Lewis Pugh's mind-shifting Mt. Everest swim

تغییرفکر لوئیس پاگ برای شنا در کوه اورست

Translator: soheila Jafari Reviewer: zahra soleimanian

Last year when I was here, I was speaking to you about a swim

سال گذشته که من اینجا بودم، با شما درباره شنایی که در عرض قطب شمال کرده بودم صحبت کردم.

which I did across the North Pole.

سال گذشته که من اینجا بودم، با شما درباره شنایی که در عرض قطب شمال کرده بودم صحبت کردم.

And while that swim took place three years ago,

در حالی که این شنا سه سال پیش اتفاق افتاد، آن را طوری به خاطر می آورم که انگار دیروز بود.

I can remember it as if it was yesterday.

در حالی که این شنا سه سال پیش اتفاق افتاد، آن را طوری به خاطر می آورم که انگار دیروز بود.

I remember standing on the edge of the ice,

به خاطر می آورم که کنار یخ ایستاده بودم،

about to dive into the water,

آماده پریدن داخل آب، وبا خودم فکر می کردم، هرگز بر روی زمین مکانی بدین ترسناکی ندیده ام.

and thinking to myself, I have never ever

آماده پریدن داخل آب، وبا خودم فکر می کردم، هرگز بر روی زمین مکانی بدین ترسناکی ندیده ام.

seen any place on this earth

آماده پریدن داخل آب، وبا خودم فکر می کردم، هرگز بر روی زمین مکانی بدین ترسناکی ندیده ام.

which is just so frightening.

آماده پریدن داخل آب، وبا خودم فکر می کردم، هرگز بر روی زمین مکانی بدین ترسناکی ندیده ام.

The water is completely black.

آب کاملا سیاه بود.

The water is minus 1.7 degrees centigrade,

آب 1.7 درجه سانتیگراد بود، یا 29 درجه فارنهایت این مساویست با انجماد آب.

or 29 degrees Fahrenheit.

آب 1.7 درجه سانتیگراد بود، یا 29 درجه فارنهایت این مساویست با انجماد آب.

It's flipping freezing in that water.

آب 1.7 درجه سانتیگراد بود، یا 29 درجه فارنهایت این مساویست با انجماد آب.

And then a thought came across my mind:

سپس یک فکر به ذهنم رسید:

if things go pear-shaped on this swim,

اگر این شنا در مسیر گلابی شکل باشد، چه مدت طول می کشد که بدن منجمد من مسافت 4.5km را تا ته اقیانوس فرو رود؟

how long will it take for my frozen body

اگر این شنا در مسیر گلابی شکل باشد، چه مدت طول می کشد که بدن منجمد من مسافت 4.5km را تا ته اقیانوس فرو رود؟

to sink the four and a half kilometers

اگر این شنا در مسیر گلابی شکل باشد، چه مدت طول می کشد که بدن منجمد من مسافت 4.5km را تا ته اقیانوس فرو رود؟

to the bottom of the ocean?

اگر این شنا در مسیر گلابی شکل باشد، چه مدت طول می کشد که بدن منجمد من مسافت 4.5km را تا ته اقیانوس فرو رود؟

And then I said to myself, I've just got to get this thought

من به خودم گفتم، من باید این فکر را سریعا از ذهن خودم خارج کنم.

out of my mind as quickly as possible.

من به خودم گفتم، من باید این فکر را سریعا از ذهن خودم خارج کنم.

And the only way I can dive

تنها راهی که من می توانم در این آب سرد منجمدی یک کیلومتر شنا کنم،

into that freezing cold water

تنها راهی که من می توانم در این آب سرد منجمدی یک کیلومتر شنا کنم،

and swim a kilometer

تنها راهی که من می توانم در این آب سرد منجمدی یک کیلومتر شنا کنم،

is by listening to my iPod and really revving myself up,

این است که به آیپادم گوش دهم ، خود را دور نگه دارم ، از اپراهای زیبا گرفته تا پاف ددی(Puff Daddy) گوش دهم،

listening to everything from beautiful opera

این است که به آیپادم گوش دهم ، خود را دور نگه دارم ، از اپراهای زیبا گرفته تا پاف ددی(Puff Daddy) گوش دهم،

all the way across to Puff Daddy,

این است که به آیپادم گوش دهم ، خود را دور نگه دارم ، از اپراهای زیبا گرفته تا پاف ددی(Puff Daddy) گوش دهم،

and then committing myself a hundred percent --

و خود را صد در صد متعهد به این کنم که-- هیچ چیز قوی تر از یک ذهن مصمم نیست-

there is nothing more powerful than the made-up mind --

و خود را صد در صد متعهد به این کنم که-- هیچ چیز قوی تر از یک ذهن مصمم نیست-

and then walking up to the edge of the ice

و سپس به طرف لبه یخ رفتم و به آب پریدم.

and just diving into the water.

و سپس به طرف لبه یخ رفتم و به آب پریدم.

And that swim took me

این شنا برای من 18 دقیقه و 50 ثانیه طول کشید، ولی مثل 18 روز گذشت.

18 minutes and 50 seconds,

این شنا برای من 18 دقیقه و 50 ثانیه طول کشید، ولی مثل 18 روز گذشت.

and it felt like 18 days.

این شنا برای من 18 دقیقه و 50 ثانیه طول کشید، ولی مثل 18 روز گذشت.

And I remember getting out of the water

به یاد می آورم وقتی از آب بیرون آمدم دستهایم خیلی دردناک بود به انگشتهایم که نگاه کردم،

and my hands feeling so painful

به یاد می آورم وقتی از آب بیرون آمدم دستهایم خیلی دردناک بود به انگشتهایم که نگاه کردم،

and looking down at my fingers,

به یاد می آورم وقتی از آب بیرون آمدم دستهایم خیلی دردناک بود به انگشتهایم که نگاه کردم،

and my fingers were literally the size of sausages

آنها دقیقا" به اندازه سوسیس بودند زیرا- میدانید که بخشی از ما از آب ساخته شده --

because -- you know, we're made partially of water --

آنها دقیقا" به اندازه سوسیس بودند زیرا- میدانید که بخشی از ما از آب ساخته شده --

when water freezes it expands,

وفتی آب یخ می زند منبسط می شود، خوب سلولهای انگشتان من منجمد، منبسط وترکیده بودند.

and so the cells in my fingers

وفتی آب یخ می زند منبسط می شود، خوب سلولهای انگشتان من منجمد، منبسط وترکیده بودند.

had frozen and expanded

وفتی آب یخ می زند منبسط می شود، خوب سلولهای انگشتان من منجمد، منبسط وترکیده بودند.

and burst.

وفتی آب یخ می زند منبسط می شود، خوب سلولهای انگشتان من منجمد، منبسط وترکیده بودند.

And the most immediate thought when I came out of that water

اولین فکری که به ذهنم رسید بعد از خروج از آب این بودکه:

was the following:

اولین فکری که به ذهنم رسید بعد از خروج از آب این بودکه:

I'm never, ever

هرگز دوباره برای همه عمرم در آب سرد شنا نخواهم کرد.

going to do another cold water swim

هرگز دوباره برای همه عمرم در آب سرد شنا نخواهم کرد.

in my life again.

هرگز دوباره برای همه عمرم در آب سرد شنا نخواهم کرد.

Anyway, last year, I heard about the Himalayas

به هر صورت، سال گذشته درباره هیمالیا و آب شدن یخجالهای طبیعی به دلیل تغییرات آب و هوایی، شنیدم.

and the melting of the -- (Laughter)

به هر صورت، سال گذشته درباره هیمالیا و آب شدن یخجالهای طبیعی به دلیل تغییرات آب و هوایی، شنیدم.

and the melting of the glaciers

به هر صورت، سال گذشته درباره هیمالیا و آب شدن یخجالهای طبیعی به دلیل تغییرات آب و هوایی، شنیدم.

because of climate change.

به هر صورت، سال گذشته درباره هیمالیا و آب شدن یخجالهای طبیعی به دلیل تغییرات آب و هوایی، شنیدم.

I heard about this lake, Lake Imja.

درباره دریاچه "ایمجا" شنیدم.

This lake has been formed in the last couple of years

این دریاچه در چند سال گذشته به دلیل آب شدن یخچالهای طبیعی شکل گرفته.

because of the melting of the glacier.

این دریاچه در چند سال گذشته به دلیل آب شدن یخچالهای طبیعی شکل گرفته.

The glacier's gone all the way up the mountain

یخچالها طبیعی سراسر کوهای اطراف را پیمودند و این دریاچه را ایجاد کردند

and left in its place this big lake.

یخچالها طبیعی سراسر کوهای اطراف را پیمودند و این دریاچه را ایجاد کردند

And I firmly believe

من باور راسخ دارم که آنچه که ما در هیمالیا می بینیم در آینده نزدیک، میدان نبرد سهمگینی بر روی زمین خواهد بود.

that what we're seeing in the Himalayas

من باور راسخ دارم که آنچه که ما در هیمالیا می بینیم در آینده نزدیک، میدان نبرد سهمگینی بر روی زمین خواهد بود.

is the next great, big battleground

من باور راسخ دارم که آنچه که ما در هیمالیا می بینیم در آینده نزدیک، میدان نبرد سهمگینی بر روی زمین خواهد بود.

on this earth.

من باور راسخ دارم که آنچه که ما در هیمالیا می بینیم در آینده نزدیک، میدان نبرد سهمگینی بر روی زمین خواهد بود.

Nearly two billion people --

و نزدیک به دو میلیارد نفر-- یک سوم مردم زمین-- وابسته با آب هیمالیا هستند.

so one in three people on this earth --

و نزدیک به دو میلیارد نفر-- یک سوم مردم زمین-- وابسته با آب هیمالیا هستند.

rely on the water from the Himalayas.

و نزدیک به دو میلیارد نفر-- یک سوم مردم زمین-- وابسته با آب هیمالیا هستند.

And with a population increasing as quickly as it is,

با سرعت افزایش جمعیتی که هست، و تامین آب توسط این یخچالهای طبیعی-- و به دلیل تغییرات آب و هوایی--

and with the water supply from these glaciers --

با سرعت افزایش جمعیتی که هست، و تامین آب توسط این یخچالهای طبیعی-- و به دلیل تغییرات آب و هوایی--

because of climate change --

با سرعت افزایش جمعیتی که هست، و تامین آب توسط این یخچالهای طبیعی-- و به دلیل تغییرات آب و هوایی--

decreasing so much,

و با کاهشی چنان شدید, فکر می کنم که بزودی با خطر بی ثباتی روبرو خواهیم شد.

I think we have a real risk of instability.

و با کاهشی چنان شدید, فکر می کنم که بزودی با خطر بی ثباتی روبرو خواهیم شد.

North, you've got China; south, you've India, Pakistan, Bangladesh,

از شمال، چین ، از جنوب هند، پاکستان و بنگلادش وهمه این کشورها را می یابید.

all these countries.

از شمال، چین ، از جنوب هند، پاکستان و بنگلادش وهمه این کشورها را می یابید.

And so I decided

بنابراین تصمیم گرفتم که از کوه اورست بالا روم،

to walk up to Mt. Everest,

بنابراین تصمیم گرفتم که از کوه اورست بالا روم،

the highest mountain on this earth,

بلند ترین کوه روی زمین، و یک شنای نمادینی در زیر قله اورست انجام دهم.

and go and do a symbolic swim

بلند ترین کوه روی زمین، و یک شنای نمادینی در زیر قله اورست انجام دهم.

underneath the summit

بلند ترین کوه روی زمین، و یک شنای نمادینی در زیر قله اورست انجام دهم.

of Mt. Everest.

بلند ترین کوه روی زمین، و یک شنای نمادینی در زیر قله اورست انجام دهم.

Now, I don't know if any of you have had the opportunity to go to Mt. Everest,

نمی دانم کسی از شما فرصت این را داشته که به کوه اورست برود، این تجربه کاملا" شاقی است .

but it's quite an ordeal getting up there.

نمی دانم کسی از شما فرصت این را داشته که به کوه اورست برود، این تجربه کاملا" شاقی است .

28 great, big, powerful yaks

28 گاومیش عالی بزرگ و قوی وسایل ما را به کوهها حمل می کردند-- فقط لباس شنا نداشتم.

carrying all the equipment up onto this mountain --

28 گاومیش عالی بزرگ و قوی وسایل ما را به کوهها حمل می کردند-- فقط لباس شنا نداشتم.

I don't just have my Speedo,

28 گاومیش عالی بزرگ و قوی وسایل ما را به کوهها حمل می کردند-- فقط لباس شنا نداشتم.

but there's a big film crew who then

یک گروه فیلم بزرگ آنجا است که بعدا" تصاویر را به سراسر جهان ارسال می کنند.

send all the images around the world.

یک گروه فیلم بزرگ آنجا است که بعدا" تصاویر را به سراسر جهان ارسال می کنند.

The other thing which was so challenging about this swim

ارتفاع تنها چالش این شنا نبود.

is not just the altitude.

ارتفاع تنها چالش این شنا نبود.

I wanted to do the swim at 5,300 meters above sea level.

می خواستم در ارتفاع 5300 متری از سطح دریا شنا کنم.

So it's right up in the heavens.

درست بالای آسمان

It's very, very difficult to breath. You get altitude sickness.

تنفس بسیار بسیار مشگل است. شما در ارتفاع بیمار می شوید.

I feels like you've got a man standing behind you with a hammer

احساس می کردم مثل اینکه مردی پشت سرم با یک چکش تمام مدت به سرم می زند.

just hitting your head all the time.

احساس می کردم مثل اینکه مردی پشت سرم با یک چکش تمام مدت به سرم می زند.

That's not the worst part of it.

این بدترین قسمتش نیست بدترین قسمت این بود، این سال ،سالیست که آنها تصمیم گرفتند

The worst part was this year was the year where they decided

این بدترین قسمتش نیست بدترین قسمت این بود، این سال ،سالیست که آنها تصمیم گرفتند

to do a big cleanup operation on Mt. Everest.

که عملیات پاکسازی بزرگی در کوه اورست داشته باشند.

Many, many people have died on Mt. Everest,

تعداد بسیار زیادی از کوهنوردان در اورست مرده اند،

and this was the year they decided to go

و این سال آنها تصمیم گرفتند که بروند و همه اجساد کوهنوردان را جمع آوری و سپس آنها را به پائین بیاورند.

and recover all the bodies of the mountaineers

و این سال آنها تصمیم گرفتند که بروند و همه اجساد کوهنوردان را جمع آوری و سپس آنها را به پائین بیاورند.

and then bring them down the mountain.

و این سال آنها تصمیم گرفتند که بروند و همه اجساد کوهنوردان را جمع آوری و سپس آنها را به پائین بیاورند.

And when you're walking up the mountain

وفتی ما آنها شروع به بالا رفتن از کوهها کردیم

to attempt to do something

و تلاش برای انجام کاری کردیم

which no human has ever done before, and, in fact, no fish --

که قبلا از آن هیچ کس دیگری آن را نکرده بود، , و در حقیقت هیچ ماهی هم قبلا اونجا شنا نکرده بود.

there are no fish up there swimming at 5,300 meters --

در ارتفاع 5300 متری هیچ ماهی وجود ندارد.

When you're trying to do that,

وقتی که تلاش می کنی که کارت رو انجام بدی، در همان زمان اجساد از کنار تو حمل می شوند، احساس فروتنی میکنی,

and then the bodies are coming past you,

وقتی که تلاش می کنی که کارت رو انجام بدی، در همان زمان اجساد از کنار تو حمل می شوند، احساس فروتنی میکنی,

it humbles you,

وقتی که تلاش می کنی که کارت رو انجام بدی، در همان زمان اجساد از کنار تو حمل می شوند، احساس فروتنی میکنی,

and you also realize very, very clearly

و همچنین خیلی واضح متوجه می شوی که طبیعت خیلی خیلی قدرتمند تر از ماست.

that nature is so much more powerful

و همچنین خیلی واضح متوجه می شوی که طبیعت خیلی خیلی قدرتمند تر از ماست.

than we are.

و همچنین خیلی واضح متوجه می شوی که طبیعت خیلی خیلی قدرتمند تر از ماست.

And we walked up this pathway,

ما از این مسیر به بالا رفتیم، در سمت راست ما یخچال طبیعی خامبو بود.

all the way up.

ما از این مسیر به بالا رفتیم، در سمت راست ما یخچال طبیعی خامبو بود.

And to the right hand side of us

ما از این مسیر به بالا رفتیم، در سمت راست ما یخچال طبیعی خامبو بود.

was this great Khumbu Glacier.

ما از این مسیر به بالا رفتیم، در سمت راست ما یخچال طبیعی خامبو بود.

And all the way along the glacier we saw

درتمامی مسیر یخچال طبیعی، ما این استخر عظیم از یخ آب شده را می دیدیم.

these big pools of melting ice.

درتمامی مسیر یخچال طبیعی، ما این استخر عظیم از یخ آب شده را می دیدیم.

And then we got up to this small lake

سپس ما به این دریاچه کوچک رسیدیم

underneath the summit of Mt. Everest,

زیر قله کوه اورست،

and I prepared myself

خودم را آماده کردم،

the same way as I've always prepared myself,

به شیوه ای که همیشه خودم را آماده می کردم،

for this swim which was going to be so very difficult.

برای شنا یی که خیلی مشگل بنظر میرسید.

I put on my iPod, I listened to some music,

آیپاد خودم را گذاشتم، به موسیقی گوش دادم،

I got myself as aggressive as possible --

خودم را تا جایی که می شد تهاجمی کردم-- اما یک تهاجم کنترل شده--

but controlled aggression --

خودم را تا جایی که می شد تهاجمی کردم-- اما یک تهاجم کنترل شده--

and then I hurled myself

سپس خودم را به آب پرتاب کردم.

into that water.

سپس خودم را به آب پرتاب کردم.

I swam as quickly as I could

با آخرین سرعتی که می توانستم شنا کردم

for the first hundred meters,

برای صد متر اول، و خیلی زود متوجه شدم که، مشگل بزرگی در دستهایم دارم.

and then I realized very, very quickly,

برای صد متر اول، و خیلی زود متوجه شدم که، مشگل بزرگی در دستهایم دارم.

I had a huge problem on my hands.

برای صد متر اول، و خیلی زود متوجه شدم که، مشگل بزرگی در دستهایم دارم.

I could barely breathe.

به سختی نفس می کشیدم. برای هوا به نفس نفس افتاده بودم. سپس شروع به خفه شدن کردم

I was gasping for air.

به سختی نفس می کشیدم. برای هوا به نفس نفس افتاده بودم. سپس شروع به خفه شدن کردم

I then began to choke,

به سختی نفس می کشیدم. برای هوا به نفس نفس افتاده بودم. سپس شروع به خفه شدن کردم

and then it quickly led to me vomiting in the water.

وخیلی زود منجر به استفراغ داخل آب شد.

And it all happened so quickly:

همه اینها خیلی سریع اتفاق افتاد

I then -- I don't know how it happened -- but I went underwater.

نمی دانم چگونه این اتفاق افتاد --ولی به زیر آب رفتم.

And luckily, the water was quite shallow,

خوشبختانه آب کم عمیق بود،

and I was able to push myself off the bottom of the lake

و توانستم خودم را از ته دریاچه هل بدهم

and get up and then take another gasp of air.

و بیایم بالا و یک نفس دیگر بگیرم. و سپس گفتم، ادامه بده .ادامه بده.

And then I said, carry on. Carry on. Carry on.

و بیایم بالا و یک نفس دیگر بگیرم. و سپس گفتم، ادامه بده .ادامه بده.

I carried on for another five or six strokes,

من پنج تا شش تای دیگه حرکت به جلو زدم.

and then I had nothing in my body,

و دیگه هیچ چیز در تنم نداشتم، رفتم به ته دریاچه.

and I went down to the bottom of the lake.

و دیگه هیچ چیز در تنم نداشتم، رفتم به ته دریاچه.

And I don't where I got it from,

نمی دانم از کجا رفتم، اما یک جورهایی توانستم خودم را در سریعا به بالا برساندم و رفتم کنار دریاچه.

but I was able to somehow

نمی دانم از کجا رفتم، اما یک جورهایی توانستم خودم را در سریعا به بالا برساندم و رفتم کنار دریاچه.

pull myself up and as quickly as possible

نمی دانم از کجا رفتم، اما یک جورهایی توانستم خودم را در سریعا به بالا برساندم و رفتم کنار دریاچه.

get to the side of the lake.

نمی دانم از کجا رفتم، اما یک جورهایی توانستم خودم را در سریعا به بالا برساندم و رفتم کنار دریاچه.

I've heard it said that drowning

شنیده ام که یکی می گفت غرق شدن آرام ترین مرگی است که می توانی داشته باشی.

is the most peaceful death that you can have.

شنیده ام که یکی می گفت غرق شدن آرام ترین مرگی است که می توانی داشته باشی.

I have never, ever heard

هرگز حرفی به این پوچی نشنیده بودم.

such utter bollocks.

هرگز حرفی به این پوچی نشنیده بودم.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

It is the most frightening and panicky feeling

این هولناک ترین و ترسناک ترین احساسی بود که می توانستم داشته باشم.

that you can have.

این هولناک ترین و ترسناک ترین احساسی بود که می توانستم داشته باشم.

I got myself to the side of the lake.

من خودم را کنار دریاچه یافتم.

My crew grabbed me,

اعضای گروه مرا گرفتند، و سپس ما با آخرین سرعتی که می توانستیم راه رفتیم-

and then we walked as quickly as we could

اعضای گروه مرا گرفتند، و سپس ما با آخرین سرعتی که می توانستیم راه رفتیم-

down -- over the rubble --

به پائین- از روی قلوه سنگها-- پائین به طرف اردوگاه.

down to our camp.

به پائین- از روی قلوه سنگها-- پائین به طرف اردوگاه.

And there, we sat down,

ما آنجا نشستیم،

and we did a debrief about what had gone wrong

و در مورد اشتباهاتی که کردیم پرسشهایی کردیم بر روی اورست.

there on Mt. Everest.

و در مورد اشتباهاتی که کردیم پرسشهایی کردیم بر روی اورست.

And my team just gave it to me straight.

گروهم خیلی صریح به من گفتند.

They said, Lewis, you need to have

آنها گفتند، لوئیس، تو نیاز داری که تغییر بنیادی داشته باشی اگر می خواهی این شنا را انچام دهی.

a radical tactical shift

آنها گفتند، لوئیس، تو نیاز داری که تغییر بنیادی داشته باشی اگر می خواهی این شنا را انچام دهی.

if you want to do this swim.

آنها گفتند، لوئیس، تو نیاز داری که تغییر بنیادی داشته باشی اگر می خواهی این شنا را انچام دهی.

Every single thing which you have learned

یکایک چیزهای که در طی 25 سال شنا کردن آموختی را باید فراموش کنی.

in the past 23 years of swimming,

یکایک چیزهای که در طی 25 سال شنا کردن آموختی را باید فراموش کنی.

you must forget.

یکایک چیزهای که در طی 25 سال شنا کردن آموختی را باید فراموش کنی.

Every single thing which you learned

تک تک چیزهایی را که در زمانی که در ارتش انگلیس خدمت می کردی، درباره سرعت و تهاجم فرا گرفتی را کنار بگذار.

when you were serving in the British army,

تک تک چیزهایی را که در زمانی که در ارتش انگلیس خدمت می کردی، درباره سرعت و تهاجم فرا گرفتی را کنار بگذار.

about speed and aggression,

تک تک چیزهایی را که در زمانی که در ارتش انگلیس خدمت می کردی، درباره سرعت و تهاجم فرا گرفتی را کنار بگذار.

you put that to one side.

تک تک چیزهایی را که در زمانی که در ارتش انگلیس خدمت می کردی، درباره سرعت و تهاجم فرا گرفتی را کنار بگذار.

We want you to walk up the hill in another two days' time.

می خواهیم تو دوبار در روز از تپه بالا بروی استراحت کن و درباره چیزهایی فکر کن.

Take some time to rest and think about things.

می خواهیم تو دوبار در روز از تپه بالا بروی استراحت کن و درباره چیزهایی فکر کن.

We want you to walk up the mountain in two days' time,

ما می خواهیم تو دو بار در روز بالا بروی، به جای به سرعت شنا کردن.

and instead of swimming fast,

ما می خواهیم تو دو بار در روز بالا بروی، به جای به سرعت شنا کردن.

swim as slowly as possible.

و با کمترین سرعت شنا کنی. و به جای شنا سینه، شنای پروانه کنی.

Instead of swimming crawl, swim breaststroke.

و با کمترین سرعت شنا کنی. و به جای شنا سینه، شنای پروانه کنی.

And remember, never ever swim with aggression.

و به خاطر داشته باش، هرگز تهاجمی شنا نکنی.

This is the time to swim

الان دیگه وقت شنا کردن با فروتنی واقعی است.

with real humility.

الان دیگه وقت شنا کردن با فروتنی واقعی است.

And so we walked back up

دو روز بعد به به بالای کوه برگشتیم.

to the mountain two days later.

دو روز بعد به به بالای کوه برگشتیم.

And I stood there

من آنجا ایستادم در کناره دریاچه،

on the edge of the lake,

در کناره دریاچه، و به کوه اورست نگاه کردم--

and I looked up at Mt. Everest --

در کناره دریاچه، و به کوه اورست نگاه کردم--

and she is one of the most beautiful mountains on the earth --

او یکی از زیباترین کوههای زمین است-- به خودم گفتم، فقط این کار را آرام انجام بده.

and I said to myself, just do this slowly.

او یکی از زیباترین کوههای زمین است-- به خودم گفتم، فقط این کار را آرام انجام بده.

And I swam across the lake.

من عرض دریاچه شنا کردم. نمی توانم به شما بگویم چه احساس خوبی داشتم وفتی به آنطرف رسیدم.

And I can't begin to tell you

من عرض دریاچه شنا کردم. نمی توانم به شما بگویم چه احساس خوبی داشتم وفتی به آنطرف رسیدم.

how good I felt

من عرض دریاچه شنا کردم. نمی توانم به شما بگویم چه احساس خوبی داشتم وفتی به آنطرف رسیدم.

when I came to the other side.

من عرض دریاچه شنا کردم. نمی توانم به شما بگویم چه احساس خوبی داشتم وفتی به آنطرف رسیدم.

But I learned two very, very

اما من دو درس بسیار بسیار مهم را بر روی کوه اورست آموختم.

important lessons there on Mt. Everest,

اما من دو درس بسیار بسیار مهم را بر روی کوه اورست آموختم.

and I thank my team of Sherpas who taught me this.

از تیمم شرپاها سپاسگزارم که این را به من آموختند.

The first one is

نخست اینکه

that just because something has worked in the past so well,

اگر چیزی در گذشته خیلی خوب کار کرد، بدین معنی نیست که در آینده هم به همان شکل کار کند.

doesn't mean it's going to work in the future.

اگر چیزی در گذشته خیلی خوب کار کرد، بدین معنی نیست که در آینده هم به همان شکل کار کند.

And similarly,

اگر چیزی در گذشته خیلی خوب کار کرد، بدین معنی نیست که در آینده هم به همان شکل کار کند.

now, before I do anything,

حالا قبل از اینکه هر کاری را بکنم، از خودم می پرسم چه نوع ذهنیتی برای انجام آن نیاز دارم تا آن را با موفقیت تمام کنم.

I ask myself what type of mindset

حالا قبل از اینکه هر کاری را بکنم، از خودم می پرسم چه نوع ذهنیتی برای انجام آن نیاز دارم تا آن را با موفقیت تمام کنم.

do I require

حالا قبل از اینکه هر کاری را بکنم، از خودم می پرسم چه نوع ذهنیتی برای انجام آن نیاز دارم تا آن را با موفقیت تمام کنم.

to successfully complete a task.

حالا قبل از اینکه هر کاری را بکنم، از خودم می پرسم چه نوع ذهنیتی برای انجام آن نیاز دارم تا آن را با موفقیت تمام کنم.

And taking that into the world of climate change --

و این را به تغییرات آب و هوایی جهان ارتباط میدم،

which is, frankly,

که حقیقتا کوه اورست همه مشکلات جهان است.

the Mt. Everest of all problems --

که حقیقتا کوه اورست همه مشکلات جهان است.

just because we've lived the way we have lived for so long,

تنها به دلیل شیوه زندگی است که ما برای مدت مدیدی داشته ایم،

just because we have consumed the way we have for so long

تنها به دلیل مصرفی است که مدتهای مدیدی داشته ایم

and populated the earth the way we have for so long,

و جمعیتی که ما بر روی زمین برای مدت مدیدی داشته ایم،

doesn't mean that we can carry on

همه اینها بدین معنی نیست که اگر ما توانسته ایم آن را در گذشته ادامه بدهیم

the way we are carrying on.

می توانیم به این شیوه در آینده هم ادامه دهیم.

The warning signs are all there.

نشانه های هشدار دهنده همه در آنجا هستند.

When I was born, the world's population

وقتی من به دنیا آمدم، جمعیت جهان 3.5 میلیلارد نفر بود و حالا ما 63 میلیارد نفریم،

was 3.5 billion people.

وقتی من به دنیا آمدم، جمعیت جهان 3.5 میلیلارد نفر بود و حالا ما 63 میلیارد نفریم،

We're now 6.8 billion people,

وقتی من به دنیا آمدم، جمعیت جهان 3.5 میلیلارد نفر بود و حالا ما 63 میلیارد نفریم،

and we're expected to be 9 billion people

و انتظار داریم که در سال 2050 به 9 میلیارد نفر برسیم.

by 2050.

و انتظار داریم که در سال 2050 به 9 میلیارد نفر برسیم.

And then the second lesson,

و درس دوم،

the radical, tactical shift.

تغییر شیوه ها به شکل بنیادی.

And I've come here to ask you today:

امروز آمده ام اینجا تا از شما بپرسم:

what radical tactical shift

چه تغییرات بنیادی شما می توانید در روابطتان با محیط زیست داشته باشید،

can you take in your relationship to the environment,

چه تغییرات بنیادی شما می توانید در روابطتان با محیط زیست داشته باشید،

which will ensure

که اطمینان دهد که فرزندان و نوه هایمان در دنیایی ایمن و بی خطر زندگی کنند،

that our children and our grandchildren

که اطمینان دهد که فرزندان و نوه هایمان در دنیایی ایمن و بی خطر زندگی کنند،

live in a safe world

که اطمینان دهد که فرزندان و نوه هایمان در دنیایی ایمن و بی خطر زندگی کنند،

and a secure world,

که اطمینان دهد که فرزندان و نوه هایمان در دنیایی ایمن و بی خطر زندگی کنند،

and most importantly, in a sustainable world?

و مهمتر از آن، در یک جهان پایدار.

And I ask you, please, to go away from here

از شما می خواهم ، لطفا" بروید بیرون و درباره یک شیوه تغییر بنیادی فکر کنید که شما می توانید آن را انجام دهید،

and think about that one

از شما می خواهم ، لطفا" بروید بیرون و درباره یک شیوه تغییر بنیادی فکر کنید که شما می توانید آن را انجام دهید،

radical tactical shift

از شما می خواهم ، لطفا" بروید بیرون و درباره یک شیوه تغییر بنیادی فکر کنید که شما می توانید آن را انجام دهید،

which you could make,

از شما می خواهم ، لطفا" بروید بیرون و درباره یک شیوه تغییر بنیادی فکر کنید که شما می توانید آن را انجام دهید،

which will make that big difference,

که تفاوت بزرگی را ایجاد می کند،

and then commit a hundred percent to doing it.

و متعهد به انجام صد در صد آن شوید.

Blog about it, tweet about it, talk about it,

راجع به آن در وبلاک بنویسید، آن را به اشتراک بگذارید، و در باره آن گفتگو کنید،

and commit a hundred percent,

و صد در صد متعهد شوید.

because very, very few things

زیرا دستیابی به چیزهای

are impossible to achieve

خیلی خیلی کوچک ممکن است،

if we really put our whole minds to it.

اگر ما تمامی توجه مان را برای آن بگذاریم.

So thank you very, very much.

خوب بسیاربسیار سپاسگزارم

(Applause)

(تشویق تماشاگران)