Shigeru Ban: Emergency shelters made from paper

شیگورا یان: پناهگاههای اضطراری ساخته شده از مقوا

Translator: soheila Jafari Reviewer: Leila Ataei

Hi. I am an architect.

سلام، من یک معمارم.

I am the only architect in the world

و تنها معمار در جهان هستم که

making buildings out of paper like this cardboard tube,

ساختمانها را با کاغذهایی مثل این لوله مقوایی می‌سازد،

and this exhibition is the first one I did

و این اولین نمایشگاهی بود

using paper tubes.

که از لوله مقوایی برای ساختمان‌ها استفاده می‌کرد.

1986, much, much longer before people started talking

در سال ۱۹۸۶ در واقع خیلی قبل از اینکه مردم شروع به

about ecological issues and environmental issues,

توجه كردن به مسائل اکولوژی و محیط زیست کنند،

I just started testing the paper tube

من شروع به آزمایش بر روی لوله‌های مقوایی

in order to use this as a building structure.

به منظور استفاده از آنها برای اسکلت ساختمان کردم.

It's very complicated to test the new material for the building,

آزمایش مواد جدید برای استفاده در ساختمان سازی بسیار پیچیده است،

but this is much stronger than I expected,

اما این لوله ها از آنچه که انتظار می‌رفت بسیار مقاوم‌تر و قویتر بودند،

and also it's very easy to waterproof,

همچنین ضدآب کردن این لوله‌ها بسیار آسان بود،

and also, because it's industrial material,

و همچنین، چون این یک ماده صنعتی‌ست،

it's also possible to fireproof.

ضد آتش و نسوز کردن آنها ممکن است.

Then I built the temporary structure, 1990.

سپس در سال ۱۹۹۰، من این بنای موقتی را ساختم.

This is the first temporary building made out of paper.

و این اولین بنای موقتی بود که از کاغذ ساخته شده بود.

There are 330 tubes, diameter 55 [centimeters],

در آن ۳۳۰ لوله به قطر ۵۵ سانتیمتر وجود دارد،

there are only 12 tubes with a diameter

و تنها ۱۲ لوله به ضخامت

of 120 centimeters, or four feet, wide.

۱۲۰ ساتیمتر است، که حدود ۴ فیت عرض دارد.

As you see it in the photo, inside is the toilet.

همانطور که در عکس می‌بینید، داخل آن توالت هست.

In case you're finished with toilet paper,

و احیانا اگر دستمال توالت تمام شد،

you can tear off the inside of the wall. (Laughter)

می‌توانید یک تکه کاعذ از داخل دیوار پاره کنید.( خنده تماشاگران)

So it's very useful.

خُب این خیلی قابل استفاده است.

Year 2000, there was a big expo in Germany.

در سال ۲۰۰۰، در آلمان نمایشگاه بسیار بزرگی برپا بود.

I was asked to design the building,

و از من خواسته شد که ساختمان را طراحی کنم.

because the theme of the expo was environmental issues.

چونکه موضوع نمایشگاه مسائل محیط زیستی بود.

So I was chosen to build the pavilion out of paper tubes,

بنابراین از من خواسته شد که که غرفه‌ای از لوله های مقوایی بسازم،

recyclable paper.

کاغذهای بازیافت شده.

My goal of the design is not when it's completed.

هدف من در طراحی این ساختمان کامل نشد.

My goal was when the building was demolished,

در واقع هدف من وقتی کامل شد که این ساختمان تخریب شد،

because each country makes a lot of pavilions

زیرا همه کشورهای غرفه‌های زیادی را می‌سازند

but after half a year, we create a lot of industrial waste,

اما بعد از یک سال، ما نخاله‌های ساختمانی و ضایعات صنعتی زیادی ایجاد می‌کنیم.

so my building has to be reused or recycled.

خُب بناهای زیادی باید دوباره مورد استفاده قرار گیرند و یا بازیافت شوند.

After, the building was recycled.

بعداز این که این بنا بازیافت شد.

So that was the goal of my design.

این هدف نهایی طراحی من بود.

Then I was very lucky to win the competition

بعد از آن من بسیار خوش شانس بودم که برنده مسابقه‌ای

to build the second Pompidou Center in France

به منظور احداث دومین پمپیدوسنتر فرانسه در

in the city of Metz.

شهر متز شدم.

Because I was so poor,

چون من خیلی فقیر بودم

I wanted to rent an office in Paris,

می‌خواستم که یک دفتر در پاریس اجاره کنم،

but I couldn't afford it,

ولی استطاعتش را نداشتم.

so I decided to bring my students to Paris

بنابراین تصمیم گرفتم که شاگردانم را برای

to build our office on top of the Pompidou Center in Paris

احداث دفترم درپشت‌بام پمییپیدو سنتر پاریس

by ourselves.

بیاورم تا آنرا خودمان بسازیم.

So we brought the paper tubes and the wooden joints

خُب ما لوله های مقوایی و اتصالات چوبی

to complete the 35-meter-long office.

برای احداث یک دفتر کار به طول ۳۵ متر خریدیم.

We stayed there for six years without paying any rent.

ما بدون پرداخت هیچ هزینه‌ برای اجاره برای مدت شش سال آنجا ماندیم.

(Laughter) (Applause)

( خنده تماشاگران)( تشویق تماشاگران)

Thank you. I had one big problem.

سپاسگزارم. من یک مشکل بزرگ داشتم.

Because we were part of the exhibition,

چون دفتر ما بخشی از نمایشگاه بود،

even if my friend wanted to see me, they had to buy a ticket to see me.

حتی اگر دوستانم هم می‌خواستند ما را ببینید باید بلیط می‌خریدند تا مرا ببینند.

That was the problem.

مشکل این بود.

Then I completed the Pompidou Center in Metz.

سپس من مرکز پمپیدو را در متز تمام کردم.

It's a very popular museum now,

و حالا این موزه‌ی بسیار مشهوری‌ست،

and I created a big monument for the government.

و من برای دولت یک بنای یادبود بزرگی درست کردم.

But then I was very disappointed

اما در حرفه‌ام به عنوان معمار

at my profession as an architect,

بسیار ناراضی و مایوس بودم،

because we are not helping, we are not working for society,

زیراکمکی نمی‌رساندیم و برای جامعه کاری جامعه نمی‌کردیم،

but we are working for privileged people,

ما در اصل برای افراد صاحب منصب، ثروتمندان،

rich people, government, developers.

دولت، ساخت و سازکنندگان کار میکردیم.

They have money and power.

آنها پول و قدرت دارند.

Those are invisible.

این چیزها نامرئی هستند.

So they hire us to visualize their power and money

خُب آنها ما را استخدام کرده بودند تا قدرت و پول‌شان را

by making monumental architecture.

با ساختن یک بنای یادبود در پیش چشم دیگران به نمایش بگذاریم.

That is our profession, even historically it's the same,

این تخصص ماست، با اینکه به صورت تاریخی این به همان شکل انجام پذیرفت،

even now we are doing the same.

و با اینکه ما الان هم در حال انجام همان کار هستیم.

So I was very disappointed that we are not working for society,

بنابراین من بسیار مایوس بودم که ما برای جامعه و مردم کار نمی‌کنیم،

even though there are so many people

با اینکه افراد زیادی بودند

who lost their houses by natural disasters.

که خانها‌هایشان را به واسطه بلایای طبیعی از دست داده بودند.

But I must say they are no longer natural disasters.

اما باید بگویم این اینها بلایای طبیعی نیستند.

For example, earthquakes never kill people,

برای مثال، هرگز زلزله مردم را نمی‌کشد،

but collapse of the buildings kill people.

اما فروریزی ساختمانهاست که مردم را می‌کشد.

That's the responsibility of architects.

و معماران مسئول این هستند.

Then people need some temporary housing,

مردم نیاز به خانه‌های موقتی دارند،

but there are no architects working there

اما هیچ معماری روی آنها کار نمی‌کند

because we are too busy working for privileged people.

چونکه ما زیادی درگیر کار برای افراد ممتاز هستیم.

So I thought, even as architects,

خُب من فکر کردم، به عنوان معمار،

we can be involved in the reconstruction of temporary housing.

ما می‌توانیم درگیرساخت و ساز دوباره خانه‌های موقت شویم.

We can make it better.

ما میتوانیم این خانه‌ها را بهتر کنیم.

So that is why I started working in disaster areas.

خُب به همین دلیل بود که من تصمیم گرفتم در مناطقی که فاجعه‌ی رخ داده کار کنم.

1994, there was a big disaster in Rwanda, Africa.

در سال ۱۹۹۴، در رواندا در آفریقا فاجعه بزرگی رخ داد،

Two tribes, Hutu and Tutsi, fought each other.

دو قبیله، هوتو و توتسی با یکدیگر جنگیدند.

Over two million people became refugees.

و بیش از دو میلیون نفر پناهنده شدند.

But I was so surprised to see the shelter, refugee camp

اما ولی من وقتی پناهگاه پناهندگان را که

organized by the U.N.

سازمان مللل ایجاد کرده بود دیدم، بسیار متعجب شدم.

They're so poor, and they are freezing

مردم بسیار فقیر بودند و در فصل بارندگی

with blankets during the rainy season,

آنها با پتو در پناهگاهای ساخته شده توسط سازمان ملل

In the shelters built by the U.N.,

در حال یخ زدند بودند.

they were just providing a plastic sheet,

آنها فقط یک تکه پلاستیک داشتند،

and the refugees had to cut the trees, and just like this.

و پناهندگان می‌بایست درختان را می‌برند، درست مثل این.

But over two million people cut trees.

اگر بیش از دومیلون نفر درختان را ببرند.

It just became big, heavy deforestation

محل بزرگی وسیعی درختانش قطع می شد

and an environmental problem.

مشکلات محیط زیستی ایجاد می‌کرد.

That is why they started providing aluminum pipes, aluminum barracks.

و به همین دلیل بود که شروع کردند به تهیه لوله های آلومینومی برای احداث خانه‌های موقت آلومینومی.

Very expensive, they throw them out for money,

ولی چون بسیار گران قیمت بودند، پول زیادی بابتش باید می‌دادند،

then cutting trees again.

پس دوباره شروع به قطع درختان کردند.

So I proposed my idea to improve the situation

بدین ترتیب من ایده‌ام برای استفاده از لوله های مقوایی

using these recycled paper tubes

بازیافتی برای این وضعیت پیشنهاد کردم،

because this is so cheap and also so strong,

چونکه بسیار ارزان‌قیمت و همچنین خیلی مقاوم است،

but my budget is only 50 U.S. dollars per unit.

اما بودجه من فقط ۵۰ دلار آمریکا برای هر واحد بود.

We built 50 units to do that as a monitoring test

ما ۵۰ خانه‌ را بصورت آزمایشی برای بررسی

for the durability and moisture and termites, so on.

دوام‌شان در برابر رطوبت ، موریانه ها و موارد دیگر ساختیم.

And then, year afterward, 1995, in Kobe, Japan,

و سپس سال بعد در سال ۱۹۹۵، در کوب ژاپن،

we had a big earthquake.

زمین‌لرزه بسیار بزرگی داشتیم.

Nearly 7,000 people were killed,

که حدود ۷٫۰۰۰ نفر کشته شدند،

and the city like this Nagata district,

و تمام شهر مثل این بخش از تاگاتا ،

all the city was burned in a fire after the earthquake.

بعد از زلزله در اثرآتش‌سوزی کاملا سوخت.

And also I found out there's many Vietnamese refugees

همچنین فهمیدم که تعداد زیادی پناهنده ویتنامی

suffering and gathering at a Catholic church --

در کلیساهای کاتولیک گرده هم آمدند که در عذابند--

all the building was totally destroyed.

همه ساختمانها کاملا از بین رفته و تخریب شده بودند.

So I went there and also I proposed to the priests,

من به آنجا رفتم و به کشیش پیشنهاد دادم

"Why don't we rebuild the church out of paper tubes?"

"چرا ما کلیسا را با لوله مقوایی نسازیم؟ "

And he said, "Oh God, are you crazy?

و او گفت،" آه خدای من، مگر دیوانه ای؟

After a fire, what are you proposing?"

بعد از یک آتش‌سوزی، تو چه پیشنهاد می‌کنی؟

So he never trusted me, but I didn't give up.

خُب او هرگز به من اعتماد نکرد، ولی من ناامید نشدم.

I started commuting to Kobe,

و شروع کردم با مردم کوبه گفتگو کردن،

and I met the society of Vietnamese people.

من با افرادی در جامعه ویتنامی‌ها ملاقات کردم.

They were living like this with very poor plastic sheets

آنها اینطوری در زیز یک تکه پلاستیک در

in the park.

پارک زندگی می‌کردند.

So I proposed to rebuild. I raised -- did fundraising.

خُب من پشنهاد کردم که کلیسا را دوباره بسازم. من اعانه جمع آوری کردم.

I made a paper tube shelter for them,

و یک پناهگاه برای‌شان ساختم،

and in order to make it easy to be built by students

برای اینکه ساختن و همچنین تخریب آن را ساده کنم

and also easy to demolish,

از دانشجویان استفاده کردم،

I used beer crates as a foundation.

از جعبه آبجو برای فونداسیون و پی آن استفاده کردم.

I asked the Kirin beer company to propose,

من از شرکت آبجو سازی کرین خواستم که این جعبه ها را بدهند

because at that time, the Asahi beer company

زیرا در آن زمان شرکت آبجوسازی آساهی

made their plastic beer crates red,

از جعبه های پلاستیکی قرمز استفاده میکرد،

which doesn't go with the color of the paper tubes.

که با طرح لوله های کاعذی ما همخوانی نداشت.

The color coordination is very important.

هماهنگی رنگها بسیار مهم هست.

And also I still remember, we were expecting

به خاطر دارم که انتظار داشتیم که در

to have a beer inside the plastic beer crate,

داخل جعبه پلاستیکی یک آبجو باشه،

but it came empty. (Laughter)

اما خالی بود. (خنده تماشاگران)

So I remember it was so disappointing.

خُب خاطرم می اید که خیلی هم مایوس کننده بود.

So during the summer with my students,

در طول تابستان با همکاری دانشجویان،

we built over 50 units of the shelters.

ما پنجاه واحد پناهگاه ساختیم.

Finally the priest, finally he trusted me to rebuild.

و آخر سر، کشیش به من اعتماد کرد تا ساختمان را دوباره بسازم.

He said, "As long as you collect money by yourself,

او گفت،" تا زمانی که خودت پول جمع آوری کنی،

bring your students to build, you can do it."

و دانشجویانت را برای احداث این بیاوری، می‌توانی این کار را بکنی."

So we spent five weeks rebuilding the church.

خُب برای احداث کلیسا ما پنج هفته وقت صرف کردیم.

It was meant to stay there for three years,

بدین معنی که برای سه سال آنجا باشد،

but actually it stayed there 10 years because people loved it.

ولی در واقع این برای ده سال آنجا ماند چونکه مردم دوستش داشتند.

Then, in Taiwan, they had a big earthquake,

سپس در تایوان، یک زلزله بزرگ اتفاق افتاد،

and we proposed to donate this church,

و ما پیشنهاد کردیم که این کلیسا را هدیه کنیم،

so we dismantled them,

بنابراین ما آن را برچیدیم،

we sent them over to be built by volunteer people.

و برای آنها فرستادیم تا توسط افرادی داوطلب دوباره ساخته شود.

It stayed there in Taiwan as a permanent church even now.

و این هنوز در تایوان به عنوان یک کلیسای دائمی هست.

So this building became a permanent building.

خُب این بنا به یک بنای دائمی تبدیل شد.

Then I wonder, what is a permanent and what is a temporary building?

سپس فکر کردم که چه ساختانی دائمی و چه ساختمانی موقتی‌ست؟

Even a building made in paper

حتی ساختمانی که از کاغذ درست شده

can be permanent as long as people love it.

می‌تواند پایدار و دائمی باشد در صورتی که مردم دوستش داشته باشند.

Even a concrete building can be very temporary

حتی یک ساختمان بتونی هم می‌تواند موقتی باشد

if that is made to make money.

اگر فقط برای بدست آوردن پول ساخته شده باشد.

In 1999, in Turkey, the big earthquake,

در سال ۱۹۹۱، در ترکیه، زلزله بزرگی رخ داد،

I went there to use the local material to build a shelter.

من به آنجا رفتم تا از مواد محلی برای ساخت پناهگاه استفاده کنم.

2001, in West India, I built also a shelter.

همچنین در سال ۲۰۰۱ در غرب هند یک پناهگاه ساختم.

In 2004, in Sri Lanka, after the Sumatra earthquake

در سال ۲۰۰۴، در سریلانکا بعد از زلزله

and tsunami, I rebuilt Islamic fishermen's villages.

و سونامی سوماترا، من یک روستای ماهیگیری اسلامی را بازسازی کردم.

And in 2008, in Chengdu, Sichuan area in China,

در سال ۲۰۰۸، در چندو، در استان سیچوان چین،

nearly 70,000 people were killed,

حدود ۷۰٫۰۰۰ نفر کشته شدند،

and also especially many of the schools were destroyed

به ویژه آنکه مدارس بسیار زیادی به دلیل فساد

because of the corruption between the authority and the contractor.

بین مسئولین و پیمانکاران تخریب شدند.

I was asked to rebuild the temporary church.

از من خواسته شد که کلیسای موقتی را بسازم.

I brought my Japanese students to work with the Chinese students.

من دانشجویان ژاپنیم را برای کار با دانشجویان چینی به آنجا بردم.

In one month, we completed nine classrooms,

در طی یک ما، من ۹ کلاس درس

over 500 square meters.

به مساحت بیش از ۵۰۰ متربع را ساختیم.

It's still used, even after the current earthquake in China.

و هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد حتی بعد از زلزله اخیر چین.

In 2009, in Italy, L'Aquila, also they had a big earthquake.

در سال ۲۰۰۹، لاکوالا ایتالیا، یک زلزله بزرگ نیز داشتند.

And this is a very interesting photo:

این عکس بسیار جالبی هست:

former Prime Minister Berlusconi

نخست وزیر سابق ایتالیا برلوسکنی

and Japanese former former former former Prime Minister Mr. Aso --

و نخست وزیر اسبق، اسبق ، اسبق ، اسبق ژاپن آقای آسو--

you know, because we have to change the prime minister ever year.

میدونید که ما هر سال باید نخست وزیر عوض کنیم.

And they are very kind, affording my model.

و آنها بسیار مهربان هستند و به من پیشنهاد کردند، که هزینه تهیه مدل مرا بپردازند.

I proposed a big rebuilding, a temporary music hall,

من ساخت یک سالن موسیقی بزرگ را پیشنهاد دادم،

because L'Aquila is very famous for music

زیرا شهر لاکوئیلا برای موسیقی بسیار مشهور است

and all the concert halls were destroyed,

و تمامی سان‌های کنسرت تخریب شده بودند،

so musicians were moving out.

و تمامی نوازندگان بیرون رفته بودند.

So I proposed to the mayor,

بنابر این من به شهردار پیشنهاد دادم

I'd like to rebuild the temporary auditorium.

که علاقمندم یک سالن موسیقی موقتی را بسازم.

He said, "As long as you bring your money, you can do it."

او گفت،" تا زمانی که تو خودت پول بیاوری می‌توانی، این کار را بکنی."

And I was very lucky.

و من بسیار خوش شانس بودم.

Mr. Berlusconi brought G8 summit,

آقای برلوسکونی ( نخست وزیر موقت) اجلاس G8 آورد،

and our former prime minister came,

و نخست وزیر اسبق ما به آنجا آمد،

so they helped us to collect money,

خُب آنها به ما کمک کردند تا پول جمع‌اوری کنیم،

and I got half a million euros from the Japanese government

و من نیم میلیون یورو از دولت ژاپن برای

to rebuild this temporary auditorium.

تجدید بنای سالن موسیقی دریافت کردم.

Year 2010 in Haiti, there was a big earthquake,

در سال ۲۰۱۲ در هاییتی زلزله بزرگی رخ داد،

but it's impossible to fly over,

اما پرواز به آنجا غیر ممکن بود،

so I went to Santo Domingo, next-door country,

بنابر این به سنتو دومنیکن رفتم، همسایه کناری هاییتی،

to drive six hours to get to Haiti

و پس از شش ساعت رانندگی

with the local students in Santo Domingo

همراه با دانشجویان محلی به هاییتی رفتم

to build 50 units of shelter out of local paper tubes.

تا ۵۰ واحد پناهگاه را با لوله کای مقوایی درموجود در منطقه بسازیم.

This is what happened in Japan two years ago, in northern Japan.

این چیزی‌ست که دو سال پیش در ژاپن اتفاق افتاد، در منطقه شمال ژاپن

After the earthquake and tsunami,

بغد از زلزله و سونامی

people had to be evacuated in a big room like a gymnasium.

مردم می‌بایستی در سالن های بزرگی مانند سالن‌های ورزشی مستقر شوند.

But look at this. There's no privacy.

به این نگاه کنید. هیچ حریم خصوصی وجود ندارد.

People suffer mentally and physically.

افراد از لحاظ روحی و جسمی در رنج می‌برند

So we went there to build partitions

خُب ما برای ساختن دیوارکشی

with all the student volunteers with paper tubes,

با دانشجویان داوطلب و لوله های مقوایی به آنجا رفتیم،

just a very simple shelter out of the tube frame and the curtain.

تا تنها پناهگاه های ساده‌ای بدون پرده و چهارچوب مقوایی بسازیم

However, some of the facility authority

با این حال ، برخی از مسئولان

doesn't want us to do it, because, they said,

تمایل نداشتند که ما این کار را انجام دهیم ، چونکه می‌گفتند

simply, it's become more difficult to control them.

خیلی ساده است کنترل پناهگاهها خیلی مشکل خواهد بود.

But it's really necessary to do it.

اما این واقعا لازم است.

They don't have enough flat area to build

آنها زمین همواری برای برای احداث

standard government single-story housing like this one.

خانه‌‌های یک طبقه با استاندارهای دولتی مثل این را ندارند.

Look at this. Even civil government is doing

مثل این. حتی بخش شهرسازی دولت

such poor construction of the temporary housing,

چنين پناهگاههای موقت نامرغوبى را احداث می‌‌كند،

so dense and so messy because there is no storage, nothing, water is leaking,

بسيار فشرده و به هم ریخته زیرا انباری ندارند و آب نشت می‌کند،

so I thought, we have to make multi-story building

خُب من فکر کردم، ما باید یک ساختمان چند طبقه احداث کنیم

because there's no land and also it's not very comfortable.

زیرا زمین زیادی وجود ندارد و خیلی هم راحت نيست.

So I proposed to the mayor while I was making partitions.

خُب در حالی که دیوار بندی‌‌ها را انجام می‌دادیم به شهردار پیشنهاد دادم.

Finally I met a very nice mayor in Onagawa village

بالاخره من شهردار بسیار خوبی را در شهرک اوگانا

in Miyagi.

در میاگی دیدم.

He asked me to build three-story housing on baseball [fields].

او از من خواست که خانه‌‌های سه طبقه را در زمین بیسبال احداث کنم.

I used the shipping container

من از کانتینرهای حمل و نقل استفاده کردم

and also the students helped us to make

و دانشجویان به ما کمک کردند تا تمامی اثاثیه

all the building furniture

این ساختمان را بسازیم

to make them comfortable,

تا مردم راحت باشند،

within the budget of the government

به اندازه بودجه‌‌ای که دولت در اختیار گذاشته بود

but also the area of the house is exactly the same,

ولی مساحت این خانه ها دقیقا مشابه بودند

but much more comfortable.

اما بسیار راحت‌تر بودند.

Many of the people want to stay here forever.

خیلی از افراد میخواستند برای همیشه آنجا بمانند.

I was very happy to hear that.

من خیلی خوشحال شدم وقتی این را شنیدم.

Now I am working in New Zealand, Christchurch.

حالا روی کلیسای نیوزیلند کار میکنم.

About 20 days before the Japanese earthquake happened,

حدود ۲۰ روز قبل زلزله ژاپن اتفاق افتاد،

also they had a big earthquake,

اون هم زلزله بزرگی بود

and many Japanese students were also killed,

خیلی از ژاپنیها و دانش آموزان کشته شدند،

and the most important cathedral of the city,

مهمترین کلیسای جامع شهر،

the symbol of Christchurch, was totally destroyed.

سمبل كليساى مسیحی، کاملا تخریب شد.

And I was asked to come to rebuild the temporary cathedral.

و از من خواسته شد که بیایم وکلیسای جامع موقت را باسازى کنم.

So this is under construction.

خُب این در حال ساخت و ساز است.

And I'd like to keep building monuments

و علاقمندم که این بناهای تاریخی را نگه‌ دارم

that are beloved by people.

که مردم عاشق آن هستند.

Thank you very much.

بسیار سپاسگزارم.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

Thank you. (Applause)

بسیار سپاسگزارم.( تشویق تماشاگران)

Thank you very much. (Applause)

بسیاربسیار سپاسگزارم( تشویق تماشاگران)