Noreena Hertz: How to use experts -- and when not to

نورینا هرتز: چگونه از کارشناسان بهره ببریم -- و چه زمانی نباید

Translator: eagle sky Reviewer: soheila Jafari

It's Monday morning.

صبح روز دوشنبه است.

In Washington,

در واشنگتن،

the president of the United States

ریس جمهوری ایالات متحده

is sitting in the Oval Office,

در دفتر بیضی شکلش نشسته است،

assessing whether or not

ارزیابی می کند که آیا

to strike Al Qaeda

به الاقاعده در یمن حمله کند

in Yemen.

یا نه .

At Number 10 Downing Street,

در شماره 10 خیابان دونینگ ،

David Cameron is trying to work out

دیوید کامرون دارد سعی می کند که نتیجه گیری کند

whether to cut more public sector jobs

که آیا مشاغل بخش دولتی را

in order to stave off a double-dip recession.

بمنظور کاستن از اثرات یک رکود مضاعف ، کاهش دهد.

In Madrid, Maria Gonzalez

در مادرید ، ماریا گونزالس

is standing at the door,

پای در ایستاده است،

listening to her baby crying and crying,

و دارد به کودکش گوش می کند که گریه می کند و گریه می کند،

trying to work out whether she should let it cry

سعی می کند تا دریابد آیا باید بگذارد او گریه کند

until it falls asleep

تا به خواب برود

or pick it up and hold it.

یا بگیردش و نگهش دارد.

And I am sitting by my father's bedside in hospital,

ومن در کنار تخت پدرم در بیمارستان نشسته ام ،

trying to work out

سعی می کنم تا به نتیجه برسم

whether I should let him drink

که آیا باید بگذارم که

the one-and-a-half-liter bottle of water

بطری یک و نیم لیتری آب را بنوشد

that his doctors just came in and said,

که پزشکانش وارد شدند و گفتند،

"You must make him drink today," --

" شما باید امروز او را مجبور به نوشیدن کنید،" --

my father's been nil by mouth for a week --

پدرم به مدت یکهفته لب به غذا نزده است --

or whether, by giving him this bottle,

یا آیا ، با دادن این بطری آب به او،

I might actually kill him.

در واقع شاید اورا بکشم.

We face momentous decisions

ما با تصمیمات خطیری روبرو هستیم

with important consequences

با پیامدهای مهم

throughout our lives,

در سرتاسر عمرمان.

and we have strategies for dealing with these decisions.

و ما راهکارهایی برای تعامل با این تصمیمات داریم.

We talk things over with our friends,

موارد را با دوستانمان در میان می گذاریم،

we scour the Internet,

در اینترنت به جستجو می پردازیم،

we search through books.

در میان کتابها جستجو می کنیم.

But still,

اما هنوز،

even in this age

حتی در این عصر

of Google and TripAdvisor

گوگل و تریپ ادوایزر

and Amazon Recommends,

و آمازون ریکامندز،

it's still experts

هنوز کارشناسانی هستند

that we rely upon most --

که ما بیشترین اعتماد را به آنها داریم --

especially when the stakes are high

بویژه زمانیکه ریسک بالاست

and the decision really matters.

و تصمیم واقعا اهمیت دارد.

Because in a world of data deluge

چراکه در دنیایی از طوفان اطلاعات

and extreme complexity,

و بسیار پیچیده ،

we believe that experts

ما بر این باوریم که کارشناسان

are more able to process information than we can --

بهتر از آنچه ما می توانیم ، قادرند تا اطلاعات را حلاجی کنند --

that they are able to come to better conclusions

که آنها می توانند به نتایج بهتری برسند

than we could come to on our own.

از آنچه که ما خودمان می توانستیم برسیم.

And in an age

و در عصری که

that is sometimes nowadays frightening

این روزها گاهی وحشتناک

or confusing,

یا سردرگم کننده است،

we feel reassured

احساس اطمینان می کنیم

by the almost parental-like authority

توسط تسلط تقریبا والدین - گونه

of experts

کارشناسان

who tell us so clearly what it is

کسانی که به روشنی به ما می گویند که چه چیزی را

we can and cannot do.

ما می توانیم یا نمی توانیم انجام دهیم.

But I believe

اما من معتقدم

that this is a big problem,

که این یک معظل بزرگ است،

a problem with potentially dangerous consequences

یک معظل با پیامد های بالقوه خطرناک

for us as a society,

برای ما بعنوان یک جامعه ،

as a culture

بعنوان یک فرهنگ

and as individuals.

و بعنوان افراد مستقل.

It's not that experts

این کارشناسان نیستند که

have not massively contributed to the world --

که در مقیاس کلان با دنیا در تعامل نبوده اند --

of course they have.

البته ، بوده اند.

The problem lies with us:

مشکل در ما نهفته است ،

we've become addicted to experts.

ما به کارشناسان معتاد شده ایم.

We've become addicted to their certainty,

ما به یقین آنها معتاد شده ایم،

their assuredness,

به اطمینانشان ،

their definitiveness,

به قاطعیت شان ،

and in the process,

و در این فرآیند،

we have ceded our responsibility,

مسئولیتمان را واگذار کرده ایم ،

substituting our intellect

جابجا کردن خردمان

and our intelligence

و هوش مان

for their supposed words of wisdom.

برای سخنان بر فرض حکیمانه شان .

We've surrendered our power,

ما قدرتمان را تسلیم کرده ایم ،

trading off our discomfort

تبادل کردن ناراحتی هایمان

with uncertainty

بر عدم اطمینان

for the illusion of certainty

به ازای توهمی از اطمینان که

that they provide.

آنها فراهم می کنند.

This is no exaggeration.

این بزرگنمایی نیست.

In a recent experiment,

اخیرا در یک آزمایش ،

a group of adults

گروهی از بزرگسالان

had their brains scanned in an MRI machine

مغزشان را در یک دستگاه ام آر آی اسکن کرده اند

as they were listening to experts speak.

در حالیکه در حال گوش دادن به صحبت متخصصان بودند.

The results were quite extraordinary.

نتایج به مقدار زیادی غیر عادی بودند.

As they listened to the experts' voices,

همانطور که آنها صدای متخصصان را گوش می کردند،

the independent decision-making parts of their brains

بخش های مستقل تصمیم گیرنده مغزشان

switched off.

خاموش شد.

It literally flat-lined.

به تمام معنی خط صاف شد.

And they listened to whatever the experts said

و آنها به هر آنچه که متخصصان گفتند ، گوش کردند

and took their advice, however right or wrong.

و به نظر آنها عمل کردند ، چه صحیح یا غلط.

But experts do get things wrong.

اما کارشناسان چیزها را غلط برداشت می کنند.

Did you know that studies show

آیا می دانستید که بررسی ها نشان می دهند

that doctors misdiagnose

که پزشکان در چهار مورد از 10 مورد

four times out of 10?

اشتباه تشخیص می دهند؟

Did you know

آیا می دانستید

that if you file your tax returns yourself,

اگربرگشت مالیات هایتان را خودتان انجام دهید ،

you're statistically more likely

بطور آماری احتمال بالاتری هست

to be filing them correctly

تا آنها را صحیح صورت دهید

than if you get a tax adviser

تا اینکه یک مشاور مالیاتی بگیرید

to do it for you?

تا آنرا برای شما انجام دهد؟

And then there's, of course, the example

و حالا البته یک نمونه وجود دارد

that we're all too aware of:

که همه ما به آن آگاهیم :

financial experts

کارشناسان مالی

getting it so wrong

خیلی در اشتباه بودند

that we're living through the worst recession

که ما در بدترین رکود اقتصادی به سر می بریم

since the 1930s.

از سال 1930 .

For the sake of our health,

به خاطر تندرستی مان ،

our wealth

دارایی مان

and our collective security,

و امنیت اجتماعی مان ،

it's imperative that we keep

خیلی حیاتی است تا ما

the independent decision-making parts of our brains

بخش های مستقل تصمیم گیری مغزمان

switched on.

را روشن نگهداریم .

And I'm saying this as an economist

و منظورم اینست بعنوان یک اقتصاد دان

who, over the past few years,

کسی که در خلال چندید سال گذشته ،

has focused my research

تحقیقاتش را متمرکز کرده است

on what it is we think

بروی چه چیزی هست که به آن می اندیشیم

and who it is we trust and why,

و چه کسی هست که به او اعتماد می کنیم و چرا.

but also --

اما همچنین --

and I'm aware of the irony here --

و به این طنز در اینجا واقفم --

as an expert myself,

خودم بعنوان یک کارشناس ،

as a professor,

بعنوان یک استاد،

as somebody who advises prime ministers,

بعنوان کسی که به نخست وزیر مشاوره می دهد،

heads of big companies,

راس شرکتهای بزرگ ،

international organizations,

سازمان های جهانی ،

but an expert who believes

ولیکن یک کارشناس که باور دارد

that the role of experts needs to change,

نقش کارشناسان نیازمند تغییر است،

that we need to become more open-minded,

که ما نیازمندیم تا بیشتر روشن بین شویم،

more democratic

بیشتر تابع نظر جمع باشیم،

and be more open

و بیشتر پذیرای افرادی باشیم

to people rebelling against

که در برابر نقطه نظرات ما

our points of view.

اعتراض می کنند.

So in order to help you understand

بنابراین برای کمک به اینکه بفهمید

where I'm coming from,

از کجا می آیم

let me bring you into my world,

بگذارید تا شما را به درون دنیای خودم ببرم،

the world of experts.

دنیای کارشناسان .

Now there are, of course, exceptions,

حالا البته استثنائاتی هم وجود دارند،

wonderful, civilization-enhancing exceptions.

استثنائات شگفت آور توسعه فرهنگی.

But what my research has shown me

ولی چیزی که تحقیقات من به من نشان داده است

is that experts tend on the whole

اینست که کارشناسان به تمامی گرایش دارند تا

to form very rigid camps,

تا قلمروهای بسیار سختی را تشکیل دهند،

that within these camps,

که درون این قلمروها،

a dominant perspective emerges

یک نقطه نظر نافذی نمایان می شود

that often silences opposition,

که اغلب طرف مخالف را ساکت می کند،

that experts move with the prevailing winds,

این کارشناسان همسو با جریانهای غالبی حرکت می کنند،

often hero-worshipping

که معمولا متخصص های خودشان را

their own gurus.

قهرمانانه تحسین می کنند.

Alan Greenspan's proclamations

بیانیه های آلن گرینسپن

that the years of economic growth

که در سالهای رشد اقتصادی

would go on and on,

مدتها بیان می شد ،

not challenged by his peers,

توسط همتایانش مورد چالش قرار نگرفت،

until after the crisis, of course.

البته تا بعد از رکود اقتصادی.

You see,

می بینید،

we also learn

همچنین می آموزیم

that experts are located,

که کارشناسان تعیین می شوند،

are governed,

کنترل می شوند،

by the social and cultural norms

توسط هنجارهای اجتماعی و عرفی

of their times --

زمانشان --

whether it be the doctors

خواه پزشکانی باشند

in Victorian England, say,

گویی در انگلستان ویکتوریا ،

who sent women to asylums

که زنان را بخاطر بیان تمایلات جنسی،

for expressing sexual desire,

به تیمارستان می فرستادند،

or the psychiatrists in the United States

یا روانپزشکان در ایالات متحده

who, up until 1973,

که تا سال 1973 ،

were still categorizing homosexuality

همجنس گرایی را بعنوان بیماری روانی

as a mental illness.

همچنان دسته بندی می کردند.

And what all this means

و همه این بدان معناست

is that paradigms

که این نمونه ها

take far too long to shift,

زمان زیادی طول می کشد تا تغییر کنند،

that complexity and nuance are ignored

این پیچیدگی و اختلاف چشم پوشی شوند،

and also that money talks --

و همچنین این پول است که حرف می زند --

because we've all seen the evidence

چراکه همه ما مدرکی را دیده ایم

of pharmaceutical companies

از شرکتهای داروسازی

funding studies of drugs

بروی تحقیقات دارویی سرمایه گذاری می کنند

that conveniently leave out

که براحتی از شدیدترین اثرات جنبی

their worst side effects,

صرف نظر می کنند ،

or studies funded by food companies

و بررسی هایی که بوسیله شرکتهای غذایی سرمایه گذاری شده اند

of their new products,

بروی محصولات جدیدشان،

massively exaggerating the health benefits

بطور عمده مزایای سلامتی محصولاتی که در شرف

of the products they're about to bring by market.

عرضه به بازار هستند، را بزرگنمایی می کنند.

The study showed that food companies exaggerated

مطالعه نشان میدهد که این شرکتهای غذایی معمولا

typically seven times more

هفت مرتبه بیشتر از یک مطالعه مستقل

than an independent study.

بزرگنمایی می شوند.

And we've also got to be aware

و همچنین ما باید آگاه باشیم

that experts, of course,

که کارشناسان ، البته ،

also make mistakes.

اشتباهاتی هم می کنند.

They make mistakes every single day --

آنها هر روزه اشتباهاتی را مرتکب می شوند --

mistakes born out of carelessness.

اشتباهاتی که بی توجهی را ثابت کرده اند.

A recent study in the Archives of Surgery

یک تحقیق جدید در آرشیو جراحی

reported surgeons

گزارش کرده است که جراحان

removing healthy ovaries,

تخمدانهای سالم را بر می دارند،

operating on the wrong side of the brain,

به اشتباه سمت دیگر مغز را عمل می کنند

carrying out procedures on the wrong hand,

روی دست اشتباه عمل انجام می دهند،

elbow, eye, foot,

زانو ، چشم ، پاها

and also mistakes born out of thinking errors.

و همچنین اشتباهات خطاهایی درفکرکردن را اثبات کرده اند.

A common thinking error

یک خطای متداول در فکرکردن

of radiologists, for example --

رادیولژیستها برای مثال --

when they look at CT scans --

وقتی که آنها به سی تی اسکن نگاه می کنند --

is that they're overly influenced

این است که آنها کاملا تحت تاثیر قرارمی گیرند

by whatever it is

بوسیله هر چیزی که

that the referring physician has said

پزشک ارجاع دهنده گفته است

that he suspects

و او مشکوک است

the patient's problem to be.

که مشکل بیمار می تواند باشد.

So if a radiologist

بنابراین اگر یک رادیولژیست

is looking at the scan

دارد به اسکن نگاه می کند

of a patient with suspected pneumonia, say,

از یک بیمار مشکوک به سینه پهلو , فرضا ،

what happens is that,

اتفاقی که می افتد اینست که

if they see evidence

اگر آنها علائم سینه پهلو

of pneumonia on the scan,

را روی اسکن دیدند،

they literally stop looking at it --

سریعا مشاهده به آن را متوقف می کنند --

thereby missing the tumor

درحالیکه از غده ای غافل می شوند

sitting three inches below

که سه اینچ پایین تر روی

on the patient's lungs.

ریه های بیمار قرار گرفته است.

I've shared with you so far

تا کنون روشنگری هایی از دنیای کارشناسان

some insights into the world of experts.

را با شما در میان گذاشته ام.

These are, of course,

اینها البته تنها این روشنگریها نیستند،

not the only insights I could share,

که توانستم در میان بگذارم ،

but I hope they give you a clear sense at least

ولیکن امیدوارم که یک درک روشنی به شما بدهد

of why we need to stop kowtowing to them,

از اینکه چرا نیازمندیم تا اطاعت کردن از آنها را متوقف کنیم،

why we need to rebel

چرا نیازمندیم تا تمرد کنیم ،

and why we need to switch

و چرا نیازمندیم تا توانایی های

our independent decision-making capabilities on.

بخش تصمیم گیری مستقل مان را فعال کنیم.

But how can we do this?

اما چگونه می توانیم این را عملی کنیم؟

Well for the sake of time,

بسیارخب ، بخاطر وقت ،

I want to focus on just three strategies.

می خواهم فقط روی سه رویکرد متمرکز شوم.

First, we've got to be ready and willing

اول ، ما باید آماده شویم و بخواهیم

to take experts on

تا دربرابر کارشناسان بایستیم

and dispense with this notion of them

و این پندار از آنان بعنوان رسولان متجدد

as modern-day apostles.

را کنار بگذاریم.

This doesn't mean having to get a Ph.D.

این بدان معنی نیست تا برویم و دکتری بگیریم

in every single subject,

در مورد هر موضوع منفرد،

you'll be relieved to hear.

خیالتان راحت باشد.

But it does mean persisting

اما حتمی این یعنی مقاومت کردن

in the face of their inevitable annoyance

در برابر دلخوری اجتناب ناپذیرشان

when, for example,

وقتی ، برای مثال ،

we want them to explain things to us

می خواهیم تا چیزهایی برای ما توضیح دهند

in language that we can actually understand.

به زبانی که ما واقعا می توانیم بفهمیم .

Why was it that, when I had an operation,

چرا بدین صورت بود ، زمانیکه من یک عمل جراحی داشتم،

my doctor said to me,

دکترم به من گفت ،

"Beware, Ms. Hertz,

" خانم هرتز ،

of hyperpyrexia,"

مراقب هاپرپاریکسیا باشید "

when he could have just as easily said,

در حالیکه که او می توانست به سادگی گفته باشد

"Watch out for a high fever."

درمورد یک تب بالا مواظب باشید؟

You see, being ready to take experts on

می بینید ، آماده بودن برای قد علم کردن در برابر کارشناسان

is about also being willing

تقریبا همان خواستار این بودن است که

to dig behind their graphs,

تا پس نمودارهایشان را کنکاش کنیم ،

their equations, their forecasts,

معادلاتشان را ، پیش بینی هایشان را

their prophecies,

رسالت شان را ،

and being armed with the questions to do that --

و مجهز بودن با پرسش هایی که آنرا انجام برسانیم --

questions like:

پرسش هایی نظیر :

What are the assumptions that underpin this?

گمانه هایی که این را شکل می دهند ، چه هستند؟

What is the evidence upon which this is based?

مدرکی که بر روی آن اساس این گذاشته شده چیست ؟

What has your investigation focused on?

بررسی شما روی چه چیز متمرکز شده است؟

And what has it ignored?

و این چه چیزی را منتفی کرده است؟

It recently came out

اخیرا اتفاق افتاد

that experts trialing drugs

که کارشناسان داروها را آزمایش می کردند

before they come to market

قبل از اینکه وارد بازار شوند

typically trial drugs

روش معمول آزمایش داروها

first, primarily on male animals

ابتدا ، عمدتا روی حیوانات نر

and then, primarily on men.

و سپس عمدتا روی مردان .

It seems that they've somehow overlooked the fact

بنظر می سد که آنها به نوعی از این حقیقت چشم پوشی کرده اند

that over half the world's population are women.

که بیش از نیمی از جمعیت جهان زنان هستند.

And women have drawn the short medical straw

و زنان جور این مشکل پزشکی را کشیده اند ،

because it now turns out that many of these drugs

برای اینکه اکنون مشخص شود که بسیاری از این داروها

don't work nearly as well on women

بروی زنان تقریبا کارساز نیستند به آن خوبی

as they do on men --

که بروی مردان موٍثرند --

and the drugs that do work well work so well

و دارو هایی که بخوبی عمل می کنند ، خیلی خوب عمل می کنند

that they're actively harmful for women to take.

که بطور فعالی برای زنان زیانبار هستند که آنها را مصرف کنند.

Being a rebel is about recognizing

یک معترض بودن تقریبا شناسایی کردن

that experts' assumptions

اینست که گمانه های کارشناسان

and their methodologies

و روشهای آنها

can easily be flawed.

به آسانی می تواند مخدوش باشد.

Second,

دوم ،

we need to create the space

ما نیازمند بوجود آوردن فضایی هستیم

for what I call "managed dissent."

برای آنچه که من آنرا اختلاف نظر مدیریت شده می خوانم.

If we are to shift paradigms,

اگر ما باید نمونه ها را منتقل کنیم ،

if we are to make breakthroughs,

اگر بر ماست تا پیشرفت را موجب شویم ،

if we are to destroy myths,

اگر بر ماست تا خرافات را نابود کنیم ،

we need to create an environment

لازم است تا محیط را بوجود بیاوریم

in which expert ideas are battling it out,

که در آن نقطه نظرات کارشناسی

in which we're bringing in

که در آن نگاه های جدید ، گوناگون ، ناسازگار، بدیع

new, diverse, discordant, heretical views

را ارائه می دهیم

into the discussion,

در بحث ،

fearlessly,

بدون واهمه ای ،

in the knowledge that progress comes about,

در آگاهی که پشرفت از آن می آید،

not only from the creation of ideas,

نه تنها برای بوجود آوردن ایده ها ،

but also from their destruction --

بلکه همچنین از تباهی آنها --

and also from the knowledge

و باز هم از آگاهی

that, by surrounding ourselves

که ، با در میان جمع قرارگرفتن مان

by divergent, discordant,

با گوناگونی ، تضاد ،

heretical views.

نگاه های بدیع ،

All the research now shows us

مطالعه اکنون به ما نشان می دهد

that this actually makes us smarter.

که این براستی ما را باهوش تر می سازد.

Encouraging dissent is a rebellious notion

اختلاف نظرهای دلگرم کننده یک مفهوم سرکشانه است

because it goes against our very instincts,

برای اینکه آن در برابر بسیاری از غرایز مان حرکت می کند،

which are to surround ourselves

که باید در بین آن قرار بگیریم

with opinions and advice

با اندیشه ها و پند ها

that we already believe

که ما بر این باوریم

or want to be true.

با می خواهیم که درست باشند.

And that's why I talk about the need

و برای همین است که من در مورد این نیاز حرف می زنم

to actively manage dissent.

تا بطور فعال اختلاف نظر ها را مدیریت کند.

Google CEO Eric Schmidt

مدیر عامل گوگل اریک اشمیت

is a practical practitioner

عملا یک کنش گر در

of this philosophy.

این فلسفه است.

In meetings, he looks out for the person in the room --

در جلسات ، او به دنبال فردی در اتاق می گردد --

arms crossed, looking a bit bemused --

در حالیکه با بازوهای جمع شده ، اندکی پریشان به نظر می رسد --

and draws them into the discussion,

و آنها را به داخل بحث می کشاند ،

trying to see if they indeed are

سعی می کند دریابد که اگر آنها قطعا

the person with a different opinion,

شخصی با اندیشه متفاوت هستند ،

so that they have dissent within the room.

بنابراین آنها نظرهای مختلف در داخل اتاق دارند.

Managing dissent

مدیریت اختلاف عقیده

is about recognizing the value

تقریبا شناسایی ارزش

of disagreement, discord

ناسازگاری ، اختلاف

and difference.

و تفاوت است.

But we need to go even further.

اما ما نیاز داریم تا پا را فراتربنهیم.

We need to fundamentally redefine

نیازمندیم تا بطور بنیادی باز تعریف کنیم

who it is that experts are.

که کارشناسان چه کسانی هستند.

The conventional notion

عقیده سنتی

is that experts are people

اینست که کارشناسان افرادی هستند

with advanced degrees,

با مدارک بالا،

fancy titles, diplomas,

عناوین تجملی ، دیپلم های افتخار،

best-selling books --

کتابهای پرفروش --

high-status individuals.

اشخاص سطح بالا.

But just imagine

اما فرض کنید

if we were to junk

اگر ما بر آن بودیم تا

this notion of expertise

این برداشت از کارشناسی را دور بریزیم

as some sort of elite cadre

بعنوان مجموعه از نخبگان

and instead embrace the notion

و در عوض فکر

of democratized expertise --

دموکراتیک کردن کارشناسی را می پذیرفتیم --

whereby expertise was not just the preserve

در آنصورت کارشناسی تنها حفظ کردن

of surgeons and CEO's,

جراحان و مدیران عامل نبود ،

but also shop-girls -- yeah.

بلکه همچنین دختران فروشنده م -- آری.

Best Buy,

بست بای ،

the consumer electronics company,

شرکت مصرف کننده الکترونیکی ،

gets all its employees --

همه کارمندانش را بکار می گیرد --

the cleaners, the shop assistants,

مستخدمین ، دستیاران فروش ،

the people in the back office,

کسانی که در دفاتر پشتی هستند ،

not just its forecasting team --

نه فقط گروه پیش بینی کننده اش را --

to place bets, yes bets,

تا شرط بند های کند ، بله شرط بندی ،

on things like whether or not

بروی چیزهای شبیه اینکه آیا

a product is going to sell well before Christmas,

یک محصول قبل از کریسمس فروش خوبی خواهد داشت، یا نه

on whether customers' new ideas

بروی اینکه آیا نظرات جدید مشتریان

are going to be or should be taken on by the company,

باید توسط شرکت مد نظر قراربگیرد یا نه ،

on whether a project

اینکه آیا یک پروژه

will come in on time.

سروقت انجام می شود یا نه.

By leveraging

با افزایش نفوذ

and by embracing

و با پذیرفتن

the expertise within the company,

کارشناسی درون شرکت ،

Best Buy was able to discover, for example,

بست بای ، برای مثال ، قادر به کشف

that the store that it was going to open in China --

این بود که فروشکاهی که قصد داشت در چین بگشاید --

its big, grand store --

فروشگاه بزرگ ، عظیم اش --

was not going to open on time.

به موقع گشایش نخواهد یافت.

Because when it asked its staff,

زیرا وقتی که او از کارکنانش می خواست،

all its staff, to place their bets

همه کارکنانش ، تا شرط بندی هایشان را بکنند

on whether they thought the store would open on time or not,

بر اینکه آنها فکر می کردند فروشگاه به موقع گشایش می یافت یا نه ،

a group from the finance department

گروهی از واحد مالی

placed all their chips

همه برگه هایشان را می گذاشتند

on that not happening.

بروی اینکه این اتفاق نمی افتد.

It turned out that they were aware,

مشخص شده بود که آنها مطلع بودند،

as no one else within the company was,

همانطور که هیچ کس در داخل شرکت مطلع نبود،

of a technological blip

از یک گره فنی

that neither the forecasting experts,

که نه کارشناسان پیش بینی کننده ،

nor the experts on the ground in China,

و نه کارشناسان در صحنه در چین ،

were even aware of.

هرگز ازآن آگاه نبودند.

The strategies

راهکارهایی

that I have discussed this evening --

که من در این بعد از ظهر بحث کردم --

embracing dissent,

پذیرفتن اختلاف نظر،

taking experts on,

ایستادن دربرابر کارشناسان،

democratizing expertise,

به نظر سنجی گذاردن امورکارشناسی،

rebellious strategies --

راهکارهای مبتنی بر سرکشی،

are strategies that I think

راهکارهایی هستند که فکر می کنم

would serve us all well to embrace

بخوبی بدرد ما خواهد خورد ....

as we try to deal with the challenges

همانطورکه سعی داریم تا چالش های این زمان

of these very confusing, complex,

بسیار سردر گم کننده ، پیچیده و سخت را

difficult times.

حل و فصل کنیم.

For if we keep

اگر ما روشن نگهداریم

our independent decision-making part

آن بخش مستقل تصمیم گیرنده

of our brains switched on,

از مغزمان را،

if we challenge experts, if we're skeptical,

اگر ما کارشناسان را به چالش بکشیم، اگر ما دودل هستیم،

if we devolve authority,

اگر ما اختیارمان را واگذار می کنیم،

if we are rebellious,

اگر ما نافرمانی می کنیم،

but also

اما همچنین

if we become much more comfortable

اگر ما با بیشتر احساس راحتی می کنیم

with nuance,

با جزئیات،

uncertainty and doubt,

بلاتکلیفی و شک،

and if we allow our experts

و اگر به کارشناسانمان اجازه می دهیم

to express themselves

تا اظهارتشان را بیان کنند

using those terms too,

همچنین با استفاده از آن عبارتها ،

we will set ourselves up

کار وزارمان را شروع خواهیم کرد

much better

خیلی بهتر

for the challenges of the 21st century.

برای چالش ها قرن 21.

For now, more than ever,

برای این زمان ، بیشتر از هر زمانی،

is not the time

وقتش نیست تا

to be blindly following,

کورکورانه دنبال رو باشیم،

blindly accepting,

کورکورانه بپذیریم،

blindly trusting.

کورکورانه اعتماد کنیم.

Now is the time to face the world

اکنون زمانیست که با دنیا

with eyes wide open --

با چشمانی گشاد باز روبروشویم --

yes, using experts

آری ، از کارشناسان استفاده کنیم

to help us figure things out, for sure --

تا به ما یاری دهند تا چیزها را دریابیم ، البته --

I don't want to completely do myself out of a job here --

قصد آن ندارم تا خودم را از کاملا کار برکنار کنم اینجا --

but being aware

اما آگاه بودن

of their limitations

از محدودیت هایشان

and, of course, also our own.

وهمچنین ، مسلما ، از محدودیتهای شخص خودمان.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

(تشویق حضار)