Sir Martin Rees: Earth in its final century?

مارتین ریس میپرسه: آیا این آخرین قرن زندگی بشره؟

Translator: zahra soleimanian Reviewer: mahmood rokni

If you take 10,000 people at random, 9,999 have something in common:

اگر 1،000 نفرازبین مردم تصادفی انتخاب کنی، 9،999 ازاونها یک چیز رو مشترک دارن؛

their interests in business lie on or near the Earth's surface.

اونا به تجارت روي زمين يا در سطح نزديك به آن علاقه دارن.

The odd one out is an astronomer, and I am one of that strange breed.

اون نفر آخری هم یه ستاره شناسه، که منم از نژاد عجيب و غريب اونها هستم.

(Laughter)

(خنده)

My talk will be in two parts. I'll talk first as an astronomer,

صحبتهای من امروز در دو بخش خواهد بود. اول بعنوان یک ستاره شناس،

and then as a worried member of the human race.

و بعد بعنوان یک فرد نگران نسل بشریت صحبت میکنم.

But let's start off by remembering that Darwin showed

صحبتمون رو با آنچه داروین ثابت کرد که «ما حاصل یک تکامل 4 میلیارد ساله هستیم» شروع کنیم.

how we're the outcome of four billion years of evolution.

صحبتمون رو با آنچه داروین ثابت کرد که «ما حاصل یک تکامل 4 میلیارد ساله هستیم» شروع کنیم.

And what we try to do in astronomy and cosmology

آنچه که ما در مبحث ستاره شناسی دنبال میکنیم، رفتن به ماقبل زمان شروع از نگاه داروینه،

is to go back before Darwin's simple beginning,

آنچه که ما در مبحث ستاره شناسی دنبال میکنیم، رفتن به ماقبل زمان شروع از نگاه داروینه،

to set our Earth in a cosmic context.

بدین منظور که زمین را از دید کیهان شناختی بررسی کنیم.

And let me just run through a few slides.

بگذارید چندتا اسلاید رو باهم مرور کنیم.

This was the impact that happened last week on a comet.

این یه برخورد با ستاره دنباله داره که هفته قبل انجام شد.

If they'd sent a nuke, it would have been rather more spectacular

اگه سلاح اتمی استفاده کرده بودند، خیلی جالبتراز این میشد.

than what actually happened last Monday.

اگه سلاح اتمی استفاده کرده بودند، خیلی جالبتراز این میشد.

So that's another project for NASA.

این میتونه یه پروژه دیگه برای ناسا باشه.

That's Mars from the European Mars Express, and at New Year.

این مریخه که توسط جستجوگر اروپايي مریخ در سال جدید عکسبرداری شده.

This artist's impression turned into reality

این اثر هنری فرود آمدن پاراشوت برروی تیتان، بزرگترین ماه زحل رو نشون میده.

when a parachute landed on Titan, Saturn's giant moon.

این اثر هنری فرود آمدن پاراشوت برروی تیتان، بزرگترین ماه زحل رو نشون میده.

It landed on the surface. This is pictures taken on the way down.

روی سطح فرود اومد. این عکسها در حال فرود گرفته شده.

That looks like a coastline.

شبیه به ساحله، ‌که در واقع همینطوره، ولی دریای اون متان مایع است --

It is indeed, but the ocean is liquid methane --

شبیه به ساحله ،‌که در واقع همینطوره، ولی دریای اون متان مایع است --

the temperature minus 170 degrees centigrade.

در دمای منفی 170 درجه سانتی گراد.

If we go beyond our solar system,

اگر ما از منظومه شمسي فراتر بريم،

we've learned that the stars aren't twinkly points of light.

ما آموختیم که ستارگان فقط نقطه های چشمک زن نیستند.

Each one is like a sun with a retinue of planets orbiting around it.

هر یک مانند خورشید است با تعدادی سیاره در حرکت بدور آن،

And we can see places where stars are forming,

میتونیم مکانهایی که ستارگان درحال شکل گیری هستند را نیز ببینیم.

like the Eagle Nebula. We see stars dying.

مثل سحابی عقاب. ستارگان در حال مرگ رو هم میبینیم.

In six billion years, the sun will look like that.

6 میلیارد سال بعد خورشید شبیه اون میشه.

And some stars die spectacularly in a supernova explosion,

برخی ستارگان در انفجار ابرنواخترها میمیرند و چیزی شبیه این رو باقی میگذارند.

leaving remnants like that.

برخی ستارگان در انفجار ابرنواخترها میمیرند و چیزی شبیه این رو باقی میگذارند.

On a still bigger scale, we see entire galaxies of stars.

در مقیاس بزرگتر باقیمانده کهکشانها و ستارگان رو میبینیم.

We see entire ecosystems where gas is being recycled.

اکوسیستمهایی رو میبینیم که گاز در آن درحال بازیافته.

And to the cosmologist,

و براي کیهان شناسان: این کهکشانها اتمهایی هستند در مقایسه با عظمت کهکشانها.

these galaxies are just the atoms, as it were, of the large-scale universe.

و براي کیهان شناسان: این کهکشانها اتمهایی هستند در مقایسه با عظمت کهکشانها.

This picture shows a patch of sky

این عکس تکه ای از آسمان رو نشون میده،

so small that it would take about 100 patches like it

چنان کوچک، که باید صدتا از اینا رو کنارهم بگذاریم تا به اندازه سطح یک ماه کامل بشه.

to cover the full moon in the sky.

چنان کوچک، که باید صدتا از اینا رو کنارهم بگذاریم تا به اندازه سطح یک ماه کامل بشه.

Through a small telescope, this would look quite blank,

با یک تلسکوپ کوچک، خالی بنظر میرسه، ولی دراینجا صدها کله کم نوردیده میشه.

but you see here hundreds of little, faint smudges.

با یک تلسکوپ کوچک، خالی بنظر میرسه، ولی دراینجا صدها لکه کم نوردیده میشه.

Each is a galaxy, fully like ours or Andromeda,

هر کدوم یه کهکشان شبیه کهکشان ما یا آندرومدا هستند،

which looks so small and faint because its light

و از آنجا که 10میلیارد سال نوری رو پیموده اند تا بما برسند اینقدر کوچک بنظر میرسند.

has taken 10 billion light-years to get to us.

و از آنجا که 10میلیارد سال نوری رو پیموده اند تا بما برسند اینقدر کوچک بنظر میرسند.

The stars in those galaxies probably don't have planets around them.

ستارگان موجود در آن کهکشان احتمالا سیاره حول خود ندارند.

There's scant chance of life there -- that's because there's been no time

شانس بسیار کم وجود حیات درآنجا -- بخاطر گذشت کوتاه زمان برای

for the nuclear fusion in stars to make silicon and carbon and iron,

همجوشی هسته ای برای تولید سیلیکون، کربن وآهن، عناصرسازنده سياره ها وحیات است.

the building blocks of planets and of life.

همجوشی هسته ای برای تولید سیلیکون، کربن وآهن، عناصرسازنده سياره ها وحیات است.

We believe that all of this emerged from a Big Bang --

ما معتقدیم که همه اینها پس از یک انفجار بزرگ شروع شد--

a hot, dense state. So how did that amorphous Big Bang

یک فاز داغ و چگال. خب چطور آن انفجاربزرگ تبدیل به کیهان پیچیده ما شد؟

turn into our complex cosmos?

یک فاز داغ و چگال. خب چطور آن انفجاربزرگ تبدیل به کیهان پیچیده ما شد؟

I'm going to show you a movie simulation

میخوام یک فیلم شبیه سازی شده رونشونتون بدم، 10 بتوان 16 برابر سریعتراز زمان واقعیه،

16 powers of 10 faster than real time,

میخوام یک فیلم شبیه سازی شده رونشونتون بدم، 10 بتوان 16 برابر سریعتراز زمان واقعیه،

which shows a patch of the universe where the expansions have subtracted out.

و قسمتی از جهان رو که درحال انبساطه بشما نشون میده.

But you see, as time goes on in gigayears at the bottom,

با گذر میلیاردی زمان در پایین صفحه، شما بتدریج ساخنارهایی رو همزمان با شکل گیری جاذبه میبینید.

you will see structures evolve as gravity feeds

با گذر میلیاردی زمان در پایین صفحه، شما بتدریج ساخنارهایی رو همزمان با شکل گیری جاذبه میبینید.

on small, dense irregularities, and structures develop.

با گذر میلیاردی زمان در پایین صفحه، شما بتدریج ساخنارهایی رو همزمان باشکل گیری جاذبه میبینید.

And we'll end up after 13 billion years

و درنهایت پس از گذر 13میلیارد سال، به چیزی شبیه جهان خودمون میرسیم.

with something looking rather like our own universe.

و درنهایت پس از گذر 13میلیارد سال، به چیزی شبیه جهان خودمون میرسیم.

And we compare simulated universes like that --

ما شبیه سازیهای مثل اینرو--در پایان یک نمونه بهتر رو خواهید دید--با آسمان واقعی مقایسه میکنیم.

I'll show you a better simulation at the end of my talk --

ما شبیه سازیهای مثل اینرو--در پایان یک نمونه بهتر رو خواهید دید--با آسمان واقعی مقایسه میکنیم.

with what we actually see in the sky.

ما شبیه سازیهای مثل اینرو--در پایان یک نمونه بهتر رو خواهید دید--با آسمان واقعی مقایسه میکنیم.

Well, we can trace things back to the earlier stages of the Big Bang,

ما میتونیم مراحل اولیه انفجار بزرگ رو شبیه سازی کنیم،

but we still don't know what banged and why it banged.

ولی هنوز نمیدانیم چه چیزی منفجر شد و چرا منفجر شد.این یک تلاش برای علم قرن 21 میباشد.

That's a challenge for 21st-century science.

ولی هنوز نمیدانیم چه چیزی منفجر شد و چرا منفجر شد.این یک تلاش برای علم قرن 21 میباشد.

If my research group had a logo, it would be this picture here:

اگه گروه تحقیقاتی من لوگو داشت، این شکلی بود: «اوروبوروس»، که ميبينيد،

an ouroboros, where you see the micro-world on the left --

اگه گروه تحقیقاتی من لوگو داشت، این شکلی بود: «اوروبوروس»، که ميبينيد،

the world of the quantum -- and on the right

دنیای مایکرو سمت چپ--دنیای کوانتمی-- و سمت راست دنیای عظیم سيارات، ستارگان و کهکشانها .

the large-scale universe of planets, stars and galaxies.

دنیای مایکرو سمت چپ--دنیای کوانتمی-- و سمت راست دنیای عظیم سيارات، ستارگان و کهکشانها .

We know our universes are united though --

ولی ما میدونیم که جهان ما یکپارچه است، چپ و راست باید متصل شود.

links between left and right.

ولی ما میدونیم که جهان ما یکپارچه است، چپ و راست باید متصل شود.

The everyday world is determined by atoms,

دنیای روزمره از اتمهایی که از ترکیب آنها باهم ملکولها تشکیل میشوند، ساخته شده.

how they stick together to make molecules.

دنیای روزمره از اتمهایی که از ترکیب آنها باهم ملکولها تشکیل میشوند، ساخته شده.

Stars are fueled by how the nuclei in those atoms react together.

ستاره ها سوخت خود را از برهمکنش هسته اتمها بدست می آورند.

And, as we've learned in the last few years, galaxies are held together

همینطور که میدونید کهکشانها توسط نیروی گرانشی ماده تاریک بهم وابسته اند:

by the gravitational pull of so-called dark matter:

همینطور که میدونید کهکشانها توسط نیروی گرانشی ماده تاریک بهم وابسته اند:

particles in huge swarms, far smaller even than atomic nuclei.

حجم عظیمی از ذرات، حتی بسیار کوچکتر از هسته اتم.

But we'd like to know the synthesis symbolized at the very top.

ما مایلیم سمبل بالای تصویر رو بشناسیم. دنیای کوانتمی رو میشناسیم.

The micro-world of the quantum is understood.

ما مایلیم سمبل بالای تصویر رو بشناسیم. دنیای کوانتمی رو میشناسیم.

On the right hand side, gravity holds sway. Einstein explained that.

سمت راست، گرانش نوسانات رو نگه میداره. انشتین اینو قبلا توضیح داده.

But the unfinished business for 21st-century science

و کار ناتمام مانده برای قرن 21 اینه که کیهان و دنیای در ابعاد میکرو را

is to link together cosmos and micro-world

و کار ناتمام مانده برای قرن 21 اینه که کیهان و دنیای در ابعاد میکرو را

with a unified theory -- symbolized, as it were, gastronomically

با یه تئوری یکپارچه بهم وصل کنه -- درست همونطور که مثل منوی رستوران اون بالا نشون داده شده.(خنده)

at the top of that picture. (Laughter)

با یه تئوری یکپارچه بهم وصل کنه -- درست همونطور که مثل منوی رستوران اون بالا نشون داده شده.(خنده)

And until we have that synthesis,

و تازمانیکه ما آن را نیافته باشیم، قادر نخواهیم بود لحظات آغازین جهان را درک کنیم

we won't be able to understand the very beginning of our universe

و تازمانیکه ما آن را نیافته باشیم، قادر نخواهیم بود لحظات آغازین جهان را درک کنیم

because when our universe was itself the size of an atom,

چراکه وقتی جهان ما به کوچکی یک اتم بود، مکانیک کوانتمی همه جا حاکم بود.

quantum effects could shake everything.

چراکه وقتی جهان ما به کوچکی یک اتم بود، مکانیک کوانتمی همه جا حاکم بود.

And so we need a theory that unifies the very large and the very small,

وما به یک تئوری نیازداریم که خیلی بزرگها روبه خیلی کوچکها متصل کنه، البته هنوزهمچین چیزی نداریم.

which we don't yet have.

وما به یک تئوری نیازداریم که خیلی بزرگها روبه خیلی کوچکها متصل کنه، البته هنوزهمچین چیزی نداریم.

One idea, incidentally --

یک ایده مثلا -- من این علامت تعجب رو گذاشتم که بگم از این به بعد میخوام روی این کار کنم --

and I had this hazard sign to say I'm going to speculate from now on --

یک ایده مثلا -- من این علامت تعجب رو گذاشتم که بگم از این به بعد میخوام روی این کار کنم --

is that our Big Bang was not the only one.

-- اینه که بگیم این انفجار بزرگ فقط همین یکبار اتفاق نیفتاده.

One idea is that our three-dimensional universe

یه ایده اینه که جهان سه بعدی ما در یک جهان n-بعدی جاسازی شده، درست مثل این دو ورقه کاغذ.

may be embedded in a high-dimensional space,

یه ایده اینه که جهان سه بعدی ما در یک جهان n-بعدی جاسازی شده، درست مثل این دو ورقه کاغذ.

just as you can imagine on these sheets of paper.

یه ایده اینه که جهان سه بعدی ما در یک جهان n-بعدی جاسازی شده، درست مثل این دو ورقه کاغذ.

You can imagine ants on one of them

تصور کنید روی یکیش مورچه ای هست وفکر میکنه جهان همین دو بعد اطراف خودشه،

thinking it's a two-dimensional universe,

تصور کنید روی یکیش مورچه ای هست وفکر میکنه جهان همین دو بعد اطراف خودشه،

not being aware of another population of ants on the other.

و از بقیه مورچه های روی کاغذ (جهان) بعدی آگاهی نداره.

So there could be another universe just a millimeter away from ours,

پس ممکنه یک جهان حدود 1میلیمتر اونطرفتر باشه

but we're not aware of it because that millimeter

ولی ما ازش آگاهی نداریم چراکه اون 1mmدربعد 4ام قابل اندازه گیریه، وما زندانی 3 بعد خودمان هستیم.

is measured in some fourth spatial dimension,

ولی ما ازش آگاهی نداریم چراکه اون 1mmدربعد 4ام قابل اندازه گیریه، وما زندانی 3 بعد خودمان هستیم.

and we're imprisoned in our three.

ولی ما ازش آگاهی نداریم چراکه اون 1mmدربعد 4ام قابل اندازه گیریه، وما زندانی 3 بعد خودمان هستیم.

And so we believe that there may be a lot more to physical reality

و معتقدیم واقعیتهای فیزیکی زیادتری از آنچه آنرا «جهان ما» مینامیم وجود دارد--

than what we've normally called our universe --

و معتقدیم واقعیتهای فیزیکی زیادتری از آنچه آنرا «جهان ما» مینامیم وجود دارد--

the aftermath of our Big Bang. And here's another picture.

ریاضیات حاکم بر انفجار بزرگ. و این یه عکس دیگه است.

Bottom right depicts our universe,

پایین سمت راست جهان ما رو به تصویر میکشه، که در افقه و نه پشت آن،

which on the horizon is not beyond that,

پایین سمت راست جهان ما رو به تصویر میکشه، که در افقه و نه پشت آن،

but even that is just one bubble, as it were, in some vaster reality.

ولی حتی این یک بادکنکه شبیه آنچه درابعاد وسیعتر واقعیت قرار داره.

Many people suspect that just as we've gone from believing

بسیاری معتقدند از آنجاکه ما از یک منظومه شمسی به میلیونها منظومه شمسی،

in one solar system to zillions of solar systems,

بسیاری معتقدند از انجاکه ما از یک منظومه شمسی به میلیونها منظومه شمسی،

one galaxy to many galaxies,

از یک کهکشان به میلیونها کهکشان رسیدیم پس باید از یک انفجار بزرگ هم به میلیونها انفجار بزرگ برسیم.

we have to go to many Big Bangs from one Big Bang,

از یک کهکشان به میلیونها کهکشان رسیدیم پس باید از یک انفجار بزرگ هم به میلیونها انفجار بزرگ برسیم.

perhaps these many Big Bangs displaying

شاید این میلیونها انفجار بزرگ مالکیت وسیع و گسترده ای بما میدهد.

an immense variety of properties.

شاید این میلیونها انفجار بزرگ مالکیت وسیع و گسترده ای بما میدهد.

Well, let's go back to this picture.

خب، برمیگردیم به این عکس.

There's one challenge symbolized at the top,

یک مشکل در بالای تصویر بطور سمبلیک نشان داده شده،

but there's another challenge to science symbolized at the bottom.

ولی یک مشکل دیگه هم برای علم در پایین تصویر نشان داده شده.

You want to not only synthesize the very large and the very small,

ما فقط در صدد ترکیب کردن ابعاد بسیار کوچک و بسیار بزرگ نیستیم، بلکه میخوایم پیچیدگیها رو نیز بفهمیم.

but we want to understand the very complex.

ما فقط در صدد ترکیب کردن ابعاد بسیار کوچک و بسیار بزرگ نیستیم، بلکه میخوایم پیچیدگیها رو نیز بفهمیم.

And the most complex things are ourselves,

و پیچیده ترین چیز خود ما هستیم، چیزی مابین اتمها و ستارگان.

midway between atoms and stars.

و پیچیده ترین چیز خود ما هستیم، چیزی مابین اتمها و ستارگان.

We depend on stars to make the atoms we're made of.

ما به ستارگان نیاز داریم برای ساخت اتمهای تشکیل دهنده مان.

We depend on chemistry to determine our complex structure.

به علم شیمی نیاز داریم تا ساختار پیچیده مان را تعریف کنیم.

We clearly have to be large, compared to atoms,

ما مشخصا باید در مقایسه با اتمها بزرگ باشیم که لایه به لایه ساختارهای پیچیده داشته باشیم.

to have layer upon layer of complex structure.

ما مشخصا باید در مقایسه با اتمها بزرگ باشیم که لایه به لایه ساختارهای پیچیده داشته باشیم.

We clearly have to be small, compared to stars and planets --

مشخصا باید در قیاس با ستارگان کوچک باشیم -- والا بخاطر جاذبه برخورد میکردیم. ما درمیانه اینها هستیم.

otherwise we'd be crushed by gravity. And in fact, we are midway.

مشخصا باید در قیاس با ستارگان کوچک باشیم -- والا بخاطر جاذبه برخورد میکردیم. ما درمیانه اینها هستیم.

It would take as many human bodies to make up the sun

آدمهای زیادی لازمه برای ساخت خورشید، چراکه در هریک از ما اتم وجود داره.

as there are atoms in each of us.

آدمهای زیادی لازمه برای ساخت خورشید، چراکه در هریک از ما اتم وجود داره.

The geometric mean of the mass of a proton

میانگین هندسی از جرم پروتون و جرم خورشید 50 کیلوگرم است،

and the mass of the sun is 50 kilograms,

میانگین هندسی از جرم پروتون و جرم خورشید 50 کیلوگرم است،

within a factor of two of the mass of each person here.

حدود دو برابر جرم هر یک از افراد حاضر در اینجا. خب اکثرشما، لااقل.

Well, most of you anyway.

حدود دو برابر جرم هر یک از افراد حاضر در اینجا. خب اکثرشما، لااقل.

The science of complexity is probably the greatest challenge of all,

دانش پیچیدگیها احتمالا بزرگترین مساله روبروی بشر خواهد بود،

greater than that of the very small on the left

حتی بزرگتر از اون ارقام کوچک سمت چپ و یا ارقام بزرگ سمت راست.

and the very large on the right.

حتی بزرگتر از اون ارقام کوچک سمت چپ و یا ارقام بزرگ سمت راست.

And it's this science,

و این دانش نتنها درک ما نسبت به دنیای بیولوژیکی رو افزایش میده،

which is not only enlightening our understanding of the biological world,

و این دانش نتنها درک ما نسبت به دنیای بیولوژیکی رو افزایش میده،

but also transforming our world faster than ever.

بلکه باعث تحولی بسیار بزرگ در جهان ما حتی سریعتر از قبل میشه.

And more than that, it's engendering new kinds of change.

و مهمتر اینکه این خود باعث ایجاد مسایل جدیدتر خواهد شد.

And I now move on to the second part of my talk,

و اکنون به سراغ قسمت دوم صحبتم میرم، وکتاب «قرن نهایی ما» که قبلا اشاره شد.

and the book "Our Final Century" was mentioned.

و اکنون به سراغ قسمت دوم صحبتم میرم، وکتاب «قرن نهایی ما» که قبلا اشاره شد.

If I was not a self-effacing Brit, I would mention the book myself,

اگه من یه انگلیسی از خود گذشته نبودم، خودم اون کتاب رو معرفی میکردم،

and I would add that it's available in paperback.

و میگفتم در سایت paperback آماده فروشه. (خنده)

(Laughter)

و میگفتم در سایت paperback آماده فروشه. (خنده)

And in America it was called "Our Final Hour"

که درآمریکا اسمش هست «ساعت نهایی ما» چون آمریکاییها سربلندی لحظه ای رو دوست دارن. (خنده)

because Americans like instant gratification.

که درآمریکا اسمش هست «ساعت نهایی ما» چون آمریکاییها سربلندی لحظه ای رو دوست دارن. (خنده)

(Laughter)

که درآمریکا اسمش هست «ساعت نهایی ما» چون آمریکاییها سربلندی لحظه ای رو دوست دارن. (خنده)

But my theme is that in this century,

بنظر من دراین قرن، دانش نتنها جهان را بسیارسریع دگرگون ساخته بلکه به شیوه ای خاص اینکار را کرده.

not only has science changed the world faster than ever,

بنظر من دراین قرن، دانش نتنها جهان را بسیارسریع دگرگون ساخته بلکه به شیوه ای خاص اینکار را کرده.

but in new and different ways.

بنظر من دراین قرن، دانش نتنها جهان را بسیارسریع دگرگون ساخته بلکه به شیوه ای خاص اینکار را کرده.

Targeted drugs, genetic modification, artificial intelligence,

داروهای هدفمند، تغییرات ژنتیکی، هوش مصنوعی،‌ حتی شاید کار گذاشته شده در مغز ما،

perhaps even implants into our brains,

داروهای هدفمند، تغییرات ژنتیکی، هوش مصنوعی،‌ حتی شاید کار گذاشته شده در مغز ما،

may change human beings themselves. And human beings,

همه اینها میتونه حتی خود بشر روهم عوض کنه. این درحالیه که فیزیک بدن انسان هزاران ساله که ثابته،

their physique and character, has not changed for thousands of years.

همه اینها میتونه حتی خود بشر روهم عوض کنه. این درحالیه که فیزیک بدن انسان هزاران ساله که ثابته،

It may change this century.

ولی ممکنه در این قرن تغییر کنه.

It's new in our history.

و این در تاریخ ما بیسابقه است.

And the human impact on the global environment -- greenhouse warming,

همینطور تاثیر انسان بر محیط زیست، گرمایش گلخانه ای انقراضهای دستجمعی و...نیز بیسابقه است.

mass extinctions and so forth -- is unprecedented, too.

همینطور تاثیر انسان بر محیط زیست، گرمایش گلخانه ای انقراضهای دستجمعی و...نیز بیسابقه است.

And so, this makes this coming century a challenge.

پس همه اینها باعث میشود قرن پیش رو یک مسئله برای ما شود.

Bio- and cybertechnologies are environmentally benign

بیو و سایبرتکنولوژی به حفاظت محیط کمک میکنند، چراکه بما چشم اندازشگفت انگیزی را ارایه میدهد،

in that they offer marvelous prospects,

بیو و سایبرتکنولوژی به حفاظت محیط کمک میکنند، چراکه بما چشم اندازشگفت انگیزی را ارایه میدهد،

while, nonetheless, reducing pressure on energy and resources.

همراه با کاهش تقاضا بر انرژی و منابع مان.

But they will have a dark side.

البته اونا ضرر‌هایی‌ هم دارن.

In our interconnected world, novel technology could empower

در جهان بهم پیوسته امروزما، فقط کافیه‌ یه آدم متعصب پیدابشه و باکمک کامپیوتر یه ویروس طراحی کنه

just one fanatic,

در جهان بهم پیوسته امروزما، فقط کافیه‌ یه آدم متعصب پیدابشه و باکمک کامپیوتر یه ویروس طراحی کنه

or some weirdo with a mindset of those who now design computer viruses,

در جهان بهم پیوسته امروزما، فقط کافیه‌ یه آدم متعصب پیدابشه و باکمک کامپیوتر یه ویروس طراحی کنه

to trigger some kind on disaster.

و یه افتضاح بزرگ به بار بیاره.

Indeed, catastrophe could arise simply from technical misadventure --

در واقع با استفاده غلط از تکنولوژی میتون فاجعه به بار بیاد،حتا اگه سهوی باشه تا عمدی.

error rather than terror.

در واقع با استفاده غلط از تکنولوژی میتون فاجعه به بار بیاد،حتا اگه سهوی باشه تا عمدی.

And even a tiny probability of catastrophe is unacceptable

و حتا یه فاجعه با احتمال کم هم غیر قابل قبوله وقتی‌ که نتیجه اون به ضرر تمام مردم باشه.

when the downside could be of global consequence.

و حتا یه فاجعه با احتمال کم هم غیر قابل قبوله وقتی‌ که نتیجه اون به ضرر تمام مردم باشه.

In fact, some years ago, Bill Joy wrote an article

چندسال پیشBill Joy یه مقاله نوشت و نگرانی خود را درباره رباطها که دارن از ما پیشی‌ میگیرن اعلام کرد.

expressing tremendous concern about robots taking us over, etc.

چندسال پیشBill Joy یه مقاله نوشت و نگرانی خود را درباره رباطها که دارن از ما پیشی‌ میگیرن اعلام کرد.

I don't go along with all that,

من با همه اون موافق نیستم، ولی‌ جالبه که اون یه راه حل ساده برای آن پیشنهاد میده.

but it's interesting that he had a simple solution.

من با همه اون موافق نیستم، ولی‌ جالبه که اون یه راه حل ساده برای آن پیشنهاد میده.

It was what he called "fine-grained relinquishment."

اسمشو میذاره حذف انتخابی. می‌خواد به این وسیله بخش خطرناک علم رو کنار بگذاره و خوبشو نگه داره.

He wanted to give up the dangerous kind of science

اسمشو میذاره حذف انتخابی. می‌خواد به این وسیله بخش خطرناک علم رو کنار بگذاره و خوبشو نگه داره.

and keep the good bits. Now, that's absurdly naive for two reasons.

این واقعا ساده لوحانه است، به دو دلیل:

First, any scientific discovery has benign consequences

اولا هر کشف علمی‌ جدیدی میتونه هم نتایج خوب و هم بد داشته باشه.

as well as dangerous ones.

اولا هر کشف علمی‌ جدیدی میتونه هم نتایج خوب و هم بد داشته باشه.

And also, when a scientist makes a discovery,

دوما وقتی‌ کسی‌ کشفی رو انجام میده درابتدا هیچ تصوری ازاینکه چه کاربردایی میتونه داشته باشه نداره.

he or she normally has no clue what the applications are going to be.

دوما وقتی‌ کسی‌ کشفی رو انجام میده درابتدا هیچ تصوری ازاینکه چه کاربردایی میتونه داشته باشه نداره.

And so what this means is that we have to accept the risks

و این بدین معناست که ما وقتی‌ میخوایم از یه کشف جدید لذت ببریم، باید ریسکهای اون رو هم بپذیریم.

if we are going to enjoy the benefits of science.

و این بدین معناست که ما وقتی‌ میخوایم از یه کشف جدید لذت ببریم، باید ریسکهای اون رو هم بپذیریم.

We have to accept that there will be hazards.

باید بپذیریم که خطر همیشه در کمین ماست.

And I think we have to go back to what happened in the post-War era,

فکر می‌کنم باید برگردیم به زمان بعد از جنگ، جنگ جهانی‌ دوم، زمانیکه دانشمندان هسته‌ای

post-World War II, when the nuclear scientists

فکر می‌کنم باید برگردیم به زمان بعد از جنگ، جنگ جهانی‌ دوم، زمانیکه دانشمندان هسته‌ای

who'd been involved in making the atomic bomb,

که در ساختن بمب اتمی‌ دست داشته اند نگران این بوده اند که باید جهان رو از خطر این کشف آگاه کنن.

in many cases were concerned that they should do all they could

که در ساختن بمب اتمی‌ دست داشته اند نگران این بوده اند که باید جهان رو از خطر این کشف آگاه کنن.

to alert the world to the dangers.

که در ساختن بمب اتمی‌ دست داشته اند نگران این بوده اند که باید جهان رو از خطر این کشف آگاه کنن.

And they were inspired not by the young Einstein,

اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تی‌شرت‌ها بودن،

who did the great work in relativity, but by the old Einstein,

اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تی‌شرت‌ها بودن،

the icon of poster and t-shirt,

اونا محو اینشتین جوانی که نظریه زیبای نسبیت رو داد نبودن، بلکه محو اینشتین پیر روی تی‌شرت‌ها بودن،

who failed in his scientific efforts to unify the physical laws.

که در تلاش خود برای یکپارچه کردن قوانین فیزیک شکست خورده بود.

He was premature. But he was a moral compass --

او ناکامل مانده بود. ولی همچون یک قطبنمای اخلاقی -- الهام بخش دانشمندانی که کنترل تسلیحات رو داشتند، بود.

an inspiration to scientists who were concerned with arms control.

او ناکامل مانده بود. ولی همچون یک قطبنمای اخلاقی -- الهام بخش دانشمندانی که کنترل تسلیحات رو داشتند، بود.

And perhaps the greatest living person

و احتمالا بهترین فردی که من بسیار از آشنایی با ایشون خرسندم، آقای Joe Rothblatt هست.

is someone I'm privileged to know, Joe Rothblatt.

و احتمالا بهترین فردی که من بسیار از آشنایی با ایشون خرسندم، آقای Joe Rothblatt هست.

Equally untidy office there, as you can see.

با یک دفتر کار، درست به بی‌نظمی مال من، همینطور که می‌بینید.

He's 96 years old, and he founded the Pugwash movement.

او 95 سالشه و پایه گذار جنبش Pugwash هست. [جنبش منهدم کردن سلاحهای هسته‌ای]

He persuaded Einstein, as his last act,

او به عنوان آخرین فعالیتش اینشتین رو متقاعد کرد که یادداشت مشهور برتراند راسل رو امضا کنه.

to sign the famous memorandum of Bertrand Russell.

او به عنوان آخرین فعالیتش اینشتین رو متقاعد کرد که یادداشت مشهور برتراند راسل رو امضا کنه.

And he sets an example of the concerned scientist.

او نمونه یک دانشمند متعهد است. و من معتقدم برای کنترل دانش بطور مناسب،

And I think to harness science optimally,

او نمونه یک دانشمند متعهد است. و من معتقدم برای کنترل دانش بطور مناسب،

to choose which doors to open and which to leave closed,

و برای اینکه ببینیم کدام در را باز بگذاریم، کدام را نه، ما به افرادی چون او نیاز داریم.

we need latter-day counterparts of people like Joseph Rothblatt.

و برای اینکه ببینیم کدام در را باز بگذاریم، کدام را نه، ما به افرادی چون او نیاز داریم.

We need not just campaigning physicists,

در اینراه هم به فیزیکدانان مبارز نیاز داریم هم به بیولوژیست‌ها، متخصصین کامپیوتر و طرفداران محیط زیست.

but we need biologists, computer experts

در اینراه هم به فیزیکدانان مبارز نیاز داریم هم به بیولوژیست‌ها، متخصصین کامپیوتر و طرفداران محیط زیست.

and environmentalists as well.

در اینراه هم به فیزیکدانان مبارز نیاز داریم هم به بیولوژیست‌ها، متخصصین کامپیوتر و طرفداران محیط زیست.

And I think academics and independent entrepreneurs

فکر می‌کنم دانشگاهیان و کار آفرینان مستقل مسئولیت بیشتری دارند از کارمندان دولت و شرکتها،

have a special obligation because they have more freedom

فکر می‌کنم دانشگاهیان و کار آفرینان مستقل مسئولیت بیشتری دارند از کارمندان دولت و شرکتها،

than those in government service,

فکر می‌کنم دانشگاهیان و کار آفرینان مستقل مسئولیت بیشتری دارند از کارمندان دولت و شرکتها،

or company employees subject to commercial pressure.

چراکه آزادی عمل بیشتری دارن.

I wrote my book, "Our Final Century," as a scientist,

من کتابم "قرن نهایی‌ ما" رو بعنوان یک دانشمند، دانشمند عمومی‌ نوشتم. ولی‌ معتقدم یه نکته قابل توجه اینجاست

just a general scientist. But there's one respect, I think,

من کتابم "قرن نهایی‌ ما" رو بعنوان یک دانشمند، دانشمند عمومی‌ نوشتم. ولی‌ معتقدم یه نکته قابل توجه اینجاست

in which being a cosmologist offered a special perspective,

که بعنوان یک کیهان شناس یک دیدگاه خاص داشتم، و اون اینه که از آینده بسیار دور دست آگاه بودم.

and that's that it offers an awareness of the immense future.

که بعنوان یک کیهان شناس یک دیدگاه خاص داشتم، و اون اینه که از آینده بسیار دور دست آگاه بودم.

The stupendous time spans of the evolutionary past

زمان شگفت انگیز مورد نیاز فرگشت در گذشته، الان بخشی از دانش و فرهنگ ماست --

are now part of common culture --

زمان شگفت انگیز مورد نیاز فرگشت در گذشته، الان بخشی از دانش و فرهنگ ماست --

outside the American Bible Belt, anyway --

البته سوای نواحی مذهبی آمریکا -- (خنده)

(Laughter)

البته سوای نواحی مذهبی آمریکا -- (خنده)

but most people, even those who are familiar with evolution,

ولی‌ بیشتر افراد، حتا اونا که با فرگشت آشنا هستن، متوجه نیستن که هنوز زمان زیادی پیش روست.

aren't mindful that even more time lies ahead.

ولی‌ بیشتر افراد، حتا اونا که با فرگشت آشنا هستن، متوجه نیستن که هنوز زمان زیادی پیش روست.

The sun has been shining for four and a half billion years,

خورشید 4.5 میلیارد ساله که میدرخشه، و 6 میلیارد ساله دیگه هم خواهد درخشید تا نهایتا خاموش بشه.

but it'll be another six billion years before its fuel runs out.

خورشید 4.5 میلیارد ساله که میدرخشه، و 6 میلیارد ساله دیگه هم خواهد درخشید تا نهایتا خاموش بشه.

On that schematic picture, a sort of time-lapse picture, we're halfway.

روی اون عکس شماتیک ما در نیمه راه هستیم. و 6 میلیارد ساله دیگه هنوز وقت داریم

And it'll be another six billion before that happens,

روی اون عکس شماتیک ما در نیمه راه هستیم. و 6 میلیارد ساله دیگه هنوز وقت داریم

and any remaining life on Earth is vaporized.

تا همه موجودات زنده بخار شده و از بین برن.

There's an unthinking tendency to imagine that humans will be there,

بعضیا، ساده لوحانه، فکر می‌کنن تا اون زمان بشر باقی‌ خواهد ماند و مرگ خورشید را تماشا خواهد کرد،

experiencing the sun's demise,

بعضیا، ساده لوحانه، فکر می‌کنن تا اون زمان بشر باقی‌ خواهد ماند و مرگ خورشید را تماشا خواهد کرد،

but any life and intelligence that exists then

ولی‌ هر موجود زنده‌ای که تا اونموقع باشه، تفاوتش با ما به اندازه تفاوت ما با باکتریاست.

will be as different from us as we are from bacteria.

ولی‌ هر موجود زنده‌ای که تا اونموقع باشه، تفاوتش با ما به اندازه تفاوت ما با باکتریاست.

The unfolding of intelligence and complexity

رمزگشایی از هوش و پیچیدگیها هنوز راه درازی در پیش داره، چه روی زمین و چه در ماورا.

still has immensely far to go, here on Earth and probably far beyond.

رمزگشایی از هوش و پیچیدگیها هنوز راه درازی در پیش داره، چه روی زمین و چه در ماورا.

So we are still at the beginning of the emergence of complexity

پس ما هنوز در ابتدای رمزگشایی از پیچیدگیهای روی زمین و ماورای آن هستیم.

in our Earth and beyond.

پس ما هنوز در ابتدای رمزگشایی از پیچیدگیهای روی زمین و ماورای آن هستیم.

If you represent the Earth's lifetime by a single year,

اگه طول عمر زمین رو با ۱ سال نمایش بدیم، بگیم از ژانویه تا دسامبر عمرش هست،

say from January when it was made to December,

اگه طول عمر زمین رو با ۱ سال نمایش بدیم، بگیم از ژانویه تا دسامبر عمرش هست،

the 21st-century would be a quarter of a second in June --

قرن ۲۱ یه جزئی از ثانیه در ژوئن خواهد بود، یه بخش ناچیز از سال.

a tiny fraction of the year.

قرن ۲۱ یه جزئی از ثانیه در ژوئن خواهد بود، یه بخش ناچیز از سال.

But even in this concertinaed cosmic perspective,

ولی‌ حتا در این برهه ناچیز از زمان، قرن ما جایگاه بسیار ویژه‌ای داره.

our century is very, very special,

ولی‌ حتا در این برهه ناچیز از زمان، قرن ما جایگاه بسیار ویژه‌ای داره.

the first when humans can change themselves and their home planet.

چرا که ما اولین مجوداتیم که قادریم خود و زمین را تغییر دهیم.

As I should have shown this earlier,

اینو باید زودتر نشون میدادم؛

it will not be humans who witness the end point of the sun;

انسان شاهد مرگ خورشید نخواهدبود، همینطورکه گفتم، اونا فرقشون با ما، مثل فرق ما با باکتریهاست.

it will be creatures as different from us as we are from bacteria.

انسان شاهد مرگ خورشید نخواهدبود، همینطورکه گفتم، اونا فرقشون با ما، مثل فرق ما با باکتریهاست.

When Einstein died in 1955,

وقتی‌ انشتین در سال 1955 مرد، یکی‌ از کارتونهای جالب در باره او این بود؛

one striking tribute to his global status was this cartoon

وقتی‌ انشتین در سال 1955 مرد، یکی‌ از کارتونهای جالب در باره او این بود؛

by Herblock in the Washington Post.

کار Herblock که در واشینگتن پست چاپ شده بود؛

The plaque reads, "Albert Einstein lived here."

روی پلاک نوشته شده اینشتین اینجا زندگی‌ میکرد.

And I'd like to end with a vignette, as it were, inspired by this image.

و من مایلم با این عکس به حرفم خاتمه بدم.

We've been familiar for 40 years with this image:

ما ۴۰ ساله که با این عکس آشناییم:

the fragile beauty of land, ocean and clouds,

زیبایی شکننده زمین، اقیانوس و ابرها، که کنتراست زیبایی با ماه که رد پایه فضانوردان روی اون هست، داره.

contrasted with the sterile moonscape

زیبایی شکننده زمین، اقیانوس و ابرها، که کنتراست زیبایی با ماه که رد پایه فضانوردان روی اون هست، داره.

on which the astronauts left their footprints.

زیبایی شکننده زمین، اقیانوس و ابرها، که کنتراست زیبایی با ماه که رد پایه فضانوردان روی اون هست، داره.

But let's suppose some aliens had been watching our pale blue dot

ولی‌ حالا تصور کنید تعدادی موجودات بیگانه، زمین، این نقطه آبی رنگ رو از دور نظاره کرده اند،

in the cosmos from afar, not just for 40 years,

ولی‌ حالا تصور کنید تعدادی موجودات بیگانه، زمین، این نقطه آبی رنگ رو از دور نظاره کرده اند،

but for the entire 4.5 billion-year history of our Earth.

ولی‌ نه ۴۰ سال پیش بلکه ۴.۵ میلیارد سال پیش همزمان با عمر زمین.

What would they have seen?

اونا چه چیزی میدیدن؟

Over nearly all that immense time,

طی‌ اون زمان بسیار طولانی‌ زمین بسیار آرام تغییر کرده.

Earth's appearance would have changed very gradually.

طی‌ اون زمان بسیار طولانی‌ زمین بسیار آرام تغییر کرده.

The only abrupt worldwide change

تنها تغییر عمده شاید برخورد شهاب سنگی بزرگ و همچنین فوران عظیم آتشفشانی بوده است.

would have been major asteroid impacts or volcanic super-eruptions.

تنها تغییر عمده شاید برخورد شهاب سنگی بزرگ و همچنین فوران عظیم آتشفشانی بوده است.

Apart from those brief traumas, nothing happens suddenly.

بجز آن حادثه ها، بقیه چیزا یک دفعه اتفاق نیفتاده. بتدریج زمینهای قاره‌ها به هم فشرده شده اند.

The continental landmasses drifted around.

بجز آن حادثه ها، بقیه چیزا یک دفعه اتفاق نیفتاده. بتدریج زمینهای قاره‌ها به هم فشرده شده اند.

Ice cover waxed and waned.

پوشش یخی بوجود آمده و بعد از بین رفته اند.انواع گونه‌ها بوجود آمدند، تکامل یافتند و بد هم از بین رفتند.

Successions of new species emerged, evolved and became extinct.

پوشش یخی بوجود آمده و بعد از بین رفته اند. انواع گونه‌ها بوجود آمدند، تکامل یافتند و بد هم از بین رفتند.

But in just a tiny sliver of the Earth's history,

فقط در یه دوره نقره‌ای تاریخ زمین، در میلیون سال اخیر، اونهم فقط هزار سال اخیر

the last one-millionth part, a few thousand years,

فقط در یه دوره نقره‌ای تاریخ زمین،در میلیون سال اخیر، اونهم فقط هزار سال اخیر

the patterns of vegetation altered much faster than before.

پوشش گیاهی بسیار سریع تر از قبل تغییر کرد.

This signaled the start of agriculture.

این علامت شروع کشاورزی بود.

Change has accelerated as human populations rose.

تغییرات پوشش گیاهی، همراه با رشد جمعیت انسانها افزایش یافت.

Then other things happened even more abruptly.

نرخ رشد باقی‌ چیزها حتا سریعتر بود. در عرض ۵۰ سال --

Within just 50 years --

نرخ رشد باقی‌ چیزها حتا سریعتر بود. در عرض ۵۰ سال --

that's one hundredth of one millionth of the Earth's age --

که می‌شه یک صدم از یک میلیونیم سن زمین --

the amount of carbon dioxide in the atmosphere started to rise,

مقدار دی اکسید کربن موجود در اتمسفر به طرز شومی افزایش یافت.

and ominously fast.

مقدار دی اکسید کربن موجود در اتمسفر به طرز شومی افزایش یافت.

The planet became an intense emitter of radio waves --

سیاره ما تبدیل به یک فرستنده امواج رادیویی شده -- تلویزیون، موبایل و انتقال دهنده رادارها.

the total output from all TV and cell phones

سیاره ما تبدیل به یک فرستنده امواج رادیویی شده -- تلویزیون، موبایل و انتقال دهنده رادارها.

and radar transmissions. And something else happened.

و چیز دیگری نیز اتفاق افتاد. اشیاء فلزی -- هر چند نه زیاد بزرگ، حد اکثر چند تن-- به مدار زمین رفتند.

Metallic objects -- albeit very small ones, a few tons at most --

و چیز دیگری نیز اتفاق افتاد. اشیاء فلزی -- هر چند نه زیاد بزرگ، حد اکثر چند تن-- به مدار زمین رفتند.

escaped into orbit around the Earth.

و چیز دیگری نیز اتفاق افتاد. اشیاء فلزی -- هر چند نه زیاد بزرگ، حد اکثر چند تن-- به مدار زمین رفتند.

Some journeyed to the moons and planets.

تعدادی به ماه و سیارات سفر کردند. یک نژاد فرازمینی پیشرفته که به منظومه شمسی ما نگاه میکنه،

A race of advanced extraterrestrials

تعدادی به ماه و سیارات سفر کردند. یک نژاد فرازمینی پیشرفته که به منظومه شمسی ما نگاه میکنه،

watching our solar system from afar

تعدادی به ماه و سیارات سفر کردند. یک نژاد فرازمینی پیشرفته که به منظومه شمسی ما نگاه میکنه،

could confidently predict Earth's final doom in another six billion years.

میتونست آینده زمین رو در 6 میلیارد سال آینده پیشبینی کنه.

But could they have predicted this unprecedented spike

اما آیا اونا میتونستند این زمان طولانی رو کمتر از نیمی از طول عمر زمین پیشبینی کنند؟

less than halfway through the Earth's life?

اما آیا اونا میتونستند این زمان طولانی رو کمتر از نیمی از طول عمر زمین پیشبینی کنند؟

These human-induced alterations

این تغییرات القا شده توسط بشر، در زمانی کمتر از یک میلیونیم طول عمر زمین، بوجود آمده،

occupying overall less than a millionth of the elapsed lifetime

این تغییرات القا شده توسط بشر، در زمانی کمتر از یک میلیونیم طول عمر زمین، بوجود آمده،

and seemingly occurring with runaway speed?

و بنظر میاد با سرعت زیادی در حال پیشرقته.

If they continued their vigil,

اگه این بیگانگان فرضی به نظاره گری شان ادامه بدن، چه چیزی رو ممکنه در صد سال آینده شاهد باشن؟

what might these hypothetical aliens witness

اگه این بیگانگان فرضی به نظاره گری شان ادامه بدن، چه چیزی رو ممکنه در صد سال آینده شاهد باشن؟

in the next hundred years?

اگه این بیگانگان فرضی به نظاره گری شان ادامه بدن، چه چیزی رو ممکنه در صد سال آینده شاهد باشن؟

Will some spasm foreclose Earth's future?

آیا یک اسپاسم آینده زمین رو از بین میبره؟ یا لایه بیوسفر جو پایدار میشه؟

Or will the biosphere stabilize?

آیا یک اسپاسم آینده زمین رو از بین میبره؟ یا لایه بیوسفر جو پایدار میشه؟

Or will some of the metallic objects launched from the Earth

یا اینکه قدری اشیاء مکانیکی پرتاب شده از زمین، یک زندگی مابعد بشری در جایی دیگه رو ممکن میکنه؟

spawn new oases, a post-human life elsewhere?

یا اینکه قدری اشیاء مکانیکی پرتاب شده از زمین، یک زندگی مابعد بشری در جایی دیگه رو ممکن میکنه؟

The science done by the young Einstein will continue

دانش انشتین جوان، پابه پای تمدن بشری ادامه خواهد یافت. ولی برای بقای این تمدنها،

as long as our civilization, but for civilization to survive,

دانش انشتین جوان، پابه پای تمدن بشری ادامه خواهد یافت. ولی برای بقای این تمدنها،

we'll need the wisdom of the old Einstein --

ما به شعور و آگاهی انشتین پیر نیاز داریم --

humane, global and farseeing.

مهربان، جهانی و عاقبت اندیش.

And whatever happens in this uniquely crucial century

و هرچه در این قرن مهم و بحرانی اتفاق بیفته، در آینده دور و شاید در ماورای زمین، طنین انداز خواهد بود.

will resonate into the remote future and perhaps far beyond the Earth,

و هرچه در این قرن مهم و بحرانی اتفاق بیفته، در آینده دور و شاید در ماورای زمین، طنین انداز خواهد بود.

far beyond the Earth as depicted here.

و هرچه در این قرن مهم و بحرانی اتفاق بیفته، در آینده دور و شاید در ماورای زمین، طنین انداز خواهد بود.

Thank you very much.

بسیار ممنونم.

(Applause)

(تشویق)