Shimon Schocken: The self-organizing computer course

Translator: Joseph Geni Reviewer: Morton Bast

Translator: Nima Pourreza Reviewer: soheila Jafari

(با این توصیف)، این پدر بزرگ من است.

So, this is my grandfather,

سالمان شوکه،

که در خانواده ایی فقیر و بیسواد متولد شد

Salman Schocken,

who was born into a poor and uneducated family

با شش فرزند(درخانواده)برای تامین غذا،

with six children to feed,

و وقتی ۱۴ ساله شد، او مجبور شد

and when he was 14 years old, he was forced to

برای کمک در تهیه نان روی میز(غذا خوری)، مدرسه را رها کند.

drop out of school in order to help put bread on the table.

و هرگز دوباره به مدرسه برنگشت.

He never went back to school.

در عوض، او امپراطوری پر زرق و برقی را بنا نهاد

Instead, he went on to build a glittering empire

از فروشگاه های چند شعبه ایی.

سالمان به طور کامل کمال گرا بود،

of department stores.

Salman was the consummate perfectionist,

و هر یک از فروشگاه هایش یک جواهری بود

از معماری باوهاوس

and every one of his stores was a jewel

او همچنین به طور کامل خود-یادگیر بود،

of Bauhaus architecture.

و مانند چیز های دیگر،او آن(خود-آموزی) را نیز در بهترین نحو انجام داد.

He was also the ultimate self-learner,

and like everything else, he did it in grand style.

او احاطه کرد پیرامون خود را با همراهیانی

از جوانان،دانشمندان ناشناخته ای چون مارتین بوبر

He surrounded himself with an entourage

of young, unknown scholars like Martin Buber

و شال آگون و فرنز کافکا (برندگان نوبل)

and Shai Agnon and Franz Kafka,

و برای هر کدام حقوق ثابت ماهانه می داد.

and he paid each one of them a monthly salary

بنابر این آن ها درآرامش خاطر توانستند بنویسند

so that they could write in peace.

و در آن زمان، در دهه ۳۰ میلادی، سالمان آنچه که در آینده منتظرش بود را دید

And yet, in the late '30s, Salman saw what's coming.

او از آلمان گریخت ، همراه با خانواده اش

He fled Germany, together with his family,

و همه چیز را پشت سرش گذاشت

فروشگاه هایش را مصادره کردند،

leaving everything else behind.

His department stores confiscated,

او باقی عمرش را در تعقیب با اشتیاق زیاد

هنر و فرهنگ گذراند.

he spent the rest of his life in a relentless pursuit

و این ترک کننده تحصیل دبیرستان

of art and culture.

در سن ۸۲ سالگی مرد

This high school dropout

فکری نیرومندی و بنیانگذار و اولین مدیرعامل

died at the age of 82,

a formidable intellectual, cofounder and first CEO

دانشگاه عبری اورشلیم

و بنبانگذار کتاب های س

of the Hebrew University of Jerusalem,

"یک اثر مورد تحسین" که بعدها بعد ها این عنوان را بدست آورد

and founder of Schocken Books,

an acclaimed imprint that was later acquired

توسط رندم هاوس (یکی از بزرگترین ناشران کتاب)

مثالی است ازقدرت خود-ـآموزی.

by Random House.

Such is the power of self-study.

و اینها والدین من بودند.

And these are my parents.

آن ها هم از امتیاز تحصیلات دانشگاهی برخوردار نشدند.

They too did not enjoy the privilege of college education.

آنها بسیار مشغول ساختن خانواده و کشور بودند.

They were too busy building a family and a country.

و هنوز هم، همانند سالمان، آنها برای تمام عمر

And yet, just like Salman, they were lifelong,

خود-یادگیران سرسختی بودند، و خانه ی ما انبار شد

tenacious self-learners, and our home was stacked

با هزاران کتاب ،یادداشت و آثار هنری.

with thousands of books, records and artwork.

من به یاد دارم پدرم به وضوح به من میگفت

"زمانی که همه همسایه هایمان تلویزیون خریدند,

I remember quite vividly my father telling me

that when everyone in the neighborhood will have a TV set,

سپس ما یک گیرنده معمولی رادیو اف.ام خواهیم خرید." (خنده حضار)

then we'll buy a normal F.M. radio. (Laughter)

و این من هستم،

قرار بود اولین چرتکه خودم را داشته باشم،

And that's me,

که در واقع چیزی بود که پدرم در نظر گرفته بود به جای

I was going to say holding my first abacus,

یک جایگزین کافی برای یک آیپد (خنده)

but actually holding what my father would consider

بنابراین یک چیزی که من از خانه گرفتم این نکته است:

an ample substitute to an iPad. (Laughter)

So one thing that I took from home is this notion

معلمان لازم نیست لزوما آموزش دهند.

that educators don't necessarily have to teach.

بجای آن، انها میتوانند محیط و منابع را فراهم کنند

Instead, they can provide an environment and resources

تا توانایی طبیعی شما برای یادگرفتن توسط خودتان را آزاد کنند.

that tease out your natural ability to learn on your own.

خود-آموزی، خود-اکتشافی، خود-توانمندسازی

Self-study, self-exploration, self-empowerment:

آنها خواص یک آموزش عالی هستند.

بنابراین من قصد دارم به میان بگذارم با شما داستانی در مورد خود-آموزی

these are the virtues of a great education.

So I'd like to share with you a story about a self-study,

خود-توانمند سازی دوره علوم کامپیوتر

که من ان را ساخته ام، با همراهی همکار باستعدادم نوام نیسان.

self-empowering computer science course

that I built, together with my brilliant colleague Noam Nisan.

همانگونه که در تصویر میبینید، من و نوآم هردو

به اصول اولیه، جذب اولیه داشتیم

As you can see from the pictures, both Noam and I

و با گذر سالیان، شناخت ما از

had an early fascination with first principles,

علم و تکنولوژی، سطح بالاتر(پیچیده تر) شد،

and over the years, as our knowledge of

science and technology became more sophisticated,

این هیجان اولیه با اصول ابتدایی

this early awe with the basics

فقط شدت بخشید(به یادگیری)

بنابراین تعجب آور نیست که، حدود ۱۲ سال پیش، وقتی

has only intensified.

So it's not surprising that, about 12 years ago, when

نوآم و من پروفسور علوم کامپیوتر بودیم،

Noam and I were already computer science professors,

ما توسط همین پدیده نامید شدیم.

we were equally frustrated by the same phenomenon.

از انجا که کامپیوتر بطور فزاینده ایی پیچیده تر میشد،

دانش آموزان ما، جنگل را برای یک درخت از دست می دادند. (اصطلاح: جلب شدن در چیز کوچک، از چیزهای بزرگ گمراه شدن)

As computers became increasingly more complex,

our students were losing the forest for the trees,

و درواقع، ارتباط برقرار کردن ناممکن است

and indeed, it is impossible to connect

با روح یک ماشین اگر شما در تعامل باشید

with the soul of the machine if you interact

با یک کامپیوتر رومیزی یا یک مک (کامپیوتر) که پوشیده شده

with a black box P.C. or a Mac which is shrouded

با لایه های متعددی بسته شده از نرم افزارهای اختصاصی

by numerous layers of closed, proprietary software.

بنابراین نوآم و من این بینش را داشتیم که اگر ما بخواهیم دانش آموزانمان

So Noam and I had this insight that if we want our students

بفهمند چگونه کامپیوتر کار میکند،

و (این مفاهیم) را با مغز و استخوان خود بفهمند،

to understand how computers work,

بنابرین شاید بهترین راه برای رسیدن به

and understand it in the marrow of their bones,

این است که از آنان بخواهیم، یک کامپیوتر بسازند،(که) کارکند،

then perhaps the best way to go about it

is to have them build a complete, working,

همه منظوره باشد، کامپیوتر قابل استفاده باشد، سخت افزار و نرم افزاری

general-purpose, useful computer, hardware and software,

از همان ابتدا، از اصول اولیه ساخته شده باشد.

from the ground up, from first principles.

حالا، ما میخواهیم از جایی شروع کنیم، بنابراین من و نوآم

Now, we had to start somewhere, and so Noam and I

تصمیم گرفتیم،( قسمت اصلی ایده) خود را بنیان بگذاریم، بنابراین برای گفتن

decided to base our cathedral, so to speak,

در ساده ترین قطعه ممکن پذیر،

که چیزی است به نام NAND.

on the simplest possible building block,

این چیزی بیش از یک گیت منطقی بدیهی نیست

which is something called NAND.

It is nothing more than a trivial logic gate

با چهار وضعیت(جدول صحت) ورودی-خروجی.

بنابراین ما سفرمان را با گفتن این (جمله) به دانش آموزانمان آغاز کردیم.

with four input-output states.

"خدا به ما (گیت) NAND را داد" (خنده حضار)

So we now start this journey by telling our students

و به ما گفت کامپیوتر بسازید، و وقتی ما پرسیدیم چطوری؟

that God gave us NAND — (Laughter) —

and told us to build a computer, and when we asked how,

خدا گفت : "قدم به قدم به مرور زمان"

God said, "One step at a time."

و با پیروی این توصیه، ما شروع کردیم

با این گیت NAND دوست داشتنی و فروتن

And then, following this advice, we start

و ما همراه دانش آموزانمان از میان دنباله ایی استادانه درست شده

with this lowly, humble NAND gate,

از پروژه هایی که رفته رفته باعث ساخت یک چیپ ست (تراشه)

and we walk our students through an elaborate sequence

of projects in which they gradually build a chip set,

یک سکوی سخت افزاری، یک اسمبلر، یک ماشین مجازی،

a hardware platform, an assembler, a virtual machine,

یک سیستم عامل ساده، و یک همگردان (کامپایلر)

a basic operating system and a compiler

برای یک زبان برنامه نویسی ساده شبیه(زبان) جاوا که ما آن را "جک" نامیدیم.

for a simple, Java-like language that we call "JACK."

دانش آموزان در پایان این دوره آموزشی جشن میگرفتند

بوسیله جک برای نوشتن تمامی انواع بازی های جالب

The students celebrate the end of this tour de force

مثل ، پینگ-پنگ، بازی ما، پازل جورچین Tetris

by using JACK to write all sorts of cool games

شما میتوانید تصور کنید شادی فوق العاده ایی از بازی کردن

like Pong, Snake and Tetris.

You can imagine the tremendous joy of playing

با بازی Tetris که شما آنرا با زبان جک نوشته اید

with a Tetris game that you wrote in JACK

و سپس انرا به زبان ماشین (صفر و یک) به وسیله کامپایلر تبدیل میکنید

and then compiled into machine language in a compiler

که شما آن را نوشته اید، و سپس نتیجه را می بینید

که در ماشینی که شما آن را ساختید، اجرا می شود

that you wrote also, and then seeing the result

running on a machine that you built starting

که ازهیچ چیزی بجز هزاران گیت NAND تشکیل نشده است.

with nothing more than a few thousand NAND gates.

این یک دستاورد فوق العاده شخصی

It's a tremendous personal triumph of going

در حرکت از اصول اولیه تا به یک سیستم فوق العاده پیچیده

from first principles all the way to a fantastically complex

و مفید می باشد.

نوآم و من ۵ سال کار کردیم برای آسان کردن

and useful system.

Noam and I worked five years to facilitate

این صعود و برای ساخت ابزارها و زیرساخت

this ascent and to create the tools and infrastructure

که دانش اموزان را در ساخت آن در یک نیمسال توانا خواهد کرد.

that will enable students to build it in one semester.

و این یک تیم عالی است که به ما در این رویداد کمک کردند.

And this is the great team that helped us make it happen.

این روش، ساختمان کامپیوتر را تجزیه کرد

The trick was to decompose the computer's construction

به چندین قسمت های مستقل(ماژول) یکجا

هر کدام از این ها میتوانستند به صورت مستقل هویت پیدا کنند،

into numerous stand-alone modules,

each of which could be individually specified,

ساختن و یکی-تست کردن آنها بصورت تنها از باقی پروژه (امکان پذیر بود)

built and unit-tested in isolation from the rest of the project.

و از یک روزی من و نوآم تصمیم گرفتیم که بگذاریم

تمامی این بلوک های ساخت شده را در دسترس، بصورت رایگان و متن باز

And from day one, Noam and I decided to put

all these building blocks freely available in open source

در وبسایت

بنابراین ، مشخصات تراشه ها، برنامه ها، توضیحات پروژه ها،

on the Web.

So chip specifications, APIs, project descriptions,

ابزار های نرم افزاری، شبیه ساز های سخت افزاری، شبیه ساز پردازنده مرکزی،

software tools, hardware simulators, CPU emulators,

پشته ایی از صدها اسلاید و سخنرانی

stacks of hundreds of slides, lectures --

ما همه چیز را در وبسایت پخش کردیم

و تمام دنیا را دعوت میکنیم به آمدن

we laid out everything on the Web

and invited the world to come over,

برداشتن هرچیزی که آنها نیازمندند،

و هر چیزی که با آن میخواهد انجام دهند.

take whatever they need,

و بعد یک چیز شگفت انگیزی اتفاق افتاد.

and do whatever they want with it.

And then something fascinating happened.

دنیا آمد.

در مدت کوتاهی، هزاران نفر از مردم،

The world came.

ماشین ما را می ساختند.

And in short order, thousands of people

و NAND2Tetris تبدیل شد به اولین در

were building our machine.

And NAND2Tetris became one of the first

عظیم و متن باز در دوره های آنلاین

massive, open, online courses,

با اینکه ما 7 سال قبل هیچ ایده ایی نداشتیم از کاری

که ما انجام دادیم MOOCs نامیده میشود. (Massice Open Online Courses)

although seven years ago we had no idea that what

we were doing is called MOOCs.

ما فقط مشاهده کردیم که چگونه دوره های خود-سازمان یافته

We just observed how self-organized courses

که تکثیری خودبخودی بودند

were kind of spontaneously spawning

از منابع(آموزشی) ما.

برای مثال: پارمد سی ای ،

out of our materials.

یک مهندسی از ایالت کرالا در هند،

For example, Pramode C.E.,

گروهی از خود-یادگیران را سازمان داده است

an engineer from Kerala, India,

کسانی که کامپیوتر های مارا تحت راهنمایی های خوب میسازند.

has organized groups of self-learners

و پاراگ شاه، مهندسان دیگری، از بمبئ،

who build our computer under his good guidance.

پروژه های مارا به صورت کوچکتر تکه تکه کردند،

And Parag Shah, another engineer, from Mumbai,

بسته های بسیار قابل مدیریت که او حالا ارائه میدهد

has unbundled our projects into smaller,

در برنامه آموزشی پیشگام اش بنام : خودت-آنرا-انجام بده.

more manageable bites that he now serves

in his pioneering do-it-yourself computer science program.

مردمی که به این بسته های آموزشی جلب می شوند

The people who are attracted to these courses

معمولا ذهنیت هکری دارند.

آنها میخواهند مشخص کنند که چگونه اشیا کار میکنند،

typically have a hacker mentality.

و میخواهند ان را در گروه ها انجام دهند،

They want to figure out how things work,

مثل این انجمن هکر ها در واشینگتن دی سی

and they want to do it in groups,

که از منابع ما برای ارائه دوره های عموم استفاده کردند.

like this hackers club in Washington, D.C.,

that uses our materials to offer community courses.

و بخاطر اینکه این منابع بصورت گسترده در دسترس

And because these materials are widely available

و متن باز هستند، افراد مختلفی انهارا می گیرند

and open-source, different people take them

برای اهداف بسیار مختلف و غیر قابل پیشبینی

to very different and unpredictable directions.

برای مثال، یو فانگمین، از دانشگاه گونچو (چین)

For example, Yu Fangmin, from Guangzhou,

از تکنولوژِی FPGA استفاده کرده است

برای ساختن کامپیوتر ما و نشان دادن به دیگران که چگونه همان کاررا انجام میدهد

has used FPGA technology

to build our computer and show others how to do the same

با استفاده از یک کلیپ؛ و بن کراددوک توسعه داد

یک بازی کامپیوتری بسیارعالی، که پیاده کرده است آنرا

using a video clip, and Ben Craddock developed

a very nice computer game that unfolds

در داخل معماری پردازنده ما، که کاملا

inside our CPU architecture, which is quite a complex

بازی ماز سه بعدی پیچیده ای هست که بن آن را توسعه داد

3D maze that Ben developed

با استفاده از موتور شبیه ساز بازی سه بعدی ماین‌کرفت

using the Minecraft 3D simulator engine.

جامعه ماین‌کرفت جایزه موز را به این پروژه اختصاص داد،

, بن تبدیل به یک ستاره رسانه ای فوری شد،

The Minecraft community went bananas over this project,

and Ben became an instant media celebrity.

و درواقع، کاملا برای چندی از افراد،

And indeed, for quite a few people,

آشنایی NAND2Tetris، اگر شما بخواهید،

taking this NAND2Tetris pilgrimage, if you will,

تبدیل به یک تجربه ی تغییر دهنده زندگی گشت.

has turned into a life-changing experience.

برای مثال ، دَن روندز ، کسی که یک علاقه مند دنبالگر موزیک

For example, take Dan Rounds, who is a music

و ریاضیات بود، از شرق شهر لنسینگ میشیگان.

چند هفته پیش، دَن یک پست پیروزمندانه پست کرد

and math major from East Lansing, Michigan.

A few weeks ago, Dan posted a victorious post

در وبسایت ما، و من دوست دارم آن را برایتان بخوانم.

on our website, and I'd like to read it to you.

اینچیزیست که دَن گفته است:

So here's what Dan said.

"من (آموزش های آنلاین) را انجام دادم چون فهمیدن کامپیوتر

"I did the coursework because understanding computers

برایم مهم بود، همچون سواد خواندن نوشتن و شمارش،

is important to me, just like literacy and numeracy,

و من به وسیله اش(آموزش ها) انجام دادم، هیچوقت اینچنین روی چیزی سخت کار نکرده بودم

and I made it through. I never worked harder on anything,

هرگز در این درجه دچار چالش نشده بودم.

اما آن چه که اکنون میبینم، احساس میکنم ارزش کار دارد،

never been challenged to this degree.

من با قاطعیت آن را دوباره انجام میدهم.

But given what I now feel capable of doing,

برای هرکسی که درنظر دارد NAND2Tetris را(شروع کند)،

I would certainly do it again.

این یک سفر دشواری است، اما شما را عمیقا تغییر خواهد داد."

To anyone considering NAND2Tetris,

it's a tough journey, but you'll be profoundly changed."

پس دَن نشان داد برای بسیاری از خود-یادگیران

So Dan demonstrates the many self-learners

که این دوره ها را در وبسایت انجام میدهند، با کشش خودشان،

who take this course off the Web, on their own traction,

با ابتکار عمل خودشان، و این کاملاّ شگفت انگیز است چون

on their own initiative, and it's quite amazing because

این مردم نمیتوانند مراقبت کمتری درمورد

these people cannot care less about

مدرجات آموزشی داشته باشند.

آنها این (دوره هارا)انجام میدهند برای یک انگیزه.

grades.

They are doing it because of one motivation only.

آنها شوق بسیاری برای یادگیری دارند.

They have a tremendous passion to learn.

و با انچه گفته شد،

من میخواهم چند کلمه ایی درمورد نمره دهی سنتی بگویم.

And with that in mind,

I'd like to say a few words about traditional college grading.

من ازش خوشم نمی آید.

ما غرق در درجه (و مدارک تحصیلیمان) شده ایم

I'm sick of it.

چون ما در (جزئیات) غرق شدیم.

We are obsessed with grades

و هنوز هم مقاطع تحصیلی مارا از لذت شکست خوردن (و تجربه کردن) دور می کند

because we are obsessed with data,

and yet grading takes away all the fun from failing,

و قسمت عظیمی از یک آموزش

درمورد شکست خوردن است.

and a huge part of education

شجاعت (چیست؟)، باتوجه به گفته چرچیل،

is about failing.

توانایی است از شکستی به سوی (شکست) دیگر رفتن

Courage, according to Churchill,

بدون از دست دادن شور و اشتیاق. (خنده حضار)

is the ability to go from one defeat to another

without losing enthusiasm. (Laughter)

و (Joyce) میگوید: اشتباهات

And [Joyce] said that mistakes

دروازه ورود به اکتشاف هستند.

و هنوز هم ما تحمل اشتباهات را نداریم،

are the portals of discovery.

And yet we don't tolerate mistakes,

و نمرات(مدارک تحصیلی) را می پرستیم.

و ما +B و -A ها را فراهم میکنیم

and we worship grades.

So we collect your B pluses and your A minuses

و آنهارا جمع میبندیم تا به نمره ایی(میانگینی) چون 3.4 (از4) برسیم،

که بر روی پیشانی شما درج می شوند

and we aggregate them into a number like 3.4,

و خلاصه می کنند که شما چه کسی هستید.

which is stamped on your forehead

خب، بنظر من ما بیش از حد با این مزخرفات دور شده ایم(از هدف)

and sums up who you are.

Well, in my opinion, we went too far with this nonsense,

ارزش گزاری های (تحصیلی) تبدیل به چیز بی ارزشی شده اند.

and grading became degrading.

بنابر اینها، میخواهم چند کلمه ایی درمورد ترقی بگویم،

So with that, I'd like to say a few words about upgrading,

و نیم نگاهی از پروژه فعلی خودم را با شما به میان بگذارم،

and share with you a glimpse from my current project,

که با پروژه قبلی متفاوت است،

اما مشخصات مشابهی را به اشتراک می گذارد

which is different from the previous one,

از خود-یادگیری، یادگیری با عمل،

but it shares exactly the same characteristics

of self-learning, learning by doing,

خود-اکتشافی و جامعه سازی

self-exploration and community-building,

و این پروژه به آموزش ریاضی K-12 می پردازد،

and this project deals with K-12 math education,

با ریاضیات سال های اولیه آغاز میشود،

و ما (آموزش ها را) با تبلت انجام می دهیم، چرا که اعتقاد داریم

beginning with early age math,

and we do it on tablets because we believe that

مانند هرچیز دیگری،ریاضیات نیز باید فعالانه (درعمل) آموخته شود.

math, like anything else, should be taught hands on.

پس این چیزیست که ما انجام دادیم. به طور اساسی، ما توسعه دادیم

تعداد زیادی از نرم افزارهای موبایلی را که هریک توضیح می دهد

So here's what we do. Basically, we developed

numerous mobile apps, every one of them explaining

موضوع مشخصی را در ریاضیات.

برای نمونه، بذارید انجام بدیم (درمورد) مساحت ها

a particular concept in math.

So for example, let's take area.

وقتی شما با موضوعی چون مساخت سرکار دارید

خب، ما همچنین مجموعه ایی از ابزارها فراهم کردیم که کودک

When you deal with a concept like area --

well, we also provide a set of tools that the child

دعوت میشود برای تجربه کردن آنها بمنظور یادگیری

پس اگه مساحت برای ما جالب توجه هست، بعد آن یک چیزی

is invited to experiment with in order to learn.

So if area is what interests us, then one thing

که معمولا با مساحت ها انجام میگیرد کاشی کاری آنهاست

which is natural to do is to tile the area

با این شی مشخص و بسادگی شمردن

of this particular shape and simply count

چه مقدار کاشی میخواهد برای پوشاندن کامل

how many tiles it takes to cover it completely.

و این تمرین کوچک اینجا به شما اولین

بینش خوبی از مفهوم مساحت می دهد.

And this little exercise here gives you a first

good insight of the notion of area.

با این ترتیب، مساحت این شکل چقدر است ؟

Moving along, what about the area of this figure?

خب، اگر شما بخواهید آن را کاشی کاری کنید، بخوبی کار پیش نخواهد رفت،

Well, if you try to tile it, it doesn't work too well, does it.

بنابراین درعوض، شما میتوانید تجربه کنید

با این ابزارهای متفاوت اینجا بعضی روند هارا

So instead, you can experiment

از راهنمایی اولیه و خطا کردن،

with these different tools here by some process

و در برخی زمان ها، می توانید یک چیزی پیدا کنید

of guided trial and error,

که شما می توانید با ان برخی تغییرات مجاز را انجام دهید

and at some point you will discover that one thing

که روبرو یکی از اونهاست، شما می توانید برش بدید شکل را،

that you can do among several legitimate transformations

شما می توانید قسمت ها رو تغییر مکان بدید، شما میتونید اونارو چسب کنید

is the following one. You can cut the figure,

you can rearrange the parts, you can glue them

و بعد اقدام به کاشی کردن مثل انچه که قبلتر کردیم میکنیم.

and then proceed to tile just like we did before.

(تشویق)

(Applause)

حالا این تغییر شکل مشخص،

تغییر نداد مساحت شکل اصلی را،

Now this particular transformation

did not change the area of the original figure,

پس وقتی یک ۶ ساله بازی میکند با این

یک الگوریتم هوشمندانه کشف می کند

so a six-year-old who plays with this

has just discovered a clever algorithm

برای محاسبه کردن مساحت هر نوع متوازی-الاضلاع داده شده.

to compute the area of any given parallelogram.

ما با این روش، معلمان را عوض نکردیم.

ما معتقدیم که معلمان باید قوی بشوند نه تعویض.

We don't replace teachers, by the way.

We believe that teachers should be empowered, not replaced.

با این ترتیب، مساحت یک مثلث چطور؟

Moving along, what about the area of a triangle?

بعد از مقداری راهنمایی اولیه و خطا کردن،

کودک میتواند پیدا کند، با کمک یا بدون کمک،

So after some guided trial and error,

the child will discover, with or without help,

که او میتواند کپی برداری از شکل اصلی بکند

that he or she can duplicate the original figure

و سپس نتیجه بگیرد ، شکل را معکوس کند

and then take the result, transpose it,

با شکل اصلی چسب کند و سپس اقدام به آنچه که قبلا کردیم بکند.

glue it to the original and then proceed [with] what we did before:

برش ، تغییر مکان، چسباندن، --اوه-- چسباندن و چسب کاری

cut, rearrange, paste — oops— paste and glue,

و کاشی کاری.

این عملیات تغیر شکل، مساحت را دوبرابر کرد

and tile.

Now this transformation has doubled the area

نسبت به شکل اصلی، و از اینرو ما آموختیم

of the original figure, and therefore we have just learned

که مساحت مثلث برابر با مساحت مستطیل

that the area of the triangle equals the area of this rectangle

تقسیم بر دو می باشد.

اما ما این را با خود-اکتشافی پیدا کردیم.

divided by two.

But we discovered it by self-exploration.

پس ، علاوه بر یادگیری مقداری هندسه،

So, in addition to learning some useful geometry,

کودک کشف کرده است مقداری ازپیچیدگی های بسیار

the child has been exposed to some pretty sophisticated

استراتژی های علم، همچون تقلیل

که هنری است از

science strategies, like reduction,

تغییر شکل دادن مشکل پیچیده به ساده،

which is the art of

transforming a complex problem into a simple one,

یا عمومیت بخشیدن(تعمیم)، که قلب

هرگونه نظام (رشته) علمی است،

or generalization, which is at the heart

of any scientific discipline,

یا حقیقت اینکه بعضی از خواص نامتغییر هستند

تحت برخی دگرگونی ها.

or the fact that some properties are invariant

و تمام اینها چیزیست که یک کودک خیلی جوان

under some transformations.

And all this is something that a very young child

میتواند از همچون نرم افزار موبایلی برداشت کند.

can pick up using such mobile apps.

پس فعلا ، ما درحال انجام دادن اینهاییم:

So presently, we are doing the following:

اول از همه)برنامه آموزشی ریاضی کی-12 را ما تکه تکه کردیم.

First of all, we are decomposing the K-12 math curriculum

را به چندین نرم افزاز موبایلی اینچنین

و چون ما نمیتوانستیم آن ها خودمان انجام دهیم،

into numerous such apps.

ما یک ابزار مولف بسیار تفننی توسعه دادیم

And because we cannot do it on our own,

we've developed a very fancy authoring tool

که هر مولفی، هر پدرمادری یا واقعا هرکسی

that any author, any parent or actually anyone

که علاقه ایی در آموزش ریاضیات دارد،

بتواند از این ابزار های مولف برای توسعه نرم افزار های مشابه استفاده کند

who has an interest in math education,

can use this authoring tool to develop similar apps

بر روی تبلت بدون نیاز به برنامه نویسی کردن

on tablets without programming.

و در آخر، ما محیط های تعاملی را روی هم قرار دادیم

And finally, we are putting together an adaptive ecosystem

تا یادگیران مختلف با آن متناسب گردند.

با نرم افزار های مختلف با توجه به سبک آموزش قابل تکامل آن ها

that will match different learners

with different apps according to their evolving learning style.

انگیزه اصلی پشت این پروژه

همکلاسی من اشمولیک لاندن هست،

The driving force behind this project

و شما میبینید، درست همانند

is my colleague Shmulik London,

کاری که سالمان حدود ۹۰ پیش انجام داد،

and, you see, just like

Salman did about 90 years ago,

"ترفند این است که خودرا با افراد با استعداد احاطه کنید."

the trick is to surround yourself with brilliant people,

بنابراین در پایان،

because at the end,

این تماماٌ در مورد مردم است.

و چند سال پیش، من در تل آویو راه می رفتم

it's all about people.

And a few years ago, I was walking in Tel Aviv

و نقشی بر روی دیوار دیدم،

and I saw this graffiti on a wall,

و من آن (جمله) را قانع کننده یافتم

که هنوز من آن (جمله) را به دانش آموزانم موعظه میکنم،

and I found it so compelling

و من دوست دارم که به شما نیز آن را نصیحت کنم.

that by now I preach it to my students,

درحال، من نمیدانم چند نفر از شما که اینجایید، آشنا هستید

and I'd like to try to preach it to you.

با اصطلاح "Mensch"

Now, I don't know how many people here are familiar

این (واژه) اساساً به معنی انسانیت

with the term "mensch."

و کار های شایسته انجام دادن است.

It basically means to be human

و با آن(واژه)، آنچه که آن نقش روی دیوار میگفت اینست:

and to do the right thing.

High-tech schmigh-tech

And with that, what this graffiti says is,

مهم ترین چیز، انسان بودن است. (خنده)

"High-tech schmigh-tech.

متشکرم.(تشویق حضار)

The most important thing is to be a mensch." (Laughter)

(تشویق حضار)

Thank you. (Applause)

(Applause)