New insights on poverty | Hans Rosling

هانس راسلینگ بینش جدیدی در مورد فقیر به نمایش می گذارد.

Translator: Mehrad Yaghmai Reviewer: saman dadbin

I told you three things last year.

پار سال من سه چیز به شما گفتم.

I told you that the statistics of the world

من گفتم که امار دنیا

have not been made properly available.

درست مطرح نشده است.

Because of that, we still have the old mindset

و به این خاطر ما همچنان طرز تفکر قدیمی خود را در باره

of developing in industrialized countries, which is wrong.

توسعه و صنعتی سازی کشورها داریم ، که البته این تفکر غلط است.

And that animated graphics can make a difference.

و نمودارهای گرافیکی تحریک کننده می تواند تغییرات فراونای را به وجود بیاورد.

Things are changing

همه چیز در حال عوض شدن است.

and today, on the United Nations Statistic Division Home Page,

و امروز، در قسمت آمار وب سایت سازمان ملل متحد،

it says, by first of May, full access to the databases.

می گوید که از اول ماه می میلادی ، امکان دسترسی کامل به مرکز آمار (دیتابیس)وجود خواهد داشت.

(Applause)

تشویق حضار

And if I could share the image with you on the screen.

و اگر بتوانم این تصویر را بر روی پرده به شما نشان بدهم،

So three things have happened.

خوب، سه اتفاق رخ داده است.

U.N. opened their statistic databases,

سازمان ملل متحد امکان دسترسی به انبار داده (دیتا بیس) سازمان را به وجود آورده است.

and we have a new version of the software

و ما یک نسخه جدید از یک نرم افزار داریم

up working as a beta on the net,

که امکان کار کردن آن لاین روی شبکه اینترنت را دارد،

so you don't have to download it any longer.

معنی این است که دیگر لازم نیست که خودتان نرم افزار را دانلود کنید.

And let me repeat what you saw last year.

و اجازه بدهید که من چیزی را که شما پارسال دیده اید ، تکرار کنم.

The bubbles are the countries.

این حباب ها کشورهای مختلف هستند.

Here you have the fertility rate -- the number of children per woman --

اینجا نرخ باروری را داریم -- تعداد تولد هر نوزاد بر تعداد زنان --

and there you have the length of life in years.

و در آنجا شما طول عمر در هر سال را دارید.

This is 1950 -- those were the industrialized countries,

این سال 1950 است و آنها کشورهای صنعتی شده هستند،

those were developing countries.

و اینها کشورهای در حال توسعه هستند.

At that time there was a "we" and "them."

در آن زمان گروه "ما" و "آنها" وجود داشت.

There was a huge difference in the world.

اختلاف بسیار بزرگی در دنیا بود.

But then it changed, and it went on quite well.

اما بعد این عوض شد و روند خیلی بهتری در پیش گرفته شد.

And this is what happens.

و این چیزی بود که به وقوع پیوست.

You can see how China is the red, big bubble.

می توانید ببنید که چین دایره قرمز و بزرگ است؛

The blue there is India.

آن دایره آبی موجود کشور هند است.

And they go over all this -- I'm going to try to be

من سعی می کنم

a little more serious this year in showing you

جدی تر باشم امسال وقتی که بشما نشان می دهم که

how things really changed.

واقعا چگونه تغییرات به وجود آمده است.

And it's Africa that stands out as the problem down here, doesn't it?

و در اینجا کشور آفریقا به عنوان یک مکشل اساسی برجا مانده است. آیا اینگونه نیست ؟

Large families still, and the HIV epidemic

هنوز خانواده های پر جمعیت و بزرگ و بیماری های مسری اچ آی وی ( ایدز)

brought down the countries like this.

سطح پیشرفت کشورهای آفریقایی را اینگونه پایین آورده است.

This is more or less what we saw last year,

این چیزی است که کم و زیاد ما سال گذشته دیده ایم ،

and this is how it will go on into the future.

و این چیزی است که در آینده به وقوع خواهد پیوست.

And I will talk on, is this possible?

و من در این مورد صحبت خواهم کرد، آیا این امکان وجود دارد ؟

Because you see now, I presented statistics that don't exist.

چرا که شما می توانید ببینید، من آماری را ارایه کرده ام که وجود ندارد.

Because this is where we are.

به این دلیل که ما اینجا هستیم.

Will it be possible that this will happen?

آیا این امکان وجود دارد که این اتفاق رخ بدهد ؟

I cover my lifetime here, you know?

من خودم را بیمه عمر خواهم کرد، می دانید؟

I expect to live 100 years.

من انتظار دارم که صد سال زندگی کنم.

And this is where we are today.

و این جایی است که ما در حال حاضر قرار داریم.

Now could we look here instead at the economic situation in the world?

خوب ، لطفا نگاه کنید، اینجا ما وضعیت اقتصادی دنیا را داریم.

And I would like to show that against child survival.

و من مایلم متقابلا نرخ بقای کودکان را نیز نشان دهم.

We'll swap the axis.

ما محور ها را عوض می کنیم:

Here you have child mortality -- that is, survival --

اینجا شما میزان مرگ و میر کودکان را دارید و ... -- این نرخ بقا است --

four kids dying there, 200 dying there.

در این نمودار چهار بچه خواهند مرد و ..... در این نمودار دویست بچه خواهند مرد.

And this is GDP per capita on this axis.

و بر روی این محور، عدد سرانه تولید ناخالص داخلی می بینم.

And this was 2007.

و این ۲۰۰۷ بود.

And if I go back in time, I've added some historical statistics --

و اگر من زمان را در این نمودار به عقب برگردانم ، تعدادی آمار تاریخی را نیز اضافه می کنم.

here we go, here we go, here we go -- not so much statistics 100 years ago.

اینجا را می بینیم ، اینجا را می بینیم ، اینجا را می بینیم ، و البته مقدار زیادی آمار از زمان صد سال گذشته موجود نیست

Some countries still had statistics.

بعضی از کشورها هنوز امار داشتند.

We are looking down in the archive,

ما داریم در آرشیو خودمان نگاه می کنیم ،

and when we are down into 1820,

و زمانی که به سال 1820 می رسیم ،

there is only Austria and Sweden that can produce numbers.

فقط اتریش و سوئد امکان ارایه آمار را دارند.

(Laughter)

خنده حضار

But they were down here. They had 1,000 dollars per person per year.

آما آمار آنها نیز پایین بوده اند ، آنها نرخ هزار دلار در سال برای هر نفر را داشته اند.

And they lost one-fifth of their kids before their first birthday.

و آنها یک پنجم کودکان را قبل از تولد توزاد از دست می داده اند.

So this is what happens in the world, if we play the entire world.

خوب ، این چیزی است که در دنیا اتفاق می افتد ، اگر ما کشورهای دنیا را بررسی کنیم ،

How they got slowly richer and richer,

چگونه اندک اندک ثروتمندتر می شوند،

and they add statistics.

و امار اضافه می کنند.

Isn't it beautiful when they get statistics?

آیا زمانی که آمار ارایه می کنند ، جالب نیست ؟

You see the importance of that?

شما اهمیت انرا می بییند؟

And here, children don't live longer.

و اینجا ، بچه ها مدت طولانی تری زنده نیستند.

The last century, 1870, was bad for the kids in Europe,

قرن گذاشته،خصوصا سال ۱۸۷۰، برای بچه ها در اروپا زمان بسیار بدی بوده است،

because most of this statistics is Europe.

چرا که اغلب این آمار از اروپا است.

It was only by the turn of the century

و فقط در اواخر قرن بوده است که

that more than 90 percent of the children survived their first year.

بیش از نود درصد اطفال بعد از سال اول تولد زنده می مانده اند.

This is India coming up, with the first data from India.

این آمار هند است که نشان داده می شود، با اولین آمار موجود از هند.

And this is the United States moving away here, earning more money.

و این امریکا است که در حال دور شدن است ، و بیشتر پول در می آورد.

And we will soon see China coming up in the very far end corner here.

و به زودی چین را می بینیم که از این گوشه بسیار دور به بالا رفته و به این گوشه می رسد.

And it moves up with Mao Tse-Tung getting health,

و با سیستم درمانی مایوتسه تونگ(بنیانگذار چین کومنیستی) بالا می رود ،

not getting so rich.

ولی زیاد ثروت نمیشود.

There he died, then Deng Xiaoping brings money.

آنجا مایو می میرد و دینگ ژایوپینگ (رییس جمهور بعدی چین) افزایش ثروت را برای پین به ارمعان می آورد،

It moves this way over here.

و این به این سمت بالا می رود.

And the bubbles keep moving up there,

و دایره ها هنوز به طرف بالا می روند،

and this is what the world looks like today.

و این است که دنیا اینگونه به شکل کنونی در می آید.

(Applause)

تشویق حضار

Let us have a look at the United States.

بیایید به آمار آمریکا نگاهی بیاندازیم ،

We have a function here -- I can tell the world, "Stay where you are."

در این نرم افزار ما یک دستورالعمل(فانکشن) داریم، من می توانم به دنیا بگویم :"همان جایی که هستی بمان"

And I take the United States -- we still want to see the background --

من آمار آمریکا را برمی دارم ، -- اما ما همچنان می خواهیم آمار دیگر کشورها را در پیش زمینه ببینم--

I put them up like this, and now we go backwards.

من اینها را بالا قرار می دهم ، و به سمت گذشته حرکت می کنیم.

And we can see that the United States

و می توانیم ببینیم که ایالت متحده آمریکا

goes to the right of the mainstream.

به سمت راست مسیر اصلی می رود.

They are on the money side all the time.

همه آنها به همیشه در سمت پول قرار دارند.

And down in 1915, the United States was a neighbor of India --

و در سال 1915 ، ایالت متحده آمریکا همسایه هند بود ....

present, contemporary India.

اکنون ، منظور هند زمان حال است.

And that means United States was richer,

و این به این معنی است که آمریکا ثروتمندتر بوده است،

but lost more kids than India is doing today, proportionally.

ولی بیشتر از هند کنونی بچه ها را از دست می داده است، متناسبا"

And look here -- compare to the Philippines of today.

اینجا را نگاه کنید، مقایسه کنید با فیلیپین امروز.

The Philippines of today has almost the same economy

فیلیپین امروز تقریبآ شرایط اقتصادی مشابه

as the United States during the First World War.

ایالت آمریکا را دارد در زمان جنگ جهانی اول.

But we have to bring United States forward quite a while

اما باید آمریکا را مقداری جلو ببریم تا

to find the same health of the United States

تا وضعیتی بهداشت و درمان شبیه ایالت متحده داشته باشیم به نسبت

as we have in the Philippines.

وشعیت بهداشتی کنونی کشور فیلیپین.

About 1957 here, the health of the United States

در رابطه با وضعیت بهداشتی آیالت متحده در سال 1957 شبیه

is the same as the Philippines.

به کشور فیلیپین است.

And this is the drama of this world which many call globalized,

و این نمایش دنیا هستش که خیلی آنرا به نام جهانی سازی می شناسند،

is that Asia, Arabic countries, Latin America,

اینکه آسیا و کشورهای عربی و امریکای لاتین،

are much more ahead in being healthy, educated,

در زمینه سیستم بهداشتی و آموزش و منابع انسانی بسیار جلودارتر هستند

having human resources than they are economically.

در نتیجه آنها اقتصادی تر هستند.

There's a discrepancy in what's happening today

در اتفاقاتی که اکنون رخ می دهد ، تناقض وجود دارد

in the emerging economies.

در اقتصادهای در حال توسعه (تناقض وجود دارد)

There now, social benefits, social progress,

اینجا اکنون، تامین اجتماعی و پیشرفت اجتماعی وجود دارد،

are going ahead of economical progress.

که جلودار پیشرفت اقتصادی است.

And 1957 -- the United States had the same economy as Chile has today.

و در سال 1957، ایالت متحده آمریکا اقتصاد شبیه کشور شیلی اکنون را داشت.

And how long do we have to bring United States

و چه قدر باید زمان آمریکا را در نمودار عقب ببریم تا

to get the same health as Chile has today?

وضعیت سیستم بهداشت و درمان شبیه شیلی امروز داشته باشد ؟

I think we have to go, there -- we have 2001, or 2002 --

فکر می کنم آنجا بریم, خوب , به سال ۲۰۰۱ یا ۲۰۰۲ ریسیدیم

the United States has the same health as Chile.

اینجا امریکا همین وضیت سیستم بهداشت و درمان شبیه شیلی دارد

Chile's catching up!

شیلی نزدیک میشه!

Within some years Chile may have better child survival

شاید در یک دوره چند ساله میزان زنده ماندن اطفال در شیلی

than the United States.

نسبت به امریکا بهتر بشود.

This is really a change, that you have this lag

این واقعا دگرگونی است که ما اثرات آن را از

of more or less 30, 40 years' difference on the health.

کم و بیش از سی یا چهل سال قبل تفاوتش را در بخش درمان می ینیم.

And behind the health is the educational level.

پشت سطح سیستم درمانی ، نظام آموزشی قرار دارد.

And there's a lot of infrastructure things,

و اینجا تعداد زیادی عوامل زیربنایی شامل

and general human resources are there.

منابع عمومی انسانی قرار دارد.

Now we can take away this --

حال با در نظر گرفتن این نکته ،

and I would like to show you the rate of speed,

من می خواهم به شما مقدار سرعت را نشان بدهم ،

the rate of change, how fast they have gone.

مقدار سرعت تغییرات ، که سریع آنها حرکت می کنند. .

And we go back to 1920, and I want to look at Japan.

برگردیم سال ۱۹۲۰، میخواهم نگاهی به ژاپن بیاندازیم.

And I want to look at Sweden and the United States.

و می خواهم سوید و ایالات متحده آمریکا را نیز نگاه کنیم.

And I'm going to stage a race here

و می خواهم اینجا یک مسابفه را به نمایش بگذارم،

between this sort of yellowish Ford here

بین این "فورد" زرد اینجا

and the red Toyota down there,

و "تویوتا" سرخ آنجا پایین،

and the brownish Volvo.

و "وُلوو" قهوه ی خواهد بود.

(Laughter)

(خنده)

And here we go. Here we go.

خوب، بریم، بریم.

The Toyota has a very bad start down here, you can see,

همانطوری که میبینیم "تویوتا" یک آغاز بسیار بدی دارد،

and the United States Ford is going off-road there.

و "فورد" امریکای خارج از جاده میره.

And the Volvo is doing quite fine.

و"وُلوو" خوب پیش می رود.

This is the war. The Toyota got off track, and now

اینجا جنگ است. "تویوتا" از مسیر خارج می شود و الان

the Toyota is coming on the healthier side of Sweden --

"تویوتا" جای سوئد را میگیره --

can you see that?

می توانید ببییند این را ؟

And they are taking over Sweden,

و اکنون از سوید رد می شوند و سبقت می گیرند،

and they are now healthier than Sweden.

و اکنون از سوید رد شده اند.

That's the part where I sold the Volvo and bought the Toyota.

و اینجا زمانی است که من ولو را فروختم و تویوتا خریدم.

(Laughter)

(خنده)

And now we can see that the rate of change was enormous in Japan.

حالا میتونیم ببینیم که میزان تغییر در ژاپن بسیار بزرگ بود.

They really caught up.

آنها واقعا خودشان را رساندند.

And this changes gradually.

و این تغییر به صورت یکنواخت و همیشگی وجود داشته است.

We have to look over generations to understand it.

ما باید به چند نسل توجه کنیم تا آن را بفهمیم.

And let me show you my own sort of family history --

اگر اجازه باشد، تاریخ خانوادهء خودم را به شما نشان می دهم --

we made these graphs here.

نمودار ها اینجا طراحی کردیم.

And this is the same thing, money down there, and health, you know?

و این یک چیز مشابه است، پول این زیر قرار دارد و بهداشت اینجا ، می بینید ؟

And this is my family.

این خانواده ام است.

This is Sweden, 1830, when my great-great-grandma was born.

این سوئد, سال ۱۸۳۰ وفتی مادر بزرگ مادر بزرگ من به دنیا آمد.

Sweden was like Sierra Leone today.

در آن زمان سوئد مثل سیرالئون امروزی بود.

And this is when great-grandma was born, 1863.

و این زمانی که مادربزرگ مادربزرگ من تولد شده، ۱۸۶۳.

And Sweden was like Mozambique.

و سوئد شبیه کشور موزامبیک بود.

And this is when my grandma was born, 1891.

و در سال ۱۸۹۱ مادر بزرگم به دنیا آمد.

She took care of me as a child,

او از من به مانند یک بچه مواظبت می کرد،

so I'm not talking about statistic now --

لذا الان من در مورد آمار حرف نمی زنم ،

now it's oral history in my family.

حالا در مورد شجره نامه خانواده ام صحبت می کنم.

That's when I believe statistics,

فقط در آن صورت آماری قبول می کنم،

when it's grandma-verified statistics.

که توسط مادربزرگم تایید شده باشد،

(Laughter)

(خنده)

I think it's the best way of verifying historical statistics.

و فکر می کنم این روش بهترین روش تایید یک آمار تاریخی باشد،

Sweden was like Ghana.

سوئد مثل کشور غنا بود.

It's interesting to see the enormous diversity

و دیدن تنوع گسترده بسیار جذاب است

within sub-Saharan Africa.

در قسمت جنوبی صحرای آفریقا.

I told you last year, I'll tell you again,

پار سال به شما گفتم، و الان دوباره تکرار می کنم،

my mother was born in Egypt, and I -- who am I?

مادرم در مصر به دنیا آمده و من-- من چه شخصی هستم؟

I'm the Mexican in the family.

من یک مکزیکی در خانواده هستم،

And my daughter, she was born in Chile,

و دخترم متولد شیلی است.

and the grand-daughter was born in Singapore,

و نوه دختری من در سنگاپور به دنیا آمده است،

now the healthiest country on this Earth.

که اکنون سالمترین کشور از نظر سلامت بهداشتی در دنیا است.

It bypassed Sweden about two to three years ago,

و سنگاپور دو یا سه سال قبل سوید را پشت سر گذاشت،

with better child survival.

با نرخ بهتر زنده ماندن بهتر نوزدادن.

But they're very small, you know?

اما همانطوری که می دانید کشور بسیار کوچکی است.

They're so close to the hospital we can never

آنها آنقدر نزدیک به بیمارستان هستند که ما هرگز

beat them out in these forests.

نمی توانیم آنها را از آن جنگل بیرون بکشیم.

(Laughter)

(خنده)

But homage to Singapore.

با احترام به سنگاپور،

Singapore is the best one.

سنگاپور یکی از بهترین ها است ، در حال حاضر.

Now this looks also like a very good story.

اکنون این داستن بسیار خوبی به نظر می آید.

But it's not really that easy, that it's all a good story.

اما این واقعا داستان ساده ای نیست، همه انها داستان های خوبی هستند.

Because I have to show you one of the other facilities.

چراکه من باید یک امکانات دیگری نیز به شما نشان بدهم.

We can also make the color here represent the variable --

ما می توانیم از رنگ برای نمایش متغییر ها استفاده کنیم --

and what am I choosing here?

خوب , چی دارم انتخاب می کنم؟

Carbon-dioxide emission, metric ton per capita.

آلودگی دی اکسید کربن با واحد تن بر هر نفر.

This is 1962, and United States was emitting 16 tons per person.

این سال ۱۹۶۲ است و امریکا به ازا هر نفر شانزده تن مواد آلاینده به جو می فرسند.

And China was emitting 0.6,

و چین تنها شش صد کلیو مواد آلاینده به ازا هرنفر به جو می فرستند.

and India was emitting 0.32 tons per capita.

و این رقم برای هند سیصد و بیست کیلو است.

And what happens when we moved on?

و چه اتفاقی می افتد وقتی که ما به سمت جلو حرکت می کنیم ؟

Well, you see the nice story of getting richer

خوب ،شما می توانید آن داستان زیبا ثرتمندتر شدن و

and getting healthier --

سلامت تر شدن را ببینیم --

everyone did it at the cost of emission of carbon dioxide.

همه این رویه را طی کرده اند به قیمت تولید آلاینده دی اکسید کربن.

There is no one who has done it so far.

و هیچ کسی نیست که این کار ر انجام نداده باشد.

And we don't have all the updated data

و ما به تمام داده های به روز دسترسی نداریم

any longer, because this is really hot data today.

به دلیل اینکه این اطلاعات واقعا اطلاعات داغی هستند.

And there we are, 2001.

و اینجا ما در سال 2001 هستیم.

And in the discussion I attended with global leaders, you know,

و در بحثی که با حضور رهبران جهانی داشتم، همانطوری که می دانید،

many say now the problem is that the emerging economies,

بسیاری می گویند که مشکل نمایان شدن اقتصادهای جدید است،

they are getting out too much carbon dioxide.

آنها مقدار زیادی دی اکسید کربن تولید می کنند.

The Minister of the Environment of India said,

وزیر امور محیط زیست هند گفت:

"Well, you were the one who caused the problem."

"این شما بودید که مشکل را به وجود آوردید.

The OECD countries -- the high-income countries --

کشورهای OECD ، کشورهایی با درامد بالا--

they were the ones who caused the climate change.

آنها کسانی هستند که مشکل تغییرات آب و هوایی را به وجود آوردند.

"But we forgive you, because you didn't know it.

ولی شما را می بخشیم به خاطر که شما نمی دانستید.

But from now on, we count per capita.

ولی از این به بعد ، ما بر حسب تعداد جمعیت (سرانه )، محاسبه می کنیم.

From now on we count per capita.

از این به بعد سرانه می شماریم.

And everyone is responsible for the per capita emission."

و هر کشوری به نسبت جمعیتش مسول خواهد بود."

This really shows you, we have not seen good economic

این به صورت واضح نشان می دهد که ما اقتصاد خوبی ندیده ایم

and health progress anywhere in the world

و یا پیشرفت سیستم درمانی در هیچ جای دنیا

without destroying the climate.

بدون اینکه محیط زیست را نابود کند.

And this is really what has to be changed.

و این چیزی است که باید حتما عوض شود.

I've been criticized for showing you a too positive image of the world,

من مورد انتقاد قرار گرفته ام که چرا تصاویر بسیار خوشبینانه ای از دنیا نشان می دهم،

but I don't think it's like this.

اما من فکر نمی کنم که اینگونه باشد.

The world is quite a messy place.

دنیا یک جای مرتب و منظمی نیست.

This we can call Dollar Street.

به این میتوانیم "دلار ستریت" بگویم.

Everyone lives on this street here.

هر کس در این خیابن زندگی می کند.

What they earn here -- what number they live on --

چه مقدار درآمد کسب می کند ، همان مقدار شماره خانه ای خواهد بود که درآن زندگی می کند.

is how much they earn per day.

این چیزی است که چه مقدار در روز درآمد کسب می کنند.

This family earns about one dollar per day.

این خانواده روزی یک دلار کسب می کنند.

We drive up the street here,

ما حرکت در طول این خیابان را ادامه می دهیم{منظور همان دلار استرین است}

we find a family here which earns about two to three dollars a day.

خانواده ای پیدا می کنیم که روزانه بین دو و سه دلار می گیرد.

And we drive away here -- we find the first garden in the street,

و بعد از آن به اینجا رانندگی می کنیم -- و اولین باغ را پیدا میکنیم.

and they earn 10 to 50 dollars a day.

دست مزد خانواده های اینجا ۱۰ تا ۵۰ دلار است.

And how do they live?

چه جوری زندگی میکنند؟

If we look at the bed here, we can see

اگر به رختخواب نگاه کنیم می بنیم

that they sleep on a rug on the floor.

که روی قالی بر روی زمین می خوابند.

This is what poverty line is --

این خط فقر است ،

80 percent of the family income is just to cover the energy needs,

هشتاد در صد درآمد خانواده به جهت هزینه مصرف می شود ،

the food for the day.

برای هزنیه غذای روزانه.

This is two to five dollars. You have a bed.

این بین دو تا پنج دلار است، شما تخت خواب دارید.

And here it's a much nicer bedroom, you can see.

و اینجا اتاق پذیرایی زیباتری است، همانطوری که می بینید.

I lectured on this for Ikea, and they wanted to see

در این مورد برای "آیکیا" سخنرانی دادم و آنها می خواستند ببینند

the sofa immediately here.

آن مبل فوراً اینجا باشد.

(Laughter)

(خنده)

And this is the sofa, how it will emerge from there.

و این مبل است، و چه جوری از انجا پیدایش می شود.

And the interesting thing, when you go around here in the photo panorama,

چیزی جالب این است که وقتی به چشمنداز این عکس نگاه می کنید ،

you see the family still sitting on the floor there.

خانواده هنوز روی زمین نشسته است،

Although there is a sofa,

گرچه سوفا انجا است.

if you watch in the kitchen, you can see that

اگر آشپزخانه را تماشا کنین، متوجه می شوید که

the great difference for women does not come between one to 10 dollars.

فرق عمده ای برای درآمد بین یک تا ده دلار برای زنان به وجود نمی آید.

It comes beyond here, when you really can get

افزون بر آن است، وقتی قادر می شوید

good working conditions in the family.

وضیت کار خوب در خانواده تاسیس کنید.

And if you really want to see the difference,

و اگر هنوز کنجکاو تا فرق جدی را ببینید،

you look at the toilet over here.

به دستشوئی نگاه می کنین.

This can change. This can change.

قابل تغییر است، قابل تغییر است.

These are all pictures and images from Africa,

این عکس ها همه از افریقا اند

and it can become much better.

و می تواند بهبود زیادی ببینید.

We can get out of poverty.

میتوانیم از فقر بیرون بیایم.

My own research has not been in IT or anything like this.

تحقیقات من در مورد علوم آی تی یا چیزی شبیه آن نیست.

I spent 20 years in interviews with African farmers

من بیست سال را صرف مصاحبه با کشاورزان آفریقایی کرده ام

who were on the verge of famine.

با کشاورزانی که در آستانه قحطی بوده اند.

And this is the result of the farmers-needs research.

و این نتیجه تحقی من در مورد نیاز کشاورزان است.

The nice thing here is that you can't see

و چیزی که زیبا است و شما نمی توانید ببینید

who are the researchers in this picture.

پژوهشگرانی که در این تصویر هستند،

That's when research functions in poor societies --

وقتی که وظیفه تحقیق برای اجتماع است --

you must really live with the people.

باید در داخل جامعه مورد تحقیق زندگی کنید.

When you're in poverty, everything is about survival.

اگر فقیر باشید همه چیز مربوط به زنده‌ مانی است.

It's about having food.

درباره ی تهیه غذا است.

And these two young farmers, they are girls now --

این دو کشاورز جوان، دختر اند --

because the parents are dead from HIV and AIDS --

به خاطر که پدر مادرشان شان از اچ آی وی مردند --

they discuss with a trained agronomist.

حالا با یک زراعت شناس بحث میکنند.

This is one of the best agronomists in Malawi, Junatambe Kumbira,

این یکی از باهوشترین زراعت شناسان در کشور مالاوی است، "جوناتمبه کوبیرا"،

and he's discussing what sort of cassava they will plant --

و دارد بحث می کنند در مورد کاشتن یک نوع منهوت ---

the best converter of sunshine to food that man has found.

که برترین تبدیل کننده شعاع خورشیدی به غذا است که مردم پیدا کردند.

And they are very, very eagerly interested to get advice,

و با اشتیاق و علاقه ی زیادی به اگاهی گوش می دهند،

and that's to survive in poverty.

برای اینکه با وجود فقیری جان خودشان از دست ندهند.

That's one context.

اون یک منونه است.

Getting out of poverty.

نجات از فقیری.

The women told us one thing. "Get us technology.

زنان تنها یک چیز گفتند: " فن آوری برای ما تهیه کنید.

We hate this mortar, to stand hours and hours.

برای این هاون تنفر داریم، ساعت بر ساعت می ایستیم.

Get us a mill so that we can mill our flour,

آسیاب را بگیرید تا بتوانیم آرد مان را آسیاب کنیم،

then we will be able to pay for the rest ourselves."

و برای باقیه خود مان می پردازیم."

Technology will bring you out of poverty,

فن آوری شما را از فقیری نجات می دهد،

but there's a need for a market to get away from poverty.

ولی هنوز به یک بازار احتیاج دارد.

And this woman is very happy now, bringing her products to the market.

و این زن خیلی راضی شده چون میتوانه محصول خودش را به بازار بیآورد.

But she's very thankful for the public investment in schooling

هم برای سرمایه گذاری عمومی در آموزش سپاس می گذاره

so she can count, and won't be cheated when she reaches the market.

تا میتواند حساب کند و در بازاز فریب نخورد.

She wants her kid to be healthy, so she can go to the market

می خواست بچه اش سالم بماند که او بتواند به بازار برود

and doesn't have to stay home.

و مجبور نیست در خانه بماند.

And she wants the infrastructure -- it is nice with a paved road.

و او زیرساخت می خواهد -- چه خوب است با یک خیابان سنگفرش شده.

It's also good with credit.

با وجود اعتبار خوشبخت اند.

Micro-credits gave her the bicycle, you know.

با قرضهای کوچک دوچرخه خرید.

And information will tell her when to go to market with which product.

و اطلاعات بش می گوید که با کدام محصول و کی به بازار برود.

You can do this.

شما می توانید این کار بکنید.

I find my experience from 20 years of Africa is that

تجربه ۲۰ ساله من از افریقا این بود که

the seemingly impossible is possible.

هیچی غیر ممکن نیست.

Africa has not done bad.

افریقا خوب انجام داده.

In 50 years they've gone from a pre-Medieval situation

در طول ۵۰ سال از وضعیت قرون وسطی

to a very decent 100-year-ago Europe,

به وضعیت آروپا ۱۰۰ سال پیش‌ تبدیل شده،

with a functioning nation and state.

با مملکتهای که کار می کنند.

I would say that sub-Saharan Africa has done best in the world

من میگم که آفریقای سیاه از تمام کشورهای دنیا بیشتر پیشرفت کرده

during the last 50 years.

در طول ۵۰ سال گذشته.

Because we don't consider where they came from.

چون که ما متوجه نمی شویم که وضیعت قبلی شان چه قدر خراب بود.

It's this stupid concept of developing countries

این طرز فکری احمقانه کشورهای در حال توسعه

that puts us, Argentina and Mozambique together 50 years ago,

که ما موزامبیک و آرژانتین باهم می گذاره ۵۰ سال پیش،

and says that Mozambique did worse.

و می گوید که موزامبیک بدتر انجام داده.

We have to know a little more about the world.

ما باید یکم بیشتر راجع به دنیا بدانیم.

I have a neighbor who knows 200 types of wine.

من یک همسایه دارم که ۲۰۰ نوع شرب می داند.

He knows everything.

او همه چیز را می دونه.

He knows the name of the grape, the temperature and everything.

نام انگور و درجه حررت و غیره را می دونه.

I only know two types of wine -- red and white.

من دو نوع شرب می شناسم - قرمز و سفید.

(Laughter)

(خنده)

But my neighbor only knows two types of countries --

اما همسایم فقد دو نوع کشور می شناسد --

industrialized and developing.

صنعتی و در حال توسعه.

And I know 200, I know about the small data.

و من ۲۰۰ نوع می شناسم، من داده های ریز را می دانم .

But you can do that.

ولی شما می تونین ان کار را بکنین.

(Applause)

(تحسین)

But I have to get serious. And how do you get serious?

ولی الان باید جدی بشوم. و چجوری من جدی می شوم؟

You make a PowerPoint, you know?

یک "پاور پاینت" می سازم.

(Laughter)

(خنده)

Homage to the Office package, no?

احترام برای برنامهای "آفیس"؟

What is this, what is this, what am I telling?

این چیست، این چیست، من چی مگم؟

I'm telling you that there are many dimensions of development.

دارم می گم که توسعه چند بُعد دارد.

Everyone wants your pet thing.

هر کس علاقه خودش دارد.

If you are in the corporate sector, you love micro-credit.

اگر در بخس اقتصادی هستید، اعتبار میکرو را دوست دارید.

If you are fighting in a non-governmental organization,

اگر در یک سازمان غیر دولتی تلاش می کنید،

you love equity between gender.

مساوات بین جنس را پشتیبانی می کنید.

Or if you are a teacher, you'll love UNESCO, and so on.

اگر معلم باشید از یونسکو خوشتان می آید و غیره.

On the global level, we have to have more than our own thing.

در سطح جهانی، ما باید بیشتر باهم کار کنیم.

We need everything.

به همه چیز احتایج داریم.

All these things are important for development,

همه این چیزها برای توسعه مهم هستند،

especially when you just get out of poverty

مخصوصآ وقتی که اخیرآ از فقیری در میای

and you should go towards welfare.

و باید به طرف رفاه بروی.

Now, what we need to think about

حالا، ما باید به فکره

is, what is a goal for development,

حدف توسعه چیست،

and what are the means for development?

و راه توسعه چیست؟

Let me first grade what are the most important means.

بزار اول مهم ترین چیزها را مقایسه بکنم.

Economic growth to me, as a public-health professor,

برای من رشد اقتصادی، به عنوان استاد بهداشت عمومی،

is the most important thing for development

برای توسعه از همه چیز مهمتر است،

because it explains 80 percent of survival.

چون که ۸۰ در صد میزان بقا را توضیح می دهد.

Governance. To have a government which functions --

اداره امور. داشتن یک دولت که توابع دارد --

that's what brought California out of the misery of 1850.

و آن بود که کالیفرنیا را از بدبختی در آورد در سال ۱۸۵۰.

It was the government that made law function finally.

دولت بود که آخرسر قانونین حل کرد.

Education, human resources are important.

درس خوب است.

Health is also important, but not that much as a mean.

سلامتی هم خوب است.

Environment is important.

محیط زیست مهم است.

Human rights is also important, but it just gets one cross.

حقوق انسانی هم مهم است، اما فقد یک نخته می گیره.

Now what about goals? Where are we going toward?

خوب در مورد احداف چیست؟ به دنبال چی می کنیم؟

We are not interested in money.

ما به پول توجه نمی کنیم.

Money is not a goal.

پول هدف نیست.

It's the best mean, but I give it zero as a goal.

بهترین وسیله هستش اما از نظر احداف مان هیچ اهمیت ندارد.

Governance, well it's fun to vote in a little thing,

اداره اموری به وجود که رای دادن خوش می گذرد

but it's not a goal.

هنوز هدف نیست.

And going to school, that's not a goal, it's a mean.

و رفتن به مدرسه یگ حدف نیست -- یک وسیله است.

Health I give two points. I mean it's nice to be healthy

سلامتی دو نقته می دهم. خوب است که سالم باشی.

-- at my age especially -- you can stand here, you're healthy.

مخصوصاّ در سن خودم -- اینجا می ایستی، سالم هستی.

And that's good, it gets two plusses.

این خوبه دو نقته می گیرد.

Environment is very, very crucial.

محیط زیست فوق العده مهم است.

There's nothing for the grandkid if you don't save up.

اگر پس انداز نکنین برای نوه مان هیچی نیست.

But where are the important goals?

ولی احداف مهم کجا هستند؟

Of course, it's human rights.

حتماّ حقوق انسانی است.

Human rights is the goal,

حقوق انسانی حدف است،

but it's not that strong of a mean for achieving development.

ولی ویسیله قوی نیست که توسعه کند.

And culture. Culture is the most important thing, I would say,

و فرهنگ. شاید فرهنگ از همه مهمتر باشد

because that's what brings joy to life.

چون زندگی را غنی می سازد.

That's the value of living.

این ارزش زندگی کردن است.

So the seemingly impossible is possible.

پس آنچه ظاهرآّ غیر ممکن است، امکان پذیر است.

Even African countries can achieve this.

حتی کشورهایا افریقائی میتوانند این کار رو بکنند.

And I've shown you the shot where the seemingly impossible is possible.

و عکس به شما نشان دادم که کاری که ظاهرآ غیر ممکن است، امکان پذیر است.

And remember, please remember my main message,

یادتون باشه، پیغام اصلی من را فراموش نکنین،

which is this: the seemingly impossible is possible.

و این است که: کاری که ظاهرآ غیر ممکن است، امکان پذیر است.

We can have a good world.

ما می تونیم دنیا خوبی داشت باشیم.

I showed you the shots, I proved it in the PowerPoint,

عکسها را به شما نشان دادم، با پاور پاینت ثابت کردم،

and I think I will convince you also by culture.

و فکر می کنم که شما را از فرهنگ متقاعد بشین.

(Laughter)

(خنده)

(Applause)

(تحسین)

Bring me my sword!

شمشیرم رو بیارین!

Sword swallowing is from ancient India.

شمشیر خوری از هند باستان می آید.

It's a cultural expression that for thousands of years

هزاران سال است که این نمایش فرهنگی

has inspired human beings to think beyond the obvious.

باعث شد که انسان ها فراتر از مفهوم خود شان تصور کنند.

(Laughter)

(خنده)

And I will now prove to you that the seemingly impossible is possible

حالا کاری که ظاهرآ غیر ممکن است، امکان پذیر است برای شما ثابت می کنم.

by taking this piece of steel -- solid steel --

این تکه فلز می گیرم -- فلز سفت --

this is the army bayonet from the Swedish Army, 1850,

این سرنیزه ارتش از ارتش سوئد، از سال ۱۸۵۰،

in the last year we had war.

در آخرین سالی که ما جنگ داشتیم.

And it's all solid steel -- you can hear here.

فلز تیز-- که صدایش را اینجا می شنوین.

And I'm going to take this blade of steel,

و این تیغه فلز در دستم می گیرم

and push it down through my body of blood and flesh,

و داخل بدن جسمی ام را فرو می کنم،

and prove to you that the seemingly impossible is possible.

و به شما کاری که ظاهرآ غیر ممکن است، امکان پذیر است ثابت می کنم.

Can I request a moment of absolute silence?

خواهش می کنم یک لحظه همه کاملآ ساکت بشوین.

(Applause)

(تحسین)