Sarah Kaminsky: My father the forger

سارا کامینسکی: پدرِ جاعل ِمن

50,773 views

2011-09-07 ・ TED


New videos

Sarah Kaminsky: My father the forger

سارا کامینسکی: پدرِ جاعل ِمن

50,773 views ・ 2011-09-07

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: federica bonaldi Reviewer: Thomas VANDENBOGAERDE
0
0
7000
Translator: Maryam Manzoori Reviewer: soheila Jafari
00:16
I am the daughter of a forger,
1
16260
2916
من دختر یک جاعل هستم،
00:19
not just any forger ...
2
19176
1945
نه یک جاعل عادی...
00:21
When you hear the word "forger," you often understand "mercenary."
3
21121
2917
آدم وقتی کلمه «جاعل» را می شنود، خود به خود یاد «مزدور» می افتد.
00:24
You understand "forged currency," "forged pictures."
4
24038
3522
یاد «جعل پول» و «جعل تابلو» می افتد.
00:27
My father is no such man.
5
27560
2312
پدر من چنین آدمی نیست.
00:29
For 30 years of his life,
6
29872
1188
او سی سال از عمرش را
00:31
he made false papers --
7
31060
2702
صرف جعل مدرک کرد--
00:33
never for himself, always for other people,
8
33762
1945
نه برای خودش، بلکه فقط برای دیگران،
00:35
and to come to the aid of the persecuted and the oppressed.
9
35707
3889
تا به کسانی کمک کند که مورد آزار و اذیت و سرکوب قرار گرفته بودند.
00:39
Let me introduce him.
10
39596
2164
بگذارید معرفیش کنم.
00:41
Here is my father at age 19.
11
41760
3000
این پدرم در ١٩سالگی است.
00:44
It all began for him during World War II,
12
44760
4000
همه چیز برای او زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد،
00:48
when at age 17 he found himself thrust
13
48760
2000
وقتی که در ١٧ سالگی
00:50
into a forged documents workshop.
14
50760
1700
پایش به یک کارگاه جعل اسناد باز شد.
00:52
He quickly became the false papers expert of the Resistance.
15
52460
4500
و خیلی زود به کارشناس جعل اسناد مقاومت تبدیل شد.
00:56
And it's not a banal story --
16
56960
1800
این یک قصه معمولی نیست
00:58
after the liberation he continued
17
58760
3000
بعد از آزادی (از آلمان نازی) او همچنان به کارش ادامه داد
01:01
to make false papers until the '70s.
18
61760
3100
و تا دهه ١۹٧۰ سند جعل کرد.
01:04
When I was a child
19
64860
1650
وقتی کوچک بودم
01:06
I knew nothing about this, of course.
20
66510
2148
البته که چیزی از این موضوع نمی دانستم.
01:08
This is me in the middle making faces.
21
68658
2502
آن که در وسط نشسته و شکلک در می آورد منم.
01:11
I grew up in the Paris suburbs
22
71160
2332
من در حومه پاریس بزرگ شدم
01:13
and I was the youngest of three children.
23
73492
3889
و از بین سه فرزند، کوچکترین بودم.
01:17
I had a "normal" dad like everybody else,
24
77381
2890
من مثل بقیه آدم ها یک بابای «معمولی» داشتم،
01:20
apart from the fact that he was 30 years older than ...
25
80271
1945
با این تفاوت که او سی سال بزرگتر بود از ...
01:22
well, he was basically old enough to be my grandfather.
26
82216
3889
خب، سنش آنقدر بود که جای پدربزرگم باشد.
01:26
Anyway, he was a photographer and a street educator,
27
86105
2955
او عکاس و مددکار محله ای بود،
01:29
and he always taught us to obey the law very strictly.
28
89060
3600
و همیشه به ما می گفت که همیشه مطیع قانون باشیم.
01:32
And, of course, he never talked about his past life
29
92660
2300
و البته، هیچوقت درباره گذشته‌اش چیزی نمی‌گفت
01:34
when he was a forger.
30
94960
2200
درباره زمانی که جاعل بود.
01:37
There was, however, an incident I'm going to tell you about,
31
97160
2559
اما یک بار اتفاقی افتاد که برایتان تعریف می کنم،
01:39
that perhaps could have led me suspect something.
32
99719
2917
آن اتفاق می توانست من را به شک بیاندازد.
01:42
I was in high school and got a bad grade,
33
102636
2917
دبیرستانی بودم و یک بار نمره بدی گرفتم،
01:45
a rare event for me,
34
105553
1945
برای من خیلی اتفاق بعیدی بود،
01:47
so I decided to hide it from my parents.
35
107498
2945
تصمیم گرفتم مسئله را از والدینم پنهان کنم.
01:50
In order to do that, I set out to forge their signature.
36
110443
3889
برای همین، تصمیم گرفتم امضایشان را تقلید کنم.
01:54
I started working on my mother's signature,
37
114332
3128
اول با تمرین امضای مادرم شروع کردم،
01:57
because my father's is absolutely impossible to forge.
38
117460
2707
چون جعل امضای پدرم واقعا غیرممکن بود.
02:00
So, I got working. I took some sheets of paper
39
120167
2917
شروع به کار شدم. چند تکه کاغذ برداشتم
02:03
and started practicing, practicing, practicing,
40
123084
2917
و شروع کردم به تمرین، تمرین، تمرین،
02:06
until I reached what I thought was a steady hand,
41
126002
1944
تا وقتی که فکر کردم دستم راه افتاده،
02:07
and went into action.
42
127946
1944
بعد وارد عمل شدم.
02:09
Later, while checking my school bag,
43
129891
2369
مدتی بعد، مادرم وقتی کیف مدرسه‌ام را نگاه می‌کرد،
02:12
my mother got hold of my school assignment and immediately saw that the signature was forged.
44
132260
3492
تکالیف مدرسه‌ام را دید و همان موقع چشمش به امضای تقلبی افتاد.
02:15
She yelled at me like she never had before.
45
135752
1945
طوری سرم فریاد کشید که تا آن موقع نکشیده بود.
02:17
I went to hide in my bedroom, under the blankets,
46
137697
2917
رفتم به اتاقم و زیر لحاف قایم شدم،
02:20
and then I waited for my father to come back from work
47
140614
2945
و آنقدر آنجا ماندم تا پدرم از کار برگشت
02:23
with, one could say, much apprehension.
48
143559
1890
با دلهره فراوان.
02:25
I heard him come in.
49
145449
1972
شنیدم که وارد خانه شد.
02:27
I remained under the blankets. He entered my room,
50
147421
3917
همان زیر پتو ماندم. وارد اتاقم شد،
02:31
sat on the corner of the bed,
51
151338
1945
لبه تخت نشست،
02:33
and he was silent, so I pulled the blanket from my head,
52
153283
2890
سکوت کرده بود، لحاف را از روی سرم کنار زدم،
02:36
and when he saw me he started laughing.
53
156173
2917
وقتی من را دید از خنده منفجر شد.
02:39
He was laughing so hard, he could not stop and he was holding my assignment in his hand.
54
159090
2917
طوری می خندید که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد و برگه تکلیف من هم در دستش بود.
02:42
Then he said, "But really, Sarah, you could have worked harder! Can't you see it's really too small?"
55
162007
4353
گفت: «اما واقعا سارا، می توانستی بیشتر تلاش کنی! نمی بینی این زیادی کوچک شده؟»
02:46
Indeed, it's rather small.
56
166360
5900
و واقعا هم کوچک بود.
02:52
I was born in Algeria.
57
172260
2000
من در الجزایر متولد شدم.
02:54
There I would hear people say my father was a "moudjahid"
58
174260
3305
آنجا می شنیدم که مردم می گفتند پدرم «مجاهد» است.
02:57
and that means "fighter."
59
177565
1195
مجاهد یعنی «رزمنده».
02:58
Later on, in France, I loved eavesdropping on grownups' conversations,
60
178760
4584
بعدا، در فرانسه، یواشکی به حرف‌های بزرگترها گوش می‌کردم،
03:03
and I would hear all sorts of stories about my father's previous life,
61
183344
2917
و کلی داستان درباره زندگی سابق پدرم می شنیدم،
03:06
especially that he had "done" World War II,
62
186261
2918
بویژه داستان‌هایی در این باره که او هم جنگ دوم جهانی را پشت سرگذاشته،
03:09
that he had "done" the Algerian war.
63
189179
1944
و هم جنگ الجزایر را.
03:11
And in my head I would be thinking that "doing" a war meant being a soldier.
64
191123
2918
و در ذهن من پشت سر گذاشتن جنگ برابر بود با سرباز بودن.
03:14
But knowing my father, and how he kept saying that he was a pacifist and non-violent,
65
194041
3917
اما با شناختی که از پدرم داشتم، و این که همیشه می گفت چقدر مخالف خشونت است،
03:17
I found it very hard to picture him with a helmet and gun.
66
197958
3302
تصور او با کلاه‌خود و تفنگ خیلی مشکل بود.
03:21
And indeed, I was very far from the mark.
67
201260
2000
البته تصورات من هم متفاوت از این بود.
03:23
One day, while my father was working on a file
68
203260
3200
یک روز که پدرم داشت روی پرونده‌ای کار می‌کرد
03:26
for us to obtain French nationality,
69
206460
3166
که درباره احراز ملیت فرانسوی برای ما بود،
03:29
I happened to see some documents
70
209626
1945
اتفاقی چند تا سند را دیدم
03:31
that caught my attention.
71
211571
2417
که توجهم را جلب کرد.
03:33
These are real!
72
213988
1672
این‌ها واقعی اند!
03:35
These are mine, I was born an Argentinean.
73
215660
2718
این‌ها مال من اند، من به عنوان شهروند الجزایر متولد شدم.
03:38
But the document I happened to see
74
218378
1782
اما سندی که اتقاقی دیدم
03:40
that would help us build a case for the authorities
75
220160
2107
و به ما در ساختن پرونده برای ارائه به مقامات کمک کرد
03:42
was a document from the army
76
222267
2693
سندی ارتشی بود
03:44
that thanked my father for his work
77
224960
3169
که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی می‌کرد.
03:48
on behalf of the secret services.
78
228129
1919
که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی می‌کرد.
03:50
And then, suddenly, I went "wow!"
79
230048
2917
اینجا بود که ناگهان حیرت من را فراگرفت.
03:52
My father, a secret agent?
80
232965
1695
پدر من، مامور امنیتی؟
03:54
It was very James Bond.
81
234660
2166
خیلی جیمز باندی بود.
03:56
I wanted to ask him questions, which he didn't answer.
82
236826
4889
می خواستم ازش سوال کنم، که البته جوابی نمی‌داد.
04:01
And later, I told myself that
83
241715
2945
بعدا به خودم گفتم
04:04
one day I would have to question him.
84
244660
2600
یک روزی حتما ازش خواهم پرسید.
04:07
And then I became a mother and had a son,
85
247260
2151
بعدا مادر و صاحب یک پسر شدم،
04:09
and finally decided it was time -- that he absolutely had to talk to us.
86
249411
3149
و فکر کردم که دیگر وقتش است- او دیگر باید حرف بزند.
04:12
I had become a mother
87
252560
2000
مادر شده بودم
04:14
and he was celebrating his 77th birthday,
88
254560
2000
و پدرم تولد ۷۷ سالگی اش را جشن می گرفت
04:16
and suddenly I was very, very afraid.
89
256560
2300
ناگهان به شدت نگران شدم.
04:18
I feared he'd go
90
258860
2248
ترسیدم که از فوت کند
04:21
and take his silences with him,
91
261108
1945
و سکوتش را هم با خود ببرد،
04:23
and take his secrets with him.
92
263053
1944
همینطور اسرارش را.
04:24
I managed to convince him that it was important for us,
93
264997
2363
سعی کردم متقاعدش کنم که برای ما مهم است،
04:27
but possibly also for other people
94
267360
1527
و احتمالا برای مردم دیگر هم
04:28
that he shared his story.
95
268887
1945
که او داستانش را بازگو کند.
04:30
He decided to tell it to me
96
270832
1944
تصمیم گرفت بگوید
04:32
and I made a book,
97
272776
1284
و من کتابی نوشتم،
04:34
from which I'm going to read you some excerpts later.
98
274060
2606
که می‌خواهم بعدا بخشی از آن را برایتان بخوانم.
04:36
So, his story. My father was born in Argentina.
99
276666
2917
و اما داستانش. پدر من در الجزایر متولد شد.
04:39
His parents were of Russian descent.
100
279583
1945
والدینش اصالتا روس بودند.
04:41
The whole family came to settle in France in the '30s.
101
281528
3917
کل خانواده در دهه ۱۹۳۰ به فرانسه آمدند.
04:45
His parents were Jewish, Russian and above all, very poor.
102
285446
4814
والدین پدرم یهودی، روس، و مهمتر از همه بسیار فقیر بودند.
04:50
So at the age of 14 my father had to work.
103
290260
3000
پدرم در ۱۴ سالگی مجبور شد کار کند.
04:53
And with his only diploma,
104
293260
1200
و با تنها مدرک تحصیلی که داشت،
04:54
his primary education certificate,
105
294460
1300
یعنی دیپلم تحصیلات ابتدایی،
04:55
he found himself working at a dyer - dry cleaner.
106
295760
2500
مشغول به کار در یک مغازه خشک‌شویی شد.
04:58
That's where he discovered something totally magical,
107
298260
3200
آنجا بود که یک چیز یکسره جادویی را کشف کرد،
05:01
and when he talks about it, it's fascinating --
108
301460
1800
و وقتی درباره‌اش حرف می‌زند، فوق‌العاده است--
05:03
it's the magic of dyeing chemistry.
109
303260
2800
این جادو، جادوی شیمی رنگرزی است.
05:06
During that time the war was happening
110
306060
1800
آن موقع زمان جنگ بود
05:07
and his mother was killed when he was 15.
111
307860
2867
و وقتی پدرم ۱۵ سال داشت مادرش کشته شد.
05:10
This coincided with the time when
112
310728
2532
این همزمان شد با وقتی که
05:13
he threw himself body and soul into chemistry
113
313260
2000
او روح و جسمش را وقف شیمی کرد
05:15
because it was the only consolation for his sadness.
114
315260
2700
چون فقط شیمی بود که او را از غصه‌هایش جدا می‌کرد.
05:17
All day he would ask many questions to his boss
115
317960
3463
تمام روز رئیسش را سوال باران می کرد
05:21
to learn, to accumulate more and more knowledge,
116
321424
2836
تا یاد بگیرد، و هرچه بیشتر بر دانسته هایش بیفزاید،
05:24
and at night, when no one was looking,
117
324260
1500
و شب ها، دور از چشم بقیه،
05:25
he'd put his experience to practice.
118
325760
2200
تجربه‌هایش را آزمایش می‌کرد.
05:27
He was mostly interested in ink bleaching.
119
327960
5100
او بویژه به پاک کردن جوهر علاقمند بود.
05:33
All this to tell you
120
333060
2200
همه این‌ها را می گویم که بگویم
05:35
that if my father became a forger, actually,
121
335260
2500
اگر پدرم جاعل از آب درآمد، در واقع،
05:37
it was almost by accident.
122
337760
2000
بیشترش بر حسب اتقاق بود.
05:39
His family was Jewish, so they were hounded.
123
339760
2500
خانواده‌اش یهودی و نتیجتا منفور و تحت تعقیب بودند.
05:42
Finally they were all arrested and taken to the Drancy camp
124
342260
3000
آخرسر هم همگی بازداشت و روانه اردوگاه درانسی شدند
05:45
and they managed to get out at the last minute thanks to their Argentinean papers.
125
345260
3200
و توانستند در لحظه آخر با کمک مدارک آرژانتینی‌شان از آنجا خارج شوند.
05:48
Well, they were out,
126
348460
1135
آزاد شده بودند،
05:49
but they were always in danger. The big "Jew" stamp was still on their papers.
127
349596
2916
اما همیشه در معرض خطر بودند. مهر بزرگ «یهودی»‌همچنان روی مدارکشان خودنمایی می‌کرد.
05:52
It was my grandfather who decided they needed false documents.
128
352513
3247
این که همگی مدارک جعلی بگیرند تصمیم پدربزرگم بود.
05:55
My father had been instilled with such respect for the law
129
355760
3500
پدرم آنقدر مطیع قانون بود
05:59
that although he was being persecuted,
130
359260
2000
که هرچند بازجویی شده بود،
06:01
he'd never thought of false papers.
131
361260
2000
هرگز به فکر مدارک قلابی نیافتاده بود.
06:03
But it was he who went to meet a man from the Resistance.
132
363260
3000
اما این پدرم بود که مامور شد با یک عضو گروه مقاومت ملاقات کند.
06:06
In those times documents had hard covers,
133
366260
2500
آن موقع، مدارک جلدهای سفت داشتند،
06:08
they were filled in by hand,
134
368760
1500
و با دست خط تکمیل می شدند،
06:10
and they stated your job.
135
370260
3000
و شغل افراد هم رویشان ذکر می‌شد.
06:13
In order to survive, he needed
136
373260
2200
برای بقا، پدرم لازم بود
06:15
to be working. He asked the man
137
375460
2000
که شاغل باشد. او به مامور گفت
06:17
to write "dyer."
138
377460
1800
که شغل او را بنویسد:‌ «رنگرز»
06:19
Suddenly the man looked very, very interested.
139
379260
3000
ناگهان، مامور مقاومت با علاقمندی فراوان پرسید:‌
06:22
As a "dyer," do you know how to bleach ink marks?
140
382260
3200
اگر رنگرز هستی، می دانی چطور می شود لکه جوهر را پاک کرد؟
06:25
Of course he knew.
141
385460
2300
البته که می‌دانست.
06:27
And suddenly the man started explaining that
142
387760
1800
و ناگهان مرد شروع کرد به تعریف این که
06:29
actually the whole Resistance had a huge problem:
143
389560
2700
گروه مقاومت با چه مشکل بزرگی دست و پنجه نرم می‌کند:‌
06:32
even the top experts
144
392260
2600
حتی کارشناسان ممتاز
06:34
could not manage to bleach an ink, called "indelible,"
145
394860
3600
از پاک کردن لکه جوهرهای «ماندگار» عاجز مانده بودند،
06:38
the "Waterman" blue ink.
146
398460
2200
مارک این جوهر آبی رنگ «واترمن‌» بود.
06:40
And my father immediately replied that he knew exactly
147
400660
3900
پدرم بلاقاصله جواب داده بود که دقیقا می داند
06:44
how to bleach it.
148
404560
1200
که چطور می شود پاکش کرد.
06:45
Now, of course, the man was very impressed with this young man of 17
149
405760
3200
حالا دیگر، مامور مقاومت به شدت تحت تاثیر این جوان ۱۷ ساله قرار گرفته بود
06:48
who could immediately give him the formula, so he recruited him.
150
408960
3800
که درجا فرمول پاک‌‌کردن جوهر را داده بود، و استخدامش کرد.
06:52
And actually, without knowing it, my father had invented something
151
412760
3000
و در واقع، پدرم بدون آن که بداند، چیزی اختراع کرده بود
06:55
we can find in every schoolchild's pencil case:
152
415760
2650
که امروز در جامدادی هر بچه مدرسه‌ای پیدا می شود:
06:58
the so-called "correction pen."
153
418410
2850
همان «قلم غلط‌‌‌ گیر» خودمان.
07:01
(Applause)
154
421760
5000
(تشویق)
07:07
But it was only the beginning.
155
427260
1400
اما این فقط اولش بود.
07:08
That's my father.
156
428660
1600
این پدرم است.
07:10
As soon as he got to the lab,
157
430260
1500
به محض این‌که وارد آزمایشگاه شد،
07:11
even though he was the youngest,
158
431760
1400
با آن‌که از همه جوان‌تر بود،
07:13
he immediately saw that there was a problem with the making of forged documents.
159
433160
2900
فورا متوجه شد که در کار تهیه اسناد جعلی مشکلی وجود دارد.
07:16
All the movements stopped at falsifying.
160
436060
2900
کار جعل اسناد متوقف شد.
07:18
But demand was ever-growing
161
438960
2600
اما تقاضا زیاد بود.
07:21
and it was difficult to tamper with existing documents.
162
441560
2600
و اسناد موجود ناکافی بود.
07:24
He told himself it was necessary to make them from scratch.
163
444160
1500
او با خودش فکر کرد که باید همه چیز را از نو بسازد.
07:25
He started a press. He started photoengraving.
164
445660
2800
شروع کرد به ساختن پرس، دستکاری عکس
07:28
He started making rubber stamps.
165
448460
1600
و ساختن مهرهای لاستیکی.
07:30
He started inventing all kind of things --
166
450060
1800
شروع کرد به اختراع همه چیز--
07:31
with some materials he invented a centrifuge using a bicycle wheel.
167
451860
3400
او با استفاده از چرخ دوچرخه و مواد دیگر یک دستگاه سانتریفیوژ ساخت.
07:35
Anyway, he had to do all this
168
455260
2000
خلاصه، همه این کارها را کرد
07:37
because he was completely obsessed with output.
169
457260
2800
چون کاملا شیفته نتیجه کار بود.
07:40
He had made a simple calculation:
170
460060
2200
یک حساب و کتاب جدید پدید آورده بود:‌
07:42
In one hour he could make 30 forged documents.
171
462260
3100
در یک ساعت ۳۰ مدرک جعلی درست می کرد.
07:45
If he slept one hour, 30 people would die.
172
465360
4400
اگر یک ساعت می خوابید، ۳۰ نفر می مردند.
07:49
This sense of
173
469760
3000
این حس مسئولیت
07:52
responsibility for other people's lives when he was just 17 --
174
472760
3200
نسبت به زندگی دیگران، آن هم در ۱۷ سالگی--
07:55
and also his guilt for being a survivor,
175
475960
3000
و عذاب وجدان ناشی از بقا و رهایی از کمپ،
07:58
since he had escaped the camp when his friends had not --
176
478960
3600
در حالی که دوستانش هنوز آنجا بودند--
08:02
stayed with him all his life.
177
482560
2252
تمام عمر با او ماند.
08:04
And this is maybe what explains why, for 30 years,
178
484813
2917
و شاید به همین دلیل بود که برای ۳۰ سال،
08:07
he continued to make false papers
179
487731
2629
همچنان به جعل سند ادامه داد
08:10
at the expense of all kinds of sacrifices.
180
490360
2300
به قیمت به جان خریدن تمامی مخاطرات.
08:12
I'd like to talk about those sacrifices,
181
492660
900
می خواهم از این ایثارگری ها و فداکاری ها بگویم،
08:13
because there were many.
182
493560
1900
چون خیلی زیادند.
08:15
There were obviously financial sacrifices
183
495460
2500
قطعا ازخودگذشتگی مالی بخشی از آن بود
08:17
because he always refused to be paid.
184
497960
1800
چون هیچ‌‌وقت به او دستمزد نمی دادند.
08:19
To him, being paid would have meant being a mercenary.
185
499760
2700
برای او، گرفتن دستمزد برابر بود با مزدوری.
08:22
If he had accepted payment,
186
502460
1600
اگر قبول می‌کرد که پول بگیرد،
08:24
he wouldn't be able to say "yes" or "no"
187
504060
1800
دیگر نمی توانست «بله» و «نه‌» بگوید
08:25
depending on what he deemed a just or unjust cause.
188
505860
2400
بر اساس قضاوت خودش از عادلانه یا غیرعادلانه بودن چیزی.
08:28
So he was a photographer by day,
189
508260
1900
پس او برای ۳۰ سال روزها عکاس بود،
08:30
and a forger by night for 30 years.
190
510160
1600
و شب ها جاعل.
08:31
He was broke all of the time.
191
511760
2000
همیشه ورشکسته مالی بود.
08:33
Then there were the emotional sacrifices:
192
513760
3000
فداکاری‌های احساسی هم بود:‌
08:36
How can one live with a woman while having so many secrets?
193
516760
3000
چطور می شود آدم با یک زن زندگی کند و همزمان این همه راز داشته باشد؟
08:39
How can one explain what one does at night in the lab, every single night?
194
519760
4200
چطور می شود آدم هر شب درباره این که دارد در آزمایشگاه چکار می کند توضیح بدهد؟
08:43
Of course, there was another kind of sacrifice
195
523960
3300
البته، فداکاری های دیگری هم بود
08:47
involving his family that I understood much later.
196
527260
3400
از جمله فداکاری‌های خانوادگی که من بعدا بهشان پی بردم.
08:50
One day my father introduced me to my sister.
197
530660
3100
یک روز پدرم من را به خواهرم معرفی کرد.
08:53
He also explained to me that I had a brother, too,
198
533760
4000
بعد توضیح داد که یک برادر هم دارم.
08:57
and the first time I saw them I must have been three or four,
199
537760
6000
اولین باری که آن‌ها را دیدم سه یا چهار ساله بودم،
09:03
and they were 30 years older than me.
200
543760
1800
و آن‌ها ۳۰ سال از من بزرگتر بودند.
09:05
They are both in their sixties now.
201
545560
5500
حالا هر دو شصت و اندی ساله‌اند.
09:11
In order to write the book,
202
551060
2700
برای نوشتن کتابم،
09:13
I asked my sister questions. I wanted to know who my father was,
203
553760
3500
با خواهرم مصاحبه کردم. می‌خواستم بدانم پدرم کیست،
09:17
who was the father she had known.
204
557260
1500
پدری که او می‌شناخت کی بود.
09:18
She explained that the father that she'd had
205
558760
4100
او گفت پدری که او می‌شناخت
09:22
would tell them he'd come and pick them up on Sunday to go for a walk.
206
562860
4200
قول می‌داد که یکشنبه‌ آنها را برای قدم زدن بیرون ببرد.
09:27
They would get all dressed up and wait for him,
207
567060
2600
آنها حاضر می‌شدند و منتظر می‌ماندند،
09:29
but he would almost never come.
208
569660
1800
اما او هیچوقت پیدایش نمی‌شد.
09:31
He'd say, "I'll call." He wouldn't call.
209
571460
3300
می‌گفت: «تلفن می‌زنم»، اما هیچوقت نمی‌زد.
09:34
And then he would not come.
210
574760
2000
و هیچ‌وقت نمی آمد.
09:36
Then one day he totally disappeared.
211
576760
3300
تا این‌ که یک روز یکسره ناپدید شد.
09:40
Time passed,
212
580060
1400
زمان گذشت،
09:41
and they thought he had surely forgotten them,
213
581460
3200
ودر ابتدا. آنها فکر کردند
09:44
at first.
214
584660
1600
که او دیگر حتما فراموششان کرده،
09:46
Then as time passed,
215
586260
1500
بعد به مرور زمان،
09:47
at the end of almost two years, they thought,
216
587760
2000
بعد از تقریبا دو سال، با خودشان فکر کردند،
09:49
"Well, perhaps our father has died."
217
589760
3200
«شاید پدرمان مرده باشد.»
09:52
And then I understood
218
592960
2300
بعدا فهمیدم که
09:55
that asking my father so many questions
219
595260
2900
با پرسیدن سوال های متعدد از پدرم
09:58
was stirring up a whole past he probably didn't feel like talking about
220
598160
2800
بخشی از گذشته او را هم می زدم که دلش نمی خواست درباره‌اش حرف بزند
10:00
because it was painful.
221
600960
1600
چون دردناک بود.
10:02
And while my half brother and sister thought they'd been abandoned,
222
602560
4700
آن موقع که برادر و خواهر ناتنی‌ام تصور می‌کردند پدر ترکشان کرده،
10:07
orphaned,
223
607260
1700
و یتیم شده اند،
10:08
my father was making false papers.
224
608960
2300
پدرم داشت جعل مدرک می‌کرد.
10:11
And if he did not tell them, it was of course to protect them.
225
611260
3500
و دلیل این که بهشان نمی گفت، برای امنیت آنها بود.
10:14
After the liberation he made false papers
226
614760
1800
بعد از آزادی از کمپ‌های نازی)باز هم داشت جعل مدرک می‌کرد
10:16
to allow the survivors of concentration camps to immigrate to Palestine
227
616560
2900
تا جان‌بدربردگان اردوگاه‌ها بتوانند به فلسطین مهاجرت کنند
10:19
before the creation of Israel.
228
619460
1900
پیش از آن که اسرائیل تاسیس شود.
10:21
And then, as he was a staunch anti-colonialist,
229
621360
2400
و چون عقاید قوی ضداستعماری داشت،
10:23
he made false papers for Algerians during the Algerian war.
230
623760
3500
طی جنگ الجزایر، برای الجزایری‌ها مدرک جعل می‌کرد
10:27
After the Algerian war,
231
627260
2600
بعد از جنگ الجزایر،
10:29
at the heart of the international resistance movements,
232
629860
2600
در بحبوحه جنبش‌های مقاومت بین المللی،
10:32
his name circulated
233
632460
1700
نام او دست به دست می‌گشت
10:34
and the whole world came knocking at his door.
234
634160
2300
و تمام جهان به سراغش می‌آمد.
10:36
In Africa there were countries fighting for their independence:
235
636460
3500
در آفریقا کشورهایی بودند که برای استقلال مبارزه می‌کردند:
10:39
Guinea, Guinea-Bissau, Angola.
236
639960
3000
گینه، گینه بیسائو، آنگولا.
10:42
And then my father connected with Nelson Mandela's anti-apartheid party.
237
642960
4500
بعد پدرم با حزب ضدآپارتاید نلسون ماندلا مرتبط شد.
10:47
He made false papers for persecuted black South Africans.
238
647460
3500
او برای سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی مدارک جعلی درست می کرد.
10:50
There was also Latin America.
239
650960
1800
آمریکای لاتین هم بود.
10:52
My father helped those who resisted dictatorships
240
652760
2700
پدرم به کسانی کمک کرد که در مقابل دیکتاتوری مقاومت می‌کردند
10:55
in the Dominican Republic, Haiti,
241
655460
1900
در جمهوری دومنیکن، هاییتی،
10:57
and then it was the turn of Brazil, Argentina, Venezuela, El Salvador, Nicaragua,
242
657360
6100
و بعد نوبت رسید به برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، السالوادور، نیکاراگوآ،
11:03
Colombia, Peru, Uruguay, Chile and Mexico.
243
663460
5600
کلمبیا، پرو، اروگوئه، شیلی و مکزیک.
11:09
Then there was the Vietnam War.
244
669060
1700
بعد هم جنگ ویتنام بود.
11:10
My father made false papers for the American deserters
245
670760
2300
پدرم برای نظامیان آمریکایی‌ بریده از خدمت مدرک قلابی درست می‌کرد
11:13
who did not wish to take up arms against the Vietnamese.
246
673060
3200
آنهایی که نمی‌خواستند علیه ویتنامی‌ها سلاح به دست بگیرند.
11:16
Europe was not spared either.
247
676260
2000
در اروپا هم همین وضع بود.
11:18
My father made false papers for the dissidents
248
678260
2141
پدرم برای دگراندیشانی مدرک جعل کرد
11:20
against Franco in Spain, Salazar in Portugal,
249
680402
3758
که علیه فرانکو در اسپانیا، سالازار در پرتغال،
11:24
against the colonels' dictatorship in Greece,
250
684160
4992
دیکتاتوری ژنرال‌ها در یونان،
11:29
and even in France.
251
689153
1707
و حتی در فرانسه، مبارزه می‌کردند.
11:30
There, just once, it happened in May of 1968.
252
690860
3154
در مه ١٩٦٨، پدرم
11:34
My father watched, benevolently, of course,
253
694015
2645
البته از روی حسن نیت
11:36
the demonstrations of the month of May,
254
696660
2800
تظاهرات ماه مه را نظاره می‌کرد،
11:39
but his heart was elsewhere, and so was his time
255
699460
2300
اما قلبش جای دیگری بود و زمان را باجاهای دیگر تنظیم می‌کرد
11:41
because he had over 15 countries to serve.
256
701760
3500
چرا که در حال خدمت به ١٥ کشور مختلف بود.
11:45
Once, though, he agreed to make false papers
257
705260
2368
یک بار هم قبول کرد برای کسی مدرک جعل کند
11:47
for someone you might recognize.
258
707629
1943
که احتمالا او را می‌شناسید
11:49
(Laughter)
259
709573
2916
(صدای خنده)
11:52
He was much younger in those days,
260
712490
1620
او آن روزها خیلی جوان‌تر بود،
11:54
and my father agreed to make false papers
261
714110
2150
و پدرم پذیرفت اسناد جعلی برایش بسازد
11:56
to enable him to come back and speak at a meeting.
262
716260
3036
تا او بتواند برگردد و در یک نشست سخنرانی کند.
11:59
He told me that those false papers were the most media-relevant
263
719297
4963
پدرم بهم گفت که آن مدارک جعلی به بیشترین میزان رسانه‌ای شد
12:04
and the least useful he'd had to make in all his life.
264
724260
3500
در حالی که بی‌فایده‌ترین مدارکی بود که در عمرش ساخته بود.
12:07
But, he agreed to do it,
265
727760
1500
اما، پذیرفت که آن‌ها را بسازد،
12:09
even though Daniel Cohn-Bendit's life was not in danger,
266
729260
3400
با آن که زندگی دنیل کان-بندیت در خطر نبود،
12:12
just because
267
732660
2194
تنها به این دلیل که
12:14
it was a good opportunity
268
734855
1405
موقعیت خوبی بود
12:16
to mock the authorities,
269
736260
2484
برای دهن‌کجی به مقامات،
12:18
and to show them that there's nothing more porous than borders --
270
738745
3015
و نشان دادن این‌ که مرزها چقدر قابل نفوذ هستند
12:21
and that ideas have no borders.
271
741760
4500
و این که فکر و عقیده مرزی نمی شناسد.
12:26
All my childhood,
272
746260
2000
در تمام دوران کودکی من،
12:28
while my friends' dads would tell them Grimm's fairy tales,
273
748260
4097
وقتی پدران دوستانم برای بچه‌هایشان قصه های (برادران) گریم را می خواندند،
12:32
my father would tell me stories about very unassuming heroes
274
752358
3889
پدر من داستان قهرمان‌های فروتن
12:36
with unshakeable utopias
275
756248
2916
با مدینه‌های فاضله راسخ را برایم تعریف می‌کرد
12:39
who managed to make miracles.
276
759165
2916
که معجزه می‌آفریدند.
12:42
And those heroes did not need an army behind them.
277
762082
3978
و آن قهرمانان احتیاجی به ارتش نداشتند.
12:46
Anyhow, nobody would have followed them,
278
766060
2500
و کسی دنباله‌روشان نبود،
12:48
except for a handful [of] men and women of conviction and courage.
279
768560
3245
غیر از چند مرد و زن قاطع و پرجرأت
12:51
I understood much later
280
771806
1254
خیلی بعدتر بود که فهمیدم
12:53
that actually it was his own story my father would tell me to get me to sleep.
281
773060
3607
پدرم داستان خودش را برایم می‌گفت، تا خوابم ببرد
12:56
I asked him whether, considering the sacrifices he had to make,
282
776668
2916
از او پرسیدم با توجه به فداکاری‌هایی که کرده،
12:59
he ever had any regrets.
283
779585
1944
هرگز شده که احساس ندامت کند؟
13:01
He said no.
284
781530
1730
جوابش منفی بود.
13:03
He told me that he would have been unable
285
783260
2159
گفت قادر نبوده
13:05
to witness or submit to injustice without doing anything.
286
785420
2916
که شاهد بی‌عدالتی باشد و دست روی دست بگذارد.
13:08
He was persuaded, and he's still convinced
287
788337
3023
باور داشت، و هنوز هم باور دارد
13:11
that another world is possible --
288
791360
2200
که جهان دیگری ممکن است
13:13
a world where no one would ever need a forger.
289
793560
3000
جهانی که در آن هیچکس به جاعل نیاز نداشته باشد.
13:16
He's still dreaming about it.
290
796560
2000
این جهان هنوز رویای اوست.
13:18
My father
291
798560
1444
پدر من
13:20
is here in the room today.
292
800005
1755
امروز در این سالن است.
13:21
His name is Adolfo Kaminsky and I'm going to ask him to stand up.
293
801760
4079
نام او آدولفو کامینسکی است و خواهش می کنم که بایستد.
13:25
(Applause)
294
805840
20419
(تشویق)
13:46
Thank you.
295
826260
3000
متشکرم.
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7