Tavi Gevinson: A teen just trying to figure it out

تاوی گوینسون: نوجوانی که فقط سعی داره بفهمه

Translator: Farnaz Saghafi Reviewer: Shahram Eatezadi

Four years ago today, exactly, actually,

چهار سال پیش در چنین روزی، دقیقا"، در واقع،

I started a fashion blog called Style Rookie.

من یک بلاگ مُد بنام "Style Rookie" را راه انداختم.

Last September of 2011, I started an online magazine

سپتامبر گذشته سال ۲۰۱۱، یک مجله آنلاین برای دختران نوجوانان

for teenage girls called Rookiemag.com.

بنام Rookiemag.com راه اندازی کردم.

My name's Tavi Gevinson, and

اسم من "تاوی گوینسون" است،

the title of my talk is "Still Figuring It Out,"

و اسم سخنرانی من" هنوز در پی فهمیدن" است،

and the MS Paint quality of my slides

و کیفیت برنامه نقاشی مایکروسافت در اسلاید های من

was a total creative decision in keeping with today's theme,

یک تصمیم کاملا" خلاقانه بوده تا با موضوع امروز در ارتباط باشه

and has nothing to do with my inability

و هیچ ربطی به عدم توانایی من در بکارگیری "پاور پوینت" نداره. (خنده)

to use PowerPoint. (Laughter)

و هیچ ربطی به عدم توانایی من در بکارگیری "پاور پوینت" نداره. (خنده)

So I edit this site for teenage girls. I'm a feminist.

بدین ترتیب من این سایت را برای دختران نوجوان تدوین کردم. من یک طرفدار حقوق زن هستم.

I am kind of a pop culture nerd, and I think a lot about

من یه جورایی دیوونۀ فرهنگ پاپ بوده، و خیلی دربارۀ

what makes a strong female character,

آنچه یک شخصیت قوی از یک زن می سازه فکر می کنم،

and, you know, movies and TV shows,

و می دونید، فیلم ها و برنامه های تلویزیونی،

these things have influence. My own website.

این جور چیزها تأثیر دارند. وب سایت خودِ من.

So I think the question of what makes a strong female

بنابراین فکر می کنم اغلب از این سوال که چه چیزی باعث شخصیت قوی یک زن می شود، برداشت نادرست می شه،

character often goes misinterpreted,

بنابراین فکر می کنم اغلب از این سوال که چه چیزی باعث شخصیت قوی یک زن می شود، برداشت نادرست می شه،

and instead we get these two-dimensional superwomen

و در عوض ما از این زن قدرتمند دوبعدی

who maybe have one quality that's played up a lot,

که شاید قابلیت بالایی داشته باشد،

like a Catwoman type,

بعنوان یک جورCatwoman (زنی که در شوهای مُد جلوه می کند)،

or she plays her sexuality up a lot,

یا کسی که قدرت جنسی خود را مهم جلوه میده، نگاه کرده،

and it's seen as power.

و این یه جور قدرت محسوب می شه.

But they're not strong characters who happen to be female.

ولی آنها شخصیت های قدرتمندی که شانسی زن شدند، نیستند.

They're completely flat,

آنها کاملا" بی روح بوده،

and they're basically cardboard characters.

و اساسا" شخصیت های غیرواقعی هستند.

The problem with this is that then

اونموقع مشکل اینه که

people expect women to be that easy to understand,

درک زنها در نظر مردم خیلی آسان می یاد،

and women are mad at themselves

و زنها از اینکه اونقدر ساده نیستند، از دست خود عصبانی می شوند،

for not being that simple,

و زنها از اینکه اونقدر ساده نیستند، از دست خود عصبانی می شوند،

when, in actuality, women are complicated,

در حالیکه، در واقع، زنها پیچیده بوده،

women are multifaceted -- not because women are crazy,

و چند بعدی هستند -- نه به این خاطر که بی عقل هستند،

but because people are crazy,

بلکه به این خاطر که مردم بی عقل هستند،

and women happen to be people. (Laughter)

و زنها قراره مردم باشند. ( خنده)

So the flaws are the key.

بنابراین نقصها، کلید حل هستند.

I'm not the first person to say this.

من اولین کسی نیستم که اینرا می گه.

What makes a strong female character

آنچه یک شخصیت قوی از یک زن می سازه

is a character who has weaknesses, who has flaws,

شخصیتی است که دارای نقاط ضعف ونقائص باشه،

who is maybe not immediately likable,

کسی که بلافاصله دوست داشتنی نباشه،

but eventually relatable.

ولی در نهایت قابل ارتباط باشه.

I don't like to acknowledge a problem

دوست ندارم به بیان مشکلی پرداخته،

without also acknowledging those who work to fix it,

بدون اینکه از کسانیکه در حل آن تلاش می کنند قدردانی نکنم،

so just wanted to acknowledge shows like "Mad Men,"

بنابراین فقط می خواستم از برنامه هایی مثل "Mad Men"،

movies like "Bridesmaids," whose female characters

فیلمهایی مثل "Bridesmaids" قدردانی کنم، که شخصیت های زن

or protagonists are complex, multifaceted.

یا قهرمانان اصلی در آنها پیچیده و چند بعدی هستند.

Lena Dunham, who's on here, her show on HBO

"لنا دانهام"، در اینجا حضور داره، برنامه او بنام "Girls" ماه آینده در کانال HBO شروع به پخش می شود،

that premiers next month, "Girls,"

"لنا دانهام"، در اینجا حضور داره، برنامه او بنام "Girls" ماه آینده در کانال HBO شروع به پخش می شود،

she said she wanted to start it because she felt that

او گفت که دلیلش برای شروع این برنامه این بود که حس می کرد

every woman she knew was just a bundle of contradictions,

هر زنی که می شناخت، تنها تل انباری از ضد و نقیض هاست

and that feels accurate for all people,

و این برای همه مردم صحیح است.

but you don't see women represented like that as much.

ولی زنهایی که به این شکل نمایانگر باشند را زیاد نمی بینید.

Congrats, guys. (Laughs)

تبریک به مردها. (خنده)

But I don't feel that — I still feel that there are some types

اما من چنین حسی ندارم - من هنوز فکر می کنم زنهایی هستند

of women who are not represented that way,

که به این شکل تصویر نمی شوند،

and one group that we'll focus on today are teens,

و یک گروه که امروز به آن می پردازیم، نوجوانان است

because I think teenagers are especially contradictory

چون فکر می کنم نوجوانان بخصوص ضد و نقیض بوده

and still figuring it out,

و هنوز در پی فهمیدن هستند،

and in the '90s there was "Freaks and Geeks"

و در دهۀ ۹۰، برنامه هایی مثل "Freaks and Geeks"

and "My So-Called Life," and their characters,

و "My So-Called Life" بود، و قهرمانان آن،

Lindsay Weir and Angela Chase,

"لیندسی ویر" و "انجل چِیس"،

I mean, the whole premise of the shows

یعنی همه مقدمه برنامه ها

were just them trying to figure themselves out, basically,

فقط آنها بودند که اساسا" سعی در شناخت خود داشتند،

but those shows only lasted a season each,

اما هر کدام از اون برنامه ها فقط یک فصل اجرا شدند،

and I haven't really seen anything like that on TV since.

و من براستی از اونموقع چیزی مثل اون در تلویزیون ندیدم.

So this is a scientific diagram of my brain — (Laughter) —

خُب این نمودار علمی مغز منه (خنده)

around the time when I was,

حدودا" زمانی که من شروع به دیدن اون برنامه های تلویزیونی کردم.

when I started watching those TV shows.

حدودا" زمانی که من شروع به دیدن اون برنامه های تلویزیونی کردم.

I was ending middle school, starting high school --

داشتم دوره راهنمایی را تمام کرده، دبیرستان را شروع می کردم،

I'm a sophomore now —

-- الآن سال دوم هستم--

and I was trying to reconcile

و تلاش می کردم تمام اون تفاوتهایی که بهمون گفتند نمی تونیم داشته باشیم وقتی داریم بعنوان یه دختر بزرگ میشیم را حل و فصل کنم.

all of these differences that you're told you can't be

و تلاش می کردم تمام اون تفاوتهایی که بهمون گفتند نمی تونیم داشته باشیم وقتی داریم بعنوان یه دختر بزرگ میشیم را حل و فصل کنم.

when you're growing up as a girl.

و تلاش می کردم تمام اون تفاوتهایی که بهمون گفتند نمی تونیم داشته باشیم وقتی داریم بعنوان یه دختر بزرگ میشیم را حل و فصل کنم.

You can't be smart and pretty.

نمی تونید هم باهوش و هم زیبا باشید.

You can't be a feminist who's also interested in fashion.

نمی تونید طرفدار حقوق زن باشید در حالیکه به مُد علاقه دارید.

You can't care about clothes if it's not for the sake

لباس فقط وقتی می تونه براتون مهم باشه که دلیلش طرز تفکرمردم، بخصوص مردها، در مورد شما است.

of what other people, usually men, will think of you.

لباس فقط وقتی می تونه براتون مهم باشه که دلیلش طرز تفکرمردم، بخصوص مردها، در مورد شما است.

So I was trying to figure all that out,

بدین ترتیب سعی می کردم از همه اونها سر دربیارم،

and I felt a little confused,

و کمی احساس سردرگمی می کردم،

and I said so on my blog,

و این مسئله را در بلاگم عنوان کردم،

and I said that I wanted to start

و گفتم که مایلم یک وب سایت برای دختران نوجوان راه بیندازم

a website for teenage girls

و گفتم که مایلم یک وب سایت برای دختران نوجوان راه بیندازم

that was not this kind of one-dimensional

که حاوی این جور شخصیت قدرتمند و نیرودهنده یک بعدی نباشه

strong character empowerment thing

که حاوی این جور شخصیت قدرتمند و نیرودهنده یک بعدی نباشه

because I think one thing that can be very alienating

چون فکر می کنم چیزی که می تونه سوء تعبیر از طرفداری حقوق زن را خیلی تغییر بده اینه که

about a misconception of feminism is that

چون فکر می کنم چیزی که می تونه سوء تعبیر از طرفداری حقوق زن را خیلی تغییر بده اینه که

girls then think that to be a feminist, they have to live up to

دختران فکر کنند که اگر می خواهند طرفدار حقوق زن باشند، باید در عقاید خود کاملا" پابرجا مانده،

being perfectly consistent in your beliefs,

دختران فکر کنند که اگر می خواهند طرفدار حقوق زن باشند، باید در عقاید خود کاملا" پابرجا مانده،

never being insecure, never having doubts,

هیچگاه احساس نا امنی نکرده، هیچوقت تردید نداشته،

having all of the answers. And this is not true,

و تمام پاسخها را داشته باشند. و این واقعیت نداره،

and, actually, reconciling all the contradictions I was feeling

و در واقع، وقتی فهمیدم که تساوی حقوق زن یک کتاب دستور العمل نیست

became easier once I understood that feminism

بلکه یک تصمیم، یک گفتمان و یک روند است،

was not a rulebook but a discussion,

حل و فصل تمام تناقضهایی که حس می کردم، آسانتر شد،

a conversation, a process,

حل و فصل تمام تناقضهایی که حس می کردم، آسانتر شد،

and this is a spread from a zine that I made last year

و این گسترشی است از یک زین (مجموعه کارهای شخصی که از طریق کپی تکثیر می شود) که سال گذشته درست کردم

when I -- I mean, I think I've let myself go a bit

وقتی فکر کنم بخود اجازه داده تا از آنموقع کمی در جلوی تصویر قرار بگیرم.

on the illustration front since.

وقتی فکر کنم بخود اجازه داده تا از آنموقع کمی در جلوی تصویر قرار بگیرم.

But, yeah.

اما، آره.

So I said on my blog that I wanted to start this publication

بدین ترتیب در بلاگم گفتم که می خوام این اثر را

for teenage girls and ask people to submit

برای دختران نوجوان راه اندازی کنم و از مردم خواستم تا

their writing, their photography, whatever,

نوشته ها، عکسها یشان، هر چیزی را فرستاده تا عضوی از کارمندان ما باشند.

to be a member of our staff.

نوشته ها، عکسها یشان، هر چیزی را فرستاده تا عضوی از کارمندان ما باشند.

I got about 3,000 emails.

حدود سی هزار ایمیل دریافت کردم.

My editorial director and I went through them and

مدیر تحریریه من و خودم آنها را مرور کردیم

put together a staff of people,

و گروهی کارمند تشکیل دادیم،

and we launched last September.

و سپتامبر سال گذشته آغاز به کار کردیم.

And this is an excerpt from my first editor's letter,

و این بخشی از اولین نوشتۀ سردبیری من است،

where I say that Rookie, we don't have all the answers,

که در آن گفتم "Rookie" ، ما همه جوابها را نداریم،

we're still figuring it out too, but the point is not to

ما هم هنوز در حال فهمیدن هستیم،

give girls the answers, and not even give them permission

اما نکته اینه که پاسخها را به دختران ندهیم،

to find the answers themselves,

و حتی بهشون اجازه یافتن پاسخها را ندهیم،

but hopefully inspire them to understand that

اما امیدوارم آنها برانگیزیم تا بدانند خودشان قادرند این اجازه را بخود بدهند،

they can give themselves that permission,

اما امیدوارم آنها برانگیزیم تا بدانند خودشان قادرند این اجازه را بخود بدهند،

they can ask their own questions, find their own answers,

آنها می توانند سوالات خود را پرسیده، پاسخهای خود را بیابند،

all of that, and Rookie, I think we've been trying to make it

همه آنها را، و "Rookie"، فکر کنم سعی کردیم تا آنرا جایی زیبا برای فهم تمام آنها بسازیم.

a nice place for all of that to be figured out.

همه آنها را، و "Rookie"، فکر کنم سعی کردیم تا آنرا جایی زیبا برای فهم تمام آنها بسازیم.

So I'm not saying, "Be like us,"

پس من نمی گم، " مثل ما باشید،"

and "We're perfect role models," because we're not,

و " ما الگوی عالی هستیم"، چون اینطور نیست،

but we just want to help represent girls

ولی فقط مایلیم دختران را طوری معرفی کنیم که آن ابعاد متفاوت نمایان باشند.

in a way that shows those different dimensions.

ولی فقط مایلیم دختران را طوری معرفی کنیم که آن ابعاد متفاوت نمایان باشند.

I mean, we have articles called

منظورم اینه، ما مقالاتی داریم بنام

"On Taking Yourself Seriously: How to Not Care What People Think of You,"

" درمورد جدی گرفتن خود: چطور نظر دیگران برایتان مهم نباشه"،

but we also have articles like,

اما مقالاتی مثل این هم داریم،

oops -- I'm figuring it out!

آخ -- دارم ازش سر درمیارم،

Ha ha. (Laughter)

ها ها. (خنده)

If you use that, you can get away with anything.

اگر آنرا بکار ببرید، از هر چیزی خلاص می شوید.

We also have articles called

ما مقالاتی هم داریم به نام

"How to Look Like You Weren't Just Crying in Less than Five Minutes."

"چطور شبیه تو بودن فقط این نیست که کمتر از پنج دقیقه گریه کنی."

So all of that being said, I still really appreciate

خُب با وجود همه آنچه گفتم، من هنوز براستی اون شخصیتهای فیلمها

those characters in movies and

خُب با وجود همه آنچه گفتم، من هنوز براستی اون شخصیتهای فیلمها

articles like that on our site,

و چنین مقالاتی در سایتمان را ارج می نهم،

that aren't just about being totally powerful,

چیزهایی که فقط درباره قدرت محض نیستند،

maybe finding your acceptance with yourself

شاید یافتن پذیرش خود و عزت نفس و نقائص خود و چگونگی قبول آنهاست.

and self-esteem and your flaws and how you accept those.

شاید یافتن پذیرش خود و عزت نفس و نقائص خود و چگونگی قبول آنهاست.

So what I you to take away from my talk,

بنابراین آنچه مایلم از سخنانم دستگیرتان شود،

the lesson of all of this, is to just be Stevie Nicks.

نکته یادگیری تمام اینها، اینه که فقط "استیو نیکز" باشید.

Like, that's all you have to do. (Laughter)

فقط لازمه اینکارو انجام بدهید. (خنده)

Because my favorite thing about her,

چون نکته مورد علاقه من درمورد او،

other than, like, everything, is that

غیر از همه چیزهای دیگه، اینه که

she is very -- has always been

او همیشه بدون هیچ عذری در صحنه حضور داشته و داره،

unapologetically present on stage,

او همیشه بدون هیچ عذری در صحنه حضور داشته و داره،

and unapologetic about her flaws

و از نقائص خود و تطبیق تمام احساسات ضد و نقیض خود شرمنده نیست،

and about reconciling all of her contradictory feelings

و از نقائص خود و تطبیق تمام احساسات ضد و نقیض خود شرمنده نیست،

and she makes you listen to them and think about them,

و شما را بر آن داشته تا به آنها گوش فرا داده و در موردشان تفکر کنید،

and yeah, so please be Stevie Nicks.

و بله، پس "استیو نیکز" باشید.

Thank you. (Applause)

سپاسگزارم. (تشویق)