست یکی از دوستانم صاحب دختری کوتوله شد.
هنگامی که دخترش به دنیا آمد،
04:05
And when her daughter was born,
68
245214
1499
04:06
she suddenly found herself confronting questions
69
246737
2349
ناگهان با پرسش‌هایی مواجه شد
که حالا برای من کاملا شدت و قوت پیدا میکردند.
04:09
that now began to seem quite resonant to me.
70
249110
2633
04:11
She was facing the question of what to do with this child.
71
251767
3586
او با این سوال مواجه بود که با این کودک چه باید بکند.
04:15
Should she say, "You're just like everyone else but a little bit shorter?"
72
255377
3754
آیا او باید بگوید،" تو کاملا مثل بقیه هستی و فقط کمی کوتاه تری؟ "
و یا سعی بر ساختن نوعی هویت کوتوله‌ای برای او بکند،
04:19
Or should she try to construct some kind of dwarf identity,
73
259155
3217
04:22
get involved in the Little People of America,
74
262396
2371
و در جامعه کوتوله‌های آمریکا مشارکت کند،
04:24
become aware of what was happening for dwarfs?
75
264791
2577
و نسبت به انچه که برای کوتوله ها اتفاق می‌افتد آگاه شود؟
04:27
And I suddenly thought,
76
267704
1483
و ناگهان فکر کردم،
بیشتر کودکان ناشنوا از پدر و مادرهای شنوا متولد میشوند.
04:29
"Most deaf children are born to hearing parents.
77
269211
2505
04:31
Those hearing parents tend to try to cure them.
78
271740
2449
این پدر مادرهای شنوا تمایل دارند که برای معالجه آنها تلاش کنند.
04:34
Those deaf people discover community somehow in adolescence.
79
274213
4129
این افراد ناشنوا در دوران بزرگسالی به شکلی اجتماعات خودشان را کشف می کنند.
04:38
Most gay people are born to straight parents.
80
278366
2136
بیشتر افراد همجنسگرا از پدرو مادرهای دگرجنسگرا متولد می‌شوند.
04:40
Those straight parents often want them to function
81
280526
2571
این پدر مادرهای دگرجنسگرا اغلب از فرزندان همجنسگرایشان میخواهند
آنچه را پیشه کنند که به نظر آنان جریان اصلی جهان است،
04:43
in what they think of as the mainstream world,
82
283121
2228
04:45
and those gay people have to discover identity later on.
83
285373
3451
و این افراد همجنسگرا مجبورند بعدتر هویتشان را کشف کنند.
04:48
And here was this friend of mine,
84
288848
1638
و این دوستم بود که
04:50
looking at these questions of identity with her dwarf daughter.
85
290510
3520
با این پرسش‌ها درباره هویت دختر کوتوله‌اش مواجه شده بود.
و من فکر کردم، باز هم:‌
04:54
And I thought, "There it is again:
86
294054
1714
04:55
a family that perceives itself to be normal
87
295792
2495
خانواده‌ای که خود را عادی قلمداد می‌کند
04:58
with a child who seems to be extraordinary."
88
298311
2621
بچه‌ای دارد که به نظر غیرعادی است.
05:00
And I hatched the idea that there are really two kinds of identity.
89
300956
4037
و به این ایده اندیشیدم که در واقع دو نوع هویت وجود دارد.
05:05
There are vertical identities,
90
305518
1469
هویت عمودی،
که نسل به نسل از والدین به کودک می‌رسد.
05:07
which are passed down generationally from parent to child.
91
307011
3171
چیزهایی مثل قومیت، غالبا ملیت، زبان و اغلب مذهب.
05:10
Those are things like ethnicity,
92
310206
2124
05:12
frequently nationality, language, often religion.
93
312354
3325
05:15
Those are things you have in common with your parents and with your children.
94
315703
4480
این چیزها را فرد با والدین و کودکان خود مشترک دارد.
05:20
And while some of them can be difficult,
95
320207
2428
با اینکه گاهی برخی از اینها میتوانند مشکلاتی به بار آورد،
05:22
there's no attempt to cure them.
96
322659
1944
ولی تلاشی برای علاج آنها نمی‌شود.
05:24
You can argue that it's harder in the United States --
97
324627
3232
شما می‌توانید مدعی شوید که در ایالت متحده --
05:27
our current presidency notwithstanding --
98
327883
2119
با وجود رئیس جمهور فعلی ما--
رنگین پوست بودن سخت‌تر است.
05:30
to be a person of color.
99
330026
1640
05:31
And yet, we have nobody who is trying to ensure
100
331690
2716
و در عین حال، کسی سعی نمی کند تضمین کند
05:34
that the next generation of children born to African-Americans and Asians
101
334430
4046
که نسل آتی کودکانی که از آمریکایی‌های آفریقایی تبار و آسیایی متولد می‌شوند
05:38
come out with creamy skin and yellow hair.
102
338500
2852
پوست سفید رنگ و موی زرد داشته باشند.
انواع دیگر هویت‌ نیز هستند که فرد آنها را از یک گروه همتا می گیرد.
05:42
There are these other identities which you have to learn from a peer group,
103
342027
4090
و من آنها را هویت افقی می‌نامم.
05:46
and I call them "horizontal identities,"
104
346141
2076
05:48
because the peer group is the horizontal experience.
105
348241
3105
زیرا گروه همتا یک تجربه افقی است.
05:51
These are identities that are alien to your parents
106
351370
2577
این هویت‌ها برای پدر و مادرفرد بیگانه‌اند
05:53
and that you have to discover when you get to see them in peers.
107
353971
4194
و فرد آنها را زمانی پیدا می‌کند که همتا و همشانان خود را ببینید.
این هویتها، هویت های افقی،
05:58
And those identities, those horizontal identities,
108
358189
3061
همواره مردم سعی می کنند که آنها را معالجه کنند.
06:01
people have almost always tried to cure.
109
361274
3733
و من می‌خواستم ببینیم به چه شکلی
06:05
And I wanted to look at what the process is
110
365031
2335
06:07
through which people who have those identities
111
367390
2555
مردمی که این جور هویت‌ها را دارند
06:09
come to a good relationship with them.
112
369969
2469
باا آنها رابطه خوب برقرار می‌کنند.
06:12
And it seemed to me that there were three levels of acceptance
113
372462
4147
به نظرم سه سطح پذیرش وجود دارد
06:16
that needed to take place.
114
376633
1638
که می‌بایستی به وقوع بپیوندد.
پذیرش فردی، پذیرش خانوادگی، و پذیرش اجتماعی.
06:18
There's self-acceptance, there's family acceptance, and there's social acceptance.
115
378295
5351
06:23
And they don't always coincide.
116
383670
2222
و همیشه اینها با هم اتفاق نمی‌افتند.
06:25
And a lot of the time, people who have these conditions are very angry,
117
385916
3814
خیلی اوقات، افرادی که چنین شرایطی را دارند بسیار عصبانی هستند
06:29
because they feel as though their parents don't love them,
118
389754
3482
زیرا احساس می‌کنند که پدر و مادرشان آنها را دوست ندارند،
در حالی که آنچه اتفاق میآفتد آن است که والدین آنها را نمی‌پذیرند.
06:33
when what actually has happened is that their parents don't accept them.
119
393260
3728
عشق چیزی است که بصورت ایدآل بی‌قید و شرط
06:37
Love is something that, ideally, is there unconditionally
120
397012
3174
06:40
throughout the relationship between a parent and a child.
121
400210
3269
در رابطه‌ بین یک پدر یا مادر با فرزند است.
06:43
But acceptance is something that takes time.
122
403503
3134
اما پذیرش چیز زمان‌بری است.
06:46
It always takes time.
123
406661
1744
پذیرش همواره زمان نیاز دارد.
یکی از کوتوله‌ها که باهاش آشنا شدم نامش کلینتون براون ا‌ست.
06:49
One of the dwarfs I got to know was a guy named Clinton Brown.
124
409199
4088
06:53
When he was born, he was diagnosed with diastrophic dwarfism,
125
413859
3234
هنگامی که متولد شد تشخیص داده شد که او مبتلا به کوتولگی دیاستروفیک است( بیماری که استخوانهای بیمار به هم می‌پییچد)
یک بیماری بسیار فلج‌کننده،
06:57
a very disabling condition,
126
417117
1650
06:58
and his parents were told that he would never walk,
127
418791
2397
به پدر و مادرش گفته شد که او هرگز نخواهد توانست راه برود، هرگز حرف نخواهد زد،
07:01
he would never talk,
128
421212
1174
07:02
he would have no intellectual capacity,
129
422410
2023
و هیچ توانایی هوشی ندارد،
07:04
and he would probably not even recognize them.
130
424457
2440
و احتمالا او هرگز حتی آنها را نخواهد شناخت.
07:06
And it was suggested to them that they leave him at the hospital
131
426921
3530
و به آنها پیشنهاد شده بود که کودک را در بیمارستان بسپارند
07:10
so that he could die there quietly.
132
430475
2040
تا او بتواند در بیمارستان به آرامی بمیرد.
07:12
His mother said she wasn't going to do it,
133
432539
2160
مادرش گفت که اینکار را نخواهد کرد.
07:14
and she took her son home.
134
434723
1707
و پسرش را به خانه برد.
07:16
And even though she didn't have a lot of educational or financial advantages,
135
436454
3777
با اینکه او توفیق تحصیلی و مالی زیادی نداشت،
بهترین پزشک در کشور
07:20
she found the best doctor in the country for dealing with diastrophic dwarfism,
136
440255
4024
برای معالجه کوتولگی دیستروفیک را یافت
07:24
and she got Clinton enrolled with him.
137
444303
2142
و کلینتون را به او سپرد.
07:26
And in the course of his childhood,
138
446469
2170
کلینتون در دوره کودکیش،
07:28
he had 30 major surgical procedures.
139
448663
2808
۳۰ جراحی عمده داشت.
07:31
And he spent all this time stuck in the hospital
140
451495
2266
و تمامی این مدت را در بیمارستان بود
07:33
while he was having those procedures,
141
453785
1793
در حالی‌‌که مراحل درمان را طی میکرد،
07:35
as a result of which, he now can walk.
142
455602
2079
و در نتیجه او الان می‌تواند راه برود.
07:37
While he was there, they sent tutors around to help him with his schoolwork,
143
457705
4460
و زمانی که در بیمارستان بود، برای او آموزگارانی فرستادند تا برای کارهای مدرسه به او کمک کنند.
کلینتون سخت کار کرد چون‌که کار دیگری نداشت که انجام دهد.
07:42
and he worked very hard, because there was nothing else to do.
144
462189
2977
و به سطحی از تحصیلات رسید
07:45
He ended up achieving at a level
145
465190
1551
07:46
that had never before been contemplated by any member of his family.
146
466765
3387
که هیچ یک از اعضای خانواده‌اش به آن نرسیده بود.
07:50
He was the first one in his family, in fact, to go to college,
147
470557
3096
در حقیقت او اولین فرد در خانواده‌اش بود که به کالج رفت،
07:53
where he lived on campus and drove a specially fitted car
148
473677
3140
جایی که او در محیط دانشگاه زندگی می‌کرد و خودرو ویژه‌اش را می‌راند
07:56
that accommodated his unusual body.
149
476841
2947
که سازگار با شرایط غیرعادی بدنش بود.
07:59
And his mother told me the story of coming home one day --
150
479812
3105
مادرش برایم تعریف کرد که یک روز به خانه آمد--
08:02
and he went to college nearby --
151
482941
1671
و به کالج نزدیک خانه رفت--
08:04
and she said, "I saw that car, which you can always recognize,
152
484636
2992
او گفت،" آن خودروی آشنا را دیدم
08:07
in the parking lot of a bar," she said.
153
487652
3127
در پارکینک یک میکده پارک شده بود.( خنده تماشاگران)
08:10
(Laughter)
154
490803
1373
"با خودم فکر کردم، آنها ۶ فوت قد دارند،و او سه فوت قد دارد.
08:12
"And I thought to myself,
155
492200
1738
08:13
'They're six feet tall, he's three feet tall.
156
493962
2637
08:16
Two beers for them is four beers for him.'"
157
496623
2409
دو آبجو برای آنها مثل چهار تا آبجو برای کلینتون است."
گفت:‌ "میدانستم که نمی‌توانم وارد شوم و مزاحمش بشوم،
08:19
She said, "I knew I couldn't go in there and interrupt him,
158
499056
2810
08:21
but I went home, and I left him eight messages on his cell phone."
159
501890
3378
اما به خانه رفتم، و هشت تا پیغام روی تلفن همراهش گذاشتم."
08:25
She said, "And then I thought,
160
505933
1455
او گفت،" سپس فکر کردم،
08:27
if someone had said to me, when he was born,
161
507412
2098
اگر زمانی که او متولد شد کسی به من می گفت
08:29
that my future worry would be that he'd go drinking and driving
162
509534
3706
که نگرانی آینده من این خواهد بود که او با همکلاسی‌هایش الکل بنوشد و رانندگی کند --"
08:33
with his college buddies ..."
163
513264
1493
08:34
(Laughter)
164
514781
1571
( تشویق تماشاگران)
08:36
(Applause)
165
516376
6977
08:43
And I said to her,
166
523861
1165
به او گفتم،" فکر می‌کنی چه کردی
08:45
"What do you think you did that helped him to emerge
167
525050
2472
که به او کمک کرد تا تبدیل به چنین آدم جذاب، موفق وفوق‌العاده‌ای بشود؟"
08:47
as this charming, accomplished, wonderful person?"
168
527546
2849
08:50
And she said, "What did I do?
169
530419
2645
و او گفت،" من چه کردم؟ فقط عاشقش بودم.
08:53
I loved him, that's all.
170
533088
2058
کلینتون همواره نوری در دل داشت.
08:55
Clinton just always had that light in him.
171
535170
3394
و من و پدرش خوش‌شانس بودیم که اولین کسانی بودیم که این نور را دیدم."
08:58
And his father and I were lucky enough to be the first to see it there."
172
538588
4966
09:04
I'm going to quote from another magazine of the '60s.
173
544887
2523
میخواهم بریده‌ای از یک روزنامه دیگر در دهه شصت را نقل کنم.
09:07
This one is from 1968 --
174
547434
2636
این یکی از سال ۱۹۶۸ است-- مجله ماهانه آتلانتیک، صدای آمریکای آزاد--
09:10
"The Atlantic Monthly," voice of liberal America --
175
550094
3407
09:13
written by an important bioethicist.
176
553525
2390
نوشته یک بایواتیکیست مهم (کسی که مفاهیم اخلاقی کشفیات جدید علوم زیست‌شناسی را بررسی میکند).
09:15
He said, "There is no reason to feel guilty
177
555939
3897
او گفته، "هیچ دلیلی وجود ندارد برای احساس گناه
09:19
about putting a Down's syndrome child away,
178
559860
3555
در مورد واگذاشتن یک کودک مبتلا به سندروم داون (عقب مانده ذهنی)،
چه پنهان کردنش در یک آسایشگاه باشد
09:23
whether it is 'put away' in the sense of hidden in a sanitarium
179
563439
4965
و چه احساس مرگ برای آنها.
09:28
or in a more responsible, lethal sense.
180
568428
2978
این ناراحت کننده است- بله- وحشتناک است. اما هیچ حس گناهی را به همراه ندارد.
09:32
It is sad, yes. Dreadful.
181
572189
2980
09:35
But it carries no guilt.
182
575193
1865
گناه واقعی ناشی از صدمه به یک انسان ناشی می‌شود،
09:37
True guilt arises only from an offense against a person,
183
577082
4131
و یک عقب‌مانده، انسان نیست."
09:41
and a Down's is not a person."
184
581237
3361
09:45
There's been a lot of ink given to the enormous progress that we've made
185
585838
3779
برای پیشرفت عظیمی که کرده‌ایم جوهر زیادی خرج نوشتن شده
09:49
in the treatment of gay people.
186
589641
2024
برای بهبود وضع افرادهمجسگرایان.
09:51
The fact that our attitude has changed is in the headlines every day.
187
591689
4229
تغییری که نگرش ما باعث شده هر روز در سرفصل خبرهاست.
09:55
But we forget how we used to see people who had other differences,
188
595942
4376
اما ما فراموش کرده‌ایم که به افرادی که تفاوتها دیگری داشتند چگونه نگاه می‌کردیم.
10:00
how we used to see people who were disabled,
189
600342
2299
چگونه به افرادی که معلول بودند نگاه می‌کردیم،
10:02
how inhuman we held people to be.
190
602665
2857
چگونه غیر انسانی با مردم برخورد می‌کردیم.
10:05
And the change that's been accomplished there,
191
605546
2207
و تغییری که حاصل شده،
10:07
which is almost equally radical,
192
607777
1560
که تقریبا به همان میزان بنیادی‌ست،
10:09
is one that we pay not very much attention to.
193
609361
3021
چیزی‌ست که ما خیلی به آن توجه نمی‌کنیم.
یکی از خانواده‌هایی که من با آنها مصاحبه کردم، تام و کرن روباردز،
10:12
One of the families I interviewed, Tom and Karen Robards,
194
612406
3698
که از گذشته‌شان گفتند، هنگامی که به عنوان نیویورکی‌های جوان موفق
10:16
were taken aback when, as young and successful New Yorkers,
195
616128
3532
10:19
their first child was diagnosed with Down syndrome.
196
619684
2951
اولین فرزندشان مبتلا به سندروم داون تشخیص داده شد.
10:23
They thought the educational opportunities for him were not what they should be,
197
623316
4150
آنها فکر کردند که امکانات آموزشی موجود برای پسرشان چیزی نیست که باید باشد،
10:27
and so they decided they would build a little center --
198
627490
3829
بنابراین تصمیم گرفتند که مرکز کوچکی را ایجاد کنند--
10:31
two classrooms that they started with a few other parents --
199
631343
3577
دو کلاس که با تعداد اندکی پدر و مادرهای دیگر تاسیس کردند
10:34
to educate kids with DS.
200
634944
2318
برای آموزش کودکان مبتلا به سندروم داون.
10:37
And over the years, that center grew into something called the Cooke Center,
201
637286
4060
و طی سال‌ها این مرکز رشد کرده و به مرکزی به نام کوک سنتر Cooke Center, تبدیل شده،
10:41
where there are now thousands upon thousands of children
202
641370
2698
که اکنون در آنجا هزاران هزار
کودکان مبتلا به ناتوانایی ذهنی در حال آموزش هستند.
10:44
with intellectual disabilities
203
644092
1649
10:45
who are being taught.
204
645765
1515
10:47
In the time since that "Atlantic Monthly" story ran,
205
647304
3244
از زمانی که داستان ماهنامه آتلانتیک منتشر شد تاکنون،
10:50
the life expectancy for people with Down syndrome has tripled.
206
650572
4523
امید به زندگی افراد مبتلا به بیماری داون سه برابر شده است.
تجربه مبتلایان به بیماری داون شامل کسانی‌ست که بازیگر هستند،
10:55
The experience of Down syndrome people includes those who are actors,
207
655119
4545
10:59
those who are writers, some who are able to live fully independently in adulthood.
208
659688
5002
کسانی که نویسنده هستند، برخی از آنها توانایی آن را دارند که کاملا مستقل زندگی کنند.
11:05
The Robards had a lot to do with that.
209
665579
1840
خانواده رابردز کارهای زیادی در این خصوص انجام داده‌اند.
11:07
And I said, "Do you regret it?
210
667443
1453
بهشان گفتم آیا از این موضوع متاسف هستید؟
11:08
Do you wish your child didn't have Down syndrome?
211
668920
2495
آیا آرزو می‌کردید که فرزندتان دچار بیماری داون نبود؟
11:11
Do you wish you'd never heard of it?"
212
671439
1825
ایا آرزو می‌کردید که هرگز نمی‌شنیدید که فرزند تان بیمار است؟
بطرز جالبی پدر کودک بیمار گفت،
11:13
And interestingly, his father said,
213
673288
2654
11:15
"Well, for David, our son, I regret it,
214
675966
2140
" خُب برای دیوید ، پسرمان، من تاسف می‌خورم،
زیرا برای دیوید، بودن در دنیا مشکل است،
11:18
because for David, it's a difficult way to be in the world,
215
678130
3468
11:21
and I'd like to give David an easier life.
216
681622
2805
و دلم می‌خواست که می‌شد زندگی بهتری به او داد،
11:24
But I think if we lost everyone with Down syndrome,
217
684451
2807
اما فکر میکنم اگر تمامی کسانی را که به بیماری داون مبتلایند را از دست بدهیم این یک فاجعه خواهد بود."
11:27
it would be a catastrophic loss."
218
687282
2361
11:29
And Karen Robards said to me, "I'm with Tom.
219
689667
3265
و کرن روباردز به من گفت،" من هم مثل تام فکر میکنم.
11:32
For David, I would cure it in an instant, to give him an easier life.
220
692956
3862
برای دیوید، اگر به من بود ظرف یک لحظه به او زندگی راحت‌تری می‌دادم.
11:36
But speaking for myself --
221
696842
1911
اما در مورد خودم اگر بخواهیم صحبت کنم-- خوب ، ۲۳ سال پیش که او به دنیا آمد هرگز بر این باور نبودم که
11:38
well, I would never have believed 23 years ago when he was born
222
698777
3477
که به این مرحله‌ برسم--
11:42
that I could come to such a point.
223
702278
2078
در مورد خودم میگویم، این مرا بسیار بهتر و بسیار مهربانتر
11:44
Speaking for myself, it's made me so much better and so much kinder
224
704380
4311
11:48
and so much more purposeful in my whole life that, speaking for myself,
225
708715
4906
و بسیار هدف دارتر در تمامی عمرمم کرده،
من شخصا، آن را با هیچ چیز در دنیا عوض نمی‌کنم."
11:53
I wouldn't give it up for anything in the world."
226
713645
3476
ما در مرحله‌ای زندگی می‌کنیم که پذیرش اجتماعی برای این موارد وخیلی از موقعیت های دیگر
11:58
We live at a point when social acceptance for these and many other conditions
227
718422
4018
12:02
is on the up and up.
228
722464
1623
بالا و بالاتر میرود و رو به افزایش است.
و در عین حال ما در لحظه ای زندگی می‌کنیم
12:04
And yet we also live at the moment
229
724111
2061
که توانایی ما برای از بین بردن این‌گونه شرایط
12:06
when our ability to eliminate those conditions
230
726196
2631
12:08
has reached a height we never imagined before.
231
728851
2825
تا به حدی رسیده که هرگز آن را تصور نمی‌کردیم.
12:11
Most deaf infants born in the United States now
232
731700
2848
اکنون بیشتر نوزادان ناشنوا در ایالات متحده
12:14
will receive cochlear implants,
233
734572
1976
قسمت حلزونی گوش برای‌شان کاشته می‌شود،
12:16
which are put into the brain and connected to a receiver,
234
736572
4708
که درمغز‌شان گذارده شده و به یک دستگاه گیرنده متصل است،
12:21
and which allow them to acquire a facsimile of hearing
235
741304
2984
و به آنها اجازه می‌دهد که برگردانی از شنوایی با استفاده از تکلم دهانی را بدست اورند.
12:24
and to use oral speech.
236
744312
2123
12:26
A compound that has been tested in mice, BMN-111,
237
746459
4241
آمیخته‌ای که در موش BMN-111، آزمایش شده است
12:30
is useful in preventing the action of the achondroplasia gene.
238
750724
4573
در جلوگیری از فعال شدن ژن آکندروپلازی(ژنی که عامل بیماری کوتولگی‌ست) موثر است.
12:35
Achondroplasia is the most common form of dwarfism,
239
755321
2955
آکندروپلازی رایج‌ترین شکل بیماری کوتولگی‌ست،
12:38
and mice who have been given that substance
240
758300
2088
و موش‌هایی که دارای ژن اکندروپلازی هست و این ماده را دریافت کردند،
12:40
and who have the achondroplasia gene
241
760412
1844
12:42
grow to full size.
242
762280
1713
تا اندازه طبیعی و کامل رشد می‌کند،
12:44
Testing in humans is around the corner.
243
764017
2920
و آزمایش این دارو برای انسان نیز نزدیک است.
12:46
There are blood tests which are making progress
244
766961
2453
آزمایشات خونی نیز در حال پیشرفت‌اند
که با قطعیت بالاتر و در دوران اولیه بارداری علائم بیماری داون را تشخیص می‌دهند،
12:49
that would pick up Down syndrome more clearly and earlier in pregnancies
245
769438
4056
12:53
than ever before,
246
773518
1155
12:54
making it easier and easier for people to eliminate those pregnancies,
247
774697
4890
و برای مردم این را آسان‌تر و آسان‌تر می‌کند تا بارداری را برطرف کنند،
12:59
or to terminate them.
248
779611
1323
و یا به آن‌ خاتمه دهند.
13:00
So we have both social progress and medical progress.
249
780958
4955
بنابراین ما هم پیشرفت اجتماعی و هم پیشرفت پزشکی و درمانی داریم.
13:05
And I believe in both of them.
250
785937
1582
و من به هردو این‌ها باور دارم.
13:07
I believe the social progress is fantastic and meaningful and wonderful,
251
787543
4291
معتقدم پیشرفتهای اجتماعی فوق العاده ، معنی‌دار و عالی‌ هستند،
13:11
and I think the same thing about the medical progress.
252
791858
2958
وهمین عقیده را در مورد پیشرفتهای پزشکی دارم.
13:14
But I think it's a tragedy when one of them doesn't see the other.
253
794840
4339
اما فکرمی‌کنم هنگامی‌که یکی از این دو با دیگری هم‌خوان نباشد تراژدی رخ می‌دهد.
هنگامی که من تعامل این دو را در
13:19
And when I see the way they're intersecting
254
799203
2048
شرایطی مانند سه موقعیتی را که شرح دادم می‌بینیم،
13:21
in conditions like the three I've just described,
255
801275
2376
13:23
I sometimes think it's like those moments in grand opera
256
803675
3621
گاهی فکر میکنم موقعیتی شبیه به آن لحظاتی از یک اپرای بزرگ پیش می‌آید
که قهرمان داستان به عشقش نسبت به معشوق پی می‌برد
13:27
when the hero realizes he loves the heroine
257
807320
2557
13:29
at the exact moment that she lies expiring on a divan.
258
809901
4264
درست در همان لحظه‌ای که معشوق بر تخت خفته و هدر می‌رود.
( خنده تماشاگران)
13:34
(Laughter)
259
814189
2375
ما باید با هم در مورد راه های درمان فکر کنیم.
13:37
We have to think about how we feel about cures altogether.
260
817401
3475
13:40
And a lot of the time the question of parenthood is:
261
820900
2812
خیلی اوقات پرسشی که والدین دارند این است که،
13:43
What do we validate in our children,
262
823736
1751
ما جه اعتباری به فرزندانمان می‌دهیم،
13:45
and what do we cure in them?
263
825511
1805
و چه چیزی را در آن‌ها درمان می‌کنیم؟
13:47
Jim Sinclair, a prominent autism activist, said,
264
827340
4147
جیم سینکلر، فعال برجسته بیماری درخودماندگی (اوتیسم)، گفت،
13:51
"When parents say, 'I wish my child did not have autism,'
265
831511
4577
"هنگمی که پدر و مادری می‌گویند که ' آرزو می‌کردم که فرزندم بیماری اوتیسم نداشت ‌،'
چیزی که آنها واقعا می گویند این است که آرزو می‌کردم که این بچه وجود نداشت
13:56
what they're really saying is, 'I wish the child I have did not exist
266
836112
4811
14:00
and I had a different, nonautistic child instead.'
267
840947
3352
و در عوض کودکی دیگری که بیماری اوتیسم نداشت را داشتم."
14:04
Read that again. This is what we hear when you mourn over our existence.
268
844858
5106
قرائت دوباره‌‌‌ی این چیزی‌ست که در هنگام سوگواری موجودیتمان می‌شنوید.
14:09
This is what we hear when you pray for a cure:
269
849988
3025
چیزی‌ست که در زمانی که برای شفا دعا می‌کنیم می‌شنوید--
زمانی که آخرین آرزوی شما این است
14:13
that your fondest wish for us is that someday we will cease to be,
270
853037
4402
این است که روزی ما محو شویم
14:17
and strangers you can love will move in behind our faces."
271
857463
4619
غریبه‌ هایی را که میتوانید آنها دوست داشته باشید به پس چهره‌های روند."
این دیدگاه بسیار افراطی‌ست،
14:23
It's a very extreme point of view,
272
863241
2469
14:25
but it points to the reality that people engage with the life they have
273
865734
4313
اما این به حقیقتی اشاره دارد که این افراد با زندگی که دارند درگیرهستند
و درمان یا تغییر و یا رفع آن را نمیخواهند.
14:30
and they don't want to be cured or changed or eliminated.
274
870071
4541
14:34
They want to be whoever it is that they've come to be.
275
874636
3062
آنها میخواهند همان کسی که باشند که به دنیا آمدند تا آن کس باشند.
یکی از خانواده هایی که من با آنها برای این پروژه مصاحبه کردم
14:38
One of the families I interviewed for this project
276
878245
3611
14:41
was the family of Dylan Klebold,
277
881880
1727
خانواده دیلان کلیبالد بود که یکی از عاملان کشتار دبیرستان کلمباین( در سال ۱۹۹۹ در ایالت کلرادوی) بود.
14:43
who was one of the perpetrators of the Columbine massacre.
278
883631
3385
زمان زیادی را برد تا آنها را متقاعد کنم تا با من صحبت کنند،
14:47
It took a long time to persuade them to talk to me,
279
887040
2641
14:49
and once they agreed, they were so full of their story
280
889705
2624
و بالاخره روزی موافقت کردند، آنها پر از داستانهای و موضوعاتی بودند
14:52
that they couldn't stop telling it,
281
892353
1696
که از گفتن آنها نمی‌توانستند خوداری کنند.
اولین آخر هفته‌ای که با آنها گذراندم-- اولین از آخر هفته‌های بسیاری که با آنها بودم--
14:54
and the first weekend I spent with them, the first of many,
282
894073
2799
14:56
I recorded more than 20 hours of conversation.
283
896896
2986
بیش از ۲۰ ساعت گفتگو ضبط کردم.
14:59
And on Sunday night, we were all exhausted.
284
899906
2022
و یکشنبه شب، ما بسیار خسته بودیم.
15:01
We were sitting in the kitchen. Sue Klebold was fixing dinner.
285
901952
3240
در آشپزخانه نشسته بودیم. سو کلیبالد شام را آماده میکرد.
و من گفتم،"اگر دیلن الان اینجا بود،
15:05
And I said, "If Dylan were here now,
286
905216
2650
15:07
do you have a sense of what you'd want to ask him?"
287
907890
2647
می‌دانی چه سوالی از او می‌پرسیدی؟"
15:10
And his father said, "I sure do.
288
910561
2204
و پدرش گفت،" البته که میدانم.
15:12
I'd want to ask him what the hell he thought he was doing."
289
912789
2845
می‌خواهم از او بپرسم که فکر می‌کرد دارد چه غلطی می‌کند."
15:16
And Sue looked at the floor, and she thought for a minute.
290
916068
3258
و سو به زمین خیره شد، و برای دقیقه‌ای فکر کرد.
بعد سرش را بالا آورد و گفت،
15:20
And then she looked back up and said,
291
920286
2345
"ازاو می‌خواستم که مرا ببخشد برای اینکه مادرش بودم
15:22
"I would ask him to forgive me for being his mother
292
922655
3633
و هرگز نفهمیدم که در ذهن او چه می‌گذرد."
15:26
and never knowing what was going on inside his head."
293
926312
3081
15:30
When I had dinner with her a couple of years later --
294
930586
2945
چند سال بعد که با او شام می‌خوردم--
15:33
one of many dinners that we had together --
295
933555
2213
یکی از دفعاتی زیادی که با هم شام خوردیم--
15:35
she said, "You know, when it first happened,
296
935792
2856
او گفت" میدانی، اوایل که این اتفاق افتاده‌بود،
15:38
I used to wish that I had never married, that I had never had children.
297
938672
4059
آرزو میکردم که هرگز ازدواج نکرده بودم و فرزندی نداشتم.
15:42
If I hadn't gone to Ohio State and crossed paths with Tom,
298
942755
3427
اگر به اوهایو نرفته بودم و با تام سر راه هم قرار نمی‌گرفتیم،
این بچه وجود نداشت و این اتفاق وحشتناک نمی‌افتاد.
15:46
this child wouldn't have existed,
299
946206
1697
15:47
and this terrible thing wouldn't have happened.
300
947927
2208
اما بعدا احساس کردم که من فرزندانم را خیلی دوست دارم
15:50
But I've come to feel that I love the children I had so much
301
950159
4029
15:54
that I don't want to imagine a life without them.
302
954212
2707
و نمی‌خواهم زندگی بدون آنها را تصور کنم.
15:57
I recognize the pain they caused to others,
303
957563
2847
تصدیق می‌کنم رنجی که آنها برای دیگران سبب شدند نابخشودنی است،
16:00
for which there can be no forgiveness,
304
960434
2114
16:02
but the pain they caused to me, there is," she said.
305
962572
3559
اما دردی که برای من سبب شدند قابل بخشش است."
"بنابراین در عین اینکه تصدیق می‌کنم دنیا جای بهتری می‌بود
16:06
"So while I recognize that it would have been better for the world
306
966155
3588
16:09
if Dylan had never been born,
307
969767
2546
اگر دیلن هرگز به دنیا نمی‌آمد،
16:12
I've decided that it would not have been better for me."
308
972337
4195
اما معتقدم که برای من بهتر نمی‌بود."
برایم حیرت‌انگیز بود که چطور همه این خانواده‌ها با این فرزندان و این مشکلات،
16:18
I thought it was surprising
309
978420
1518
16:19
how all of these families had all of these children
310
979962
2652
16:22
with all of these problems,
311
982638
1466
16:24
problems that they mostly would have done anything to avoid,
312
984128
3052
مشکلاتی که بیشترشان حاضر بودند برای جلوگیریشان هر کاری بکنند،
16:27
and that they had all found so much meaning in that experience of parenting.
313
987204
3890
در تجربه فرزند داشتن این همه معنا یافته‌اند.
بعد فکر کردم، همه ما که فرزند داریم
16:31
And then I thought, all of us who have children
314
991118
3123
16:34
love the children we have, with their flaws.
315
994265
2911
عاشق فرزندانمان هستیم با همه‌ کاستی‌ها و معایبشان.
اگر ناگهان فرشته باشکوهی از سقف وارد اتاق نشیمن من شود
16:37
If some glorious angel suddenly descended through my living-room ceiling
316
997200
3929
16:41
and offered to take away the children I have
317
1001153
2202
و پیشنهاد کند که فرزندان مرا ببرد
16:43
and give me other, better children --
318
1003379
2329
و در عوض فرزندان بهتر- مودب‌تر، بامزه‌تر، بهتر، یا باهوش‌تری بدهد--
16:45
more polite, funnier, nicer, smarter --
319
1005732
3446
16:49
(Laughter)
320
1009202
1209
به فرزندانم می‌چسبم و دعا می‌کنم که این منظره وحشتناک دور شود.
16:50
I would cling to the children I have and pray away that atrocious spectacle.
321
1010435
4594
و در نهایت احساس می‌کنم
16:55
And ultimately,
322
1015053
1369
16:56
I feel that in the same way that we test flame-retardant pajamas in an inferno
323
1016446
4485
همانطوری که ما قابلیت احتراق لباس راحتی را در کوره آزمایش می‌کنیم
17:00
to ensure they won't catch fire when our child reaches across the stove,
324
1020955
4185
تا مطمئن شویم کودکمان هنگام عبور از کنار اجاق آتش نمی‌گیرد،
17:05
so these stories of families negotiating these extreme differences
325
1025164
4013
داستان خانواده‌هایی که این تفاوت‌های افراطی را بازگو می‌کنند
17:09
reflect on the universal experience of parenting,
326
1029201
2663
تجربه جهانی فرزند داری را منعکس می‌کند،
17:11
which is always that sometimes, you look at your child, and you think,
327
1031888
4520
که همواره به این صورت است که گاهی آدم به کودک خود نگاه می‌کند و فکر می‌کند،
تو از کجا پیدایت شد؟
17:16
"Where did you come from?"
328
1036432
1936
17:18
(Laughter)
329
1038392
2524
( خنده تاشاگران)
17:20
It turns out that while each of these individual differences is siloed --
330
1040940
4713
معلوم می‌شود درحالی که هر یک از این تفاوت‌ها به شکل منفرد وجود دارد--
17:25
there are only so many families dealing with schizophrenia,
331
1045677
2785
خانواده‌های زیادی هستند که با اسکیزوفرنی درگیرند،
17:28
only so many families of children who are transgender,
332
1048486
2598
خانواده هایی زیادی هستند که کودکانشان دگرجنسگونه (ترنسجندر) هستند،
خانواده های زیادی هستند که کودکان نابغه دارند--
17:31
only so many families of prodigies --
333
1051108
1862
17:32
who also face similar challenges in many ways --
334
1052994
2489
که از خیلی جهات نیز با چالش‌های مشابه روبرو هستند--
17:35
there are only so many families in each of those categories.
335
1055507
2847
در هر یک از این دسته‌ها خانواده های زیادی هستند--
اما اگر به این فکر کنید
17:38
But if you start to think
336
1058378
1235
17:39
that the experience of negotiating difference within your family
337
1059637
3508
که تجربه‌ی گفتگو‌ درباره تفاوت در درون خانواده
همان چیزی است که مردم به آن اشاره میکنند،
17:43
is what people are addressing,
338
1063169
2079
آن‌وقت است که متوجه می‌شوید که این تقریبا یک پدیده جهانی است.
17:45
then you discover that it's a nearly universal phenomenon.
339
1065272
3321
17:48
Ironically, it turns out,
340
1068617
1630
تازه، معلوم می‌شود که این تفاوت‌های ما و برداشت ما از تفاوت است
17:50
that it's our differences and our negotiation of difference
341
1070271
3408
17:53
that unite us.
342
1073703
1254
که ما را به هم پیوند می‌دهد.
17:55
I decided to have children while I was working on this project.
343
1075832
5000
زمانی که روی این پروژه کار می‌کردم تصمیم گرفتم بچه‌دار شوم
18:01
And many people were astonished and said,
344
1081292
3198
فراد زیادی شگفت‌زده شدند و گفتند،
18:04
"But how can you decide to have children
345
1084514
1999
" اما چگونه می‌توانی تصمیم به بچه‌دار شدن بگیری
آن هم وسط مطالعه دراین باره که هر چیزی می‌تواند برعکس از آب دربیاید؟"
18:06
in the midst of studying everything that can go wrong?"
346
1086537
2981
18:10
And I said, "I'm not studying everything that can go wrong.
347
1090550
3106
گفتم، "من روی مسئله همه آنچه که ممکن است برعکس از آب درآید کار نمی‌کنم.
18:13
What I'm studying is how much love there can be,
348
1093680
3112
من در حال مطالعه بر این هستم که حتی وقتی همه چیز به نظر اشتباه است، چقدر عشق می‌تواند در میان باشد."
18:16
even when everything appears to be going wrong."
349
1096816
4040
من در حال مطالعه بر این هستم که حتی وقتی همه چیز به نظر اشتباه است، چقدر عشق می‌تواند در میان باشد."
18:21
I thought a lot about the mother of one disabled child I had seen,
350
1101499
5541
درباره مادر کودکی معلول که دیده بودم بسیار فکر کردم،
کودکی به شدت معلول که به علت غفلت پرستار درگذشت.
18:27
a severely disabled child who died through caregiver neglect.
351
1107064
3586
18:30
And when his ashes were interred, his mother said,
352
1110674
3024
هنگامی که خاکستر او دفن شد، مادرش گفت،
" من اینجا به خاطر دو خسران طلب آمرزش و دعا می‌کنم،
18:34
"I pray here for forgiveness for having been twice robbed:
353
1114745
6911
18:41
once of the child I wanted,
354
1121680
2712
یکی به خاطر کودکی که می‌خواستم و دیگری به خاطر پسرم که عاشقش بودم."
18:44
and once of the son I loved."
355
1124416
2604
18:47
And I figured it was possible, then, for anyone to love any child,
356
1127577
4530
متوجه شدم که هرکسی ممکن است عاشق هر کودکی باشد
18:52
if they had the effective will to do so.
357
1132131
2338
تنها اگر اراده این کار را داشته باشد.
همسر من پدر بیولوژیکی دو کودک است
18:55
So, my husband is the biological father of two children
358
1135003
4963
18:59
with some lesbian friends in Minneapolis.
359
1139990
2105
که مادرانشان دوستان او و زنان همجنسگرا در مینیاپلیس هستند.
یکی از دوستان نزدیکم در کالج، طلاق گرفته بود و می‌خواست بچه‌دار شود.
19:03
I had a close friend from college who'd gone through a divorce
360
1143293
3509
19:06
and wanted to have children.
361
1146826
1664
19:08
And so she and I have a daughter,
362
1148514
1713
اینطوری شد که من و او حالا یک دختر داریم،
19:10
and mother and daughter live in Texas.
363
1150251
2215
و حالا مادر و دختر در تگزاس زندگی می‌کنند.
19:12
And my husband and I have a son who lives with us all the time,
364
1152490
3348
من و شوهرم پسری داریم که همیشه پیش ما زندگی می‌کند
19:15
of whom I am the biological father,
365
1155862
2360
و من پدر بیولوژیکی‌اش هستم،
و مادر واسطه برای بارداری او لورا بود،
19:18
and our surrogate for the pregnancy was Laura,
366
1158246
3724
19:21
the lesbian mother of Oliver and Lucy in Minneapolis.
367
1161994
2777
مادر لزبین اُلیور و لوسی در مینیاپلیس.
19:24
(Laughter)
368
1164795
1427
(تشویق تماشاگران)
19:26
So --
369
1166246
1159
19:27
(Applause)
370
1167429
6702
خُب مختصرش می‌شود پنج والد برای چهار فرزند در سه ایالت.
19:34
The shorthand is: five parents of four children in three states.
371
1174155
4375
19:38
(Laughter)
372
1178554
1094
19:39
And there are people who think that the existence of my family
373
1179672
3008
افرادی هستند که فکر می کنم که وجود خانواده من
19:42
somehow undermines or weakens or damages their family.
374
1182704
4489
به نحوی به خانواده آنها صدمه می‌زند و یا آن را تضعیف و یا تخریب می‌کند.
19:47
And there are people who think that families like mine
375
1187217
3530
افرادی هم هستند که فکر می‌کنند خانواده‌هایی مانند خانواده من
19:50
shouldn't be allowed to exist.
376
1190771
1654
نباید اجازه وجود داشته باشند.
19:52
And I don't accept subtractive models of love,
377
1192449
3900
من مدل تقلیلی عشق را قبول نمی‌کنم، تنها عشق افزاینده را قبول دارم.
19:56
only additive ones.
378
1196373
1379
19:58
And I believe that in the same way that we need species diversity
379
1198137
3503
و معتقدم همانطوری که به تنوع گونه‌ها نیاز داریم
20:01
to ensure that the planet can go on,
380
1201664
2425
تا زمین به روال طبیعی خود پیش رود،
به تنوع عطوفت و خانواده نیز نیاز داریم
20:04
so we need this diversity of affection and diversity of family
381
1204113
4277
20:08
in order to strengthen the ecosphere of kindness.
382
1208414
3279
تا چرخه محبت را تقویت کنیم.
یک روز بعد از تولد پسرمان،
20:13
The day after our son was born,
383
1213082
2398
20:15
the pediatrician came into the hospital room
384
1215504
2439
پزشک وارد اتاق بیمارستان شد و گفت نگران است.
20:17
and said she was concerned.
385
1217967
1891
20:19
He wasn't extending his legs appropriately.
386
1219882
3118
زیرا پسر ما پاهایش را درست صاف نمی‌کرد.
دکتر گفت که شاید نشانه اشکال مغزی باشد.
20:23
She said that might mean that he had brain damage.
387
1223024
2537
20:25
Insofar as he was extending them, he was doing so asymmetrically,
388
1225585
3731
و تا اندازه‌ای که بچه پاهایش را صاف می‌کند، پاها نامتقارن هستند،
20:29
which she thought could mean that there was a tumor of some kind in action.
389
1229340
3714
به نظر دکتر این می‌توانست نشان از وجود یک تومور باشد.
او سر بسیار بزرگی داشت، که دکتر فکر کرد شاید حاکی از هیدروسفالی باشد.
20:33
And he had a very large head,
390
1233078
1664
20:34
which she thought might indicate hydrocephalus.
391
1234766
2935
20:37
And as she told me all of these things,
392
1237725
1888
و همانطور که او همه این چیزها را به من می‌گفت،
20:39
I felt the very center of my being pouring out onto the floor.
393
1239637
3821
من احساس میکردم که درونم آب می‌شود و به زمین می‌ریزد.
20:43
And I thought, "Here I had been working for years
394
1243482
2448
فکر کردم، من سالهاست روی کتابی کار کرده‌ام
20:45
on a book about how much meaning people had found
395
1245954
2525
درباره این‌که افراد به چه معنویتی دست‌یافته‌اند
20:48
in the experience of parenting children who were disabled,
396
1248503
3633
با تجربه داشتن فرزندانی معلول،
و من نمی‌خواستم یکی از آنان باشم.
20:52
and I didn't want to join their number
397
1252160
3478
20:55
because what I was encountering was an idea of illness."
398
1255662
2774
زیرا آنچه با آن مواجه شده بودم یک بیماری بود.
20:58
And like all parents since the dawn of time,
399
1258460
2742
و مانند همه پدر و مادرها از لحظه ابتدای زندگی،
می‌خواستم فرزندم را از بیماری محافظت کنم.
21:01
I wanted to protect my child from illness.
400
1261226
2977
می‌خواستم خودم را هم از بیماری محافظت کنم.
21:04
And I wanted, also, to protect myself from illness.
401
1264227
3243
21:07
And yet, I knew from the work I had done
402
1267494
2747
در عین حال، از کاری که انجام داده بودم می‌دانستم
که اگر پسرم هر کدام از مشکلاتی را که می‌خواستیم آزمایش کنیم می‌داشت،
21:10
that if he had any of the things we were about to start testing for,
403
1270265
3816
که در نهایت هویت او را تشکیل می‌داد،
21:14
that those would ultimately be his identity,
404
1274105
2963
و اگر هویت او باشند، هویت من نیز خواهند شد،
21:17
and if they were his identity, they would become my identity,
405
1277092
4039
21:21
that that illness was going to take a very different shape as it unfolded.
406
1281155
4268
که آن بیماری قرار است به محض تشخیص، شکل کاملا متفاوتی به خود بگیرد.
21:25
We took him to the MRI machine, we took him to the CAT scanner,
407
1285447
3129
بچه را به ام‌آرآی و کت-اسکن بردیم،
21:28
we took this day-old child and gave him over for an arterial blood draw.
408
1288600
3784
بچه یک‌روزه را دادیم تا از شریان او خون بگیرند.
21:32
We felt helpless.
409
1292408
1261
احساس درماندگی می‌کردیم.
21:33
And at the end of five hours,
410
1293693
1657
و پس از پنج ساعت،
گفتند که مغز او کاملا سالم است،
21:35
they said that his brain was completely clear
411
1295374
2212
21:37
and that he was by then extending his legs correctly.
412
1297610
2778
و تا آن موقع پاهایش را به خوبی صاف می‌کند.
21:40
And when I asked the pediatrician what had been going on,
413
1300412
3000
هنگامی که از متخصص پرسیدم اوضاع از چه قرار است،
21:43
she said she thought in the morning, he had probably had a cramp.
414
1303436
4160
او گفت احتمالا صبح پای بچه دچار گرفتگی عضلات شده بود.
21:47
(Laughter)
415
1307620
3451
( خنده تماشاگران)
21:51
But I thought --
416
1311095
1262
اما فکر کردم که چقدر مادرم درست می‌گفت.
21:52
(Laughter)
417
1312381
3925
21:56
I thought how my mother was right.
418
1316330
2599
21:58
I thought, "The love you have for your children
419
1318953
3472
فکر کردم، عشقی که آدم به فرزندش دارد
22:02
is unlike any other feeling in the world.
420
1322449
3362
مانند هیچ احساس دیگری در دنیا نیست،
22:05
And until you have children, you don't know what it feels like.
421
1325835
4673
و تا زمانی که فرزند ندارید، نمی‌دانید که این احساس چگونه است.
به گمانم بچه‌ها مرا اسیر کردند
22:12
I think children had ensnared me
422
1332158
2136
22:14
the moment I connected fatherhood with loss.
423
1334318
3002
آن لحظه‌ای که حس پدری را با فقدان درآمیختم.
اما مطمئن نیستم که حس آن لحظه را می‌توانستم درک کنم
22:18
But I'm not sure I would have noticed that
424
1338138
2034
اگر که در این پروژه تحقیقاتی فرونرفته بودم.
22:20
if I hadn't been so in the thick of this research project of mine.
425
1340196
4344
22:25
I'd encountered so much strange love,
426
1345462
3116
من با عشق‌های عجیب و غریب فراوانی مواجه شده‌ام،
22:28
and I fell very naturally into its bewitching patterns.
427
1348602
3721
و خیلی طبیعی دچار الگوهای فریبده آن شدم.
22:32
And I saw how splendor can illuminate even the most abject vulnerabilities.
428
1352347
5873
دیدم که چگونه نور می‌تواند فرومایه‌ترین آسیب‌ها را منور کند.
در طول این ده سال، مشاهده کرده‌ام و آموخته‌ام
22:39
During these 10 years, I had witnessed and learned
429
1359206
3782
شادی دهشتناک ناشی مسئولیت غیرقابل تحمل را،
22:43
the terrifying joy of unbearable responsibility,
430
1363012
3552
22:46
and I had come to see how it conquers everything else.
431
1366588
3088
و دیده‌ام که چطور بر همه چیز پیروز می‌شود.
و در حالی که گاهی فکر می‌کردم والدینی که با آنها مصاحبه می‌کردم نادان هستند،
22:50
And while I had sometimes thought the parents I was interviewing were fools,
432
1370264
4049
22:54
enslaving themselves to a lifetime's journey with their thankless children
433
1374337
4997
و خود را برای تمام عمر اسیر کودکان ناسپاسشان کرده‌اند
و تلاش می‌کنند از مصیبت هویت بسازند،
22:59
and trying to breed identity out of misery,
434
1379358
3158
آن روز فهمیدم که تحقیقاتم برایم قایق کوچکی ساخته
23:02
I realized that day that my research had built me a plank
435
1382540
4623
و من آماده‌ام تا با آن به کشتی آن‌ها بپوندم.
23:07
and that I was ready to join them on their ship.
436
1387187
2514
سپاسگزارم.
23:10
Thank you.
437
1390581
1208
23:11
(Applause and cheers)
438
1391813
6979
( تشویق تماشاگران)
23:20
Thank you.
439
1400096
1150
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7