The beauty of being a misfit | Lidia Yuknavitch

514,563 views ・ 2016-06-15

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: رضا صابری Reviewer: Mojtaba Mehri
00:12
So I know TED is about a lot of things that are big,
0
12841
3731
میدونم که TED درباره خیلی چیزهاییه که بزرگن،
00:16
but I want to talk to you about something very small.
1
16596
3530
اما من میخوام درباره چیزی باهاتون صحبت کنم که خیلی کوچیکه.
00:20
So small, it's a single word.
2
20150
2158
اونقدر کوچیک که در حد یک کلمه است.
00:23
The word is "misfit."
3
23093
1556
اون کلمه "وصله ناجور"ـه.
00:25
It's one of my favorite words, because it's so literal.
4
25347
3619
این یکی از کلمات مورد علاقمه چون خیلی معناداره.
00:29
I mean, it's a person who sort of missed fitting in.
5
29403
3946
یعنی آدمی که یه جورایی نتونسته با بقیه جور بشه.
00:33
Or a person who fits in badly.
6
33752
2296
یا آدمی که سازگاری خوبی پیدا نکرده.
00:36
Or this: "a person who is poorly adapted
7
36658
2923
یا "آدمی که با شرایط و محیط جدید
00:39
to new situations and environments."
8
39605
2868
سازگاری ضعیفی داشته."
00:43
I'm a card-carrying misfit.
9
43298
2222
من یکی از پرچمداران وصله ناجورم.
00:46
And I'm here for the other misfits in the room,
10
46307
2833
و امروز از طرف بقیه وصله های ناجور اینجا هستم،
00:49
because I'm never the only one.
11
49164
1811
چون هیچ وقت من تنها وصله ناجور نیستم.
00:51
I'm going to tell you a misfit story.
12
51995
1885
میخوام براتون داستان یه وصله ناجورو بگم.
00:55
Somewhere in my early 30s,
13
55237
2532
سی و چند سالم بود که
00:57
the dream of becoming a writer came right to my doorstep.
14
57793
3562
رؤیای نویسنده شدن صاف اومد در خونمو زد.
01:02
Actually, it came to my mailbox
15
62198
1604
در واقع اومد توی صندوق پستی م
01:03
in the form of a letter that said I'd won a giant literary prize
16
63826
3659
به شکل یه نامه که توش نوشته بود یه جایز ادبی بزرگ برنده شدم
01:07
for a short story I had written.
17
67509
1925
بخاطر داستان کوتاهی که نوشته بودم.
01:10
The short story was about my life as a competitive swimmer
18
70183
3761
داستان کوتاه درباره زندگیم به عنوان یک شناگرِ مسابقات بود
01:14
and about my crappy home life,
19
74632
2055
و درباره زندگی تلخ خانوادگیم،
01:17
and a little bit about how grief and loss can make you insane.
20
77258
4897
و کمی درباره اینکه چطورغم و ضرر می تونه آدمو به دیوونگی بکشونه.
01:23
The prize was a trip to New York City to meet big-time editors and agents
21
83829
4673
جایزش سفر به نیویورک ستی بود برای ملاقات سردبیران و نماینده های بزرگ
01:28
and other authors.
22
88526
1324
و بقیه نویسنده ها.
01:30
So kind of it was the wannabe writer's dream, right?
23
90278
3064
خوب یه جورایی رؤیای اونایی بود که میخواستن نویسنده بشن، درسته؟
01:34
You know what I did the day the letter came to my house?
24
94573
2840
می دونید روزی که نامه رسید چی کار کردم؟
01:38
Because I'm me,
25
98037
1798
چو من، من هستم،
01:39
I put the letter on my kitchen table,
26
99859
2197
نامه رو گذاشتم روی میز آشپزخونه،
01:42
I poured myself a giant glass of vodka
27
102080
3442
یه لیوان بزرگ وُدکا برای خودم ریختم
01:45
with ice and lime,
28
105922
2370
با یخ و لیمو،
01:48
and I sat there in my underwear for an entire day,
29
108722
4204
و کل روز رو با لباس زیرم نششستم اونجا،
01:52
just staring at the letter.
30
112950
2082
و فقط به نامه ذل زدم.
01:56
I was thinking about all the ways I'd already screwed my life up.
31
116608
3145
به تمام روشهایی فکر میکردم که تا اون موقع به زندگیم گند زده بودم.
01:59
Who the hell was I to go to New York City
32
119777
3174
آخه من کی بودم که برم نیویورک سیتی
02:02
and pretend to be a writer?
33
122975
1730
و وانمود کنم یه نویسنده م؟
02:05
Who was I?
34
125681
1365
من کی بودم؟
02:07
I'll tell you.
35
127070
1198
بهتون میگم.
02:08
I was a misfit.
36
128745
1167
من یه وصله ناجور بودم.
02:10
Like legions of other children,
37
130625
2363
مثل لژیون های بقیه بچه ها،
02:13
I came from an abusive household
38
133908
2368
من از یه خانواده خشن بودم
02:16
that I narrowly escaped with my life.
39
136300
2656
که به سختی ازش جون سالم به در بردم
02:19
I already had two epically failed marriages underneath my belt.
40
139727
4491
توی کارنامه م دو شکست فجیع در ازدواج داشتم.
02:24
I'd flunked out of college not once but twice
41
144242
2966
از دانشگاه اخراج شدم اونم نه یه بار، بلکه دوبار
02:27
and maybe even a third time that I'm not going to tell you about.
42
147232
3192
وشایدم بار سومی هم هست که نمیخوام راجبش صحبت کنم.
02:30
(Laughter)
43
150448
1810
(خنده حضار)
02:32
And I'd done an episode of rehab for drug use.
44
152582
3661
یه دورانی هم به خاطر استفاده از مواد مخدر در بازپروری بودم.
02:36
And I'd had two lovely staycations in jail.
45
156795
4450
دو بارم که تعطیلات بسیار لذت بخشی رو در زندان گذروندم.
02:42
So I'm on the right stage.
46
162228
1904
خوب پس جای درستی وایستادم.
02:45
(Laughter)
47
165680
2090
(خنده حضار)
02:48
But the real reason, I think, I was a misfit,
48
168744
3493
اما چیزی که واقعا باعث شد فکر کنم که یه وصله ناجورم
02:52
is that my daughter died the day she was born,
49
172261
3262
اینه که دخترم همون روزی که به دنیا اومد از دنیا رفت،
02:55
and I hadn't figured out how to live with that story yet.
50
175547
3119
و هنوز هم نمیدونستم چطور باید با این قصه کنار بیام.
03:00
After my daughter died I also spent a long time homeless,
51
180233
5127
بعد از مردن دخترم، مدت زیادی آواره بودم،
03:05
living under an overpass
52
185384
1944
و زیر یه پل زندگی می کردم
03:07
in a kind of profound state of zombie grief and loss
53
187352
4218
در یه جور حالت ناراحتی و زیان عمیق
03:11
that some of us encounter along the way.
54
191594
2514
حالتی که بعضی هامون توی مسیر باهاش روبرو می شیم.
03:14
Maybe all of us, if you live long enough.
55
194132
2731
شایدم همه مون، البته اگه به اندازه کافی عمر کنیم.
03:18
You know, homeless people are some of our most heroic misfits,
56
198240
3997
می دونید، بی خانمان ها از قهرمان ترین وصله های ناجور ما هستن،
03:22
because they start out as us.
57
202261
3096
چونکه اونا هم زندگی رو مثل ماها شروع کردن.
03:26
So you see, I'd missed fitting in to just about every category out there:
58
206670
5418
خوب می بینید که من توی هیچ حوزه ای نتونستم سازگار بشم:
03:32
daughter, wife, mother, scholar.
59
212112
4468
به عنوان دختر، همسر، مادر و دانشجو.
03:37
And the dream of being a writer
60
217474
2499
و رؤیای نویسنده شدن
03:39
was really kind of like a small, sad stone in my throat.
61
219997
5441
واقعاً مثل یه سنگ کوچولوی غمناک توی گلوی من بود.
03:46
It was pretty much in spite of myself that I got on that plane
62
226906
3469
برخلاف میلم سوار اون هواپیما شدم
03:50
and flew to New York City,
63
230399
2387
و رفتم نیویورک سیتی،
03:52
where the writers are.
64
232810
1556
همونجایی که نویسنده ها بودن.
03:55
Fellow misfits, I can almost see your heads glowing.
65
235168
3675
هم وصله های ناجور، می تونم ببینم چشماتون داره برق میزنه.
03:58
I can pick you out of a room.
66
238867
1912
میتونم از بین جمعیت توی سالن پیداتون کنم.
04:00
At first, you would've loved it.
67
240803
2438
اول، عاشقش میشی.
04:03
You got to choose the three famous writers you wanted to meet,
68
243265
2952
میتونی از بین نویسنده هایی که میخوای ببینی، سه نفرو انتخاب کنی،
04:06
and these guys went and found them for you.
69
246241
2358
بعدش می رفتن اونها رو برات پیدا می کردن.
04:08
You got set up at the Gramercy Park Hotel,
70
248623
2790
مراسم در هتل پارک گرامرسی برگزار میشد،
04:11
where you got to drink Scotch late in the night
71
251437
2634
جایی که میتونستی نصفه شب بری ویسکی اسکاتلندی بخوری
04:14
with cool, smart, swank people.
72
254095
2491
اونم با آدمای باحال، با هوش و شیک و پیک.
04:16
And you got to pretend you were cool and smart and swank, too.
73
256610
4509
و وانمود کنی که تو هم مثل اونا باحال، با هوش و شیک و پیکی.
04:21
And you got to meet a bunch of editors and authors and agents
74
261143
3188
میتونستی یه عالمه سردبیر و نویسنده و نماینده رو ملاقات کنی
04:24
at very, very fancy lunches and dinners.
75
264355
4063
اونم موقع نهارها و شام های خیلی خیلی رؤیایی.
04:29
Ask me how fancy.
76
269377
1628
ازم بپرسید چقدر رؤیایی؟
04:31
Audience: How fancy?
77
271735
1961
حضار: چقدر رؤیایی؟
04:34
Lidia Yuknavitch: I'm making a confession: I stole three linen napkins --
78
274077
4318
لیدیا یوکناویچ: بذارید یه اعترافی بکنم: سه تا دستمال سفره بلند کردم...
04:38
(Laughter)
79
278419
1571
(خنده حضار)
04:40
from three different restaurants.
80
280014
1657
از سه رستوران مختلف.
04:42
And I shoved a menu down my pants.
81
282430
2266
یه مِنو هم چپوندم توی شلوارم.
04:44
(Laughter)
82
284720
2076
(خنده حضار)
04:46
I just wanted some keepsakes so that when I got home,
83
286820
3706
فقط می خواستم چندتا یادگاری داشته باشم تا وقتی رسیدم خونه،
04:50
I could believe it had really happened to me.
84
290550
2285
باورم شه که همه اون چیزا واقعا برام اتفاق افتاده.
04:53
You know?
85
293241
1229
میدونید؟
04:55
The three writers I wanted to meet
86
295467
1664
سه نویسنده ای که میخواستم ببینمشون
04:57
were Carole Maso, Lynne Tillman and Peggy Phelan.
87
297155
2809
اینا بودن: کارول ماسو، لین تیلمن و پگی فیلان.
05:00
These were not famous, best-selling authors,
88
300496
3054
اینا از این نویسنده های معروف و پرفروش نبودن،
05:03
but to me, they were women-writer titans.
89
303574
3307
اما برای من توی نویسنده های زن، اینا خدا بودن.
05:07
Carole Maso wrote the book that later became my art bible.
90
307700
3562
کارول ماسو کتابی نوشت که بعدها تبدیل شد به کتاب مقدس هنری من.
05:12
Lynne Tillman gave me permission to believe
91
312056
2501
لین تیلمن بهم اجازه داد باور کنم
05:14
that there was a chance my stories could be part of the world.
92
314581
3481
که داستان من هم این شانس رو داره که بخشی از این دنیا باشه.
05:18
And Peggy Phelan reminded me
93
318839
1954
و پگی فیلان یادم انداخت که
05:20
that maybe my brains could be more important than my boobs.
94
320817
5009
شاید مغزم بتونه مهمتر از سینه هام باشه.
05:27
They weren't mainstream women writers,
95
327500
2684
اونها نویسنده های زن سرشناسی نبودن،
05:30
but they were cutting a path through the mainstream
96
330208
3777
ولی راهی را به شاهراه نویسندگی باز کردن
05:34
with their body stories,
97
334009
1333
اونم با داستانهای خودشون.
05:36
I like to think, kind of the way water cut the Grand Canyon.
98
336294
4135
مثل جریان آبی که دره های گراند کانیون رو میشکافه.
05:41
It nearly killed me with joy
99
341371
1711
نزدیک بود از ذوق بمیرم
05:43
to hang out with these three over-50-year-old women writers.
100
343106
3841
که داشتم با این سه نویسنده زن بالای پنجاه سال میچرخیدم.
05:46
And the reason it nearly killed me with joy
101
346971
2926
و دلیل ذوق مرگ شدنم هم این بود که
05:49
is that I'd never known a joy like that.
102
349921
2069
تا اون موقع اونقدر ذوق نکرده بودم.
05:52
I'd never been in a room like that.
103
352014
1682
تا اون موقع همچین سالنی نرفته بودم.
05:54
My mother never went to college.
104
354350
1758
مادرم هیچ وقت به دانشگاه نرفت.
05:56
And my creative career to that point
105
356747
2489
و کار خلاقانه من تا اون موقع
05:59
was a sort of small, sad, stillborn thing.
106
359260
4452
یه چیز کوچک و غمگینی بود که در نطفه مرده بود.
06:05
So kind of in those first nights in New York I wanted to die there.
107
365394
3279
یه جورایی شبهای اول دوست داشتم همونجا توی نیویورک بمیرم.
06:08
I was just like, "Kill me now. I'm good. This is beautiful."
108
368697
3440
حسم اینطوری بود: "همین الان منو بکُشید. حالم خوبه. این خیلی قشنگه."
06:13
Some of you in the room will understand what happened next.
109
373187
3148
بعضیهاتون که اینجایید شاید بدونید بعدش چی شد.
06:16
First, they took me to the offices of Farrar, Straus and Giroux.
110
376935
4295
اولش، منو بردن دفتر فِرار، استراس و جیرو.
06:21
Farrar, Straus and Giroux was like my mega-dream press.
111
381863
3175
انتشارات فِرار، استراس و جیرو غول رسانه ای رؤیاهای من بودن.
06:25
I mean, T.S. Eliot and Flannery O'Connor were published there.
112
385062
3691
منظورم اینه که آثار تی اس الیوت و فلانری اُ کُرنر اونجا چاپ شده بود.
06:29
The main editor guy sat me down and talked to me for a long time,
113
389418
4375
سردبیر اصلی منو نشوند و مدت زیادی باهام حرف زد،
06:33
trying to convince me I had a book in me
114
393817
2318
سعی میکرد متقاعدم کنه که در وجودم یه کتابی هست
06:36
about my life as a swimmer.
115
396159
1705
درباره زندگیم به عنوان یه شناگر.
06:38
You know, like a memoir.
116
398498
1287
میدونید، چیزی مثل شرح حال.
06:40
The whole time he was talking to me,
117
400630
2236
کل مدتی رو که باهام حرف میزد
06:42
I sat there smiling and nodding like a numb idiot,
118
402890
3705
نشسته بودم و مثل یه احمق خنگ لبخند میزدم و سرمو تکون می دادم،
06:47
with my arms crossed over my chest,
119
407509
1852
در حالت دست به سینه،
06:49
while nothing, nothing, nothing came out of my throat.
120
409385
4917
و هیچ چیزی، هیچ چیزی، هیچ کلمه ای، از دهنم در نیومد.
06:55
So in the end, he patted me on the shoulder
121
415875
3367
آخرشم زد رو شونه م
06:59
like a swim coach might.
122
419266
1581
مثل یه مربی شنا.
07:01
And he wished me luck
123
421580
1835
و برام آرزوی موفقیت کرد
07:03
and he gave me some free books
124
423439
2438
و چندتا کتاب رایگان بهم داد
07:05
and he showed me out the door.
125
425901
1791
و درب خروجی رو بهم نشون داد.
07:09
Next, they took me to the offices of W.W. Norton,
126
429588
3267
بعدش منو بردن دفتر دابلیو دابلتو نورتون،
07:12
where I was pretty sure I'd be escorted from the building
127
432879
2700
جایی که کاملا مطمئن بودم از اون ساختمون منو اسکورت میکنن
07:15
just for wearing Doc Martens.
128
435603
1889
فقط برای اینکه داک مارتینز پوشیده بودم.
07:18
But that didn't happen.
129
438190
1449
اما همچین اتفاقی نیفتاد.
07:20
Being at the Norton offices
130
440512
2429
تو دفتر نورتون بودن
07:22
felt like reaching up into the night sky and touching the moon
131
442965
4472
مثل اینه که توی آسمون شب دستتودراز کنی و ماه رو لمس کنی
07:27
while the stars stitched your name across the cosmos.
132
447461
3637
در حالیکه ستاره ها اسمت رو روی آسمونها مینویسن.
07:31
I mean, that's how big a deal it was to me.
133
451599
2145
اینو می گم که بدونید چقدر برام اهمیت داشت.
07:33
You get it?
134
453768
1181
متوجه هستین؟
07:35
Their lead editor, Carol Houck Smith,
135
455567
2498
سردبیر اصلی، کارول هوک اسمیت،
07:38
leaned over right in my face with these beady, bright, fierce eyes
136
458089
4343
با اون چشای درشت و براق و خشنش صاف اومد توی صورتم
07:42
and said, "Well, send me something then, immediately!"
137
462456
3110
و گفت: "خوب، یه چیزی برام بفرست، فوری!"
07:46
See, now most people, especially TED people,
138
466328
2292
خوب، بیشتر آدما، بخصوص آدمای TED،
07:48
would have run to the mailbox, right?
139
468644
2340
سریع میرن سراغ صندوق پستی شون، درسته؟
07:51
It took me over a decade to even imagine
140
471651
3278
بیشتر از یه دهه طول کشید تا حتی تصور کنم
07:54
putting something in an envelope and licking a stamp.
141
474953
3877
که دارم یه چیزی میذارم تو پاکت و بهش تمبرمیزنم.
08:00
On the last night,
142
480741
1574
شب آخر،
08:02
I gave a big reading at the National Poetry Club.
143
482339
3269
در کلوپ شعر ملی، یک بازخوانی بزرگ داشتم.
08:06
And at the end of the reading,
144
486342
1947
و در انتهای بازخوانی،
08:08
Katharine Kidde of Kidde, Hoyt & Picard Literary Agency,
145
488313
4303
کاترین کیدی از آژانس ادبی کیدی، هویت و پیکارد،
08:12
walked straight up to me and shook my hand
146
492640
2587
مستقیم اومد به طرفم و باهام دست داد
08:15
and offered me representation, like, on the spot.
147
495251
3178
و بهم پیشنهاد داد یه ارائه داشته باشم، همینطور بی مقدمه.
08:20
I stood there and I kind of went deaf.
148
500558
2987
همینطوری وایستادم و یه جورایی کر شدم.
08:23
Has this ever happened to you?
149
503569
1586
تا حالا اینجوری شدین؟
08:25
And I almost started crying
150
505703
2112
و دیگه داشت گریه م میگرفت
08:27
because all the people in the room were dressed so beautifully,
151
507839
3925
چون تمام آدمای اونجا لباسای قشنگ تنشون بود،
08:31
and all that came out of my mouth was:
152
511788
3153
و تنها چیزی که از دهانم خارج شد این بود:
08:34
"I don't know. I have to think about it."
153
514965
3110
"نمیدونم. باید راجبش فکر کنم."
08:38
And she said, "OK, then," and walked away.
154
518805
4292
اون هم گفت: "خب، باشه" و رفت.
08:44
All those open hands out to me, that small, sad stone in my throat ...
155
524884
6519
اون همه دستهایی که به طرفم دراز شده بود، اون سنگ کوچولوی غمناک هنوز در گلوی من بود.
08:51
You see, I'm trying to tell you something about people like me.
156
531427
3938
می بینید، میخوام یه چیزی درباره آدمایی مثل خودم بهتون بگم.
08:55
Misfit people -- we don't always know how to hope or say yes
157
535389
4053
ماها، وصله های ناجور، خیلی وقتا نمی دونیم چطور امیدوار باشیم و بگیم بله،
08:59
or choose the big thing,
158
539466
1611
یا اون بزرگه رو انتخاب کنیم،
09:01
even when it's right in front of us.
159
541101
2146
حتی وقتی درست جلومون هستن.
09:03
It's a shame we carry.
160
543271
1619
این شرم همیشه با ماست.
09:04
It's the shame of wanting something good.
161
544914
1991
شرم از خواستن یه چیز خوب.
09:06
It's the shame of feeling something good.
162
546929
1992
شرم از داشتن یه احساس خوب.
09:08
It's the shame of not really believing we deserve to be in the room
163
548945
4382
شرم از این که واقعا باور کنیم حقمونه جایی باشیم که
09:13
with the people we admire.
164
553351
2117
آدمای مورد تحسین مون هستن.
09:16
If I could, I'd go back and I'd coach myself.
165
556472
2926
اگر میتونستم، برمی گشتم و خودمو تعلیم می دادم.
09:19
I'd be exactly like those over-50-year-old women who helped me.
166
559422
4343
می شدم درست مثل اون خانم های بالای پنجاه سالی که بهم کمک کردن.
09:23
I'd teach myself how to want things,
167
563789
1901
به خودم یاد می دادم چطور چیزی رو بخوام،
09:25
how to stand up, how to ask for them.
168
565714
2340
چطور بلند شم و چطور درخواستشون کنم.
09:28
I'd say, "You! Yeah, you! You belong in the room, too."
169
568078
4306
می گفتم: "تو، آره خود تو! جای تو هم اینجاست."
09:32
The radiance falls on all of us,
170
572408
2272
همه مون یه خورشید داریم،
09:34
and we are nothing without each other.
171
574704
2911
و بدون هم هیچی نیستیم.
09:39
Instead, I flew back to Oregon,
172
579041
3272
بجاش، من با هواپیما برگشتم به اورگن،
09:42
and as I watched the evergreens and rain come back into view,
173
582337
5692
و همونطور که به مناطق همیشه سبز نگاه می کردم و بارون که داشت نزدیک می شد،
09:48
I just drank many tiny bottles of airplane "feel sorry for yourself."
174
588053
4292
فقط چندتا از بطریهای کوچولوی "غصه خودتو بخور" هواپیمارو خوردم
09:53
I thought about how, if I was a writer, I was some kind of misfit writer.
175
593491
4842
به این فکر کردم اگه نویسنده هم میشدم، یه جورایی یه نویسنده وصله ناجور می شدم.
09:59
What I'm saying is,
176
599244
1159
می خوام بگم که،
10:00
I flew back to Oregon without a book deal,
177
600427
2004
من بدون قرارداد کتاب به اورگن برگشتم،
10:02
without an agent,
178
602455
1151
بدون هیچ نماینده ای
10:03
and with only a headful and heart-ful of memories
179
603630
2485
و تنها با ذهن و قلبی مملو از خاطرات
10:06
of having sat so near
180
606139
3148
از نشستن در نزدیکی
10:09
the beautiful writers.
181
609311
2270
اون نویسندهای زیبا.
10:12
Memory was the only prize I allowed myself.
182
612278
3406
خاطره تنها جایزه ای بود که من به خودم روا میدونستم.
10:17
And yet, at home in the dark,
183
617175
3129
و باز توی خونه، توی تاریکی،
10:21
back in my underwear,
184
621272
1563
دوباره با لباس زیرم،
10:23
I could still hear their voices.
185
623788
1730
می تونستم صداشون رو بشنوم.
10:26
They said, "Don't listen to anyone who tries to get you to shut up
186
626264
4041
اونا می گفتن: "به حرف کسایی که میخوان ساکتت کنن گوش نده یا اونایی که
10:30
or change your story."
187
630329
1551
میخوان داستانتو عوض کنن."
10:32
They said, "Give voice to the story only you know how to tell."
188
632861
3679
اونا میگفتن:" به داستانی که فقط خودت میدونی چطور تعریف کنی، صدا بده."
10:36
They said, "Sometimes telling the story
189
636564
2430
اونا میگفتن:"بعضی وقتا گفتن داستان
10:39
is the thing that saves your life."
190
639018
3046
همون چیزیه که زندگیتو نجات میده."
10:43
Now I am, as you can see, the woman over 50.
191
643703
3690
و حالا، همونطوری که می بینید، یک زن بالای پنجاه سالم.
10:48
And I'm a writer.
192
648278
1175
و یه نویسنده م.
10:50
And I'm a mother.
193
650516
1227
و یه مادرم.
10:52
And I became a teacher.
194
652441
1537
و یه معلم شدم.
10:54
Guess who my favorite students are.
195
654970
1881
حدس بزنید شاگردای مورد علاقم کیا هستن.
10:58
Although it didn't happen the day
196
658604
1628
اگرچه این اتفاق اون روزی نیفتاد که
11:00
that dream letter came through my mailbox,
197
660256
2254
نامه رویایی اومد توی صندق پستی م
11:02
I did write a memoir,
198
662534
1673
با این وجود، من شرح حالمو نوشتم،
11:04
called "The Chronology of Water."
199
664231
1833
کتابی با عنوان "شرح وقایع آب".
11:06
In it are the stories of how many times I've had to reinvent a self
200
666889
4699
توش داستانهایی هست از اینکه چند بار مجبور شدم خودمو از نو بسازم
11:11
from the ruins of my choices,
201
671612
2404
از میان خرابه ای از گزینه هام،
11:14
the stories of how my seeming failures were really just weird-ass portals
202
674575
5410
داستانهایی از اینکه چطور شکست های ظاهری من دروازه های ظاهرا زشتی بودن
11:20
to something beautiful.
203
680009
1522
به سمت یک چیز زیبا.
11:22
All I had to do was give voice to the story.
204
682309
3452
و تنها کاری که باید می کردم این بود که به داستان صدا بدم [و بیانش کنم].
11:27
There's a myth in most cultures about following your dreams.
205
687552
4246
در بیشتر فرهنگ ها افسانه ای درباره دنبال کردن رویاها وجود داره.
11:32
It's called the hero's journey.
206
692664
1721
بهش می گن سفرِ قهرمان.
11:35
But I prefer a different myth,
207
695679
1824
اما من یه افسانه دیگه رو ترجیح میدم،
11:37
that's slightly to the side of that
208
697527
1779
که کمی متمایل به اونه
11:39
or underneath it.
209
699330
1157
یا شایدم پایین تر ازون.
11:41
It's called the misfit's myth.
210
701089
1852
اسمش افسانه وصله های ناجوره.
11:43
And it goes like this:
211
703763
1265
و داستانش اینجوریه:
11:45
even at the moment of your failure,
212
705623
2255
حتی در لحظه شکستت،
11:47
right then, you are beautiful.
213
707902
2578
درست همون موقع، شما زیبا هستین.
11:51
You don't know it yet,
214
711585
1152
هنوز ازش خبر نداری،
11:52
but you have the ability to reinvent yourself
215
712761
3177
اما توانایی این رو داری که خودت رو از نو بسازی
11:55
endlessly.
216
715962
1198
تا بی نهایت.
11:57
That's your beauty.
217
717184
1594
اون زیبایی توئه.
11:59
You can be a drunk,
218
719694
1516
شاید یه آدم مست باشی،
12:01
you can be a survivor of abuse,
219
721234
2349
شاید مورد سوء استفاده قرار گرفته باشی،
12:03
you can be an ex-con,
220
723607
1436
شاید یه سابقه دار باشی،
12:05
you can be a homeless person,
221
725067
1498
شاید بی خانمان باشی،
12:06
you can lose all your money or your job or your husband
222
726589
3278
شاید همه پولتو از دست بدی یا کارتو یا شوهرتو
12:09
or your wife, or the worst thing of all,
223
729891
2414
یا زنتو یا بدتر از همه،
12:12
a child.
224
732329
1150
بچه ت رو.
12:13
You can even lose your marbles.
225
733864
2053
شاید عقلت رو از دست بدی،
12:15
You can be standing dead center in the middle of your failure
226
735941
4069
شاید درست در وسط شکست هات ایستاده باشی
12:20
and still, I'm only here to tell you,
227
740034
2878
و باز هنوز من اینجام تا بهت بگم،
12:22
you are so beautiful.
228
742936
2113
تو خیلی زیبایی.
12:25
Your story deserves to be heard,
229
745073
2299
و داستانت ارزش شنیده شدن رو داره،
12:27
because you, you rare and phenomenal misfit,
230
747396
4273
چون تو، وصله ناجور نادر و بی نظیر،
12:31
you new species,
231
751693
2256
تو، گونه جدید،
12:34
are the only one in the room
232
754568
1969
اینجا تنها کسی هستی که
12:36
who can tell the story
233
756561
1616
می تونه داستان رو
12:38
the way only you would.
234
758201
2408
همونجوری که تو میگی، تعریف کنه.
12:41
And I'd be listening.
235
761710
1510
و من بهش گوش می کنم.
12:44
Thank you.
236
764863
1176
متشکرم.
12:46
(Applause)
237
766063
11360
(تشویق حضار)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7