How do you know whom to trust? - Ram Neta

چطور می‌دانید که به چه کسی باید اعتماد کنید؟ - رام نِتا

Transcriber: Andrea McDonough Reviewer: Bedirhan Cinar

Translator: Leila Ataei Reviewer: Vida Talebian

You believe that the Sun is much larger than the Earth,

شما باور داريد كه خورشيد بسيار بزرگتر از زمين است،

that the Earth is a roughly spherical planet

زمين سياره‌اى تقریباً کروى است

that rotates on its axis every 24 hours

كه هر ٢٤ ساعت دور محورش مى‌چرخد

and it revolves around the Sun once every 365 days.

و هر ٣٦٥ روز خورشيد را يک دور كامل مى‌زند.

You believe that you were born on a particular date,

شما باور داريد كه در تاريخ خاصى متولد شده‌ايد،

that you were born to two human parents

كه شما از يک جفت والدين انسان زاده شده‌ايد

and that each of your human parents

و این‌که هر یک از والدين بشرى شما

was born on an earlier date.

در تاريخ جلوترى بدنيا آمده‌اند.

You believe that other human beings

شما باور داريد كه انسان‌هاى ديگر

have thoughts and feelings like you do

افكار و احساساتى شبيه شما دارند و

and that you are not surrounded by humanoid robots.

روبات‌هاى انسان‌نما شما را احاطه نكرده‌اند.

You believe all of these things and many more,

شما همه اين چيزها و خيلى موارد ديگر را باور داريد،

not on the basis of direct observation,

که البته مبتنی بر مشاهده مستقیم نیست،

which can't, by itself, tell you very much

به خودی خود، نمی‌تواند چیز خیلی زیادی

about the relative size and motion

درباره اندازه و حرکت نسبی

of the Sun and the Earth,

خورشید و زمین بگوید،

or about your own family history,

یا درباره تاریخ خانوادگی خودتان،

or about what goes on in the minds of other humans.

یا درباره اینکه در ذهن انسان‌های دیگر چه می‌گذرد.

Instead, these beliefs are mostly based on

درعوض، این باورها عمدتاً بر پایه

what you've been told.

چیزی که به شما گفته شده‌است، هستند.

Without spoken and written testimonies,

بدون مدرک کتبی و شفاهی،

human beings could not pass on knowledge

انسان‌ها قادر به انتقال دانش

from one person to another,

از شخصی به شخص دیگر نیستند،

let alone from one generation to another.

چه برسد به از نسلی به نسل دیگر.

We would know much, much less

ما خیلی کمتر و کمتر درباره

about the world around us.

جهان پیرامونمان می‌دانستیم.

So learning about a topic

بنابراین آموختن درباره موضوعی

by asking an expert on that topic,

بواسطه پرسیدن از یک کارشناس در آن موضوع

or appealing to authority,

یا درخواست کمک گرفتن از صاحب‌نظران،

helps us gain knowledge,

به ما در کسب دانش یاری می‌رساند،

but, it doesn't always.

اما همیشه اینطور نیست.

Even the most highly respected authorities

حتی صاحب‌نظران بسیار شناخته شده

can turn out to be wrong.

هم ممکن است دچار اشتباه شوند.

Occasionally this happens

گه‌گاه این اتفاق می‌افتد

because a highly respected authority is dishonest

چون یک مرجع بسیار محترم صادق نیست

and claims to know something

و ادعای دانستن چیزی را دارد که

that she or he really doesn't know.

واقعاْ نمی‌داند.

Sometimes it happens just because they make a mistake.

گاهی اوقات بخاطر این است که آنها اشتباهی انجام می‌دهند.

They think they know when they don't know.

آنها فکر می‌کنند درباره چیزی که نمی‌دانند اشراف دارند.

For example, a number of respected economists

برای مثال، شماری از اقتصاد‌دان‌های صاحب‌نظر

did not expect the financial collapse of 2008.

انتظار سقوط مالی سال ۲۰۰۸ را نمی‌کشیدند.

They turned out to be wrong.

معلوم شد که اشتباه می‌کردند.

Maybe they were wrong

شاید آنها اشتباه کردند

because they were overlooking some important evidence.

چون برخی شواهد مهم را نادیده می‌گرفتند.

Maybe they were wrong because they were misinterpreting

شاید آنها اشتباه می‌کردند چون برخی شواهدی را که متوجه‌ شده بودند

some of the evidence they had noticed.

اشتباهی تفسیر می‌کردند.

Or maybe they were wrong

یا شاید آنها اشتباه کردند

simply because they were reasoning carelessly

فقط به این خاطر که بدون دقت لازم به نتیجه‌گیری

from the total body of their evidence.

از کل مجموعه شواهد نتیجه‌گیری کردند.

But whatever the reason,

اما دلیل هر چه بود،

they turned out to be wrong

معلوم شد اشتباه کردند

and many people who trusted their authority

و بسیاری از مردم که به مرجعیت‌شان اعتماد کردند

ended up losing lots of money,

در آخرپول زیادی را از دست دادند،

losing lots of other people's money,

پول خیلی‌های دیگر را از دست دادند،

on account of that misplaced trust.

بخاطر اعتماد نابجا.

So while appealing to authority

بنابراین کمک گرفتن از صاحب‌نظرها

can sometimes provide us with valuable knowledge,

در حالیکه گاهی مواقع می‌تواند دانش ارزشمندی را برایمان فراهم کند،

it also can sometimes be the cause

همچنان بعضی مواقع قادر است به خطاهای

of monumental errors.

تاریخی منجر گردد.

It's important to all of us to be able to distinguish

برای همه ما حائز اهمیت است که قادر به تشخیص دادن

those occasions on which we can safely and reasonably trust authority

آن دسته از مناسبت‌هایی باشیم که در آن می‌توانیم منطقی و بدون دردسر به مرجعی اعتماد کنیم

from those occasions on which we can't.

در قیاس با آن دسته از مناسبت‌هایی که نمی توانیم.

But how do we do that?

اماچطور این کار را انجام دهیم؟

In order to do that,

برای انجام دادن آن،

nothing is more useful than

هیچ‌چیزی مفیدتر از

an authority's track record on a particular topic.

سابقه اجرایی شخص صاحب‌نظر در رابطه با موضوعی خاص نیست.

If someone turns out to perform well

اگر معلوم شود که فردی در اکثر مواقع

in a given situation much of the time,

عملکرد خوبی درشرایطی فرضی از خود نشان داده است،

then it's likely that he or she will continue

بنابراین این احتمال می‌رود که او به عملکرد خوبش

to perform well in that same situation,

تحت همان شرایط و یا حداقل در شرایط نزدیک

at least in the near term.

ادامه دهد.

And this generalization holds true

و این تعمیم‌بخشی به اندازه موارد دیگر

of the testimony of authorities as much as of anything else.

درباره اظهارات صاحب‌نظران صدق می‌کند.

If someone can consistently pick winners

اگر کسی می‌توانست دائماً برنده‌ها را

in both politics and baseball,

هم در سیاست و هم بیس‌بال انتخاب کند،

then we should probably trust him or her

پس باید احتمالاً به او اعتماد کنیم

to keep on picking winners in both politics or baseball,

که به انتخاب کردن برنده‌ها در سیاست یا بیسبال همچنان ادامه دهد،

though maybe not in other things

هر چند شاید در بقیه چیزها

where his or her track record may be less stellar.

جایی‌که سابقه اجرایی کمتر درخشانی دارد.

If other forecasters have a poorer track record

اگر سایر پیش‌بینی‌کنندگان سابقه اجرایی ضعیف‌تری در

on those same two topics,

همان دو موضوع داشته باشند

then we shouldn't trust them as much.

ما نباید به آنها به همان میزان اعتماد کنیم.

So whenever you're considering whether

بنابراین هروقت شما دارید بررسی می‌کنید که

to trust the testimony of some authority,

به اظهارات برخی صاحب‌نظران اعتماد کنید یا نه،

the first question to ask yourself is,

اولین سوالی که باید از خود بپرسید،

"What's their track record on this topic?"

* سابقه اجرایی شان در آن موضوع چیست؟*

And notice that you can apply

و توجه داشته باشید که شما قادر به اعمال

the very same lesson to yourself.

ماجرایی مشابه در مورد خودتان هستید.

Your instincts tell you that you've just met Mr. Right,

غرايزتان به شما مى گويند كه شما مرد مناسب را ملاقات كرده‌ايد،

but what sort of track record do your instincts have

اما غرایزتان از چه نوع سابقه اجرایی در موضوعاتى مانند اين

on topics like this one?

یکی برخوردارند؟

Have your instincts proven themselves

آيا خودشان را جورى ثابت كرده‌اند

to be worthy of your trust?

تا سزاوار داشتن اعتماد شما باشند؟

Just as we judge other people's testimony

درست همانطوری که ما اظهارات بقیه را

by their track record,

با توجه به سابقه اجرایشان قضاوت می‌کنیم،

so, too, we can judge our own instincts

بنابراین، همانطور، ما می‌توانیم غرایزمان را با توجه به

by their track record.

سابقه اجرایشان قضاوت کنیم.

And this brings us one step closer

و اين ما را يك گام به

to an objective view of ourselves

دیدگاهی معقول از خود و ارتباطمان

and our relation to the world around us.

با جهان پیرامونمان نزدیکتر می‌کند.