Yang Lan: The generation that's remaking China

یانگ لن: نسلی که چین را از نو می سازد

Translator: Farnaz Saghafi Reviewer: mohsen hoseini

The night before I was heading for Scotland,

شب قبل از اینکه من عازم اسکاتلند بشوم،

I was invited to host the final

از من دعوت شد که مجری قسمت پایانی

of "China's Got Talent" show in Shanghai

همايش "نخبگان چین" در شانگهای

with the 80,000 live audience in the stadium.

با حضور 80،0000 تماشاگر بصورت زنده در استادیوم، باشم.

Guess who was the performing guest?

حدس بزنید چه کسی هنرنمایی می کرد؟

Susan Boyle.

سوزان بویل.

And I told her, "I'm going to Scotland the next day."

و من به او گفتم، " روز بعد عازم اسکاتلند هستم."

She sang beautifully,

او به زیبایی آواز خواند،

and she even managed to say a few words in Chinese:

و حتی توانست چند کلمه ای به زبان چینی سخن بگوید.

送你葱

[چینی ]

So it's not like "hello" or "thank you,"

آنقدر هم شبیه " سلام" یا " مرسی" ،

that ordinary stuff.

و این چیزهای ساده نبود.

It means "green onion for free."

معنی اش " پیازچه ی مجانی" بود.

Why did she say that?

چرا این را گفت؟

Because it was a line

چون این خط

from our Chinese parallel Susan Boyle --

از گفته ی فردی چینی مشابه سوزان بویل است --

a 50-some year-old woman,

زن پنجاه و خورده ای ساله ی،

a vegetable vendor in Shanghai,

سبزی فروش در شانگهای

who loves singing Western opera,

که عاشق خواندن اپرای غربی است،

but she didn't understand

اما چیزی از انگلیسی، فرانسه،

any English or French or Italian,

یا ایتالیایی نمی داند،

so she managed to fill in the lyrics

بنابراین سعی کرد متن اشعار را

with vegetable names in Chinese.

با نامهای سیزیجات به زبان چینی، جایگزین کند.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

And the last sentence of Nessun Dorma

و آخرین جملۀ نسون دورما

that she was singing in the stadium

که سوزان داشت در استادیوم می خواند،

was "green onion for free."

"پیازچه مجانی" بود.

So [as] Susan Boyle was saying that,

همانطور که سوزان مشغول خواندن بود،

80,000 live audience sang together.

٨٠٠٠٠ تماشاگربا هم می خواندند.

That was hilarious.

خیلی بامزه بود.

So I guess both Susan Boyle

بنابراین من حدس می زنم هم سوزان بویل

and this vegetable vendor in Shanghai

وهم سبزی فروش در شانگهای

belonged to otherness.

متفاوت و عجیب بودند.

They were the least expected to be successful

کمترین انتظار می رفت که آنها

in the business called entertainment,

در کارنمایش و سرگرمی موفق باشند،

yet their courage and talent brought them through.

با این وجود، شجاعت و استعدادشان، آنها را نجات داد.

And a show and a platform

یک برنامه و یک سکوی اجرا

gave them the stage

به آنها شانس

to realize their dreams.

درک رویاهایشان را داد.

Well, being different is not that difficult.

خوب ، متفاوت بودن آنقدر هم دشوار نیست.

We are all different

همه ما متفاوتیم

from different perspectives.

از زوایای مختلف.

But I think being different is good,

اما من فکر می کنم متفاوت بودن خوب است ،

because you present a different point of view.

چون شما دیدگاه متفاوتی ارائه می دهید.

You may have the chance to make a difference.

ممکن است فرصتی برای ایجاد یک تغییر داشته باشید.

My generation has been very fortunate

نسل من بسیار خوش شانس می باشد

to witness and participate

از اینرو که شاهد و سهیم

in the historic transformation of China

در دگرگونی تاریخی چین بوده

that has made so many changes

دگرگونی که باعث تغییرات بسیاری

in the past 20, 30 years.

درطول 20-30 سال گذشته شده است.

I remember that in the year of 1990,

یادم می یاد که در سال 1990 ،

when I was graduating from college,

وقتی که از کالج فارغ التحصیل می شدم،

I was applying for a job in the sales department

درخواست کار در بخش فروش

of the first five-star hotel in Beijing,

اولین هتل پنج ستاره در پکن دادم،

Great Wall Sheraton -- it's still there.

هتل شرایتون دیوار بزرگ چین -- که هنوز هم وجود دارد.

So after being interrogated

بدین ترتیب پس از اینکه رئیس ژاپنی هتل

by this Japanese manager for a half an hour,

نیم ساعت مرا سین جیم کرد،

he finally said,

بالاخره گفت،

"So, Miss Yang,

"خوب، خانم یانگ ،

do you have any questions to ask me?"

سؤالی دارید از من بپرسید؟ "

I summoned my courage and poise and said,

شجاعت و متانت خود را جمع کرده و گفتم،

"Yes, but could you let me know,

"بله ، اما می شه به من بگویید،

what actually do you sell?"

واقعا" چه می فروشید؟"

I didn't have a clue what a sales department was about

من هیچ اطلاعی از عملکرد بخش فروش

in a five-star hotel.

در یک هتل پنج ستاره نداشتم.

That was the first day I set my foot

اون اولین روزی بود که در

in a five-star hotel.

یک هتل پنج ستاره قدم می گذاشتم.

Around the same time,

حدوداً همان زمان ،

I was going through an audition --

من و هزاران دختر دانشجوی دیگر

the first ever open audition

آزمون صدا می دادیم،

by national television in China --

اولین آزمون صدا که ازتلویزیون ملی چین

with another thousand college girls.

پخش می شد.

The producer told us

تهیه کننده به ما گفت که

they were looking for some sweet, innocent

دنبال صورتهای جذاب،

and beautiful fresh face.

معصوم و زیبا هستند.

So when it was my turn, I stood up and said,

از اینرو وقتی نوبت من شد، ایستادم و گفتم،

"Why [do] women's personalities on television

"چرا مشخصات زنان در تلویزیون

always have to be beautiful, sweet, innocent

همیشه باید زیبا ، جذاب، معصوم

and, you know, supportive?

و.... دلسوز باشد؟

Why can't they have their own ideas

چرا نمی توانند عقاید وحرف های

and their own voice?"

خود را داشته باشند؟"

I thought I kind of offended them.

فکر کردم یه جورایی بهشون توهین کردم.

But actually, they were impressed by my words.

اما در واقع ، آنها تحت تاثیرکلمات من قرار گرفتند.

And so I was in the second round of competition,

و بدین ترتیب در دور دوم رقابت قرار گرفتم،

and then the third and the fourth.

و سپس دورسوم و چهارم.

After seven rounds of competition,

پس از هفت دوره رقابت ،

I was the last one to survive it.

تنها فردی بودم که باقی ماندم.

So I was on a national television prime-time show.

اینچنین در شوی پرایم - تایم تلویزیون ملی حضور یافتم .

And believe it or not,

و باور داشته باشید یا نه ،

that was the first show on Chinese television

آن اولین شوی تلویزیونی چین بود که

that allowed its hosts

به مجریانش اجازه می داد

to speak out of their own minds

نظرات شخصی خود را

without reading an approved script.

بدون خواندن از روی نوشته تایید شده، بیان کنند.

(Applause)

(تشویق تماشاگران)

And my weekly audience at that time

و در آن زمان، من در هفته

was between 200 to 300 million people.

بین 200 تا 300 میلیون مخاطب داشتم.

Well after a few years,

پس از چند سال ،

I decided to go to the U.S. and Columbia University

تصمیم گرفتم به آمریکا رفته و دردانشگاه کلمبیا

to pursue my postgraduate studies,

تحصیلات کارشناسی ارشد خود را دنبال کنم،

and then started my own media company,

و سپس شرکت رسانه ای خود را تأسیس کنم،

which was unthought of

که فکر نسنجیده ای

during the years that I started my career.

در سالهای اولیه کارم بود.

So we do a lot of things.

بدین ترتیب ما کارهای بسیاری انجام می دهیم.

I've interviewed more than a thousand people in the past.

من در گذشته با بیش از هزاران نفرمصاحبه کردم.

And sometimes I have young people approaching me

و گاهی اوقات افراد جوانی با من تماس گرفته

say, "Lan, you changed my life,"

و می گویند،" لن، تو زندگی مرا تغییر دادی،"

and I feel proud of that.

و من احساس غرور می کنم.

But then we are also so fortunate

اما زمانی خیلی خوشبختیم

to witness the transformation of the whole country.

که شاهد تحول کل کشور باشیم.

I was in Beijing's bidding for the Olympic Games.

من در مراسم انتخاب پکن برای بازی های المپیک حضور داشتم.

I was representing the Shanghai Expo.

من نماینده شرکتی از شانگهای بودم.

I saw China embracing the world

من شاهد این بودم که چین دنیا را در آغوش گرفت

and vice versa.

و بالعکس.

But then sometimes I'm thinking,

ولی پس از آن گاهی اوقات فکر می کنم،

what are today's young generation up to?

نسل جوان امروز چه چیزی در سر دارد؟

How are they different,

تفاوت آنها در چیست؟

and what are the differences they are going to make

ومی خواهند در آینده چه تغییراتی

to shape the future of China,

در شکل گیری چین بدهند؟

or at large, the world?

و یا بزرگتراز آن، در دنیا؟

So today I want to talk about young people

بنابراین من امروز می خواهم به بحث در مورد جوانان

through the platform of social media.

از طریق تریبون رسانه های اجتماعی بپردازم.

First of all, who are they? [What] do they look like?

قبل از هر چیز، اونا کی هستند؟ شبیه چی هستند؟

Well this is a girl called Guo Meimei --

خوب این یک دختر به اسم گوآ مِی مِی است

20 years old, beautiful.

20 ساله ، زیبا.

She showed off her expensive bags,

او پُزِ

clothes and car

کیف ها، لباس و ماشین

on her microblog,

گران قیمتش را

which is the Chinese version of Twitter.

در میکرو وبلاگش، که نسخه چینی تویتر است، می داد.

And she claimed to be the general manager of Red Cross

و ادعا می کرد که مدیر عامل صلیب سرخ

at the Chamber of Commerce.

در اتاق بازرگانی است.

She didn't realize

او نفهمید که

that she stepped on a sensitive nerve

روی مسئلۀ حساسی انگشت گذاشته

and aroused national questioning,

و پرسش جهانی را برانگیخته،

almost a turmoil,

تقریبا آشوبی،

against the credibility of Red Cross.

علیه اعتبار صلیب سرخ .

The controversy was so heated

موضوع آنقدر جنجال داغی بود که

that the Red Cross had to open a press conference

صلیب سرخ مجبور به راه اندازی کنفرانسی مطبوعاتی برای

to clarify it,

روشن کردن قضیه شد،

and the investigation is going on.

و تحقیقات در جریان است.

So far, as of today,

تا به اینجا و امروز،

we know that she herself made up that title --

می دانیم که آن عنوان ساخته ی خودش بوده --

probably because she feels proud to be associated with charity.

احتمالا به این دلیل که از ارتباط با خیریه احساس غرور می کند.

All those expensive items

تمام آن وسایل گران قیمت

were given to her as gifts

هدیه هایی بود که

by her boyfriend,

دوست پسرش به او داده،

who used to be a board member

کسی که قبلا" عضو یکی از

in a subdivision of Red Cross at Chamber of Commerce.

زیر مجموعه های صلیب سرخ در اتاق بازرگانی بود.

It's very complicated to explain.

توضیحش بسیار سخت است.

But anyway, the public still doesn't buy it.

اما به هر حال ، مردم هنوز هم آنرا نمی پذیرند.

It is still boiling.

موضوع هنوز داغه.

It shows us a general mistrust

این به ما بی اعتمادی کلی

of government or government-backed institutions,

نهادهای دولتی یا تحت حمایت دولت را نشان می دهد،

which lacked transparency in the past.

چیزی که در گذشته فاقد صراحت بود.

And also it showed us

و همچنین قدرت و تأثیر

the power and the impact of social media

رسانه های اجتماعی مثل میکرو وبلاگ را به ما

as microblog.

نشان می دهد.

Microblog boomed in the year of 2010,

میکرو وبلاگ در سال 2010 شکوفا شد،

with visitors doubled

بازدید کنندگان آن دو برابر

and time spent on it tripled.

و زمان صرف شده درآن سه برابر شده است.

Sina.com, a major news portal,

"سینا" ، یک بخش مهم خبری،

alone has more than 140 million microbloggers.

به تنهایی بیش از 140 میلیون میکرووبلاگر دارد.

On Tencent, 200 million.

در " تنسنت" ، 200 میلیون.

The most popular blogger --

پر طرفدارترین وبلاگ نویس --

it's not me --

من نیستم --

it's a movie star,

اون یک ستاره سینما است ،

and she has more than 9.5 million followers, or fans.

وبیش از 9.5 میلیون دنبال کننده یا طرفدار داره.

About 80 percent of those microbloggers are young people,

حدود 80 درصد ازمیکرو وبلاگرها ، افراد جوان هستند ،

under 30 years old.

زیر 30 ساله.

And because, as you know,

وهمانطور که می دانید، از آنجائیکه

the traditional media is still heavily controlled by the government,

رسانه های قدیمی هنوز هم تحت کنترل شدید دولت هستند،

social media offers an opening

رسانه های اجتماعی دریچه ایست برای اینکه

to let the steam out a little bit.

عقاید تا حدودی ابراز شوند.

But because you don't have many other openings,

اما از آنجائیکه شما راههای زیادی ندارید،

the heat coming out of this opening

فشاری که ازیک دریچه بیرون می آید گاهی

is sometimes very strong, active

خیلی قوی، فعال

and even violent.

وحتی خشن است.

So through microblogging,

بنابراین از طریق میکرووبلاگ ،

we are able to understand Chinese youth even better.

قادر به درک بهترجوانان چینی هستیم.

So how are they different?

پس چگونه آنها متفاوت هستند؟

First of all, most of them were born

اول از همه ، اکثر آنها در فاصله دهۀ

in the 80s and 90s,

80 و 90 متولد شدند،

under the one-child policy.

تحت سیاست یک فرزندی.

And because of selected abortion

و به دلیل سقط جنین های انتخاب شده

by families who favored boys to girls,

درخانواده هایی که فرزند پسر را به دختر، ارجح می دانستند،

now we have ended up

آنچه ما در حال حاضر با آن مواجهیم

with 30 million more young men than women.

جمعیت پسرانی است که 30 میلیون از دختران بیشترند.

That could pose

که می تواند

a potential danger to the society,

خطر بالقوه ای برای جامعه ایجاد کند ،

but who knows;

اما کی می دونه؛

we're in a globalized world,

ما در یک دنیای جهانی شده هستیم ،

so they can look for girlfriends from other countries.

پس اونا می تونن دنبال دوست دختر در کشورهای دیگه باشند.

Most of them have fairly good education.

بیشترآنها تحصیلات نسبتا" خوبی دارند .

The illiteracy rate in China among this generation

میزان بی سوادی این نسل در چین

is under one percent.

زیر یک درصد است.

In cities, 80 percent of kids go to college.

در شهرها ، 80 درصد از بچه ها به کالج می روند.

But they are facing an aging China

اما آنها با جمعیتی که رو به پیری میرود مواجهند

with a population above 65 years old

با افراد بالای 65 ساله

coming up with seven-point-some percent this year,

حدود هفت و خورده ای درصد در سال جاری ،

and about to be 15 percent

و در حدود 15 درصد

by the year of 2030.

تا آخرسال 2030.

And you know we have the tradition

و شما می دانید که طبق سنت ما

that younger generations support the elders financially,

نسل جوان تر از لحاظ مالی پیران را تأمین کرده ،

and taking care of them when they're sick.

و از آنها در زمان بیماری مراقبت می کنند.

So it means young couples

پس این بدین معنی است که زوج های جوان

will have to support four parents

می بایست چهار پدر و مادر را که

who have a life expectancy of 73 years old.

متوسط عمرشان 73 سال است، تأمین کنند.

So making a living is not that easy

بنابراین گذران زندگی برای جوانان

for young people.

همچین آسان هم نیست.

College graduates are not in short supply.

تعداد فارغ التحصیلان کالج کم نیست.

In urban areas,

در مناطق شهری،

college graduates find the starting salary

حقوق فارغ التحصیلان کالج در شروع

is about 400 U.S. dollars a month,

ماهیانه معادل حدود 400 دلار آمریکاست،

while the average rent

در حالیکه متوسط اجاره

is above $500.

بالای 500 دلار است.

So what do they do? They have to share space --

پس چه کار می کنن؟ باید مشترکا" در یک جا --

squeezed in very limited space

درفضایی بسیار محدود، تنگ هم قرار بگیرند

to save money --

تا پولی پس انداز کنند--

and they call themselves "tribe of ants."

خودشان را " طایفۀ مورچگان" می نامند.

And for those who are ready to get married

و آندسته افرادی که آماده ازدواج

and buy their apartment,

و خرید آپارتمان خود هستند،

they figured out they have to work

فکر می کنند که باید برای مدت 30 تا 40 سال

for 30 to 40 years

کار کنند

to afford their first apartment.

تا توان خرید اولین آپارتمان خود را داشته باشند.

That ratio in America

این نسبت در آمریکا

would only cost a couple five years to earn,

برای یک زوج فقط 5 سال وقت لازم دارد،

but in China it's 30 to 40 years

اما درچین با توجه به افزایش سرسام آور قیمت ملک

with the skyrocketing real estate price.

30 تا 40 سال است.

Among the 200 million migrant workers,

از بین 200 میلیون کارگر مهاجر،

60 percent of them are young people.

60 درصد افراد جوان هستند.

They find themselves sort of sandwiched

آنها یه جورایی بین مناطق شهری

between the urban areas and the rural areas.

و مناطق خارج از شهر گیر افتادند.

Most of them don't want to go back to the countryside,

بیشترشان دوست ندارند به خارج از شهر برگردند،

but they don't have the sense of belonging.

اما آنها احساس تعلق ندارند.

They work for longer hours

آنها ساعت های طولانی تری

with less income, less social welfare.

با درآمد و بیمه اجتماعی کمتر،كار می کنند.

And they're more vulnerable

آنها آسیب پذیری بیشتری دارند از قبیل

to job losses,

از دست دادن شغل،

subject to inflation,

دستخوشِ تورم ،

tightening loans from banks,

شرایط دشوار وام از بانکها،

appreciation of the renminbi,

ارزش واحد پولشان،

or decline of demand

یا کاهش تقاضا

from Europe or America

از اروپا یا آمریکا

for the products they produce.

برای محصولات تولیدیشان.

Last year, though,

در سال گذشته،

an appalling incident

در یک حادثه وحشتناک

in a southern OEM manufacturing compound in China:

در یک مجتمع تولیدی قطعات اصلی در جنوب چین

13 young workers

13 کارگر جوان

in their late teens and early 20s

که سنشان 20 یا کمتر بود

committed suicide,

خودکشی کردند،

just one by one like causing a contagious disease.

همینطور یکی یکی مثل یک بیماری واگیر دار.

But they died because of all different personal reasons.

اما آنها به دلایل کاملا" متفاوت شخصی مردند.

But this whole incident

اما کل این قضیه

aroused a huge outcry from society

اعتراض شدید جامعه را

about the isolation,

در مورد انزوای,

both physical and mental,

فیزیکی و روحی آن کارگران,

of these migrant workers.

مهاجربرانگیخت.

For those who do return back to the countryside,

آن دسته ازکسانیکه به خارج از شهر باز می گردند،

they find themselves very welcome locally,

مورد استقبال بی نظیر محلی قرار می گیرند،

because with the knowledge, skills and networks

چون به دلیل دانش، مهارت، و شبکه های ارتباطی

they have learned in the cities,

که در شهرها فرا گرفتند،

with the assistance of the Internet,

و با کمک اینترنت،

they're able to create more jobs,

قادر به ایجاد شغل های بیشتری هستند،

upgrade local agriculture and create new business

مثل بهبود کشاورزی محلی و ایجاد کسب و کار جدید

in the less developed market.

در بازاری نه چندان پیشرفته.

So for the past few years, the coastal areas,

بنابراین مناطق ساحلی در چند سال گذشته،

they found themselves in a shortage of labor.

خود را در مضیغه نیروی کار دیدند.

These diagrams show

این نمودارها

a more general social background.

وضعیت اجتماعی کلی تری را نشان می دهند.

The first one is the Engels coefficient,

اولی ضریب انگلس است،

which explains that the cost of daily necessities

که توضیح می ده درصد هزینه مایحتاج روزانه

has dropped its percentage

از لحاظ درآمد خانواده،

all through the past decade,

در طی ده سال گذشته،

in terms of family income,

کاهش یافته

to about 37-some percent.

و به حدود 37 درصد رسیده.

But then in the last two years,

اما همچنین در 2 سال گذشته،

it goes up again to 39 percent,

مجددا" به 39 درصد افزایش یافت،

indicating a rising living cost.

که نشانگر رشد هزینه های زندگی میباشد.

The Gini coefficient

ضریب گینی

has already passed the dangerous line of 0.4.

از مرزخطرناک 0.4 گذشته و هم اکنون

Now it's 0.5 --

0.5 است --

even worse than that in America --

حتی بدتر از آنچه در آمریکا است--

showing us the income inequality.

به ما درآمد نابرابر را نشان می دهد.

And so you see this whole society

واز اینرو مشاهده می کنید که کل این جامعه

getting frustrated

برای از دست دادن برخی از

about losing some of its mobility.

قدرت مانورش مأیوس می شود.

And also, the bitterness and even resentment

و همچنین، ناخوشایندی و حتی انزجار

towards the rich and the powerful

از افراد ثروتمند و قدرتمند

is quite widespread.

کاملا" متداول است.

So any accusations of corruption

بنابراین هرگونه تهمت به فساد

or backdoor dealings between authorities or business

یا معاملات پشت پرده بین مقامات یا شرکتها،

would arouse a social outcry

اعتراض جامعه یا حتی ناآرامی را

or even unrest.

برمی انگیزد.

So through some of the hottest topics on microblogging,

لذا از طریق برخی از داغترین موضوعاتِ میکرو وبلاگها،

we can see what young people care most about.

می تونیم بفهمیم که چه چیزی برای جوانان از همه مهمتر است.

Social justice and government accountability

عدالت اجتماعی و مسئولیت دولت

runs the first in what they demand.

درردیف اول خواسته های آنهاست.

For the past decade or so,

طی دهۀ گذشته یا در این حدود،

a massive urbanization and development

شهری شدن و توسعه چشمگیر

have let us witness a lot of reports

باعث شده که ما شاهد کلی گزارش در مورد

on the forced demolition

تخریب های اجباری

of private property.

املاک خصوصی باشیم.

And it has aroused huge anger and frustration

واین امر خشم و سرخوردگی عظیمی در بین

among our young generation.

نسل جوان برانگیخته.

Sometimes people get killed,

بعضی وقتها مردم کشته می شوند،

and sometimes people set themselves on fire to protest.

و گاهی به نشانه اعتراض خود را آتش می زنند.

So when these incidents are reported

بنابراین وقتی گزارش این گونه حوادث

more and more frequently on the Internet,

که بیشتر از طریق اینترنت متداول است، می رسد،

people cry for the government to take actions to stop this.

مردم با فریاد از دولت می خواهند که برای خاتمه به آن، وارد عمل شود.

So the good news is that earlier this year,

خبر خوب اینه که اوایل امسال،

the state council passed a new regulation

شورای دولت دستور العمل جدیدی را در مورد

on house requisition and demolition

تقاضا و تخریب منازل صادر کرد که

and passed the right

طبق آن حق

to order forced demolition from local governments

دستور تخریب اجباری را از دولت های محلی به

to the court.

دادگاه واگذار کرد.

Similarly, many other issues concerning public safety

به همین شکل، بسیاری مسائل دیگر در خصوص امنیت مردم

is a hot topic on the Internet.

موضوع داغ اینترنتی است.

We heard about polluted air,

ما در مورد آلودگی هوا،

polluted water, poisoned food.

آلودگی آب، و غذای مسموم شنیدیم.

And guess what, we have faked beef.

و حدس بزنید چی؟ ما گوشت تقلبی داریم.

They have sorts of ingredients

آنها یه جور موادی دارند

that you brush on a piece of chicken or fish,

که شما روی یک تکه مرغ یا ماهی می مالید،

and it turns it to look like beef.

و آنها شکل گوشت می شوند.

And then lately,

و اخیرا" نیز،

people are very concerned about cooking oil,

مردم خیلی نگران روغن های پخت و پز هستند،

because thousands of people have been found

چون خیلی ها دیده شده

[refining] cooking oil

که روغنهای پس ماندۀ رستورانها را

from restaurant slop.

مجددا" تصفیه می کنند.

So all these things

بنابراین تمامی اینها

have aroused a huge outcry from the Internet.

اعتراض شدیدی از طریق اینترنت برانگیخته است.

And fortunately,

و خوشبختانه،

we have seen the government

ما شاهدیم که دولت

responding more timely and also more frequently

به موقع تر و همچنین مرتب تر،به نگرانیهای

to the public concerns.

مردم پاسخ می دهد.

While young people seem to be very sure

در همان هنگام که جوانان

about their participation

ظاهرا" از شرکتشان در

in public policy-making,

تصمیم گیریهای عمومی مطمئن هستند،

but sometimes they're a little bit lost

اما برخی مواقع در اینکه خواستار چه چیزی

in terms of what they want for their personal life.

برای زندگی شخصی شان هستند، سر در گم هستند.

China is soon to pass the U.S.

چین بزودی بعنوان اولین بازارمصرف

as the number one market

مارکهای معروف و لوکس از

for luxury brands --

آمریکا سبقت میگیرد--

that's not including the Chinese expenditures

این شامل پولهایی که چینی ها در اروپا وجاهای دیگر

in Europe and elsewhere.

هزینه می کنند، نیست.

But you know what, half of those consumers

اما می دونید چی؟ نصف اون مصرف کنندگان

are earning a salary below 2,000 U.S. dollars.

درآمدی زیر 2000 دلار آمریکا دارند.

They're not rich at all.

آنها اصلا" ثروتمند نیستند.

They're taking those bags and clothes

آنها آن کیفها و لباسها را برای

as a sense of identity and social status.

حس هویت و پرستیژ اجتماعی استفاده می کنند.

And this is a girl explicitly saying

و این دختری است که صراحتا" در یک

on a TV dating show

شوی آشنایی در تلویزیون می گوید

that she would rather cry in a BMW

که ترجیح میدهد در یک "بی ام و" گریه کند

than smile on a bicycle.

تا اینکه روی یک دوچرخه بخندد.

But of course, we do have young people

اما البته، ما جوانانی هم داریم

who would still prefer to smile,

که هنوز ترجیح می دهند بخندند،

whether in a BMW or [on] a bicycle.

چه در "بی ام و" چه روی دوچرخه.

So in the next picture, you see a very popular phenomenon

از اینرو در تصویر بعدی، یک پدیدۀ بسیار متداول

called "naked" wedding, or "naked" marriage.

بنام عروسی "عریان"، یا ازدواج "عریان" را می بینید.

It does not mean they will wear nothing in the wedding,

این بدان معنی نیست که آنها در جشن عروسی چیزی بر تن ندارند،

but it shows that these young couples are ready to get married

بلکه نشان می دهد که این زوجهای جوان آماده ازدواج

without a house, without a car, without a diamond ring

بدون خانه، بدون ماشین، بدون انگشتر برلیان

and without a wedding banquet,

و بدون جشن باشکوه عروسی هستند،

to show their commitment to true love.

تا تعهدشان را به عشق واقعی نشان دهند.

And also, people are doing good through social media.

و همچنین مردم از طریق رسانه های اجتماعی، نیکو کاری می کنند.

And the first picture showed us

تصویر اول به ما نشان می دهد

that a truck caging 500 homeless and kidnapped dogs

کامیونی که در آن 500 سگ بی خانمان و ربوده شده برای تهیه کنسرو غذا

for food processing

حبس شدند،

was spotted and stopped on the highway

در اتوبان شناسایی و متوقف شده

with the whole country watching

در حالیکه تمام کشور از طریق میکرو وبلاگ

through microblogging.

آنرا تماشا می کردند.

People were donating money, dog food

مردم پول و غذای سگ اهدا می کردند

and offering volunteer work to stop that truck.

و حاضر بودند داوطلبانه برای متوقف کردن کامیون کمک کنند.

And after hours of negotiation,

و پس از ساعتها مذاکره،

500 dogs were rescued.

500 سگ نجات یافتند.

And here also people are helping to find missing children.

و اينجا،مردم برای پیدا کردن کودکان گم شده نیز کمک می کنند.

A father posted his son's picture onto the Internet.

پدری عکس پسرش را در اینترنت وارد کرد.

After thousands of resends in relay,

پس از هزاران [ ......]

the child was found,

کودک پیدا شد،

and we witnessed the reunion of the family

و ما از طریق میکرو وبلاگ شاهد پیوند مجدد

through microblogging.

خانواده بودیم.

So happiness is the most popular word

از اینرو خوشبختی متداول ترین کلمه ایست

we have heard through the past two years.

که طی 2 سال گذشته شنیده ایم.

Happiness is not only related

خوشبختی نه تنها به

to personal experiences and personal values,

تجربیات و ارزشهای فردی مرتبط است،

but also, it's about the environment.

بلکه، درباره محیط پیرامون نیز هست.

People are thinking about the following questions:

مردم درباره پرسشهای زیر می اندیشند:

Are we going to sacrifice our environment further

آیا ما بیش از این محیط زیست خود را قربانی

to produce higher GDP?

تولید ناخالص داخلی بالاتر می کنیم؟

How are we going to perform our social and political reform

چگونه می توانیم اصلاحات سیاسی و اجتماعی خود را انجام داده

to keep pace with economic growth,

تا با رشد اقتصادی همگام بوده،

to keep sustainability and stability?

تداوم و ثبات را حفظ کنیم؟

And also, how capable is the system

و اینکه، سیستم چقدرتوانایی

of self-correctness

اصلاح خود را دارد

to keep more people content

تا بتواند افراد بیشتری را با همه نوع

with all sorts of friction going on at the same time?

اختلاف نظری که در آن واحد در جریان است، راضی نگه دارد؟

I guess these are the questions people are going to answer.

به گمانم اینها پرسشهایی هستند که مردم به آنها پاسخ خواهند داد.

And our younger generation

و نسل جوانتر ما

are going to transform this country

این کشور را متحول خواهند کرد

while at the same time being transformed themselves.

همزمان با تحول و دگرگونی در خودشان.

Thank you very much.

با سپاس فراوان.

(Applause)

(تشویق تماشاگران)