Judy MacDonald Johnston: Prepare for a good end of life

جودى مك‌‌دانلد جانستن: براى پايان خوب زندگى آماده شويد

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: Leila Ataei Reviewer: Mana Ahmady

What would be a good end of life?

يك پايان خوب براى زندگى چگونه خواهد بود؟

And I'm talking about the very end.

و من درباره آن انتها صحبت مى‌‌كنم.

I'm talking about dying.

درباره مردن حرف مى‌‌زنم.

We all think a lot about how to live well.

ما همه درباره چطور خوب زندگى كردن زياد حرف مى‌‌زنيم.

I'd like to talk about increasing our chances of dying well.

مى‌‌خواهم درباره افزايش شانس‌‌هاى خوب مردن‌‌مان صحبت كنم.

I'm not a geriatrician.

من متخصص امراض دوران پيرى نيستم.

I design reading programs for preschoolers.

برنامه‌‌هاى مطالعه‌ی پيش‌‌دبستانى‌‌ها را طرح ريزى مى‌‌كنم.

What I know about this topic

چيزى كه درباره اين موضوع مى‌‌دانم

comes from a qualitative study with a sample size of two.

از مطالعه كيفى با نمونه‌ای دو نفر به‌ دست مى‌‌آيد.

In the last few years, I helped two friends

در چندين سال اخير، به دو دوست كمك كردم

have the end of life they wanted.

كه پايان زندگى‌ای را كه مى‌‌خواستند، داشته باشند.

Jim and Shirley Modini spent their 68 years of marriage

جيم و شرلى مودينى ٦٨ سال از ازدواج‌‌شان

living off the grid on their 1,700-acre ranch

را در مرتعى ١٫٧٠٠ هكتارى فاقد منابع انرژى همگانى

in the mountains of Sonoma County.

در كوه‌‌هاى سونوما كانتى زندگى كردند.

They kept just enough livestock to make ends meet

آنها تنها به اندازه‌ی برآورده كردن نيازهاى روزانه‌‌شان از احشام نگهدارى مى‌‌كردند

so that the majority of their ranch would remain a refuge

به‌طوری‌كه بخش عمده‌‌اى از مرتع‌‌شان به صورت پناهگاهى

for the bears and lions and so many other things

براى خرس‌ها و شيرها و خيلى چيزهاى ديگر

that lived there.

كه آنجا زندگى مى‌‌كردند، مى ماند.

This was their dream.

اين روياى آنها بود.

I met Jim and Shirley in their 80s.

من جيم و شرلى را در دهه ٨٠ زندگی‌شان ملاقات كردم.

They were both only children who chose not to have kids.

آنها هر دو تك فرزندانى بودند كه بچه نداشتن را انتخاب كرده بودند.

As we became friends, I became their trustee

موقعی‌ كه دوست شديم، امين آنها شدم

and their medical advocate,

و حامى پزشكى‌‌شان،

but more importantly, I became

اما مهم‌‌تر از همه، كسى شدم

the person who managed their end-of-life experiences.

كه تجربه‌‌هاى پايان زندگى‌‌شان را اداره مى‌‌كرد.

And we learned a few things about how to have a good end.

و چيزهاى اندكى را درباره اینکه چگونه پايانى خوب داشته باشیم، آموختیم.

In their final years, Jim and Shirley

در سالهاى واپسين‌‌شان، جيم و شرلى

faced cancers, fractures, infections, neurological illness.

با سرطان‌‌ها، شكستگى‌‌ها، عفونت‌‌ها و امراض عصبى مواجه شدند.

It's true.

واقعيت دارد.

At the end, our bodily functions

سر آخر، فعاليت‌هاى جسمى

and independence are declining to zero.

و استقلال رو به زوال مى‌‌رود.

What we found is that, with a plan and the right people,

چيزى كه ما پيدا كرديم اين است: با يك نقشه و افراد مناسب،

quality of life can remain high.

كيفيت زندگى را مى‌‌توان بالا نگه داشت.

The beginning of the end is triggered

ماشه‌ی شروعِ یک پايان

by a mortality awareness event, and during this time,

با یک رویداد آگاهی از میرایی كشيده مى‌‌شود و در طى اين دوره،

Jim and Shirley chose ACR nature preserves

جيم و شرلى شكارگاه طبيعت اِی.سی.آر را جهت نگهدارى از مرتع‌شان

to take their ranch over when they were gone.

براى بعد از مرگ انتخاب كردند.

This gave them the peace of mind to move forward.

اين به آنها قبل از مردن آرامش خاطر داد.

It might be a diagnosis. It might be your intuition.

این مى‌‌تواند يك تشخيص باشد، يا ممكن است بصيرت شما باشد.

But one day, you're going to say, "This thing is going to get me."

اما روزى مى‌‌رسد كه بگوييد: «بالاخره نوبت من هم مى‌‌شه.»

Jim and Shirley spent this time

جيم و شرلى اين زمان را با دوستان سپرى كردند

letting friends know that their end was near

و به آنها خبر دادند كه پايان‌‌شان نزديك است

and that they were okay with that.

و مشكلى باهاش ندارند.

Dying from cancer and dying from neurological illness

مردن از سرطان و مردن از بيمارى‌‌هاى عصبى

are different.

فرق دارد.

In both cases, last days are about quiet reassurance.

در هر دو مورد، مهم‌ترین چیز اطمینان قلبی با آرامش است.

Jim died first. He was conscious until the very end,

جيم اول مرد. تا لحظه آخر هوشيار بود،

but on his last day he couldn't talk.

اما در آخرين روز نتوانست صحبت كند.

Through his eyes, we knew when he needed to hear again,

از طريق چشمانش، ما مى‌‌دانستيم كه مجدداً نياز به شنيدن اين دارد كه:

"It is all set, Jim. We're going to take care of Shirley

«ترتيب همه چيز داده شده، جيم. ما از شرلى

right here at the ranch,

همين جا در مرتع مراقبت خواهيم كرد،

and ACR's going to take care of your wildlife forever."

و اِی.سی.آر از حيات وحش شما براى هميشه مراقبت می‌کند.»

From this experience I'm going to share five practices.

مى‌‌خواهم از اين تجربه پنج نكته كاربردى را به اشتراك بگذارم.

I've put worksheets online,

من اوراق مربوطه را آنلاين گذاشته‌‌ام،

so if you'd like, you can plan your own end.

بنابراين اگر دوست داشته باشيد، مى‌‌توانيد عاقبت خود را برنامه‌‌ريزى كنيد.

It starts with a plan.

با يك نقشه شروع مى‌‌شود.

Most people say, "I'd like to die at home."

بيشتر مردم مى‌‌گويند :«من مى‌‌خواهم در خانه بميرم.»

Eighty percent of Americans die in a hospital

هشتاد درصد آمريكاييها در بيمارستان يا

or a nursing home.

آسايشگاه می‌ميرند.

Saying we'd like to die at home is not a plan.

گفتن اين كه مى‌‌خواهيم توى خانه بميريم، يك نقشه نيست.

A lot of people say, "If I get like that, just shoot me."

خيلى از مردم مى‌‌گويند :«اگر فلان طور شدم، فقط بهم شليك كن.»

This is not a plan either; this is illegal.

اين هم يك نقشه نيست؛ غيرقانونى است.

(Laughter)

(خنده)

A plan involves answering

يك نقشه مستلزم پاسخ دهى مستقيم

straightforward questions about the end you want.

به سوالاتى درباره پايانى است كه مى‌‌خواهيد.

Where do you want to be when you're no longer independent?

كجا مى‌‌خواهيد باشيد وقتى كه ديگر مستقل نيستيد؟

What do you want in terms of medical intervention?

از لحاظ مداخلات پزشكى خواستار چه شرايطى هستيد؟

And who's going to make sure your plan is followed?

و چه كسى پيگير اجرا شدن قطعى اين نقشه خواهد بود؟

You will need advocates.

احتياج به وكيل خواهيد داشت.

Having more than one increases your chance

داشتن بيش از يكى، احتمال داشتن عاقبتى را كه مى‌‌خواهيد

of getting the end you want.

افزايش مى‌‌دهد.

Don't assume the natural choice is your spouse or child.

فكر نكنيد كه انتخاب طبيعى همسر يا فرزند شماست.

You want someone who has the time and proximity

كسى را مى‌‌خواهيد كه وقت و نزديكى لازم

to do this job well, and you want someone

براى انجام اين كار را داشته باشد، و كسى را مى‌‌خواهيد

who can work with people under the pressure

كه بتواند با آدم‌ها در زير فشارِ شرايطِ

of an ever-changing situation.

تغییر مداوم کار کند.

Hospital readiness is critical.

آمادگى بيمارستان ضرورى است.

You are likely to be headed to the emergency room,

احتمال دارد نياز فورى به اورژانس پيدا كنيد،

and you want to get this right.

و مى‌خواهيد اين كار به موقع انجام شود.

Prepare a one-page summary of your medical history,

شرح حال يك صفحه‌‌اى از سابقه پزشكى خود،

medications and physician information.

داروها و اطلاعات پزشك خود را آماده كنيد.

Put this in a really bright envelope

آن را در یک پاكت واقعاً متمايز

with copies of your insurance cards, your power of attorney,

همراه با كپى‌‌هايى از كارت‌هاى بيمه، وكالت‌نامه‌‌های حقوقى،

and your do-not-resuscitate order.

و فرمان عدم اِحيای پزشکی قرار دهيد.

Have advocates keep a set in their car.

از وكلايتان بخواهيد يك نسخه از آن را در ماشين‌‌شان داشته باشند.

Tape a set to your refrigerator.

يك نسخه را به يخچال‌‌تان بچسبانيد.

When you show up in the E.R. with this packet,

وقتى به اورژانس مى‌‌رويد، با همراه داشتن اين پاكت،

your admission is streamlined in a material way.

پذيرش شما به روشى اصولى انجام مى‌‌شود.

You're going to need caregivers.

شما به مددكار نياز داريد.

You'll need to assess your personality and financial situation

افرادى لازم هستند که موقعيت مالى و شخصيتى شما را ارزيابى كنند

to determine whether an elder care community

تا تعيين کنند که آيا يك مركز نگهدارى از سالمند

or staying at home is your best choice.

يا ماندن در خانه بهترين گزينه براى شماست،

In either case, do not settle.

در هر مورد، از پا ننشینید.

We went through a number of not-quite-right caregivers

ما مجبور شدیم با چند گروه مددکاری نه چندان مناسب سر و کله بزنیم

before we found the perfect team

تا سرانجام تیم بی عیب و نقصی را پیدا کردیم

led by Marsha,

که مارشا رهبری‌شان می‌کرد،

who won't let you win at bingo just because you're dying

كسى كه صرف اينكه در حال مردن هستيد نمى‌‌گذارد تخم مرغ شانسى براتان تصمیم بگیرد؛

but will go out and take videos of your ranch for you

بلکه می‌ره بیرون و برای شما از مرتع‌تان فیلم می‌گیرد

when you can't get out there,

وقتی شما نمی‌تونید به آنجا برید،

and Caitlin, who won't let you skip your morning exercises

و كتلين ، كسى كه به شما اجازه نمى‌‌دهد از زير تمرينات صبحگاهى‌تان در بريد؛

but knows when you need to hear

اما مى‌‌داند كى احتياج به شنيدن اين موضوع داريد كه

that your wife is in good hands.

از همسرتان به خوبی مراقبت می‌شه.

Finally, last words.

سرانجام، حرف آخر.

What do you want to hear at the very end,

آخرِ آخرش مى‌‌خواين چه چيزى بشنويد،

and from whom would you like to hear it?

و از چه كسى دوست داريد آن را بشنويد؟

In my experience, you'll want to hear

بنا به تجربه‌‌ام، شما مى‌‌خواهيد بشنويد كه

that whatever you're worried about is going to be fine.

هر آنچه نگرانتان مى كند، درست خواهد شد.

When you believe it's okay to let go, you will.

وقتى شما باور کنید كه وقت رفتن‌ست، اين كار را خواهيد كرد.

So, this is a topic that normally inspires fear and denial.

خب، اين موضوعى است كه قاعدتاً بخش ترس و انكار به همراه میاره.

What I've learned

چيزى كه ياد گرفته‌‌ام

is if we put some time into planning our end of life,

اين است كه اگر ما كمى وقت براى برنامه‌‌ريزى پايان زندگى‌‌مان بگذاريم،

we have the best chance of maintaining our quality of life.

بهترين شانس را براى نگهدارى كيفيت زندگى‌‌مان داريم.

Here are Jim and Shirley just after deciding

اين جيم و شرلى هستند درست بعد از اين كه تصميم گرفتند

who would take care of their ranch.

چه كسى از مرتع‌‌شان مراقبت خواهد كرد.

Here's Jim just a few weeks before he died,

اين جيم است، درست چند هفته قبل از مرگش،

celebrating a birthday he didn't expect to see.

روز تولدى را جشن مى‌‌گيرد كه انتظار ديدنش را نداشت.

And here's Shirley just a few days before she died

و اين شرلى است فقط چند روز قبل از مردنش

being read an article in that day's paper

كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند.

about the significance of the wildlife refuge

كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند.

at the Modini ranch.

كه یکی داره مقاله‌‌اى درباره اهميت پناهگاه طبيعت وحش در مرتع مودينى را براش می‌خواند.

Jim and Shirley had a good end of life,

جيم و شرلى پايان خوبى داشتند،

and by sharing their story with you,

و با به اشتراك گذاشتن داستان‌‌شان با شما،

I hope to increase our chances of doing the same.

اميدوارم شانس‌‌مان را براى انجام كارهاى مشابه افزايش دهيم.

Thank you.

متشكرم.

(Applause)

(تشويق)