Lisa Kristine: Photos that bear witness to modern slavery

لیسا کریستین: عکس هایی که شهادت به برده داری مدرن میدهند

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: soheila Jafari Reviewer: Shahram Eatezadi

I'm 150 feet down an illegal mine shaft in Ghana.

من ۱۵۰ فوت (۴۶ متر) پایینتر از سطح زمین در دالان یک معدن غیر قانونی در غنا هستم.

The air is thick with heat and dust,

هوا از گرما و غبار سنگین شده،

and it's hard to breathe.

نفس کشیدن سخته.

I can feel the brush of sweaty bodies passing me

می‌تونم کشیده شدن بدن‌های عرق کرده را که در تاریکی از کنارم می‌گذرند حس کنم

in the darkness, but I can't see much else.

اما چیزی بیشتر از این نمی‌بینم.

I hear voices talking, but mostly the shaft

صداهایی که صحبت می‌کنند را می‌شنوم

is this cacophony of men coughing,

اما بیشتر در دالان صدای خشن سرفه‌های مردهاست،

and stone being broken with primitive tools.

و شکسته شدن سنگ با ابزارهای ابتدایی.

Like the others, I wear a flickering, cheap flashlight

مثل بقیه، من یک چراغ قوه‌ی ارزان که سوسو می‌زنه پوشیده‌ام

tied to my head with this elastic, tattered band,

که با این نوار کشی پاره پاره به سرم بسته شده،

and I can barely make out the slick tree limbs

و به سختی می‌تونم شاخه درخت‌های لیزی که

holding up the walls of the three-foot square hole

دیواره‌های سوراخ ۳ فوت مربعی (۱ متر) را ساخته‌اند ببینم

dropping hundreds of feet into the earth.

که صدها فوت به درون زمین می‌روند.

When my hand slips, I suddenly remember a miner

وقتی دست‌هام لیز می‌خورند، ناگهان یاد بچه‌ای می‌افتم

I had met days before who had lost his grip

که روزها قبل دیدم که دستش لغزید

and fell countless feet down that shaft.

و از ارتفاع زیادی به درون چاه افتاد.

As I stand talking to you today,

امروز که من اینجا ایستاده‌ام و با شما صحبت می‌کنم،

these men are still deep in that hole,

این مردها هنوز در عمق اون چاه هستند،

risking their lives without payment or compensation,

زندگیشان را به خطر می‌اندازند بدون اینکه پول یا جبران مافات بگیرند

and often dying.

و اغلب می‌میرند.

I got to climb out of that hole, and I got to go home,

من تونستم از اون سورخ در بیام بیرون، و تونستم به خونه برگردم،

but they likely never will, because they're trapped in slavery.

اما احتمالاً اونا هرگز نمی‌تونند، چون اونا در اسارت هستند.

For the last 28 years, I've been documenting

در ۲۸ سال گذشته، من فرهنگ‌های بومی را در بیش از ۷۰ کشور و در شش قاره، مستند کردم

indigenous cultures in more than 70 countries

در ۲۸ سال گذشته، من فرهنگ‌های بومی را در بیش از ۷۰ کشور و در شش قاره، مستند کردم

on six continents, and in 2009 I had the great honor

و در سال ۲۰۰۹ من این افتخار بزرگ را داشتم

of being the sole exhibitor at the Vancouver Peace Summit.

که تنها ارائه دهنده‌ در نشست صلح ونکوور باشم.

Amongst all the astonishing people I met there,

از میان آن همه افراد متحیر کننده که من آنجا ملاقات کردم،

I met a supporter of Free the Slaves, an NGO

یکی ار حامیان "بنیاد آزادی بردگان" را دیدم که یک بنیاد غیر دولتی است

dedicated to eradicating modern day slavery.

که به ریشه‌کن کردن برده‌داری نوین تعلق دارد.

We started talking about slavery, and really,

ما شروع به صحبت در مورد برده‌داری کردیم، و واقعاً،

I started learning about slavery,

من در مورد برده‌داری شروع به آموختن کردم،

for I had certainly known it existed in the world,

چون من مطمئناً می‌دونستم که در دنیا وجود داره،

but not to such a degree.

اما نه تا این اندازه.

After we finished talking, I felt so horrible

بعد از اینکه صحبت ما تمام شد، من احساس وحشتناکی داشتم

and honestly ashamed at my own lack of knowledge

و خالصانه از بی‌دانشی خودم از این قساوت که در زمان خودم اتفاق می‌افتاد شرمنده بودم

of this atrocity in my own lifetime, and I thought,

و خالصانه از بی‌دانشی خودم از این قساوت که در زمان خودم اتفاق می‌افتاد شرمنده بودم

if I don't know, how many other people don't know?

و با خودم فکر کردم، اگر من نمی‌دونم، چند نفر دیگه هم نمی‌دونند؟

It started burning a hole in my stomach, so within weeks,

این باعث شد نقطه‌ای در درون من شروع به سوختن کنه،

I flew down to Los Angeles to meet with the director

پس در طی چند هفته من به لس‌آنجلس پرواز کردم

of Free the Slaves and offer them my help.

تا با مدیر "بنیاد آزادی بردگان" دیدار کنم و به اونا پیشنهاد کمک بدم.

Thus began my journey into modern day slavery.

این‌گونه شد که سفر من به درون برده‌داری نوین آغاز شد.

Oddly, I had been to many of these places before.

عجیب اینکه من قبلاً به بسیاری از این مکان‌ها رفته بودم.

Some I even considered like my second home.

حتی برخی از اونها را من خانه‌ی دوم خودم می‌دونستم.

But this time, I would see the skeletons hidden in the closet.

اما این بار، استخوان‌های پنهان شده درون کمد را می‌دیدم.

A conservative estimate tells us there are more than

یک اظهار نظر محافظه‌کارانه به ما می‌گه که امروز در دنیا بیش از ۲۷ میلیون نفر برده هستند.

27 million people enslaved in the world today.

یک اظهار نظر محافظه‌کارانه به ما می‌گه که امروز در دنیا بیش از ۲۷ میلیون نفر برده هستند.

That's double the amount of people taken from Africa

این دو برابر تعداد افرادی ست که از آفریقا به عنوان برده به آمریکا برده شدند.

during the entire trans-Atlantic slave trade.

این دو برابر تعداد افرادی ست که از آفریقا به عنوان برده به آمریکا برده شدند.

A hundred and fifty years ago, an agricultural slave

۱۵۰ سال پیش، یک برده‌ی کشاورزی سه برابر حقوق سالانه‌ی یک کارگر آمریکایی هزینه داشت.

cost about three times the annual salary

۱۵۰ سال پیش، یک برده‌ی کشاورزی سه برابر حقوق سالانه‌ی یک کارگر آمریکایی هزینه داشت.

of an American worker.

۱۵۰ سال پیش، یک برده‌ی کشاورزی سه برابر حقوق سالانه‌ی یک کارگر آمریکایی هزینه داشت.

That equates to about $50,000 in today's money.

این به پول امروز برابر ۵۰,۰۰۰ دلار است.

Yet today, entire families can be enslaved for generations

با این حال امروزه،همه اعضای یک خانواده برای نسل ها برای بدهی کم ۱۸ دلاری به بردگی کشیده شوند.

over a debt as small as $18.

با این حال امروزه،همه اعضای یک خانواده برای نسل ها برای بدهی کم ۱۸ دلاری به بردگی کشیده شوند.

Astonishingly, slavery generates profits

حیرت انگیزه که برده داری درامدی حدود ۱۳ میلیارد دلار سالانه داره.

of more than $13 billion worldwide each year.

حیرت انگیزه که برده داری درامدی حدود ۱۳ میلیارد دلار سالانه داره.

Many have been tricked by false promises

خیلی ها با قول دروغی برای تحصیلات و شغل بهتر، فریب خوردند

of a good education, a better job, only to find

خیلی ها با قول دروغی برای تحصیلات و شغل بهتر، فریب خوردند

that they're forced to work without pay

و متوجه شدند که با تهدید به خشونت مجبورند بدون دستمزد کار کنند و نمیتونند از اونجا خارج شوند.

under the threat of violence, and they cannot walk away.

و متوجه شدند که با تهدید به خشونت مجبورند بدون دستمزد کار کنند و نمیتونند از اونجا خارج شوند

Today's slavery is about commerce,

بردگی امروزه تجارته،

so the goods that enslaved people produce have value,

بنابر این کالاهایی را که برده ها تولید میکنند ارزش داره،

but the people producing them are disposable.

اما این بردها که برایشان تولید میکنند یکبار مصرف اند.

Slavery exists everywhere, nearly, in the world,

تقریبا بره داری در همه جا ی دنیا وجود داره،

and yet it is illegal everywhere in the world.

و در عین حال در همه جای دنیا این غیر قانونیه.

In India and Nepal, I was introduced to the brick kilns.

در هند و نپال، من با کوره های آجرپزی اشنا شدم.

This strange and awesome sight was like

این چشم انداز نا آشنا و جذاب مثل این بود که در مصر باستان و یا دوزخ دانته راه میرفتی.

walking into ancient Egypt or Dante's Inferno.

این چشم انداز نا آشنا و جذاب مثل این بود که در مصر باستان و یا دوزخ دانته راه میرفتی.

Enveloped in temperatures of 130 degrees,

در هوای ۵۴ درجه گرما،

men, women, children, entire families in fact,

مردان، زنان، بچه ها و تمامی اعضای خانواده

were cloaked in a heavy blanket of dust,

درواقع درلایه ای از گرد و غبار سنگین پوشیده شده بودند،

while mechanically stacking bricks on their head,

درحالی که تا ۱۸ آجر را یکباره بر روی سرشون میگذاشتند

up to 18 at a time, and carrying them

درحالی که تا ۱۸ آجررا یکباره بر روی سرشون میگذاشتند

from the scorching kilns to trucks hundreds of yards away.

و اونها را از کوره سوزان تا کامیونها که صدها یارد دورترند حمل میکرند.

Deadened by monotony and exhaustion,

از یکنواختی کار و خستگی مانند مرده بی حس و بی روحند،

they work silently, doing this task over and over

اونها بدون صدا و در سکوت بارها و بارها برای ۱۶ تا ۱۷ ساعت در روزاین کار را انجام میدن.

for 16 or 17 hours a day.

اونها بدون صدا و در سکوت بارها و بارها برای ۱۶ تا ۱۷ ساعت در روزاین کار را انجام میدن.

There were no breaks for food, no water breaks,

اونها نه برای غذا و نه برای آب خوردن اسنراحت ندارند،

and the severe dehydration made urinating

به دلیل کم آبی شدید بدنشان، ادرارشان بسیار ناچیز و کمه.

pretty much inconsequential.

به دلیل کم آبی شدید بدنشان، ادرارشان بسیار ناچیز و کمه.

So pervasive was the heat and the dust

بقدری گرما فراگیر ونافذ بود که دوربین عکاسیم داغ شد که نمیشد لمسش کرد و از کار افتاد.

that my camera became too hot to even touch

بقدری گرما فراگیر ونافذ بود که دوربین عکاسیم داغ شد که نمیشد لمسش کرد و از کار افتاد.

and ceased working.

بقدری گرما فراگیر و نافذ بود که دوربین عکاسیم داغ شد که نمیشد لمسش کرد و از کار افتاد.

Every 20 minutes, I'd have to run back to our cruiser

هر بیست دقیقه، میبایستی برای تمیز کردن وسایلم به ماشیمنمان برمیگشتم واونها را زیر کولر میگرفتم تا دوباره کار کنند،

to clean out my gear and run it under an air conditioner

هر بیست دقیقه، میبایستی برای تمیز کردن وسایلم به ماشیمنمان برمیگشتم واونها را زیر کولر میگرفتم تا دوباره کار کنند،

to revive it, and as I sat there,

و همانطورکه اونجا نشسته بودم فکر کردم، از دوربینم به مراتب بهترمراقبت میشه تا این مردم.

I thought, my camera is getting far better treatment

و همانطورکه اونجا نشسته بودم فکر کردم، از دوربینم به مراتب بهترمراقبت میشه تا این مردم.

than these people.

و به همانطورکه اونجا نشسته بودم فکر کردم، از دوربینم به مراتب بهترمراقبت میشه تا این مردم.

Back in the kilns, I wanted to cry,

موقع برگشت به کوره آجرپزی، میخواستم گریه کنم،

but the abolitionist next to me quickly grabbed me

اما فرد ضد برده‌داری که کنار من ایستاده بود من را گرفت و گفت،" لیسا، گریه نکن. اینجا اینکار رو نکن."

and he said, "Lisa, don't do that. Just don't do that here."

اما فرد ضد برده‌داری که کنار من ایستاده بود من را گرفت و گفت،" لیسا، گریه نکن. اینجا اینکار رو نکن."

And he very clearly explained to me that emotional displays

و خیلی روشن برایم توضیح داد که نمایش احساسات و عواطف در جاهایی مثل اونجا بسیار خطرناکه،

are very dangerous in a place like this,

و خیلی روشن برایم توضیح داد که نمایش احساسات و عواطف در جاهایی مثل اونجا بسیار خطرناکه،

not just for me, but for them.

نه تنها برای من بلکه برای اونها نیز خطرناکه.

I couldn't offer them any direct help.

نمیتونستم پیشنهاد هیچ کمک مستقیمی را بهشون بکنم.

I couldn't give them money, nothing.

نمیتونستم بهشون پول بدم، هیچ چیز

I wasn't a citizen of that country.

من شهروند اون کشور نبودم.

I could get them in a worse situation

میتونستم وضعیتوشون از اونکه بود، بدتر کنم.

than they were already in.

میتونستم وضعیتوشون از اونکه بود، بدتر کنم.

I'd have to rely on Free the Slaves to work

من میبایستی به سازمان آزادی بردگان در درون نظامی که برای آزادی اونها کارمیکنه اعتماد میکردم،

within the system for their liberation,

من میبایستی به سازمان آزادی بردگان در درون نظامی که برای آزادی اونها کارمیکنه اعتماد میکردم،

and I trusted that they would.

و من بهشون اعتماد کردم.

As for me, I'd have to wait until I got home

اما در مورد من، میبایستی تا رسیدن به خونه برای احساس دلشکستگیم صبرمی کردم.

to really feel my heartbreak.

اما در مورد من، میبایستی تا رسیدن به خونه برای احساس دلشکستگیم صبرمی کردم.

In the Himalayas, I found children carrying stone

در هیمالیا، دریافتم که بچه ها سنگها را کیلومترها از بالای کوهها تا پای کوه

for miles down mountainous terrain

در هیمالیا، دریافتم که بچه ها سنگها را کیلومترها از بالای کوهها تا پای کوه

to trucks waiting at roads below.

که کامیونها در جاده زیر اون منتظر بودند حمل میکردند.

The big sheets of slate were heavier

تخت سنگهای بزرگ سنگینتر از آن بودند که بچه ها بتونن اونها را حمل کنند،

than the children carrying them,

تخت سنگهای بزرگ سنگینتر از آن بودند که بچه ها بتونن اونها را حمل کنند،

and the kids hoisted them from their heads

و بچه ها اونها را که با طناب دست ساز، چوب و تکه پارچه ای بسته شدند باسرشون کنترل کرده و بالا میکشند.

using these handmade harnesses of sticks and rope

و بچه ها اونها را که با طناب دست ساز، چوب و تکه پارچه ای بسته شدند باسرشون کنترل کرده و بالا میکشند.

and torn cloth.

و بچه ها اونها را که با طناب دست ساز، چوب و تکه پارچه ای بسته شدند باسرشون کنترل کرده و بالا میکشند.

It's difficult to witness something so overwhelming.

شاهد چیزی بسیار طاقت فرسا بودن خیلی مشکه.

How can we affect something so insidious,

چگونه میتوان چیزی بسیار خائنانه و در عین حال فراگیر و گسترده را تغییر داد؟

yet so pervasive?

چگونه میتوان چیزی بسیار خائنانه و در عین حال فراگیر و گسترده را تغییر داد؟

Some don't even know they're enslaved,

حتی بعضی از اونها نمیدونند که برده هستند،

people working 16, 17 hours a day without any pay,

افرادی که ۱۶ تا ۱۷ ساعت کار بدون دستمزد،

because this has been the case all their lives.

چونکه همه زندگیشان همینطور بوده

They have nothing to compare it to.

اونها چیزی ندارن که با اون مقایسه کنند.

When these villagers claimed their freedom,

هنگامی که این روستائیان آزادیشان را مطالبه کردند

the slaveholders burned down all of their houses.

برده داران خانه هایشان را سوزاندن

I mean, these people had nothing,

منظورم اینکه این مردم چیزی نداشتند،

and they were so petrified, they wanted to give up,

اونها مسخ شده بودند، میخواستند که کار را ول کنند،

but the woman in the center rallied for them to persevere,

اما این زن که در وسطه، برای اینه که اونها را نگه داره دوباره تجمع کرد،

and abolitionists on the ground

و فرد طرفدار ضد برده‌ داری به او کمک کرده بود تا یه معدن برای خودشون اجاره کنه،

helped them get a quarry lease of their own,

و فرد طرفدار ضد برده‌ داری به او کمک کرده بود تا یه معدن برای خودشون اجاره کنه،

so that now they do the same back-breaking work,

خُب حالا اونها همون این کار کمرشکن را میکنن،

but they do it for themselves, and they get paid for it,

اما این کار را برای خودشان میکنندو بابت این دستمزد میگیرن،

and they do it in freedom.

اونها با آزادی این کار را میکنن.

Sex trafficking is what we often think of

قاچاق جنسی چیزیست که معمولا هنگامی که واژه بردگی را میشنویم به آن فکر میکنیم.

when we hear the word slavery,

قاچاق جنسی چیزیست که معمولا هنگامی که واژه بردگی را میشنویم به آن فکر میکنیم.

and because of this worldwide awareness,

و به دلیل آگاهی گسترده مردم دنیا در این مورد،

I was warned that it would be difficult for me to work safely

به من هشدار داده شده بود که کار کرد در این بخش بخصوص میتونه برای امنیت من بسیار مشکل باشه.

within this particular industry.

به من هشدار داده شده بود که کار کرد در این بخش بخصوص میتونه برای امنیت من بسیار مشکل باشه.

In Kathmandu, I was escorted by women who had

در کاتموندا، من با زنانی که در گذشته خودشون برده بودند همراهی شدم.

previously been sex slaves themselves.

در کاتموندا، من با زنانی که در گذشته خودشون برده بودند همراهی شدم.

They ushered me down a narrow set of stairs

اونها مرا به پله های باریکی به طرف پائین که به سوی زیرزمینی کثیف ، کم نور میرفت راهنمایی کردند.

that led to this dirty, dimly fluorescent lit basement.

اونها مرا به پله های باریکی به طرف پائین که به سوی زیرزمینی کثیف ، کم نور میرفت راهنمایی کردند.

This wasn't a brothel, per se.

این به خودی خود یک فاحشه خانه نبود.

It was more like a restaurant.

بیشتر شبیه یه رستوران بود

Cabin restaurants, as they're known in the trade,

رستوران‌های کابینی، که اینها برای تجارت معروفند، و محلی برای فاحشه گری اجباری هستند.

are venues for forced prostitution.

رستوران‌های کابینی، که اینها برای تجارت معروفند، و محلی برای فاحشه گری اجباری هستند.

Each has small, private rooms, where the slaves,

هر یک یه اتاق کوچک خصوصی دارند،

women, along with young girls and boys,

جایی که برده های زن همراه با دختران و پسران خردسالی که حتی گاهی تا هفت ساله نیز هستن

some as young as seven years old,

مجبور میشوند که مشتریان را سرگرم کنند و اونها را ترغیب به خرید بیشتر غذا و الکل کنند.

are forced to entertain the clients,

مجبور میشوند که مشتریان را سرگرم کنند و اونها را ترغیب به خرید بیشتر غذا و الکل کنند.

encouraging them to buy more food and alcohol.

مجبور میشوند که مشتریان را سرگرم کنند و اونها را ترغیب به خرید بیشتر غذا و الکل کنند.

Each cubicle is dark and dingy,

هر اتاقک تاریک و دلگیر، با شماره ای که روی دیوار اون نوشته شده مشخص میشه،

identified with a painted number on the wall,

هر اتاقک تاریک و دلگیر، با شماره ای که روی دیوار اون نوشته شده مشخص میشه،

and partitioned by plywood and a curtain.

و با تخته سه لایی و پرده از هم جدا شدند

The workers here often endure tragic sexual abuse

کارگران اینجا معمولا سوء استفاده های جنسی غم انگیزی را ازدستان مشتریانشان تحمل میکنند.

at the hands of their customers.

کارگران اینجا معمولا سوء استفاده های جنسی غم انگیزی را ازدستان مشتریانشان تحمل میکنند.

Standing in the near darkness, I remember feeling

ایستاده کنار تاریکی، ترس سریع و گرمی را در اون لحظه را بخاطر می آورم،

this quick, hot fear, and in that instant,

ایستاده کنار تاریکی، ترس سریع و گرمی را در اون لحظه را بخاطر می آورم،

I could only imagine what it must be like

من میتونستم فقط تصور کنم که مثل اینه میمونه که درقعر این جهنم به دام افتاد باشی.

to be trapped in that hell.

من میتونستم فقط تصور کنم که مثل اینه میمونه که درقعر این جهنم به دام افتاد باشی.

I had only one way out: the stairs from where I'd come in.

من فقط یه راه برای به بیرون رفتن داشتم: همون پله هایی که از اونجا وارد شده بودم.

There were no back doors.

اونجا دربِ اضطراری وجود نداشت.

There were no windows large enough to climb through.

هیچ پنجره‌ی بزرگی که بتونی ازش بیرون بروی وجود نداشت.

These people have no escape at all,

این افراد هیچ راهی برای فرار نداشتن،

and as we take in such a difficult subject,

و نظر با اینکه که ما چنین موضوع مشکل را انتخاب کردیم،

it's important to note that slavery, including sex trafficking,

این بسیار با اهمیت است که بدایند بردگی ازجمله قاچاق جنسی در کشور ما نیز وجود داره.

occurs in our own backyard as well.

این بسیار با اهمیت است که بدایند بردگی ازجمله قاچاق جنسی در کشور ما نیز وجود داره.

Tens of hundreds of people are enslaved in agriculture,

ده ها هزار نفر از مردم دربخش کشاورزی، رستورانها و مستخدمین خانگی برده اند،

in restaurants, in domestic servitude,

ده ها هزار نفر از مردم دربخش کشاورزی، رستورانها و مستخدمین خانگی برده اند،

and the list can go on.

و این لیست میتونه بیشتر باشه.

Recently, the New York Times reported that

به تازگی مجله نیویورک تایمز گزارش داد

between 100,000 and 300,000 American children

که سالیانه بین۱۰۰ِ,۰۰۰ تا ۳۰۰,۰۰۰ از کودکان آمریکایی برای بردگی جنسی فروخته میشوند

are sold into sex slavery every year.

که سالیانه بین۱۰۰ِ,۰۰۰ تا ۳۰۰,۰۰۰ از کودکان آمریکایی برای بردگی جنسی فروخته میشوند

It's all around us. We just don't see it.

این در پیرامون همه ماست. ما فقط اونها را نمیبینیم.

The textile industry is another one we often think of

هنگامی که ما در مورد کارگران برده فکرمیکنیم، صنعت نساجی یکی دیگر ازآنهاست.

when we hear about slave labor.

هنگامی که ما در مورد کارگران برده فکرمیکنیم، صنعت نساجی یکی دیگر ازآنهاست.

I visited villages in India where entire families were enslaved

من روستاهایی را بازدید در هند کردم که تمامی اعضای خانواده ها در بخش تجارت ابریشم برده بودند.

in the silk trade.

من روستاهایی را بازدید در هند کردم که تمامی اعضای خانواده ها در بخش تجارت ابریشم برده بودند.

This is a family portrait.

این تصویری از یه خانواده.

The dyed black hands are the father, while the blue

دستهای سیاه رنگ پدرند، درحالی که دستهای آبی و قرمز رنگ مربوط به پسرانش هستند.

and red hands are his sons.

دستهای سیاه رنگ پدرند، درحالی که دستهای آبی و قرمز رنگ مربوط به پسرانش هستند.

They mix dye in these big barrels,

اونها رنگها را دراین بشکه های بزرگ با هم مخلوط میکنند

and they submerge the silk into the liquid up to their elbows,

و ابریشمها را در درون این مایع با دست تا آرنج فرو میکنند، با اینکه رنگ ها سمی هستند.

but the dye is toxic.

و ابریشمها را در درون این مایع با دست تا آرنج فرو میکنند، با اینکه رنگ ها سمی هستند.

My interpreter told me their stories.

مترجمم به من داستان اینها را گفت .

"We have no freedom," they said.

اونها گفتند که " ما اصلا آزادی نداریم،"

"We hope still, though, that we could leave this house

"ما هنوز امیدواریم، هرچند که یه روزی ما میتونیم که اینجا را ترک کنیم .

someday and go someplace else

بریم یه جای دیگه که ما برای رنگرزی کردن دستمزد بگیریم."

where we actually get paid for our dyeing."

بریم یه جای دیگه که ما برای رنگرزی کردن دستمزد بگیریم."

It's estimated that more than 4,000 children

برآورد شده که حدود ۴,۰۰۰ کودک در دریاچه وُلتا،

are enslaved on Lake Volta,

برآورد شده که حدود ۴,۰۰۰ کودک در دریاچه وُلتا،

the largest man-made lake in the world.

بزرگترین دریاچه ساخته دست انسان برده هستند.

When we first arrived, I went to have a quick look.

هنگامی که اول ما رسیدیم، ما رفتیم که نگاه اجمالی به اونجا بیندازیم.

I saw what seemed to be a family fishing on a boat,

من چیزی شبیه به ماهیگیری خانواده در یه قایق دیدم،

two older brothers, some younger kids, makes sense right?

دوبرادر بزرگتر، چند تا بچه کوچکتر،قابل فهمه درسته؟

Wrong. They were all enslaved.

اشتباهه. اونها همه برده بودند.

Children are taken from their families

بچه ها ار خانواده شون گرفته میشوند و قاچاق و ناپدید میشوند،

and trafficked and vanished,

بچه ها ار خانواده شون گرفته میشوند و قاچاق و ناپدید میشوند،

and they're forced to work endless hours on these boats

و مجبور به کار بی پایان بر روی این قایقها در دریاچه میشوند،

on the lake, even though they do not know how to swim.

در حالی که شنا کردن را بلد نیستند.

This young child is eight years old.

این کودک خرددسال هشت ساله است.

He was trembling when our boat approached,

هنگامی که قایق ما نزدیک شد او میلرزید،

frightened it would run over his tiny canoe.

وحشت زده میخواست درقایق کوچکش فرار کند.

He was petrified he would be knocked in the water.

خشک شد زده شده بود که به آب بی اندازنش.

The skeletal tree limbs submerged in Lake Volta

اغلب تورهای ماهیگیری به تنه های خشکیده درختان فرورفته درآب گیرمیکنند،

often catch the fishing nets, and weary,

اغلب تورهای ماهیگیری به تنه های خشکیده درختان فرورفته درآب گیرمیکنند،

frightened children are thrown into the water

وکودکان خسته و وحشت زده به آب انداخته میشوند تا تورها را آزاد کنند.

to untether the lines.

وکودکان خسته و وحشت زده به آب انداخته میشوند تا تورها را آزاد کنند.

Many of them drown.

خیلی از آنها غرق میشوند.

For as long as he can recall, he's been forced to work

تا زمانی که دوباره صدایش نکنند ،اورا مجبور میکنند که برروی دریاچه کار کند.

on the lake.

تا زمانی که دوباره صدایش نکنند ،اورا مجبور میکنند که برروی دریاچه کار کند.

Terrified of his master, he will not run away,

وحشت از اربابش، او فرار نمیکند،

and since he's been treated with cruelty all his life,

چونکه با او در تمامی عمرش با خشونت وبر رحمی رفتار شده،

he passes that down to the younger slaves

و او این را به برده های جوانتری که او مدیریت میکنه انتقال میده.

that he manages.

و او این را به برده های جوانتری که او مدیریت میکنه انتقال میده.

I met these boys at five in the morning,

من اونها را ساعت پنج صبح هنگامی که تورهاشون را خالی میکردند،دیدم

when they were hauling in the last of their nets,

من اونها را ساعت پنج صبح هنگامی که تورهاشون را خالی میکردند،دیدم

but they had been working since 1 a.m.

اما اونها از ساعت یک شب که سرد و بادی بود کار میکردند.

in the cold, windy night.

اما اونها از ساعت یک شب که سرد و بادی بود کار میکردند.

And it's important to note that these nets weigh

و این بسیار مهمه که بدونید که این تورها وزنی

more than a thousand pounds when they're full of fish.

بیش از هزارپوند وقتی که پر ازماهی هستد، دارند.

I want to introduce you to Kofi.

میخواهم شما را با کوفی اشنا کنم.

Kofi was rescued from a fishing village.

کوفی توسط یه دهکده ماهیگری نجات یافته بود.

I met him at a shelter where Free the Slaves

من او را دریه پناهگاه بنیاد آزادی بردگان و قربانیان برده داری ملاقات کردم.

rehabilitates victims of slavery.

من او را دریه پناهگاه سازمان آزادی بردگان و قربانیان برده داری ملاقات کردم.

Here he's seen taking a bath at the well,

در اینجا اورا میبینید که دریک چاه حمام می کنه،

pouring big buckets of water over his head,

یه سطل پر اب را روی سرش خالی میکنه،

and the wonderful news is,

و خبر عالیه اینه که در حالی که امروز من و شما در اینجا صحبت میکنیم،

as you and I are sitting here talking today,

و خبر عالیه اینه که در حالی که امروز من و شما در اینجا صحبت میکنیم،

Kofi has been reunited with his family,

کوفی به خانواده اش پیوسته،

and what's even better, his family has been given tools

وحتی بهتر اینکه به خانواده اش ابزاری داده شده که با اونها کار کنند و بچه ها شون را حفط کنند.

to make a living and to keep their children safe.

وحتی بهتر اینکه به خانواده اش ابزاری داده شده که با اونها کار کنند و بچه ها شون را حفط کنند.

Kofi is the embodiment of possibility.

کوفی تجسم امکان پذیریست.

Who will he become because someone took a stand

او چه کسی خواهد شد زیرا که یکی به پا خواسته و زندگی او را تغییری ایجاد کرده؟

and made a difference in his life?

او چه کسی خواهد شد زیرا که یکی به پا خواسته و زندگی او را تغییری ایجاد کرده؟

Driving down a road in Ghana

در جاده ای در عنا همراه با همکارم از سازمان آزادی بردگان رانندگی میکردیم،

with partners of Free the Slaves,

در جاده ای در عنا همراه با همکارم از بنیاد آزادی بردگان رانندگی میکردیم،

a fellow abolitionist on a moped suddenly sped up

یه عضو سازمان ضد برده داری روی موتورش ناگهان سرعتش را زیاد کرد

to our cruiser and tapped on the window.

وبه پنجره ماشین ما ضربه آهسته ای زد.

He told us to follow him down a dirt road into the jungle.

او از ما خواست که او را در جاده خاکی داخل جنگل دنبال کنیم.

At the end of the road, he urged us out of the car,

در آخر جاده او ما را از ماشین پیاده کرد و از راننده خواست که سریعا برویم.

and told the driver to quickly leave.

در آخر جاده او ما را از ماشین پیاده کرد و از راننده خواست که سریعا برویم.

Then he pointed toward this barely visible footpath,

سپس او به جای پاهایی که به سختی قابل دیدن بود اشاره کرد و گفت ،" راه همینه، همین مسیر، برو. "

and said, "This is the path, this is the path. Go."

سپس او به جای پاهایی که به سختی قابل دیدن بود اشاره کرد و گفت ،" راه همینه، همین مسیر، برو. "

As we started down the path, we pushed aside the vines

ما شروع کردیم به رفتن در آن مسیر، ما پیچکها را

blocking the way, and after about an hour of walking in,

که راه را مسدود کرده بودند کنار زدیم، بعد از حدود یک ساعت پیاده روی،

found that the trail had become flooded by recent rains,

متوجه شدیم که به دلیل بارانهای اخیر سیل راه را گرفته،

so I hoisted the photo gear above my head

خب من دوربین عکاسی را بالای سرم گرفته بودم

as we descended into these waters up to my chest.

چونکه ما تا زیر قفسه سینه در اب فرو رفته بودیم.

After another two hours of hiking, the winding trail

بعد دو ساعت بیاده روی دیگه در جاده پیچ وخم دار ناگهان به یه جای مسطح رسیدم،

abruptly ended at a clearing, and before us

بعد دو ساعت بیاده روی دیگه در جاده پیچ وخم دار ناگهان به یه جای مسطح رسیدم،

was a mass of holes

و تعداد زیادی چاله بود که هم اندازه زمین فوتبال بودند ،

that could fit into the size of a football field,

و تعداد زیادی چاله بود که هم اندازه زمین فوتبال بودند ،

and all of them were full of enslaved people laboring.

و همه اونها پر از برده های بودند که کار میکردند.

Many women had children strapped to their backs

خیلی از زنان کودکانی داشتند که به پشتشون آویخته بودند

while they were panning for gold,

درحالی داشتند در آب مسموم به جیوه طلا استخراج میکردند،

wading in water poisoned by mercury.

درحالی داشتند در آب مسموم به جیوه طلا استخراج میکردند،

Mercury is used in the extraction process.

جیوه برای استخراج استفاده میشه.

These miners are enslaved in a mine shaft

این معدنچیان در اطراف معدنی در بخش دیگری غنا از به بردگی کشانیده شدن.

in another part of Ghana.

این معدنچیان دراطراف معدنی در بخش دیگری غنا از به بردگی کشانیده شدن.

When they came out of the shaft, they were soaking wet

وقتی از محورمعدن بیرون آمدند ، خیس از عرق خودشون بودند.

from their own sweat.

وقتی از محورمعدن بیرون آمدند ، خیس از عرق خودشون بودند.

I remember looking into their tired, bloodshot eyes,

به خاطر می آورم که به چشمان خسته و مثل خون قرمزشون نگاه میکردم،

for many of them had been underground for 72 hours.

که خیلی از اونها بیش از ۷۲ ساعت در زیر زمین بودند.

The shafts are up to 300 feet deep, and they carry out

این گودال به عمق ۳۰۰ پا( ۱۰۰ متر) بودو اونها کیسه های سنگین سنگ را از اونجا حمل میکردند

heavy bags of stone that later will be transported

این گودال به عمق ۳۰۰ پا( ۱۰۰ متر) بودو اونها کیسه های سنگین سنگ را از اونجا حمل میکردند

to another area, where the stone will be pounded

که بعدا به منطقه دیگری حمل میشه ، جایی که سنگها خرد می شوند و از اونها طلا استخراج می شود.

so that they can extract the gold.

که بعدا به منطقه دیگری حمل میشه ، جایی که سنگها خرد می شوند و از اونها طلا استخراج می شود.

At first glance, the pounding site seems full

در نگاه اول،به نظر میرسد که محل خرد کردن سنگه پر از مردهای قدرتمنده،

of powerful men, but when we look closer,

اما وقتی نزدیکتر میشوید،

we see some less fortunate working on the fringes,

میبینم کم شانس ترها و همچنین کودکان دراین حاشیه کار میکنند.

and children too.

میبینم کم شانس ترها و همچنین کودکان دراین حاشیه کار میکنند.

All of them are victim to injury, illness and violence.

همه اونها قربانیان صدمه دیدگی، بیماری و خشونت بودند.

In fact, it's very likely that this muscular person

در حقیقت، این خیلی محتمله که این مردان عضلانی

will end up like this one here, racked with tuberculosis

فقط طی چند سال دچار بیماری سل و مسمومیت ناشی از جیوه شوند.

and mercury poisoning in just a few years.

فقط طی چند سال دچار بیماری سل و مسمومیت ناشی از جیوه شوند.

This is Manuru. When his father died,

این مًنورا هست. هنگامی که پدرش فوت کرد،

his uncle trafficked him to work with him in the mines.

عمویش او را برای کار کردن درمعادن با خودش معامله کرد.

When his uncle died, Manuru inherited his uncle's debt,

هنگامی که عمویش فوت کرد، مًنورا وارث بدهی عمویش شد،

which further forced him into being enslaved in the mines.

که او را مجبورکرد که مدت بیشتری درمعادن بردگی کنه.

When I met him, he had been working in the mines

وقتی او را دیدم، ۱۴ سال بود که او در معدن کار میکرد،

for 14 years, and the leg injury that you see here

و این پای زخمی که می بینید در واقع در اثر حادثه ای در معدن ایجاد شده،

is actually from a mining accident,

و این پای زخمی که می بینید در واقع در اثر حادثه ای در معدن ایجاد شده،

one so severe doctors say his leg should be amputated.

به دلیل شدت جراحت دکترها گفته اند که پای او باید قطع شود.

On top of that, Manuru has tuberculosis,

و از همه مهمتر، مًنورا بیماری سل داره،

yet he's still forced to work day in and day out

و او هنوز مجبوره از صبح تا شب در این معدن کار کنه.

in that mine shaft.

و او هنوز مجبوره از صبح تا شب در این معدن کار کنه.

Even still, he has a dream that he will become free

حتی هنوز او رویای اینکه آزاد شود

and become educated with the help of local activists

و با کمک فعالان محلی مثل بنیاد آزادی بردگان تحصیل کند را دارد،

like Free the Slaves,

و با کمک فعالان محلی مثل بنیاد آزادی بردگان تحصیل کند را دارد،

and it's this sort of determination,

و این نوعی عزم و اراده

in the face of unimaginable odds,

در مقابل یه امکان غیر قابل تصوراست که مرا کاملا به وحشت انداخت.

that fills me with complete awe.

در مقابل یه امکان غیر قابل تصوراست که مرا کاملا به وحشت انداخت.

I want to shine a light on slavery.

میخواهم که نوری در( دنیای) بردگی بتابانم.

When I was working in the field,

هنگامی که در این زمینه کار میکردم،

I brought lots of candles with me,

با خودم تعداد زیادی شمع بردم،

and with the help of my interpreter,

و با کمک مترجم، به افرادی که از اونها عکس میگرفتم

I imparted to the people I was photographing

و با کمک مترجم، به افرادی که از اونها عکس میگرفتم

that I wanted to illuminate their stories

میگفتم که میخواهم داستانهایشان و گرفتاریهایشان را منور کنم،

and their plight,

میگفتم که میخواهم داستانهایشان و گرفتاریهایشان را منور کنم،

so when it was safe for them, and safe for me,

بنابر این هنگامی که شرایط برای اونها و برای من امن بود، من این تصاویررا گرفتم.

I made these images.

بنابر این هنگامی که شرایط برای اونها و برای من امن بود، من این تصاویررا گرفتم.

They knew their image would be seen

اونها میدونستن که این تصاویر توسط شما درهمه دنیا دیده میشه.

by you out in the world.

اونها میدونستن که این تصاویر توسط شما درهمه دنیا دیده میشه.

I wanted them to know that we will be bearing witness

می خواستم که اونها بدونند که ما شاهدانی را برای آنها خواهیم بود،

to them, and that we will do whatever we can

و هر کاری که بتونیم برای کمک به تغییر در زندگی اونها خواهیم کرد.

to help make a difference in their lives.

و هر کاری که بتونیم برای کمک به تغییر در زندگی اونها خواهیم کرد.

I truly believe, if we can see one another

من به درستی باوردارم که اگر ما بتونیم هر یک را به عنوان یکی از همنوعان خودمان ببینیم،

as fellow human beings, then it becomes very difficult

من به درستی باوردارم که اگر ما بتونیم هر یک را به عنوان یکی از همنوعان خودمان ببینیم،

to tolerate atrocities like slavery.

آنوقت بسیار برایمان مشگل خواهد شد که قساوتهای مثل بردگی را تحمل کنیم.

These images are not of issues. They are of people,

مسئله این تصاویر نیستند.اینها مردمند،

real people, like you and me, all deserving

مردم واقعی مثل من وشما ،که همه استحقاق

of the same rights, dignity and respect

حقوق برابر،عزت انسانی و احترام در زندگیشان دارند.

in their lives.

حقوق برابر،عزت انسانی و احترام در زندگیشان دارند.

There is not a day that goes by that I don't think

روزی نیست که من به این مردم زیبا، که با آنها بدرفتاری شد فکر نکنم

of these many beautiful, mistreated people

روزی نیست که من به این مردم زیبا که با آنها بدرفتاری شد

I've had the tremendous honor of meeting.

و من افتخارملاقات شان را داشتم، فکرنکنم.

I hope that these images awaken a force

امیدوارم که این تصاویر نیرویی را در افرادی

in those who view them, people like you,

که اونها را می بینند بیدار کنه، افرادی مثل شما،

and I hope that force will ignite a fire,

و امیدوارم که این نیرو آتشی را مشتعل کنه، و این آتش نوری بر بردگی بتابانه

and that fire will shine a light on slavery,

و امیدوارم که این نیرو آتشی را مشتعل کنه، و این آتش نوری بر بردگی بتابانه

for without that light, the beast of bondage

و بدون این نور، حیوان در اسارت می تونه همچنان درظلم زندگی کنه.

can continue to live in the shadows.

و بدون این نور، حیوان در اسارت می تونه همچنان درظلم زندگی کنه.

Thank you very much.

بسیار سپاسگزارم.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)