Bono: The good news on poverty (Yes, there's good news)

بونو: خبر خوب در مورد فقر (بله، خبر خوبی است)

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: soheila Jafari Reviewer: Farnaz Saghafi

Chris Anderson asked me if I could put the last 25 years

کریس اندرسون از من خواست که اگر بتوانم ۲۵ سال

of anti-poverty campaigning into 10 minutes for TED.

فعالیت مبارزه با فقر را طی ده دقیقه برای TED بگنجانم.

That's an Englishman asking an Irishman to be succinct.

یک مرد انگلیسی از یک مرد ایرلندی می‌خواهد که مختصرو کوتاه بگوید.

(Laughter)

(خنده تماشاگران)

I said, "Chris, that would take a miracle."

گفتم، "کریس، این یک معجزه خواهد بود."

He said, "Bono, wouldn't that be a good use of your messianic complex?"

و او گفت، "بونو، خوب نمی‌شود اگر از مجموعه مسیح‌آیی خودت استفاده کنی ؟ "

So, yeah.

خُب، درسته.

Then I thought, let's go even further than 25 years.

سپس فکر کردم، بگذارحتی از ۲۵سال هم بیشتربه عقب بروم.

Let's go back before Christ, three millennia,

بگذارید به قبل از عیسی برگردیم، سه هزاره قبل،

to a time when, at least in my head, the journey for justice,

در زمانی که، زمانی که حداقل در ذهنم هست، مسیرعدالت،

the march against inequality and poverty really began.

سیری علیه نابرابری و فقر بطور واقعی شروع شد.

Three thousand years ago,

سه هزار سال پیش،

civilization just getting started on the banks of the Nile,

تازه داشت تمدن در کنار سواحل رود نیل آغاز می شد،

some slaves, Jewish shepherds in this instance,

برخی بردگان، به عنوان مثال چوپانان یهودی،

smelling of sheep shit, I guess,

که فکر کنم بوی گند گوسفند را می‌دادند،

proclaimed to the Pharaoh, sitting high on his throne,

به فرعون که در آن بالا بر روی تخت پادشاهی نشسته بود علنا گفتند

"We, your majesty-ness, are equal to you."

"اعیحضرتا، ما با شما برابر هستیم."

And the Pharaoh replies, "Oh, no.

و فرعون گفت، " آه، نه.

You, your miserableness, have got to be kidding."

شما، تیره بختان، این باید یک شوخی باشد."

And they say, "No, no, that's what it says here

و آنها گفتند ،"نه، نه، این چیزی‌ است که در

in our holy book."

کتاب مقدس ما آمده."

Cut to our century, same country, same pyramids,

برگردیم به قرن خودمان، همان کشور، همان اهرام

another people spreading the same idea

ولی مردم دیگری، همان ایده

of equality with a different book.

برابری را با کتاب دیگری گسترش می‌دهند.

This time it's called the Facebook.

این بار آن را فیس‌بوک می‌گویند.

Crowds are gathered in Tahrir Square.

جمعیت در میدان تحریر جمع می‌شوند.

They turn a social network from virtual to actual,

آنها یک شبکه اجتماعی را از حالت مجازی به واقعیت تبدیل کرده،

and kind of rebooted the 21st century.

و به نوعی قرن بیست‌ و یکم را مجدداً راه‌اندازی کردند.

Not to undersell how messy and ugly

نه اینکه وضعیت ناجور و نگران کنندۀ پیامد بهار عرب را دست کم بگیریم،

the aftermath of the Arab Spring has been,

نه اینکه وضعیت ناجور و نگران کنندۀ پیامد بهار عرب را دست کم بگیریم،

neither to oversell the role of technology,

و نه اینکه برای فن‌آوری ارزش زیادی قائل شویم،

but these things have given a sense of what's possible

اما این چیزها حسی را ایجاد می کنند که چه چیزی هایی امکان پذیره

when the age-old model of power, the pyramid,

وقتی قدرت کهن، که همان اهرام است، وارونه می شود

gets turned upside down, putting the people on top

مردم در بالای آن و فراعنه های زمان کنونی در پایین قرار می گیرند، همانطور که این اتفاق افتاد.

and the pharaohs of today on the bottom, as it were.

مردم در بالای آن و فراعنه های زمان کنونی در پایین قرار می گیرند، همانطور که این اتفاق افتاد.

It's also shown us that something as powerful

همچنین به ما نشان می‌هد چیزی به قدرتمندی

as information and the sharing of it can challenge inequality,

اطلاعات و به اشتراک گذاری آن، می‌تواند نابرابری را به چالش بکشاند،

because facts, like people,

چون حقیقتی، مثل مردم،

want to be free, and when they're free,

می‌خواهند مختار باشند، و هنگامی که آنها مختارند،

liberty is usually around the corner,

آزادی معمولا در همان‌ نزدیکی‌هاست،

even for the poorest of the poor --

حتی برای فقیرترین فقرا--

facts that can challenge cynicism

حقایقی که میتواند نگرش منفی و بدبینی عمومی نسبت به رسوایی های دولتی

and the apathy that leads to inertia,

و بی تفاوتی که منجر به سکون می‌شود را به چالش بکشد،

facts that tell us what's working and,

حقایقی که چه چیزهایی کارآمد و موثرند و

more importantly, what's not, so we can fix it,

از همه مهم‌تر، چه چیزهایی ناکارآمدند و باید آنها را اصلاح کنیم، را به ما نشان می دهند،

facts that if we hear them and heed them could help us

حقایقی که اگر ما آنها را بشنویم و به آنها توجه کنیم، می‌توانند به ما کمک کنند

meet the challenge that Nelson Mandela made

که با چالش‌هایی روبرو شویم که نلسون ماندلا

back in 2005,

در سال ۲۰۰۵ روی دوش ما گذاشت،

when he asked us to be that great generation

هنگامی که از ما خواست که نسل بزرگی باشیم

that overcomes that most awful offense to humanity,

که بر بدترین اهانت به بشریت،

extreme poverty,

یعنی فقر مفرط ، فائق آمده،

facts that build a powerful momentum.

حقایقی که لحظات قدرتمندی را می‌سازند.

So I thought, forget the rock opera,

خُب من فکرکردم، اُپرای موسیقی راک را فراموش کن،

forget the bombast, my usual tricks.

گزافه‌گویی را فراموش کن، ترفند همیشگی‌ام است.

The only thing singing today would be the facts,

و تنها چیزی که امروز خوانده میشود حقایق هستند،

for I have truly embraced by inner nerd.

که من صادقانه با تمام وجود آن را در برمی‌گیرم.

So exit the rock star.

خُب از ستاره موسیقی راک خارج شو.

Enter the evidence-based activist, the factivist.

وارد فعالیت اجتماعی مبتنی بر شواهد شو، حقیقت‌گرا شو.

Because what the facts are telling us

زیرا آنچه که حقایق به ما می‌گویند

is that the long, slow journey,

این است که سفرآهسته و طولانی،

humanity's long, slow journey of equality,

سفر آهسته و طولانی بشر برای برابری،

is actually speeding up.

واقعا در حال سرعت گرفتن است.

Look at what's been achieved.

به آنچه که بدست آمده نگاه کنید.

Look at the pictures these data sets print.

به تصاویری که مجموعه داده‌ها چاپ کرده نگاه کنید.

Since the year 2000, since the turn of the millennium,

از سال ۲۰۰۰، از آغازهزاره سوم،

there are eight million more AIDS patients

۸ میلیون بیمار ایدزی

getting life-saving antiretroviral drugs.

با داروهای ضد تهاجم ویروسی نجات یافتند.

Malaria: There are eight countries in sub-Saharan Africa

مالاریا: ۸ کشور در جنوب ساهارای آفریقا

that have their death rates cut by 75 percent.

۷۵ درصد نرخ مرگ و میرشان کاهش یافته است.

For kids under five, child mortality, kids under five,

برای کودکان زیر پنج سال، مرگ و میر کودکان، کودکان زیر پنج سال،

it's down by 2.65 million a year.

سالیانه ۲/۶۵ میلیون مرگ کاهش یافته.

That's a rate of 7,256 children's lives saved each day.

این یعنی نجات زندگی ۷٫۲۵۶ کودک در هر روز است.

Wow. Wow. (Applause)

واووو. واووو. (تشویق تماشاگران)

Let's just stop for a second, actually, and think about that.

اجازه دهید برای یک ثانیه مکث کنیم، واقعا در این مورد فکر کنیم.

Have you read anything anywhere in the last week

آیا در هفته گذشته چیزی که مهم‌تر ازاین باشد را در جایی خونده‌اید؟ واوووو.

that is remotely as important as that number? Wow.

آیا در هفته گذشته چیزی که مهم‌تر ازاین باشد را در جایی خونده‌اید؟ واوووو.

Great news. It drives me nuts

خبر بسیار خوبی‌ست.

that most people don't seem to know this news.

و به نظر میرسد که خیلی از مردم ازاین خبر بی اطلاع هستند، و این مرا ناامید می‌کند.

Seven thousand kids a day. Here's two of them.

هفت هزار کودک در روز. دو تا آنها اینجا هستند.

This is Michael and Benedicta,

اینها میکائیل و بنیکتا هستند،

and they're alive thanks in large part

آنها زنده هستند و سپاس فراوان از

to Dr. Patricia Asamoah -- she's amazing --

دکتر پاتریشیا آسامو-- او شگف‌انگیز است--

and the Global Fund, which all of you financially support,

وصندوق جهانی، که در نهایت همه شما

whether you know it or not.

دانسته و ندانسته آن را پشتیبانی میکنید.

And the Global Fund provides antiretroviral drugs

و صندوق جهانی داروهای ضد تهاجمی را فراهم می کند

that stop mothers from passing HIV to their kids.

که انتقال ویروس ایدز از مادر به کودک را متوقف میکند.

This fantastic news didn't happen by itself.

این خبر عالی به خودی خود اتفاق نیفتاد.

It was fought for, it was campaigned for,

برای آن جنگیده شده، و برای آن مبارزه شده.

it was innovated for.

و برای آن نوآفرینی شده.

And this great news gives birth to even more great news,

این خبر خوب مولد خبر خوب دیگری‌ست،

because the historic trend is this.

چون روند تاریخی‌ این است.

The number of people living in back-breaking,

تعداد افرادی که از فقر شدید کمرشان شکسته،

soul-crushing extreme poverty has declined

و روح شان خرد شده از ۴۳ درصد

from 43 percent of the world's population in 1990

کل جمعیت کره زمین در سال ۱۹۹۰

to 33 percent by 2000

به ۳۳ درصد در سال ۲۰۰۰

and then to 21 percent by 2010.

و سپس به ۲۱ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش یافته است.

Give it up for that. (Applause)

به این ارزش بگذارید. ( تشویق تماشاگران)

Halved. Halved.

نصف شده . نصف شده.

Now, the rate is still too high -- still too many people

هنوز نرخ فقر بالاست-- هنوز مردم زیادی

unnecessarily losing their lives.

زندگی‌شان را بدون جهت از دست می دهند.

There's still work to do.

هنوز کارهایی هست که باید انجام شود.

But it's heart-stopping. It's mind-blowing stuff.

اما این چیزها قلب را میشکند و مغزت را منفجر میکند.

And if you live on less than $1.25 a day,

و اگر با درآمدی کمتر از یک دلار وبیست و پنج سنت در روز زندگی کنی،

if you live in that kind of poverty,

اگر با این میزان فقر زندگی کنی،

this is not just data.

این فقط اطلاعات نیست.

This is everything.

این همه چیز است.

If you're a parent who wants the best for your kids -- and I am --

اگرتو پدر یا مادری باشی که بهترین را برای فرزندانت بخواهی--که من هستم--

this rapid transition is a route out of despair and into hope.

این انتقال سریع از مسیر ناامیدی به امید است.

And guess what? If the trajectory continues,

و حدس بزنید که چه می‌شود؟ اگر روند ادامه بیاید،

look where the amount of people living on $1.25 a day

نگاه کنید که میزان مردمی که با یک دلار و بیست و پنج سنت در روز

gets to by 2030.

تا سال ۲۰۳۰ زندگی میکنند کجا خواهد بود.

Can't be true, can it?

این نمی‌تواند حقیقت داشته باشد، میتواند؟

That's what the data is telling us. If the trajectory continues,

این چیزی‌ست که داده‌ها به ما می‌گویند،

we get to, wow, the zero zone.

ما به منطقه صفر می رسیم. واووو.

For number-crunchers like us,

برای شمارش‌گرهایی مثل ما،

that is the erogenous zone,

این منطقه بسیارارضا کننده‌ای است،

and it's fair to say that I am, by now,

و این منصفانه است که بگویم که حالا،

sexually aroused by the collating of data.

با تطبیق داده ها تحریک شدم.

So virtual elimination of extreme poverty,

خُب حذف واقعی فقر مفرط،

as defined by people living on less than $1.25 a day,

که تعریفی‌ست برای مردمی‌ که با کمتر از یک دلار و بیست و پنج سنت در روز زندگی می‌کنند ،

adjusted, of course, for inflation from a 1990 baseline.

البته ، با نرخ تورم بر مبنای سال ۱۹۹۰ تنطیم می‌شود.

We do love a good baseline.

ما مبنای بسیار خوبی داریم.

That's amazing.

این بسیار جالب است.

Now I know that some of you think this progress

می‌دانم که بسیاری از شما فکر می‌کنید که

is all in Asia or Latin America or

همه این در آسیا و آمریکای لاتین و یا

model countries like Brazil --

یا کشورهای نمونه مانند برزیل هستند--

and who doesn't love a Brazilian model? --

چه کسی یک مدل برزیلی را دوست ندارد؟--

but look at sub-Saharan Africa.

اما به کشورهای جنوب صحرای افریقا نگاه کنید.

There's a collection of 10 countries, some call them the lions,

در اینجا مجموعه‌ای از ده کشورهست، که برخی به آنها شیرها می‌گویند،

who in the last decade have had a combination

که در دهه گذشته ترکیبی

of 100 percent debt cancellation,

از ۱۰۰ درصد فسخ بدهی‌ ها،

a tripling of aid, a tenfold increase in FDI --

کمک سه برابری، ده برابر شدن FDI را داشته،

that's foreign direct investment --

-- که این سرمایه گذاری مستقیم خارجی است--

which has unlocked a quadrupling of domestic resources -- that's local money --

که باعث آزاد شدن چهار برابری استفاده ازمنابع داخلی شده -- این پول محلی‌ست--

which, when spent wisely -- that's good governance --

که وقتی خردمندانه خرج بشه -- نظارت خوبی است--

cut childhood mortality by a third,

مرگ و میر کودکان را تا سه برابرکاهش می دهد،

doubled education completion rates,

و میزان تحصیلات کامل را دو برابرکرده،

and they, too, halved extreme poverty,

و نیز فقرمفرط را به نصف می رساند،

and at this rate, these 10 get to zero too.

و با همین نرخ، این ده کشور نیز به نرخ فقر مفرط صفر خواهند رسید.

So the pride of lions

خُب غرور این شیران

is the proof of concept.

گواه این تفکر است.

There are all kinds of benefits to this.

همه نوع منفعت اینجا هست.

For a start, you won't have to listen

اول از همه، نیازی نیست که به

to an insufferable little jumped-up Jesus like myself.

سخنان طاقت فرسای آدم خودپرستی مثل من گوش کنید.

How about that? (Applause)

چطوره؟( تشویق تماشاگران)

And 2028, 2030? It's just around the corner.

و ۲۰۲۸، ۲۰۳۰؟ خیلی نزدیک هست.

I mean, it's about three Rolling Stones farewell concerts away.

منظورم اینه حدود زمانی باقی مانده اش به اندازۀ سه کنسرت رولینگ استونز(گروه موسیقی راک) است.

(Laughter) I hope. I'm hoping.

( خنده تماشاگران) من امیدوارم. و امیدوار خواهم بود.

Makes us look really young.

این ما را جوان نگه می‌دارد.

So why aren't we jumping up and down about this?

پس چرا ما در این مورد خیلی هیجان زده نیستیم؟

Well, the opportunity is real, but so is the jeopardy.

خُب، فرصت واقعی‌ست، ولی مخاطره هم هست.

We can't get this done until we really accept

ما اینکار را نمی‌توانیم تمام کنیم مگر اینکه واقعا

that we can get this done.

قبول کنیم که می‌توانیم اینکار را انجام دهیم.

Look at this graph.

به این نمودار نگاه کنید.

It's called inertia. It's how we screw it up.

به این سکون و بی‌حرکتی می‌گویند. اینطوری آنرا به طرف بالا می کشیم.

And the next one is really beautiful.

و بعدی بسیار زیباست.

It's called momentum.

به این نیروی حرکتی می‌گویند.

And it's how we can bend the arc of history

و این‌گونه ما کمان تاریخ را

down towards zero,

بطرف منطقه صفر فقر خم میکنیم،

just doing the things that we know work.

فقط با انجام کارهایی که می دانیم عملی هستند.

So inertia versus momentum.

خُب بی حرکتی در مقابل نیروی حرکتی.

There is jeopardy, and of course,

و این خطر است و البته،

the closer you get, it gets harder.

هرچه نزدیک تر می‌شویم، این سخت‌تر می‌شود.

We know the obstacles that are in our way

ما با موانعی که درحال حاضر، در زمانهای سخت در سر راه ماست، آشنا هستیم.

right now, in difficult times.

ما با موانعی که درحال حاضر، در زمانهای سخت در سر راه ماست، آشنا هستیم.

In fact, today in your capital, in difficult times,

در حقیقت، در این زمانه سخت، امروز در سرمایه شما

some who mind the nation's purse want to cut

آنهایی که بودجه ملی برایشان اهمیت دارد،

life-saving programs like the Global Fund.

مایل به قطع برنامه های نجات بخش مثل صندوق جهانی هستند.

But you can do something about that.

اما شما می‌توانید در این مورد کاری انجام دهید.

You can tell politicians

شما می‌توانید به سیاستمداران بگوید

that these cuts [can cost] lives.

که چنین کاهش هایی می تواند [به قیمت] جان انسانها باشد.

Right now today, in Oslo as it happens,

همین حالا، در اسلو این در حال وقوع است،

oil companies are fighting to keep secret

شرکتهای نفتی در حال مبارزه برای

their payments to governments

مخفی نگه داشتن پرداخت‌های شان به دولت‌ها

for extracting oil in developing countries.

برای استخراج نفت در کشورهای در حال توسعه هستند.

You can do something about that too.

شما در این مورد هم می‌توانید کاری انجام دهید.

You can join the One Campaign,

می‌توانید به کمپینگ "وان"،

and leaders like Mo Ibrahim, the telecom entrepreneur.

و رهبرانی مانند مو ابراهیم، کار آفرین مخابراتی، ملحق شوید.

We're pushing for laws that make sure that at least some

ما مصرانه بدنبال قوانینی هستیم تا اطمینان حاصل کنیم

of the wealth under the ground

که حداقل بخشی از ثروت اعماق زمین

ends up in the hands of the people living above it.

به دست مردمی که بر روی آن زندگی می‌کنند برسد.

And right now, we know

و هم اکنون، ما می‌دانیم

that the biggest disease of all

که بزرگترین ناخوشی

is not a disease. It's corruption.

یک بیماری نیست. این فساد دولتی‌ست.

But there's a vaccine for that too.

اما برای این هم یک واکسن هست.

It's called transparency, open data sets,

به آن شفافیت می‌گویند، آزاد و باز بودن مجموعه داده ها،

something the TED community is really on it.

چیزی که جامعه تد واقعا بر آن عمل می‌کند.

Daylight, you could call it, transparency.

روشنایی روز، می‌توانید آن را شفافیت بنامید.

And technology is really turbocharging this.

و تکنولوژی واقعا موتور توربوشارژ برای این هست.

It's getting harder to hide if you're doing bad stuff.

اگر کار خلافی انجام دهید خیلی مشکل‌تر می توانید آن را پنهان کنید.

So let me tell you about the U-report,

خُب بگذارید برایتان در مورد گزارشی بگویم

which I'm really excited about. It's 150,000 millennials

که من واقعا در مورد این هیجان زده هستم. ۱۵۰٫۰۰۰ نفر

all across Uganda, young people

در سراسر اوگاندا هستند، افراد جوان

armed with 2G phones, an SMS social network

که با تلفن بی سیم و شبکه های پیامهای منطقه‌ای مجهز شدند

exposing government corruption

تا فسادهای دولتی را افشا نمایند

and demanding to know what's in the budget

و خواستار دانستن مفاد بودجه

and how their money is being spent.

و اینکه چگونه پولشان خرج می‌شود، هستند.

This is exciting stuff.

این بسیارهیجان‌انگیزاست.

Look, once you have these tools,

توجه کنید، وقتی شما چنین ابزاری داشته باشید،

you can't not use them.

نمی‌توانید از آن استفاده نکنید.

Once you have this knowledge, you can't un-know it.

وقتی شما این دانش و آگاهی را داشته باشید، نمی‌توانید آن را نادیده بگیرید.

You can't delete this data from your brain,

نمی‌توانید این اطلاعات را از مغزتان پاک کنید،

but you can delete the cliched image

اما می‌توانید تصویرکلیشه‌ای

of supplicant, impoverished peoples

از مردم حاجت مند فقیری

not taking control of their own lives.

که کنترل زندگی شان را ندارند، را پاک کنید.

You can erase that, you really can,

می‌توانید این را محو کنید، وافعا می‌توانید

because it's not true anymore. (Applause)

زیرا این دیگر حقیقت ندارد.( تشویق تماشاگران)

It's transformational.

این دگرگونی‌ست.

2030? By 2030, robots,

۲۰۳۰؟ تا سال ۲۰۳۰ رباتها،

not just serving us Guinness, but drinking it.

فقط از ما با آبجو گینس پذیرایی نمی‌کند، بلکه آن را نیز می‌نوشد.

By the time we get there,

تا وقتی که ما به آنجا برسیم،

every place with a rough semblance of governance

هر جایی دولتی با ظاهر خشن

might actually be on their way.

احتمالا" در حال برکناری است.

So I'm here to -- I guess we're here

خُب من اینجا هستم-- حدس می‌زنم ما اینجا هستیم

to try and infect you with this virtuous, data-based virus,

تا به شما این ویروس فضیلت را، ویروس داده ها ، چیزی که ما به آن

the one we call factivism.

حقیقت‌یابی می‌گویم را سرایت بدهیم.

It's not going to kill you.

این شما را نخواهد کشت.

In fact, it could save countless lives.

در حقیقت، این میتواند زندگی‌های بیشماری را نجات دهد.

I guess we in the One Campaign would love you

حدس می‌زنم ما در کمپینگ حقوق بشر عاشق این هستیم که این ویروس مُسری باشد، و

to be contagious, spread it, share it, pass it on.

همه جا پراکنده شود، و به اشتراک گذارده شده و به دیگران منتقل شود.

By doing so, you will join us and countless others

با انجام این کار، شما به ما و به افراد بی‌شمار دیگری

in what I truly believe is the greatest adventure ever taken,

می‌پیوندید که واقعا باور دارم که بزرگترین ماجراجویی است که تاکنون اتفاق افتاده،

the ever-demanding journey of equality.

سفر خواهان برابری‌ همیشگی.

Could we really be the great generation

آیا ما واقعا می توانیم نسل بزرگی باشیم که

that Mandela asked us to be?

ماندلا ازما خواست؟

Might we answer that clarion call with science,

آیا می توانیم به آن بانگ،

with reason, with facts,

با علم، دلیل، با حقایق،

and, dare I say it, emotions?

و به جرات میگویم عواطف، پاسخ دهیم؟

Because as is obvious, factivists have feelings too.

زیرا واضح است، حقیقت‌گرا ها هم احساس دارند.

I'm thinking of Wael Ghonim, though.

با این وجود، من به وائل غنیم فکر می‌کنم.

Some of you know him. He set up one of the Facebook groups

بعضی از شما می‌شناسیدش. او یکی از گروه‌های فیس‌بوک

behind the Tahrir Square in Cairo.

که در پشت پرده میدان تحریر قاهره بود را راه اندازی کرد.

He got thrown in jail for it,

او برای اینکار به زندان افتاد،

but I have his words tattooed on my brain.

اما من کلمات او را در ذهنم حک کردم.

"We are going to win because we don't understand politics.

"ما پیروز خواهیم شد زیرا ما از سیاست سر در نمیآوریم.

We are going to win because we don't play their dirty games.

ما پیروز خواهیم شد زیرا ما در بازی زشت آنها شرکت نمی‌کنیم.

We are going to win because we don't have a party political agenda.

ما پیروز خواهیم شد زیرا ما دستور کار حزب سیاسی نداریم.

We are going to win because the tears

ما پیروز خواهیم شد زیرا اشک‌هایی

that come from our eyes actually come from our hearts.

که از چشمانمان فرو میریزد درواقع از قلب مان می‌آید.

We are going to win because we have dreams,

ما پیروز خواهیم شد زیرا ما رویاهایی داریم،

and we're willing to stand up for those dreams."

و قصد داریم برای این رویاها به پاخیزیم."

Wael is right.

وائل درست می‌گوید.

We're going to win

ما پیروز خواهیم شد

if we work together as one,

اگر یکی شده و با هم کار کنیم،

because the power of the people

زیرا قدرت مردم

is so much stronger than the people in power.

خیلی قوی‌تر از قدرت افرادی‌ست که در مسند قدرت هستند.

Thank you.

سپاسگزارم

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

Thank you so much. (Applause)

بسیار سپاسگزارم ( تشویق تماشاگران)