A glimpse of teenage life in ancient Rome - Ray Laurence

Translator: tom carter Reviewer: Bedirhan Cinar

Translator: Saba Rajabi Reviewer: Masoud Motamedifar

17 مارس سال 73 قبل از میلاد است. برای تماشای مراسم "لیبرالیا"،

It's March the 17th in A.D. 73.

از روم باستان دیدن می‌کنیم.

We're visiting ancient Rome to watch the Liberalia,

جشنواره‌ای سالانه که آزادی شهروندان روم را جشن می‌گیرد.

an annual festival that celebrates the liberty of Rome's citizens.

نگاهی به یک نوجوان ۱۷ ساله به نام لوسیوس پاپیدیوس سکوندوس می‌اندازیم.

We're looking in at a 17-year-old named Lucius Popidius Secundus.

او فرزند خانواده‌ی فقیری نیست، اما درمنطقه‌ای به نام سوبورا زندگی می‌کند.

He's not from a poor family, but he lives in the region known as the Subura,

که محله ای نسبتا فقیرنشین در رم، اما نزدیک به مرکز شهر است.

a poorer neighborhood in Rome, yet close to the center of the city.

(صدای ناقوس)

(Gong)

جمعیت اجاره نشینان این خانه‌ها همگی در کنارهم فشرده شده‌اند

The tenants of these apartments are crammed in,

(نالیدن)

که خطرات زیادی را به همراه دارد.

(Grunting)

which poses considerable risk.

آتش‌سوزی‌ بسیار معمول است و بوی خاکستر و دود درهوای صبح کسی رامتعجب نمی‌کند.

Fires are frequent and the smell of ash and smoke in the morning is not uncommon.

لوسیوس که هنگام سپیده‌دم بیدار شده، وظایف خانوادگی‌ای دارد که بایدانجام دهد.

Lucius, who awoke at dawn, has family duties to perform today.

(هورا کشیدن)

برادر ۱۵ ساله‌اش در حال رسیدن به سن بلوغ است.

(Cheering)

His 15-year-old brother is coming of age.

نیمی از کودکان در رم باستان قبل از رسیدن به بزرگسالی می‌میرند،

Half the children in ancient Rome die before they reach adulthood,

بنابراین این اتفاق نقطه عطف بسیار مهمی در زندگی اوست.

so this is a particularly important milestone.

لوسیوس به برادرش نگاه میکند که توگای (ردای بی آستین) جدیدش را پوشیده

Lucius watches his brother stand in his new toga

و با خدایان محافظش در مقابل محراب خانه ایستاده است.

before the household shrine with its protective deities,

در همین زمان "گِلمُهر" خود که یک طلسم محافظ است را

as he places his bulla, a protective amulet,

با خواندن دعای شکرگزاری در محراب قرار می‌دهد.

in the shrine with a prayer of thanks.

گِلمُهر کار کرده بود. از او محافظت کرده بود.

The bulla had worked. It had protected him.

برخلاف بسیاری دیگر، او زنده مانده و به بزرگسالی رسیده بود.

Unlike many others, he had survived to become an adult.

لوسیوس در سن ۱۷ سالگی تقریباً تحصیلات خود را تکمیل کرده است.

At 17, Lucius has almost completed his education.

او آموخته است که به خوبی صحبت کند، سخنرانی عمومی کند،

He has learned to speak well, make public speeches,

و چطور به زبان لاتین و یونانی بخواند و بنویسد.

and how to read and write both Latin and Greek.

پدرش هم به او چیزهایی را آموخته است

His father has taught him the types of things

که نمی‌توان در کلاس درس یاد گرفت:

you can't learn in the classroom:

اینکه چگونه بدود،

چگونه شنا،

how to run,

how to swim,

و چگونه مبارزه کند.

لوسیوس می‌توانست در سن ۱۷ سالگی تصمیم بگیردکه یک کرسی نظامی راعهده‌دار شود

and how to fight.

Lucius could choose, at 17, to become a military tribune

و در مرز امپراتوری، سربازان را رهبری کند.

and command soldiers on the edge of the Empire.

اما در دیگر جنبه ها، لوسیوس هنوز یک بچه است.

But in other ways, Lucius is still a child.

در ترتیب دادن معاملات تجاری نمیشود به او اعتماد کرد.

He's not trusted to arrange business deals.

پدرش تا وقتی او ۲۵ ساله بشود خودش به این کار رسیدگی می‌کند.

His father will take care of that until he is 25.

و پدرش ازدواجی بین لوسیوس و دختری که ۱۰ سال کوچکتر است ترتیب خواهد داد.

And Dad will arrange Lucius' marriage to a girl 10 years younger.

پدرش دختر ۷ ساله‌ی خانواده ای را در نظر دارد.

His dad has his eye on a family with a 7-year-old daughter.

بیایید به جشن لیبرالیا بازگردیم.

وقتی لوسیوس با خانواده‌اش از خانه خارج می‌شود،

Back to the Liberalia.

مغازه‌ها باز هستند و مردم به کارهای روزمره خود مشغول‌اند.

As Lucius leaves with his family,

the shops are open as the population goes about its business.

خیابان‌ها پر از فروشندگان دوره‌گردی است که جواهرات بدلی می‌فروشند

The streets are full of itinerant traders selling trinkets

و مردم از این طرف به آن طرف مشغول رفت و آمد هستند.

and people bustling from place to place.

واگن‌های بزرگ تا بعد از ساعت نه اجازه ورود به شهر ندارند

Large wagons are not allowed in the city until after the ninth hour

اما خیابان‌ها همچنان شلوغ هستند.

but the streets are still crowded.

پدرها و عموها، بچه‌ها را به دیوانخانه آگوستوس می‌برند

Fathers and uncles take the kids to the Forum Augustus

تا مجسمه‌های جنگجویان معروف رم را به آنها نشان دهند

to see statues of Rome's famous warriors

مانند آئنیاس که نیاکان رومی آنها یعنی تروجان‌ها را به ایتالیا رهبری کرد.

like Aeneas, who led Rome's ancestors, the Trojans, to Italy.

و رومولوس، بنیان‌گذار رم.

And Romulus, Rome's founder.

و تمام ژنرال‌های بزرگ جمهوری از بیش از ۱۰۰ سال پیش.

And all the great generals of the Republic from more than 100 years earlier.

می‌توانیم پدرها و سرپرستانی را تصور کنیم

Lovingly, we can imagine fathers and guardians

که با محبت همراه فرزندان خود که اکنون بزرگسال هستند

with their now adult children

داستان‌های شکوه رم را مرور میکنند

remembering stories of Rome's glory

و اعمال نیک و سخنان بزرگان و گذشتگان را بازگو می‌کنند:

and re-telling the good deeds and sayings of the great men of the past:

درس‌هایی در مورد چگونگی نیک زیستن،

lessons on how to live well,

و غلبه بر نابخردی جوانی.

and to overcome the follies of youth.

روح گذشتگان در این مکان جریان دارد، و آن را با حال حاضر پیوند می‌دهد.

There is a sense of history in this place, relevant to their present.

رومی‌ها امپراتوری‌ای جاودانه در زمان و مکان ساختند.

Romans made an empire without end in time and space.

(صدای ضربه)

مقدر بود که شهر رم از طریق جنگاوری فناناپذیر شود.

(Thump)

Rome was destined to be eternal through warfare.

جنگ‌ها حتی در سال ۷۳ میلادی واقعیت هرروز زندگی بودند.

Wars were a fact of life, even in A.D. 73.

صحنه های نبرد در شمال انگلستان و به سمت اسکاتلند،

There are campaigns in the north of England and into Scotland,

از شمال رودخانه دانوب گرفته تا رومانی،

to the north of the River Danube into Romania,

و از مرز بین سوریه و عراق به سوی مشرق زمین پابرجا بود.

and on the frontier between Syria and Iraq to the east.

اکنون هشتمین ناقوس به صدا درآمده-- زمان رفتن به حمام‌ فرا رسیده است.

It's now the eighth hour -- time to head for the baths.

لوسیوس و خانواده‌اش به سمت خیابان وسیعِ «ویا لاتای» حرکت می‌کنند،

Lucius and his family head up the Via Lata, the wide street,

به سوی محوطه ی مارتيوس، و حمام‌های عظیم آگریپا.

to the Campus Martius, and the enormous Baths of Agrippa.

اعضای خانواده، مشتریان و آزادشدگان را بیرون می‌گذارند

The family members leave the clients and freedmen outside,

و با گروه همسالان خود وارد حمام‌ می‌شوند.

and enter the baths with their peer group.

حجره های حمام لحظه ای تاریک و بخارآلوداند و سپس نور وارد آنها می‌شود.

Baths would change from dark, steamy rooms to light ones.

رومی‌ها در ساخت شیشه‌ی پنجره تبحر پیدا کرده بودند.

The Romans had perfected window glass.

همه از اتاق سرد

Everyone moves from the cold room

به اتاق با آب ولرم

to the tepid room

و به اتاق بسیار گرم حرکت می‌کنند.

and to the very hot room.

(مرد) اوه!

بیش از یک ساعت بعد، حمام‌گرفته‌ها درحالی بیرون می‌آیند

(Man) Oops!

More than an hour later, the bathers leave

که ماساژ داده، روغن‌زده،

massaged, oiled,

(سوت زدن)

و کیسه کشیده‌اند

(Whistling)

and have been scraped down with a strigil

تا کثیفی باقی‌مانده را بردارند.

to remove the remaining dirt.

در ساعت نهم، هفت ساعت بعد از اینکه خانه را ترک کرده اند،

At the ninth hour, seven hours after they left home,

مردان برای ضیافت شام برمی‌گردند.

the men return for a celebratory dinner.

شام مناسبتی صمیمانه است،

Dinner is an intimate affair,

با نه نفرکه دور میز کوتاه نشسته‌اند.

with nine people reclining around the low table.

برده‌ها به هر نیازشان رسیدگی می‌کنند

و مهمانان با اشارتی غذا و شراب بیشتری طلب می‌کنند.

Slaves attend to their every need

if the diners, through gestures, demand more food and wine.

در پایان روز، می‌توانیم صدای غرش واگن‌ها را از بیرون بشنویم.

As the day closes, we can hear the rumble of wagons outside.

مشتریان و آزادشدگان،

با یک وعده غذایی قوی -اگرچه بی‌کیفیت- در معده‌شان،

The clients and freedmen,

with a meal of robust -- if inferior -- food inside them,

قبل از اینکه به منطقه ی خانه های خود برگردند،

shuffle off to the now tepid baths

به حمام‌هایی که اکنون دیگر آبشان ولرم شده می‌روند.

before returning to their apartment blocks.

در خانه لوسیوس، شادنوشی تا شب ادامه دارد.

Back at Lucius' house, the drinking continues into the night.

لوسیوس و برادر ناتنی‌اش کمی ناخوش احوال‌اند.

Lucius and his stepbrother don't look too well.

در صورتی که هر یک از آنها نیاز به استفراغ داشته باشد یک برده در نزدیکی ایستاده است.

A slave stands by in case either of them needs to vomit.

با درک اتفاقاتی که در تاریخ به وقوع پیوسته‌اند، ما آینده لوسیوس را می‌دانیم.

With hindsight, we know Lucius' future.

در ۲۰ سال آینده، جوان‌ترین پسر امپراطور وسپاسیان یعنی دومیسیان، به عنوان امپراطور،

In 20 years' time, the Emperor Vespasian's youngest son, Domitian, as emperor,

دوره‌ای سراسر وحشت را بنا خواهد گذاشت.

آیا لوسیوس زنده می‌ماند؟

will enact a reign of terror.

(صدای نواختن طبل‌)

Will Lucius survive?

(Drums)