Pam Warhurst: How we can eat our landscapes

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: soheila Jafari Reviewer: Mana Ahmady

The will to live life differently can start

تصمیم برای زندگی متفاوت می‌تونه از جاهای نامعمول‌ای شروع بشه.

in some of the most unusual places.

تصمیم برای زندگی متفاوت می‌تونه از جاهای نامعمول‌ای شروع بشه.

This is where I come from, Todmorden.

من اهل اینجا هستم: تادموردِن.

It's a market town in the north of England,

شهر کوچکی در شمال انگلستان،

15,000 people, between Leeds and Manchester,

با ۱۵,۰۰۰ نفر جمعیت که بین لیدز و منچسترقرار داره.

fairly normal market town.

یه شهر بازاری نسبتا معمولی‌ست.

It used to look like this,

این شهر قبلا این شکلی بوده،

and now it's more like this,

و حالا بیشتر شبیه اینه،

with fruit and veg and herbs sprouting up all over the place.

با میوه‌جات، صیفی‌جات و سبزیجات که همه جا جوانه زدند.

We call it propaganda gardening. (Laughter)

ما اسمش رو گذاشتیم تبلیغِ باغبانی. (خنده)

Corner row railway, station car park,

کنار ریل‌های راه‌آهن، پارکینگ‌ها،

front of a health center, people's front gardens,

جلوی مراکز درمانی،جلوی خونه‌های مردم،

and even in front of the police station. (Laughter)

و حتی روبروی ایستگاه‌های پلیس. (خنده)

We've got edible canal towpaths,

ما آبراهه‌هایی داریم که دو طرفشون خوردنی کاشتیم،

and we've got sprouting cemeteries.

و گورستان‌هایی که دارن سبز می‌شن.

The soil is extremely good. (Laughter)

این خاک بسیار مرغوبه. (خنده تماشاگران)

We've even invented a new form of tourism.

ما حتی شکل جدیدی از گردشگری را ابداع کردیم.

It's called vegetable tourism, and believe it or not,

که بهش گردشگران سبز می‌گن، می‌خواین باور کنید یا نه،

people come from all over the world to poke around in our raised beds,

مردم از سراسر جهان برای کَند و کاو در باغچه‌های پرورشی ما به اینجا میان،

even when there's not much growing. (Laughter)

حتی وقتی خیلی رشد نکردند. (خنده)

But it starts a conversation. (Laughter)

اما این خودش شروع‌کننده‌ی یه گفتگوست. (خنده)

And, you know, we're not doing it because we're bored. (Laughter)

در ضمن، ما این‌کار را نمی‌کنیم چون‌ حوصله مون سر رفته. (خنده)

We're doing it because we want to start a revolution.

ما این‌کار رو انجام می‌دیم، چون می‌خوایم یه انقلاب راه بندازیم.

We tried to answer this simple question:

تلاش کردیم به یک سوال ساده جواب بدیم:

Can you find a unifying language that cuts across age

آیا ما می‌شه زبانِ پیوند‌دهنده‌ای پیدا کرد که سن و درآمد و فرهنگ رو دربربگیره و به خودِ مردم کمک کنه که

and income and culture that will help people themselves

آیا ما می‌شه زبانِ پیوند‌دهنده‌ای پیدا کرد که سن و درآمد و فرهنگ رو دربربگیره و به خودِ مردم کمک کنه که

find a new way of living,

شیوه جدیدی برای زندگی کردن پیدا کنند،

see spaces around them differently,

فضای اطرافشون را متفاوت ببیند،

think about the resources they use differently,

درباره منابع مورد استفاده‌شون متفاوت فکر کنن،

interact differently?

با اونها تعاملی متفاوت داشته باشند؟

Can we find that language?

آیا می‌تونیم این زبان را پیدا کنیم؟

And then, can we replicate those actions?

و پس از آن، آیا می‌شه این اقدام را تکرارکرد؟

And the answer would appear to be yes,

ظاهرا جواب مثبته،

and the language would appear to be food.

و به نظر میاد که آن زبان غذا باشه.

So, three and a half years ago, a few of us

خُب سه سال و نیم پیش، چند نفری از ما دور یک میز آشپزخونه نشستیم

sat around a kitchen table and

خُب سه سال و نیم پیش، چند نفری از ما دور یک میز آشپزخونه نشستیم

we just invented the whole thing. (Laughter)

و ناگهان بی‌کم و کاست ابداعش کردیم. (خنده)

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

We came up with a really simple game plan that we put to a public meeting.

ما یک استراتژی واقعا ساده به ذهنمون رسید و در یک جلسه‌ی عمومی به بحث گذاشتیمش.

We did not consult. We did not write a report.

نه مشاوره گرفتیم و نه گزارشی نوشتیم.

Enough of all that. (Laughter)

به اندازه کافی ازشون کشیده بودیم. (خنده)

And we said to that public meeting in Todmorden,

من در اون جلسه عمومی در تادموردن گفتم،

look, let's imagine that our town

ببینید، تصور کنید که شهرمون بر سه سطح متمرکز بشه:

is focused around three plates:

ببینید، تصور کنید که شهرمون بر سه سطح متمرکز بشه:

a community plate, the way we live our everyday lives;

یک سطح اجتماعی، شیوه روزانه زندگی‌مون؛

a learning plate, what we teach our kids in school

یک سطح آموزشی، چیزی که در مدرسه به بچه‌هامون درس میدیم

and what new skills we share amongst ourselves;

و مهارت‌های جدیدی که میان خودمون به اشتراک می‌گذاریم؛

and business, what we do with the pound in our pocket

و کسب و کار، آنچه که ما با پول انجام می‌دیم.

and which businesses we choose to support.

و تجارتی که انتخاب می‌کنیم که ازش حمایت کنیم.

Now, let's imagine those plates agitated

حالا، بگذارید تصور کنیم که این سطوح با رفتاراجتماع پیرامون موضوع غذا تحریک بشه.

with community actions around food.

حالا، بگذارید تصور کنیم که این سطوح با رفتاراجتماع پیرامون موضوع غذا تحریک بشه.

If we start one of those community plates spinning,

اگریکی از اون سطوح اجتماعی رو به حرکت در بیاریم،

that's really great, that really starts to empower people,

واقعا عالیه، و شروع به توانمند سازی مردم می‌کنه،

but if we can then spin that community plate

اما اگر بتونیم این سطح اجتماعی رو با سطح یادگیری، وسپس با بخش کسب‌وکار ادغام کنیم،

with the learning plate, and then spin it with the business plate,

اما اگر بتونیم این سطح اجتماعی رو با سطح یادگیری، وسپس با بخش کسب‌وکار ادغام کنیم،

we've got a real show there, we've got some action theater.

یک نمایش واقعی خواهیم داشت، یه نمایش چندبعدی.

We're starting to build resilience ourselves.

ما شروع به ایجاد انعطاف پذیری در خودمون کردیم .

We're starting to reinvent community ourselves,

ما خودمون دست به کارِ باز سازی جامعه شدیم،

and we've done it all without a flipping strategy document.

و ما همه اینها را بدون تنظیمِ حتی یک برگ سندِ راهبردی انجام دادیم.

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

And here's the thing as well.

و یه چیز دیگه هم هست.

We've not asked anybody's permission to do this,

ما همه این کارها را بدون اینکه از کسی اجازه بگیریم کردیم.

we're just doing it. (Laughter)

ما فقط انجامش می‌دیم. (خنده)

And we are certainly not waiting for that check

و مطمئنا برای شروع، منتظر فرستاده شدن چک صورتحساب نمی‌مونیم،

to drop through the letterbox before we start,

و مطمئنا برای شروع، منتظر فرستاده شدن چک صورتحساب نمی‌مونیم،

and most importantly of all, we are not daunted

و از همه مهمتر، ما با این استدلال‌های پیچیده و فلسفی دلسرد نمی‌شیم، مثل:

by the sophisticated arguments that say,

و از همه مهمتر، ما با این استدلال‌های پیچیده و فلسفی دلسرد نمی‌شیم، مثل:

"These small actions are meaningless in the face of tomorrow's problems,"

«این کارهای کوچک در مقابل مشکلات فردا بی‌معناست»،

because I have seen the power of small actions,

زیرا من قدرت کارهای کوچک را دیدم،

and it is awesome.

و این عالیه.

So, back to the public meeting. (Laughter)

خُب به جلسه عمومی برگردیم. (خنده)

We put that proposition to the meeting, two seconds,

ما پیشنهادمون را در جلسه مطرح کردیم، دو ثانیه گذشت،

and then the room exploded.

و بعدش اتاق منفجر شد.

I have never, ever experienced anything like that in my life.

من هرگز توی زندگی چنین تجربه ای را نداشتم.

And it's been the same in every single room, in every town

و این در هر جلسه و یا شهری که داستانمون را می‌گفتیم، همینطور تکرار می‌شد.

that we've ever told our story.

و این در هر جلسه و یا شهری که داستانمون را می‌گفتیم، همینطور تکرار می‌شد.

People are ready and respond to the story of food.

مردم آماده‌اند و به موضوع مواد غذایی واکنش نشان می‌دن.

They want positive actions they can engage in,

اونها عملی مثبت که بتونن درگیرش بشن را می‌خوان،

and in their bones, they know it's time

وبا مغز استخونشون می‌دونند که زمان آن فرا رسیده که شخصا مسئولیت به عهده بگیرند

to take personal responsibility

وبا مغز استخونشون می‌دونند که زمان آن فرا رسیده که شخصا مسئولیت به عهده بگیرند

and invest in more kindness to each other

و با هم و با محیطشان مهربانتر باشند.

and to the environment.

و با هم و با محیطشان مهربانتر باشند.

And since we had that meeting three and a half years ago,

از سه سال و نیم پیش که ما این جلسه را داشتیم،

it's been a heck of a roller coaster.

به پیچ و خم های زیادی برخوردیم.

We started with a seed swap, really simple stuff,

ما با مبادله دانه گیاهان شروع کردیم، یه کار خیلی ساده،

and then we took an area of land, a strip on the side

و سپس یه تکه زمین را برداشتیم، یه نوار باریک درحاشیه‌ی

of our main road, which was a dog toilet, basically,

جاده اصلی، که اساسا که توالت سگها بود.

and we turned it into a really lovely herb garden.

و اون را به یه باغچه سبزیجات دلپذیر تبدیل کردیم.

We took the corner of the car park in the station

ما گوشه‌ی پارکینگ‌ خودروها را برداشتیم، و تبدیلشون کردیم به باغچه سبزیجات

that you saw, and we made vegetable beds

ما گوشه‌ی پارکینگ‌ خودروها را برداشتیم، و تبدیلشون کردیم به باغچه سبزیجات

for everybody to share and pick from themselves.

برای هر کسی که می‌خواد شریک شه و واسه خودش سبزی بچینه.

We went to the doctors. We've just had

ما پیش دکترها رفتیم. ما تازه صاحب یک مرکز درمانی ۶ میلون پوندی در تادموردن شدیم،

a 6-million-pound health center built in Todmorden,

ما پیش دکترها رفتیم. ما تازه صاحب یک مرکز درمانی ۶ میلون پوندی در تادموردن شدیم،

and for some reason that I cannot comprehend,

و به دلایلی که نمی‌تونم بفهمم، با گیاهان خاردار احاطه شده بود. (خنده)

it has been surrounded by prickly plants. (Laughter)

و به دلایلی که نمی‌تونم بفهمم، با گیاهان خاردار احاطه شده بود. (خنده)

So we went to the doctors, said, "Would you mind us taking them up?"

خُب ما رفتیم پیش دکترها و گفتیم: «می‌تونیم اینها را بچینیم؟»

They said, "Absolutely fine, provided you get planning permission

و گفتند: «مسلمه که می‌تونید، به شرطی که اجازه‌ی عمران و آبادانی اراضی داشته باشید

and you do it in Latin and you do it in triplicate,"

به زبان لاتین تنظیمش کنید و سه نسخه ازش تهیه کنید،»

so we did — (Laughter) — and now there are fruit trees

خُب ما اینکار را کردیم -(خنده)- و حالا اونجا درخت‌های میوه هست

and bushes and herbs and vegetables

و همینطور بوته‌ها و صیفی‌جات و سبزیجات

around that doctor's surgery.

درست اطراف اتاق عمل دکترها.

And there's been lots of other examples, like the corn

مثالهای زیاد دیگری هم هست، مثل ذرت که جلو ایستگاه پلیس کاشته شده،

that was in front of the police station,

مثالهای زیاد دیگری هم هست، مثل ذرت که جلو ایستگاه پلیس کاشته شده،

and the old people's home that we've planted it with food

و مثل خونه سالمندان که براشون مواد غذایی کاشته شده که خودشون بتونن اونها بچینند و کشت‌شون بدن.

that they can pick and grow.

و مثل خونه سالمندان که براشون مواد غذایی کاشته شده که خودشون بتونن اونها بچینند و کشت‌شون بدن.

But it isn't just about growing,

اما این فقط درمورد کشت‌وکار نیست،

because we all are part of this jigsaw.

چونکه ما همه بخشی از این پازل هستیم.

It's about taking those artistic people in your community

این مربوط به گردهم آوردن افراد هنرمند در اجتماع شماست

and doing some fabulous designs in those raised beds

تا طراحی‌های اعجاب‌انگیری برای باغچه‌های پرورشی انجام بدن

to explain to people what's growing there,

و به مردم توضیح بدن که اونجا چی پرورش داده شده،

because there's so many people that don't really recognize

چون خیلی‌ها واقعا سبزی‌ها رو از هم تشخیص نمی‌دن، مگه اینکه بسته‌بندی شده باشند

a vegetable unless it's in a bit of plastic

چون خیلی‌ها واقعا سبزی‌ها رو از هم تشخیص نمی‌دن، مگه اینکه بسته‌بندی شده باشند

with a bit of an instruction packet on the top. (Laughter)

و روشون دستورالعملی چسبونده شده باشه. (خنده)

So we have some people who designed these things,

ما افرادی داریم که این چیزها رو طراحی می‌کنند،

"If it looks like this, please don't pick it, but if it looks like this,

«اگر این این شکلی بود لطفا نچینید، ولی اگر این شکلی بود، بفرمایید.»

help yourself."

«اگر این این شکلی بود لطفا نچینید، ولی اگر این شکلی بود، بفرمایید.»

This is about sharing and investing in kindness.

این یعنی سهیم‌شدن و نشان دادن مهربانی و حسنِ نیت.

And for those people that don't want to do either

و افرادی که نمی‌خوان هیچ‌کدام را انجام دهند، شاید بتونن آشپزی کنند،

of those things, maybe they can cook,

و افرادی که نمی‌خوان هیچ‌کدام را انجام دهند، شاید بتونن آشپزی کنند،

so we pick them seasonally and then we go on the street,

خلاصه، ما به صورت فصلی محصولات را می‌چینیم و می‌ریم تو خیابون،

or in the pub, or in the church,

یا به بار، یا به کلیسا،

or wherever people are living their lives.

و یا هر جایی که مردم زندگی می‌کنند.

This is about us going to the people and saying,

کار ما اینه که بریم پیش مردم و بگیم،

"We are all part of the local food jigsaw,

«ما همه بخشی از پازلِ غذای محلی هستیم، همه ما بخشی از راه حل هستیم.»

we are all part of a solution."

«ما همه بخشی از پازلِ غذای محلی هستیم، همه ما بخشی از راه حل هستیم.»

And then, because we know we've got vegetable tourists

و بعد، چون می‌دونیم گردشگرانِ سبز به شهرمون خواهند آمد

and we love them to bits and they're absolutely fantastic,

و بسیار دوستشون داریم، اونها واقعا فوق العاده‌اند،

we thought, what could we do to give them an even better experience?

فکر کردیم چکار کنیم که اونها تجربه بهتری داشته باشند؟

So we invented, without asking, of course,

ما چیزی رو ابداع کردیم، البته بدون اینکه از کسی اجازه بگیریم،

the Incredible Edible Green Route.

به نام «راه شگفت‌انگیز خوراکی‌های سبز»

And this is a route of exhibition gardens,

و این یه مسیر شامل باغ‌های تزئینی،

and edible towpaths, and bee-friendly sites, and the story

آبراهه با گیاهان خوراکی، محوطه زنبور عسل و حکایتِ

of pollinators, and it's a route that we designed

گرده‌افشان هاست، این مسیری‌ست که ما طراحی کردیم

that takes people through the whole of our town,

تا مردم رو دورتادور شهرمون بگردونه،

past our cafes and our small shops, through our market,

از جلوی قهوه خونه ها و مغازه های کوچک و بازار بگذرونه،

not just to and fro from the supermarket,

نه اینکه فقط یه مسیر رفت‌.‌وبرگشت به سوپرمارکت‌ها باشه،

and we're hoping that, in changing people's footfall

و ما امیدواریم با تغییر مسیر گردش مردم به دور شهر، رفتارشون را هم تغییر بدیم.

around our town, we're also changing their behavior.

و ما امیدواریم با تغییر مسیر گردش مردم به دور شهر، رفتارشون را هم تغییر بدیم.

And then there's the second plate, the learning plate.

و پس از اون سطح دومی هم وجود داره، سطح آموزشی.

Well, we're in partnership with a high school.

خُب، ما با دبیرستانها همکاری می‌کنیم.

We've created a company. We are designing and building

ما یک شرکت تشکیل دادیم. ما در حال ساخت و طراحیِ

an aquaponics unit in some land that was spare

یک واحدِ پرورشِ توامِ آبزیان و گیاهان در محوطه‌ی اضافیِ

at the back of the high school, like you do,

پشت دبیرستان‌ها هستیم، همه از این محوطه‌ها دارید.

and now we're going to be growing fish and vegetables

و می‌خوایم ماهی و سبزیجات به همراه زنبور عسل در باغستان‌ها پرورش بدیم،

in an orchard with bees,

و می‌خوایم ماهی و سبزیجات به همراه زنبور عسل در باغستان‌ها پرورش بدیم،

and the kids are helping us build that,

و نوجوانان در ساخت اون به ما کمک می‌کنند،

and the kids are on the board, and because the community

این بچه‌ها عضو هیئت مدیره هستند، و چون اجتماع

was really keen on working with the high school,

واقعا مشتاق بود که با دبیرستانها کار کند،

the high school is now teaching agriculture,

حالا در دبیرستانها کشاورزی تدریس می‌شه،

and because it's teaching agriculture, we started to think,

از آنجا که اونجا کشاورزی درس می‌دن ما فکر کردیم،

how could we then get those kids that never had a qualification

چطور می‌تونیم این بچه‌ها رو که تاحالا مدرکی نداشتن، اما برای کشت‌وکار بسیار هیجان‌زده‌اند، به کار بگیریم،

before in their lives but are really excited about growing,

چطور می‌تونیم این بچه‌ها رو که تاحالا مردکی نداشتن، اما برای کشت‌وکار بسیار هیجان‌زده‌اند، به کار بگیریم،

how can we give them some more experience?

چطور می‌تونیم به اونها تجربه بیشتری بدیم؟

So we got some land that was donated

خُب ما زمینی داشتیم که یه مرکز باغبانی محلی هدیه کرده بود.

by a local garden center.

خُب ما زمینی داشتیم که یه مرکز باغبانی محلی هدیه کرده بود.

It was really quite muddy, but in a truly incredible way,

زمینی گل‌آلود بود، اما به شیوه‌ای باورنکردنی

totally voluntary-led, we have turned that

که کاملا داوطلبانه بود، ما آن را به مرکز آموزش باغبانی تبدیل کردیم،

into a market garden training center,

که کاملا داوطلبانه بود، ما آن را به مرکز آموزش باغبانی تبدیل کردیم،

and that is polytunnels and raised beds

که شامل گلخانه‌های پلاستیکی و باغچه‌های پرورشی

and all the things you need to get the soil under your fingers

و همه‌ی چیزهایی‌ست که برای انجام دادنش باید حسابی دل به کار بدید،

and think maybe there's a job in this for me in the future.

و فکر کنید شاید در آینده اینجا برای من شغلی باشه.

And because we were doing that, some local academics said,

و وقتی شروع به کار کردیم، بعضی از دانشگاهیان محلی گفتند،

"You know, we could help design

«ما می‌تونیم به شما کمک کنیم یه دوره آموزشی باغبانی تجاری طراحی کنید.

a commercial horticulture course for you.

«ما می‌تونیم به شما کمک کنیم یه دوره آموزشی باغبانی تجاری طراحی کنید.

There's not one that we know of."

تا حالا کسی این کار رو نکرده.»

So they're doing that, and we're going to launch it later this year,

خُب اونها دارند این کار را انجام می‌دن، و قصد داریم در اواخر امسال راه اندازی‌اش کنیم،

and it's all an experiment, and it's all voluntary.

همه اینها آزمایشی‌ست، و کاملا هم داوطلبانه‌ست.

And then there's the third plate,

و بعد سطح سوم،

because if you walk through an edible landscape,

زیرا اگر شما در محوطه ای که در آن خوراکی کشت شده راه برید،

and if you're learning new skills, and if you start to get

و اگر مهارت جدیدی یاد بگیرید، و اگر علاقمند به کشت‌وکار فصلی بشید،

interested in what's growing seasonally,

و اگر مهارت جدیدی یاد بگیرید، و اگر علاقمند به کشت‌وکار فصلی بشید،

you might just want to spend more of your own money

شاید بخواهید پول بیشتری را برای پشتبانی از تولیدکنندگان محلی صرف کنید،

in support of local producers,

شاید بخواهید پول بیشتری را برای پشتبانی از تولیدکنندگان محلی صرف کنید،

not just veg, but meat and cheese and beer

نه فقط برای سبزیجات، بلکه برای گوشت، پنیر، آبجو

and whatever else it might be.

یا هرچیزه دیگه ای که شاید وجود داشته باشه.

But then, we're just a community group, you know.

اما ما فقط یه گروه داوطلب هستیم، ما واقعا چه کاری میتونیم بکنیم؟

We're just all volunteers. What could we actually do?

اما ما فقط یه گروه داوطلب هستیم، ما واقعا چه کاری میتونیم بکنیم؟

So we did some really simple things.

خُب ما کارهای واقعا ساده‌ای کردیم.

We fundraised, we got some blackboards,

ما پول جمع کردیم، چند تا تخته سیاه گرفتیم،

we put "Incredible Edible" on the top,

بالای اونها نوشتیم «خوراکی شگفت‌انگیز»،

we gave it every market trader that was selling locally,

ما آن را به هر فروشنده ای که فروش محلی داشت دادیم،

and they scribbled on what they were selling in any one week.

و اونها خیلی سریع فروش طول هفته‌شون را روی آن نوشتند.

Really popular. People congregated around it.

چیزهای خیلی متداول. و مردم دور اون جمع شدند.

Sales were up.

فروش بالا رفت.

And then, we had a chat with the farmers, and we said,

سپس با کشاورزان گفتگویی داشتیم، ما گفتیم

"We're really serious about this,"

«ما در این مورد خیلی جدی هستیم»،

but they didn't actually believe us, so we thought,

ولی در واقع اونها باور نکردند، ما فکر کردیم،

okay, what should we do? I know. If we can create

خب، حالا چه کنیم؟ اگر بتونیم یه کمپین برای یکی از فرآورده‌ها بسازیم و نشون بدیم

a campaign around one product and show them

خب، حالا چه کنیم؟ اگر بتونیم یه کمپین برای یکی از فرآورده‌ها بسازیم و نشون بدیم

there is local loyalty to that product,

اعتماد و تعصب محلی برای این محصول وجود داره،

maybe they'll change their mind and see we're serious.

شاید اونها نظرشون را عوض کنند و ببینند که ما جدی هستیم.

So we launched a campaign -- because it just amuses me --

بنابر این ما یه کمپین راه انداخیتم -و چون خیلی ساده ازش خوشم اومد-

called Every Egg Matters. (Laughter)

اسمش رو گذاشتیم «هر یه تخم‌مرغ حسابه». (خنده)

And what we did was we put people on our egg map.

کاری که کردیم این بود که مردم را در نقشه‌ی تخم‌مرغی‌مون قرار دادیم.

It's a stylized map of Togmorden.

این نقشه‌ایست به سبک خاص از تادموردِن‌..

Anybody that's selling their excess eggs

هرکی تخم‌مرغ مازادش را در بازار روز به‌شکل قانونی به همسایه‌هاش می‌فروشه،

at the garden gate, perfectly legally, to their neighbors,

هرکی تخم‌مرغ مازادش را در بازار روز به‌شکل قانونی به همسایه‌هاش می‌فروشه،

we've stuck on there. We started with four,

روی نقشه او را علامت‌گذاری کردیم. با چهارنفر شروع کردیم،

and we've now got 64 on, and the result of that was

و حالا ۶۴ نفر داریم، و نتیجه این بود

that people were then going into shops

که مردم ازآن به‌بعد به فروشگاه‌ها می‌رفتند

asking for a local Todmorden egg, and the result of that

و تخم مرغ محلی تادموردن را می‌خواستن، و نتیجه‌‌اش

was, some farmers upped the amount of flocks they got

این شد که بعضی کشاورزها گله‌ی پرنده‌هاشون رو افزایش دادن

of free range birds, and then they went on to meat birds,

گله‌ی پرندگان خانگی و آزادچَر را، و سپس سراغ پرنده‌های گوشتی رفتند.

and although these are really, really small steps,

گرچه که اینها گام‌هایی بسیار بسیار کوچکند،

that increasing local economic confidence

اما اطمینان به رشدِ اقتصاد محلی

is starting to play out in a number of ways,

به شیوه‌های گوناگونی نقش ایفا کرد،

and we now have farmers doing cheese

و حالا ما کشاورزانی را داریم که پنیر می‌سازند

and they've upped their flocks and rare breed pigs,

و گله‌هاشون را افزایش دادند و نژادهای نادری از خوکها پرورش می‌دهند،

they're doing pasties and pies and things

اونها پیراشکی و کلوچه و چیزهایی درست می‌کنند که هرگز درست نکرده بودند.

that they would have never done before.

اونها پیراشکی و کلوچه و چیزهایی درست می‌کنند که هرگز درست نکرده بودند.

We've got increasing market stalls selling local food,

ما افزایش دکه‌های بازار فروش غذای محلی را داشتیم،

and in a survey that local students did for us, 49 percent

و در یک نظرسنجی که دانش آموزان محلی برای ما انجام دادند، ۴۹ درصد

of all food traders in that town said that their bottom line

از فروشندگان مواد غذایی در این شهر گفته اند که درآمدشان

had increased because of what we were actually doing.

به دلیل کاری که ما کرده‌ایم افزایش یافته.

And we're just volunteers and it's only an experiment.

تازه همه ما داوطلب هستیم و این تنها یک تجربه‌ست.

(Laughter)

(خنده تماشاگران)

Now, none of this is rocket science.

اینها هیچکدوم موشک هوا کردن نیست.

It certainly is not clever, and it's not original.

یقینا این هوشمندانه و مبتکرانه نیست.

But it is joined up, and it is inclusive.

اما این پیوستن و فراگیرشدن است.

This is not a movement for those people

این حرکتی برای افرادی که قصد دارند خودشون به ترتیبی جدا کنند نیست.

that are going to sort themselves out anyway.

این حرکتی برای افرادی که قصد دارند خودشون به ترتیبی جدا کنند نیست.

This is a movement for everyone.

این حرکتی‌ست برای همه.

We have a motto: If you eat, you're in. (Laughter)

ما یه شعار داریم: اگر می‌خوری، بازی هستی. (خنده تماشاگران)

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

Across age, across income, across culture.

در هر سنی، هر درآمدی و هر فرهنگی .

It's been really quite a roller coaster experience,

این تجربه‌ پرپیچ وخمی بوده،

but going back to that first question that we asked,

اما برگردیم سراغ اولین سوالی که پرسیدیم،

is it replicable? Yeah. It most certainly is replicable.

آیا این قابل تکرار و الگوبرداری‌ست؟ بله قطعا این قابل تکراره.

More than 30 towns in England now are spinning

حالا بیش از سی شهر در انگلستان تجارت «خوراکی شگفت‌انگیز» را پیش می‌برند.

the Incredible Edible plate.

حالا بیش از سی شهر در انگلستان تجارت «خوراکی شگفت‌انگیز» را پیش می‌برند.

Whichever way they want to do it, of their own volition,

هر راهی که می خواهند انجام دهند، با اراده خودشون،

they're trying to make their own lives differently,

اونها تلاش می‌کنند که زندگی خودشون را تغییر دهند،

and worldwide, we've got communities across America

و در سراسر جهان، جوامعی به ما ملحق شدند، در سرتاسر آمریکا

and Japan -- it's incredible, isn't it? I mean,

ژاپن -این باور نکردنیه، اینطور نیست؟ منظورم اینه که،

America and Japan and New Zealand.

فکرش رو بکنید، آمریکا و ژاپن و نیوزیلند.

People after the earthquake in New Zealand visited us

بعد از زلزله نیوزیلند مردم به دیدار ما اومدن

in order to incorporate some of this public spiritedness

تا بخشی از این خیرخواهی عمومی را در قالب کشت‌وکار محلی در قلب شهر کرایست‌چرچ به ثبت برسونیم.

around local growing into the heart of Christchurch.

تا بخشی از این خیرخواهی عمومی را در قالب کشت‌وکار محلی در قلب شهر کرایست‌چرچ به ثبت برسونیم.

And none of this takes more money

و هیچکدوم از این فعالیت‌ها پول بیشتری نمی‌خوان

and none of this demands a bureaucracy,

و هیچکدوم به کاغذبازی اداری نیازی ندارن،

but it does demand that you think things differently

اما این‌کار نیازمند فکر کردن به گونه ای متفاوت به هر چیزیست،

and you are prepared to bend budgets and work programs

و باید آمادگی فراهم کردن بودجه، و کار کردن بر روی طرح داشته باشید

in order to create that supportive framework

تا یک چهارچوب حمایتی ایجاد کنید

that communities can bounce off.

که جامعه‌تان بتونه از آن منتفع شود.

And there's some great ideas already in our patch.

و ایده‌های خیلی خوبی در گروه ما وجود داره.

Our local authority has decided to make everywhere

مقامات محلی ما تصمیم گرفتند که همه‌جا «خوراکی شگفت‌انگیز» ایجاد کنند،و برای پشتبانی از این

Incredible Edible, and in support of that

مقامات محلی ما تصمیم گرفتند که همه‌جا «خوراکی شگفت‌انگیز» ایجاد کنند،و برای پشتبانی از این

have decided to do two things.

تصمیم گرفتند دو کار را انجام بدن.

First, they're going to create an asset register of spare land

اول قصد دارند یک دفتر ثبت دارایی ایجاد کنند که مربوطه به زمین‌های متروکی

that they've got, put it in a food bank so that communities

که در اختیار دارند، و آن را در بانک غذایی قرار بدن تا اجتماعات

can use that wherever they live,

بتونن از اونها هرجا که زندگی می‌کنند استفاده کنند،

and they're going to underpin that with a license.

و قصد دارند برای محکم‌کاری و تائید یه مجوز صادر کنند.

And then they've said to every single one of their workforce,

و به تک تک کارکنانشان تاکید کردن،

if you can, help those communities grow,

که اگر می‌تونید به رشد این گروه‌ها کمک کنید،

and help them to maintain their spaces.

و برای حفظ و نگهداری از زمین‌هاشون بهشون کمک کنید.

Suddenly, we're seeing actions on the ground

یک‌باره، ما شاهد عملیات بر روی زمین

from local government. We're seeing this mainstreamed.

ازجانب دولت های محلی هستیم. داریم یک حرکت و جریان مشاهده می‌کنیم.

We are responding creatively at last to what Rio demanded

ما سرانجام داریم خلاقانه به اونچه در اجلاس محیط زیست ریو خواسته شد پاسخ می‌دیم.

of us, and there's lots more you could do.

و هنوز کارهای زیادی مونده که می‌شه انجام داد.

I mean, just to list a few. One, please stop putting

اگه بخوام فهرست‌وار بگم، خواهش می‌کنم دست بردارید از کاشتن

prickly plants around public buildings. It's a waste of space.

گیاهان خاردار در محوطه ساختمان‌های عمومی. این هدر دادن فضاهاست.

(Laughter) Secondly, please create -- please, please create

(خنده). دوم اینکه، از ته دل ازتون می‌خوام که شروع کنید به ساختن

edible landscapes so that our children start to walk

کشتزارهای خوراکی تا بچه‌هامان قدم زنان

past their food day in, day out, on our high streets,

هرروز از کنار غذاهاشون بگذرند، در خیابان‌های اصلی

in our parks, wherever that might be.

در پارک‌هامون و هرجای دیگری که باید باشند.

Inspire local planners to put the food sites at the heart

الهام‌بخش طراحان شهری باشید تا محلی برای کشت مواد غذایی در قلبِ

of the town and the city plan, not relegate them

شهر و برنامه‌ریزی شهری درنظر بگیرند، نه اینکه اونها رو منتقل کنند به

to the edges of the settlements that nobody can see.

حاشیه شهر که کسی نمی‌تونه اونها را ببینه.

Encourage all our schools to take this seriously.

تمامی مدرسه‌هامون را تشویق کنید تا این موضوع را جدی بگیرند.

This isn't a second class exercise.

این مشغله درجه دو نیست.

If we want to inspire the farmers of tomorrow,

اگر می‌خواهیم الهام بخش کشاورزان آینده باشیم،

then please let us say to every school,

پس بیاید به تمامی مدارس بگیم،

create a sense of purpose around the importance

اهمیت و اعتبار محیط زیست، غذای محلی و خاک را هدفمند کنید.

to the environment, local food and soils.

اهمیت و اعتبار محیط زیست، غذای محلی و خاک را هدفمند کنید.

Put that at the heart of your school culture,

و این را درقلب فرهنگ مدارس قرار دهید،

and you will create a different generation.

و شما نسل متفاوتی را خلق خواهید کرد.

There are so many things you can do, but ultimately

کارهای بسیار زیادی را می‌تونید انجام بدید، اما در نهایت

this is about something really simple.

این درباره چیزی واقعا ساده است.

Through an organic process, through

از طریق یک فرآیند زیستی، از طریق افزایش تشخیص قدرت فعالیتهای کوچک،

an increasing recognition of the power of small actions,

از طریق یک فرآیند طبیعی، از طریق افزایش تشخیص قدرت فعالیتهای کوچک،

we are starting, at last, to believe in ourselves again,

ما، سرانجام، باور به خود را دوباره آغاز کردیم،

and to believe in our capacity, each and every one of us,

و باور به قابلیت‌هایمان، تک تک ماها،

to build a different and a kinder future,

برای ساختن آینده‌ای مهرآمیزتر و متفاوت،

and in my book, that's incredible.

و به نظر من، این باورنکردنی‌ست.

Thank you. (Applause)

سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

Thank you very much. (Applause)

بسیار سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)