Eve Ensler: Embrace your inner girl

ایو اِنسلِر: دختر درونتان را بپذیرید

212,230 views

2010-01-27 ・ TED


New videos

Eve Ensler: Embrace your inner girl

ایو اِنسلِر: دختر درونتان را بپذیرید

212,230 views ・ 2010-01-27

TED


لطفا برای پخش فیلم روی زیرنویس انگلیسی زیر دوبار کلیک کنید.

Translator: Amirpouya Ghaemian Reviewer: narsis sh
00:15
Namaste. Good morning.
0
15260
3000
سلام. صبح به خیر.
00:18
I'm very happy to be here in India.
1
18260
2000
خیلی خوشحالم که این‌جا در هند هستم.
00:20
And I've been thinking a lot about what I have learned
2
20260
3000
خیلی در مورد چیزی که به خصوص در طی این ۱۱ سال اخیر
00:23
over these last particularly 11 years
3
23260
3000
در طی مراسم های V-Day (چهاردهم فوریه، روزی که توسط خود سخنران برای اعتراض به خشونت علیه زنان اختصاص داده شده)
00:26
with V-Day and "The Vagina Monologues,"
4
26260
2000
و نمایشنامه‌ی "دلگفته های زنانگی" (نمایشنامه‌ی خود سخنران)
00:28
traveling the world,
5
28260
2000
و سفر در سراسر جهان، برای ملاقات با زنان و دختران سراسر جهان،
00:30
essentially meeting with women and girls across the planet
6
30260
2000
و توقف خشونت علیه زنان و دختران در سراسر جهان، یاد گرفتم،
00:32
to stop violence against women.
7
32260
3000
فکر کردم.
00:35
What I want to talk about today
8
35260
2000
موضوع سخنرانی امروزم
00:37
is this particular cell,
9
37260
3000
یک سلول، یا یک مجموعه سلول به خصوص است،
00:40
or grouping of cells, that is in each and every one of us.
10
40260
3000
که در همه‌ی ما وجود دارد.
00:43
And I want to call it the girl cell.
11
43260
3000
و می‌خواهم به آن بگویم "سلول دختری".
00:46
And it's in men as well as in women.
12
46260
2000
این سلول در مرد‌ها هم به اندازه‌ی زن‌ها وجود دارد.
00:48
I want you to imagine that this particular grouping of cells
13
48260
4000
می‌خواهم تصور کنید که این مجموعه سلول به خصوص
00:52
is central to the evolution of our species
14
52260
3000
در مرکزیت تکامل نوع بشر،
00:55
and the continuation of the human race.
15
55260
3000
و تداوم نژاد انسان قرار دارد.
00:58
And I want you imagine that at some point in history
16
58260
2000
و می‌خواهم تصور کنید که در نقطه‌ای از تاریخ
01:00
a group of powerful people invested in owning and controlling the world
17
60260
4000
گروهی از افراد قدرتمند، بر روی تصاحب جهان و کنترل آن سرمایه‌گذاری کردند،
01:04
understood that the suppression of this particular cell,
18
64260
4000
و با سرکوب کردن این سلول به خصوص،
01:08
the oppression of these cells,
19
68260
2000
ظلم کردن به این مجموعه سلول،
01:10
the reinterpretation of these cells,
20
70260
2000
تغییر فعالیت این سلول‌ها،
01:12
the undermining of these cells,
21
72260
2000
تحلیل بردن این سلول‌ها،
01:14
getting us to believe in the weakness of these cells
22
74260
2000
و وادار کردن ما به باور ضعف این سلول‌ها
01:16
and the crushing, eradicating, destroying,
23
76260
4000
و مغلوب کردن، ریشه کن کردن، نابود کردن
01:20
reducing these cells,
24
80260
3000
و محدود کردن این سلول‌ها،
01:23
basically began the process of killing off the girl cell,
25
83260
3000
روند نابود سازی سلول دختری را شروع کردند،
01:26
which was, by the way, patriarchy.
26
86260
3000
که این روند، همان پدرسالاری است.
01:29
I want you to imagine that the girl is a chip
27
89260
3000
من می‌خواهم تصور کنید که دختر قطعه‌ای الکترونیکی
01:32
in the huge macrocosm of collective consciousness.
28
92260
3000
در سیستم عظیم هوش جمعی است.
01:35
And it is essential to balance, to wisdom
29
95260
3000
دختر برای تعادل، فرزانگی
01:38
and to actually the future of all of us.
30
98260
4000
و در حقیقت برای آینده‌ی همه‌ی ما ضروری است.
01:42
And then I want you to imagine that this girl cell
31
102260
2000
می‌خواهم تصور کنید که این سلول دختری
01:44
is compassion,
32
104260
4000
خودِ دلسوزی،
01:48
and it's empathy, and it's passion itself,
33
108260
2000
خودِ همدلی، و خودِ اشتیاق،
01:50
and it's vulnerability,
34
110260
2000
و آسیب‌پذیری،
01:52
and it's openness, and it's intensity,
35
112260
2000
و پنهان نکردنِ احساسات، و هیجان،
01:54
and it's association, and it's relationship,
36
114260
2000
و وابستگی، و ارتباط،
01:56
and it is intuitive.
37
116260
3000
و احساسات است.
01:59
And then let's think how compassion informs wisdom,
38
119260
4000
و بگذارید تصور کنیم که این دلسوزی، فرزانگی را هشیار می‌کند،
02:03
and that vulnerability is our greatest strength,
39
123260
3000
و این آسیب‌پذیری بزرگ‌ترین قدرت ماست،
02:06
and that emotions have inherent logic,
40
126260
2000
و این احساسات منطقی ذاتی دارند،
02:08
which lead to radical, appropriate, saving action.
41
128260
3000
که فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه، شایسته و نجات‌بخش در پی خواهند داشت.
02:11
And then let's remember that we've been taught
42
131260
2000
اجازه بدهید چیزی که دقیقاً برعکس اراده‌ی آن قدرت‌ها
02:13
the exact opposite by the powers that be,
43
133260
2000
به ما آموزش داده شده است را به یاد بیاوریم،
02:15
that compassion clouds your thinking,
44
135260
2000
یعنی این فکر که دلسوزی افکار ما را احاطه می‌کند،
02:17
that it gets in the way,
45
137260
2000
و آن‌را مشغول می‌کند،
02:19
that vulnerability is weakness,
46
139260
2000
و آسیب پذیری ضعف است،
02:21
that emotions are not to be trusted,
47
141260
2000
و احساسات غیر قابل اعتماد هستند،
02:23
and you're not supposed to take things personally,
48
143260
2000
و شما نباید بر حسب تصور شخصی خودتان قضاوت کنید، که این کار مورد علاقه ی من است.
02:25
which is one of my favorites.
49
145260
3000
و شما نباید بر حسب تصور شخصی خودتان قضاوت کنید، که این کار مورد علاقه ی من است.
02:28
I think the whole world has essentially
50
148260
3000
به نظر من تمامی جهان الزاماً
02:31
been brought up not to be a girl.
51
151260
2000
در مسیری پیش رفته که دیگر دختر نباشد.
02:33
How do we bring up boys? What does it mean to be a boy?
52
153260
2000
پسرها چطور به وجود می‌آیند؟ پسر بودن یعنی چه؟
02:35
To be a boy really means not to be a girl.
53
155260
3000
پسر بودن در واقع یعنی دختر نبودن.
02:38
To be a man means not to be a girl.
54
158260
3000
مرد بودن یعنی دختر نبودن.
02:41
To be a woman means not to be a girl.
55
161260
2000
زن بودن یعنی دختر نبودن.
02:43
To be strong means not to be a girl.
56
163260
2000
قوی بودن یعنی دختر نبودن.
02:45
To be a leader means not to be a girl.
57
165260
2000
فرمانده بودن یعنی دختر نبودن.
02:47
I actually think that
58
167260
3000
به نظر من
02:50
being a girl is so powerful
59
170260
3000
دختر بودن آن قدر قدرتمند است
02:53
that we've had to train everyone not to be that.
60
173260
3000
که باید به همه آموزش بدهیم چطور دختر نباشند.
02:56
(Laughter)
61
176260
6000
(خنده‌ی حاضرین)
03:02
And I'd also like to say that the irony
62
182260
2000
و می‌خواهم بگویم که نکته‌ی عجیب این‌جاست،
03:04
of course, is that denying girl,
63
184260
2000
که این دختر انکار شده،
03:06
suppressing girl, suppressing emotion,
64
186260
2000
دختر سرکوب شده، احساس سرکوب شده،
03:08
refusing feeling has lead thus here.
65
188260
3000
احساس انکار شده ما را به این‌جا رسانده است.
03:11
Where we have now come to live in a world where
66
191260
3000
حالا ما در جهانی زندگی می‌کنیم
03:14
the most extreme forms of violence,
67
194260
2000
که بی‌رحمانه‌ترین خشونت‌ها،
03:16
the most horrific poverty,
68
196260
3000
و ترسناک‌ترین فقر‌ها،
03:19
genocide, mass rapes,
69
199260
2000
قتل‌ها، تجاوز‌های گروهی،
03:21
the destruction of the Earth, is completely out of control.
70
201260
3000
نابودی‌های زمین، به طور کامل از کنترل خارج شده‌اند.
03:24
And because we have suppressed our girl cells
71
204260
2000
و چون ما سلول‌های دختری خودمان را،
03:26
and suppressed our girl-ship,
72
206260
2000
و دختری خودمان را سرکوب کردیم،
03:28
we do not feel what is going on.
73
208260
2000
احساس نمی‌کنیم که چه اتفاقی دارد می‌افتد.
03:30
So, we are not being charged with
74
210260
4000
بنابراین، به اندازه‌ی کافی به چیزی که دارد اتفاق می‌افتد
03:34
the adequate response to what is happening.
75
214260
2000
واکنش نشان نمی‌دهیم.
03:36
I want to talk a little bit about
76
216260
2000
می‌خواهم کمی درباره‌ی جمهوری دموکراتیک کونگو
03:38
the Democratic Republic of Congo.
77
218260
2000
صحبت کنم.
03:40
For me, it was the turning point of my life.
78
220260
3000
این نهاد، نقطه‌ی عطف زندگی من بود.
03:43
I have spent a lot of time there in the last three years.
79
223260
3000
من زمان زیادی را در سه سال گذشته در آن‌جا گذراندم.
03:46
I feel up to that point I had seen a lot in the world,
80
226260
3000
تا آن زمان احساس می‌کردم جهان را دیده‌ام،
03:49
a lot of violence.
81
229260
2000
خشونت زیادی را دیدم.
03:51
I essentially lived in the rape mines of the world for the last 12 years.
82
231260
3000
من در ۱۲ سال گذشته در کشور‌های پر از سابقه‌ی تجاوز جهان زندگی می کردم.
03:54
But the Democratic Republic of Congo
83
234260
3000
اما جمهوری دموکراتیک کونگو
03:57
really was the turning point in my soul.
84
237260
4000
واقعاً نقطه‌ی عطفی در روح من بود.
04:01
I went and I spent time
85
241260
2000
من به محلی به نام "بوکاوو"
04:03
in a place called Bukavu
86
243260
2000
و به بیمارستانی به نام "بیمارستان پانزی" رفتم
04:05
in a hospital called the Panzi Hospital,
87
245260
2000
و مدتی با دکتری که بیشتر از هر کس دیگری که دیده بودم،
04:07
with a doctor who was as close to a saint as any person I've ever met.
88
247260
3000
شبیه به قدیس‌ها بود، وقت گذراندم.
04:10
His name is Dr. Denis Mukwege.
89
250260
3000
نام آن مرد دکتر "دنیس موکوِج" است.
04:13
In the Congo, for those of you who don't know,
90
253260
3000
در کونگو، اگر نمی‌دانستید،
04:16
there has been a war raging for the last 12 years,
91
256260
3000
به مدت بیش از 12 سال است که جنگی به راه افتاده،
04:19
a war that has killed nearly six million people.
92
259260
3000
که تا به حال نزدیک به شش میلیون نفر را قتل عام کرده است.
04:22
It is estimated that somewhere between 300,000 and 500,000 women
93
262260
4000
تخمین زده شده است که تا به حال بین ۳۰۰٫۰۰۰ تا ۵۰۰٫۰۰۰ زن
04:26
have been raped there.
94
266260
2000
در آن‌جا مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.
04:28
When I spent my first weeks at Panzi hospital
95
268260
3000
در اولین هفته‌هایی که در بیمارستان پانزی گذراندم،
04:31
I sat with women
96
271260
2000
با زن‌هایی که در آن‌جا بودند،
04:33
who sat and lined up every day to tell me their stories.
97
273260
3000
و هر روز صف درست می‌کردند تا سرگذشتشان را برایم تعریف کنند، وقت می‌گذراندم.
04:36
Their stories were so horrific,
98
276260
2000
سرگذشت آن‌ها آن‌قدر ترسناک،
04:38
and so mind-blowing and so on the other side of human existence,
99
278260
3000
و متعجب کننده و غیر انسانی بود،
04:41
that to be perfectly honest with you, I was shattered.
100
281260
4000
که باید اعتراف کنم، بدنم می‌لرزید.
04:45
And I will tell you that what happened
101
285260
2000
و به شما می‌گویم چه چیزی باعث می‌شد
04:47
is through that shattering,
102
287260
2000
آن طور بلرزم،
04:49
listening to the stories of eight-year-old girls who had their insides eviscerated,
103
289260
4000
داستان‌های دختر‌های ۸ ساله ای که شکمشان را دریده بودند،
04:53
who had guns and bayonets and things shoved inside them
104
293260
3000
و اسلحه و سرنیزه داخلشان فرو کرده بودند،
04:56
so they had holes, literally, inside them
105
296260
2000
و در نتیجه‌ی این کار سوراخ‌هایی در بدنشان درست شده بود
04:58
where their pee and poop came out of them.
106
298260
2000
که ادرار و مدفوعشان از آن خارج می‌شد.
05:00
Listening to the story of 80-year-old women
107
300260
2000
داستان زن‌های ۸۰ ساله‌ای
05:02
who were tied to chains and circled,
108
302260
3000
که به زنجیر بسته شده بودند و می‌چرخیدند،
05:05
and where groups of men would come and rape them periodically,
109
305260
3000
و چند مرد می‌آمدند و مرتب به آن‌ها تجاوز می‌کردند،
05:08
all in the name of economic exploitation
110
308260
2000
و تمام این کارها تحت عنوان استعمار اقتصادی بود
05:10
to steal the minerals so the West can have it and profit from them.
111
310260
4000
تا بتوانند مواد معدنی باارزش آن‌ها را بدزدند تا کشور‌های غربی بتوانند آن‌ها را تصاحب کنند و از آن‌ها سود ببرند.
05:14
My mind was so shattered.
112
314260
3000
تمام وجودم می‌لرزید.
05:17
But what happened for me is that that shattering
113
317260
4000
اما اتفاقی که برایم افتاد این بود که آن لرزیدن
05:21
actually emboldened me
114
321260
2000
مرا بیش از هر زمان دیگری
05:23
in a way I have never been emboldened.
115
323260
3000
جسورتر کرد.
05:26
That shattering, that opening of my girl cell,
116
326260
3000
آن لرزیدن، فعال شدن سلول دختری من،
05:29
that kind of massive breakthrough of my heart
117
329260
6000
و آن شکاف عظیمی که در قلبم به وجود آمد،
05:35
allowed me to become more courageous, and braver,
118
335260
3000
به من اجازه داد تا باشهامت‌تر، و شجاع‌تر،
05:38
and actually more clever
119
338260
2000
و باهوش‌تر از چیزی بشوم
05:40
than I had been in the past in my life.
120
340260
2000
که در زندگی گذشته‌ام بودم.
05:42
I want to say that I think the powers that be
121
342260
3000
من می‌خواهم بگویم که به نظر من قدرت‌هایی که
05:45
know that empire-building
122
345260
2000
جزء کشورگشاهای جهان محسوب می‌شوند --
05:47
is actually -- that feelings get in the way of empire-building.
123
347260
4000
تمامی این اتفاقات متوجه کشورگشایی‌هاست.
05:51
Feelings get in the way of the mass acquisition of the Earth,
124
351260
3000
تمام این اتفاقات متوجه تملک جهان،
05:54
and excavating the Earth, and destroying things.
125
354260
2000
و حفاری و کاویدن آن، و نابود کردن همه چیز است.
05:56
I remember, for example, when my father,
126
356260
2000
به طور مثال، یادم می‌آید، پدرم،
05:58
who was very, very violent, used to beat me.
127
358260
3000
که خیلی خیلی وحشی بود، مرا کتک می‌زد.
06:01
And he would actually say, while he was beating me,
128
361260
2000
و وقتی مرا می‌زد، می‌گفت،
06:03
"Don't you cry. Don't you dare cry."
129
363260
2000
"گریه نکن. جرأت نداری گریه کنی."
06:05
Because my crying somehow exposed his brutality to him.
130
365260
4000
چون اشک‌های من وحشی‌گری غیر انسانی او را به خودش نشان می‌داد.
06:09
And even in the moment he didn't want to be reminded
131
369260
2000
و حتی در همان لحظه‌ای که مرا می‌زد،
06:11
of what he was doing.
132
371260
2000
نمی‌خواست کاری که انجام می‌دهد به رویش آورده شود.
06:13
I know that we have systematically annihilated the girl cell.
133
373260
4000
من می‌دانم که همگی ما طی برنامه‌ی مشخصی سلول دختری را نابود کرده‌ایم.
06:17
And I want to say we've annihilated it in men as well as in women.
134
377260
3000
و چیزی که می‌خواهم بگویم این است که ما این سلول را در مردان به اندازه‌ی زنان نابود کرده‌ایم.
06:20
And I think in some ways
135
380260
2000
به نظرم به نحوی
06:22
we've been much harsher to men
136
382260
2000
ما زنان نسبت به مردان
06:24
in the annihilation of their girl cell.
137
384260
2000
در نابود کردن سلول دختریشان خشن‌تر بودیم.
06:26
(Applause)
138
386260
1000
(تشویق حاضرین)
06:27
I see how boys have been brought up, and I see this across the planet:
139
387260
4000
من در سراسر جهان دیدم که پسرها چطور بار می‌آیند:
06:31
to be tough, to be hardened,
140
391260
3000
خشن باشند، سخت‌دل باشند،
06:34
to distance themselves from their tenderness, to not cry.
141
394260
4000
از حساسیت‌ها و ضعف‌هایشان فاصله بگیرند، و گریه نکنند.
06:38
I actually realized once in Kosovo,
142
398260
2000
یک بار که در "کوزوُو"،
06:40
when I watched a man break down,
143
400260
2000
شکستن یک مرد را می‌دیدم،
06:42
that bullets are actually hardened tears,
144
402260
3000
فهمیدم که گلوله‌ها اشک ریختن را سخت کرده‌اند،
06:45
that when we don't allow men to have their girl self
145
405260
4000
و وقتی ما به مردها اجازه نمی‌دهیم که دختر درونشان را نشان بدهند
06:49
and have their vulnerability, and have their compassion,
146
409260
2000
و آسیب پذیر باشند، و دلسوز باشند،
06:51
and have their hearts, that they become hardened and hurtful
147
411260
3000
و احساسات داشته باشند، آن‌ها سخت‌دل و پر از تنفر
06:54
and violent.
148
414260
2000
و خشن می‌شوند.
06:56
And I think we have taught men to be secure
149
416260
2000
به نظر من ما به مردان یاد داده‌ایم
06:58
when they are insecure,
150
418260
2000
که وقتی ایمن نیستند، احساس امنیت کنند،
07:00
to pretend they know things when they don't know things,
151
420260
2000
که وقتی چیزی را نمی‌دانند، مثلاً این که چرا باید بخواهیم جایی باشیم که هستیم،
07:02
or why would we be where we are?
152
422260
2000
وانمود کنند که می‌دانند،
07:04
To pretend they're not a mess when they are a mess.
153
424260
3000
که وقتی که آشفته هستند، وانمود کنند که نیستند.
07:07
And I will tell you a very funny story.
154
427260
2000
بگذارید قضیه‌ی خنده‌داری را تعریف کنم.
07:09
On my way here on the airplane, I was walking up and down the aisle of the plane.
155
429260
3000
وقتی در راه رسیدن به این‌جا (هند) در هواپیما بودم، در راهروی هواپیما بالا و پایین می‌رفتم.
07:12
And all these men, literally at least 10 men,
156
432260
4000
و همه‌ی مرد‌ها، که حداقل ۱۲ نفر می‌شدند،
07:16
were in their little seats watching chick flicks.
157
436260
3000
در صندلی‌های کوچکشان فیلم‌های عاشقانه‌ی مسخره می‌دیدند.
07:19
And they were all alone, and I thought, "This is the secret life of men."
158
439260
3000
و همه‌ی آن‌ها در خلوت خودشان فیلم می‌دیدند، و من با خودم گفتم، "پس این زندگی مخفیانه‌ی مردها است."
07:22
(Laughter)
159
442260
4000
(خنده‌ی حاضرین)
07:26
I've traveled, as I said,
160
446260
2000
همان طور که گفتم،
07:28
to many, many countries,
161
448260
2000
به کشورهای خیلی خیلی زیادی سفر کردم،
07:30
and I've seen, if we do what we do to the girl inside us
162
450260
4000
و با خودم فکر کردم، اگر ما با دختر درونمان این طور رفتار می‌کنیم،
07:34
then obviously it's horrific to think
163
454260
2000
حتی فکر کردن درباره‌ی کاری که با دخترهای جهان می‌کنیم،
07:36
what we do to girls in the world.
164
456260
2000
واقعاً وحشتناک است.
07:38
And we heard from Sunitha yesterday,
165
458260
2000
ما دیروز از "سونیتا کریشنان" (سخنرانِ TED-بنیان‌گذار گروهی در حیدرآباد برای مبارزه با بردگی جنسی زنان)
07:40
and Kavita about what we do to girls.
166
460260
2000
و "کاویتا رامداس" (سخنرانِ TED-رئیس بزرگ‌ترین مؤسسه‌ی دفاع از حقوق زنان) درباره‌ی کاری که با دختران می‌کنیم شنیدیم.
07:42
But I just want to say that
167
462260
2000
اما تنها می‌خواستم بگویم
07:44
I've met girls with knife wounds and cigarette burns,
168
464260
3000
که با دخترانی ملاقات داشته‌ام که بر روی بدنشان جای زخم چاقو و سوختگی سیگار بود،
07:47
who are literally being treated like ashtrays.
169
467260
2000
و مثل جاسیگاری با آن‌ها رفتار شده بود.
07:49
I've seen girls be treated like garbage cans.
170
469260
3000
من دخترانی را دیدم که با آن‌ها مثل سطل زباله رفتار شده بود.
07:52
I've seen girls who were beaten by their mothers
171
472260
2000
من دخترانی را دیدم که مادرانشان و برادرانشان
07:54
and brothers and fathers and uncles.
172
474260
3000
و پدرانشان و عموهایشان آن‌ها را کتک می‌زدند.
07:57
I've seen girls starving themselves to death in America
173
477260
3000
من دخترهایی را در آمریکا دیدم که در مؤسسه‌های لاغری
08:00
in institutions to look like some idealized version of themselves.
174
480260
3000
تا سرحد مرگ به خودشان گرسنگی می‌دادند تا به هیکل ایده‌آل مَدِ نظر خودشان برسند.
08:03
I've seen that we cut girls and we control them
175
483260
2000
من دیدم که ما از پیشرفت دخترها جلوگیری می‌کنیم و آن‌ها را کنترل می‌کنیم
08:05
and we keep them illiterate,
176
485260
2000
و آن‌ها را بی‌سواد نگه می‌داریم،
08:07
or we make them feel bad about being too smart.
177
487260
2000
یا کاری می‌کنیم که از بابت هوش زیادشان حس بدی داشته باشند.
08:09
We silence them. We make them feel guilty
178
489260
2000
ما آن‌ها را ساکت می‌کنیم. ما کاری می‌کنیم که آن‌ها به خاطر باهوش بودنشان
08:11
for being smart. We get them to behave,
179
491260
2000
حس گناه کنند. ما آن‌ها را مجبور می‌کنیم که طوری رفتار کنند،
08:13
to tone it down, not to be too intense.
180
493260
3000
تا رفتارشان را کنترل کنند، و هیجان خودشان را سرکوب کنند.
08:16
We sell them, we kill them as embryos,
181
496260
2000
ما آن‌ها را می‌فروشیم، ما آن‌ها را در نطفه خفه می‌کنیم،
08:18
we enslave them, we rape them.
182
498260
3000
ما آن‌ها را به بردگی می‌کشیم، ما به آن‌ها تجاوز می‌کنیم.
08:21
We are so accustomed to robbing girls
183
501260
2000
ما به قدری عادت کرده‌ایم
08:23
of the subject of being the subjects of their lives
184
503260
3000
که کنترل زندگی دخترها را از آن‌ها بگیریم
08:26
that we have now actually objectified them
185
506260
2000
که حتی همین الآن هم داریم به آن‌ها نگاه ابزاری داریم،
08:28
and turned them into commodities.
186
508260
2000
و از آن‌ها مثل محصولات تجاری حرف می‌زنیم.
08:30
The selling of girls is rampant across the planet.
187
510260
3000
فروش دخترها در سراسر جهان رایج شده‌است.
08:33
And in many places they are worth less than goats and cows.
188
513260
5000
و در نقاط زیادی از جهان بهای آن‌ها کمتر از بزها و گاوها است.
08:38
But I also want to talk about the fact that
189
518260
2000
اما من می‌خواهم درباره‌ی این حقیقت صحبت کنم
08:40
if one in eight people on the planet
190
520260
3000
که اگر از هر هشت نفر در جهان
08:43
are girls between the ages of 10 to 24,
191
523260
3000
یکی از آن‌ها دختری در بازه‌ی سنی ۱۰ تا ۲۴ سال باشد،
08:46
they are they key, really, in the developing world,
192
526260
3000
آن‌ها در کشورهای در حال توسعه،
08:49
as well as in the whole world, to the future of humanity.
193
529260
3000
به اندازه‌ی سایر کشورهای جهان، نقشی کلیدی دارند.
08:52
And if girls are in trouble because they face systematic disadvantages
194
532260
3000
و اگر دخترها دچار مشکلاتی می‌شوند به دلیل مواجه شدن با مشکلاتی در جامعه است
08:55
that keep them where society wants them to be,
195
535260
3000
که مانع از این می‌شود که به فردی تبدیل بشوند که جامعه از آن‌ها انتظار دارد،
08:58
including lack of access to healthcare,
196
538260
2000
از جمله دسترسی ناکافی به بهداشت،
09:00
education, healthy foods,
197
540260
2000
تحصیلات، غذای سالم،
09:02
labor force participation.
198
542260
2000
نیروی کافی در جامعه.
09:04
The burden of all the household tasks
199
544260
2000
بار سنگین تمامی کارهای خانه
09:06
usually falls on girls and younger siblings,
200
546260
3000
معمولاً بر روی دوش دخترها و برادر و خواهرهای کوچک‌تر می‌افتد،
09:09
which ensures that they will never overcome these barriers.
201
549260
3000
که این بار رد کردن این موانع را غیر ممکن خواهند کرد.
09:12
The state of girls, the condition of girls,
202
552260
2000
موقعیت دخترها، شرایط دخترها،
09:14
will, in my belief -- and that's the girl inside us
203
554260
3000
-- هم دختر درون ما و هم دختر در جهان واقعی --
09:17
and the girl in the world -- determine whether
204
557260
2000
به اعتقاد من، تعیین می‌کند
09:19
the species survives.
205
559260
2000
که آیا جامعه می‌تواند به حیات خود ادامه بدهد یا نه.
09:21
And what I want to suggest is that,
206
561260
3000
و پیشنهاد من این است که،
09:24
having talked to girls, because I just finished a new book called
207
564260
3000
با دخترها صحبت کنید، چون من اخیراً کتابی نوشتم، تحت عنوان:
09:27
"I Am an Emotional Creature: The Secret Life of Girls Around the World,"
208
567260
3000
"من موجودی احساساتی هستم: زندگی مخفیانه‌ی دخترها در سراسر جهان"،
09:30
I've been talking to girls for five years,
209
570260
2000
و ۵ سال است که با دخترها صحبت می‌کنم،
09:32
and one of the things that I've seen is true everywhere
210
572260
3000
و یکی از چیزهایی که در همه‌ی موارد دیدم
09:35
is that the verb that's been enforced on girl
211
575260
2000
این بود که چیزی که به دخترها تحمیل می‌شود،
09:37
is the verb "to please."
212
577260
2000
"لذت بخشیدن" است.
09:39
Girls are trained to please.
213
579260
3000
دخترها یاد می‌گیرند که لذت ببخشند.
09:42
I want to change the verb.
214
582260
2000
من می‌خواهم این نحوه‌ی تفکر را تغییر دهم.
09:44
I want us all to change the verb.
215
584260
2000
من می‌خواهم همگی ما این نحوه‌ی تفکر را تغییر دهیم.
09:46
I want the verb to be "educate,"
216
586260
2000
من می خواهم آن‌ها "تحصیل کنند"،
09:48
or "activate," or "engage,"
217
588260
2000
یا "فعالیت کنند"، یا "شرکت کنند"،
09:50
or "confront," or "defy," or "create."
218
590260
3000
یا "برخورد کنند"، یا "به چالش بکشند"، یا "بسازند".
09:53
If we teach girls to change the verb
219
593260
3000
اگر ما به دخترها بیاموزیم که این نحوه‌ی تفکر را عوض کنند
09:56
we will actually enforce the girl inside us
220
596260
3000
دختر درونمان و دختر درون آن‌ها را
09:59
and the girl inside them.
221
599260
2000
به دنبال نحوه‌ی تفکر جدید خواهند رفت.
10:01
And I have to now share a few stories
222
601260
3000
و من می‌خواهم در مورد چند تا از دخترانی
10:04
of girls I've seen across the planet
223
604260
2000
که در سراسر جهان آن‌ها را ملاقات کردم
10:06
who have engaged their girl,
224
606260
2000
و با دختران درونشان عجین شده بودند،
10:08
who have taken on their girl in spite of
225
608260
2000
و بر خلاف شرایط محیط اطرافشان،
10:10
all the circumstances around them.
226
610260
3000
به دختر درونشان وفادار ماندند.
10:13
I know a 14-year-old girl in the Netherlands,
227
613260
2000
به طور مثال، من دختر ۱۴ ساله‌ای از هلند را می‌شناسم،
10:15
for example, who is demanding that she take a boat
228
615260
4000
که اصرار دارد قایقی بردارد
10:19
and go around the entire world by herself.
229
619260
3000
و به تنهایی سراسر جهان را بگردد.
10:22
There is a teenage girl who just recently
230
622260
2000
دختر نوجوانی را می‌شناسم که اخیراً
10:24
went out and knew that she needed 56 stars
231
624260
3000
خود واقعیش را نشان داد و احساس کرد که
10:27
tattooed on the right side of her face.
232
627260
2000
باید ۵۶ تا ستاره بر سمت راست صورتش خالکوبی کند.
10:29
There is a girl, Julia Butterfly Hill,
233
629260
3000
دختری را می‌شناسم، به نام "جولیا باتِرفلای هیل"،
10:32
who lived for a year in a tree
234
632260
2000
که به مدت یک سال بالای یک درخت زندگی کرد
10:34
because she wanted to protect the wild oaks.
235
634260
3000
چون می‌خواست از درخت‌های بلوط وحشی مراقبت کند.
10:37
There is a girl who I met 14 years ago in Afghanistan
236
637260
4000
چهارده سال پیش با دختری در افغانستان ملاقات کردم،
10:41
who I have adopted as my daughter
237
641260
2000
که او را به فرزندی قبول کردم
10:43
because her mother was killed. Her mother was a revolutionary.
238
643260
3000
چون مادرش کشته شده بود. مادرش یک انقلابی بود.
10:46
And this girl, when she was 17 years old,
239
646260
3000
و این دختر، وقتی تنها ۱۷ سال داشت،
10:49
wore a burqa in Afghanistan,
240
649260
2000
در افغانستان برقع پوشید (چادر و نقاب آبی رنگ رایج در افغانستان)
10:51
and went into the stadiums
241
651260
2000
و به استادیوم رفت
10:53
and documented the atrocities that were going on towards women,
242
653260
4000
و از وحشی‌گری اعمال شده به زنان،
10:57
underneath her burqa, with a video.
243
657260
2000
با دوربینی زیر برقع‌اش فیلم گرفت.
10:59
And that video became the video that went out all over the world
244
659260
3000
آن فیلم همان فیلمی بود که بعد از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر (عملیات تروریستی برج‌های دوقلو)
11:02
after 9/11 to show what was going on in Afghanistan.
245
662260
5000
در سراسر جهان پخش شد، تا نشان بدهد در افغانستان چه اتفاقاتی می‌افتد.
11:07
I want to talk about Rachel Corrie
246
667260
2000
من می‌خواهم از "راشِل کوری" بگویم،
11:09
who was in her teens when she stood in front of an Israeli tank
247
669260
3000
کسی که وقتی جلوی یک تانک اسرائیلی ایستاد
11:12
to say, "End the occupation."
248
672260
2000
تا بگوید "اشغال بس است"، تنها یک نوجوان بود.
11:14
And she knew she risked death and she was literally gunned down
249
674260
3000
و او می‌دانست که خودش را در خطر مرگ قرار می‌دهد و به او شلیک می‌شود،
11:17
and rolled over by that tank.
250
677260
3000
و آن تانک از روی او رد خواهد شد.
11:20
And I want to talk about a girl that I just met recently
251
680260
2000
و می‌خواهم از دختری بگویم که اخیراً او را در "بوکاوو" (ایالتی در کونگو) ملاقات کردم،
11:22
in Bukavu, who was impregnated by her rapist.
252
682260
4000
و آن دختر توسط یک نفر مورد تجاوز قرار گرفته‌بود و حامله شده‌بود.
11:26
And she was holding her baby.
253
686260
2000
ولی او بچه‌اش را سقط نکرد.
11:28
And I asked her if she loved her baby.
254
688260
2000
من از او پرسیدم که آیا بچه‌اش را دوست دارد؟
11:30
And she looked into her baby's eyes and she said,
255
690260
2000
او به چشم‌های بچه‌اش نگاه کرد و گفت،
11:32
"Of course I love my baby. How could I not love my baby?
256
692260
4000
"البته که بچه‌ام را دوست دارم. چطور می‌توانم دوستش نداشته باشم؟
11:36
It's my baby and it's full of love."
257
696260
2000
او بچه‌ی من است و سرشار از عشق است."
11:38
The capacity for girls to overcome situations
258
698260
4000
به نظر من توانایی دخترها برای غلبه بر شرایط دشوار
11:42
and to move on levels, to me, is mind-blowing.
259
702260
4000
و گذراندن آن مراحل، شگفت‌انگیز است.
11:46
There is a girl named Dorcas, and I just met her in Kenya.
260
706260
2000
من با دختری به نام "دورکاس" در "کنیا" آشنا شدم.
11:48
Dorcas is 15 years old,
261
708260
2000
دورکاس ۱۵ سال داشت،
11:50
and she was trained in self-defense.
262
710260
2000
و در دفاع شخصی مهارت زیادی داشت.
11:52
A few months ago she was picked up on the street
263
712260
3000
چند ماه پیش سه مرد بزرگ‌تر از او،
11:55
by three older men.
264
715260
2000
او را در خیابان دزدیده بودند.
11:57
They kidnapped her, they put her in a car.
265
717260
3000
آن‌ها او را ربودند، و سوار یک ماشین کردند.
12:00
And through her self-defense, she grabbed their Adam's apples,
266
720260
2000
و در حالی که او از خودش دفاع می‌کرد، به سیب گلویشان چنگ می‌زد،
12:02
she punched them in the eyes
267
722260
2000
در چشم‍هایشان انگشت می‌زد
12:04
and she got herself free and out of the car.
268
724260
4000
و خودش را از آن ماشین آزاد کرد.
12:08
In Kenya, in August,
269
728260
2000
در کنیا، در ماه آگوست،
12:10
I went to visit one of the V-Day safe houses for girls,
270
730260
3000
به بازدید یکی از خانه‌های امن V-Day برای دخترها رفتم،
12:13
a house we opened seven years ago
271
733260
2000
خانه‌ای که هفت سال پیش افتتاح کردیم
12:15
with an amazing woman named Agnes Pareyio.
272
735260
3000
و مسئولیت آن را به زن بی‌نظیری به نام "آگنِس پاریو" سپردیم.
12:18
Agnes was a woman who was cut when she was a little girl,
273
738260
4000
آگنِس زنی بود که وقتی یک دختربچه بود،
12:22
she was female genitally mutilated.
274
742260
2000
آلت زنانه‌اش را ختنه کرده بودند و قسمتی از آن را بریده بودند.
12:24
And she made a decision as many women do across this planet,
275
744260
3000
و او تصمیمی گرفت که خیلی از زنان در سراسر جهان گرفتند،
12:27
that what was done to her would not be enforced and done
276
747260
3000
و آن تصمیم این بود که نمی‌خواست کاری را که با او انجام دادند،
12:30
to other women and girls.
277
750260
2000
به زنان با دختران دیگر تحمیل شود.
12:32
So, for years Agnes walked through the Rift valley.
278
752260
2000
آگنِس به مدت چند سال در "ریفت وَلی" (یکی از هشت ایالت کنیا) رفت و آمد داشت.
12:34
She taught girls what a healthy vagina looked like,
279
754260
4000
او به دخترها یاد می‌داد که یک آلت زنانه‌ی سالم،
12:38
and what a mutilated vagina looked like.
280
758260
3000
و یک آلت زنانه‌ی ختنه شده چه شکلی هستند.
12:41
And in that time she saved many girls. And when we met her
281
761260
2000
و در آن زمان خیلی از دخترها را از این اتفاق نجات داد. و وقتی او را ملاقات کردیم
12:43
we asked her what we could do for her,
282
763260
2000
از او پرسیدیم چه کاری از دستمان برمی‌آید تا برای او انجام بدهیم،
12:45
and she said, "Well, if you got me a Jeep I could get around a lot faster."
283
765260
4000
و او گفت، "راستش، اگر شما برای من یک ماشین جیپ صحرایی بخرید، می‌توانم خیلی سریع‌تر به اطراف بروم."
12:49
So, we got her a Jeep. And then she saved 4,500 girls.
284
769260
3000
ما هم برای او یک جیپ خریدیم. و او هم ۴٫۵۰۰ دختر را از این اتفاق نجات داد.
12:52
And then we asked her, "Okay, what else do you need?"
285
772260
2000
و بعد ما از او پرسیدیم، "دیگر چه چیزی نیاز داری؟"
12:54
And she said, "Well, now, I need a house."
286
774260
3000
و او جواب داد، "راستش، یک خانه می‌خواهم."
12:57
So, seven years ago Agnes built the first V-Day safe house
287
777260
3000
و این طور بود که هفت سال پیش، آگنِس اولین خانه‌ی امنِ V-Day را
13:00
in Narok, Kenya, in the Masai land.
288
780260
3000
در ناروک، کِنیا، در منطقه‌ی ماسای ساخت.
13:03
And it was a house where girls could run away,
289
783260
2000
و این خانه‌ای بود که دختران می‌توانستند به آن‌جا فرار کنند،
13:05
they could save their clitoris, they wouldn't be cut,
290
785260
2000
آن‌ها توانستند آلت تناسلیشان را از ناقص شدن نجات بدهند، و دیگر ختنه نمی‌شدند،
13:07
they could go to school.
291
787260
2000
و می‌توانستند به مدرسه بروند.
13:09
And in the years that Agnes has had the house,
292
789260
2000
از وقتی که آگنِس آن خانه را راه‌اندازی کرده‌است،
13:11
she has changed the situation there.
293
791260
3000
شرایط آن‌جا را تغییر داده‌است.
13:14
She has literally become deputy mayor.
294
794260
3000
می‌توان او را به نحوی معاون شهردار دانست.
13:17
She's changed the rules.
295
797260
3000
او قوانین را عوض کرده‌است.
13:20
The whole community has bought in to what she's doing.
296
800260
2000
تمامی جامعه روی کارهای او حساب می‌کنند و آن را می‌پذیرند.
13:22
When we were there she was doing a ritual
297
802260
3000
وقتی که ما در آن‌جا بودیم او ترتیب مراسمی را می‌داد
13:25
where she reconciles girls, who have run away, with their families.
298
805260
3000
که در آن دخترانی که فرار کرده‌بودند را، با خانواده‌هایشان آشتی می‌داد.
13:28
And there was a young girl named Jaclyn.
299
808260
3000
در آن مراسم دختری به اسم ژاکلین بود.
13:31
Jaclyn was 14 years old and she was in her Masai family
300
811260
3000
ژاکلین ۱۴ سال داشت و با خانواده‌اش در منطقه‌ی "ماسای" زندگی می‌کردند
13:34
and there's a drought in Kenya.
301
814260
2000
و در کِنیا قحطی آمده بود.
13:36
So cows are dying, and cows are the most
302
816260
2000
گاوها داشتند می‌مردند، و گاوها
13:38
valued possession.
303
818260
2000
باارزش‌ترین دارایی یک فرد هستند.
13:40
And Jaclyn overheard her father
304
820260
2000
و ژاکلین به طور مخفیانه شنیده بود
13:42
talking to an old man about
305
822260
2000
که پدرش با مرد مسنی درباره‌ی این که
13:44
how he was about to sell her for the cows.
306
824260
3000
او را در ازای چند گاو بفروشد صحبت می‌کرد.
13:47
And she knew that meant she would be cut.
307
827260
2000
و او می‌دانست این به معنای ختنه شدن است.
13:49
She knew that meant she wouldn't go to school.
308
829260
2000
او می‌دانست که این به معنای محرومیت از مدرسه رفتن است.
13:51
She knew that meant she wouldn't have a future.
309
831260
2000
او می‌دانست که این یعنی او آینده‌ی جالبی نخواهد داشت.
13:53
She knew she would have to marry that old man, and she was 14.
310
833260
3000
او می‌دانست که باید با آن پیرمرد صحبت کند، در حالی که خودش ۱۴ سال داشت.
13:56
So, one afternoon, she'd heard about the safe house,
311
836260
4000
پس یک روز بعد از ظهر، در حالی که از وجود خانه‌ی امن خبر داشت،
14:00
Jaclyn left her father's house
312
840260
2000
خانه‌ی پدریش را ترک کرد
14:02
and she walked for two days, two days
313
842260
3000
و به مدت دو روز، دو روز تمام
14:05
through Masai land.
314
845260
2000
در منطقه‌ی ماسای پیاده‌روی کرد.
14:07
She slept with the hyenas. She hid at night.
315
847260
2000
او در کنار کفتارها خوابید. شب‌ها مخفی می‌شد.
14:09
She imagined her father killing her on one hand,
316
849260
3000
او با خودش تصور می کرد که اگر برگردد پدرش او را خواهد کشت،
14:12
and Mama Agnes greeting her,
317
852260
2000
و اگر موفق شود مادر آگنِس از او استقبال خواهد کرد،
14:14
with the hope that she would greet her when she got to the house.
318
854260
2000
و امیدوار بود که وقتی به خانه‌ی امن رسید مادر آگنِس از او استقبال خواهد کرد.
14:16
And when she got to the house she was greeted.
319
856260
2000
و البته وقتی رسید از او استقبال شد.
14:18
Agnes took her in, and Agnes loved her,
320
858260
3000
آگنِس او را به خانه برد، و به او عشق ورزید،
14:21
and Agnes supported her for the year.
321
861260
2000
و به مدت یک سال از او حمایت کرد.
14:23
She went to school and she found her voice,
322
863260
2000
او به مدرسه رفت و اعتماد به نفس پیدا کرد،
14:25
and she found her identity, and she found her heart.
323
865260
2000
و هویت خودش را پیدا کرد، و احساسات خودش را پیدا کرد.
14:27
Then, her time was ready
324
867260
3000
بعد از یک سال او آماده شد،
14:30
when she had to go back to talk to her father
325
870260
3000
و باید برمی‌گشت تا با پدرش
14:33
about the reconciliation, after a year.
326
873260
2000
درباره‌ی آشتی کردن صحبت کند.
14:35
I had the privilege of being in the hut
327
875260
3000
من افتخار این را داشتم که وقتی او به پیش پدر و خانواده‌اش برمی‌گشت
14:38
when she was reunited with her father and reconciled.
328
878260
3000
و با آن‌ها آشتی می‌کرد، در آن کلبه باشم.
14:41
In that hut, we walked in,
329
881260
3000
ما به درون آن کلبه رفتیم،
14:44
and her father and his four wives were sitting there,
330
884260
3000
پدرش و چهار همسر او آن‌جا نشسته بودند،
14:47
and her sisters who had just returned because
331
887260
2000
و همین طور خواهرانش که تازه به خانه برگشته بودند،
14:49
they had all fled when she had fled,
332
889260
2000
چون همان زمان که او فرار کرده‌بود، فرار کرده‌بودند،
14:51
and her primary mother, who had been beaten
333
891260
3000
و مادر تَنی‌اش به خاطر دفاع از کردن از او
14:54
in standing up for her with the elders.
334
894260
3000
و دیگر خواهرهایش کتک خورده‌بود.
14:57
When her father saw her and saw who she had become,
335
897260
3000
وقتی پدرش او را دید، و دید که چه شخصیتی پیدا کرده‌است،
15:00
in her full girl self,
336
900260
2000
و چه شکوهی در آن دخترانگی دارد،
15:02
he threw his arms around her and broke down crying.
337
902260
3000
دستانش را دور او حلقه کرد و به گریه افتاد.
15:05
He said, "You are beautiful. You have grown into a gorgeous woman.
338
905260
4000
او گفت، "تو زیبایی. تو به یک زن خیره‌کننده تبدیل شده‌ای.
15:09
We will not cut you.
339
909260
2000
ما تو را ختنه نخواهیم کرد.
15:11
And I give you my word, here and now,
340
911260
2000
و الآن، در همین جا به تو قول می‌دهم،
15:13
that we will not cut your sisters either."
341
913260
3000
که خواهرانت را هم ختنه نخواهیم کرد."
15:16
And what she said to him was,
342
916260
2000
و او هم به پدرش گفت،
15:18
"You were willing to sell me for four cows,
343
918260
2000
"تو می‌خواستی مرا به ازای چهار گاو،
15:20
and a calf and some blankets.
344
920260
4000
یک گوساله و چند زیرانداز بفروشی.
15:24
But I promise you, now that I will be educated
345
924260
2000
اما من به تو قول می‌دهم، وقتی تحصیلم را تمام کردم
15:26
I will always take care of you,
346
926260
3000
برای همیشه از تو مراقبت کنم،
15:29
and I will come back and I will build you a house.
347
929260
3000
و برگردم و برای تو یک خانه بسازم.
15:32
And I will be in your corner for the rest of your life."
348
932260
3000
و برای همیشه در کنارت بمانم."
15:35
For me, that is the power of girls.
349
935260
2000
به نظر من، این قدرت دخترهاست.
15:37
And that is the power of transformation.
350
937260
3000
این قدر تغییر پیدا کردن است.
15:40
I want to close today
351
940260
3000
می‌خواهم مراسم امروز را
15:43
with a new piece from my book.
352
943260
2000
با قطعه‌ای از کتاب جدیدم به پایان برسانم.
15:45
And I want to do it tonight
353
945260
2000
این کار را به خاطر دختر درون تمامی افراد حاضر در این‌جا
15:47
for the girl in everybody here.
354
947260
2000
انجام می‌دهم.
15:49
And I want to do it for Sunitha.
355
949260
3000
این کار را به خاطر سونیتا انجام می‌دهم.
15:52
And I want to do it for the girls that Sunitha talked about yesterday,
356
952260
3000
این کار را به خاطر دخترانی که سونیتا دیروز درباره‌ی آن‌ها صحبت کرد،
15:55
the girls who survive, the girls who can become somebody else.
357
955260
4000
دخترانی که نجات پیدا کردند، دخترانی که می‌توانند به افراد دیگری تبدیل شوند، انجام می‌دهم.
15:59
But I really want to do it for each and every person here,
358
959260
4000
اما می‌خواهم این کار را برای تک تک افراد حاضر در این‌جا انجام دهم،
16:03
to value the girl in us,
359
963260
2000
تا برای دختر درونمان ارزش قائل شویم،
16:05
to value the part that cries,
360
965260
2000
تا برای بخشی از خودمان که می‌گرید ارزش قائل شویم،
16:07
to value the part that's emotional,
361
967260
2000
بخشی از خودمان که احساساتی است ارزش قائل شویم،
16:09
to value the part that's vulnerable,
362
969260
2000
بخشی از خودمان که آسیب پذیر است ارزش قائل شویم،
16:11
to understand that's where the future lies.
363
971260
4000
تا بفهمیم آینده‌ی جهان چطور رقم خواهد خورد.
16:15
This is called "I'm An Emotional Creature."
364
975260
2000
نام این قطعه "من یک موجود احساساتی هستم" است.
16:17
And it happened because I met a girl in Watts, L.A.
365
977260
3000
داستان این قطعه مربوط می‌شود به ملاقات دختری در محله‌ی "واتس"، در شهر "لُس‌آنجِلس".
16:20
I was asking girls if they like being a girl,
366
980260
2000
من از دخترها پرسیدم آیا از دختر بودنشان خوششان می‌آید،
16:22
and all the girls were like, "No, I hate it. I can't stand it.
367
982260
2000
و تمامی دخترها می‌گفتند، "نه، ازش متنفرم. نمی‌تونم تحملش کنم.
16:24
It's all bad. My brothers get everything."
368
984260
3000
افتضاحه. برادرام همه چی رو برای خودشون تصاحب می‌کنن."
16:27
And this girl just sat up and went, "I love being a girl.
369
987260
2000
ناگهان یکی از دخترها گفت، "من عاشق دختر بودنم هستم.
16:29
I'm an emotional creature!"
370
989260
3000
من یک موجود احساساتیم!"
16:32
(Laughter)
371
992260
1000
(خنده‌ی حاضرین)
16:33
This is for her:
372
993260
3000
این قطعه برای او است:
16:36
I love being a girl.
373
996260
3000
من عاشق دختر بودنم هستم.
16:39
I can feel what you're feeling
374
999260
2000
من می‌تونم چیزی را که دارید احساس می‌کنید
16:41
as you're feeling inside the feeling before.
375
1001260
3000
در همون لحظه که در درون شما اتفاق می‌افته، احساس کنم.
16:44
I am an emotional creature.
376
1004260
4000
من یه موجود احساساتی هستم.
16:48
Things do not come to me as intellectual theories
377
1008260
2000
چیزهایی که در ذهن من می‌گذرن نظریات عقلانی
16:50
or hard-pressed ideas.
378
1010260
2000
یا افکار خلاصه شده نیستن.
16:52
They pulse through my organs and legs and burn up my ears.
379
1012260
3000
اونا در اعضاء و جوارحم جریان دارن و گوش‌هام رو می‌سوزونن.
16:55
Oh, I know when your girlfriend's really pissed off,
380
1015260
3000
آه، من می‌دونم کِی دوست‌دخترت واقعاً به هم ریخته‌س،
16:58
even though she appears to give you what you want.
381
1018260
2000
حتی اگر وانمود کنه چیزی که ازش می‌خوای رو بهت می‌ده.
17:00
I know when a storm is coming.
382
1020260
2000
من می‌دونم کی طوفان نزدیکه.
17:02
I can feel the invisible stirrings in the air.
383
1022260
3000
من می‌تونم جرقه‌های احساسات رو توی هوا احساس کنم.
17:05
I can tell you he won't call back. It's a vibe I share.
384
1025260
3000
من می‌تونم بگم که اون دیگه برنمی‌گرده. این رو با حالم به همه می‌فهمونم.
17:08
I am an emotional creature.
385
1028260
2000
من یه موجود احساساتیم.
17:10
I love that I do not take things lightly.
386
1030260
3000
من عاشق اینم که از هیچ چیز به سادگی نمی گذرم.
17:13
Everything is intense to me,
387
1033260
2000
همه چیز برام جدیه،
17:15
the way I walk in the street, the way my momma wakes me up,
388
1035260
3000
راه رفتنم تو خیابون، بیدار شدنم توسط مامانم،
17:18
the way it's unbearable when I lose, the way I hear bad news.
389
1038260
4000
غیر قابل تحمل بودن باختنم، شنیدن خبرای بد.
17:22
I am an emotional creature.
390
1042260
3000
من یه موجود احساساتیم.
17:25
I am connected to everything and everyone. I was born like that.
391
1045260
3000
من با همه چیز و همه کس مرتبطم. این تو ذات منه.
17:28
Don't you say all negative
392
1048260
2000
این طور بدبینانه نگید که همه‌ی این‌ها
17:30
that it's only only a teenage thing,
393
1050260
2000
فقط احساسات زودگذر نوجوونیه،
17:32
or it's only because I'm a girl.
394
1052260
2000
یا به این خاطره که من یه دخترم.
17:34
These feelings make me better.
395
1054260
2000
این احساسات من رو به آدم بهتری تبدیل می‌کنن.
17:36
They make me present. They make me ready. They make me strong.
396
1056260
2000
این‌ها باعث میشن که من وجود داشته باشم. این‌ها منو آماده می‌کنن. این‌ها بهم قدرت می‌دن.
17:38
I am an emotional creature.
397
1058260
3000
من یه موجود احساساتیم.
17:41
There is a particular way of knowing.
398
1061260
2000
احساسات، راه به خصوصی برای فهمیدنه.
17:43
It's like the older women somehow forgot.
399
1063260
2000
انگار هر چی سن زن‌ها بالاتر میره یادشون میره.
17:45
I rejoice that it's still in my body.
400
1065260
3000
من از این که هنوز تو وجود منه تو پوست خودم نمی‌گنجم.
17:48
Oh, I know when the coconut's about to fall.
401
1068260
4000
آه، من می‌دونم یه نارگیل چه موقعی داره می‌افته.
17:52
I know we have pushed the Earth too far.
402
1072260
4000
من می‌دونم که ما جهان رو چقدر تغییر دادیم.
17:56
I know my father isn't coming back,
403
1076260
2000
من می‌دونم که پدرم دیگه برنمی‌گرده،
17:58
and that no one's prepared for the fire.
404
1078260
3000
و هیچکس برای آتیش گرفتن آماده نشده.
18:01
I know that lipstick means more than show,
405
1081260
3000
من می‌دونم که رژِ لب فقط واسه خودنمایی نیست،
18:04
and boys are super insecure,
406
1084260
2000
و پسرها خیلی در معرض خطرن،
18:06
and so-called terrorists are made, not born.
407
1086260
3000
و معروف‌ترین تروریستا از بچگی این طور به دنیا نیومدن، بلکه این طور بار اومدن.
18:09
I know that one kiss
408
1089260
2000
من می‌دونم که یه بوسه،
18:11
could take away all my decision-making ability.
409
1091260
3000
می‌تونه تمام تصمیماتمو زیر و رو کنه.
18:14
(Laughter)
410
1094260
2000
(خنده‌ی حاضرین)
18:16
And you know what? Sometimes it should.
411
1096260
3000
می‌دونید چیه؟ بعضی وقتا هم باید زیر و رو کنه.
18:19
This is not extreme. It's a girl thing,
412
1099260
2000
تصمیما که مطلق نیستن.
18:21
what we would all be if the big door inside us flew open.
413
1101260
4000
اگر در بزرگ دلمونو باز کنیم، داخل همه‌مون یه دختره.
18:25
Don't tell me not to cry, to calm it down,
414
1105260
2000
بهم نگین داد نزنم، نگین آروم باشم،
18:27
not to be so extreme, to be reasonable.
415
1107260
2000
نگین زیاده‌روی نکنم، نگین منطقی باشم.
18:29
I am an emotional creature.
416
1109260
3000
من یه موجود احساساتیم.
18:32
It's how the earth got made, how the wind continues to pollinate.
417
1112260
3000
جهان این طوری ساخته شده، باد این طوری گرده‌افشانی می‌کنه.
18:35
You don't tell the Atlantic Ocean to behave.
418
1115260
5000
شما به اقیانوس اطلس نمی‌گین چطور رفتار کنه.
18:40
I am an emotional creature.
419
1120260
2000
من یه موجود احساساتیم.
18:42
Why would you want to shut me down or turn me off?
420
1122260
2000
چرا باید ساکتم کنین یا صدامو ببرین؟
18:44
I am your remaining memory.
421
1124260
3000
من خاطره‌ی باقی مونده‌تونم.
18:47
I can take you back.
422
1127260
2000
من می‌تونم دوباره شما رو به خودتون بیارم.
18:49
Nothing's been diluted.
423
1129260
2000
هیچ چیزی از بین نرفته.
18:51
Nothing's leaked out.
424
1131260
2000
هیچ چیزی کم نشده.
18:53
I love, hear me, I love
425
1133260
3000
من عاشق، گوش کنین، من عاشق اینم که
18:56
that I can feel the feelings inside you,
426
1136260
5000
می‌تونم احساسات درون شما رو احساس کنم،
19:01
even if they stop my life,
427
1141260
3000
حتی اگر زندگیمو ازم بگیرن،
19:04
even if they break my heart,
428
1144260
2000
حتی اگر قلبمو بشکنن،
19:06
even if they take me off track,
429
1146260
3000
حتی اگر نذارن تکون بخورم،
19:09
they make me responsible.
430
1149260
2000
من مسئولیت دارم.
19:11
I am an emotional, I am an emotional,
431
1151260
4000
من یه موجود احساساتی، احساساتی،
19:15
incondotional, devotional creature.
432
1155260
3000
کله‌شق و جون بر کفم.
19:18
And I love, hear me,
433
1158260
3000
و من عاشق، گوش کنین،
19:21
I love, love, love being a girl.
434
1161260
4000
عاشق، عاشق،عاشق دختر بودنمم.
19:25
Can you say it with me?
435
1165260
2000
می‌تونید باهام تکرار کنید؟
19:27
I love, I love, love, love
436
1167260
4000
من عاشق، عاشق، عاشق، عاشق
19:31
being a girl!
437
1171260
2000
دختر بودنمم!
19:33
Thank you very much.
438
1173260
2000
خیلی ممنونم.
19:35
(Applause)
439
1175260
13000
(تشویق حاضرین)
درباره این وب سایت

این سایت ویدیوهای یوتیوب را به شما معرفی می کند که برای یادگیری زبان انگلیسی مفید هستند. دروس انگلیسی را خواهید دید که توسط معلمان درجه یک از سراسر جهان تدریس می شود. روی زیرنویس انگلیسی نمایش داده شده در هر صفحه ویدیو دوبار کلیک کنید تا ویدیو از آنجا پخش شود. زیرنویس‌ها با پخش ویدیو همگام می‌شوند. اگر نظر یا درخواستی دارید، لطفا با استفاده از این فرم تماس با ما تماس بگیرید.

https://forms.gle/WvT1wiN1qDtmnspy7