Niall Ferguson: The 6 killer apps of prosperity

نیل فرگوسن: ۶ عامل موثر در کسب ثروت و کامیابی

Translator: soheila Jafari Reviewer: Bidel Akbari

Let's talk about billions.

اجازه دهید راجع به میلیاردها صحبت کنیم.

Let's talk about

اجازه دهید درباره

past and future billions.

میلیاردهای گذشته وآینده صحبت کنیم.

We know

میدانیم که

that about 106 billion people

حدود 106 میلیارد نفر

have ever lived.

تاکنون زندگی کرده‌اند.

And we know that most of them are dead.

می‌دانیم که بیشتر آنها در گذشته‌اند.

And we also know

و همچنین می‌دانیم

that most of them live or lived in Asia.

که بیشترِ آنها در آسیا زندگی کرده‌اند یا می‌کنند.

And we also know

ما همچنین می‌دانیم

that most of them were or are very poor --

که بیشتر آنها خیلی فقیر بوده و یا خیلی فقیر هستند--

did not live for very long.

و مدت زیادی زندگی نکرده اند.

Let's talk about billions.

اجازه دهید راجع به میلیاردها صحبت کنیم.

Let's talk about

اجازه دهید درباره

the 195,000 billion dollars of wealth

195,000 میلیارد دلار ثروت

in the world today.

امروز جهان صحبت کنیم.

We know that most of that wealth

می‌دانیم که بیشتر این ثروت

was made after the year 1800.

بعد از سال 1800 ایجاد شده.

And we know that most of it

و میدانیم که در حال حاضر بیشتر آن

is currently owned

متعلق به مردمی است

by people we might call Westerners:

که ما به آنها غربیها می‌گوئیم.

Europeans, North Americans, Australasians.

اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا که

19 percent of the world's population today,

19 درصد از جمعیت امروز جهان هستند،

Westerners own two-thirds of its wealth.

و غربیها دو سوم ثروت ( 66 درصد ) را دارا هستند.

Economic historians

مورخان اقتصادی،

call this "The Great Divergence."

این را "واگرایی بزرگ" می‌نامند.

And this slide here

این اسلاید

is the best simplification

بهترین ساده سازی از

of the Great Divergence story

داستان "واگرایی بزرگ" است

I can offer you.

که می توانم به شما ارائه کنم.

It's basically two ratios

این اساسا" دو نسبت

of per capita GDP,

از سرانه GDP،

per capita gross domestic product,

سرانه تولید ناخالص داخلی،

so average income.

بر متوسط درآمد است.

One, the red line,

خط قرمز رنگ،

is the ratio of British to Indian

نسبت سرانه درآمد انگلستان به هند است.

per capita income.

نسبت سرانه درآمد انگلستان به هند است.

And the blue line

و خط آبی رنگ

is the ratio of American to Chinese.

نسبت آمریکا به چین است.

And this chart goes back to 1500.

این نمودار تا سال 1500 به عقب می رود.

And you can see here

و شما در اینجا می توانید ببینید

that there's an exponential Great Divergence.

که "واگرایی بزرگ" تصاعدیست.

They start off pretty close together.

خیلی نزدیک به یکدیگر شروع می کنند.

In fact, in 1500,

در واقع، در سال 1500،

the average Chinese was richer than the average North American.

متوسط چینی‌ها ثروتمندتر از متوسط آمریکایی‌ها بودند

When you get to the 1970s,

هنگامی که به دهه ۱۹۷۰ میرسید،

which is where this chart ends,

که این نمودار تمام می شود،

the average Briton is more than 10 times richer

متوسط انگلیسها بیشتر از ده برابر ثروتمندتر از

than the average Indian.

متوسط هندیها بودند.

And that's allowing

و این تفاوت هزینه زندگی

for differences in the cost of living.

را نیز در نظر میگیرد.

It's based on purchasing power parity.

این بر پایه قدرت خرید است.

The average American

متوسط آمریکایها

is nearly 20 times richer

نزدیک به 20 برابر ثروتمندتر

than the average Chinese

از متوسط چینی‌ها

by the 1970s.

تا پایان دهه ۱۹۷۰ هستند.

So why?

خب، چرا؟

This wasn't just an economic story.

این تنها موضوع اقتصاد نیست.

If you take the 10 countries

اگر شما ده کشور را

that went on to become

که بعدا" به

the Western empires,

به امپراطوری غرب تبدیل شدند انتخاب کنید،

in 1500 they were really quite tiny --

در سال 1500 آنها واقعا" خیلی کوچک بودند--

five percent of the world's land surface,

پنج درصد از زمینهای جهان،

16 percent of its population,

شانزده درصد از جمعیت جهان،

maybe 20 percent of its income.

و شاید بیست درصد درآمد( جهان) را داشته اند.

By 1913,

از سال 1913،

these 10 countries, plus the United States,

این ده کشور به اضافه ایالات متحده،

controlled vast global empires --

امپراتوران جهانی--

58 percent of the world's territory,

58 درصد از سرزمینهای جهان را،

about the same percentage of its population,

و حدود همین درصد از جمعیت جهان،

and a really huge, nearly three-quarters share

نزدیک به سه چهارم سهم از اقتصاد جهان را

of global economic output.

که واقعا" بزرگ است را کنترل می کردند.

And notice, most of that went to the motherland,

و توجه کنید بیشتر این (ثروت) به سرزمین مادری رفت ،

to the imperial metropoles,

به متروپل امپریالیستی،

not to their colonial possessions.

نه به مستعمرات شان.

Now you can't just blame this on imperialism --

شما نمی توانید فقط امپریالیسم را مقصر بدانید--

though many people have tried to do so --

هر چند مردم بسیاری برای این منظور تلاش کرده اند --

for two reasons.

به دو دلیل.

One, empire was the least original thing

نخست، امپراتوری چیز جدیدی نبود

that the West did after 1500.

که پس از 1500 در غرب ایجاد شد.

Everybody did empire.

همه فرمانروا بودند.

They beat preexisting Oriental empires

آنها امپراتوری های موجود شرقی

like the Mughals and the Ottomans.

مانند مغول و عثمانی را شکست دادند.

So it really doesn't look like empire is a great explanation

خب ، واقعا" به نظر نمی رسد که امپراتوری توضیحی خوبی

for the Great Divergence.

برای " واگرایی بزرگ" باشد.

In any case, as you may remember,

در هر صورت ، شما ممکن است به یاد داشته باشید،

the Great Divergence reaches its zenith in the 1970s,

"واگرایی بزرگ" در 1970s به اوج خود می رسد،

some considerable time after decolonization.

زمان قابل توجهی پس از مبارزه با استعمار .

This is not a new question.

این یک سئوال جدید نمی باشد.

Samuel Johnson,

سموئل جانسون،

the great lexicographer,

فرهنگ نویس بزرگ،

[posed] it through his character Rasselas

از طریق شخصیت راسل

in his novel "Rasselas, Prince of Abissinia,"

در رمان " راسل شاهزاده ابیسینیا"

published in 1759.

که در سال 1759 منتشر شد، با آن مخالف است.

"By what means are the Europeans thus powerful;

"چگونه است، که اروپایی ها اینقدر قدرتمند هستند

or why, since they can so easily visit Asia and Africa

یا چرا میتوانند به راحتی به آسیا و آفریقا برای تجارت و یا تسخیر آنجا سفر کنند،

for trade or conquest,

یا چرا میتوانند به راحتی به آسیا و آفریقا برای تجارت و یا تسخیر آنجا سفر کنند،

cannot the Asiaticks and Africans

در حالی که آسیایی‌ها وآفریقایی‌ها

invade their coasts,

نمیتوانند به سواحل شان حمله کنند ،

plant colonies in their ports,

و مستعمره در بنادر شان را ایجاد کنند،

and give laws to their natural princes?

و قوانین شاهزادگی برایشان وضع کنند؟

The same wind that carries them back

همان بادی که آنها را به عقب بر می برد آیا همان بادی که اونها را به عقب میراند ما را به جلو می برد؟"

would bring us thither?"

آیا ما را به آن جلو میبرد؟

That's a great question.

این سوال خوبیست.

And you know what,

میدانید،

it was also being asked at roughly the same time

این تقریبا همزمان ،

by the Resterners -- by the people in the rest of the world --

توسط مردم سایر نقاط جهان( راسترنر-Resterners) پرسیده شد

like Ibrahim Muteferrika,

افرادی مانند ابراهیم ماتفریکا،

an Ottoman official,

یک افسر عثمانی،

the man who introduced printing, very belatedly,

مردی که چاپ را خیلی دیر

to the Ottoman Empire --

به امپراتوری عثمانی معرفی کرد--

who said in a book published in 1731,

کسی که در کتابی که سال 1731 منتشر شد گفت،

"Why do Christian nations which were so weak in the past

"چرا ملتهای مسیحی که گذشته

compared with Muslim nations

در مقایسه با کشور های اسلامی بسیار ضعیف بودند

begin to dominate so many lands in modern times

شروع کردند به تسلط بر سرزمینهای زیادی دردوران مدرن

and even defeat the once victorious Ottoman armies?"

یکباربر امپراتوری عثمانی پیروزی یافتند؟"

Unlike Rasselas,

برخلاف مردم سایر نقاط جهان( راسترنرRasselas)،

Muteferrika had an answer to that question,

ماتفریکا پاسخی برای این سوال داشت

which was correct.

که درست بود.

He said it was "because they have laws and rules

گفته او این بود" زیرا آنها قانون و مقررات بوجود آورده اند که برپایه دلیل بود."

invented by reason."

گفته او این بود" زیرا آنها قانون و مقررات بوجود آورده اند که برپایه دلیل بود."

It's not geography.

این جغرافیا نیست.

You may think we can explain the Great Divergence

شاید شما فکر کنید که می توانیم " واگرایی بزرگ"

in terms of geography.

را از نظر جغرافیا توضیح دهیم.

We know that's wrong,

میدانیم که این غلط است،

because we conducted two great natural experiments in the 20th century

زیرا ما دو آزمون بزرگ طبیعی را در قرن بیستم انجام دادیم

to see if geography mattered more than institutions.

برای دیدن اینکه اگر جغرافیا اهمیت بیشتری از موسسات دارند.

We took all the Germans,

ما تمامی آلمان را گرفتیم،

we divided them roughly in two,

و آن را تقریبا به دو، تقسیم کردیم،

and we gave the ones in the East communism,

و و یکی را به کمونیسم شرقی دادیم،

and you see the result.

و شما نتیجه را می بینید.

Within an incredibly short period of time,

در طول زمان فوق العاده کوتاهی،

people living in the German Democratic Republic

مردمی که در جمهوری دموکراتیک آلمان زندگی می‌کردند

produced Trabants, the Trabbi,

ترابانت( نوعی خودرو) را تولید می‌کردند،

one of the world's worst ever cars,

یکی از بدترین خودروها در جهان،

while people in the West produced the Mercedes Benz.

در حالی که ( آلمان )غربی مرسدس بنز را تولید می‌کرد.

If you still don't believe me,

اگر مرا هنوز باورندارید،

we conducted the experiment also in the Korean Peninsula.

ما این آزمون راهمچنین در مورد شبه جزیره کره انجام دادیم.

And we decided we'd take Koreans

ما تصمیم گرفتیم که کره‌ یها را

in roughly the same geographical place

تقریبا" در یک محل جغرافیایی قرار دارند،

with, notice, the same basic traditional culture,

با فرهنگ سنتی مشابه،

and we divided them in two, and we gave the Northerners communism.

را به دو تکه تقسیم کنیم، و به شمالیها کمونیست دادیم

And the result is an even bigger divergence

نتیجه حتی واگرایی بزرگتری

in a very short space of time

در یک دوره بسیار کوتاه زمانی

than happened in Germany.

نسبت به آلمان اتفاق افتاده است.

Not a big divergence in terms of uniform design for border guards admittedly,

مسلما نه یک اختلاف بزرگ در طراحی یونیفرم برای ماموران مرزی،

but in almost every other respect,

بلکه تقریبا در هر رابطه دیگری،

it's a huge divergence.

این یک واگرایی و اختلاف بزرگ است.

Which leads me to think

که مرا هدایت کرد که فکر کنم

that neither geography nor national character,

که نه جغرافیا و نه شخصیت ملی،

popular explanations for this kind of thing,

توضیح مناسبی برای این چیزهای،

are really significant.

واقعا مهم نیست.

It's the ideas.

این ایده هاست.

It's the institutions.

این موسسات هستند.

This must be true

این باید حقیقت داشته باشند

because a Scotsman said it.

زیرا یک مرد اسکاتلندی این رو گفته.

And I think I'm the only Scotsman here at the Edinburgh TED.

و من فکر می کنم من تنها مرد اسکاتلندی در تد ادینبرگ باشم.

So let me just explain to you

اجازه دهید تا برای شما شرح دهم

that the smartest man ever was a Scotsman.

که باهوش ترین مرد دنیا یک اسکاتلندی بود.

He was Adam Smith --

او آدام اسمیت بود-

not Billy Connolly, not Sean Connery --

نه بیلی کنللی، نه شان کنری--

though he is very smart indeed.

بدون شک او بسیار باهوش بود.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

Smith -- and I want you to go

اسمیت -می خواهیم شما بروید

and bow down before his statue in the Royal Mile;

و در مقابل مجسمه او در رویال مایل تعظیم کنید؛

it's a wonderful statue --

این مجسمه فوق العاده ای است--

Smith, in the "Wealth of Nations"

اسمیت در کتاب" ثروت ملل"

published in 1776 --

که در سال 1776 منتشر شد--

that's the most important thing that happened that year ...

این مهمترین چیزی است که در آن سال اتفاق افتاد...

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

You bet.

مطمئن باشید.

There was a little local difficulty in some of our minor colonies, but ...

کمی مشکلات محلی در برخی از مستعمرات کوچک ما وجود داشت، اما...

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

"China seems to have been long stationary,

"به نظر میرسد که چین برای مدت طولانی بدون تغییر مانده است،

and probably long ago acquired that full complement of riches

و احتمالا مدتها قبل تعریف کاملی از ثروت

which is consistent with the nature of its laws and institutions.

که با ماهیت قوانین و نهادهای خود سازگاری دارد، پیدا کرده اند.

But this complement may be much inferior

اما این تعریف شاید بسیار پائین تر از

to what, with other laws and institutions,

دیگر قوانین و نهادها،

the nature of its soil, climate, and situation

ماهیت خاک، آب و هوای، و موقعیت ها

might admit of."

پذیرفته شده باشد.

That is so right and so cool.

این خیلی درست و جالبه.

And he said it such a long time ago.

او این را مدتها پیش گفت.

But you know, this is a TED audience,

این مخاطبان تد است،

and if I keep talking about institutions,

و اگر من درباره صحبت درباره نهادها را ادامه دهم

you're going to turn off.

شما را این را خاموش می کنید.

So I'm going to translate this into language that you can understand.

خب، قصد دارم این را به زبانی برگردانم که شما آن را درک کنید.

Let's call them the killer apps.

اجازه دهید آن را عوامل موثر بنامیم.

I want to explain to you that there were six killer apps

میخواهم برایتان شرح دهم که شش عامل موثر بودند

that set the West apart from the rest.

که غرب را از بقیه جدا کرد.

And they're kind of like the apps on your phone,

آنها چیزی شبیه برنامه‌های (نرم افزارهای) روی تلفن شما هستنتد،

in the sense that they look quite simple.

به این معنا که آنها کاملا ساده به نظر میرسند.

They're just icons; you click on them.

آنها فقط ایکُن هایی هستن که شما روی آنها کلیک می کنید.

But behind the icon, there's complex code.

اما پشت این ایکُن ها، کدهای پیچیده ای هستند.

It's the same with institutions.

این مشابه با نهادهاست.

There are six

شش موضوع وجود دارد

which I think explain the Great Divergence.

که فکر می کنم "واگرایی بزرگ" را شرح می دهند.

One, competition.

اول، رقابت.

Two, the scientific revolution.

دوم، انقلاب علمی.

Three, property rights.

سوم، قوانین مالکیت.

Four, modern medicine.

چهارم، پزشکی نوین.

Five, the consumer society.

پنجم، جامعه مصرف کننده.

And six, the work ethic.

و ششم، اخلاق کاری.(اخلاق کاری مجموعه ای از ارزش ها بر اساس سخت کوشی و پشتکاراست)

You can play a game and try and think of one I've missed at,

شما ممکنه بازیتون بگیره و بخواهید یک عامل دیگه پیدا کنید که من جا انداختم،

or try and boil it down to just four,

یا اونا را به چهارتا کاهش دهید،

but you'll lose.

اما شما خواهید باخت.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

Let me very briefly tell you what I mean by this,

اجازه دهید منظورم را خیلی خلاصه که از ترکیب کارهای خیلی از تاریخ نویسان اقتصادی در طول

synthesizing the work of many economic historians

اجازه دهید منظورم را خیلی خلاصه که از ترکیب کارهای خیلی از تاریخ نویسان اقتصادی در طول

in the process.

در طول این پروسه بدست آمده برایتان بگویم.

Competition means,

رفابت بدین معنیست،

not only were there a hundred different political units in Europe in 1500,

نه تنها صدها واحد سیاسی مختلف در سده 1500 در اروپا وجود داشت،

but within each of these units,

بلکه در میان هریک از این واحدها،

there was competition between corporations as well as sovereigns.

رقابت بین شرکتهای بزرگ و فرمانرویان نیز بود.

The ancestor of the modern corporation, the City of London Corporation,

جد شرکت مدرن،" شرکت شهرلندن" ،

existed in the 12th century.

در قرن دوازدهم وجود داشته است.

Nothing like this existed in China,

چیزی شبیه این در چین وجود ندارد،

where there was one monolithic state

جایی که یک دولت یکپارچه

covering a fifth of humanity,

یک پنجم جمعیت دنیا را پوشش می دهد،

and anyone with any ambition

هر کسی با هر آرزویی

had to pass one standardized examination,

باید امتحان استانداردی را قبول می شد،

which took three days and was very difficult

که طی سه روز صورت می پذیرفت و بسیار مشکل بود

and involved memorizing vast numbers of characters

و شامل حفط کردن تعداد زیادی از حروف

and very complex Confucian essay writing.

ونوشن مقاله بسیار پیچیده کنفسیوس بود.

The scientific revolution was different

این انقلاب علمی

from the science that had been achieved in the Oriental world

با علم و دانشی که در شرق دور و از راه های سخت بدست آمده بود، متفاوت بود

in a number of crucial ways,

با علم و دانشی که در شرق دور و از راه های سخت بدست آمده بود، متفاوت بود

the most important being

مهمتر از همه

that, through the experimental method,

اینکه از طریق روش های تجربی ،

it gave men control over nature in a way that had not been possible before.

کنترل بر طبیعت به شیوه ای که تا آن زمان ممکن نبود به انسان داده شد.

Example: Benjamin Robins's extraordinary application

برای مثال: کاربرد عالی بنجامین روبین از فیزیک پرتابی نیوتن.

of Newtonian physics to ballistics.

برای مثال: کاربرد عالی بنجامین روبین از فیزیک پرتابی نیوتن.

Once you do that,

وقتی آن را انجام می دهید،

your artillery becomes accurate.

توپخانه تان را دقیق می شود.

Think of what that means.

این به چه معناست.

That really was a killer application.

این واقعا به یک عامل موثر بود

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

Meanwhile, there's no scientific revolution anywhere else.

در حالی که، هیچ انقلاب علمی دیگری وجود ندارد.

The Ottoman Empire's not that far from Europe,

امپراتوری عثمانی آنقدرها هم از اروپا دور نیست،

but there's no scientific revolution there.

اما هیچ انقلاب علمی در آنجا وجود ندارد.

In fact, they demolish Taqi al-Din's observatory,

در حقیقت، رصدخانه تقی الدین در آنها تخریب شد،

because it's considered blasphemous

چونکه عملی کفر آمیز

to inquire into the mind of God.

برای پرسش کردن از عقل خدا محسوب می شد.

Property rights: It's not the democracy, folks;

قانون مالکیت: دموکراسی اهمیت ندارد، دوستان،

it's having the rule of law based on private property rights.

داشتن قانون برپایه حقوق مالکیت خصوصی است که اهمیت دارد.

That's what makes the difference

این چیزی است که تفاوت

between North America and South America.

بین آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی را ایجاد می کند.

You could turn up in North America

شما می توانید در آمریکای شمالی

having signed a deed of indenture

سند ثبت شده ای را داشته باشید

saying, "I'll work for nothing for five years.

که میگوید،" من برای مدت پنج سال کار میکنم.

You just have to feed me."

و شما فقط مرا غذا دهید."

But at the end of it, you've got a hundred acres of land.

اما در پایان آن، شما صد ایکر( پنجاه هکتار) زمین دریافت خواهید کرد.

That's the land grant

این کمک هزینه زمینِ

on the bottom half of the slide.

که در نیمه پایین اسلاید قرار دارد.

That's not possible in Latin America

این در آمریکای لاتین ممکن نیست

where land is held onto

جایی که زمین توسط

by a tiny elite descended from the conquistadors.

گروه خاص و کوچکی از تبار فاتحان تصرف شده.

And you can see here the huge divergence

اینجا می توانید واگرایی و یا اختلاف،

that happens in property ownership between North and South.

که در مورد مالکیت ملک در شمال و جنوب اتفاق افتاده را ببینید.

Most people in rural North America

بیشتر مردم در آمریکای شمالی

owned some land by 1900.

درقرن نوزدهم مالک مقداری زمین بودند.

Hardly anyone in South America did.

به سختی کسی در آمریکای جنوبی مالک زمین شد.

That's another killer app.

این عامل موثر دیگری بود.

Modern medicine in the late 19th century

پزشکی نوین در اوآخر قرن نوزدهم

began to make major breakthroughs

شروع به پیشرفت های

against the infectious diseases that killed a lot of people.

عمده ای در برابر بیماری های عفونی کرد که منجر به کشته شدن بسیاری از مردم است.

And this was another killer app --

این عامل موثر دیگریست--

the very opposite of a killer,

که متضاد یک قاتل است،

because it doubled, and then more than doubled, human life expectancy.

زیرا این امید به زندگی بشر را اول دو برابر و سپس بیشتر از دوبرابر کرد.

It even did that

حتی اینکار را در امپراطوری اروپایی هم کرد.

in the European empires.

حتی اینکار را در امپراطوری اروپایی هم کرد.

Even in places like Senegal,

حتی در مکانهایی مانند سنگال،

beginning in the early 20th century,

در ابتدای قرن بیستم،

there were major breakthroughs in public health,

پیشرفت زیادی در پزشکی عمومی وجود دارد،

and life expectancy began to rise.

و امید به زندگی افزایش می یابد.

It doesn't rise any faster

حتی وقتی که این کشورها مستقل میشوند، امید به زندگی افزایش بیشتری نمیکند.

after these countries become independent.

حتی وقتی که این کشورها مستقل میشوند، امید به زندگی افزایش بیشتری نمیکند.

The empires weren't all bad.

امپراتورها خیلی هم بد نبودند.

The consumer society is what you need

جامعه مصرفی چیزیست که شما

for the Industrial Revolution to have a point.

در انقلاب صنعتی برای داشتن یک هدف به آن نیاز دارید.

You need people to want to wear tons of clothes.

شما به مردمی نیاز دارید که هزاران تکه لباس را بپوشند.

You've all bought an article of clothing in the last month;

همه شما یک تکه لباس ماه گذشته خرید کردید؛

I guarantee it.

این را تضمین می کنم.

That's the consumer society,

این جامعه مصرفی است،

and it propels economic growth

و باعث پیشرفت اقتصادی میشود

more than even technological change itself.

حتی بیشتر از خود تغییرات بوجود آمده در خود تکنولوژی.

Japan was the first non-Western society

ژاپن اولین کشور غیر غربی بود که

to embrace it.

آن را در آغوش گرفت.( جامعه مصرفی شد)

The alternative,

جایگزین آن، روشی بود که مهاتما گاندی پیشنهاد کرده بود،

which was proposed by Mahatma Gandhi,

جایگزین آن، روشی بود که مهاتما گاندی پیشنهاد کرده بود،

was to institutionalize and make poverty permanent.

نهادینه کردن و ایجاد فقر دائمی .

Very few Indians today

هندیهای کمی امروز

wish that India had gone down

آرزو می کنند که هند در مسیر

Mahatma Gandhi's road.

ماهتما گاندی پیش می رفت.

Finally, the work ethic.

و در آخر، اخلاق کاریست.

Max Weber thought that was peculiarly Protestant.

ماکس وبر گمان میکرد فقط در فرقه پروتستان اخلاق کاری وجود داره.

He was wrong.

او اشتباه می کرد.

Any culture can get the work ethic

هر فرهنگی میتواند اخلاق کاری بدست آورد

if the institutions are there

در صورتی که نهادهای وجود داشته باشد

to create the incentive to work.

تاانگیزه لازم برای کار را ایجاد کنید.

We know this

ما این را می دانیم

because today the work ethic

زیرا امروزه اخلاق کاری

is no longer a Protestant, Western phenomenon.

دیگر پروتستانی، پدیده ای غربی نیست.

In fact, the West has lost its work ethic.

در حقیقت غرب اخلاق کاری را از دست داده است.

Today, the average Korean

امروز، کره ایها بطور متوسط در سال

works a thousand hours more a year

1000 ساعت بیشتر از

than the average German --

متوسط آلمانی ها کار می کنند--

a thousand.

یک هزار.

And this is part

این بخشی از

of a really extraordinary phenomenon,

یک پدیده فوق العاده است،

and that is the end of the Great Divergence.

و این پایان "واگرایی بزرگ" است.

Who's got the work ethic now?

الان چه کسی اخلاق کاری بدست آورده است؟

Take a look at mathematical attainment

نگاهی به نتیجه ریاضی

by 15 year-olds.

پانزده ساله کنیم.

At the top of the international league table

بر اساس آخرین مطالعات PISA(برنامه ارزیابی دانش آموزان بین المللی) ،

according to the latest PISA study,

در بالای جدول اتحادیه ی بین المللی

is the Shanghai district of China.

منطقه شانگهای چین قرار دارد.

The gap between Shanghai

شکاف میان شانگهای

and the United Kingdom and the United States

و بریتانیا و ایالات متحده

is as big as the gap between the U.K. and the U.S.

به همان اندازه بزرگ است که شکاف میان بریتانیا و ایالات متحده آمریکا

and Albania and Tunisia.

و آلبانی و تونس است.

You probably assume

شما احتمالا گمان می کنید

that because the iPhone was designed in California

که بدلیل اینکه آیفن در کالیفرنیا طراحی شده

but assembled in China

ولی در چین سرهم می شود

that the West still leads in terms of technological innovation.

غرب هنوز نوآوری در فن‌‌آوری را رهبری می کند.

You're wrong.

اشتباه می کنید.

In terms of patents,

از نظر ثبت اختراعات،

there's no question that the East is ahead.

هیچ جای شکی نیست که شرق پیشرواست.

Not only has Japan been ahead for some time,

نه تنها ژاپن زمانی پیشرو بود،

South Korea has gone into third place,

بلکه کره جنوبی در رده سوم رفته،

and China is just about to overtake Germany.

و چین به تازگی از آلمان پیشی گرفته.

Why?

چرا؟

Because the killer apps can be downloaded.

زیرا این عامل موثر میتواند دانلود شود.

It's open source.

اپن سورس (منبع باز) است.

Any society can adopt these institutions,

و هر جامعه‌ای می تواند این نهادها را اقتباس کند،

and when they do,

و زمانی که آنها را اجرا کند،

they achieve what the West achieved after 1500 --

آنها آنچه را که غرب بعد از سده پانزدهم بدست آورد را

only faster.

خیلی سریعتر بدست می آورند.

This is the Great Reconvergence,

این " همگرائی بزرگ "است،

and it's the biggest story of your lifetime.

و این بزرگترین داستان در طول زندگی شماست.

Because it's on your watch that this is happening.

زیرا این تنها اتفاقی ایست که در حضور شما صورت میپذیرد.

It's our generation

این نسل ماست

that is witnessing the end of Western predominance.

که شاهد پایان برتری و رجحان غرب است.

The average American used to be more than 20 times richer

متوسط آمریکایی ها 20 برابر ثروتمند تر از

than the average Chinese.

متوسط چینی ها بودند.

Now it's just five times,

و حالا فقط پنج برابر است،

and soon it will be 2.5 times.

و خیلی زود این به دو و نیم درصد خواهد رسید.

So I want to end with three questions

می خواهم با سه سوال

for the future billions,

برای بیلیاردهای آینده، بحث را به پایان برسانم،

just ahead of 2016,

درست پیش از سال 2016،

when the United States will lose its place

هنگامی که ایلات متحده جای خود را به

as number one economy to China.

چین بعنوان اقتصاد اول خواهد داد.

The first is, can you delete these apps,

سوال اول : آیا ما میتوانیم این عوامل را حذف کنیم،

and are we in the process of doing so

وآیا ما در روند انجام این کار

in the Western world?

در جهان غرب هستیم؟

The second question is,

سوال دوم:

does the sequencing of the download matter?

آیا توالی پیاده سازی این عوامل موثر است؟

And could Africa get that sequencing wrong?

و آیا آفریقا می تواند این توالی را اشتباه کند؟

One obvious implication of modern economic history

یکی از مفاهیمی که میتوان از تاریخ اقتصاد نوین برداشت کرد

is that it's quite hard to transition to democracy

این است که گذر به دموکراسی بسیار سخت است

before you've established

قبل از اینکه شما حقوق

secure private property rights.

امن مالکیت خصوصی را تاسیس کنید.

Warning: that may not work.

هشدار: ممکن است این برداشت صحیح نباشد.

And third, can China do without

سوم، آیا چین بدون عامل موثر سوم

killer app number three?

می تواند ادامه دهد.

That's the one that John Locke systematized

این چیزیست که جان لاک آن را قائده بندی کرد

when he said that freedom was rooted in private property rights

هنگامی که او گفت که آزادی ریشه در حقوق مالکیت خصوصی

and the protection of law.

و حفاظت از قانون دارد.

That's the basis

این پایه و اساس مدل غربی از دولت نماینده است.

for the Western model

این پایه و اساس مدل غربی از دولت نماینده است.

of representative government.

این پایه و اساس مدل غربی از دولت نماینده است.

Now this picture shows the demolition

این عکس نشان دهند تخریب

of the Chinese artist Ai Weiwei's studio

استودیو هنرمند چینی آی ویوی

in Shanghai earlier this year.

در شانگهای در اوایل امسال است.

He's now free again,

حالا او دوباره آزاد است،

having been detained, as you know, for some time.

همانطور که می دانید ، او برای مدتی دستگیر شده بود.

But I don't think his studio has been rebuilt.

اما فکر نمی کنم این استودیو دوباره ساخته شده باشد.

Winston Churchill once defined civilization

وینستون چرچیل یکبار تمدن را

in a lecture he gave in the fateful year of 1938.

در یک سخنرانی در سال سرنوشت ساز 1938، تعریف کرد.

And I think these words really nail it:

و فکر می کنم این سخنان واقعا" محکم است.

"It means a society based upon the opinion of civilians.

"(تمدن) به معنای یک جامعه بر اساس نظر شهروندان است.

It means that violence, the rule of warriors and despotic chiefs,

این بدان معنی است که این خشونت ، حاکمیت جنگجویان و رؤسای مستبد ،

the conditions of camps and warfare, of riot and tyranny,

شرایط اردوگاها وجنگ، شورش و استبداد،

give place to parliaments where laws are made,

در پارلمان جایی که قانون نوشته می شود قرار می گیرند،

and independent courts of justice

و دادگاه های مستقل برای عدالت

in which over long periods those laws are maintained.

که مدتهای طولانی این قوانین حفظ میکنند.

That is civilization --

این تمدن است--

and in its soil grow continually

و در این خاک بطور مستمر

freedom, comfort and culture,"

آزادی، آسایش و فرهنگ رشد می کند."

what all TEDsters care about most.

آنجه که تد بیشتر از همه در مورد آن توجه می کند.

"When civilization reigns in any country,

"هنگامی که تمدن بر هر کشوری حاکمیت کند،

a wider and less harassed life

یک زندگی گسترده و کم اذیت

is afforded to the masses of the people."

برای توده مردم فراهم میآید."

That's so true.

این حقیقت است.

I don't think the decline of Western civilization

فکر نمی کنم که انحطاط تمدن غرب

is inevitable,

اجتناب ناپذیر است،

because I don't think history operates

چرا که فکر می کنم تاریخ زندگی چرخه واری نداره

in this kind of life-cycle model,

چرا که فکر می کنم تاریخ زندگی چرخه واری نداره

beautifully illustrated by Thomas Cole's

که به زیبایی توسط توماس کول

"Course of Empire" paintings.

در نقاشی" دوره امپراتوری" نشان داده شده.

That's not the way history works.

تاریخ بدین گونه کار نمیکنه.

That's not the way the West rose,

این راهی نیست که غرب رشد کرد،

and I don't think it's the way the West will fall.

و فکر کنم این روشی است که غرب با آن سقوط خواهد کرد.

The West may collapse very suddenly.

غرب ممکن است خیلی ناگهانی فرو ریزد.

Complex civilizations do that,

این در تمدنهای پیچیده انجام می شود،

because they operate, most of the time,

چرا که آنها بیشتر اوقات در

on the edge of chaos.

در لبه هرج ومرج عمل می کنند.

That's one of the most profound insights

این یکی از عمیقترین دیدگاه ها است که

to come out of the historical study of complex institutions

از مطالعات تاریخی برای نهاد های پیچیده

like civilizations.

مانند تمدنها بدست می آید.

No, we may hang on,

نه، ممکنه، دوام داشته باشیم

despite the huge burdens of debt that we've accumulated,

با وجود فشار عظیم بدهیهای که انباشته کرده ایم،

despite the evidence that we've lost our work ethic

با وجود شواهدی که ما اخلاق کاری

and other parts of our historical mojo.

و سایر بخشهای جادوی تاریخی مان را که از دست دادیم.

But one thing is for sure,

اما یک چیز حتمی است

the Great Divergence

" واگرایی بزرگ"

is over, folks.

پایان یافته، دوستان.

Thanks very much.

متشکرم

(Applause)

( تشویق تماشگران)

Bruno Giussani: Niall,

برونو گیوسانی: نیال،

I am just curious

من خیلی کنجکاوم

about your take on the other region of the world that's booming,

در مورد برداشت شما از سرزمینهای دیگر جهان که به سرعت در حال توسعه اند،

which is Latin America.

مقصودم آمریکای لاتین است.

What's your view on that?

نظر شما درباره آن چیست؟

Niall Ferguson: Well I really am not just talking

نیال فرگوسن: واقعا" من فقط در مورد

about the rise of the East;

ترقی و رشد شرق صحبت نمیکنم؛

I'm talking about the rise of the Rest,

من درمورد رشد و ترقی بقیه( جهان) صحبت میکنم،

and that includes South America.

و این شامل آمریکای جنوبی هم میشود.

I once asked one of my colleagues at Harvard,

یکبار از یکی از همکارانم در هاروارد سوال کردم،

"Hey, is South America part of the West?"

" هی ؛ آیا آمریکای جنوبی بخشی از غرب هست؟"

He was an expert in Latin American history.

او متخصصِ تاریخ آمریکای لاتین بود

He said, "I don't know; I'll have to think about that."

گفت:" نمیدانم؛ باید راجع به این فکر کنم."

That tells you something really important.

این چیز بسیار مهمی را به شما می گوید.

I think if you look at what is happening in Brazil in particular,

گمان میکنم که اگر به آنچه که بطور خاص در برزیل درحال وقوع است نگاه کنید،

but also Chile,

و همچنین شیلی،

which was in many ways the one that led the way

که از بسیاری جهات

in transforming the institutions of economic life,

دگرگونی نهادهای زندگی اقتصادی را رهبری کرده اند،

there's a very bright future indeed.

بدون شک آینده بسیار روشن وجود دارد .

So my story really is

خب داستان من واقعا"

as much about that convergence in the Americas

به همان اندازه درباره همگرائی در آمریکا

as it's a convergence story in Eurasia.

که درباره همگرائی در اروآسیا است.

BG: And there is this impression

ب.ج: و این برداشت وجود دارد

that North America and Europe

که آمریکای شمالی و اروپا

are not really paying attention

واقعا" توجه به این

to these trends.

روند ندارند.

Mostly they're worried about each other.

بیشتر نگران یکدیگر هستند.

The Americans think that the European model is going to crumble tomorrow.

آمریکاییها فکر می کنند که مدل اقتصادی اروپا فردا فرو می‌ریزد.

The Europeans think that the American budget is going to explode tomorrow.

و اروپایها فکر می کنند که احزاب آمریکایی فردا منفجر می شوند.

And that's all we seem to be caring about recently.

این همه توجهیست که ما اخیرا" دیده ایم.

NF: I think the fiscal crisis

ن.ف: گمان کنم که بحران مالی

that we see in the developed World right now -- both sides of the Atlantic --

که ما در کشورهای توسعه یافته می بینیم- در هر دو طرف اقیانوس اطلس--

is essentially the same thing

در واقع چیز مشابهی هستند

taking different forms

که با توجه به فرهنگ سیاسی بصورت متفاوت شکل گرفته اند.

in terms of political culture.

که با توجه به فرهنگ سیاسی بصورت متفاوت شکل گرفته اند.

And it's a crisis that has its structural facet --

این بحران که وجه ساختاری خود را دارد--

it's partly to do with demographics.

که تا حدی به دلیل آمار جمعیت صورت می پذیرد.

But it's also, of course, to do with the massive crisis

البته، همچنین با بحران عظیمی که

that followed excessive leverage,

به دنبال نسبت بیش از حد بدهیها به داراییها صورت پذیرفته،

excessive borrowing in the private sector.

وام گرفتن بیش از حد در بخش خصوصی.

That crisis,

آن بحران،

which has been the focus of so much attention, including by me,

که مرکز توجه زیادی بوده است، از جمله من،

I think is an epiphenomenon.

گمان کنم یک پدیده ثانویه است.

The financial crisis is really a relatively small historic phenomenon,

و در واقع بحران مالی یک پدیده تاریخی نسبتا" کوچک است.

which has just accelerated

که فقط این تغیر را

this huge shift,

شتاب داده،

which ends half a millennium of Western ascendancy.

که نیم هزاره ( پانصد سال) استیلای غرب را پایان می دهد.

I think that's its real importance.

فکر می کنم اهمیت واقعی آن این است.

BG: Niall, thank you. (NF: Thank you very much, Bruno.)

نیل سپاسگزارم- بسیار سپاسگزارم برنو

(Applause)

(تشویق تماشاگران)