Shirin Neshat: Art in exile

شیرین نشاط : هنر در تبعید

Translator: saman dadbin Reviewer: zahra soleimanian

The story I wanted to share with you today

داستانی که من امروز می خواهم برای شما بازگو کنم

is my challenge as an Iranian artist,

داستان مشکلات و چالش زندگی من به عنوان یک هنرمند ایرانی است،

as an Iranian woman artist,

به عنوان یک زن هنرمند ایرانی ،

as an Iranian woman artist

به عنوان یک زن هنرمندی که در تبعید زندگی می کند.

living in exile.

به عنوان یک زن هنرمندی که در تبعید زندگی می کند.

Well, it has its pluses and minuses.

خوب این نوع زندگی ، مزایا و نکات منفی هم در بر دارد.

On the dark side,

اما مضراتی نیز دارد،

politics doesn't seem to escape people like me.

سیاست هیچگاه از افرادی چون من جدا نمی شود،

Every Iranian artist, in one form or another,

هنرمندان ایرانی، در هر رشته هنری که باشند سیاسی هستند.

is political.

هنرمندان ایرانی، در هر رشته هنری که باشند سیاسی هستند.

Politics have defined our lives.

سیاست زندگی مارا رقم میزند..

If you're living in Iran,

اگر شما هنرمندی که در ایران زندگی میکنه باشید،

you're facing censorship, harassment,

شما با سانسور و آزار و بازداشت و شکنجه و گاهی اعدام روبرو می شوید.

arrest, torture --

شما با سانسور و آزار و بازداشت و شکنجه و گاهی اعدام روبرو می شوید.

at times, execution.

شما با سانسور و آزار و بازداشت و شکنجه و گاهی اعدام روبرو می شوید.

If you're living outside like me,

اگر شما خارج از ایران چون من زندگی کرده باشید،

you're faced with life in exile --

شما با زندگی در غربت و تبعید روبرو می شوید

the pain of the longing

با دردی ناشی از فاصله و جدایی از عزیزانتان و خانواده خود.

and the separation from your loved ones

با دردی ناشی از فاصله و جدایی از عزیزانتان و خانواده خود.

and your family.

با دردی ناشی از فاصله و جدایی از عزیزانتان و خانواده خود.

Therefore, we don't find

لذا ما نمی توانیم که بین اخلاقیات و احساسات و و سیاست هیچ فاصله ای پیدا کنیم تا

the moral, emotional,

لذا ما نمی توانیم که بین اخلاقیات و احساسات و و سیاست هیچ فاصله ای پیدا کنیم تا

psychological and political space

لذا ما نمی توانیم که بین اخلاقیات و احساسات و و سیاست هیچ فاصله ای پیدا کنیم تا

to distance ourselves from the reality

بتوانیم بین خودمان و واقعیت های جامعه فاصله ایجاد کنیم.

of social responsibility.

بتوانیم بین خودمان و واقعیت های جامعه فاصله ایجاد کنیم.

Oddly enough,

به شکل غیر منتظره ای هنرمندانی مثل من خود را

an artist such as myself

به شکل غیر منتظره ای هنرمندانی مثل من خود را

finds herself also in the position of being the voice,

به شکلی در موقعیت یک نماینده و سخنگوی مردم کشور خودش می بیند،

the speaker of my people,

به شکلی در موقعیت یک نماینده و سخنگوی مردم کشور خودش می بیند،

even if I have, indeed,

هر چند که من درواقع به کشور خودم هیچ دسترسی ندارم.

no access to my own country.

هر چند که من درواقع به کشور خودم هیچ دسترسی ندارم.

Also, people like myself,

همچنین ، افرادی چون من مشغول جنگیدن در دو صحنه متفاوت هستیم.

we're fighting two battles on different grounds.

همچنین ، افرادی چون من مشغول جنگیدن در دو صحنه متفاوت هستیم.

We're being critical of the West,

ما توسط غرب مورد انتقاد هستیم،

the perception of the West

نگاه و نگرش غرب درباره هویت ما

about our identity --

نگاه و نگرش غرب درباره هویت ما

about the image that is constructed about us,

و تصویری که ما را ساخته است درباره زنان ما، درباره سیاست های ما ، درباره دین ما.

about our women, about our politics,

و تصویری که ما را ساخته است درباره زنان ما، درباره سیاست های ما ، درباره دین ما.

about our religion.

و تصویری که ما را ساخته است درباره زنان ما، درباره سیاست های ما ، درباره دین ما.

We are there to take pride

ما در آنجا (غرب) هستیم تا با غرور زندگی کنیم بر حرمت خودمان پایفشاری کنیم.

and insist on respect.

ما در آنجا (غرب) هستیم تا با غرور زندگی کنیم بر حرمت خودمان پایفشاری کنیم.

And at the same time,

و همزمان ما در صحنه دیگری می جنگیم.

we're fighting another battle.

و همزمان ما در صحنه دیگری می جنگیم.

That is our regime,

و آن رژیم حاکم بر ایران است،

our government --

این حکومت، این حکومت بسیار شریر،

our atrocious government,

این حکومت، این حکومت بسیار شریر،

[that] has done every crime

که به هر جنایتی متوسل می شود تا در قدرت باقی بماند.

in order to stay in power.

که به هر جنایتی متوسل می شود تا در قدرت باقی بماند.

Our artists are at risk.

هنرمندان ما در خطر هستند،

We are in a position of danger.

ما در موقعیتی خطرناک قرار داریم،

We pose a threat

ما نیز برای حکوت و نظام موجودش یک خطر هستیم.

to the order of the government.

ما نیز برای حکوت و نظام موجودش یک خطر هستیم.

But ironically,

اما به شکلی عجیب این وضعیت همه ما را قدرتمند تر کرده است

this situation

اما به شکلی عجیب این وضعیت همه ما را قدرتمند تر کرده است

has empowered all of us,

اما به شکلی عجیب این وضعیت همه ما را قدرتمند تر کرده است

because we are considered, as artists,

چرا که ما به عنوان هنرمند در مرکز فرهنگ، سیاست و قید های جامعه ایران هستیم.

central to the cultural, political,

چرا که ما به عنوان هنرمند در مرکز فرهنگ، سیاست و قید های جامعه ایران هستیم.

social discourse in Iran.

چرا که ما به عنوان هنرمند در مرکز فرهنگ، سیاست و قید های جامعه ایران هستیم.

We are there to inspire, to provoke,

ما اینجا هستیم تا به الهام بخشی و تحرک بخشی بپردازیم و امید را برای مردم خود به ارمغان بیاوریم.

to mobilize,

ما اینجا هستیم تا به الهام بخشی و تحرک بخشی بپردازیم و امید را برای مردم خود به ارمغان بیاوریم.

to bring hope to our people.

ما اینجا هستیم تا به الهام بخشی و تحرک بخشی بپردازیم و امید را برای مردم خود به ارمغان بیاوریم.

We are the reporters of our people,

ما گزارشگران مردم خود و جامعه خود در خارج از کشورهستیم.

and are communicators

ما گزارشگران مردم خود و جامعه خود در خارج از کشورهستیم.

to the outside world.

ما گزارشگران مردم خود و جامعه خود در خارج از کشورهستیم.

Art is our weapon.

هنر سلاح ما است. و فرهنگ پایداری ما است.

Culture is a form of resistance.

هنر سلاح ما است. و فرهنگ پایداری ما است.

I envy sometimes the artists of the West

من گاهی به هنرمندان غرب حسادت می برم که آزادی بیان دارند

for their freedom of expression.

من گاهی به هنرمندان غرب حسادت می برم که آزادی بیان دارند

For the fact that they can distance themselves

برای اینکه آنها می توانند بین خود و سوالات سیاسی فاصله قایل شوند.

from the question of politics.

برای اینکه آنها می توانند بین خود و سوالات سیاسی فاصله قایل شوند.

From the fact that they are only serving one audience,

از این حقیقت که آنها در خدمت یک قشر از مخاطبین هستند, اکثرا غربی.

mainly the Western culture.

از این حقیقت که آنها در خدمت یک قشر از مخاطبین هستند, اکثرا غربی.

But also, I worry about the West,

اما همچنین ، من نگران غرب نیز هستم،

because often in this country,

چرا که گاهی در این کشور فرهنگ در خطر این قرار می گیرد و به نوعی یک وسیله تفریح میشود.

in this Western world that we have,

چرا که گاهی در این کشور فرهنگ در خطر این قرار می گیرد و به نوعی یک وسیله تفریح میشود.

culture risks being a form of entertainment.

چرا که گاهی در این کشور فرهنگ در خطر این قرار می گیرد و به نوعی یک وسیله تفریح میشود.

Our people depend on our artists,

مردم ما بر هنرمندان خود تکیه می کنند، و فرهنگ پشت این ارتباط قرار دارد.

and culture is beyond communication.

مردم ما بر هنرمندان خود تکیه می کنند، و فرهنگ پشت این ارتباط قرار دارد.

My journey as an artist

سفر من به عنوان یک هنرمند

started from a very, very personal place.

از یک محل بسیار بسیار خصوصی شروع شد.

I did not start

من برای یک گزارش اجتماعی سفرم درباره کشورم سفرم را شروع نکردم.

to make social commentary

من برای یک گزارش اجتماعی سفرم درباره کشورم سفرم را شروع نکردم.

about my country.

من برای یک گزارش اجتماعی سفرم درباره کشورم سفرم را شروع نکردم.

The first one that you see in front of you

این اولین اثر من است که می بیند

is actually when I first returned to Iran

این در حقیقت اولین باری بود که من به ایران بر می گشتم بعد

after being separated for a good 12 years.

از اینکه برای دوازده سال از ایران جدا بودم.

It was after the Islamic Revolution

این بعد از انقلاب اسلامی بود

of 1979.

در سال 1979.

While I was absent from Iran,

زمانی که من ایران نبودم،

the Islamic Revolution had descended on Iran

انقلاب اسلامی باعث عقبگرد بزرگی در ایران شد و

and had entirely transformed the country

تمام ابعاد کشور را تماما از ایرانی به اسلامی تغییر داد.

from Persian to the Islamic culture.

تمام ابعاد کشور را تماما از ایرانی به اسلامی تغییر داد.

I came mainly to be reunited with my family

من به ایران بازگشته بودم تا اتحادی دوباره

and to reconnect in a way

با خانواده ام داشته باشم و به نحوی جایگاه خودم را در جامعه بیابم.

that I found my place in the society.

با خانواده ام داشته باشم و به نحوی جایگاه خودم را در جامعه بیابم.

But instead, I found a country

اما در عوض من کشوری را

that was totally ideological

یافتم که کاملا ایدئولوژیک شده بود و من دیگر نمی توانستم این کشور را به یاد بیاورم.

and that I didn't recognize anymore.

یافتم که کاملا ایدئولوژیک شده بود و من دیگر نمی توانستم این کشور را به یاد بیاورم.

More so, I became very interested,

کمی که گذشت، من بیشتر علاقه مند شدم چون

as I was facing

روبرو شدم با سوالات شخصی خودم و

my own personal dilemmas and questions,

روبرو شدم با سوالات شخصی خودم و

I became immersed in the study

من غرق مطالعه و بررسی

of the Islamic Revolution --

انقلاب اسلامی شدم و البته

how, indeed,

که قطعا

it had incredibly transformed

این انقلاب نحوه زندگی زنان را در ایران تغییر داده بود.

the lives of Iranian women.

این انقلاب نحوه زندگی زنان را در ایران تغییر داده بود.

I found the subject of Iranian women

من دریافتم که موضوع زنان ایرانی بسیار جذاب است ،

immensely interesting,

من دریافتم که موضوع زنان ایرانی بسیار جذاب است ،

in the way the women of Iran, historically,

که چگونه زنان ایران ، به صورت تاریخی به نظر می رسد سمبل تحول سیاسی هستند.

seemed to embody the political transformation.

که چگونه زنان ایران ، به صورت تاریخی به نظر می رسد سمبل تحول سیاسی هستند.

So in a way, by studying a woman,

لذا همزمان با مطالعه زنان شما می توانید ساختار و ایدولوژی کشور را نیز دریابید.

you can read the structure and the ideology of the country.

لذا همزمان با مطالعه زنان شما می توانید ساختار و ایدولوژی کشور را نیز دریابید.

So I made a group of work

لذا چند تا کار به وجود آوردم که سوال خود من در زندگی بوده اند،

that at once faced my own personal questions in life,

لذا چند تا کار به وجود آوردم که سوال خود من در زندگی بوده اند،

and yet it brought my work into a larger discourse --

و این زمینه کاری مرا به صحنه گسترده تری منتقل کرد که موضوع شهادت است.

the subject of martyrdom,

و این زمینه کاری مرا به صحنه گسترده تری منتقل کرد که موضوع شهادت است.

the question of those who willingly stand in that intersection

سوال درباره کسانی که مشتاقانه در تقاطعی از عشق به خدا

of love of God, faith,

و عقیده خود و همینطور خشونت و جرم و بی رحمی می ایستند.

but violence and crime and cruelty.

و عقیده خود و همینطور خشونت و جرم و بی رحمی می ایستند.

For me, this became incredibly important.

برای من ، این تبدیل به موضوعی بسیار با اهمیت شد.

And yet, I had an unusual position toward this.

و هنوز من موضعی غیر معمول در قبال آن دارم.

I was an outsider

من یک خارج نشین بودم که به ایران بازگشته بودم تا جایگاه خود را بیابم،

who had come back to Iran to find my place,

من یک خارج نشین بودم که به ایران بازگشته بودم تا جایگاه خود را بیابم،

but I was not in a position

اما در جایگاهی نبودم که بتوانم به انتقاد از حاکمیت بپردازم یا از ایدولوژی انقلاب اسلامی انتقادی کنم.

to be critical of the government

اما در جایگاهی نبودم که بتوانم به انتقاد از حاکمیت بپردازم یا از ایدولوژی انقلاب اسلامی انتقادی کنم.

or the ideology of the Islamic Revolution.

اما در جایگاهی نبودم که بتوانم به انتقاد از حاکمیت بپردازم یا از ایدولوژی انقلاب اسلامی انتقادی کنم.

This changed slowly

این به آرامی تغییر یافت ، زمانی

as I found my voice

که من جایگاهی برای حرف زدن یافتم و چیزهایی فهمیدم که تصور نمی کردم آنها را کشف کنم.

and I discovered things

که من جایگاهی برای حرف زدن یافتم و چیزهایی فهمیدم که تصور نمی کردم آنها را کشف کنم.

that I didn't know I would discover.

که من جایگاهی برای حرف زدن یافتم و چیزهایی فهمیدم که تصور نمی کردم آنها را کشف کنم.

So my art became slightly more critical.

لذا هنر من ذره ذره انتقادی تر شد. و چاقوی من ذره ذره تیزتر شد.

My knife became a little sharper.

لذا هنر من ذره ذره انتقادی تر شد. و چاقوی من ذره ذره تیزتر شد.

And I fell into a life in exile.

و من به زندگی در تبعید ناچار شدم. من هنرمندی خانه به دوش هستم.

I am a nomadic artist.

و من به زندگی در تبعید ناچار شدم. من هنرمندی خانه به دوش هستم.

I work in Morocco, in Turkey, in Mexico.

من در مراکش و ترکیه و مکزیک کار کرده ام.

I go everywhere to make believe it's Iran.

من به هر جایی رفته ام تا باور به ایران را به وجود بیاورم.

Now I am making films.

و اکنون من فیلم می سازم.

Last year, I finished a film

سال گذشته، من فیلمی را تمام کردم که اسمش زنان بدون مردان بود.

called "Women Without Men."

سال گذشته، من فیلمی را تمام کردم که اسمش زنان بدون مردان بود.

"Women Without Men" returns to history,

این فیلم به تاریخ باز می گردد به بخش دیگری از تاریخ ایرانیان.

but another part of our Iranian history.

این فیلم به تاریخ باز می گردد به بخش دیگری از تاریخ ایرانیان.

It goes to 1953

به سال 1953 زمانی که

when American CIA exercised a coup

سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) اقدام به کودتا در ایران

and removed a democratically elected leader,

کرد و رهبر مردم سالار و منتخب مردم را سرنگون کرد؛ دکتر مصدق.

Dr. Mossadegh.

کرد و رهبر مردم سالار و منتخب مردم را سرنگون کرد؛ دکتر مصدق.

The book is written by an Iranian woman,

این کتاب توسط یک زن ایرانی نوشته شده است ؛ شهرنوش پارسی پور،

Shahrnush Parsipur.

این کتاب توسط یک زن ایرانی نوشته شده است ؛ شهرنوش پارسی پور،

It's a magical realist novel.

این کتاب به سبک رئالیسم جادویی است. این کتاب ممنوع است،

This book is banned,

این کتاب به سبک رئالیسم جادویی است. این کتاب ممنوع است،

and she spent five years in prison.

و او پنج سال را در زندان گذراند.

My obsession with this book,

و اشتیاق من به این کتاب

and the reason I made this into a film,

و علت اینکه من این کتاب را به فیلم تبدیل کردم

is because it at once was addressing

این بود که به مسایل مهمی اشاره می کرد

the question of being a female --

به سوالاتی چون زن بودن در ابعاد سنتی یا تاریخی در ایران

traditionally, historically in Iran --

به سوالاتی چون زن بودن در ابعاد سنتی یا تاریخی در ایران

and the question of four women

و سوال از چهار زن که به دنبال ایده تغییر بودند ،

who are all looking for an idea

و سوال از چهار زن که به دنبال ایده تغییر بودند ،

of change, freedom and democracy --

به دنبال دموکراسی و آزادی در

while the country of Iran, equally, as if another character,

زمانی که کشور ایران ، به شکل مشابهی مشغول مبارزه برای رسیدن

also struggled for an idea

زمانی که کشور ایران ، به شکل مشابهی مشغول مبارزه برای رسیدن

of freedom and democracy

به دموکراسی و آزادی و استقلال از مداخله کشورهای خارجی بود.

and independence from the foreign interventions.

به دموکراسی و آزادی و استقلال از مداخله کشورهای خارجی بود.

I made this film

من این فیلم را ساختم چرا که احساس می کردم مهم است

because I felt it's important

من این فیلم را ساختم چرا که احساس می کردم مهم است

for it to speak to the Westerners

که با غربی ها درباره تاریخ کشورمان حرف زده شود.

about our history as a country.

که با غربی ها درباره تاریخ کشورمان حرف زده شود.

That all of you seem to remember Iran

چرا که همه شما ایران بعد از انقلاب اسلامی را در ذهن دارید.

after the Islamic Revolution.

چرا که همه شما ایران بعد از انقلاب اسلامی را در ذهن دارید.

That Iran was once a secular society,

درصورتیکه ایران زمانی یک کشور سکولار بود و دموکراسی داشت و

and we had democracy,

درصورتیکه ایران زمانی یک کشور سکولار بود و دموکراسی داشت و

and this democracy was stolen from us

این دموکراسی از ما دزدیده شد توسط دولت آمریکا و دولت بریتانیا.

by the American government,

این دموکراسی از ما دزدیده شد توسط دولت آمریکا و دولت بریتانیا.

by the British government.

این دموکراسی از ما دزدیده شد توسط دولت آمریکا و دولت بریتانیا.

This film also speaks to the Iranian people

و این فیلم همینطور با مردم ایران سخن می گوید

in asking them to return to their history

که به تاریخ خود برگردند و

and look at themselves before they were so Islamicized --

به خود قبل از اینکه کشور به این شکل اسلامی شود، نظر داشته باشند

in the way we looked, in the way we played music,

به شکلی که ما به نظر می آمدیم ، به شکلی که ما موسیقی می نواختیم و

in the way we had intellectual life.

به شکلی ما زندگی روشنفکرانه ای داشتیم.

And most of all,

و مهمتر از همه به روشی که ما برای دموکراسی جنگیدیم نگاه کنند.

in the way that we fought for democracy.

و مهمتر از همه به روشی که ما برای دموکراسی جنگیدیم نگاه کنند.

These are some of the shots actually from my film.

این تصاویر در حقیقت صحنه هایی از فیلم من است.

These are some of the images of the coup.

و تعدادی از صحنه های کودتا.

And we made this film in Casablanca,

و ما این فیلم را در کازابلانکا ساختیم و تمام صحنه ها را بازسازی کردیم.

recreating all the shots.

و ما این فیلم را در کازابلانکا ساختیم و تمام صحنه ها را بازسازی کردیم.

This film tried to find a balance

این فیلم تلاش می کند که تعادلی بین گفتن داستان سیاسی و یک داستان فمنیستی برقرار کند.

between telling a political story,

این فیلم تلاش می کند که تعادلی بین گفتن داستان سیاسی و یک داستان فمنیستی برقرار کند.

but also a feminine story.

این فیلم تلاش می کند که تعادلی بین گفتن داستان سیاسی و یک داستان فمنیستی برقرار کند.

Being a visual artist, indeed,

در حقیقت هنرمند بصری بودن،

I am foremost interested to make art --

البته من بیشتر مایل هستم که هنر, اثر هنری خلق کنم که به ماورای سیاست و مذهب و و مساله فمنیسم برود

to make art that transcends

البته من بیشتر مایل هستم که هنر, اثر هنری خلق کنم که به ماورای سیاست و مذهب و و مساله فمنیسم برود

politics, religion,

البته من بیشتر مایل هستم که هنر, اثر هنری خلق کنم که به ماورای سیاست و مذهب و و مساله فمنیسم برود

the question of feminism,

البته من بیشتر مایل هستم که هنر, اثر هنری خلق کنم که به ماورای سیاست و مذهب و و مساله فمنیسم برود

and become an important, timeless,

و به شکل مهم و همیشگی و جهانی در آید.

universal work of art.

و به شکل مهم و همیشگی و جهانی در آید.

The challenge I have

چالشی که من داشتم

is how to do that.

این بود که چگونه

How to tell a political story but an allegorical story.

یک داستان سیاسی با هدف و با منظور را بیان کنم

How to move you with your emotions,

چگونه شما و احساسات شما را تکان دهم،

but also make your mind work.

و همینطور ذهن شما را مجبور به اندیشدین کنم.

These are some of the images

و این تعدادی تصاویر است از شخصیت های فیلم.

and the characters of the film.

و این تعدادی تصاویر است از شخصیت های فیلم.

Now comes the green movement --

و اکنون به جنبش سبز می رسیم ،

the summer of 2009,

در تابستان 2009 زمانی که فیلم من به پرده نمایش رفت جنبش در خیابان های تهران شکل گرفت.

as my film is released --

در تابستان 2009 زمانی که فیلم من به پرده نمایش رفت جنبش در خیابان های تهران شکل گرفت.

the uprising begins in the streets of Tehran.

در تابستان 2009 زمانی که فیلم من به پرده نمایش رفت جنبش در خیابان های تهران شکل گرفت.

What is unbelievably ironic

که به شکل عجیبی غیرمنتظره بود

is the period that we tried to depict in the film,

درست در زمانی که ما مشغول معرفی فیلم بودیم

the cry for democracy

التماس برای دموکراسی و عدالت اجتماعی در خیابان های تهران فریاد زده شد.

and social justice,

التماس برای دموکراسی و عدالت اجتماعی در خیابان های تهران فریاد زده شد.

repeats itself now

التماس برای دموکراسی و عدالت اجتماعی در خیابان های تهران فریاد زده شد.

again in Tehran.

التماس برای دموکراسی و عدالت اجتماعی در خیابان های تهران فریاد زده شد.

The green movement

و جنبش سبز

significantly inspired the world.

به شکلی قابل توجه دنیا را متوجه خودش کرد.

It brought a lot of attention to all those Iranians

و تمام توجه ها را معطوف کرد به ایرانیانی که برای

who stand for basic human rights

حداقل های حقوق بشر قد علم کرده اند و برای دموکراسی می جنگند.

and struggle for democracy.

حداقل های حقوق بشر قد علم کرده اند و برای دموکراسی می جنگند.

What was most significant for me

چیزی که بیش از همه برای من قابل توجه بود، مجددا درصد زنانی بود که در جنبش حضور داشتند

was, once again,

چیزی که بیش از همه برای من قابل توجه بود، مجددا درصد زنانی بود که در جنبش حضور داشتند

the presence of the women.

چیزی که بیش از همه برای من قابل توجه بود، مجددا درصد زنانی بود که در جنبش حضور داشتند

They're absolutely inspirational for me.

و این زنان بشدت مرا تحت تاثیر قرار دادند.

If in the Islamic Revolution,

اگر در طی انقلاب اسلامی تصویری از زنان ارایه شده بود که

the images of the woman portrayed

اگر در طی انقلاب اسلامی تصویری از زنان ارایه شده بود که

were submissive

همیشه مطیع دستورات هستند و هیچ صدایی ندارند،

and didn't have a voice,

همیشه مطیع دستورات هستند و هیچ صدایی ندارند،

now we saw a new idea of feminism

ما اکنون ایده های جدیدی از فمنیسم را می بینیم که در خیابان های تهران حضور دارند

in the streets of Tehran --

ما اکنون ایده های جدیدی از فمنیسم را می بینیم که در خیابان های تهران حضور دارند

women who were educated,

زنانی که تحصیلات دانشگاهی دارند, به آینده فکر می کنند و سنتی نیستند

forward thinking, non-traditional,

زنانی که تحصیلات دانشگاهی دارند, به آینده فکر می کنند و سنتی نیستند

sexually open, fearless

از نظر جنسیتی آزاد می اندیشند ، نترس هستند وبه شکلی جدی فمنیست هستند.

and seriously feminist.

از نظر جنسیتی آزاد می اندیشند ، نترس هستند وبه شکلی جدی فمنیست هستند.

These women and those young men

این زنان و این مردان جوان ایرانیان را در تمام دنیا یکپارچه کرده اند، از داخل و خارج.

united Iranians

این زنان و این مردان جوان ایرانیان را در تمام دنیا یکپارچه کرده اند، از داخل و خارج.

across the world, inside and outside.

این زنان و این مردان جوان ایرانیان را در تمام دنیا یکپارچه کرده اند، از داخل و خارج.

I then discovered

بعد من دریافتم که چرا من اینقدر تحت تاثیر زنان ایران قرار گرفته ام

why I take so much inspiration

بعد من دریافتم که چرا من اینقدر تحت تاثیر زنان ایران قرار گرفته ام

from Iranian women.

بعد من دریافتم که چرا من اینقدر تحت تاثیر زنان ایران قرار گرفته ام

That, under all circumstances,

چرا که این زنان تحت هر شرایطی از خطوط قرمز عبور می کنند.

they have pushed the boundary.

چرا که این زنان تحت هر شرایطی از خطوط قرمز عبور می کنند.

They have confronted the authority.

آنها با حکومت مقابله می کنند.

They have broken every rule

آنها همه قانون ها را می شکنند در همه ابعاد کوچک و بزرگش.

in the smallest and the biggest way.

آنها همه قانون ها را می شکنند در همه ابعاد کوچک و بزرگش.

And once again, they proved themselves.

و دوباره ، آنها ثابت کردند .

I stand here to say

من اینجا ایستاده ام تا بگویم زنان ایران صدای جدیدی یافته اند و صدای آنها به من این توان سخن گفتن را می دهد.

that Iranian women have found a new voice,

من اینجا ایستاده ام تا بگویم زنان ایران صدای جدیدی یافته اند و صدای آنها به من این توان سخن گفتن را می دهد.

and their voice is giving me my voice.

من اینجا ایستاده ام تا بگویم زنان ایران صدای جدیدی یافته اند و صدای آنها به من این توان سخن گفتن را می دهد.

And it's a great honor

و این افتخار بزرگی است

to be an Iranian woman and an Iranian artist,

که یک زن ایرانی و یک هنرمند ایرانی باشی، هر چند که مشغول فعالیت در غرب در حال حاضر هستم.

even if I have to operate in the West only for now.

که یک زن ایرانی و یک هنرمند ایرانی باشی، هر چند که مشغول فعالیت در غرب در حال حاضر هستم.

Thank you so much.

بسیار سپاسگذارم

(Applause)

تشویق حضار