Mark Plotkin: What the people of the Amazon know that you don’t

مارک پاتکین: آنچه که مردم آمازون می دانند و شما آن را نمی دانید

Translator: soheila Jafari Reviewer: Leila Ataei

Now, I'm an ethnobotanist.

من گیاه شناس بومی هستم.

That's a scientist who works in the rainforest

دانشمندی که در جنگل های انبوه کار می کند

to document how people use local plants.

تا چگونگی استفاده مردم از گیاهان بومی را مستند کند.

I've been doing this for a long time,

این کار را برای مدت طولانی انجام می دهم،

and I want to tell you,

و می خواهم به شما بگویم،

these people know these forests and these medicinal treasures

مردم این جنگل و گنجینه ی گرانبهای پزشکی آن را

better than we do and better than we ever will.

بهتر از ما و بهتر از همه آیندگان می شناسند.

But also, these cultures,

همچنین این آداب و رسوم،

these indigenous cultures,

این فرهنگهای بومی

are disappearing much faster than the forests themselves.

خیلی سریعتر از خود جنگلها در حال از بین رفتن هستند.

And the greatest and most endangered species

و بزرگترین و در معرض خطرترین گونه

in the Amazon Rainforest

در جنگل های آمازون،

is not the jaguar,

جگوار نیست،

it's not the harpy eagle,

عقاب تیز چنگال هم نیست،

it's the isolated and uncontacted tribes.

بلکه اقوام دور افتاده و بدون تماس با جهان هستند.

Now four years ago, I injured my foot in a climbing accident

چهار سال پیش، کف پای من در اثر یک حادثه کوهنوردی زخمی شد

and I went to the doctor.

و من پیش دکتر رفتم.

She gave me heat,

او به من گرما،

she gave me cold, aspirin,

سرما، اسپرین،

narcotic painkillers, anti-inflammatories,

مسکن، ضد التهاب

cortisone shots.

و آمپول کرتن داد.

It didn't work.

هیچ کدام موثر نبود.

Several months later,

چند ماه بعد،

I was in the northeast Amazon,

در شمال آمازون بودم،

walked into a village,

و به روستایی رفتم،

and the shaman said, "You're limping."

کاهن قبیله به من گفت، "می لنگی"

And I'll never forget this as long as I live.

و هرگز این را تا زمانی که زنده ام فراموش نخواهم کرد.

He looked me in the face and he said,

او به صورت من نگاه کرد و گفت،

"Take off your shoe and give me your machete."

"کفشت را دربیاور، و" کاردت را بده به من"

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

He walked over to a palm tree

او بطور یک درخت نخل رفت،

and carved off a fern,

و تکه ای از پوست آن را کند،

threw it in the fire,

و انداختش توی آتش،

applied it to my foot,

کمی از آن را به پایم مالید،

threw it in a pot of water,

کمی از آن را هم توی ظرف آب ریخت،

and had me drink the tea.

و چایی درست کرد و داد بخورم.

The pain disappeared for seven months.

هفت ماهی دردم ساکت شد.

When it came back, I went to see the shaman again.

هنگامی که من برگشتم، دوباره رفتم تا کاهن را ببینم.

He gave me the same treatment,

دوباره همان تداوی را رویم انجام داد،

and I've been cured for three years now.

و الان سه سال است که کاملا درمان شده ام.

Who would you rather be treated by?

ترجیح می دهید که چگونه درمان شوید؟

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

Now, make no mistake — Western medicine

اشتباه نکنید ـــ داروهای غربی

is the most successful system of healing ever devised,

یکی از موفق ترین سیستم های درمانی است که تاکنون ابداع شده،

but there's plenty of holes in it.

اما هنوز خیلی نقض ها را دارد.

Where's the cure for breast cancer?

درمان سرطان سینه کجاست؟

Where's the cure for schizophrenia?

درمان شیزوفرنی کجاست؟

Where's the cure for acid reflux?

درمان بازگشت اسید به مری کجاست؟

Where's the cure for insomnia?

درمان بی خوابی کجاست؟

The fact is that these people

حقیقت این است که این مردم

can sometimes, sometimes, sometimes

گاهی، گاهی، گاهی می توانند

cure things we cannot.

چیزهایی را درمان کنند که ما نمی توانیم.

Here you see a medicine man in the northeast Amazon

در اینجا در شمال آمازون مرد طبیبی را می بینید

treating leishmaniasis,

که زخم لیشمانیاز را درمان می کند،

a really nasty protozoal disease

که بیماری بسیار ناراحت کننده و کریه ایست از یک تک یاخته بوجود می آید و

that afflicts 12 million people around the world.

حدود ۱۲ میلیون نفر در سراسر جهان به آن مبتلا هستند.

Western treatment are injections of antimony.

درمان های غربی آن تزریق آنتیموان است.

They're painful, they're expensive,

که بسیار دردناک و گران قیمت هستند،

and they're probably not good for your heart;

و احتمالا برای قلب خوب نیستند؛

it's a heavy metal.

فلز سنگینی است.

This man cures it with three plants from the Amazon Rainforest.

این مرد این زخم را با سه نوع گیاه از جنگل های آمازون درمان می کند.

This is the magic frog.

این قورباغه جادویی است.

My colleague, the late great Loren McIntyre,

لورن مک اینتایر، همکار عالیقدر فقیدم،

discoverer of the source lake of the Amazon,

آن را در دریاچه آمازون کشف کرد،

Laguna McIntyre in the Peruvian Andes,

لاگونا مک اینتایر در رشته کوه آند واقع در پرو،

was lost on the Peru-Brazil border about 30 years ago.

حدود ۳۰ سال پیش در مرز پرو و برزیل گم شد

He was rescued by a group of isolated Indians called the Matsés.

و توسط گروهی از بومیان سرخ پوست به نام ماتسس نجات یافت.

They beckoned for him to follow them into the forest, which he did.

به او اشاره کردند که از آنها پیروی کند و اینکار را کرد.

There, they took out palm leaf baskets.

آنها سبدهایی که از برگ نخل دست شده بود را برداشتند.

There, they took out these green monkey frogs —

و قورباغه های میمونی سبز را جمع کردند ـــ

these are big suckers, they're like this —

مکنده های خوبی هستند ـــ این شکلی هستندــ

and they began licking them.

و شروع به لیسیدن آنها کردند.

It turns out, they're highly hallucinogenic.

معلوم شد که به شدت توهم زا هستند.

McIntyre wrote about this and it was read by the editor of High Times magazine.

مک اینتایر در مورد این نوشت و سردبیر مجله های تایمز آن را خواند.

You see that ethnobotanists have friends in all sorts of strange cultures.

می بینید که گیاه شناسان بومی از هر قشر عجیبی دوستانی دارند.

This guy decided he would go down to the Amazon and give it a whirl,

این یارو تصمیم گرفت که به آمازون برود و گشتی بزند

or give it a lick, and he did, and he wrote,

یا قورباغه را بلیسد و اینکار را کرد و نوشتش،

"My blood pressure went through the roof,

" فشار خونم به شدت بالا رفت،

I lost full control of my bodily functions,

من کنترل عملکرد کامل بدنم را از دست دادم،

I passed out in a heap,

روی یک خرمن استفراغ کردم و افتادم و خوابم برد،

I woke up in a hammock six hours later,

شش ساعت بعد روی یک ننو بیدار شدم،

felt like God for two days."

و برای مدت دوروز مثل خدا بودم."

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

An Italian chemist read this and said,

یک شیمیدان ایتالیایی این را خواند و گفت،

"I'm not really interested in the theological aspects of the green monkey frog.

" من واقعا علاقه ای به جنبه های الهی قورباغه میمونی سبز ندارم.

What's this about the change in blood pressure?"

تاثیرشان در مورد فشار خون چیست؟"

Now, this is an Italian chemist

حالا این شیمیدان ایتالیایی

who's working on a new treatment for high blood pressure

که روی درمان جدیدی برای فشار خون بالا کار می کند

based on peptides in the skin of the green monkey frog,

بر اساس پپتیدهای زیر پوست قورباغه میمونی سبز است،

and other scientists are looking

و دانشمندان دیگر به دنبال

at a cure for drug-resistant Staph aureus.

درمانی برای اورئوس استاف مقاوم در برابر دارو می گردند.

How ironic if these isolated Indians and their magic frog

خیلی جالب که این سرخ پوستان بومی و قورباغه جادویشان

prove to be one of the cures.

یکی از شیوه های درمانی را اثبات می کنند.

Here's an ayahuasca shaman

ایشان کاهن آتوهواسکا ست

in the northwest Amazon, in the middle of a yage ceremony.

در شمال آمازون، دروسط مراسم یوگا.

I took him to Los Angeles to meet a foundation officer

او را که به دنبال سرمایه ای برای محافظت از فرهنگشان بود

looking for support for monies to protect their culture.

به لس آنجلس برای ملاقات مسئول بنیادی بردم.

This fellow looked at the medicine man, and he said,

به کاهن نگاهی کرد و گفت ،

"You didn't go to medical school, did you?"

"تو به مدرسه پزشکی نرفتی، درست؟"

The shaman said, "No, I did not."

کاهن گفت، نه نرفتم.

He said, "Well, then what can you know about healing?"

او گفت، "خوب راجع به درمان چه چیزی می توانی بگویی؟"

The shaman looked at him and he said,

کاهن به او نگاهی کرد و گفت،

"You know what? If you have an infection, go to a doctor.

" میدونی چیه؟ اگر تو یک عفونت داشته باشی، برو دکتر.

But many human afflictions are diseases of the heart, the mind and the spirit.

اما بسیاری از مصیبت انسان بیمارهای از قلب، ذهن و روح هستند.

Western medicine can't touch those. I cure them."

و پزشکی غربی نمی تواند آنها را درمان کند. ولی من می توانم."

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

But all is not rosy in learning from nature about new medicines.

اما همه آنچه که درباره داروها از طبیعت فرا می گیریم خوب نیستند.

This is a viper from Brazil,

این یک مار وایپر برزیلی است،

the venom of which was studied at the Universidade de São Paulo here.

سم اودر دانشگاه سايو پائولو مورد مطالعه قرار گرفت.

It was later developed into ACE inhibitors.

بعدا مطالعات بیشتری توسط مرکز بازدارنده‌های آنزیم مبدل آنژیوتانسین صورت گرفت.

This is a frontline treatment for hypertension.

و این در خط مقدم روش درمانی فشار خون است.

Hypertension causes over 10 percent

فشار خون علت بیش از۱۰ درصد

of all deaths on the planet every day.

از مرگ و میر روزانه جهان است.

This is a $4 billion industry

و این صنعت ۴ میلیارد دلاری

based on venom from a Brazilian snake,

بر پایه سم این مار برزیلی است،

and the Brazilians did not get a nickel.

و برزیلی ها حتی یک سنت هم از آن درآمد ندارند.

This is not an acceptable way of doing business.

که روش قابل قبولی برای تجارت کردن نیست.

The rainforest has been called the greatest expression of life on Earth.

این جنگل بزرگترین تجلی حیات بر روی کره زمین است.

There's a saying in Suriname that I dearly love:

ضرب المثلی در سورینام هست که من واقعا دوستش دارم:

"The rainforests hold answers to questions we have yet to ask."

"جنگل پاسخ تمام پرسشهایی را که ما هنوزنکرده ایم را در خود نگه میدارد"

But as you all know, it's rapidly disappearing.

اما همانطور که میدانید، به سرعت در حال ناپدید شدن است.

Here in Brazil, in the Amazon,

در برزیل، در آمازون،

around the world.

در سراسر جهان.

I took this picture from a small plane

من این عکس را از هواپیمای کوچکی

flying over the eastern border of the Xingu indigenous reserve

گرفتم که بر فراز مرز شرقی از منابع بومی زینگو

in the state of Mato Grosso to the northwest of here.

در ایالت ماتو گروس در شمال غربی پرواز می کرد.

The top half of the picture,

در نیمه بالا تصویر،

you see where the Indians live.

می توانید جایی که بومیان سرخ پست زندگی می کنند را ببینید.

The line through the middle

خط میانی

is the eastern border of the reserve.

مرز شرقی منطقه هست.

Top half Indians, bottom half white guys.

نیمه بالا سرخ پوستان، نیمه پائین سفید پوستان هستند.

Top half wonder drugs,

نیمه بالایی سرشار از گیاهان دارویی،

bottom half just a bunch of skinny-ass cows.

و در نیمه پائین تنها مشتی گاو نحیف.

Top half carbon sequestered in the forest where it belongs,

نیمه بالایی کربن توسط جنگلی که به آنها تعلق دارد جذب می شود،

bottom half carbon in the atmosphere

نیمه پائینی کربنی را به اتمسفر می فرستند

where it's driving climate change.

که باعث بروز تغییرات آب و هوایی می شود.

In fact, the number two cause

در حقیقت، علت شماره دو

of carbon being released into the atmosphere

آزاد شدن کربن در اتمسفر

is forest destruction.

نابودی جنگل هاست.

But in talking about destruction,

اما وقت حرف زدن در مورد تخریب،

it's important to keep in mind

این نکته را در ذهن داشته باشید

that the Amazon is the mightiest landscape of all.

که آمازون باشکوهترین چشم انداز جهان را داراست.

It's a place of beauty and wonder.

منطقه ای سرشار از زیبایی و شگفتی.

The biggest anteater in the world

بزرگترین مورچه خوار جهان

lives in the rain forest,

در این جنگل زندگی می کند،

tips the scale at 90 pounds.

حدود ۴۵ کیلو وزن آنهاست.

The goliath bird-eating spider

عنکبوت پرندهخوار جالوت

is the world's largest spider.

بزرگترین عنکبوت جهان است

It's found in the Amazon as well.

که در آمازون یافت می شود.

The harpy eagle wingspan is over seven feet.

عقاب بال پهن که طول بالهایش بیشتر از ۲ متر است.

And the black cayman —

کیمن سیاه( نوعی تمساح) ـــ

these monsters can tip the scale at over half a ton.

این هیولا میتواند تا ۵۰۰ کیلو وزن داشته باشد.

They're known to be man-eaters.

میدانید که انسان خوار هستند.

The anaconda, the largest snake,

آناکوندا، بزرگترین مار.

the capybara, the largest rodent.

کاپی بارا، بزرگترین جونده.

A specimen from here in Brazil

نمونه ای از آن در برزیل هست

tipped the scale at 201 pounds.

۱۰۰ کیلو گرم می تواند باشد.

Let's visit where these creatures live,

بگذارید جایی که این موجودات زندگی می کنند را ببینیم،

the northeast Amazon,

شمال شرقی آمازون،

home to the Akuriyo tribe.

خانه قبیله آکرییو.

Uncontacted peoples hold a mystical and iconic role

مردم بدون تماس با جهان ما که نقش پر رمز و راز و نمادینی

in our imagination.

در تخیل ما دارند.

These are the people who know nature best.

این مردم طبیعت را به خوبی می شناسند

These are the people who truly live

اینها مردمی هستند که در هماهنگی کامل

in total harmony with nature.

با طبیعت زندگی می کنند.

By our standards, some would dismiss these people as primitive.

با استاندارهای ما، شاید برخی آنها را به عنوان انسانهای بدوی کنار بگذارند.

"They don't know how to make fire,

" آنها نمیدانند چگونه آتش درست کنند،

or they didn't when they were first contacted."

یا آنها نمیدانند کی به جهان پیوستند"

But they know the forest far better than we do.

اما آنها جنگل را خیلی بهتر از ما می شناسند.

The Akuriyos have 35 words for honey,

مردم کرییو ۳۵ واژه برای عسل دارند،

and other Indians look up to them

و سایر سرخ پوستان به آنها به عنوان

as being the true masters of the emerald realm.

استادان واقعی قلمرو زمرد نگاه می کنند.

Here you see the face of my friend Pohnay.

در اینجا صورت دوستم پوهانی را می بینید

When I was a teenager rocking out

هنگامی که من در نوجوانی موسیقی راک

to the Rolling Stones in my hometown of New Orleans,

گروه رولینگ استون را درزادگاهم نیواورلئان می نواختم،

Pohnay was a forest nomad

پوهانی خانه بدوشی بود

roaming the jungles of the northeast Amazon

که در جنگل های شمال شرقی آمازون

in a small band, looking for game,

با گروه کوچکی پرسه می زد و به دنبال بازی بود،

looking for medicinal plants,

به دنبال گیاهان دارویی بود،

looking for a wife,

و به دنبال یافتن همسر

in other small nomadic bands.

در دیگر گروه های عشایری کوچک بود.

But it's people like these

این مردم این شکلی هستند

that know things that we don't,

و چیزهایی را می دانند که ما نمیدانیم،

and they have lots of lessons to teach us.

و درسهای زیادی دارند که به ما آموزش بدهند.

However, if you go into most of the forests of the Amazon,

با این حال اگر به بخش های زیادی از آمازون بروید

there are no indigenous peoples.

مردم بومی وجود ندارد.

This is what you find:

این چیزی است که ما یافتیم:

rock carvings which indigenous peoples,

حکاکی های بجا مانده که مردم بومی از

uncontacted peoples, used to sharpen the edge of the stone axe.

لبه سنگها برای تیز کردن تبرهایشان استفاده می کردند.

These cultures that once danced,

این فرهنگهای که در آن فرد می رقصد،

made love, sang to the gods,

عشق ورزی می کند، برای خدایان آواز می خوانند،

worshipped the forest,

جنگل را پرستش می کنند،

all that's left is an imprint in stone, as you see here.

همه اینها بر روی سنگی که در اینجا می بینید نقش بسته شده اند.

Let's move to the western Amazon,

بگذارید برویم به سمت غربی آمازون،

which is really the epicenter of isolated peoples.

که مرکز مردم جدا افتاده هستند.

Each of these dots represents

هر یک از این نقاط نماینده

a small, uncontacted tribe,

قبیله کوچک جدا افتاده ای است،

and the big reveal today is we believe there are 14 or 15 isolated groups

و امروزه معلوم شده که ۱۴ تا ۱۵ گروه جدا افتاده

in the Colombian Amazon alone.

تنها در بخش کلمبیا آمازون هستند.

Why are these people isolated?

چرا این مردم جدا افتاده هستند؟

They know we exist, they know there's an outside world.

آنها میدانند که ما هستیم، آنها میدانند که جهانی خارج از آنجا وجود دارد.

This is a form of resistance.

این شکلی از مقاومت است.

They have chosen to remain isolated,

آنها انتخاب کردند که جدا افتاده باقی بمانند،

and I think it is their human right to remain so.

و باور دارم که حقوق انسانی آنهاست که در صورت تمایل جدا افتاده بمانند.

Why are these the tribes that hide from man?

چرا این قبایل از سایر انسانها پنهان می شوند؟

Here's why.

به این دلیل.

Obviously, some of this was set off in 1492.

روشن است که بخشی از آن در سال ۱۴۹۲ اتفاق افتاد.

But at the turn of the last century

اما با شروع قرن گذشته

was the rubber trade.

تجارت لاستیک طبیعی علت آن بود.

The demand for natural rubber,

تقاضای لاستیک طبیعی،

which came from the Amazon,

که از آمازون می آمد،

set off the botanical equivalent of a gold rush.

حرکتی را برای یافتن گیاهان هم تراز جویندگان طلا ایجاد کرد.

Rubber for bicycle tires,

لاستیک برای چرخ دوچرخه ها،

rubber for automobile tires,

لاستیک برای چرخ خودروها

rubber for zeppelins.

لاستیک برای هواپیماها.

It was a mad race to get that rubber,

مسابقه دیوانه واری برای بدست آوردن لاستیک بود،

and the man on the left, Julio Arana,

و این مرد در سمت چپ، خولیو آرنا،

is one of the true thugs of the story.

یکی ازآدمکش های واقعی این داستان است.

His people, his company,

افراد او، شرکت او،

and other companies like them

و سایر شرکتهای مثل این

killed, massacred, tortured, butchered Indians

سرخپوستان بومی را کشتند، قتل عام ، شکنجه و سلاخی کردند

like the Witotos you see on the right hand side of the slide.

مانند ویتوتوز که در سمت راست تصویر می بینید.

Even today, when people come out of the forest,

حتی امروز، هنگامی که این مردم از جنگل بیرون می آیند،

the story seldom has a happy ending.

به ندرت موضوع با پایان خوش تمام می شود.

These are Nukaks. They were contacted in the '80s.

آینها از قبیله ناکاک هستند. در دهه هشتاد با جهان ارتباط برقرار کردند.

Within a year, everybody over 40 was dead.

در طول یک سال، تمامی افراد بالای ۴۰ سال مرده بودند.

And remember, these are preliterate societies.

به خاطر داشته باشید که این جوامع خط ندارند(سنت ها و فرهنگ ها بطور شفاهی و دهان به دهان می شود).

The elders are the libraries.

بزرگسالانشان کتابخانه اند.

Every time a shaman dies,

هربار که کاهنی می میرد،

it's as if a library has burned down.

مثل این می ماند که کتابخانه ای آتش گرفته و کاملا سوخته.

They have been forced off their lands.

آنها را مجبور به ترک زمین هایشان کرده اند.

The drug traffickers have taken over the Nukak lands,

قاچاقچیان مواد مخدر زمین های ناکاک را تصرف کرده اند.

and the Nukaks live as beggars

ناکاک ها در پارک های عمومی

in public parks in eastern Colombia.

در شرق کلمبیا با گدایی زندگی می کنند.

From the Nukak lands, I want to take you to the southwest,

از سرزمین های کاکاک شما را به جنوب غربی می برم،

to the most spectacular landscape in the world:

یکی از زیباترین سرزمینهای دنیا:

Chiribiquete National Park.

پارک ملی. کربیبیکوت

It was surrounded by three isolated tribes

این توسط یه قبیله جداافتاده احاطه شده بود

and thanks to the Colombian government and Colombian colleagues,

و به لطف دولت کلمبیا و همکاران کلمبیایی،

it has now expanded.

اکنون این منطقه گسترش یافته است.

It's bigger than the state of Maryland.

این بزرگتر از ایالت مریلند هست.

It is a treasure trove of botanical diversity.

گنجینه ای از تنوع گیاهی.

It was first explored botanically in 1943

برای اولین بار در سال۱۹۴۳ گیاهشناسی در آنجا

by my mentor, Richard Schultes,

توسط استادم ریچارد شالتس مورد مطالعه قرار گرفت،

seen here atop the Bell Mountain,

در اینجا در بالای کوه بل دیده می شود.

the sacred mountains of the Karijonas.

کوه مقدس کاریخواناس.

And let me show you what it looks like today.

بگذارید نشانتان بدهم امروز چه شکلی است.

Flying over Chiribiquete,

پرواز روی چیربکوت،

realize that these lost world mountains are still lost.

متوجه می شوید کوهها هنوز دست نخورده بودند.

No scientist has been atop them.

هیچ دانشمندی بالای آنها نرفته.

In fact, nobody has been atop the Bell Mountain

در حقیقت، هیچ کسی بالای کوه های بل

since Schultes in '43.

قبل از شالتس در سال ۱۹۴۳ نرفته بود.

And we'll end up here with the Bell Mountain

ما به کوهای بل رسیدیم

just to the east of the picture.

درست در بخش شرقی تصویر.

Let me show you what it looks like today.

بگذارید نشانتان بدهم امروز چه شکلی هست.

Not only is this a treasure trove of botanical diversity,

نه تنها گنجینه گیاهی از میان رفته

not only is it home to three isolated tribes,

و نه تنها خانه این سه قبیله جداافتاده تخریب شده

but it's the greatest treasure trove

بلکه بزرگترین میراث گنجینه ای

of pre-Colombian art in the world:

از هنر قبل از کلمبیا در جهان از بین رفته است:

over 200,000 paintings.

بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ نقاشی.

The Dutch scientist Thomas van der Hammen

دانشمند هلندی توماس وان در هامن

described this as the Sistine Chapel of the Amazon Rainforest.

آن را به عنوان کلیای سیستین جنگلهای آمازون توصیف کرد.

But move from Chiribiquete down to the southeast,

حرکت از کیریبکوت به سوی جنوب شرقی،

again in the Colombian Amazon.

در جنگل های آمازون کلمبیا.

Remember, the Colombian Amazon is bigger than New England.

به خاطر داشته باشید، بخش کلمبیایی آمازون بزرگتر از نیوانگلند هست( بخشی در شمال شرقی آمریکا).

The Amazon's a big forest,

آمازون بزرگترین جنگل جهان است.

and Brazil's got a big part of it,

و برزیل بزرگترین بخش آن را در اختیار دارد،

but not all of it.

اما نه تمامی آن را.

Moving down to these two national parks,

به سوی این دو پارک ملی حرکت می کنیم،

Cahuinari and Puré

کاویناری و پیور

in the Colombian Amazon —

در بخش آمازون کلمبیا ــــ

that's the Brazilian border to the right —

مرز برزیل در سمت راست است ـــ

it's home to several groups

این اقامتگاه چندین گروه از مردم

of isolated and uncontacted peoples.

جداافتاده و بدون ارتباط با جهان هست.

To the trained eye, you can look at the roofs

چنانچه شناخت از منطقه داشته باشید میتوانید به سقف ها نگاه کرده

of these malocas, these longhouses,

و خانه های دراز شکل بومیان منطقه به نام مالوکاس را ببینید

and see that there's cultural diversity.

و تنوع را در این فرهنگ نیز بینید.

These are, in fact, different tribes.

در حقیقت اینها قبایل مختلفی هستند.

As isolated as these areas are,

به همان اندازه که این منطقه جداافتاده است

let me show you how the outside world is crowding in.

بگذارید نشانتان بدهم که بیرون از آنجا چقدر شلوغ است.

Here we see trade and transport increased in Putumayo.

در اینجا ما تجارت و حمل و نقل منطقه پوتومایو را گسترده تر می کند.

With the diminishment of the Civil War in Colombia,

با کاهش اقتدار دولت به دلیل جنگ داخلی کلمبیا،

the outside world is showing up.

جهان خارج خودش را در منطقه آنها نشان داده.

To the north, we have illegal gold mining,

به طرف شمال، ما معادن غیرقانونی طلا را داریم،

also from the east, from Brazil.

همچنین در سمت شرق، از طرف برزیل.

There's increased hunting and fishing for commercial purposes.

شکار و ماهیگری تجاری افزایش یافته.

We see illegal logging coming from the south,

همچنین ثبت املاک بصورت غیر قانونی از طرف جنوب صورت می گیرد

and drug runners are trying to move through the park

و قاچاقچیان مواد مخدر سعی می کنند که آنها را به طرف پارک سوق دهند

and get into Brazil.

و به برزیل بفرستند.

This, in the past, is why you didn't mess

و به همین دلیل که در گذشته

with isolated Indians.

شما حرفی از سرخپوستان جداافتاده نمی شنیدید

And if it looks like this picture is out of focus

اگر این تصویر خارج از فوکوس است

because it was taken in a hurry, here's why.

به دلیل عجله بوده، در اینجا دلیلش را می تونید ببینید.

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

This looks like — (Applause)

این مثل ــ ( تشویق تماشاگران)

This looks like a hangar from the Brazilian Amazon.

مثل اینکه اینجا یک آشیانه هواپیما در برزیل باشد.

This is an art exhibit in Havana, Cuba.

اما این موزه هنری در هاوانا، کوباست.

A group called Los Carpinteros.

یک گروه به نام لاس کاربینوس

This is their perception of why you shouldn't mess with uncontacted Indians.

و احساس آنها از اینکه چرا نباید با سرخپوستان جداافتاده درگیر شوید این است.

But the world is changing.

اما جهان در حال تغییر است.

These are Mashco-Piros on the Brazil-Peru border

اینها ماشکو پیروس ها در مرز برزیل و پرو هستند

who stumbled out of the jungle

که بصورت اتفاقی از جنگل بیرون افتادند

because they were essentially chased out

زیرا آنها عمدتا از سوی قاچاقچیان مواد مخدر

by drug runners and timber people.

و قاچاقچیان الوار تغقیب می شدند.

And in Peru, there's a very nasty business.

و در پرو، تجارت بسیار کثیفی هست

It's called human safaris.

که به آن سفر اکتشافی انسان می گویند.

They will take you in to isolated groups to take their picture.

آنها شما را به نزد گروهای جداافتاده می برند تا از آنها عکس بگیرید.

Of course, when you give them clothes, when you give them tools,

البته، زمانی که شما به آنها لباس و ابزار میدهید،

you also give them diseases.

شما به آنها بیماری هم می دهید.

We call these "inhuman safaris."

ما این را" سفر اکتشافی غیرانسانی " می نامیم.

These are Indians again on the Peru border,

سرخپوستانی در مرز پرو هستند،

who were overflown by flights sponsored by missionaries.

که با حمایت مالی مبلغان مسیحی از طریق پروازهوایی جابجا شدند.

They want to get in there and turn them into Christians.

مبلغان می خواهند وارد گروهای آنها شده و آنها را مسیحی کنند.

We know how that turns out.

ما می دانیم که این چگونه نتیجه چه خواهد شد.

What's to be done?

چه باید کرد؟

Introduce technology to the contacted tribes,

تکنولوژی را به قبایل مرتبط با جهان خارج معرفی می کنند،

not the uncontacted tribes,

نه به قبایلی که هیچ ارتباطی با جهان خارج ندارند،

in a culturally sensitive way.

از راه فرهنگی قابل درک.

This is the perfect marriage of ancient shamanic wisdom

این پیوند کاملی از حکمت کهن شمن ( آئینی باستانی که ار طریق ارتباط با ارواح پیشگویی کرده و بیماریها را درمان میکنند)

and 21st century technology.

و تکنولوژی قرن بیست و یکم.

We've done this now with over 30 tribes,

ما این کار را برای بیش از ۳۰ قبیله انجام داده ایم،

mapped, managed and increased protection

نقشه برداری، مدیریت و افزایش حفاظت از

of over 70 million acres of ancestral rainforest.

بیش از ۲۸هزار کیلومترمربع از جنگل های انبوه قدیمی.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

So this allows the Indians to take control

خُب این به سرخپوستان اجازه می دهد که سرنوشت

of their environmental and cultural destiny.

محیط زیست و فرهنگشان را در دست بگیرند.

They also then set up guard houses

سپس آنها مراکز نگهبانی

to keep outsiders out.

برای بیرون نگه داشتن غریبه ها هم ایجاد کردند.

These are Indians, trained as indigenous park rangers,

این سرخپوستان آموزش دیده به عنوان جنگل بان بومی هستند

patrolling the borders

که در مرزها گشت زنی می کنند،

and keeping the outside world at bay.

و جهان را خارج از منطقه شان نگه میدارند.

This is a picture of actual contact.

این یک تصویر از تماس واقعی است.

These are Chitonahua Indians

اینها سرخپوستان چیتانها

on the Brazil-Peru border.

در مرز برزیل و پرو هستند.

They've come out of the jungle

و برای درخواست کمک از

asking for help.

جنگل بیرون آمدند.

They were shot at,

به آنها در مالاکوس هایشان، خانه های داراز شکلشان

their malocas, their longhouses, were burned.

شلیک شده و آنها را سوزانده اند.

Some of them were massacred.

برخی از آنها قتل عام شدند.

Using automatic weapons to slaughter uncontacted peoples

استفاده از اسلحه های اتوماتیک برای کشتار مردم بدون ارتباط با جهان

is the single most despicable and disgusting human rights abuse

یکی از نفرت انگیز ترین و منزجر کننده ترین رفتار علیه حقوق انسانهاست

on our planet today, and it has to stop.

که امروز بر روی کره زمین انجام می شود، و این باید متوقف شود.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)

But let me conclude by saying,

اما بگذارید با گفتن اینکه

this work can be spiritually rewarding,

این کار پاداش معنوی دارد، سخنرانی را خاتمه دهیم

but it's difficult and it can be dangerous.

اما این مشکل و خطرناک است.

Two colleagues of mine passed away recently

دونفر از همکاران من اخیرا

in the crash of a small plane.

در اثر یک سانحه هوایی درگذشتند.

They were serving the forest

آنها برای محافظت از

to protect those uncontacted tribes.

قبایل بدون ارتباط با جهان خارج خدمت می کردند.

So the question is, in conclusion,

خُب ، در خاتمه پرسش این است،

is what the future holds.

آینده چه چیزی را در خود نگه خواهد داشت.

These are the Uray people in Brazil.

اینها مردم یوری Uray هستند. (مؤمنانی که عدم خشونت در روابط شخصی و شیوه های آیینی می باشد)

What does the future hold for them,

آینده برای آنها چه چیزی را در بر خواهد داشت،

and what does the future hold for us?

و آینده برای ما چه در بر خواهد داشت؟

Let's think differently.

بگذارید به شکل دیگری فکر کنیم.

Let's make a better world.

بگذارید جهان بهتری را بسازیم.

If the climate's going to change,

اگر آب و هوا در حال تغییر است،

let's have a climate that changes for the better rather than the worse.

بگذاریم تغییر در جهت بهتر شدن باشد تا بدتر شدن.

Let's live on a planet

بگذارید در سیاره ای زندگی کنیم

full of luxuriant vegetation,

که پر از پوشش گیاهی پرارزش باشد،

in which isolated peoples

با مردم جدا افتاده ای که

can remain in isolation,

در محیط جدای خود بتوانند باقی بمانند،

can maintain that mystery

و اگر بخواهند و انتخاب کنند

and that knowledge

که رازها را

if they so choose.

و این دانش را حفط کنند.

Let's live in a world

بگذارید در جهانی زندگی کنیم

where the shamans live in these forests

که کاهنان در این جنگل ها زندگی کنند

and heal themselves and us

و خودشان و ما را

with their mystical plants

با گیاهان مرموزشان

and their sacred frogs.

و قورباغه های مقدس شان درمان کنند.

Thanks again.

باز هم سپاسگزارم.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)