Peter Singer: The why and how of effective altruism

پیتر سینگر: نوع‌دوستی موثر، چرا و چگونه

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: Kianoush Mokhtarpour Reviewer: soheila Jafari

There's something that I'd like you to see.

چیزی هست که دوست دارم ببینید.

(ویدئو) گزارشگر: این داستانی است که میلیون‌ها نفر را در چین

(Video) Reporter: It's a story that's deeply unsettled

millions in China:

عمیقاً ناراحت کرده است:

footage of a two-year-old girl

تصویری از یک دختر بچه‌ی دو ساله

hit by a van and left bleeding in the street by passersby,

که مورد اصابت یک ون قرار می‌گیرد و رهگذرها او را در حال خونریزی در خیابان به حال خود رها کرده‌اند

footage too graphic to be shown.

تصویری چنان ناگوار که مناسب نمایش نیست.

کل حادثه توسط دوربین ضبط شده است.

The entire accident is caught on camera.

راننده پس از تصادف با دخترک مکث می‌کند،

The driver pauses after hitting the child,

his back wheels seen resting on her for over a second.

دیده می‌شود که چرخ‌های عقبش بیش از ثانیه ای روی دخترک باقی می‌مانند.

Within two minutes, three people pass two-year-old Wang Yue by.

در عرض دو دقیقه، سه نفر از کنار وانگ یوی دو ساله می‌گذرند.

The first walks around the badly injured toddler completely.

اولی با چرخشی از کنار این کودک نوپای به شدت مجروح می‌گذرد.

Others look at her before moving off.

بقیه به او نگاه می‌کنند و رد می‌شوند.

پیتر سینگر: کسان دیگری هم بودند

Peter Singer: There were other people

who walked past Wang Yue,

که از کنار وانگ یو گذشتند،

و ون دومی از روی پاهایش رد شد

and a second van ran over her legs

before a street cleaner raised the alarm.

تا اینکه یک رفتگر آژیر را به صدا در آورد.

او را سریعاً به بیمارستان رساندند، ولی دیگر خیلی دیر شده بود. او مرد.

She was rushed to hospital, but it was too late. She died.

برام سواله که چند نفر از شما در حال تماشای این

I wonder how many of you, looking at that,

به خودتان گفتید: "اگر من بودم چنین کاری نمی‌کردم.

said to yourselves just now, "I would not have done that.

I would have stopped to help."

می‌ایستادم و کمک می‌کردم."

Raise your hands if that thought occurred to you.

اگر چنین فکری به ذهنتون اومد دستتون رو بلند کنید.

As I thought, that's most of you.

همونطور که فکر کرده بودم، بیشتر تان.

And I believe you. I'm sure you're right.

و من به شما اطمینان دارم. می دونم که راست می‌گوید.

But before you give yourself too much credit,

اما قبل از اینکه خیلی خودتون رو تحویل بگیرید،

look at this.

UNICEF reports that in 2011,

به این نگاه کنید.

یونیسف گزارش می‌دهد که در سال ۲۰۱۱،

6.9 million children under five

۶/۹ میلیون کودک زیر پنج سال

بر اثر بیماری‌های قابل پیشگیری حاصل از فقر مردند.

died from preventable, poverty-related diseases.

UNICEF thinks that that's good news

از نظر یونیسف این خبرخوبی‌ست

because the figure has been steadily coming down

چرا که این رقم از ۱۲ میلیون در سال ۱۹۹۰

from 12 million in 1990. That is good.

پیوسته کاهش یافته است. این خیلی خوبه.

But still, 6.9 million

اما ۶/۹ میلیون

is 19,000 children dying every day.

یعنی مرگ ۱۹۰۰۰ کودک در هر روز.

Does it really matter

آیا واقعاً مهمه که

that we're not walking past them in the street?

ما در خیابون از کنارشون رد نمی‌شیم؟

Does it really matter that they're far away?

آیا واقعاً مهمه که خیلی از ما دور هستند؟

من فکر نمی‌کنم که این امر در جنبه‌ی اخلاقی قضیه تغییری ایجاد کنه.

I don't think it does make a morally relevant difference.

The fact that they're not right in front of us,

اینکه آنها روبروی ما نیستند،

the fact, of course, that they're of a different nationality

و اینکه از ملیت و نژاد متفاوتی هستند،

هیچ کدام اینها به نظر من از نظر اخلاقی وارد نیست.

or race, none of that seems morally relevant to me.

What is really important is,

چیزی که واقعاً مهمه اینه که

can we reduce that death toll? Can we save

آیا می‌توانیم این رقم مرگ را کاهش دهیم. آیا می‌توانیم

some of those 19,000 children dying every day?

بعضی از آن ۱۹۰۰۰ کودکی که هر روز می‌میرند رو نجات دهیم؟

And the answer is, yes we can.

و جواب اینه که بله می‌تونیم.

همه‌ی ما برای چیزهایی

Each of us spends money

on things that we do not really need.

پول خرج می‌کنیم که واقعاً نیاز نداریم.

You can think what your own habit is,

می‌توانید بیندیشید که عادت خودتون چیه،

whether it's a new car, a vacation

آیا یک ماشین جدید یا مسافرت است

or just something like buying bottled water

یا صرفاً چیزی مثل خرید بطری آب معدنی

when the water that comes out of the tap

وقتی که آب شیر برای نوشیدن

is perfectly safe to drink.

کاملاً بی خطر است.

You could take the money you're spending

می‌تونید پولی که صرف آن چیزهای غیرضروری

on those unnecessary things

می‌کنید رو بگیرید و

and give it to this organization,

و آن رو به این بنیاد بدهید،

the Against Malaria Foundation,

بنیاد علیه مالاریا،

که پولی که شما داده‌اید رو خواهد گرفت

which would take the money you had given

و برای خرید پشه بندهایی مثل این

and use it to buy nets like this one

to protect children like this one,

برای محافظت از کودکانی مثل این استفاده خواهد کرد،

and we know reliably that if we provide nets,

و ما با اطمینان می‌دانیم که اگر پشه بندها رو فراهم کنیم،

they're used, and they reduce the number of children

مورد استفاده قرار خواهند گرفت و تعداد کودکانی که به علت مالاریا می‌میرند

dying from malaria,

رو کاهش خواهند داد؛

just one of the many preventable diseases

مالاریایی که تنها یکی از چندین بیماری قابل پیش گیری‌ای است

that are responsible for some of those 19,000 children

که مسبب مرگ بخشی از آن ۱۹٫۰۰۰ کودکی هستند

dying every day.

که هر روز می‌میرند.

Fortunately, more and more people

خوشبختانه افراد بیش‌تر و بیش‌تری

are understanding this idea,

دارند این اندیشه رو می‌فهمند،

and the result is a growing movement:

و حاصل آن یک حرکت روبه‌گسترش است:

effective altruism.

نوع دوستی موثر.

It's important because it combines both the heart and the head.

این موضوع مهمه چرا که قلب (احساسات) و مغز(عقلانیت) رو با هم در می‌آمیزه.

The heart, of course, you felt.

حتماً بخش قلبش رو داشتید.

You felt the empathy for that child.

با آن کودک احساس همدلی کرده‌اید.

But it's really important to use the head as well

اما بسیار مهم است که از مغرتان نیز استفاده کنید

to make sure that what you do is effective and well-directed,

تا مطمئن شوید که آنچه انجام می‌دهید موثر است و در جهت صحیح.

and not only that, but also I think reason helps us

فقط هم این نیست، من فکر می‌کنیم که عقلانیت به ما کمک می‌کند

که بفهمیم انسان‌های دیگر هر کجا که باشند،

to understand that other people, wherever they are,

are like us, that they can suffer as we can,

مثل ما هستند، که می توانند رنج ببرند مثل ما،

that parents grieve for the deaths of their children,

که والدین در سوگ مرگ فرزندانشان می‌نشینند

as we do,

مثل ما،

and that just as our lives and our well-being matter to us,

و همانقدر که زندگی و رفاهمان برایمان اهمیت دارد،

برای همه‌ی آنها هم همانقدر اهمیت دارد.

it matters just as much to all of these people.

So I think reason is not just some neutral tool

بنابراین به نظر من عقلانیت تنها ابزاری خنثی نیست

to help you get whatever you want.

که کمکمان کند آنچه رو می خوایم بدست آوریم.

It does help us to put perspective on our situation.

عقلانیت به ما کمک می کند دید واقع بینانه‌ای به موقعیتمان داشته باشیم.

And I think that's why

many of the most significant people in effective altruism

و فکر می‌کنم به همین دلیل باشد

که بسیاری از مهمترین افراد در زمینه‌ی نوع دوستی موثر

have been people who have had backgrounds

کسانی بوده‌اند که پیش‌زمینه ای

in philosophy or economics or math.

از فلسفه یا اقتصاد یا ریاضیات داشته اند.

And that might seem surprising,

و ممکن است این کمی شگفتی‌آور باشد،

because a lot of people think,

زیرا بسیاری از مردم فکر می کنند

"Philosophy is remote from the real world;

"فلسفه از دنیای واقع پرت است؛

economics, we're told, just makes us more selfish,

گفته می‌شود که اقتصاد تنها ما رو خودخواه‌تر می‌کنه

and we know that math is for nerds."

و می‌دونیم که ریاضیات برای خیلی باهوش هاست."

But in fact it does make a difference,

اما در واقع ریاضیات بسیار تاثیرگذاره،

and in fact there's one particular nerd

و در واقع یک بیک باهوش وجود دارده که

who has been a particularly effective altruist

نوع دوست موثر منحصر به فردی بوده

because he got this.

چرا که این رو داره.

This is the website of the Bill & Melinda Gates Foundation,

این وبسایت بنیاد بیل و ملیندا گیت است،

و اگر به کلمات در قسمت بالای سمت راست نگاه کنید،

and if you look at the words on the top right-hand side,

می خوانید: همه‌ی زندگی ها ارزش یکسان دارند.

it says, "All lives have equal value."

به این میگن درک،

That's the understanding,

درک منطقی از شرایطمان در دنیا،

the rational understanding of our situation in the world

درکی که این انسان‌ها رو

that has led to these people

موثرترین نوع دوستان تاریخ ساخته،

being the most effective altruists in history,

بیل و ملیندا گیت و وارن بافت.

Bill and Melinda Gates and Warren Buffett.

(Applause)

(تشویق)

No one, not Andrew Carnegie, not John D. Rockefeller,

هیچ کس، نه اندرو کارنگی، نه جان د. راکفلر،

has ever given as much to charity

هیچ وقت به اندازه‌ی هیچ یک از این سه نفر

as each one of these three,

به خیریه کمک نکرده است،

and they have used their intelligence

و اینها از هوششان استفاده کرده‌اند

to make sure that it is highly effective.

تا اطمینان حاصل کنند که کارشان بسیار موثر است.

According to one estimate, the Gates Foundation

بر اساس یک تخمین، بنیاد گیت

تا به حال جان ۵/۸ میلیون نفر رو نجات داده،

has already saved 5.8 million lives

و چندین میلیون انسان دیگر رو از ابتلا به مریضی‌هایی نجات داده که

and many millions more, people, getting diseases

that would have made them very sick,

اگرچه سرانجام از آن نجات می یافتند،

even if eventually they survived.

Over the coming years, undoubtably the Gates Foundation

اونها رو به شدت بیمار می‌کرد.

در سالهای آینده بنیاد گیت بدون شک

is going to give a lot more,

is going to save a lot more lives.

بسیار بیشتر خواهد بخشید

و زندگی های بیشتری رو نجات خواهد داد.

Well, you might say, that's fine if you're a billionaire,

خب، ممکن است بگویید، این خیلی خوبه، اگر بیلیونر باشی

you can have that kind of impact.

می توانی چنان تاثیری داشته باشی.

But if I'm not, what can I do?

اما اگر نباشم، چه می تونم بکنم؟

So I'm going to look at four questions that people ask

بنابراین می خوام به چهار سوال بپردازم که مردم می‌پرسند،

that maybe stand in the way of them giving.

که ممکنه مانع بخشش کردن آنها بشه.

They worry how much of a difference they can make.

آنها نگرانند که تا چه حد می‌تونند تاثیرگزار باشند.

But you don't have to be a billionaire.

اما نیاز نیست که بیلیونر باشید.

This is Toby Ord. He's a research fellow in philosophy

این توبی ارد است. او یک دانشجوی محقق در رشته‌ی فلسفه

at the University of Oxford.

در دانشگاه آکسفورد است.

He became an effective altruist when he calculated

او تبدیل به یک نوع‌دوست موثر شد وقتی که حساب کرد

that with the money that he was likely to earn

که با پولی که احتمالاً در دوره‌ی کارش،

throughout his career, an academic career,

he could give enough to cure 80,000 people of blindness

کار آکادمیکش، بدست میاره،

می تونه به اندازه‌ای کمک مالی کنه که ۸۰٫۰۰۰ انسان نابینا رو

در کشورهای در حال توسعه درمان کنه

in developing countries

and still have enough left

و در عین حال آنقدری برایش باقی بمونه

for a perfectly adequate standard of living.

که سطح زندگی کاملاً مناسبی داشته باشه.

So Toby founded an organization

بنابراین توبی موسسه ای رو بنا نهاد

called Giving What We Can to spread this information,

به نام "آنچه را که می توانیم، ببخشیم" تا این حقایق رو پراکنده کنه،

to unite people who want to share some of their income,

تا مردمی که می‌خوان بخشی از درامدشان رو قسمت کنند رو متحد بسازه،

and to ask people to pledge to give 10 percent

و تا از مردم بخواد متعهد بشن که ۱۰ درصد درامدشان

of what they earn over their lifetime

در طول عمرشان رو صرف

to fighting global poverty.

مبارزه با فقر جهانی کنند.

خود توبی بهتر از این عمل کرده.

Toby himself does better than that.

He's pledged to live on 18,000 pounds a year --

او قول داده که با سالانه ۱۸٫۰۰۰ پوند زندگیش رو بگردونه –

that's less than 30,000 dollars --

یعنی کمی کمتر از ۳۰٫۰۰۰ دلار-

and to give the rest to those organizations.

و بقیه رو به آن موسسه‌ها بده.

و بله، توبی متاهله و وام خونه هم داره.

And yes, Toby is married and he does have a mortgage.

اینها یک زوج کمی سالمندتر هستند.

This is a couple at a later stage of life,

چارلی برسلر و دیانا اسکات،

Charlie Bresler and Diana Schott,

که وقتی جوان بودند، زمانی که همدیگر رو ملاقات کردند،

who, when they were young, when they met,

were activists against the Vietnam War,

فعال علیه جنگ ویتنام بودند،

برای عدالت اجتماعی جنگیدند،

fought for social justice,

and then moved into careers, as most people do,

و سپس شغلی بدست آوردند، مثل اکثر مردم،

didn't really do anything very active about those values,

هیچ کار واقعاً فعالانه‌ای در راستای آن ارزش ها انجام ندادند،

although they didn't abandon them.

اگرچه ترکشان نیز نکردند.

And then, as they got to the age at which many people

و سپس، وقتی به سنی رسیدند که در آن اکثر مردم

start to think of retirement, they returned to them,

کم کم به بازنشستگی فکر می‌کنند، به ارزش هایشان بازگشتند،

and they've decided to cut back on their spending,

و تصمیم گرفته بودند که مخارجشان رو کم کنند،

to live modestly, and to give both money and time

که زندگی متوسطی داشته باشند، و هم پول و هم زمان رو

to helping to fight global poverty.

برای کمک به مبارزه با فقر جهانی خرج کنند.

حالا، صحبت از زمان شاید باعث بشه فکر کنید

Now, mentioning time might lead you to think,

خب، آیا باید شغلم رو رها کنم و تمام وقتم رو

"Well, should I abandon my career and put all of my time

صرف نجات بعضی از این ۱۹٫۰۰۰ جانی بکنم

into saving some of these 19,000 lives

that are lost every day?"

که هر روز از دست می‌روند؟

One person who's thought quite a bit about this issue

یکی از افرادی که مقداری به این موضوع فکر کرده که

of how you can have a career that will have

چگونه می توان شغلی داشت که

the biggest impact for good in the world is Will Crouch.

بزرگ‌ترین تاثیر پایدار رو در دنیا داشته باشد، ویل کروچ است.

He's a graduate student in philosophy,

اوفوق لیسانس فلسفه دارد

و وب‌سایتی رو تاسیس کرده به نام ۸۰٫۰۰۰ ساعت،

and he's set up a website called 80,000 Hours,

تعداد ساعاتی که به تخمین او

the number of hours he estimates

بیشتر مردم صرف شغلشان می‌کنند،

most people spend on their career,

to advise people on how to have the best,

تا مردم رو آگاه سازد که چگونه بهترین و

most effective career.

موثرترین شغل‌ها رو داشته باشند.

But you might be surprised to know

اما شاید شگفت زده شوید اگر بدونید

that one of the careers that he encourages people to consider,

که یکی از مشاغلی که او مردم رو تشویق می‌کنه که درباره‌اش فکر کنند،

if they have the right abilities and character,

is to go into banking or finance.

البته اگر توانایی‌ها و شخصیت مناسبش رو داشته باشند،

اینه که سراغ بانکداری و سرمایه‌گذاری بروند.

Why? Because if you earn a lot of money,

چرا؟ چون اگر پول زیادی بدست بیاورید،

you can give away a lot of money,

می توانید پول زیادی بخشش کنید،

and if you're successful in that career,

و اگر در آن شغل موفق باشید،

you could give enough to an aid organization

می توانید به مقدار کافی به یک موسسه‌ی خیریه بدهید

so that it could employ, let's say, five aid workers

تا بتواند مثلاً پنج نفر خیٌر رو در یک کشور در حال توسعه

in developing countries, and each one of them

استخدام کنه، و هر کدام از آنها

would probably do about as much good

احتمالاً تقریبا همانقدر کار خیریه انجام خواهند داد

as you would have done.

که خودتان می تونستید انجام دهید.

So you can quintuple the impact

پس می تونید با داشتن چنان شغل‌هایی

by leading that kind of career.

اثرتون رو پنج برابر کنید.

Here's one young man who's taken this advice.

این یک مرد جوانه که این پند رو به کار بسته.

His name is Matt Weiger.

اسم او مت واگر است.

He was a student at Princeton in philosophy and math,

او در پرینستون دانشجوی فلسفه و ریاضی بود،

actually won the prize for the best undergraduate philosophy thesis

جایزه‌ی بهترین تز فلسفه‌ی را هنگامی که در

last year when he graduated.

مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شد را برنده شد.

But he's gone into finance in New York.

اما او در نیویورک وارد سرمایه‌گذاری شده بود.

He's already earning enough

so that he's giving a six-figure sum to effective charities

او الان آنقدری درامد داره که

چندصدهزار [دلار] به خیریه‌های موثر می‌ده

and still leaving himself with enough to live on.

و باز آنقدری برایش باقی می‌مونه که زندگی خودش رو بگردونه.

Matt has also helped me to set up an organization

مت همچنین به من کمک کرده تا موسسه‌ای رو بنیان بگذارم

that I'm working with that has the name taken

که با آن همکاری می‌کنم، و نامش از عنوان کتابی گرفته شده

from the title of a book I wrote,

"The Life You Can Save,"

که من نوشته‌ام

"زندگی‌ای که می‌توانید نجات دهید"

which is trying to change our culture

که تلاش می کند فرهنگ ما رو تغییر دهد

so that more people think that

طوری که مردم بیشتری اینگونه بیندیشند که

if we're going to live an ethical life,

اگر می‌خوایم زندگی با‌اخلاقی داشته باشیم،

it's not enough just to follow the thou-shalt-nots

کافی نیست که تنها از مناهی مذهبی دوری کنیم

and not cheat, steal, maim, kill,

و خیانت، دزدی، ضرب و جرح و قتل انجام ندهیم،

but that if we have enough, we have to share some of that

بلکه اگر به اندازه‌ی کافی داریم باید بخشی از آن رو با کسی

with people who have so little.

که فقیر است تقسیم کنیم.

And the organization draws together people

و این موسسه مردمی از نسل های مختلف رو

of different generations,

کنار هم جمع می‌کنه،

like Holly Morgan, who's an undergraduate,

مثل هولی مورگان که دانشجوی کارشناسی است،

who's pledged to give 10 percent

of the little amount that she has,

و متعهد شده است ۱۰ درصد از مقدار کمی

and on the right, Ada Wan,

که دارد رو بخشش کنه

who has worked directly for the poor, but has now

و در سمت راست، آدا وان

که مستقیماً برای فقرا کار کرده است، اما اکنون برای

gone to Yale to do an MBA to have more to give.

دوره MBA به دانشگاه ییل رفته تا چیز بیشتری برای بخشش داشته باشد.

Many people will think, though,

that charities aren't really all that effective.

با این حال بسیاری از مردم فکر می‌کنند

که بنیادهای خیریه چندان هم موثر نیستند.

So let's talk about effectiveness.

Toby Ord is very concerned about this,

پس بگذارید درباره‌ی موثر بودن صحبت کنیم.

and he's calculated that some charities

توبی ارد بسیار به این قضیه اهمیت می دهد

are hundreds or even thousands of times

و محاسبه کرده که برخی بنیادهای خیریه

more effective than others,

صدها بار یا حتی هزاران بار

so it's very important to find the effective ones.

موثرتر از بقیه هستند،

Take, for example, providing a guide dog for a blind person.

بنابراین بسیار مهمه که موثرها رو پیدا کنیم.

مثلا این مثال رو در نظر بگیرید: فراهم کردن سگ راهنما برای یک فرد نابینا.

That's a good thing to do, right?

این کار خوبیه، درست؟

خب، این کار خوبیه اما

Well, right, it is a good thing to do,

باید فکر کنید که چه کارهای دیگری می‌تونید با منابع موجود انجام بدید.

but you have to think what else you could do with the resources.

It costs about 40,000 dollars to train a guide dog

۴۰٫۰۰۰ دلار خرج برمی داره اگر بخواهید یک سگ

and train the recipient so that the guide dog

و دریافت کننده‌اش رو تربیت کنید تا این سگ

can be an effective help to a blind person.

کمک‌حال موثری برای فرد نابینا باشه.

It costs somewhere between 20 and 50 dollars

چیزی بین ۲۰ و ۵۰ دلار خرج بر میداره

اگر بخواید یک فرد نابینا رو در یک کشور در حال توسعه درمان کنید

to cure a blind person in a developing country

اگر مبتلا به تراخم باشند.

if they have trachoma.

محاسبات رو انجام می‌دید و

So you do the sums, and you get something like that.

به چیزی مثل این می‌رسید:

You could provide one guide dog

می توانید برای یک نفر آمریکایی نابینا

for one blind American,

یک سگ راهنما تهیه کنید

or you could cure between 400

یا اینکه بین ۴۰۰ و ۲٫۰۰۰

and 2,000 people of blindness.

فرد نابینا رو درمان کنید.

اما اگر به دنبال بنیادهای خیریه ی موثر هستید،

I think it's clear what's the better thing to do.

خوبه که نگاهی به این وبسایت بندازید.

But if you want to look for effective charities,

وجود موسسه گیو ول GiveWell به این دلیله که واقعاً تاثیر بنیادهای خیریه رو ارزیابی کنه،

this is a good website to go to.

GiveWell exists to really assess the impact of charities,

نه فقط اینکه خوب اداره می شوند یا نه رو،

not just whether they're well-run,

و این سایت صدها بنیاد خیریه رو ارزیابی کرده

and it's screened hundreds of charities

and currently is recommending only three,

و اکنون فقط سه تا رو پیشنهاد می‌کنه،

of which the Against Malaria Foundation is number one.

که بینشان "بنیاد علیه مالاریا" اول است.

So it's very tough. If you want to look for other recommendations,

خب بسیار سخت‌گیرانست. اگر به دنبال پیشنهادهای دیگری هستید،

thelifeyoucansave.com and Giving What We Can

وب سایت thelifeyoucansave.com و "آنچه رو که می توانیم، ببخشیم"

both have a somewhat broader list,

but you can find effective organizations,

لیست نسبتاً گسترده‌تری دارند،

اما می‌تونید موسسه‌های موثر رو پیدا کنید،

and not just in the area of saving lives from the poor.

آنهم نه تنها در زمینه نجات جان فقرا.

بلکه خوشحالم بگویم که اکنون سایتی وجود داره

I'm pleased to say that there is now also a website

که به موسسه‌های حیوانات موثر می پردازه.

looking at effective animal organizations.

این هدف دیگری‌ست که در تمام عمرم دغدغه‌ی

That's another cause that I've been concerned about

all my life, the immense amount of suffering

من بوده، رنج عظیمی که

انسان‌ها هر ساله

that humans inflict

on literally tens of billions of animals every year.

بر ده‌ها بیلیون حیوان وارد می سازند.

بنابراین اگر به دنبال موسسه های موثری

So if you want to look for effective organizations

برای کاهش این رنج هستید

to reduce that suffering,

می‌تونید به Effective Animal Activism بروید.

you can go to Effective Animal Activism.

و بعضی نوع دوستان موثر باور دارند که بسیار مهم است که

And some effective altruists think it's very important

to make sure that our species survives at all.

اطمینان حاصل کنیم که گونه‌های موجود پیش از هر چیز زنده بمونند.

So they're looking at ways to reduce the risk of extinction.

بنابراین دنبال راه هایی می‌گردند که خطر انقراض رو کم کنند.

Here's one risk of extinction that we all became aware of

این یکی از خطرهای انقراضه که ما اخیراً ازش با خبر شدیم،

recently, when an asteroid passed close to our planet.

وقتی که یک شهاب سنگ از نزدیکی سیاره‌ی ما گذشت.

Possibly research could help us not only to predict

تحقیقات احتمالاً به ما کمک خواهد کرد که نه تنها

the path of asteroids that might collide with us,

مسیر شهاب سنگ هایی که ممکنه با ما برخورد کنند رو پیش‌بینی کنیم

but actually to deflect them.

So some people think that would be a good thing to give to.

بلکه حتی آنها رو منحرف سازیم.

There's many possibilities.

خب، بعضی ها فکر می‌کنند که خوب است در این راه کمک کنند.

My final question is,

احتمالات بسیار زیاده.

some people will think it's a burden to give.

آخرین سوال من اینه

بعضی مردم فکر می‌کنند که بخشیدن دشواره.

I don't really believe it is.

حقیقتاً من فکر نمیکنم اینطور باشه.

I've enjoyed giving all of my life

since I was a graduate student.

من در تمام عمرم از زمانی که دانشجوی کارشناسی بودم

It's been something fulfilling to me.

از بخشیدن لذت برده‌ام.

Charlie Bresler said to me that he's not an altruist.

این کار به من حس رضایت و مفید بودن داده.

He thinks that the life he's saving is his own.

چارلی برسلر به من گفته که خودش رو یک نوع دوست نمی دونه.

And Holly Morgan told me that she used to battle depression

به باور اون زندگی‌ای که داره نجات میده زندگی خودشه.

و هولی مورگان به من گفت که با افسردگی دست‌وپنجه نرم می‌کرد

until she got involved with effective altruism,

and now is one of the happiest people she knows.

و هولی مورگان به من گفت که با افسردگی دست‌وپنجه نرم می‌کرد

تا اینکه سراغ نوع دوستی موثر اومد،

I think one of the reasons for this

is that being an effective altruist helps to overcome

و اکنون یکی از شادترین آدمهاییست که خودش می شناسه.

فکر می کنم یکی از دلایل این امر اینه

what I call the Sisyphus problem.

که نوع دوست موثر بودن کمک می کنه که بر آنچه

Here's Sisyphus as portrayed by Titian,

من بهش مشکل سیسوفوس میگم، چیره شویم.

این تصویر سیسوفوسه که تیتیان اون رو کشیده،

condemned by the gods to push a huge boulder

سیسوفوسی که از جانب خدایان محکوم شده

up to the top of the hill.

که یک تخته سنگ بزرگ رو به بالای یک تپه ببره.

Just as he gets there, the effort becomes too much,

همینکه به آنجا می رسه، نیرو بسیار زیاد می شه،

the boulder escapes, rolls all the way down the hill,

تخته سنگ فرار می‌کنه، کل مسیر رو تا پایین قل می خوره،

he has to trudge back down to push it up again,

او باید پای‌کشان تا پایین برگرده تا دوباره سنگ رو به بالا هل بده،

and the same thing happens again and again

و همان داستان دوباره و دوباره

تا ابد تکرار می شه.

for all eternity.

Does that remind you of a consumer lifestyle,

آیا این شما رو به یاد سبک زندگی مصرف‌گرا می اندازه،

where you work hard to get money,

که در آن سخت کار می کنید تا پول بدست آورید،

آن پول رو خرج کالاهایی می کنید

you spend that money on consumer goods

which you hope you'll enjoy using?

که امیدوارید از استفاده کردنشان لذت ببرید؟

But then the money's gone, you have to work hard

اما بعدش پول رفته، مجبورید سخت کار کنید

to get more, spend more, and to maintain

تا پول بیشتری بدست بیارید، بیشتر خرج کنید، و همون سطح

the same level of happiness, it's kind of a hedonic treadmill.

از شادی رو حفظ کنید، مثل یک تردمیل لذته.

هیچ وقت ازش پایین نمیاید، و هیچ وقت هم واقعاً احساس رضایت نمی کنید.

You never get off, and you never really feel satisfied.

تبدیل شدن به یک نوع دوست موثر

Becoming an effective altruist gives you

این معنا و حس رضایت رو میده.

نوع دوستی موثر به شما این امکان رو میده که پایه‌ی محکمی برای عزت نفس داشته باشید

that meaning and fulfillment.

It enables you to have a solid basis for self-esteem

که بر اساس اون می‌تونید احساس کنید که زندگیتون واقعاً ارزش زندگی کردن داشته.

on which you can feel your life was really worth living.

اکنون می خواهم با صحبت کردن درباره‌ی یک ایمیل نتیجه گیری کنم،

I'm going to conclude by telling you

about an email that I received

ایمیلی که حدود یک ماه پیش وقتی

while I was writing this talk just a month or so ago.

این سخنرانی رو می نوشتم، دریافت کردم.

این ایمیل از طرف مردی به نام کریس کروی بود، که من نمی شناختمش.

It's from a man named Chris Croy, who I'd never heard of.

This is a picture of him showing him recovering from surgery.

این عکسی از اوست که او رو در دوره‌ی نقاهت پس از یک جراحی نشون میده.

Why was he recovering from surgery?

چرا دوره‌ی نقاهت از یک عمل جراحی رو طی می کرده؟

The email began, "Last Tuesday,

ایمیل اینگونه شروع می شد: "سه شنبه گذشته

I anonymously donated my right kidney to a stranger.

به طور ناشناس کلیه‌ی راستم رو به یک غریبه اهدا کردم.

That started a kidney chain

این کار زنجیره‌ای از کلیه رو آغاز کرد

which enabled four people to receive kidneys."

که به چهار نفر این امکان رو داد که کلیه دریافت کنند."

هر ساله حدود ۱۰۰ نفر در آمریکا و

There's about 100 people each year in the U.S.

and more in other countries who do that.

تعدادی بیشتر در کشورهای دیگر هر ساله چنین کاری می‌کنند.

I was pleased to read it. Chris went on to say

من از خوندنش خوشحال شدم. کریس در ادامه گفته بود

that he'd been influenced by my writings in what he did.

که تحت تاثیر نوشته‌های من آن کار رو کرده است.

Well, I have to admit, I'm also somewhat embarrassed by that,

خب، باید اعتراف کنم، من هم به خاطر آن کمی شرمسار هستم،

because I still have two kidneys.

چون هنوز دو کلیه دارم.

اما کریس در ادامه نوشته بود فکر نمی‌کنه

But Chris went on to say that he didn't think

کاری که انجام داده چندان هم خارق العاده باشه،

that what he'd done was all that amazing,

چرا که او محاسبه کرد که تعداد سال‌های عمری

because he calculated that the number of life-years

که او به انسان‌ها اضافه کرده است، افزایش عمر،

that he had added to people, the extension of life,

تقریبا همانقدری بود که می شد

was about the same that you could achieve

با بخشیدن ۵٫۰۰۰ دلار به موسسه‌ی علیه مالاریا بدست آورد.

و این باعث شد که من کمی احساس بهتری کنم،

if you gave 5,000 dollars to the Against Malaria Foundation.

چونکه بیشتر از ۵٫۰۰۰ دلار

به موسسه‌ی علیه مالاریا

And that did make me feel a little bit better,

و خیریه های موثر و گوناگون دیگر اهدا کرده‌ام.

because I have given more than 5,000 dollars

پس اگر شما هم احساس بدی دارید

چراکه هنوز صاحب دو کلیه هستید،

to the Against Malaria Foundation

and to various other effective charities.

راهی هست که خودتون رو از آن خلاص کنید.

So if you're feeling bad

because you still have two kidneys as well,

there's a way for you to get off the hook.

Thank you.

(Applause)