Norman Spack: How I help transgender teens become who they want to be

نورمن اسپاک: چگونه به نوجوانان فراجنسیتی برای تبدیل شدن به انچه که می خواهند باشند، کمک کنیم.

Translator: Farnaz Saghafi Reviewer: Ahmad Mohammadzadeh

I want you all to think

می خواهم در مورد واژه سومی

about the third word that was ever said about you --

که درباره شما تاکنون

گفته شده فکر کنید،

or, if you were delivering,

و یا اینکه شما در مورد یک

about the person you were delivering.

فردی این را بکار بردید.

And you can all mouth it if you want or say it out loud.

می توانید این را زیر لب گفته

و یا بلند بگوید.

It was -- the first two were, "It's a ..."

دو واژه اول این است " این یک ... "

Audience: (Mixed reply) Girl. Boy.

(Laughter)

Well, it shows you that --

خُب، این نشان می دهد

I also deal with issues where there's not certainty

که من هم همین مشکل را دارم

وقتی که دختر یا پسر بودن، دقیقا مشخص نیست ،

of whether it's a girl or a boy,

so the mixed answer was very appropriate.

پس جواب ترکیبی خیلی مناسب بود.

Of course, now the answer often comes not at birth but at the ultrasound,

البته، امروزه اغلب پاسخ

با تولد فرد نمی اید بلکه با سونوگرافی می آید،

unless the prospective parents choose to be surprised,

مگر اینکه پدر و مادر آینده بخواهند

که شگفت زده شوند مثل قبلا که ما اینطور بودیم.

like we all were.

But I want you to think about what it is that leads to that statement

اما از شما می خواهم درباره اینکه

چه چیزی منجر به بیان اون واژه سوم

on the third word,

می شود فکر کنید،

because the third word

زیرا واژه سوم

is a description of your sex.

تعریفی از جنسیت توست،

منظورم از آن اینه که

And by that I mean,

made by a description of your genitals.

نوع اندام تناسلی شما، اون واژه را می سازد.

Now, as a pediatric endocrinologist,

به عنوان یک متخصص غدد کودکان،

I used to be very, very involved and still somewhat am, in cases

من خیلی درگیر این موضوع بودم

و هنوز هم به

شکلی درگیر مواردی هستم

in which there are mismatches in the externals

که در آنها ناهماهنگی هایی

در بخشهای بیرونی اندام جنسی

or between the externals and the internals,

و یا بین بخش بیرونی و درونی وجود دارد،

and we literally have to figure out

و ما دقیقا باید بفهمیم

what is the description of your sex.

کدام یک نوع جنسیت شما را مشخص می کند.

But there is nothing that is definable at the time of birth

اما هیچ چیز قابل تشخیصی

در زمان تولد وجود ندارد

that would define you.

تا شما را توصیف کند.

و منظورم از کلمه توصیف

And when I talk about definition,

گرایش جنسی شماست.

I'm talking about your sexual orientation.

We don't say, "It's a ... gay boy!"

نمی گویم"این یک همجنسگرای( گی) پسر هست."

"A lesbian girl!"

"یک همجنسگرای ( لزبین) دختر هست."

Those situations don't really define themselves

این حالات تا دومین دهه زندگی افراد

more until the second decade of life.

خود را براستی نشان نمی دهند.

Nor do they define your gender,

و جنسیت افراد را هم مشخص نمی کنند،

which, as different from your anatomic sex,

و متفاوت از اندام تناسلی شما

describes your self-concept:

توصیفی از شناخت شما از خودتان است.

Do you see yourself as a male or female,

آیا خودتان را به عنوان یک

فردی مونث یا مذکر

or somewhere in the spectrum in between?

و یا یک جایی بین این طیف می بینید؟

That sometimes shows up

این موضوع گاهی در اولین دهه

in the first decade of life,

زندگی فرد خودش را نشان می دهد،

but it can be very confusing for parents,

اما برای والدین می تواند بسیار گیج کننده باشد

because it is quite normative for children

چون برای کودکان خیلی عادی است

که مثل جنس مخالفشان رفتار یا بازی کنند،

to act in a cross-gender play and way,

and, in fact, there are studies that show

و در حقیقت مطالعات نشان می دهد

that even 80 percent of children who act in that fashion

که ۸۰ درصد کودکانی

که چنین رفتاری دارند

will not persist in wanting to be the opposite gender

با رسیدن به سن بلوغ

دیگر تمایلی به

at the time when puberty begins.

ادامه این رفتار ندارند.

But, at the time that puberty begins --

اما در زمان شروع بلوغ ،

that means between about age 10 to 12 in girls, 12 to 14 in boys --

یعنی بین سن ۱۰ تا ۱۲ سالگی در دختران،

و ۱۲ تا ۱۴ سالگی در پسران،

with breast budding,

با بر آمده شدن سینه ها

or two to three times' increase in the gonads

یا سه یا چهار برابر شدن غدد تناسلی

in the case of genetic males,

در افرادی که از نظر ژنتیکی مرد هستند،

by that particular point,

در اون زمان خاص، کودکی که می گوید

the child who says they are in the absolute wrong body

در بدنی کاملا" اشتباه هست

is almost certain to be transgender

تقریبا از فرا جنسیتی خود مطمئن هست

and is extremely unlikely to change those feelings,

و خیلی بعید به نظر میرسد که احساسشان تغییر کند،

no matter how anybody tries reparative therapy

مهم نیست که چقدر درمان ترمیمی

or any other noxious things.

و یا دیگر کارهای مضر بکند.

Now, this is relatively rare,

امروزه این نسبتا خیلی نادر است،

so I had relatively little personal experience with this.

من شخصا تجربه نسبتا کمی در این خصوص دارم

And my experience was more typical,

و تجربه من بیشتر کلی بود

only because I had an adolescent practice.

فقط به خاطر تجربه ای که در مورد فرد جوانی داشتیم.

And I saw someone age 24,

من فرد ۲۴ ساله ای دیدم،

genetically female, went through Harvard with three male roommates

او به عنوان یک زن از لحاظ ژنیتکی به دانشگاه هاروارد رفت،

و در طول اون مدت با سه پسر هم اتاق بود،

who knew the whole story,

که تمام ماجرا را می دانستند،

a registrar who always listed his name on course lists as a male name,

و یک مسئول ثبت نام که همیشه اسم او را

در لیست پسر ها می نوشت،

و بعد از فارغ التحصیلی پیش من آمد و گفت،" به من کمک کنید.

and came to me after graduating,

saying, "Help me. I know you know a lot of endocrinology."

می دانم که در مورد غدد خیلی می دانی."

و بدون شک من افراد زیادی را

And indeed, I've treated a lot of people who were born without gonads.

که بدون غدد تناسلی متولد شده بودند معالجه کرده بودم.

This wasn't rocket science.

این موشک هوا کردن نبود.

But I made a deal with him:

اما من با او قراری گذاشتم:

"I'll treat you if you teach me."

من تو را درمان می کنم اگر تو مرا آموزش دهی.

And so he did.

و او این کار را کرد.

و چه آموزشی دیدم

And what an education I got

from taking care of all the members of his support group.

با مراقبت کردن از همه اعضای

گروه حمایت کنند او بود.

And then I got really confused,

سپس من واقعا گیج شدم،

چونکه من فکر می کردم که این نسبتا ساده است که در آن سن

because I thought it was relatively easy at that age

to just give people the hormones

تنها به افراد هورمون بدهی

of the gender in which they were affirming.

و چنسیت آنها تصریح می شود،

But then my patient married,

اما بعد بیمار من ازدواج کرد،

and he married a woman who had been born as a male,

و او با زنی ازدواج کرد

که پسر به دنیا آمده بود،

had married as a male, had two children,

ازدواج کرده بود، دو تا فرزند داشت،

then went through a transition into female.

سپس فکر کرده بود زن شود،

And now this delightful female

و این زن نازنین

was attached to my male patient -- in fact, got legally married,

با بیمار من ازدواج کرده بود،

در واقع آنها قانونا ازدواج کردند زیرا آنها

because they showed up as a man and a woman, and who knew, right?

به عنوان یک زن و مرد ظاهر شدند، کی میدونه؟

درسته؟ ( خنده تماشاگران)

(Laughter)

And I was confused --

در حالی که من گیج شده بودم

"Does this make so-and-so gay?

آیا فلانی را همجنسگرا شده؟

Does this make so-and-so straight?"

آیا فلانی خواهان جنس مقابل شده؟

I was getting sexual orientation confused with gender identity.

من در مورد گرایش جنسی

با هویت جنسی اشتباه گرفته بودم.

And my patient said to me,

و بیمارم به من گفت،

"Look, look, look.

"نگاه کن، نگاه کن

If you just think of the following, you'll get it right:

اگر شما تنها به این نگاه کنید خواهی فهمید:

Sexual orientation is who you go to bed with.

گرایش جنسی کسی هستی که با آن به رختخواب می روی:

هویت جنسی کسی هستی که به عنوان آن ره رختخواب می روی."

Gender identity is who you go to bed as."

(Laughter)

And I subsequently learned from the many adults --

و در پی آن من از خیلی از بزرگسالان این را یادگرفتم--

I took care of about 200 adults --

من از حدود ۲۰۰ مورد بیمار بزرگسال را مراقبت کردم

و از آنها یادگرفتم

I learned from them

that if I didn't peek as to who their partner was in the waiting room,

که اگر من زیر چشمی نگاه نمیکردم

که شریک آنها که در اتاق انتظار بود چه کسی هست،

I would never be able to guess better than chance,

هرگز قادر به حدس زدن نبودم

مگر اینگه شانسی حدس می زدم

whether they were gay, straight, bi or asexual

که ایا اینها همجنسگرا هستند ، یا فردی معمولی ، یا هر دو

و یا غیر جنسیتی که در جنس اظهار شده شان بودند.

in their affirmed gender.

In other words,

به زبان دیگر،

one thing has absolutely nothing to do with the other.

یکی به هیچ وجه مشابه

مورد دیگری نیست.

And the data show it.

و داده ها نشان می دهد.

از آنجا که من از ۲۰۰ نفر فرد بزرگسان مراقبت می کنم،

Now, as I took care of the 200 adults,

I found it extremely painful.

من این را به شدت دردناک یافتم.

These people -- many of them --

این افراد- خیلی از آنها

had to give up so much of their lives.

باید خیلی فرصتها را در زندگی شان از دست بدهند.

گاهی پدران و مادران آنها را نمی پذیرند،

Sometimes their parents would reject them,

siblings, their own children,

خواهر و برادرانشان، فرزندانشان،

and then their divorcing spouse

و سپس همسران مطلقه آنها

would forbid them from seeing their children.

مانع از دیدار آنها با فرزندانشان می شوند.

It was so awful,

این بسیار وحشتناک است، چرا اینها در سن

but why did they do it at 40 and 50?

۴۰ و یا ۵۰ سالگی اینکار را می کنند؟

Because they felt they had to affirm themselves

زیرا آنها احساس می کنند باید خودشان را اظهار و اثبات کنند

قبل از اینکه خودشان را بکشند.

before they would kill themselves.

And indeed, the rate of suicide among untreated transgendered people

بدون شک،نرخ خودکشی

در میان افراد تغییر جنسیت درمان نشده

is among the highest in the world.

یکی از بالاترین نرخ ها در جهان است.

خُب چه باید کرد؟

So, what to do?

I was intrigued, in going to a conference in Holland,

کنجکاو بودم که به کنفرانسی در

where they are experts in this,

هلند جایی که در این زمینه بسیار مهارت دارند بروم،

و موارد فوق العاده ای در خصوص را ببینیم.

and saw the most remarkable thing.

They were treating young adolescents

آنها نوجوانان تازه بالغ را

after giving them the most intense psychometric testing of gender,

بعد از اینکه شدیدترین

تستهای روان سنجی از آنها گرفتند درمان می کنند،

and they were treating them by blocking the puberty that they didn't want.

و آنها مسدود کردن بلوغ

جنستی که نوجوانان آن را نمی خواستند آنها را درمان می کردند.

زیرا اساس، کودکان در هر نوع جنسیتی

Because basically, kids look about the same,

each sex, until they go through puberty,

مثل هم هستند تا اینکه بالغ شوند،

at which point, if you feel you're in the wrong sex,

و در این مرحله، اگر فرد احساس کند در جنسیت اشتباهی قرار دارند،

you feel like Pinocchio becoming a donkey.

شما احساس می کنید که پینوکیویی هستید که خر شدید.

The fantasy that you had that your body will change

تمایلی که فرد داشته که بدنش به کسی

to be who you want it to be, with puberty,

که می خواهد با بلوغ تغییر کند

actually is nullified by the puberty you get.

در واقع با بلوغی جدیدی که دریافت می کنید خنثی می شود.

And they fall apart.

و آنها از هم جدا می شوند.

خُب برای این است که از بلوغ جلوگیری می شود--

So that's why putting the puberty on hold -- why on hold?

چرا آن را جلوگیری می کنند؟ نمیتوان فقط به آنها

You can't just give them the opposite hormones that young.

هورمونهای جنس مخالف را این نوجوانان داد.

They'll end up stunted in growth,

رشد آنها متوقف می شود،

and you think you can have a meaningful conversation

آیا فکر می کنید میتوانید گفتگوی منطقی

about the fertility effects of such treatment

درباره اینکه این درمان بر باروی آنها تاثیر میگذارد را

with a 10-year-old girl, a 12-year-old boy?

با دختری ده ساله و یا پسری ۱۲ ساله داشت؟

So this buys time in the diagnostic process

بنابراین آنها بدین ترتیب زمانی برای روند تشخیص

برای چهار تا پنج سال میخرند

for four or five years,

تا اینکه آنها بتوانند آن تشخیص دهند،

so that they can work it out.

They can have more and more testing,

آنها می توانند آزمایشات بیشتر و بیشتری بکنند،

they can live without feeling their bodies are running away from them.

و بدون احساس اینکه بدنشان

از آنها فرار می کنند زندگی کنند.

And then, in a program they call 12-16-18,

و سپس در برنامه که به آن ۱۸-۱۶-۱۲ گفته می شود،

around age 12 is when they give the blocking hormones,

و در حدود سن ۱۲ سالگی هنگامی که به آنها هورمون مسدود شدن بلوغ را می دهند،

and then at age 16, with retesting,

و سپس در سن ۱۶ سالگی آزمایشات دوباره انجام می شود،

they re-qualify to receive --

و آنها را دوباره برای تغییر جنسیت تعیین می کنند.

حالا به خاطر بیاورید، هورمون های مسدود کنند بلوغ برگشت پذیر هستند،

now remember, the blocking hormones are reversible,

but when you give the hormones of the opposite sex,

اما هنگامی که فرد هورمون جنس مخالف را دریافت می کند،

you now start spouting breasts and facial hair and voice change,

در آن زمان سینه ها و موهای صورت و صدا

شروع به رشد می کنند، بسته به اینکه چه هورمونی را فرد استفاده می کنند،

depending on what you're using,

و این تاثیر دائمی خواهد داشت

and those effects are permanent,

or require surgery to remove,

و یا نیاز به عمل جراحی برای برداشتن

or electrolysis,

و یا الکترولیز کردن دارند،

and you can never really affect the voice.

و هرگز روی صدا تاثیری نخواهد داشت.

پس این خیلی مسئله جدی است، آنها کودکان ۱۵ الی ۱۶ ساله ای هستند

So this is serious, and this is 15-, 16-year-old stuff.

And then at 18, they're eligible for surgery.

و سپس در سن ۱۸ سالگی، آنها برای عمل جراحی واجد شرایط هستند،

And while there's no good surgery for females to males genitally,

و اگر جراحی مناسبی برای اندام تناسلی زن یا مرد نباشد،

the male-to-female surgery has fooled gynecologists.

و جراحی های مرد-به-زن حتی دکترهای زنان را به اشتباه می اندازد.

That's how good it can be.

انقدر که خوب می تواند انجام شده باشد.

So I looked at how the patients were doing,

پس من به اینکه بیمار چطور هستند توجه کردم،

و به بیمارانی که مثل سایرین بودند کردم،

and I looked at patients who just looked like everybody else,

except they were pubertally delayed.

به جز آنهایی که بلوغشان تاخیر داده شده بود.

But once they gave them the hormones

اما هنگامی که به آنها هورمون

consistent with the gender they affirm,

مطابق جنسی که تعیین شده داده می شوند،

آنها زیبا می شوند.

they look beautiful.

آنها عادی به نظر می رسند. آنها قد عادی داشتند.

They look normal.

They had normal heights.

You would never be able to pick them out in a crowd.

و هرگز نمیتوانید او را از بین جمعیت

(متفاوت) تشخیص دهید.

So at that point, I decided I'm going to do this.

بنابراین در این مرحله، تصمیم گرفتم که این کار را انجام دهم.

این واقعا مربوط به غدد درون ریز

This is really where the pediatric endocrine realm comes in,

کودکان است

because, in fact, if you're going to deal with it in kids aged 10 to 14,

زیرا در حقیقت، اگر بخواهید با نوجوانان در سن

۱۲-۱۰ ، ۱۴-۱۰ کار کنید،

that's pediatric endocrinology.

این مربوط به متخصص غدد کودکان است.

So I brought some kids in,

خُب من نوجوانانی را آوردم،

and this now became the standard of care,

و حالا این تبدیل به استانداری برای درمان شده،

and the [Boston] Children's Hospital was behind it.

و بیمارستان کودکان در پشت این بود.

By my showing them the kids before and after,

با نشان دادن عکسهایی از کودکان قبا از درمان و بعد از آن ،

people who never got treated and people who wished to be treated,

افرادی که هرگز درمان نشده اند

و افرادی که آرزو داشتند درمان شوند

and pictures of the Dutch --

و عکسهایی از هلندی ها ،

they came to me and said,

آنها پیش من آمدند و گفتند،

"You've got to do something for these kids."

"تو باید کاری برای این نوجوانان انجام دهی"

Well, where were these kids before?

خُب، این کودکان قبلا کجا بودند؟

They were out there suffering, is where they were.

آنها درست همین جا بودند و رنج می کشیدند،

So we started a program in 2007.

پس ما یک برنامه را در سال ۲۰۰۷ شروع کردیم.

و این اولین برنامه برای نوجوانان بود--

It became the first program of its kind --

but it's really of the Dutch kind --

اما درواقع نوجوانان هلندی بودند--

in North America.

در آمریکای شمالی.

And since then, we have 160 patients.

و از آن زمان ما ۱۶۰ بیمار داشته ایم.

Did they come from Afghanistan? No.

آیا آنها از افغانستان آمدند؟ نه.

75 percent of them came from within 150 miles of Boston.

۷۵ درصد آنها از

فاصله ۱۵۰ کیلومتری بوستون آمدند.

And some came from England.

و برخی از انگلستان آمدند.

Jackie had been abused in the Midlands, in England.

جکی در میدلند انگلستان مورد آزار قرار گرفته بود.

او دختری ۱۲ ساله بود،

She's 12 years old there,

او به عنوان یک دختر زندگی می کرد

she was living as a girl,

but she was being beaten up.

اما او کتک خورد بود.

It was a horror show, they had to homeschool her.

این نمایش وحشتناکی بود.

آنها برای او مدرسه سر خانه درس کرده بودند.

And the reason the British were coming

و دلیل اینکه این خانواده انگلیسی آمدند این بود

was because they would not treat anybody with anything under age 16,

که در انگلستان کسی را قبل از

۱۶ سالگی درمان نمی کنند،

which means they were consigning them to an adult body

بدین معنی که میگذارند

تا آنها بالغ شوند، مهم نیست که چه اتفاقی می افتاده،

no matter what happened,

even if they tested them well.

حتی اگر آزمایشات کاملی از آنها گرفته باشند.

بالاتر از این، جکی

Jackie, on top of it, was, by virtue of skeletal markings,

به موجب نشانه گذاری اسکلتی

destined to be six feet five.

میرفت که شش فیت قد داشته باشد.( ۱۸۳ سانتیمتر)

و با این حال ، او تازه شروع به بالغ شدن

And yet, she had just begun a male puberty.

به عنوان یک مرد کرده بود.

Well, I did something a little bit innovative,

خُب، من کاری با کمی نوآوری کردم،

because I do know hormones,

چونکه من هورمون ها را می شناسم،

and that estrogen is much more potent

که استروژن بسیار قوی تر

in closing epiphyses, the growth plates,

در بسته شدن رشد استخوان است، در صفحه رشد استخوانها،

and stopping growth, than testosterone is.

و توقف رشد، و سپس تستسرون قرار دارد.

So we blocked her testosterone with a blocking hormone,

پس ما تستوسترون را او را

با بستن هورمون متوقف کردیم .

but we added estrogen, not at 16, but at 13.

اما استروژن را اضافه کردیم، نه در سن ۱۶ سالگی بلکه در سن ۱۳ سالگی.

And so here she is at 16, on the left.

خُب حالا او ۱۶ ساله ، در سمت چپ.

And on her 16th birthday, she went to Thailand,

و در روز تولد ۱۶ سالگیش، او به تایلند رفت،

where they would do a genital plastic surgery.

جایی که او می تواند جراجی پلاستیک اندام تناسلی انجام دهد.

They will do it at 18 now.

در سن ۱۸ سالگی او عمل خواهد شد.

And she ended up 5'11".

و او ۱۸۰ سانتیمتر قد کشید

But more than that, she has normal breast size,

اما بیشتر از آن، او سینه با اندازه طبیعی داشت،

because by blocking testosterone,

با متوقف کردن هورمون تسوسترون،

every one of our patients has normal breast size

همه بیماران ما سینه در اندازه

طبیعی خواهند داشت

if they get to us at the appropriate age,

اگر در سن مناسب پیش ما بیایند، نه اینکه در شده باشد.

not too late.

و آخرین نفر در سمت راست ، او هست.

And on the far right, there she is.

She went public -- semifinalist in the Miss England competition.

او به جامعه برگشت،

مسابقات نیمه نهایی دختر شایسته انگلستان.

داوران این بحث را داشتند که آیا آنها اینکار را می توانند بکنند؟

The judges debated as to, can they do this?

And one of them quipped, I'm told,

آیا می توانند او را --

یکی از آنها به کنایه به من گفت،

"But she has more natural self than half the other contestants."

" اما او بیشتر طبیعی است

از نیمی از شرکت کنند گان دیگر."

(Laughter)

( خنده تماشاگران)

And some of them have been rearranged a little bit,

و برخی از آنها کمی دوباره تنظیم شده بودند،

but it's all her DNA.

اما همه اینها دی ان ای DNA او بودند.

And she's become a remarkable spokeswoman.

او یک سخنور فوق العاده ای شده است.

به او پیشنها د قرارداد برای مدل شدن شده است،

And she was offered contracts as a model,

و هر بار او من را اذیت می کند و می گوید،

at which point she teased me, when she said,

" احتملا من شانس بهتری برای

"You know, I might have had a better chance as a model

مدل شدن داشتم اگر تو قد مرا ۱۸۲ سانتیمتر می کردی. "

if you'd made me six feet one."

(Laughter)

ژست می گیره. ( خنده تماشاگران)

Go figure.

So this picture, I think, says it all.

خُب این تصویر، فکر می کنم همه داستان را بیان کند.

It really says it all.

این واقعا همه چیز را می گوید.

These are Nicole and brother Jonas,

اینها نیکول و برادرش جونز هستند.

identical twin boys,

دوقلو های همسان،

and proven to be identical.

همسانی آنها اثبات شده،

و نیکول خودش را به عنوان

Nicole had affirmed herself as a girl as early as age three.

یک دختر در سن سه سالگی اظهارمی کرد.

At age seven, they changed her name,

در سن هفت سالگی، آنها نام او را تغییر دادند،

و در شروع بلوغ مردانگی

and came to me at the very beginnings of a male puberty.

او پیش من آمد.

Now you can imagine looking at Jonas at only 14,

با نگاه کردن به جونزدر سن ۱۴ سالگی

می توانید زودرس بودن بلوغ مردانگی را

that male puberty is early in this family,

در این خانواده تصور کنید،

because he looks more like a 16-year-old.

زیرا او بیشتر شبیه شانزده سالهاست،

اما این باعث می شود نقطه همه بیشتر

But it makes the point all the more,

of why you have to be conscious of where the patient is.

ه همین دلیل شما باید آگاه

که در آن بیمار است .

Nicole is on pubertal blockade in here,

در اینجا بلوغ نیکول مسدود شده،

and Jonas is just going -- biologic control.

و جونز روند عادی طبیعی را طی می کند.

This is what Nicole would look like

نیکول این شکلی می توانست باشد

if we weren't doing what we were doing.

اگر ما این کار را نمی کردیم.

He's got a prominent Adam's apple.

سیب آدم جونز در ناحیه گلو برجسته شد.

He's got angular bones to the face, a mustache,

او استخوان زاویه ای مردانه ای در صورتش دارد،

و می توانید ببنید که قدشان متفاوت است

and you can see there's a height difference,

زیرا او به بلوغ وارد شده

because he's gone through a growth spurt that she won't get.

و رشد او شروع شده ولی نیکول هنوز بالغ نشده.

نیکول هورمون استروژن می گیرد.

Now Nicole is on estrogen.

She has a bit of a form to her.

او کمی شکل گرفته.

This family went to the White House last spring,

این خانواده بهار گذشته به کاخ سفید رفتند

because of their work in overturning an anti-discrimination --

زیرا برای برای برداشتن

ضد تبعیض

there was a bill that would block

که برای یک لایحه که میتواند

the right of transgender people in Maine to use public bathrooms,

حق افراد فراجنسیتی در ایالت مین را

برای استفاده از دستشویی های عمومی محدود می کرد،

and it looked like the bill was going to pass,

و به نظر می رسد که این لایحه تصویب شود،

and that would have been a problem,

و مشکلیی بوده است

but Nicole went personally to every legislator in Maine

اما نیکول شخصا به همه مراکز قانونگذاری در یالت مین رفت

and said, "I can do this.

و گفت،" من نمی تونم به دستشویی مردانه بروم.

If they see me, they'll understand

اگر آنها مرا ببینند، آنها می فهمند

why I'm no threat in the ladies' room,

که چرا من تهدیدی برای زنان در دستشویی زنانه نیستم،

but I can be threatened in the men's room."

اما من در دستشویی مردانه میتوانم مورد تهدید قرار گیرم."

And then they finally got it.

در نهایت آنها موفق شدند.

خُب ما به کجا می رویم؟

So where do we go from here?

Well, we still have a ways to go in terms of anti-discrimination.

خُب، ما هنوز راه های زیادی

برای ضد تبعیض داریم که برویم.

There are only 17 states that have an anti-discrimination law

تنها ۱۷ ایالت هستند

که قانون ضد تبعیض

against discrimination in housing,

علیه تبعیض در مسکن، اشتغال،

employment, public accommodation --

و اقامت در محل های عمومی دارند،

only 17 states, and five of them are in New England.

تنها ۱۷ ایالت، و پنج تا از آنها در نیو انگلند هستند( مجموعه ای از ایالات در شرق آمریکا که به آنها نییو انگلند می گویند)

We need less expensive drugs.

ما به داروهای ارزانتر نیاز داریم.

They cost a fortune.

آنها هزینه گزافی دارند

ما نیاز با شرایطی

And we need to get this condition out of the DSM.

خارج از سیستم داروئی کشور داریم.

It is as much a psychiatric disease as being gay and lesbian,

این بیشتر بیماری روانی است

تا اینکه همجنسگرای لزبین یا گی باشند،

and that went out the window in 1973,

و از سال ۱۹۷۳ پنجره ای گشوده شده

and the whole world changed.

که همه جهان را تغییر داده.

And this isn't going to break anybody's budget.

و این به جهتی می رود که باعث هزینه زیادی برای افراد نشود.

این خیلی رایج نیست.

This is not that common.

But the risks of not doing anything for them

اما خطر انجام نداد کاری برای آنها

تنها خطر قرار دادن آنها

not only puts all of them at risk of losing their lives to suicide,

برای اینکه زندگیشان را از دست دهند و خودکشی کنند نیست،

but it also says something about whether we are a truly inclusive society.

بلکه این درباره اینکه

آیا ما یک جامعه واقعا فراگیر هستیم، نیز می گوید.

Thank you.

سپاسگزارم.

(Applause)

( تشویق تماشاگران)