How to build your creative confidence | David Kelley

دیوید کلی: چگونه اعتماد به نفس خلاق را در خود بنا کنید؟

2,315,417 views

2012-05-16 ・ TED


New videos

How to build your creative confidence | David Kelley

دیوید کلی: چگونه اعتماد به نفس خلاق را در خود بنا کنید؟

2,315,417 views ・ 2012-05-16

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Timothy Covell Reviewer: Morton Bast
0
0
7000
Translator: soheila Jafari Reviewer: Mana Ahmady
امروز می خواهم با شما در مورد
00:16
I wanted to talk to you today about creative confidence.
1
16433
3629
اعتماد به نفس خلاقانه صحبت کنم.
00:20
I'm going to start way back in the third grade
2
20703
3144
برای شروع می خوام به سال سوم ابتدایی‌ام برگردم
00:23
at Oakdale School in Barberton, Ohio.
3
23871
2921
توی مدرسه‌ی اوکدِل در باربرتون اوهایو.
یادم می‌یاد یه روز بهترین دوستم، برایان، داشت روی یه پروژه کار می کرد.
00:27
I remember one day my best friend Brian was working on a project.
4
27257
3980
او داشت با رُسی که معلممون زیر دستشویی گذاشته بود یه اسب می‌ساخت.
00:31
He was making a horse out of the clay our teacher kept under the sink.
5
31750
4363
او داشت با رُسی که معلممون زیر دستشویی گذاشته بود یه اسب می‌ساخت.
تا اینکه یکی از دخترها که پشت میزش نشسته بود،
00:37
And at one point, one of the girls that was sitting at his table,
6
37376
3559
و داشت برایان رو درحال کار تماشا می‌کرد،
00:40
seeing what he was doing, leaned over and said to him,
7
40959
3614
به جلو خم شد و بهش گفت،
«این خیلی بده، اصلا هیچ شباهتی به اسب نداره.»
00:44
"That's terrible. That doesn't look anything like a horse."
8
44597
3054
و برایان با شنیدن این جمله حالش گرفته شد.
00:49
And Brian's shoulders sank.
9
49025
1778
00:50
And he wadded up the clay horse and he threw it back in the bin.
10
50827
3313
آن اسب گلی رو لِه کرد و تکه گل رس رو پرتابش کرد تو سطل گل.
من دیگه هیچ‌وقت برایان رو مشغول مجسمه سازی ندیدم.
00:55
I never saw Brian do a project like that ever again.
11
55045
4304
00:59
And I wonder how often that happens, you know?
12
59955
2561
و نمی‌دونم هرچند وقت یک‌باراین اتفاق می‌افته.
به نظر می‌رسه که وقتی من داستان برایان رو تو کلاسم تعریف می‌کنم،
01:03
It seems like when I tell that story of Brian to my class,
13
63356
3485
خیلی از افراد کلاس می خوان بعد از کلاس بیان پیش من
01:08
a lot of them want to come up after class
14
68286
2023
01:10
and tell me about their similar experience,
15
70333
2017
و از تجربه‌های مشابهشون برام بگن،
که چطور یه معلم انگیزه آنها رو ازشون گرفته
01:12
how a teacher shut them down,
16
72374
1610
یا چطور یکی از شاگردها باهاشون بیرحمانه برخورد می‌کرده.
01:14
or how a student was particularly cruel to them.
17
74008
2661
برخی ترجیح دادن دیگه به خودشون به چشم یک آدم خلاق نگاه نکنند.
01:16
And then some kind of opt out of thinking of themselves as creative
18
76693
3542
برخی ترجیح دادن دیگه به خودشون به چشم یک آدم خلاق نگاه نکنند.
01:20
at that point.
19
80259
1155
و من می‌بینم این صرف‌نظرکردن در کودکی اتفاق می‌افته،
01:22
And I see that opting out that happens in childhood,
20
82415
3622
و این به اعماق وجود آنها نفوذ می کنه و با سرشت آنها عجین می‌شه،
01:26
and it moves in and becomes more ingrained, even,
21
86061
3295
حتی زمانی که به بزرگسالی می رسند.
01:29
by the time you get to adult life.
22
89380
2000
و زیاد مثل این مساله رو می‌بینیم.
01:33
So we see a lot of this.
23
93401
4137
وقتی که یه کارگاه داریم.
01:37
When we have a workshop
24
97562
1400
01:38
or when we have clients in to work with us side by side,
25
98986
2746
یا زمانی که در کارمان با کارفرماها و در کنار هم کار می‌کنیم،
سرانجام در حین کار به نقطه‌ای می‌رسیم
01:41
eventually we get to the point in the process
26
101756
2277
که مبهم و غیر متعارفه.
01:44
that's kind of fuzzy or unconventional.
27
104057
2321
و ناگهان این مدیران کله‌گنده موبایلشون رو با عجله در میارن
01:47
And eventually, these big-shot executives whip out their BlackBerrys
28
107003
3538
و می‌گن که باید یه تماس خیلی مهم بگیرن،
01:51
and they say they have to make really important phone calls,
29
111207
2903
و راه خروج رو پیش می‌گیرن.
01:54
and they head for the exits.
30
114134
1571
و راستش اونها خیلی معذب هستند.
01:56
And they're just so uncomfortable.
31
116278
1836
01:58
When we track them down and ask them what's going on,
32
118550
2619
وقتی که ما دنبالشون راه می‌افتیم و ازشون می‌پرسیم چه خبره،
آنها چیزی شبیه این می‌گن که، «من از آن تیپ آدم‌های خلاق نیستم.»
02:01
they say something like, "I'm just not the creative type."
33
121193
2923
02:04
But we know that's not true.
34
124828
1619
ولی ما می‌دونیم که این درست نیست.
02:06
If they stick with the process, if they stick with it,
35
126963
2668
اگه آنها روند کار رو پی بگیرن، اگر دوام بیارن،
02:09
they end up doing amazing things.
36
129655
2221
نتایج حیرت‌آوری به دست میارن
02:11
And they surprise themselves at just how innovative
37
131900
2950
و از اینکه چقدر خودشون و گروهشون مبتکرند به شگفتی می‌افتن.
02:14
they and their teams really are.
38
134874
2171
و از اینکه چقدر خودشون و گروهشون مبتکرند به شگفتی می‌افتن.
به همین دلیل من ترسی که ما از قضاوت شدن داریم، بررسی کرده‌ام.
02:18
So I've been looking at this fear of judgment that we have,
39
138368
4586
02:22
that you don't do things, you're afraid you're going to be judged;
40
142978
3482
اینکه کاری نمی‌کنید، چون می‌ترسید دیگران شما را قضاوت کنند.
02:26
if you don't say the right creative thing, you're going to be judged.
41
146484
3797
اگر حرف خلاقانه‌ی درستی نزنید٬ دیگران شما را قضاوت می‌کنند.
و هنگام دیدار با آلبرت باندورا، روانشناس، کشف بزرگی کردم.
02:31
And I had a major breakthrough,
42
151014
1962
و هنگام دیدار با آلبرت باندورا، روانشناس، کشف بزرگی کردم.
02:33
when I met the psychologist Albert Bandura.
43
153000
4167
نمی‌دونم آیا آلبرت باندورا را می شناسید یا نه.
02:37
I don't know if you know Albert Bandura, but if you go to Wikipedia,
44
157191
3277
ولی اگه برید تو ویکی‌پدیا،
02:40
it says that he's the fourth most important psychologist in history --
45
160492
4142
آنجا نوشته که او چهارمین روانشناس مهم تاریخه-
در کنار فروید، اسکینر، یه نفر دیگه و چهارمی باندورا ست.
02:44
you know, like Freud, Skinner, somebody and Bandura.
46
164658
3709
02:48
(Laughter)
47
168391
1412
باندورا ۸۶ سالشه و هنوز تو استنفورد مشغول کاره.
02:49
Bandura is 86 and he still works at Stanford.
48
169827
2984
02:52
And he's just a lovely guy.
49
172835
1756
و یه مرد خیلی دلنشینیه.
خلاصه من به دیدن او رفتم،
02:56
So I went to see him,
50
176342
1280
02:57
because he's just worked on phobias for a long time,
51
177646
3502
چون او خیلی وقته که فقط روی مساله ترسِ بیمارگونه کار می‌کنه،
03:01
which I'm very interested in.
52
181172
1433
موضوعی که برای من بسیار جذابه.
03:02
He had developed this way,
53
182629
4238
او شیوه‌ای را توسعه داده بود، یه نوع روش‌شناسی٬
03:06
this, kind of, methodology,
54
186891
2726
03:09
that ended up curing people in a very short amount of time,
55
189641
2951
که نتیجه‌اش درمان افراد در زمان بسیار کوتاه‌ست.
03:12
like, in four hours.
56
192616
1359
او خیلی از مبتلایان به ترسِ بیمارگونه را در چهارساعت درمان می‌کنه.
03:13
He had a huge cure rate of people who had phobias.
57
193999
3436
03:17
And we talked about snakes -- I don't know why --
58
197459
2964
ما درباره مارها باهم صحبت کردیم. نمی‌دونم چرا از مارها حرف زدیم.
ولی از مارها و هراس ازشون به‌عنوان ترسی بیمارگونه حرف زدیم.
03:20
we talked about snakes and fear of snakes as a phobia.
59
200447
4182
و این صحبت بسیار لذت بخش و جذاب بود.
03:25
And it was really enjoyable, really interesting.
60
205531
2956
به من گفت که او سوژه آزمایش را به اتاق دعوت می‌کند،
03:28
He told me that he'd invite the test subject in,
61
208511
4943
03:33
and he'd say, "You know, there's a snake in the next room
62
213478
2887
و بهش می‌گه، «می دونی، تو اتاق کناری یه مار هست
و ما می خوایم بریم آنجا.»
03:36
and we're going to go in there."
63
216389
1604
حرفی که، بر اساس گزارش او، بیشتر افراد در پاسخش می‌گن،
03:39
To which, he reported, most of them replied,
64
219681
2140
03:41
"Hell no! I'm not going in there, certainly if there's a snake in there."
65
221845
4780
«امکان نداره، مطمئنا اگر در آن اتاق یه مار باشه من آنجا نمی‌رم.»
«امکان نداره، مطمئنا اگر در آن اتاق یه مار باشه من آنجا نمی‌رم.»
ولی باندورا یه فرآیند گام‌ به‌ گام داره که فوق العاده موفق بوده.
03:46
But Bandura has a step-by-step process that was super successful.
66
226649
4300
03:50
So he'd take people to this two-way mirror
67
230973
2906
خب، او افراد رو میاره جلوی این آینه دوسویه
03:53
looking into the room where the snake was.
68
233903
2295
که می تونن ازش داخل اتاقی را که مار درآنجاست ببینن،
و او افراد را آرام می‌کنه.
03:56
And he'd get them comfortable with that.
69
236628
2040
03:58
Then through a series of steps,
70
238692
1556
و سپس مرحله به مرحله،
آنها رو حرکت می ده و توی آستانه در باز شده می‌ایستن
04:00
he'd move them and they'd be standing in the doorway with the door open,
71
240272
3685
04:03
and they'd be looking in there.
72
243981
1514
و به داخل نگاه می‌کنن.
04:05
And he'd get them comfortable with that.
73
245519
1947
و باندورا کاری می‌کنه که در این شرایط آروم بشن.
و سپس گام به گام، با قدم‌های خیلی کوچک،
04:07
And then many more steps later, baby steps,
74
247490
2690
آنها وارد اتاق می‌شن، یه دستکش چرمی مثل دستکش جوشکارها دستشونه،
04:10
they'd be in the room, they'd have a leather glove like a welder's glove on,
75
250204
4072
و در نهایت مار رو لمس می‌کنن.
04:14
and they'd eventually touch the snake.
76
254300
2654
و وقتی که به مار دست زدن همه‌ چی روبه‌راه بود، اونا درمان شده بودند.
04:17
And when they touched the snake, everything was fine. They were cured.
77
257835
4604
04:22
In fact, everything was better than fine.
78
262463
2120
در واقع همه چیز بهتر از خوب بود.
04:24
These people who had lifelong fears of snakes
79
264607
3253
این آدم‌هایی که در تمام طول عمر از مار می‌ترسیدند،
چیزهایی می‌گفتند مثل
04:28
were saying things like,
80
268479
1510
« نگاه کن چقدر این مار قشنگه.»
04:30
"Look how beautiful that snake is."
81
270656
1978
04:32
And they were holding it in their laps.
82
272658
3115
و مار را روی پاهاشون می‌ذاشتن.
باندورا اسم این فرآیند را «تسلط هدایت شده» گذاشته.
04:36
Bandura calls this process "guided mastery."
83
276933
3553
04:40
I love that term: guided mastery.
84
280842
2587
من عاشق این عبارتم: تسلط هدایت شده.
و یه اتفاق دیگه افتاد،
04:44
And something else happened.
85
284341
1680
04:46
These people who went through the process and touched the snake
86
286482
3502
افرادی که این مراحل را طی کردن و به مار دست زدن
از آن پس، نگرانی کمتری در مورد چیزهای دیگه تو زندگی‌شون دارن.
04:50
ended up having less anxiety about other things in their lives.
87
290008
3503
آنها سخت‌تر تلاش می کنن و استقامت بیشتری دارن.
04:54
They tried harder, they persevered longer,
88
294779
2572
04:57
and they were more resilient in the face of failure.
89
297375
2756
و در رویارویی با شکست‌ها خود را سریعتر باز می یابند و به فعالیت بر می‌گردند.
آنها یه اعتماد به نفس جدید به دست آوردند.
05:01
They just gained a new confidence.
90
301088
2720
و باندورا به این اعتماد به نفس «خود بسندگی» می گه-
05:05
And Bandura calls that confidence "self-efficacy,"
91
305399
4079
05:09
the sense that you can change the world
92
309859
2888
احساسی که تو می‌تونی جهان رو تغییر بدی
و می تونی اونچه را که می خواهی انجام بدی رو به دست بیاری.
05:12
and that you can attain what you set out to do.
93
312771
2824
آره، دیدار با باندورا واقعا ذهن مرا به کار انداخت،
05:16
Well, meeting Bandura was really cathartic for me,
94
316717
2764
05:19
because I realized that this famous scientist
95
319505
3533
به خاطر اینکه فهمیدم که این دانشمند معروف
آنچه ما در ۳۰ سال گذشته دیده‌ایم رو، مستندسازی و به روش علمی اثبات کرده.
05:23
had documented and scientifically validated
96
323062
3160
آنچه ما در ۳۰ سال گذشته دیده‌ایم رو، مستندسازی و به روش علمی اثبات کرده.
05:26
something that we've seen happen for the last 30 years:
97
326246
3391
05:29
that we could take people who had the fear that they weren't creative,
98
329661
3789
اینکه ما می‌تونیم مردم هراسان از نداشتن خلاقیت را واداریم
05:33
and we could take them through a series of steps,
99
333474
2726
که با یک روند گام به گام همراه بشن،
05:36
kind of like a series of small successes,
100
336224
3396
یه چیزی شبیه مجموعه‌ای از موفقیت های کوچک،
05:39
and they turn fear into familiarity.
101
339644
3350
ترسشون رو به شناخت و آگاهی تبدیل کنن، و خودشون رو غافلگیر کنن.
05:43
And they surprise themselves.
102
343575
1475
و این دگرگونی شگفت‌انگیزه .
05:45
That transformation is amazing.
103
345074
2003
ما همیشه شاهد آن در دانشکده‌ی طراحیِ استنفورد هستیم.
05:47
We see it at the d.school all the time.
104
347101
2396
05:49
People from all different kinds of disciplines,
105
349521
2706
مردم از همه رشته‌ها و بخش‌های گوناگون،
آنها فكر می‌كنن كه فقط افرادی تحليلگرند.
05:52
they think of themselves as only analytical.
106
352251
2491
05:54
And they come in and they go through the process, our process,
107
354766
3504
آنها میان به مجموعه ما و گام به گام با فرآیند ما پيش میرن،
05:58
they build confidence and now they think of themselves differently.
108
358294
3182
آنها اعتماد رو پایه‌گذاری می‌کنن و ازآن پس جور دیگه‌ای به خودشون نگاه می‌کنند.
06:01
And they're totally emotionally excited about the fact that they walk around
109
361500
5065
و اونا حسابی از نظر احساسی برانگیخته می‌شن
وقتی به این حقیقت می‌رسن که
06:06
thinking of themselves as a creative person.
110
366589
2263
حالا دارن به چشم یک آدم مبتکر به خودشون نگاه می‌کنند.
به همین دلیل با خودم فکر کردم یکی از کارهایی که امروز می‌کنم
06:10
So I thought one of the things I'd do today
111
370826
2056
06:12
is take you through and show you what this journey looks like.
112
372906
3202
این باشه که شما رو از نزدیک با این سفر درونی آشنا کنم.
این سفر من رو به یاد داگ دیتز می‌اندازه.
06:16
To me, that journey looks like Doug Dietz.
113
376738
4494
داگ دیتز مهارت فنی داره.
06:23
Doug Dietz is a technical person.
114
383486
1914
او تجهیزات تصویربرداری پزشکی طراحی می‌کنه،
06:25
He designs large medical imaging equipment.
115
385424
3798
تجهیزات بزرگ عکس برداری پزشکی.
او برای جنرال الکتریک کار می‌کرد، و اونجا شغل معرکه‌ای داشت.
06:29
He's worked for GE, and he's had a fantastic career.
116
389692
3260
اما در مقطعی با بزنگاه بحرانی روبرو شد.
06:33
But at one point, he had a moment of crisis.
117
393502
2426
او داشت در بیمارستان یکی از دستگاه‌های 'اِم آر آی' درحالِ کار رو بررسی می‌کرد
06:36
He was in the hospital looking at one of his MRI machines in use,
118
396326
4073
که به خانواده جوانی برخورد.
06:40
when he saw a young family, and this little girl.
119
400423
3247
یه دختر کوچولو اونجا بود،
که ترسیده بود و داشت گریه می کرد.
06:44
And that little girl was crying and was terrified.
120
404047
3452
و داگ خیلی دلسرد شد وقتی فهمید
06:47
And Doug was really disappointed to learn
121
407523
2546
نزدیک ۸۰ درصد کودکان بیمار در این بیمارستان
06:50
that nearly 80 percent of the pediatric patients in this hospital
122
410902
3855
06:54
had to be sedated in order to deal with his MRI machine.
123
414781
3718
برای اینکه با دستگاه‌های او کنار بیان باید از داروهای بیهوشی استفاده کنند.
و این برای داگ بسیار دلسردکننده بود.
07:00
And this was really disappointing to Doug,
124
420325
2079
چون تا حالا او خیلی به آنچه انجام داده بود افتخار می کرد.
07:02
because before this time, he was proud of what he did.
125
422428
2653
07:05
He was saving lives with this machine.
126
425105
2131
او جان افراد رو با این دستگاه نجات می داد.
ولی ترسناک بودنِ دستگاهش برای بچه‌ها براش رنج‌آور بود.
07:07
But it really hurt him to see the fear that this machine caused in kids.
127
427697
4520
ولی ترسناک بودن دستگاهش برای بچه‌ها براش رنج‌آور بود.
07:12
About that time, he was at the d.school at Stanford taking classes.
128
432698
4460
در آن زمان او داشت در دانشکده‌ی طراحیِ استنفورد یه دوره می گذروند.
او داشت با فرآیند ما آشنا می‌شد،
07:17
He was learning about our process, about design thinking, about empathy,
129
437182
4651
و با تفکر طراحانه و همدلی کردن،
و با نمونه‌سازی‌های مداوم.
07:21
about iterative prototyping.
130
441857
1825
07:23
And he would take this new knowledge and do something quite extraordinary.
131
443706
4689
و اودر شُرُف این بود که یافته‌های جديدش را به كار ببنده
و كار فوق‌العاده‌ای انجام بده.
او می‌خواست كل تجربه اسكن پزشكی رو از نو طراحی كنه.
07:28
He would redesign the entire experience
132
448419
3737
07:32
of being scanned.
133
452180
1238
07:33
And this is what he came up with.
134
453820
1599
و اين نتيجه‌ای بود كه بهش رسيد.
07:35
(Laughter)
135
455443
1019
او فرايند عكسبرداری رو تبديل به يک ماجراجويی برای بچه‌ها كرد.
07:36
He turned it into an adventure for the kids.
136
456486
2573
او روی ديوارها و بدنه‌ی دستگاه رو نقاشی كرد.
07:39
He painted the walls and he painted the machine,
137
459083
2258
و متصدیان دستگاه را واداشت که توسط کارشناسان کودکان دوباره آموزش ببینند٬
07:41
and he got the operators retrained by people who know kids,
138
461365
2779
درست مثل کارکنان موزه‌های كودكان.
07:44
like children's museum people.
139
464168
2510
و حالا وقتی بچه‌ها میان، این براشون یه تجربه‌ست.
07:46
And now when the kid comes, it's an experience.
140
466702
3698
07:50
And they talk to them about the noise and the movement of the ship.
141
470424
3606
آنها با بچه‌ها درباره تلق تلوق و حرکت کشتی صحبت می‌کنند.
وقتی بچه‌ها میان، کارکنان بهشون می‌گن،
07:54
And when they come, they say,
142
474054
1397
07:55
"OK, you're going to go into the pirate ship,
143
475475
2127
«خب، الان می‌خوای سوار یک کشتی دزدان دریایی بشی،
07:57
but be very still, because we don't want the pirates to find you."
144
477626
3517
اما خیلی بی‌حرکت بمون، چونکه نمی‌خوایم که دزدان دریایی پیدات کنند.»
و نتایج بسیار چشمگیر بودند.
08:02
And the results were super dramatic:
145
482574
2756
خُب، قبلا ۸۰ درصد کودکان نیاز به آرامبخش داشتند،
08:06
from something like 80 percent of the kids needing to be sedated,
146
486234
3150
08:09
to something like 10 percent of the kids needing to be sedated.
147
489408
4254
و حالا چیزی حدود ۱۰ درصد از کودکان نیاز به آرامبخش دارند.
08:13
And the hospital and GE were happy, too,
148
493686
2039
و بیمارستان و شرکت جنرال الکتریک هم خشنود هستند.
08:15
because you didn't have to call the anesthesiologist all the time,
149
495749
3159
چونکه دیگه دیگر نیازی نبود متخصص بیهوشی را پشت‌سرهم احضار کنند،
08:18
and they could put more kids through the machine in a day.
150
498932
2808
آنها می‌تونند کودکان بیشتری را در یک روز اسکن کنند.
بنابراین نتایج کمّی بسیار خوب بودند.
08:21
So the quantitative results were great.
151
501764
1907
08:23
But Doug's results that he cared about were much more qualitative.
152
503695
3666
اما نتایجی که داگ به آنها اهمیت می‌داد بیشتر کیفی بود.
08:27
He was with one of the mothers
153
507723
1726
او در کنار یکی از مادرانی ایستاده بود
08:29
waiting for her child to come out of the scan.
154
509473
2310
که منتظر بود فرزندش از اسکن بیرون بیاد.
08:31
And when the little girl came out of her scan,
155
511807
2366
وقتی که دختر کوچولو از اتاق اسکن بیرون آمد،
08:34
she ran up to her mother and said,
156
514197
1896
‌بطرف مادرش دوید و گفت،
08:36
"Mommy, can we come back tomorrow?"
157
516117
1940
«مامان، مامان، می‌تونیم فردا دوباره برگردیم؟»
08:38
(Laughter)
158
518081
2228
(خنده تماشاگران)
و من بارها داستان داگ رو شنیدم،
08:41
And so, I've heard Doug tell the story many times
159
521306
3421
08:44
of his personal transformation
160
524751
2286
داستان دگرگونی و تحول شخصی‌اش رو،
و طراحی خیره‌کننده‌ای که براثر اون رخ داد،
08:47
and the breakthrough design that happened from it,
161
527061
3346
08:50
but I've never really seen him tell the story of the little girl
162
530431
3111
ولی هرگز ندیدم که داستان این دختر بچه حکایت کنه
بدون اینکه اشک در چشمهاش حلقه بزنه.
08:53
without a tear in his eye.
163
533566
1437
08:55
Doug's story takes place in a hospital.
164
535315
2265
داستان داگ در یک بیمارستان اتفاق افتاد.
من یکی دو چیز درباره بیمارستان می‌دونم.
08:58
I know a thing or two about hospitals.
165
538281
2179
چند سال پیش در یک طرف گردنم یه توده احساس کردم،
09:01
A few years ago, I felt a lump on the side of my neck.
166
541730
3170
و نوبت من شد که روی دستگاه اِم آر آی بخوابم.
09:06
It was my turn in the MRI machine.
167
546471
2195
توده سرطانی بود و۴۰ درصد احتمال داشت که زنده بمونم.
09:09
It was cancer, it was the bad kind.
168
549224
2960
توده سرطانی بود و۴۰ درصد احتمال داشت که زنده بمونم.
09:12
I was told I had a 40 percent chance of survival.
169
552208
3159
خُب، درحالی که همراه بقیه بیمارها وقت‌کشی می‌کنی و پیژامه‌ات رو به تن داری
09:16
So while you're sitting around with the other patients,
170
556163
2906
09:19
in your pajamas,
171
559093
1224
و هرکس که می‌بینی لاغر و رنگ‌پریده است
09:20
and everybody's pale and thin --
172
560341
2028
و منتظری که نوبت تو بشه که به اتاق پرتودرمانی بری،
09:22
(Laughter)
173
562393
1016
09:23
you know? -- and you're waiting for your turn to get the gamma rays,
174
563433
3265
به چیزهای زیادی فکر می‌کنی.
09:26
you think of a lot of things.
175
566722
1652
بیشتر از همه به این فکر می‌کنی که آیا از پسِ این بیماری بر میای؟
09:28
Mostly, you think about: Am I going to survive?
176
568398
2578
اما چیزی که من بیشتر بهش فکر می‌کردم این بود که،
09:31
And I thought a lot about:
177
571641
1268
09:32
What was my daughter's life going to be like without me?
178
572933
2918
زندگی دخترم بدون من چه قرار بود چه شکلی بشه؟
اما درباره چیزهای دیگه هم فکر می‌کنی.
09:37
But you think about other things.
179
577756
2418
من درباره این فکر می‌کردم، که از من بر روی زمین چی به جا می‌مونه؟
09:40
I thought a lot about: What was I put on Earth to do?
180
580198
2986
09:43
What was my calling? What should I do?
181
583208
3242
رسالت من چی بود؟ چی کار باید می‌کردم؟
من خوشبخت بودم، زیرا گزینه های زیادی داشتم.
09:46
I was lucky because I had lots of options.
182
586623
2048
09:48
We'd been working in health and wellness,
183
588695
1959
ما در حال کار در بخش سلامتی و تندرستی
09:50
and K-12, and the developing world.
184
590678
2098
و از مهدکودک تا دیپلم و کشورهای در حال توسعه بودیم.
09:52
so there were lots of projects that I could work on.
185
592800
2652
پس پروژه‌های زیادی بود که من میتونستم روی آنها کار کنم.
اما من در اون هنگام عزمم رو برای انجام کاری که بیش از همه می‌خواستم جزم کردم-
09:55
But then I decided and committed at this point,
186
595872
2318
اما من در اون هنگام عزمم رو برای انجام کاری که بیش از همه می‌خواستم جزم کردم-
09:58
to the thing I most wanted to do,
187
598214
1845
این کار کمک به مردم تا سرحد امکان بود
10:01
which was to help as many people as possible
188
601494
3691
تا دوباره اعتماد خلاقانه‌ای را که در طول زندگی‌شون از دست داده بودند رو برگردانند.
10:05
regain the creative confidence they lost along their way.
189
605209
3132
و اگر زنده می‌موندم، این کاری بود که می‌خواستم انجام بدم.
10:09
And if I was going to survive, that's what I wanted to do.
190
609082
2824
و همانطور که می‌دونید من زنده موندم.
10:11
I survived, just so you know.
191
611930
1461
10:13
(Laughter)
192
613415
2071
(خنده تماشاگران)
10:15
(Applause)
193
615510
6619
(تشویق تماشاگران)
من واقعا اعتقاد دارم
10:22
I really believe that when people gain this confidence --
194
622243
3905
که وقتی مردم اعتماد به نفسشان را بدست بیارن-
و ما همواره شاهد این در دانشکده‌ی طراحی استنفورد و موسسه آی دی ای او هستیم-
10:26
and we see it all the time at the d.school and at IDEO --
195
626172
3001
درواقع روی چیزی شروع بکار می‌کنند که در واقعا زندگی‌شان اهمیت دارد.
10:29
that they actually start working on the things
196
629197
2798
10:32
that are really important in their lives.
197
632019
1987
ما می‌بینیم که مردم کاری که داشتن را رها می‌کنند و به مسیر جدیدی می‌رن.
10:34
We see people quit what they're doing and go in new directions.
198
634030
3711
10:37
We see them come up with more interesting -- and just more -- ideas,
199
637765
6449
ما می‌بینیم که ایده‌های جالب‌تر و بیشتر به ذهنشون می‌رسه.
بنابراین می‌تونن از بین ایده‌های بهتر یکی را انتخاب کنند.
10:44
so they can choose from better ideas.
200
644238
2903
وخیلی ساده تصمیم بهتری می‌گیرند.
10:47
And they just make better decisions.
201
647165
2023
می‌دونم که در TED، باید چیزهایی تو چنته داشته باشید که دنیا رو عوض کنه.
10:49
I know at TED, you're supposed to have a change-the-world kind of thing,
202
649758
3493
همه این چیزِ تغییر دهنده رو دارند.
10:53
isn't that -- everybody has a change-the-world thing?
203
653275
2700
اگر من هم یکی داشته باشم، اینه: کمک به اینکه رویام به حقیقت بپیونده.
10:55
If there is one for me, this is it, to help this happen.
204
655999
3127
خُب امیدوارم که شما هم در این ماجراجویی به من ملحق بشید-
10:59
So I hope you'll join me on my quest,
205
659150
2740
شما به عنوان رهبران فکری.
11:01
you as, kind of, thought leaders.
206
661914
1610
11:03
It would be really great if you didn't let people divide the world
207
663548
4241
واقعا عالی می‌شد اگر به کسی اجازه نمی‌دادید دنیا رو تقسیم کنه
11:07
into the creatives and the non-creatives, like it's some God-given thing,
208
667813
3962
به دو دسته خلاق و غیر خلاق، انگار که خلاقیت یک استعداد خدادادی باشه،
مردم رو وامی‌داشتید بفهمند که همه بطورطبیعی خلاق هستند.
11:11
and to have people realize that they're naturally creative,
209
671799
4356
و این آدم‌های طبیعی باید اجازه بدن که ایده‌هاشان پرواز کند.
11:16
and that those natural people should let their ideas fly;
210
676309
3529
و اینکه آنها باید به چیزی که باندارا اسمش رو خود بسندگی گذاشته دست پیدا کنند،
11:20
that they should achieve what Bandura calls self-efficacy,
211
680925
4176
اینکه شما می‌تونید رویاتون رو تحقق ببخشید،
11:25
that you can do what you set out to do,
212
685125
3263
11:28
and that you can reach a place of creative confidence
213
688412
3688
و می‌تونید به جایگاه اعتماد به‌نفس خلاقانه برسید
و مار را لمس کنید.
11:32
and touch the snake.
214
692124
1684
11:33
Thank you.
215
693832
1152
سپاسگزارم.
(تشویق تماشاگران)
11:35
(Applause)
216
695008
6315
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7