Jae Rhim Lee: My mushroom burial suit

جی ریم لی: لباس خاکسپاری قارچی من

Translator: Farnaz Saghafi Reviewer: Shahram Eatezadi

So I'm here to explain

خوب من اینجام تا بگم چرا این لباس نینجا را بر تن دارم.

why I'm wearing these ninja pajamas.

خوب من اینجام تا بگم چرا این لباس نینجا را بر تن دارم.

And to do that, I'd like to talk first

و برای این کار، ابتدا مایلم دربارۀ سموم محیط زیستی موجود در بدنمان با شما سخن بگویم.

about environmental toxins in our bodies.

و برای این کار، ابتدا مایلم دربارۀ سموم محیط زیستی موجود در بدنمان با شما سخن بگویم.

So some of you may know

خوب شاید بعضی از شما

about the chemical Bisphenol A, BPA.

بیس فنل شیمیایی BPA) Bisphenol A ) را بشناسید.

It's a material hardener and synthetic estrogen

اون یک مادۀ سفت کننده و استروژن مصنوعی است

that's found in the lining of canned foods

که در لایۀ قوطی های کنسرو و برخی پلاستیکها یافت می شود.

and some plastics.

که در لایۀ قوطی های کنسرو و برخی پلاستیکها یافت می شود.

So BPA mimics the body's own hormones

بدین ترتیب BPA شبیه هورمونهای خودِ بدن است

and causes neurological and reproductive problems.

و مشکلاتی را در رابطه با اعصاب و تولید مثل ایجاد می کند.

And it's everywhere.

و در همه جا وجود دارد.

A recent study found BPA

اخیرا" در یک پژوهش، BPA در بدن 93 درصد از افراد 6 سال و بالاتر یافت شد.

in 93 percent of people six and older.

اخیرا" در یک پژوهش، BPA در بدن 93 درصد از افراد 6 سال و بالاتر یافت شد.

But it's just one chemical.

اما این فقط یک مادۀ شیمیایی است.

The Center for Disease Control in the U.S.

مرکز کنترل بیماریها در ایالات متحده اظهار می کند

says we have 219 toxic pollutants in our bodies,

که ما 219 سموم آلاینده در بدنمان داریم،

and this includes preservatives, pesticides

که شامل نگه دارنده ها، سموم دفع حشرات،

and heavy metals like lead and mercury.

و فلزات سنگین مثل سرب و جیوه هستند.

To me, this says three things.

این سه چیز را به من می گوید.

First, don't become a cannibal.

اول اینکه، یک آدم خوار نشوید.

Second, we are both responsible for and the victims of

دوم اینکه، هم مسئول آلودگیهایمان هستیم و هم قربانی آنها.

our own pollution.

دوم اینکه، هم مسئول آلودگیهایمان هستیم و هم قربانی آنها.

And third,

و سوم اینکه،

our bodies are filters and storehouses

بدن ما فیلتر و انباری برای سموم محیط زیستی است.

for environmental toxins.

بدن ما فیلتر و انباری برای سموم محیط زیستی است.

So what happens to all these toxins when we die?

بنابراین تمام این سموم بعد از مرگ ما ، چه می شوند؟

The short answer is:

جواب کوتاه این است که:

They return to the environment in one way or another,

آنها به یک شکلی به محیط زیست بر می گردند، و چرخۀ سمّی تکرار می شود.

continuing the cycle of toxicity.

آنها به یک شکلی به محیط زیست بر می گردند، و چرخۀ سمّی تکرار می شود.

But our current funeral practices

ولی انواع مختلف خاکسپاری ما ، این قضیه را بدتر می کند.

make the situation much worse.

ولی انواع مختلف خاکسپاری ما ، این قضیه را بدتر می کند.

If you're cremated,

اگر شما را بسوزانند،

all those toxins I mentioned are released into the atmosphere.

تمام آن سمومی که به آنها اشاره کردم، وارد هوا می شود.

And this includes 5,000 pounds of mercury

و این شامل 5000 پوند جیوه ، فقط از پر کردگی های دندانهایمان در طول یک سال است.

from our dental fillings alone every year.

و این شامل 5000 پوند جیوه ، فقط از پر کردگی های دندانهایمان در طول یک سال است.

And in a traditional American funeral,

و در مراسم تدفین سنتی در آمریکا،

a dead body is covered with fillers and cosmetics

بدن شخص مرده را با مواد پر کنننده و آرایشی می پوشانند تا زنده به نظر برسد.

to make it look alive.

بدن شخص مرده را با مواد پر کنننده و آرایشی می پوشانند تا زنده به نظر برسد.

It's then pumped with toxic formaldehyde

سپس آنرا با فرمالدئید سمی پر می کنند تا روند تجزیه کُند شود --

to slow decomposition --

سپس آنرا با فرمالدئید سمی پر می کنند تا روند تجزیه کُند شود --

a practice which causes respiratory problems and cancer

کاری که باعث مشکلات تنفسی و سرطان در پرسنل خاکسپاری می شود.

in funeral personnel.

کاری که باعث مشکلات تنفسی و سرطان در پرسنل خاکسپاری می شود.

So by trying to preserve our dead bodies,

بنابراین با سعی در حفظ کردن بدن بی جانمان،

we deny death, poison the living

مرگ را انکار کرده، زندگی را آلوده می کنیم و در نهایت به محیط زیست صدمه می زنیم.

and further harm the environment.

مرگ را انکار کرده، زندگی را آلوده می کنیم و در نهایت به محیط زیست صدمه می زنیم.

Green or natural burials, which don't use embalming,

خاکسپاریهای طبیعی یا زیست محیطی که در آنها ، نگه دارنده استفاده نمی شود، قدمی بسوی راه درست است،

are a step in the right direction,

خاکسپاریهای طبیعی یا زیست محیطی که در آنها ، نگه دارنده استفاده نمی شود، قدمی بسوی راه درست است،

but they don't address the existing toxins in our bodies.

هرچند دربارۀ سموم موجود در بدن ما سخنی به میان نمی آورد.

I think there's a better solution.

فکر کنم راه حل بهتری وجود داشته باشد.

I'm an artist,

من یک هنرمندم،

so I'd like to offer a modest proposal

بنابراین مایلم یک راه حل ساده ای

at the intersection

در فصل مشترک هنر، علم و فرهنگ ارائه دهم.

of art, science and culture.

در فصل مشترک هنر، علم و فرهنگ ارائه دهم.

The Infinity Burial Project,

پروژه تدفین لایتناهی ،

an alternative burial system

سیستم خاکسپاری جایگزینی که در آن

that uses mushrooms

از قارچ برای تجزیه و تصفیۀ سموم بدن استفاده می شود.

to decompose and clean toxins in bodies.

از قارچ برای تجزیه و تصفیۀ سموم بدن استفاده می شود.

The Infinity Burial Project

پروژه تدفین لایتناهی چند سال قبل با این تصور آغاز شد

began a few years ago with a fantasy

پروژه تدفین لایتناهی چند سال قبل با این تصور آغاز شد

to create the Infinity Mushroom --

که قارچهای ابدی - یک نوع قارچ پیوندی تولید شود

a new hybrid mushroom

که قارچهای ابدی - یک نوع قارچ پیوندی تولید شود

that would decompose bodies, clean the toxins

که بدن را تجزیه کرده، سموم را پاک کرده، و مواد غذایی به ریشۀ گیاهان برساند،

and deliver nutrients to plant roots,

که بدن را تجزیه کرده، سموم را پاک کرده، و مواد غذایی به ریشۀ گیاهان برساند،

leaving clean compost.

و کود گیاهی تمیزی بر جای بگذارد.

But I learned it's nearly impossible

اما من خبر دار شدم که تولید یک قارچ جدید پیوندی تقریبا" غیر ممکن است.

to create a new hybrid mushroom.

اما من خبر دار شدم که تولید یک قارچ جدید پیوندی تقریبا" غیر ممکن است.

I also learned

همچنین مطلع شدم که

that some of our tastiest mushrooms

برخی از خوشمزه ترین قارچهای ما می توانند سموم موجود در خاک را تمیز کنند.

can clean environmental toxins in soil.

برخی از خوشمزه ترین قارچهای ما می توانند سموم موجود در خاک را تمیز کنند.

So I thought maybe I could train an army

پس فکر کردم که شاید بتوانم یکسری قارچهای خوراکی تصفیه کنندۀ سموم را پرورش دهم

of toxin-cleaning edible mushrooms

پس فکر کردم که شاید بتوانم یکسری قارچهای خوراکی تصفیه کنندۀ سموم را پرورش دهم

to eat my body.

تا بدن من را بخورند.

So today, I'm collecting what I shed or slough off --

بدین ترتیب امروز، هر آنچه که از بدنم می ریزد یا جدا می شود را جمع آوری می کنم،

my hair, skin and nails --

مو هایم، پوست یا ناخن هایم --

and I'm feeding these to edible mushrooms.

و قارچهای خوراکی را با آنها تغذیه می کنم.

As the mushrooms grow,

همینطور که قارچها رشد می کنند،

I pick the best feeders

بهترین تغذیه کننده را جدا کرده تا قارچ Infinity بشود.

to become Infinity Mushrooms.

بهترین تغذیه کننده را جدا کرده تا قارچ Infinity بشود.

It's a kind of imprinting and selective breeding process

این یک نوع روند انتخابی تولید و پرورش برای دوران پس از مرگ است.

for the afterlife.

این یک نوع روند انتخابی تولید و پرورش برای دوران پس از مرگ است.

So when I die,

بدین ترتیب، وقتی من بمیرم،

the Infinity Mushrooms will recognize my body

قارچهای Infinity بدن مرا شناسایی کرده و قادر به خوردن آن هستند.

and be able to eat it.

قارچهای Infinity بدن مرا شناسایی کرده و قادر به خوردن آن هستند.

All right, so for some of you,

بسیار خوب، بدین ترتیب برای بعضی از شما،

this may be really, really out there.

این واقعا" ممکن است جذاب و خواستنی باشد.

(Laughter)

( خندۀ حاضرین)

Just a little.

فقط یه کم.

I realize this is not the kind of relationship

قبول دارم که این رابطه ای نیست که همیشه مشتاق بودیم با غذایمان داشته باشیم.

that we usually aspire to have with our food.

قبول دارم که این رابطه ای نیست که همیشه مشتاق بودیم با غذایمان داشته باشیم.

We want to eat, not be eaten by, our food.

ما می خواهیم غذا را بخوریم نه اینکه غذا ما را بخورد.

But as I watch the mushrooms grow

اما همینطور که مشاهده می کنم قارچها رشد کرده و بدنم را هضم می کنند،

and digest my body,

اما همینطور که مشاهده می کنم قارچها رشد کرده و بدنم را هضم می کنند،

I imagine the Infinity Mushroom

آنها را بعنوان سمبلی از یک نگرش تازه به مرگ و رابطۀ بدن مان با محیط زیست تصور می کنم.

as a symbol of a new way of thinking about death

آنها را بعنوان سمبلی از یک نگرش تازه به مرگ و رابطۀ بدن مان با محیط زیست تصور می کنم.

and the relationship between my body and the environment.

آنها را بعنوان سمبلی از یک نگرش تازه به مرگ و رابطۀ بدن مان با محیط زیست تصور می کنم.

See for me,

بدانید پرورش قارچهای Infinity برای من،

cultivating the Infinity Mushroom

بدانید پرورش قارچهای Infinity برای من،

is more than just scientific experimentation

بیش از یک آزمایش علمی ساده یا باغبانی یا نگهداری از حیوان خانگی است،

or gardening or raising a pet,

بیش از یک آزمایش علمی ساده یا باغبانی یا نگهداری از حیوان خانگی است،

it's a step towards accepting the fact

این قدمی است در جهت پذیرفتن این حقیقت که من روزی خواهم مُرد و خواهم پوسید.

that someday I will die and decay.

این قدمی است در جهت پذیرفتن این حقیقت که من روزی خواهم مُرد و خواهم پوسید.

It's also a step

همچنین قدمی است بسوی قبول مسئولیت سنگینی بار خود بر زمین.

towards taking responsibility

همچنین قدمی است بسوی قبول مسئولیت سنگینی بار خود بر زمین.

for my own burden on the planet.

همچنین قدمی است بسوی قبول مسئولیت سنگینی بار خود بر زمین.

Growing a mushroom is also part of a larger practice

پرورش قارچ همچنین ، بخشی از یک تجربۀ بزرگتر کشت ارگانیسم های تجزیه بنام decompiculture ( کشت تجزیه ای) است،

of cultivating decomposing organisms

پرورش قارچ همچنین ، بخشی از یک تجربۀ بزرگتر کشت ارگانیسم های تجزیه بنام decompiculture ( کشت تجزیه ای) است،

called decompiculture,

پرورش قارچ همچنین ، بخشی از یک تجربۀ بزرگتر کشت ارگانیسم های تجزیه بنام decompiculture ( کشت تجزیه ای) است،

a concept that was developed by an entomologist,

مفهومی که توسط یک حشره شناس بنام " تیموتی مایلز" عنوان شد.

Timothy Myles.

مفهومی که توسط یک حشره شناس بنام " تیموتی مایلز" عنوان شد.

The Infinity Mushroom is a subset of decompiculture

قارچ Infinity زیر مجموعۀ decompiculture ( کشت تجزیه ای) است

I'm calling body decompiculture and toxin remediation --

که من آنرا decompiculture بدن و حذف سموم می نامم--

the cultivation of organisms that decompose

کشت ارگانیسم هایی که تجزیه شده و سموم بدن را پاک می کنند.

and clean toxins in bodies.

کشت ارگانیسم هایی که تجزیه شده و سموم بدن را پاک می کنند.

And now about these ninja pajamas.

و حالا در مورد این لباس نینجا.

Once it's completed,

هنگامیکه تکمیل شود،

I plan to integrate the Infinity Mushrooms into a number of objects.

قصد دارم قارچ Infinity را با یکسری چیزها ادغام کنم.

First, a burial suit

ابتدا، یک لباس خاکسپاری آکنده از هاگهای قارچ،

infused with mushroom spores,

ابتدا، یک لباس خاکسپاری آکنده از هاگهای قارچ،

the Mushroom Death Suit.

لباس مرگ قارچی.

(Laughter)

( خندۀ حاضرین)

I'm wearing the second prototype

من دومین نمونۀ اصلی این لباس خاکسپاری را بر تن دارم.

of this burial suit.

من دومین نمونۀ اصلی این لباس خاکسپاری را بر تن دارم.

It's covered with a crocheted netting

این لباس پوشیده از بافتهای توری مانندی است که آغشته به هاگهای قارچ است.

that is embedded with mushroom spores.

این لباس پوشیده از بافتهای توری مانندی است که آغشته به هاگهای قارچ است.

The dendritic pattern you see

این طرح منشعب که شما می بینید شبیه رشد ریسه های میسیلیوم قارچ است،

mimics the growth of mushroom mycelia,

این طرح منشعب که شما می بینید شبیه رشد ریسه های میسیلیوم قارچ است،

which are the equivalent of plant roots.

که همانند ریشه های گیاه است.

I'm also making a decompiculture kit,

من همچنین یک جعبۀ decompiculture درست می کنم،

a cocktail of capsules

مخلوطی از کپسولهایی که محتوی هاگهای قارچ Infinity

that contain Infinity Mushroom spores

مخلوطی از کپسولهایی که محتوی هاگهای قارچ Infinity

and other elements

و دیگر موادی است که سرعت تجزیه و حذف سموم را افزایش می دهد.

that speed decomposition and toxin remediation.

و دیگر موادی است که سرعت تجزیه و حذف سموم را افزایش می دهد.

These capsules are embedded in a nutrient-rich jelly,

این کپسولها در یک ژله ای که از مواد غذایی غنی است، جایگذاری می شود،

a kind of second skin,

این ژله مثل یک جور پوست دوم است که بسرعت حل شده

which dissolves quickly

این ژله مثل یک جور پوست دوم است که بسرعت حل شده

and becomes baby food for the growing mushrooms.

و منبع غذایی برای قارچهای در حال رشد می شود.

So I plan to finish the mushroom and decompiculture kit

بدین ترتیب من قصد دارم در یکی دو سال آینده، جعبۀ decompiculture و قارچها را به اتمام برسانم،

in the next year or two,

بدین ترتیب من قصد دارم در یکی دو سال آینده، جعبۀ decompiculture و قارچها را به اتمام برسانم،

and then I'd like to begin testing them,

و سپس مایلم آنرا به مرحلۀ آزمایش بگذارم،

first with expired meat from the market

ابتدا با گوشتهای تاریخ گذشته از سوپر مارکتها،

and then with human subjects.

و سپس با اعضای بدن انسان.

And believe it or not,

و باور کنید یا نه،

a few people have offered to donate their bodies to the project

تعدادی از افراد مایلند بدنشان را به این پروژه اهدا کنند تا توسط قارچها خورده شود.

to be eaten by mushrooms.

تعدادی از افراد مایلند بدنشان را به این پروژه اهدا کنند تا توسط قارچها خورده شود.

(Laughter)

( خندۀ حاضرین)

What I've learned from talking to these folks

آنچه من از گفتگو با این افراد کسب کردم این است که ما خواستۀ یکسانی داریم،

is that we share a common desire

آنچه من از گفتگو با این افراد کسب کردم این است که ما خواستۀ یکسانی داریم،

to understand and accept death

درک و باورمرگ و به حداقل رساندن تأثیر مرگمان بر محیط زیست.

and to minimize the impact of our death on the environment.

درک و باورمرگ و به حداقل رساندن تأثیر مرگمان بر محیط زیست.

I wanted to cultivate this perspective

من مایل بودم که این نگرش را مثل قارچها، کشت کنم ،

just like the mushrooms,

من مایل بودم که این نگرش را مثل قارچها، کشت کنم ،

so I formed the Decompiculture Society,

بنابراین جامعۀ Decompiculture را پایه ریزی کردم،

a group of people called decompinauts

با افرادی به نام decompinauts ؛ کسانیکه فعالانه به دنبال انتخابهای پس از مرگ خود هستند،

who actively explore their postmortem options,

با افرادی به نام decompinauts ؛ کسانیکه فعالانه به دنبال انتخابهای پس از مرگ خود هستند،

seek death acceptance

در پی قبول مرگ بوده و ارگانیسم های تجزیه مانند قارچهای Infinity را کشت می کنند.

and cultivate decomposing organisms

در پی قبول مرگ بوده و ارگانیسم های تجزیه مانند قارچهای Infinity را کشت می کنند.

like the Infinity Mushroom.

در پی قبول مرگ بوده و ارگانیسم های تجزیه مانند قارچهای Infinity را کشت می کنند.

The Decompiculture Society shares a vision

جامعۀ Decompiculture ، جلوه ای از دگرگونی فرهنگی را مطرح می کند،

of a cultural shift,

جامعۀ Decompiculture ، جلوه ای از دگرگونی فرهنگی را مطرح می کند،

from our current culture of death denial and body preservation

از فرهنگ کنونی ما که انکار مرگ و حفظ بدن است

to one of decompiculture,

تا یک decompiculture ، که باور کامل مرگ و تجزیه شدن بدن است.

a radical acceptance of death and decomposition.

تا یک decompiculture ، که باور کامل مرگ و تجزیه شدن بدن است.

Accepting death means accepting

قبول مرگ به معنی قبول این است که

that we are physical beings

ما موجودات مادی هستیم که در ارتباط عمیقی با محیط زیست هستیم،

who are intimately connected to the environment,

ما موجودات مادی هستیم که در ارتباط عمیقی با محیط زیست هستیم،

as the research on environmental toxins confirms.

همانطور که تحقیق در مورد سموم زیست محیطی آنرا اثبات می کند.

And the saying goes,

و به قول معروف،

we came from dust and will return to dust.

ما از خاک آمده و به خاک باز می گردیم.

And once we understand that we're connected to the environment,

و هنگامیکه ارتباط خود با محیط زیست را بپذیریم ،

we see that the survival of our species

متوجه می شویم که بقای گونه های ما بستگی به بقای زمین دارد.

depends on the survival of the planet.

متوجه می شویم که بقای گونه های ما بستگی به بقای زمین دارد.

I believe this is the beginning

من معتقدم که این شروع مسئولیت زیست محیطی صحیح است.

of true environmental responsibility.

من معتقدم که این شروع مسئولیت زیست محیطی صحیح است.

Thank you.

با سپاس از شما.

(Applause)

( تشویق حاضرین)