Peter van Uhm: Why I chose a gun

Peter van Uhm : چرا من اسلحه را انتخاب کردم؟

Translator: Pedram Pourasgari Reviewer: soheila Jafari

As the highest military commander of the Netherlands,

به عنوان بالاترین فرمانده نظامی در هلند

به عنوان بالاترین فرمانده نظامی در هلند

with troops stationed around the world,

با نیروهایی مستقر در سراسر جهان،

I'm really honored to be here today.

واقعا افتخار می کنم

که امروز اینجا هستم.

When I look around this TEDxAmsterdam venue,

وقتی به محل برگزاری TEDxAmsterdam

نگاه می کنم،

شنوندگانی خاص را می بینم.

I see a very special audience.

به خاطر شماست

You are the reason why I said yes

که من به این دعوت پاسخ مثبت دادم

to the invitation to come here today.

که امروز به اینجا بیام.

When I look around, I see people who want to make a contribution.

وقتی به اطراف نگاه می کنم،

انسان هایی را می بینم

که می خواهند یک پیوند ایجاد کنند،

I see people who want to make a better world,

مردمی را می بینم

که می خواهند دنیای بهتری بسازند،

by doing groundbreaking scientific work,

با انجام کارهای علمی مبتکرانه،

با درست کردن کارهای هنری تاثیرگذار،

by creating impressive works of art,

by writing critical articles or inspiring books,

با نوشتن مقاله های انتقادی

یا کتاب های الهام بخش،

با راه اندازی کسب و کار پایدار.

by starting up sustainable businesses.

و همه شما

And you all have chosen your own instruments

ابزارهای خودتون رو انتخاب کرده اید

برای کامل کردن این ماموریت

to fulfill this mission of creating a better world.

برای ساختن دنیایی بهتر.

Some chose the microscope as their instrument.

بعضی ها میکروسکوپ رو

به عنوان ابزارشان انتخاب کردن.

Others chose dancing or painting,

بقیه رقصیدن یا نقاشی کردن را انتخاب کردن

یا ساختن موزیک مثل همینی که شنیدیم.

or making music like we just heard.

بعضی ها قلم را انتخاب کردن.

Some chose the pen.

Others work through the instrument of money.

بقیه به وسیله پول کار می کنن.

خانم ها و آقایان،

Ladies and gentlemen, I made a different choice.

من انتخاب متفاوتی کردم.

ممنون.

Thanks.

Ladies and gentlemen ...

خانم ها و آقایان

(خنده)

(Laughter)

(Applause)

(تشویق)

من و شما اهداف مشترکی داریم.

I share your goals.

من و سخنرانانی که

I share the goals of the speakers you heard before.

قبل از من صحبت کردند اهداف مشترکی داریم.

I did not choose to take up the pen,

من خودکار ، قلم مو و یا دوربین را انتخاب نکردم.

من خودکار ، قلم مو و یا دوربین را انتخاب نکردم.

the brush,

من خودکار ، قلم مو و یا دوربین را انتخاب نکردم.

the camera.

I chose this instrument.

من این وسیله را انتخاب کردم.

I chose the gun.

من تفنگ را انتخاب کردم.

برای شما، و شما همین الآن متوجه شدید،

For you, and you heard already,

being so close to this gun may make you feel uneasy.

نزدیک بودن به این تفنگ

شاید باعث بشه احساس ناراحتی کنید.

It may even feel scary.

حتی ممکنه احساس ترس کنید.

یک تفنگ واقعی

A real gun at a few feet's distance.

در چند قدمی.

Let us stop for a moment and feel this uneasiness.

باعث میشه چند لحظه بایستیم

و این نا آرامی را حس کنید.

You could even hear it.

حتی ممکنه صداشو بشنوید.

Let us cherish the fact

بذارین این حقیقت رو بپذیریم

that probably most of you have never been close to a gun.

که احتمالا بیشتر شما

هیچ وقت نزدیک یک تفنگ نبوده اید.

یعنی

It means the Netherlands is a peaceful country.

هلند یک کشور آرام است.

The Netherlands is not at war.

هلند در جنگ نیست.

یعنی لازم نیست سربازها

It means soldiers are not needed to patrol our streets.

در خیابان ها گشت بزنند.

Guns are not a part of our lives.

اسلحه ها قسمتی از زندگی ما نیستند.

در بسیاری از کشورها

In many countries, it is a different story.

داستان متفاوت است.

In many countries, people are confronted with guns.

در بسیاری از کشورها

مردم با اسلحه روبرو می شوند.

به آنها ظلم شده است.

They are oppressed.

آنها تهدید می شوند

They are intimidated --

by warlords,

توسط جنگجویان،

by terrorists,

توسط تروریست ها،

توسط مجرمین.

by criminals.

اسلحه ها می توانند خسارت زیادی به بار بیاورند.

Weapons can do a lot of harm.

آنها موجب

They are the cause of much distress.

ناراحتی می شوند.

Why then am I standing before you with this weapon?

پس چرا من روبروی شما ایستادم؟

با این تفنگ!

Why did I choose the gun as my instrument?

چرا من تفنگ را

به عنوان ابزارم انتخاب کرده ام؟

Today I want to tell you why.

امروز می خوام بگم چرا.

امروز می خوام به شما بگم

Today I want to tell you

چرا من تفنگ را انتخاب کردم

why I chose the gun to create a better world.

برای ساختن جهانی بهتر.

And I want to tell you how this gun can help.

و می خوام به شما بگم

این تفنگ چطور میتونه کمک کنه.

داستان من شروع میشه

My story starts in the city of Nijmegen

در شهر نیجمجن Nijmegen

in the east of the Netherlands,

در شرق هلند،

the city where I was born.

شهری که در آن متولد شدم.

My father was a hardworking baker,

پدرم

یک نانوای سخت کوش بود،

ولی وقتی کارش در نانوایی تمام شد،

but when he had finished work in the bakery,

he often told me and my brother stories.

خیلی وقتا برای من و برادرم داستان تعریف می کرد

And most of the time,

و بیشتر اوقات،

he told me this story I'm going to share with you now.

این داستان رو تعریف می کرد که من براتون تعریف می کنم.

داستان اتفاقی که

The story of what happened

برای یک سرباز اجباری

when he was a conscripted soldier in the Dutch armed forces

در نیروهای مسلح هلند افتاد

at the beginning of the Second World War.

در شروع جنگ جهانی دوم.

نازی ها به هلند حمله کردند.

The Nazis invaded the Netherlands.

نقشه های شوم آنها برملا شدند.

Their grim plans were evident.

آنها می خواستند به وسیله سرکوب

They meant to rule by means of repression.

حکومت کنند.

Diplomacy had failed to stop the Germans.

دیپلماسی موفق نشد جلوی آلمان ها را بگیرد.

Only brute force remained.

فقط نیروی خشن باقی ماند.

It was our last resort.

این ( خشونت) آخرین توسل ما بود.

My father was there to provide it.

پدرم اونجا بود

که اون رو محقق کنه.

به عنوان فرزند یک کشاورز

As the son of a farmer who knew how to hunt,

که شکار کردن رو بلده،

پدرم یک تیرانداز ماهر بود.

my father was an excellent marksman.

وقتی هدف می گرفت،

When he aimed, he never missed.

هیچ وقت تیرش خطا نمیرفت.

در این لحظات سرنوشت ساز در تاریخ هلند

At this decisive moment in Dutch history

موقعیت پدر من

my father was positioned on the bank of the river Waal

بر روی ساحل رودخانه وال

near the city of Nijmegen.

در نزدیکی شهرنیجمجن Nijmegen بود.

He had a clear shot at the German soldiers who came to occupy a free country,

او یک تیراندازی بی نقص بر روی سربازان آلمانی داشت

که سعی داشتند یک کشور آزاد را تصرف کنند.

کشورش،

his country,

our country.

کشور ما.

He fired. Nothing happened.

شلیک کرد. هیچ اتفاقی نیفتاد.

He fired again.

دوباره شلیک کرد.

No German soldier fell to the ground.

هیچ سرباز آلمانی ای بر روی زمین نیفتاد.

My father had been given an old gun

به پدرم یک تفنگ قدیمی

داده شده بود

که حتی تا طرف دیگر ساحل رودخانه

that could not even reach the opposite riverbank.

برد نداشت.

سربازان هیتلر حرکت می کردند،

Hitler's troops marched on,

و پدر من هیچ کاری نمی توانست انجام بدهد.

and there was nothing my father could do about it.

Until the day my father died,

تا روزی که پدرم مرد،

he was frustrated about missing these shots.

به خاطر از دست دادن این تیرها سرخورده بود.

اون می تونست کاری انجام بده.

He could have done something.

But with an old gun,

ولی با یه تفنگ قدیمی،

not even the best marksman in the armed forces

حتی بهترین تیر انداز نیروهای مسلح

could have hit the mark.

نمیتونه هدف رو بزنه.

So this story stayed with me.

خب این داستان با من موند.

بعدا در دبیرستان،

Then in high school,

I was gripped by the stories of the Allied soldiers --

من با داستان هایی منقلب شدم

از سربازان متحد

soldiers who left the safety of their own homes and risked their lives

که امنیت خانه های خود را رها کردند

و زندگی خود را به خطر انداختند

to liberate a country

برای آزاد کردن کشور و ملتی

and a people that they didn't know.

که نمی شناختند.

They liberated my birth town.

آن ها شهر محل تولد من را آزاد کردند.

It was then that I decided I would take up the gun --

اینگونه شد که من تصمیم گرفتم

که تفنگی را بردارم

out of respect and gratitude for those men and women

برای احترام و گرامیداشت

مردان و زنانی که

who came to liberate us.

آمدند تا ما را آزاد کنند

با این آگاهی که

From the awareness that sometimes only the gun

بعضی وقت ها فقط اسلحه

می تواند

can stand between good and evil.

بین خوب و بد بایستد.

و این دلیل این است که

And that is why I took up the gun --

من اسلحه را برداشتم

نه برای شلیک کردن،

not to shoot,

نه برای کشتن،

not to kill,

not to destroy,

نه برای از بین بردن،

but to stop those who would do evil,

بلکه برای متوقف کردن کسانی که می توانند کارهای شریرانه انجام دهند،

to protect the vulnerable,

برای محافظت از اقشار آسیب پذیر،

to defend democratic values,

برای دفاع از ارزش های دموکراتیک،

to stand up for the freedom we have to talk here today in Amsterdam

برای ایستادگی برای آزادی ما

برای اینکه امروز اینجا صحبت کنم

در آمستردام

about how we can make the world a better place.

درباره این که چگونه می توانیم جهان را مکان بهتری کنیم.

خانم ها و آقایان،

Ladies and gentlemen,

من امروز اینجا نایستاده ام

I do not stand here today to tell you about the glory of weapons.

که برایتان در مورد شکوه اسلحه صحبت کنم.

من اسلحه را دوست ندارم.

I do not like guns.

And once you have been under fire yourself,

و اگر یک بار زیر آتش باشید،

برایتان آشکارتر می شود

it brings home even more clearly

that a gun is not some macho instrument to brag about.

که تفنگ ابزاری برای

گردن کلفتی نیست.

I stand here today

امروز اینجا ایستاده ام

to tell you about the use of the gun as an instrument of peace and stability.

که درباره استفاده اسلحه

به عنوان ابزار صلح و پایداری بگویم.

The gun may be one of the most important instruments of peace and stability

اسلحه شاید یکی از مهمترین ابزارهای

صلح و پایداریه

that we have in this world.

که ما در جهان داریم.

شاید به نظرتون با هم تناقض داشته باشن.

Now this may sound contradictory to you.

ولی نه تنها من با چشمهای خودم دیدم

But not only have I seen with my own eyes

during my deployments in Lebanon, Sarajevo

وهنگامی که به عنوان رئیس گروه دفاع هلند در لبنان سارایو بودم این را با آمار و ارقام سخت تائید شد.

وهنگامی که به عنوان رئیس گروه دفاع هلند در لبنان سارایو بودم این را با آمار و ارقام سخت تائید شد.

and as the Netherlands' Chief of Defence,

وهنگامی که به عنوان رئیس گروه دفاع هلند در لبنان سارایو بودم این را با آمار و ارقام سخت تائید شد.

this is also supported by cold, hard statistics.

وهنگامی که به عنوان رئیس گروه دفاع هلند در لبنان سارایو بودم این را با آمار و ارقام سخت تائید شد.

وهنگامی که به عنوان رئیس گروه دفاع هلند در لبنان سارایو بودم این را با آمار و ارقام سخت تائید شد.

خشونت به طرز چشمگیری در طول پنجاه سال گذشته کاهش یافته است.

Violence has declined dramatically over the last 500 years.

خشونت به طرز چشمگیری در طول پنجاه سال گذشته کاهش یافته است.

با وجود تصاویری که

Despite the pictures we are shown daily in the news,

هر روز در اخبار می بینیم،

wars between developed countries are no longer commonplace.

جنگ در بین کشورهای توسعه یافته

دیگه معمولی نیست.

The murder rate in Europe

میزان قتل در اروپا

has dropped by a factor of 30 since the Middle Ages.

نسبت به قرون وسطی ، به یک سی ام کاهش یافته است.

نسبت به قرون وسطی ، به یک سی ام کاهش یافته است.

And occurrences of civil war and repression

و وقوع جنگ های داخلی و سرکوب

have declined since the end of the Cold War.

از زمان پایان جنگ سرد کاهش یافته است.

آمارها نشان می دهند

Statistics show that we are living in a relatively peaceful era.

که ما

در یک دوران نسبتا صلح آمیز زندگی می کنیم.

چرا؟

Why?

چرا خشونت کاهش یافته؟

Why has violence decreased?

طرز فکر بشر تغییر کرده؟

Has the human mind changed?

Well, we were talking about the human mind this morning.

خوب امروز صبح داشتیم در مورد ذهن بشر صحبت می کردیم.

Did we simply lose our beastly impulses for revenge,

آیا انگیزه های حیوانی خودمون رو از دست دادیم؟

برای انتقام،

for violent rituals,

برای آداب و رسوم وحشیانه،

for pure rage?

برای خشونت؟

Or is there something else?

یا چیز دیگه ای وجود داره؟

In his latest book, Harvard professor Steven Pinker --

در کتاب آخرش،

پروفسور استیون پینکر در دانشگاه هاروارد

and many other thinkers before him --

و بسیاری از متفکران قبل از او

concludes that one of the main drivers

به این نتیجه رسیدن که یکی از دلایل اصلی

behind less violent societies

کم شدن خشونت جوامع

is the spread of the constitutional state

گسترش یاقتن دولت قانونمند

و مقدمتا با میزان زیادی از

and the introduction, on a large scale,

اختیارات دولت

of the state monopoly on the legitimized use of violence --

برای استفاده مشروع از خشونت

توسط دولتی که به طور دموکراتیک انتخاب شده،

legitimized by a democratically elected government,

و چون کنترل میشه قانونیه

legitimized by checks and balances and an independent judicial system.

و یک سیستم قضائی مستقل

In other words, a state monopoly

به عبارتی دیگر، یک دولت انحصاری

that has the use of violence well under control.

که استفاده از خشونت را

به خوبی تحت کنترل دارد.

Such a state monopoly on violence, first of all, serves as a reassurance.

چنین دولتی که خشونت را در انحصار دارد،

اول از همه،

یک اطمینان مجدد می دهد.

این دولت در جوامع ما ، انگیزه را بین گروهای متخاصم برای رقابتهای تسحیلاتی از بین می برد.

It removes the incentive for an arms race

این دولت در جوامع ما ، انگیزه را بین گروهای متخاصم برای رقابتهای تسحیلاتی از بین می برد.

between potentially hostile groups in our societies.

این دولت در جوامع ما ، انگیزه را بین گروهای متخاصم برای رقابتهای تسحیلاتی از بین می برد.

این دولت در جوامع ما ، انگیزه را بین گروهای متخاصم برای رقابتهای تسحیلاتی از بین می برد.

Secondly, the presence of penalties

دوم اینکه ، وجود مجازاتهایی سنگین تر از منافع خشونت کنند، تعادل بیشتری برقرار میکند .

that outweigh the benefits of using violence

دوم اینکه ، وجود مجازاتهایی سنگین تر از منافع خشونت کنند، تعادل بیشتری برقرار میکند .

دوم اینکه ، وجود مجازاتهایی سنگین تر از منافع خشونت کنند، تعادل بیشتری برقرار میکند .

tips the balance even further.

پرهیز از جنگ سودمند تر از جنگیدن است.

Abstaining from violence

پرهیز از جنگ سودمند تر از جنگیدن است.

becomes more profitable than starting a war.

پرهیز از جنگ سودمند تر از جنگیدن است.

Now nonviolence starts to work like a flywheel.

عدم خشونت

در حال گسترش است.

It enhances peace even further.

این صلح را بیش از این افزایش می دهد.

وقتی هیچ مناقشه ای نباشد،

Where there is no conflict, trade flourishes.

تجارت رونق می یابد.

And trade is another important incentive against violence.

و تجارت انگیزه مهمتری است

نسبت به خشونت

With trade, there's mutual interdependency and mutual gain between parties.

با تجارت، وابستگی متقابل

و دستاوردهای بیشتری برای طرفین وجود دارد.

And when there is mutual gain, both sides stand to lose more

و وقتی دستاورد مشترک باشد،

اگر جنگی شروع شود، دو طرف چیز بیشتری از دست می دهند نسبت به آنچه بدست می آورند.

اگر جنگی شروع شود، دو طرف چیز بیشتری از دست می دهند نسبت به آنچه بدست می آورند.

than they would gain if they started a war.

اگر جنگی شروع شود، دو طرف چیز بیشتری از دست می دهند نسبت به آنچه بدست می آورند.

جنگ به راحتی

War is simply no longer the best option,

دیگه بهترین گزینه نیست،

and that is why violence has decreased.

و به این دلیل خشونت کاهش یافته.

خانمها و آقایان، این

This, ladies and gentlemen,

منطقی برای وجود

is the rationale behind the existence of my armed forces.

نیروهای مسلح است.

The armed forces implement the state monopoly on violence.

نیروهای مسلح

ابزار دولت در رابطه با خشونت هستند.

We do this in a legitimized way

ما این را در راهی مشروع انجام می دهیم

only after our democracy has asked us to do so.

فقط وقتی دموکراسی از ما بخواهد

که آن را انجام دهیم.

این مشروعیت است که

It is this legitimate, controlled use of the gun

استفاده ما از اسلحه را کنترل می کند

that has contributed greatly

که بسیار کمک کرده

to reducing the statistics of war, conflict and violence around the globe.

درباره آمار جنگها،

خشونت و درگیری

در گوشه و کنار جهان.

It is this participation in peacekeeping missions

این نقش داشتن در ماموریت حفظ صلح است که

به منجر به حل

that has led to the resolution of many civil wars.

بسیاری از جنگ های داخلی شده است.

سربازان من از اسلحه

My soldiers use the gun as an instrument of peace.

به عنوان ابزار صلح استفاده می کنند.

And this is exactly why failed states are so dangerous.

و دقیقا به همین دلیل است که شکست دولتها بسیار خطرناک هست.

و دقیقا به همین دلیل است که شکست دولتها بسیار خطرناک هست.

Failed states have no legitimized, democratically controlled use of force.

دولت های شکست خورده

هیچ مشروعیتی ندارند، و به نام دموکراسی استفاده از قدرت را کنترل می کنند.

Failed states do not know of the gun as an instrument of peace and stability.

آنها اسلحه را

به عنوان ابزار صلح و پایداری نمی شناسند.

That is why failed states can drag down a whole region into chaos and conflict.

به این دلیله که دولتهای شکست خورده

میتونن یک منطقه کامل رو

به درگیری و هرج و مرج بکشونن.

به خاطر اینه که گسترش مفهوم

That is why spreading the concept of the constitutional state

دولت قانونمند

چنین جنبه مهمی

is such an important aspect of our foreign missions.

از ماموریت خارجی ماست.

That is why we are trying to build a judicial system

به خاطر اینه که

ما سعی می کنیم که در حال حاضر

right now in Afghanistan.

یک سیستم قضایی در افغانستان درست کنیم.

That is why we train police officers, we train judges,

به خاطر اینه که ما به افسران پلیس آموزش میدیم،

ما به قاضی ها آموزش میدیم،

we train public prosecutors around the world.

ما دادستان های عمومی را در سرتاسر جهان پرورش میدیم.

And that is why --

و غیره...

and in the Netherlands, we are very unique in that --

و در هلند، ما در این زمینه بسیار منحصر به فردیم

that is why the Dutch constitution states

به خاطر اینکه در قانون اساسی ذکر شده

که یکی از وظایف اصلی

that one of the main tasks of the armed forces

نیروهای مسلح

is to uphold and promote the international rule of law.

حفاظت و ارتقای

قوانين بين المللیه.

خانمها و آقايان،

Ladies and gentlemen,

looking at this gun, we are confronted with the ugly side of the human mind.

با نگاه کردن به این تفنگ،

ما با قسمت ترسناک

ذهن بشر روبرو میشیم.

Every day I hope that politicians, diplomats, development workers

هر روز من امیدوارم

که سیاست مداران، دیپلماتها،

کارگذاران توسعه

can turn conflict into peace

این تضاد رو

به صلح تبدیل کنن

and threat

و تهدید رو

into hope.

به امید.

And I hope that one day armies can be disbanded

و امیدوارم که یه روز

نیروهای نظامی از بین برن

و انسانها راهی برای زندگی در کنار هم

and humans will find a way of living together

بدون ظلم و خشونت پیدا کنن.

without violence and oppression.

But until that day comes,

ولی تا اون روز

ما باید کاری کنیم که آرمانهامون

we will have to make ideals and human failure

و شکست بعضی انسانها

meet somewhere in the middle.

با هم اتفاق بیافتن

تا اون روز،

Until that day comes, I stand for my father

من برای پدرم می ایستم

که سعی کرد به نازی ها شلیک کنه

who tried to shoot the Nazis with an old gun.

با یه تفنگ قدیمی.

I stand for my men and women who are prepared to risk their lives

برای مردان و زنانم می ایستم

که زندگی شون رو به خطر انداختن

for a less violent world for all of us.

برای اینکه دنیای آروم تری داشته باشیم.

من برای این سرباز می ایستم

I stand for this soldier who suffered partial hearing loss

که به خاطر از دست دادن شنواییش رنج میکشه

و تا آخر عمر صدمات پاشو تحمل می کنه

and sustained permanent injuries to her leg,

که یه راکت

when she was hit by a rocket on a mission in Afghanistan.

در ماموریتی در افغانستان بهش خورده.

Ladies and gentlemen,

خانمها و آقایان،

until the day comes when we can do away with the gun,

تا اون روز بیاد

که ما بتونیم از تفنگ دور بمونیم،

I hope we all agree

من امیدوارم که همه ما

that peace and stability do not come free of charge.

با صلح و پایداری ای موافقت کنیم

که مجانی بدست نمیاد.

کار سختی میطلبه

It takes hard work, often behind the scenes.

بعضی وقتها پشت صحنه.

It takes good equipment and well-trained, dedicated soldiers.

ابزارهای خوبی میخواد

و سربازهای مخصوص و آموزش دیده.

I hope you will support the efforts of our armed forces

من امیدوارم که شما تلاشهای

نیروهای مسلح ما را حمایت کنید

برای تعلیم سربازهایی

to train soldiers like this young captain

مثل این سروان جوان

and provide her with a good gun,

و برای اون اسلحه خوبی فراهم کنید،

instead of the bad gun my father was given.

به جای تفنگ بدی که به پدرم داده شده بود.

من امیدوارم که شما سربازهای ما را حمایت کنید

I hope you will support our soldiers when they are out there,

وقتی که توی ماموریتن،

when they come home

وقتی که به خونه برمیگردن

و وقتی مجروح شدن

and when they are injured and need our care.

و به مراقبت ما نیاز دارن.

اونا زندگیشون رو به خطر انداختن،

They put their lives on the line, for us, for you,

برای ما، برای شما،

and we cannot let them down.

و ما نمیتونیم بزاریم این بی فایده باشه.

I hope you will respect my soldiers,

من امیدوارم شما به سربازان من ادای احترام کنین،

و سربازانی که این اسلحه رو دارن.

this soldier with this gun.

به خاطر اینکه اون دنیای بهتری رو میخواد.

Because she wants a better world.

Because she makes an active contribution to a better world,

به خاطر اینکه اون یه همکاری فعال رو ایجاد کرده

برای دنیایی بهتر،

just like all of us here today.

درست مثل همه ما امروز در اینجا.

خیلی ممنون.

Thank you very much.

(Applause)

(تشویق)