4 Lessons in Creativity | Julie Burstein | TED Talks

430,546 views ・ 2012-11-12

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

00:00
Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast
0
0
7000
Translator: Fatemeh Abdi Reviewer: Masoud Motamedifar
00:16
On my desk in my office, I keep a small clay pot
1
16278
4304
من روی میزکارم یک کاسه‌‌‌ی گلی کوچک نگه می‌دارم
00:20
that I made in college. It's raku, which is a kind of pottery
2
20582
4463
که در دوران دانشگاه درست کردم. آن یک راکو هست، نوعی سفالگری
00:25
that began in Japan centuries ago as a way of
3
25045
4507
که قرنها پیش در ژاپن آغاز شد
00:29
making bowls for the Japanese tea ceremony.
4
29552
4047
برای ساختن کاسه‌هایی جهت مراسم چای ژاپنی.
00:33
This one is more than 400 years old.
5
33599
3265
این یکی بیش از ۴۰۰ سال قدمت دارد.
00:36
Each one was pinched or carved out of a ball of clay,
6
36864
4464
هرکدام با فشار دست یا تراشیدن یک گوی گلی ساخته شده،
00:41
and it was the imperfections that people cherished.
7
41328
4296
وهمین نقص‌ها بود که مردم دوستشان داشتند.
00:45
Everyday pots like this cup take eight to 10 hours to fire.
8
45624
8072
هر روز ظروفی مثل این فنجان ۸ تا ۱۰ ساعت در آتش می‌مانند.
00:53
I just took this out of the kiln last week, and the kiln itself
9
53696
3109
من این را هفته‌‌ی پیش از کوره آوردم، و خود کوره
00:56
takes another day or two to cool down, but raku
10
56805
4484
یک یا دو روز طول می‌کشد تا خنک بشود، اما راکو
01:01
is really fast. You do it outside, and you take the kiln
11
61289
4803
خیلی سریع است. شما این کار را بیرون انجام می‌دهید، و دمای کوره را
01:06
up to temperature. In 15 minutes, it goes to 1,500 degrees,
12
66092
4555
بالا می‌برید. در ۱۵ دقیقه، به ۱۵۰۰ درجه می‌رسد،
01:10
and as soon as you see that the glaze has melted inside,
13
70647
3658
و بلافاصله می‌بینید که ماده‌ی مورد استفاده برای لعاب دادن ذوب شده،
01:14
you can see that faint sheen, you turn the kiln off,
14
74305
2818
تا کورسوییاز درخشش را دید، کوره را خاموش می‌کنید،
01:17
and you reach in with these long metal tongs,
15
77123
2587
و با این اَنبُر فلزی بلند به درون کوره دسترسی دارید،
01:19
you grab the pot, and in Japan, this red-hot pot
16
79710
4485
ظرف را می‌گیرید، و در ژاپن، این ظرف خیلی داغ
01:24
would be immediately immersed in a solution of green tea,
17
84195
4914
به سرعت در محلول چای سبز غوطه‌ور می‌شود.
01:29
and you can imagine what that steam would smell like.
18
89109
3232
و شما می‌توانید تصور کنید که آن بخار چه بویی خواهد‌‌‌‌‌‌‌ داشت.
01:32
But here in the United States, we ramp up the drama
19
92341
3165
اما اینجا در ایالات متحده، ما نمایش را کمی بزرگتر می‌کنیم
01:35
a little bit, and we drop our pots into sawdust,
20
95506
3665
و ما ظرف‌هایمان را در خاک اَره می‌گذاریم
01:39
which catches on fire, and you take a garbage pail,
21
99171
3024
که خاک اَره شعله ور می‌شود، و باید یک سطل بردارید،
01:42
and you put it on top, and smoke starts pouring out.
22
102195
4912
و روی آن بگذارید، و دود از آن پخش می‌شود.
01:47
I would come home with my clothes reeking of woodsmoke.
23
107107
4880
من با لباس‌هایی به خانه می‌آیم که بوی دود چوب می‌دهند.
01:51
I love raku because it allows me to play with the elements.
24
111987
5098
من عاشق راکو هستم چون به من اجازه می‌د‌‌‌هد با عناصر بازی کنم.
01:57
I can shape a pot out of clay and choose a glaze,
25
117085
4496
می‌توانم به یک ظرف سفالی شکل بدهم و یک ماده‌ی لعاب دهنده برایش انتخاب کنم،
02:01
but then I have to let it go to the fire and the smoke,
26
121581
4304
اما بعد مجبورم آن را در آتش و دود رها کنم،
02:05
and what's wonderful is the surprises that happen,
27
125885
2465
و موضوع حیرت‌آور سورپرایزی است که اتفاق می‌افتد،
02:08
like this crackle pattern, because it's really stressful
28
128350
3273
مثل این علامت‌های ترک خوردگی، چون این خیلی روی ظرف استرس‌آور هست
02:11
on these pots. They go from 1,500 degrees
29
131623
2611
آن‌ها از دمای ۱۵۰۰ درجه
02:14
to room temperature in the space of just a minute.
30
134234
4079
در یک دقیقه به دمای اتاق می‌رسند.
02:18
Raku is a wonderful metaphor for the process of creativity.
31
138313
5951
راکو استعاره‌یی فوق العاده برای فرآیند خلاقیت هست.
02:24
I find in so many things that tension between
32
144264
3765
من چیزهای زیادی پیدا کردم که باهم تناقض دارند،
02:28
what I can control and what I have to let go
33
148029
3435
چیزهایی که می‌توانم کنترل کنم و چیزهایی که باید رها کنم
02:31
happens all the time, whether I'm creating a new radio show
34
151464
3794
همیشه اتفاق می‌افتند، چه من یک برنامه‌ی رادیویی جدید بسازم
02:35
or just at home negotiating with my teenage sons.
35
155258
5085
یا فقط وقتی در خانه با پسرهای نوجوانم بحث می‌کنم.
02:40
When I sat down to write a book about creativity,
36
160343
3974
وقتی نشستم تا کتابی در مورد خلاقیت بنویسم،
02:44
I realized that the steps were reversed.
37
164317
2484
فهمیدم که مراحل معکوس هستند.
02:46
I had to let go at the very beginning, and I had to
38
166801
3649
در ابتدا مجبورم رها کنم، و مجبور بودم
02:50
immerse myself in the stories of hundreds of artists
39
170450
4604
خودم را در داستانهای صدها صنعتگر
02:55
and writers and musicians and filmmakers, and as I listened
40
175054
4475
و نویسنده و موسیقی‌دان و فیلم ساز غرق کنم و همانطور که به این داستان‌ها گوش دادم
02:59
to these stories, I realized that creativity
41
179529
5312
فهمیدم که خلاقیت
03:04
grows out of everyday experiences
42
184841
3328
از تجربه‌های روزمره شکل می‌گیرد
03:08
more often than you might think, including
43
188169
3704
بیشتر از آنچه که فکرش را کنید، ازجمله
03:11
letting go.
44
191873
2920
رها کردن.
03:14
It was supposed to break, but that's okay. (Laughter) (Laughs)
45
194793
3790
این قرار بود بشکند، اما خب اشکالی ندارد. (صدای خنده)
03:18
That's part of the letting go, is sometimes it happens
46
198583
2949
این قسمتی از رها کردن است، گاهی اتفاق می‌افتد
03:21
and sometimes it doesn't, because creativity also grows
47
201532
3405
گاهی اتفاق نمی‌افتد. چون خلاقیت از
03:24
from the broken places.
48
204937
2777
محل شکستگی‌ها هم رشد می‌کند.
03:27
The best way to learn about anything
49
207714
2647
بهترین راه یادگیری هرچیزی
03:30
is through stories, and so I want to tell you a story
50
210361
4034
از طریق داستان‌هاست، پس می‌خواهم داستانی برای شما تعریف کنم
03:34
about work and play and about four aspects of life
51
214395
5182
درباره‌ی کار و نمایش و چهار جنبه‌ی زندگی
03:39
that we need to embrace
52
219577
2396
که نیاز داریم بپذیریم
03:41
in order for our own creativity to flourish.
53
221973
4068
تا خلاقیت ما شکوفا شود.
03:46
The first embrace is something that we think,
54
226041
2016
اولین پذیرش چیزی هست که ما فکر می‌کنیم،
03:48
"Oh, this is very easy," but it's actually getting harder,
55
228057
4206
«اوه، این خیلی آسان است،» اما در واقع دارد سخت‌تر می‌‌شود،
03:52
and that's paying attention to the world around us.
56
232263
3995
و آن توجه کردن به محیط پیرامونمان هست.
03:56
So many artists speak about needing to be open,
57
236258
4455
هنرمندان زیادی در مورد نیاز به پذیرا بودن صحبت کرده‌اند،
04:00
to embrace experience, and that's hard to do when
58
240713
3440
تا تجربه را بپذیریم، و انجام این کار سخت است
04:04
you have a lighted rectangle in your pocket that
59
244153
3618
وقتی که شما مستطیلی روشن در جیبتان دارید که
04:07
takes all of your focus.
60
247771
3587
همه‌ی تمرکزتان را می‌گیرد.
04:11
The filmmaker Mira Nair speaks about growing up
61
251358
4140
میرا نایِر (فیلم ساز) درباره‌ی بزرگ شدن
04:15
in a small town in India. Its name is Bhubaneswar,
62
255498
4605
در یک شهر کوچک در هند صحبت می‌کند، اسم آن بوبانسوار است،
04:20
and here's a picture of one of the temples in her town.
63
260103
3693
و این تصویری از یکی از معابد این شهر هست.
04:23
Mira Nair: In this little town, there were like 2,000 temples.
64
263796
2872
میرا نایِر: در این شهر کوچک، تقریبا ۲,۰۰۰ معبد وجود داشت.
04:26
We played cricket all the time. We kind of grew up
65
266668
2856
ما همیشه کریکت بازی می کردیم. ما به نوعی
04:29
in the rubble. The major thing that inspired me,
66
269524
3256
در خرابه بزرگ شدیم. بزرگترین چیزی که الهام بخش من بود،
04:32
that led me on this path, that made me a filmmaker eventually,
67
272780
3648
و من را در این راه هدایت کرد، و در نهایت به فیلم‌ساز تبدیلم کرد،
04:36
was traveling folk theater that would come through the town
68
276428
3552
تئاتر گروهی سیاری بود که به شهر می‌آمد
04:39
and I would go off and see these great battles
69
279980
3312
و من می‌رفتم و این نبردهای بزرگ خوبی و بدی
04:43
of good and evil by two people in a school field
70
283292
3416
بین دو نفر را در حیاط مدرسه می‌دیدم
04:46
with no props but with a lot of, you know,
71
286708
2536
بی هیچ وسیله‌ای اما با خیلی چیزها
04:49
passion, and hashish as well, and it was amazing.
72
289244
3695
شور و اشتیاق و همینطور حشیش، و این محشر بود.
04:52
You know, the folk tales of Mahabharata and Ramayana,
73
292939
2794
می‌دانید داستان‌های عامیانه از ماه باراتا و رامایان،
04:55
the two holy books, the epics that everything comes out of
74
295733
3495
دو کتاب مقدس، حماسه ها می‌گویند، که همه چیز
04:59
in India, they say. After seeing that Jatra, the folk theater,
75
299228
3530
از هند شروع شد. بعد از دیدن جاترا، آن تئاتر گروهی،
05:02
I knew I wanted to get on, you know, and perform.
76
302758
4990
من می‌دانستم که می‌خواهم این کار را انجام دهم، یعنی اجرا کنم.
05:07
Julie Burstein: Isn't that a wonderful story?
77
307748
1907
جولی بارستین:‌ داستان شگفت‌انگیزی نیست؟
05:09
You can see the sort of break in the everyday.
78
309655
2420
شما هرروز انواع وقفه را می‌بینید.
05:12
There they are in the school fields, but it's good and evil,
79
312075
2719
آنها در زمین مدرسه وجود دارند، اما این هم خوب است هم بد
05:14
and passion and hashish. And Mira Nair was a young girl
80
314794
5533
هم شورو اشتیاق هست و هم حشیش. و میرا نایِر یک دختر جوان بود
05:20
with thousands of other people watching this performance,
81
320327
3598
با هزاران آدم دیگر که این نمایش را می‌دیدند،
05:23
but she was ready. She was ready to open up
82
323925
2950
اما او آماده بود. او آماده بود تا
05:26
to what it sparked in her, and it led her,
83
326875
3129
چیزی که درونش می درخشید، و هدایتش می‌کرد بپذیرد،
05:30
as she said, down this path to become
84
330004
2615
همانطور که خودش گفت، این مسیر را طی کند
05:32
an award-winning filmmaker.
85
332619
2803
تا تبدیل به یک فیلم ساز برنده‌ی جایزه بشود.
05:35
So being open for that experience that might change you
86
335422
2821
بنابراین پذیرا بودن تجربه‌ای که ممکن است شما را تغییر بدهد
05:38
is the first thing we need to embrace.
87
338243
2933
اولین چیزی است که ما نیاز داریم بپذیریم.
05:41
Artists also speak about how some of their most powerful work
88
341176
5779
همچنین هنرمندان در مورد اینکه چطور قدرتمندترین کارهایشان
05:46
comes out of the parts of life that are most difficult.
89
346955
4872
از سخت ترین قسمت‌های زندگی آنها نشأت می‌گیرد صحبت می کنند.
05:51
The novelist Richard Ford speaks about
90
351827
3654
ریچارد فورد (نویسنده) در مورد
05:55
a childhood challenge that continues to be something
91
355481
4042
چالش کودکیش که ادامه پیدا می‌کند تا چیزی بشود
05:59
he wrestles with today. He's severely dyslexic.
92
359523
4760
که او تا امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کند حرف می‌زند. او به شدت نارساخوان است.
06:04
Richard Ford: I was slow to learn to read, went all the way
93
364283
2907
ریچارد فورد: من در خواندن کند بودم، در همه دوره‌ی
06:07
through school not really reading more than the minimum,
94
367190
3832
مدرسه رفتننم واقعا بیشتر از حداقل‌ها نخواندم،
06:11
and still to this day can't read silently
95
371022
2528
و همچنان تا به امروز نمی توانم وقتی بدون صدا می‌خوام
06:13
much faster than I can read aloud,
96
373550
2848
زیاد سریع‌تر از وقتی باشم که با صدای بلند می خوانم،
06:16
but there were a lot of benefits to being dyslexic for me
97
376398
3776
اما نارساخوان ‌بودن برای من منفعت‌های زیادی داشت
06:20
because when I finally did reconcile myself to how slow
98
380174
3145
چون وقتی نهایتاً پذیرفتم که چه قدر کند هستم
06:23
I was going to have to do it, then I think I came very slowly
99
383319
4495
تصمیم گرفتم مجبور بشوم که آن را انجام بدهم، بعد فکر می‌کنم
06:27
into an appreciation of all of those qualities of language
100
387814
3532
در درک همه‌ی آن ویژگی‌های زبان خیلی کند شدم
06:31
and of sentences that are not just the cognitive
101
391346
2812
و جمله‌ها که تنها جنبه‌های
06:34
aspects of language: the syncopations, the sounds of words,
102
394158
3113
شناخت زبان نیستند: ریتم‌ها، صدای کلمات،
06:37
what words look like, where paragraphs break,
103
397271
1843
چگونگی شکل کلمات جای انقطاع پاراگرافها،
06:39
where lines break. I mean, I wasn't so badly dyslexic that
104
399114
3027
جای پایان خطها. یعنی من من آنقدر زیاد نارساخوان نبودم
06:42
I was disabled from reading. I just had to do it
105
402141
2938
که نتوانم بخوانم. من فقط مجبور‌ بودم این کار را
06:45
really slowly, and as I did, lingering on those sentences
106
405079
4543
خیلی کُند انجام بدهم. و وقتی مکث کردن زیاد روی آن جمله‌هایی که
06:49
as I had to linger, I fell heir to language's other qualities,
107
409622
4360
مجبور بودم مکث کنم را انجام دادم. من صاحب ویژگی‌های دیگر زبان شدم
06:53
which I think has helped me write sentences.
108
413982
3264
که فکر می‌کنم به من کمک کرد جملات را بنویسم.
06:57
JB: It's so powerful. Richard Ford, who's won the Pulitzer Prize,
109
417246
4080
ج.ب: این داستان قوی ریچارد فورد هست کسی که جایزه ی پولیتزر(داستان نویسی) را بُرد،
07:01
says that dyslexia helped him write sentences.
110
421326
5152
گفت نارساخوانی به او کمک کرد که جملات را بنویسد.
07:06
He had to embrace this challenge, and I use that word
111
426478
2771
او مجبور شد این چالش را بپذیرد و من آن کلمه را
07:09
intentionally. He didn't have to overcome dyslexia.
112
429249
4113
عمداً استفاده می‌کنم. او مجبور نشد بر نارساخوانی غلبه کند.
07:13
He had to learn from it. He had to learn to hear the music
113
433362
3508
او مجبور‌شد از آن یاد بگیرد. او مجبور‌شد موسیقی در زبان را
07:16
in language.
114
436870
3064
بشنود.
07:19
Artists also speak about how pushing up against
115
439934
4570
همچنین هنرمندان در مورد اینکه چطور تحت فشار محدودیت‌های
07:24
the limits of what they can do, sometimes pushing
116
444504
3394
آنچه می‌توانند انجام دهند، گاهی تحت فشارآنچه نمی‌توانند انجام‌ دهند
07:27
into what they can't do, helps them focus
117
447898
3348
قرار می‌گیرند، این محدودیت‌ها به آنها کمک می‌کنند
07:31
on finding their own voice.
118
451246
3239
تا صدای خودشان را پیدا کنند.
07:34
The sculptor Richard Serra talks about how,
119
454485
4145
ریچارد سِرا (مجسمه ساز) ،در مورد این صحبت می‌کند که وقتی هنرمندی جوان بود
07:38
as a young artist, he thought he was a painter,
120
458630
2920
فکر می‌کرد یک نقاش است،
07:41
and he lived in Florence after graduate school.
121
461550
4279
و بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه در فلورانس زندگی کرد.
07:45
While he was there, he traveled to Madrid,
122
465829
2569
وقتی که آنجا بود، به مادرید سفر کرد،
07:48
where he went to the Prado to see this picture
123
468398
2714
جایی که او به پرادو رفت تا این تصویر را ببیند
07:51
by the Spanish painter Diego Velázquez.
124
471112
3760
که توسط نقاش اسپانیایی دیگو ولاسکوز کشیده شده بود.
07:54
It's from 1656, and it's called "Las Meninas,"
125
474872
5104
آن مربوط به سال ۱۶۵۶ هست و"لاس منیناس" نام دارد.
07:59
and it's the picture of a little princess
126
479976
2209
و تصویری از یک پرنسس کوچک
08:02
and her ladies-in-waiting, and if you look over
127
482185
3687
و ندیمه‌هایش است، و اگر به پشت سر
08:05
that little blonde princess's shoulder, you'll see a mirror,
128
485872
3376
پرنسس مو طلایی نگاه کنید، شما یک آینه
08:09
and reflected in it are her parents, the King and Queen
129
489248
3297
و انعکاس پدر و مادرش را در آن خواهید دید، پادشاه و ملکه‌ی اسپانیا،
08:12
of Spain, who would be standing where you might stand
130
492545
3405
که در جایی که ممکن هست شما بایستید
08:15
to look at the picture.
131
495950
1775
تا عکس را نگاه کنید، ایستاده‌‌‌اند.
08:17
As he often did, Velázquez put himself in this painting too.
132
497725
5067
همانطور که اغلب اوقات ولاسکوز این کار را انجام می‌دهد، خودش را هم در تصویر جا داده
08:22
He's standing on the left with his paintbrush in one hand
133
502792
4693
او سمت چپ با قلمویش در یک دست
08:27
and his palette in the other.
134
507485
2404
و پالتش در دست دیگر ایستاده.
08:29
Richard Serra: I was standing there looking at it,
135
509889
2028
ر.س: من آنجا ایستاده و به آن نگاه می‌کردم،
08:31
and I realized that Velázquez was looking at me,
136
511917
2610
و من دریافتم که ولاسکوز به من نگاه می‌کند،
08:34
and I thought, "Oh. I'm the subject of the painting."
137
514527
3995
و فکر کردم، «اوه، من موضوع نقاشی هستم.»
08:38
And I thought, "I'm not going to be able to do that painting."
138
518522
2252
و فکر کردم، «من نمی‌توانم چنین نقاشی‌ای بکشم»
08:40
I was to the point where I was using a stopwatch
139
520774
3201
من در نقطه‌ای بودم که از یک کرنومتر استفاده می‌کردم
08:43
and painting squares out of randomness,
140
523975
4438
و مربع‌ها را بی منطق می‌کشیدم،
08:48
and I wasn't getting anywhere. So I went back and dumped
141
528413
2018
و به جایی نمی‌رسیدم. پس برگشتم وهمه‌‌ی
08:50
all my paintings in the Arno, and I thought, I'm going to just start playing around.
142
530431
3230
نقاشی‌هایم را در آرنو انداختم. و فکرکردم «فقط یک سرگرمی شروع می‌کنم»
08:53
JB: Richard Serra says that so nonchalantly, you might
143
533661
2832
ج.ب: ریچارد سِرا این حرف را با خونسردی گفت، ممکن است شما
08:56
have missed it. He went and saw this painting by a guy
144
536493
3608
دقت نکرده باشید، او رفت و نقاشی‌ که توسط فردی
09:00
who'd been dead for 300 years, and realized,
145
540101
3768
که ۳۰۰ سال پیش فوت شده، دید و فهمید،
09:03
"I can't do that," and so Richard Serra went back
146
543869
3872
«من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم،» و پس ریچارد سِرا
09:07
to his studio in Florence, picked up all of his work
147
547741
2831
به استودیوی خودش در فلورانس برگشت، نقاشیهای خودش را یک جا
09:10
up to that point, and threw it in a river.
148
550572
3803
جمع کرد، و در رودخانه انداخت.
09:14
Richard Serra let go of painting at that moment,
149
554375
3936
ریچارد سِرا نقاشی را در آن لحظه رها کرد،
09:18
but he didn't let go of art. He moved to New York City,
150
558311
3526
اما او هنر را رها نکرد، او به نیویورک سیتی نقل مکان کرد،
09:21
and he put together a list of verbs
151
561837
2914
و یک لیست از فعل‌ها را کنارهم گذاشت
09:24
— to roll, to crease, to fold —
152
564751
3288
-پیچیدن، چین دار کردن، تا کردن-
09:28
more than a hundred of them, and as he said,
153
568039
2696
بیش از صد‌‌تا از آنها، وطبق گفته‌ی او،
09:30
he just started playing around. He did these things
154
570735
2037
او فقط خودش رو سرگرم می‌کرد، او این کارها
09:32
to all kinds of material. He would take a huge sheet of lead
155
572772
3317
را با انواع مواد انجام داد. او یک برگه‌ی نُت برمی‌داشت
09:36
and roll it up and unroll it. He would do the same thing
156
576089
3798
و آن را می‌پیچاند و بازش می‌کرد. او همین کار را با
09:39
to rubber, and when he got to the direction "to lift,"
157
579887
5176
پلاستیک انجام می‌داد، و وقتی او مسیرش رو با «بالا بردن» پیدا کرد
09:45
he created this, which is in the Museum of Modern Art.
158
585063
5098
او این را ساخت، که در موزه‌ی هنرهای مدرن قرار دارد.
09:50
Richard Serra had to let go of painting
159
590161
2960
ریچارد سِرا مجبور شد نقاشی را رها کند
09:53
in order to embark on this playful exploration
160
593121
3440
تا سوار کشتی‌ای بشود که در مسیر این گشت و گذار مفرح قرار بگیرد
09:56
that led him to the work that he's known for today:
161
596561
3270
که هدایتش می‌کرد به سمت کاری که امروز با آن شناخته می‌شود:
09:59
huge curves of steel that require our time and motion
162
599831
5578
مارپیچ های فلزی بزرگ که نیاز به زمان و حرکت ما دارند
10:05
to experience. In sculpture,
163
605409
3737
تا تجربه کنیم. در هنر مجسمه سازی،
10:09
Richard Serra is able to do what he couldn't do in painting.
164
609146
3271
ریچارد سِرا می توانست کاری را انجام بدهد که در نقاشی نمی‌توانست.
10:12
He makes us the subject of his art.
165
612417
4496
او ما رو موضوع هنر خودش قرار داد.
10:16
So experience and challenge
166
616913
3936
پس تجربه و چالش
10:20
and limitations are all things we need to embrace
167
620849
3660
و محدودیت‌ها همه‌ی چیزی هستند که ما نیاز داریم
10:24
for creativity to flourish.
168
624509
2596
برای شکوفایی خلاقیت بپذیریم.
10:27
There's a fourth embrace, and it's the hardest.
169
627105
3560
چهارمین پذیرش سخت‌ترین آنها هست.
10:30
It's the embrace of loss,
170
630665
2360
و آن پذیرش آسیب هست،
10:33
the oldest and most constant of human experiences.
171
633025
4290
قدیمی‌ترین و متداول‌ترین تجربه‌ی انسان.
10:37
In order to create, we have to stand in that space
172
637315
2823
برای اینکه چیزی بسازیم، ما باید در فضایی بایستیم
10:40
between what we see in the world and what we hope for,
173
640138
3800
بین آن چیزی که در جهان می‌بینیم و آن چیزی که آرزویش را داریم،
10:43
looking squarely at rejection, at heartbreak,
174
643938
4807
نگاه کردن مستقیم به رد شدن، شکستن قلب
10:48
at war, at death.
175
648745
2574
به جنگ، به مرگ.
10:51
That's a tough space to stand in.
176
651319
2390
جای سختی برای ایستادن است.
10:53
The educator Parker Palmer calls it "the tragic gap,"
177
653709
5389
استاد پارکر پالمر این را «شکاف تراژدیک» می نامد.
10:59
tragic not because it's sad but because it's inevitable,
178
659098
3967
تراژدیک نه به خاطر اینکه ناراحت کننده هست بلکه چون اجتناب ناپذیرهست،
11:03
and my friend Dick Nodel likes to say,
179
663065
3040
و دوست من دیک نودل همیشه می‌گوید،
11:06
"You can hold that tension like a violin string
180
666105
2944
«شما می‌توانید آن بحران را مثل سیم ویولن در دستتان بگیرید،
11:09
and make something beautiful."
181
669049
3436
و چیز زیبایی بسازید.»
11:12
That tension resonates in the work of the photographer
182
672485
3138
آن بحران روی کار یک عکاس به اسم جوئل مِیرویتز
11:15
Joel Meyerowitz, who at the beginning of his career was
183
675623
3210
تاثیر می گذارد، کسی که در ابتدای کارش
11:18
known for his street photography, for capturing a moment
184
678833
3240
به عکس‌های خیابانیش شناخته می‌شد، برای عکس گرفتن از یک لحظه
11:22
on the street, and also for his beautiful photographs
185
682073
3682
در خیابان و همچنین برای عکس‌های زیبایش
11:25
of landscapes -- of Tuscany, of Cape Cod,
186
685755
3684
از مناظر طبیعی -- از توسکانی، از کِیپ کُد ،
11:29
of light.
187
689439
2682
از نور.
11:32
Joel is a New Yorker, and his studio for many years
188
692121
3269
جوئل اهل نیویورک هست و استودیوی او برای سالها
11:35
was in Chelsea, with a straight view downtown
189
695390
3998
در چلسی بود، و دارای یک چشم انداز مستقیم
11:39
to the World Trade Center, and he photographed
190
699388
2915
به قلب مرکز تجارت جهانی. و او از
11:42
those buildings in every sort of light.
191
702303
4333
آن ساختمان‌ها با انواع نورها عکاسی کرد.
11:46
You know where this story goes.
192
706636
3650
شما می‌دانید داستان به کجا ختم می‌شود.
11:50
On 9/11, Joel wasn't in New York. He was out of town,
193
710286
2488
در ۱۱ سپتامبر او در نیویورک نبود. و خارج از شهر بود،
11:52
but he raced back to the city, and raced down to the site
194
712774
4599
اما به سرعت برگشت به شهر و سریع به
11:57
of the destruction.
195
717373
2125
محل ویرانی رفت.
11:59
Joel Meyerowitz: And like all the other passersby,
196
719498
2179
جوئل مِیرویتز: و مثل بقیه‌ی رهگذرها،
12:01
I stood outside the chain link fence on Chambers
197
721677
2900
من بیرون حلقه‌ی حصار در خیابان چمبر و گرین‌ویچ ایستاده بودم،
12:04
and Greenwich, and all I could see was the smoke
198
724577
2198
و همه‌ی چیزی که می‌توانستم ببینم دود
12:06
and a little bit of rubble, and I raised my camera
199
726775
3670
و محدوده‌ی کوچک از آوار بود، و دوربینم را بلند کردم
12:10
to take a peek, just to see if there was something to see,
200
730445
3000
تا عکسی بگیرم که اگر چیزی قابل مشاهده هست ببینم،
12:13
and some cop, a lady cop, hit me on my shoulder,
201
733445
4344
و یک پلیس خانم روی شانه‌ام زد،
12:17
and said, "Hey, no pictures!"
202
737789
2440
و گفت: «هِی،عکس ممنوع است!»
12:20
And it was such a blow that it woke me up,
203
740229
3224
و این مثل یک ضربه بود که من را بیدار کرد،
12:23
in the way that it was meant to be, I guess.
204
743453
4056
گویی که حدس می‌زنم، انگار قرار بود بیدارم کند.
12:27
And when I asked her why no pictures, she said,
205
747509
2043
و وقتی پرسیدم چرا عکس ممنوع است؟ او گفت،
12:29
"It's a crime scene. No photographs allowed."
206
749552
3091
«این یک صحنه‌ی جرم است. عکس گرفتن ممنوع است.»
12:32
And I asked her, "What would happen if I was a member
207
752643
1469
و من پرسیدم «اگر من عضو یک
12:34
of the press?" And she told me,
208
754112
2204
خبرگزاری باشم چطور؟» و او گفت:
12:36
"Oh, look back there," and back a block was the press corps
209
756316
4094
«اوه، به عقب نگاه کن،» و پشت یک بلوک گروه مطبوعاتی بود
12:40
tied up in a little penned-in area,
210
760410
3810
که دور هم در محدوده‌ای کوچک جمع شده بودند.
12:44
and I said, "Well, when do they go in?"
211
764220
1521
من گفتم،«آنها کِی داخل می‌روند؟»
12:45
and she said, "Probably never."
212
765741
2482
او گفت،«احتمالاً هیچ وقت.»
12:48
And as I walked away from that, I had this crystallization,
213
768223
4491
و وقتی از آن دور می‌شدم، من این ایده را داشتم،
12:52
probably from the blow, because it was an insult in a way.
214
772714
2794
احتمالاً به خاطر ضربه چون این به نوعی یک توهین بود.
12:55
I thought, "Oh, if there's no pictures,
215
775508
2175
بعد من فکر کردم، «اوه،اگر هیچ عکسی نباشد،
12:57
then there'll be no record. We need a record."
216
777683
3506
بعد هیچ سابقه‌ای وجود نخواهد داشت، ما به سابقه نیاز داریم.»
13:01
And I thought, "I'm gonna make that record.
217
781189
1870
و فکر کردم «من آن سابقه را درست می‌کنم.
13:03
I'll find a way to get in, because I don't want to
218
783059
2287
من یک راه پیدا می‌کنم تا داخل بروم، چون نمی‌خواهم
13:05
see this history disappear."
219
785346
1868
این تاریخ نابود بشود.»
13:07
JB: He did. He pulled in every favor he could,
220
787214
4243
ج.ب: او از هر مقام بلندمرتبه ای که می‌توانست درخواست کرد،
13:11
and got a pass into the World Trade Center site,
221
791457
2513
و اجازه ی ورود به محل مرکز تجارت جهانی پیدا کرد.
13:13
where he photographed for nine months almost every day.
222
793970
4232
جایی که او برای ۹ ماه تقریباً هر روز عکاسی کرد.
13:18
Looking at these photographs today brings back
223
798202
2944
نگاه کردن به این عکس ها امروز یاد آور
13:21
the smell of smoke that lingered on my clothes
224
801146
2905
بوی دودی هست که وقتی که من شب پیش خانواده‌ام
13:24
when I went home to my family at night.
225
804051
1997
برمی‌گشتم روی لباسم باقی می‌ماند.
13:26
My office was just a few blocks away.
226
806048
3418
دفتر کارم فقط چند بلوک آن طرف‌تر بود.
13:29
But some of these photographs are beautiful,
227
809466
3616
اما بعضی از این عکس‌ها واقعا زیبا هستند،
13:33
and we wondered, was it difficult for Joel Meyerowitz
228
813082
3115
و ما در شگفت بودیم که این برای جوئل مِیرویتز
13:36
to make such beauty out of such devastation?
229
816197
4342
سخت بود که چنین زیبایی از ویرانی خلق کند؟
13:40
JM: Well, you know, ugly, I mean, powerful
230
820539
3366
ج.م: خب می دانید، زشت بودند، منظورم این هست که قدرتمند
13:43
and tragic and horrific and everything, but
231
823905
3371
و تراژدیک و ترسناک و همه چیز، اما
13:47
it was also as, in nature, an enormous event
232
827276
4296
همچنین ذاتا رویداد بزرگی بود
13:51
that was transformed after the fact into this residue,
233
831572
5166
که بعد از آن اتفاق به یک خرابه تبدیل شد،
13:56
and like many other ruins
234
836738
1816
و مثل بقیه‌ی ویرانه‌ها
13:58
— you go to the ruins of the Colosseum or the ruins of a cathedral someplace —
235
838554
3849
--مثل ویرانه‌ی کُلُسیوم یا ویرانه‌ی کلیسای جامع--
14:02
and they take on a new meaning when you watch the weather.
236
842403
4637
و آنها یک معنی تازه می‌دهند وقتی شما به هوا نگاه می‌کنید.
14:07
I mean, there were afternoons I was down there,
237
847040
1873
یعنی، عصرهایی بود که من آنجا بودم،
14:08
and the light goes pink and there's a mist in the air
238
848913
3650
و نور به صورتی می‌زد و مه در هوا بود
14:12
and you're standing in the rubble, and I found myself
239
852563
4031
و شما در خرابه ایستاده‌اید. و من به
14:16
recognizing both the inherent beauty of nature
240
856594
3884
زیبایی ذاتی طبیعت
14:20
and the fact that nature, as time,
241
860478
2754
و حقیقتی که طبیعت به عنوان زمان
14:23
is erasing this wound.
242
863232
3395
دارد این زخم را از بین می‌برد، پی بردم.
14:26
Time is unstoppable, and it transforms the event.
243
866627
3834
زمان قابل توقف نیست، و این اتفاق را تغییر می‌دهد.
14:30
It gets further and further away from the day,
244
870461
2329
روزها و روزها از آن اتفاق گذشت،
14:32
and light and seasons temper it in some way,
245
872790
4355
و نورها و فصل‌ها به طریقی تغییرش می‌دهند،
14:37
and it's not that I'm a romantic. I'm really a realist.
246
877145
4144
و این به این معنی نیست که من رمانتیک هستم من واقعاً واقع‌بین هستم.
14:41
The reality is, there's the Woolworth Building
247
881289
3484
واقعیت این است که، ساختمان وول ورث
14:44
in a veil of smoke from the site, but it's now like a scrim
248
884773
5828
در پوششی از دود وجود دارد، اما این الان مثل یک
14:50
across a theater, and it's turning pink,
249
890601
3944
پرده(چیزی که حقیقت را پوشانده) مقابل تئاتر هست، و تبدیل به صورتی می‌شود
14:54
you know, and down below there are hoses spraying,
250
894545
3103
و پایین آن لوله‌هایی هستند که آب می‌پاشند،
14:57
and the lights have come on for the evening, and the water
251
897648
3009
و نورها در غروب می‌آیند، و آب
15:00
is turning acid green because the sodium lamps are on,
252
900657
4028
تبدیل به اَسید سبز می‌شود، چون لامپ های سدیمی روشن هستند.
15:04
and I'm thinking, "My God, who could dream this up?"
253
904685
2177
فکر می‌کنم چه کسی می‌تواند رویای این را ببیند؟
15:06
But the fact is, I'm there, it looks like that,
254
906862
4201
ولی حقیقت این هست که من آنجا بودم، مثل این هست که،
15:11
you have to take a picture.
255
911063
1894
شما مجبور هستید عکس بگیرید.
15:12
JB: You have to take a picture. That sense of urgency,
256
912957
3193
ج.ب: شما مجبور هستید عکس بگیرید. این احساس ضرورت،
15:16
of the need to get to work, is so powerful in Joel's story.
257
916150
5800
نیاز به کار کردن خیلی در داستان جوئل قوی هست.
15:21
When I saw Joel Meyerowitz recently, I told him how much
258
921950
3353
وقتی من اخیراً جوئل مِیرویتز را دیدم، به او گفتم چه قدر
15:25
I admired his passionate obstinacy, his determination
259
925303
3785
سرسخت بودنش در تصمیمش را تحسین می‌کنم. مصمم بودنش
15:29
to push through all the bureaucratic red tape to get to work,
260
929088
4583
تا همه‌ی تشریفات زائد بوروکراتیک را دور بزند تا بتواند کار کند.
15:33
and he laughed, and he said, "I'm stubborn,
261
933671
2176
و او خندید و گفت، «من یک‌دنده هستم،
15:35
but I think what's more important
262
935847
2404
اما فکر می‌کنم چیزی که بیشتر اهمیت دارد
15:38
is my passionate optimism."
263
938251
3461
خوش‌بینی خیلی زیاد من هست.»
15:41
The first time I told these stories, a man in the audience
264
941712
2803
اولین باری که من این داستانها را تعریف کردم، مردی از حضار
15:44
raised his hand and said, "All these artists talk about
265
944515
3490
دستش رو بلند کرد و گفت،«همه‌ی هنرمندان در مورد
15:48
their work, not their art, which has got me thinking about
266
948005
4738
کارهایشان صحبت می‌کنند، نه هنرهایشان، که من را وادار می‌کند
15:52
my work and where the creativity is there,
267
952743
2668
در مورد کار خودم جایی که خلاقیت در آن وجود دارد فکر کنم
15:55
and I'm not an artist." He's right. We all wrestle
268
955411
4628
و من هنرمند نیستم.» او درست می‌گوید. ما همه
16:00
with experience and challenge, limits and loss.
269
960039
4616
با تجربه‌ها و چالش‌ها، محدودیت‌ها و آسیب‌ها دست و پنجه نرم می‌کنیم.
16:04
Creativity is essential to all of us,
270
964655
2251
خلاقیت برای همه‌ی ما ضروری است،
16:06
whether we're scientists or teachers,
271
966906
2653
چه ما دانشمند باشیم یا چه معلم،
16:09
parents or entrepreneurs.
272
969559
4359
والدین باشیم یا کارآفرین.
16:13
I want to leave you with another
273
973918
2177
من می خواهم شما را با یک تصویر دیگر
16:16
image of a Japanese tea bowl. This one
274
976095
3094
از کاسه‌ی چای ژاپنی ترک کنم. این یکی
16:19
is at the Freer Gallery in Washington, D.C.
275
979189
2970
در گالری فریر در واشنگتن دی سی هست.
16:22
It's more than a hundred years old and you can still see
276
982159
2536
بیش از صد سال قدمت دارد و شما هنوز می‌توانید
16:24
the fingermarks where the potter pinched it.
277
984695
3643
اثرانگشت سفالگر را روی آن ببینید.
16:28
But as you can also see, this one did break
278
988338
2917
اما همانطور که می‌بینید این
16:31
at some point in its hundred years.
279
991255
2720
در زمانی از عمر صد ساله‌ی خود شکسته است.
16:33
But the person who put it back together,
280
993975
2760
اما شخصی که دوباره آن را به هم چسبانده،
16:36
instead of hiding the cracks,
281
996735
2564
به جای اینکه محل شکستگی را مخفی کند،
16:39
decided to emphasize them, using gold lacquer to repair it.
282
999299
5716
تصمیم گرفت روی آن تاکید کند و رنگ طلایی را برای ترمیمش به کار برد.
16:45
This bowl is more beautiful now, having been broken,
283
1005015
4444
این کاسه الان که شکسته شده زیباتر هست
16:49
than it was when it was first made,
284
1009459
3012
نسبت به اولین باری که ساخته شده بود،
16:52
and we can look at those cracks, because
285
1012471
2230
و ما می‌توانیم به محل این شکستگی نگاه کنیم
16:54
they tell the story that we all live,
286
1014701
2365
چون آن داستان زندگی همه‌ی ما هست،
16:57
of the cycle of creation and destruction,
287
1017066
3677
داستان چرخه‌ی خلقت و ویرانی،
17:00
of control and letting go, of picking up the pieces
288
1020743
4927
داستان کنترل و رها کردن، داستان جمع کردن تکه‌ها
17:05
and making something new.
289
1025670
1999
و ساختن چیزهای جدید.
17:07
Thank you. (Applause)
290
1027669
4554
متشکرم.(صدای تشویق)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7